|
امروز غیرمترقبه مرغ سحرخیز با ارمان روشن و خیال ارام کنار پنجرۀ اتاق خوابم به نغمه سرایی اغاز کرد، تکانه ی به خود دادم و بیدار شدم، به بیرون نگریستم روشنی روز هنوز بر تاریکی و ظلمت شب غالب نگردیده بود. من خودرا زیاد خسته و دلشکسته و بی اشتیاق دریافتم، به جنتری دیواری که مزین با فوتوی مسابقات بزکشی است نظر انداختم و متوجه شدم که دهم قوس سال ۱۳۸۷ است. در خیالات میهن دوستی و روزهای پُرخاطره ی که در آغوش پُر از مهر میهن سپری کرده بودم فرو رفتم، ولی شرایط مهاجرت، بی وطنی و فریب ها و نیرنگهای تعدادی از رفقای نارفیق و بی وفا در دیار غربت چنان تکانم داد و بی اختیار حواسم را به حالتِ زار پا برهنه ها، شکم گرسنگان، تن برهنه گان بی لباس و گدایان کنار جاده های شهر وطنم معطوف ساخت و اشک هایم بی اختیار از چشمانم فرو ریختند و عاجل پیش از انکه فرزندانم متوجه شوند پاکش کردم، ولی پسر بزرگم با زرنگی خاصی متوجه شد و ارام کنارم نشست و پرسید که چرا بابه؟ به یادی گذشته های وطن افتادی؟ به ارامی پاسخ گفتم، بلی بچیم، به یادی روزی که فرزند غمخوار وطن، رهبر بزرگ زحمتکشان و خدمتگار فقرای وطن رفیق ببرک کارمل عزیز با جهان فانی وداع کرد، ملیونها انسان زحمتکش کشور و رفقای صدیق و وفادارش را در ماتم نشاند و این همه نابسامانی ها در داخل کشور و این بی باوری ها و دروغپردازی ها در شرایط مهاجرت علتش وفات نا به هنگام رفیق کارمل عزیز است، ولی مطمئن هستم که رهروان واقعی و حقیقی آن بزرگمرد ارمانهای بزرگ وی را که سعادت و خوشبختی مردم کشور بود ادامه میدهند و در راه ارمانهایش بی هراس و صادقانه در داخل و خارج از کشور در دیار غربت و مهاجرت به پیش میروند. در فرجام مراتب غمشریکی خویشرا به مناسبتِ دوازدهمین سالگردِ وفاتِ رهبرِ گرانقدر خویش رفیق ببرک کارمل به محترمه محبوبه کارمل و تمام اعضای خانواده نجیب و شریف آن بزرگمرد، هموطنان و پرچمداران اصیل تقدیم میدارم.
گنجعلی عبدالله پیروز باد اندیشه های نجات بخش آن بزرگمردِ تاریخ معاصر افغانستان !
|
|