دوشنبه، ۲۶ نومبر ۲۰۰۷

رحیم آریا

 

۶ سال قبل از امروز اشغالگران امریکایی و متحدان ان به افغانستان تاختند و این کشور را تحت اشغال خویش درآوردند، طالبان را از افغانستان راندند و خود با نصب اداره دست نشانده به سر کرده گی کرزی، یکی از حلقه های وفادار به امریکا، حاکمیت امریکا را در افغانستان برقرار نمودند ولی بعد از ۶ سال دیگر چرخش در تحولات افغانستان به چشم میخورد و دیگر جادو های امریکا در افغانستان تاثیرات خویش را از دست داده است زیرا امریکایی ها برای افغانها دیگر اشغالگر هستند و مردم افغانستان دیگر باوری به این وعده های خالی و پوچ ندارند زیرا بعد از ۶ سال حاکمیت اشغالگران در افغانستان، هنوز مردم آن در بدبختی و فلاکت بسر میبرد و آن عده کسانیکه در مقامات رژیم دست نشانده ایفای وظیفه میکنند از صلاحیت و اعتبار خوب در بین مردم برخودار نیستند و درک و فهم درست از مسایل منطقه و افغانستان ندارند و هیچ نوع علاقمندی و احساس وطندوستی در برابر افغانستان ندارند و این یکی از مشخصات رژیم های دست نشانده امریکاست که عموماً کسانیکه از کفایت و صلاحیت و فهم و دانش فارغ اند در رأس وظایف دولتی قرار میگیرند تا اینکه فقط بخاطر برآوردن مقاصد امپریالیست ها کار کنند. از سوی دیگر، در نظر نگرفتن خواستها و تقاضاهای مردم مشکل دیگریست، زیرا بعد از اشغال، مردم خواهان توجه بیشتر دولت در قسمت بازسازی و ساختار سیستم های از هم پاشیده میباشند که در طول جنگهای گروههای اشرار و بعد از ان در جریان حاکمیت طالبان در افغانستان از بین رفتند.  مردم با توجه به کمک های سرشار و توجه جدی غربی ها به افغانستان، خواهان استقرار یک نظام درست دولتی و عدلی و هم چنان توسعه شبکه های برق، آب، جاده های آسفالت و سیستم منظم صحی بودند که به هیچ وجه به این خواست های مردم رسیدگی نشد و این خود باعث افزایش فاصله ها میان دولت دست نشانده و مردم افغانستان شد و از سوی دیگر گزینش و انتخاب رهبران بد نامش را مانند سیاف، ربانی و دیگر جنایت کاران جنگی کشور که در صدر رهبری کشور قرار دارند و همچنان مناسبات نیک غربیها و امریکاییان با جنایت کاران جنگی و کسانیکه در خرابی و ویران گری افغانستان رول عمده ای را بازی کردند و جاسازی این افراد در مناصب دولتی و چشم پوشی از جنایت های این افراد، در حالیکه هنوز اشکهای زنان که شوهران، فرزندان، برادران و خواهران شان را در جریان جنگهای تصاحب قدرت از دست دادند، نخشکیده است و هنوز ویرانی های کابل همانند قلل بلند پامیر استوار ایستاده اند و نمایانگر جنایات و مظالم و خون اشامی این جنایت کاران تاریخ در قلب کابل میباشد و هنوز مردم افغانستان ان همه جنایات هیتلری را فراموش نکردند که بازهم این جنایت کاران به کمک جنایت کاران غربی و امریکاییان خونخوار به صحنۀ قدرت میایند و یکبار دیگر سنگ صداقت و پاکی به سینه میکوبند و در این گونه حالت چگونه مردم افغان میتواند بالای قوا و دولتی که آرزو های مردم این سرزمین را پایمال نموده و با خون آنها بازی نموده و برای کسانیکه هزاران بلا را بسر این ملت آوردند القاب افتخار آمیز اعطاء می کنند و به اینها شوالیه های افغان هم خطاب می کنند و در بهترین مناصب دولتی به کار می گمارند و میلیاردها دالر گدایی غربی ها را اختلاس می کنند، اعتماد کنند و به آنها بگویند دولت و رئیس جمهور و دموکراسی!

مورد دیگر که بحران و اضمحلال را در کشور تشدید کرد، مسأله اختلاس و ناپدید شدن پولهای سرشار و هنگفتی میباشد که توسط غربی ها به افغانستان کمک شده بود و باید برای کمک و بازسازی کشور به مصرف میرسید، که متاسفانه نرسید، و تمام این پولها توسط سردم داران رژیم دست نشانده غارت شد و افغانستان مقروض کشورهای غربی شد، در حالیکه هیچ بازسازی در کشور صورت نگرفت و برعکس کشور بیشتر تخریب و ویران شد، در حالیکه در طول ۶ سال میشد زیر بناهای کشور را آباد نمود و حداقل ضروریات فوری کشور را با ان بازسازی نمود و شرایط یک زندگی نسبتاً خوب و زمینه های کاریابی را برای شهروندان افغان فراهم نمود، اما متاسفانه که در طول این ۶ سال هیچ نوع تلاشی برای بهبود زندگی شهروندان افغان صورت نگرفت و به شهروندان کشور به چشم خصم نگریسته شد و همه کس برای بدست آوردن پول و شهرت و مقام و برای داشتن زندگی مرفه در غرب با افغانستان و شهروندانش جفا نمودند و این ملت را به زیر بمبارد ها و آتش توپخانه های امریکاییان و غربی ها و شورشیان افغان، رها نمودند.

از سوی دیگر مداخله کشورهای همسایه در امور داخلی افغانستان یکی از موضوعات بسیار داغ است زیرا همسایگان افغانستان همواره از ناآرامی ها و مشکلات قومی افغانستان سوء استفاده نموده و میخواهند به نفع خویش بهره برداری نمایند بخاطر یکه موجودیت و پایداری خویش را در ناتوانی و جنگ در افغانستان میدانند و متأسفانه اینکه در افغانستان هیچ یک رهبر و یا زعیم وجود ندارد که مناسبات قومی و واقعیت های افغانستان را درک نموده و در پی ترمیم روابط با همسایگان باشد و بتواند یک سیاست منطقی و درست را در روابط با همسایگان بکار ببرد و جایگاه افغانستان را در منطقه و جهان به نوعی درست تثبیت نماید که البته عدم رهبری درست و درک درست سیاسی مشکل افغانستان بوده و این کشور به هیچ عنوان نمیتواند در بهبود روابط با همسایگان خویش یک دیپلوماسی استوار را بکار ببرد و این همه مشکلات افغانستان با همسایگان و منجمله پاکستان که یکی از مشکل آفرین ترین همسایگان می باشد و همواره در صدد خرابی و بربادی افغانستان است همین ضعف دیپلوماسی افغانستان است. در کنار این همه مشکلات که از ان یاد آور شدیم، مشکل بسیار عمده افغانستان کشت و زرع تریاک در این کشور است که دیگر دارد به نوعی تجارت مشروع در افغانستان تبدیل میشود و سردم داران حکومت دست نشانده که عاملان اصلی کشت تریاک در کشور اند در تجارت جهانی تریاک مشترکاً با شرکای غربی شان در پی وصول مفاد بیشتر و پر کردن جیب هایشان هستند .

تجارت مواد مخدر که بعد از فروپاشی حکومت واقعی و مردمی افغان در سال ۱۹۹۱ و استقرار حکومت جنایت کاران و اشرار در افغانستان بشکل قانونی درآمد و در طول جنگهای ویرانگر و نابود کننده و سپس ظهور نیروهای مرتجع طالبان دیگر عملاً مانند گندم و دیگر حبوبات درآمد و نیروهای مرتجع طالبان که از عواید مواد مخدر در جهت تمویل سربازان شان و در نبرد علیه نیروهای مخالف طالبان استفاده میکردند در جهت سرتاسری ساختن مواد مخدر کوشیدند و حال دیگر در سرتاسر افغانستان مخدرات زرع و تولید و پروسس می شد و به سرتاسر دنیا ارسال میگردد و البته نیروهای طالبان هم در قسمت قاچاق و ارسال مخدرات با قاچاق بران کمک و همکاری میکردند و چون در حاکمیت طالبان وضعیت اقتصادی در حالت بسیار بد و دشوار بود بناً زرع مخدرات در افغانستان یگانه عاید برای نیروهای طالبان و مردم و زارعان افغان بود. بعد از سرنگونی رژیم طالبان توسط اشغالگران امریکایی و متحدان غربی ان، مقدار سطح کشت تریاک در افغانستان پایین آمد و علت ان این بود که چون در اوایل دهقانان و زارعان مواد مخدر از امریکاییان در هراس بودند و از سوی دیگر چون فکر میکردند که در حضور غربیها و امریکاییان و در سرازیر شدن میلیونها دالر امریکایی حتماً توجه یی به حال دهقانان افغان خواهد شد و آنها خواهند توانست که حداقل زندگی خوب و مرفه و با ابرو داشته باشند و از نام بد زارعان مخدرات رهایی یابند، ولی بدبختانه که این همه توقعات و آرزوها به هدف نرسید و برعکس خود امریکاییان و دولت اجیر و دست نشانده کرزی (شاه شجاع مدرن) در رشد و توسعه زراعت مواد مخدر کوشیده و مقامات این رژیم از قاچاق بران مواد مخدر میباشند و این بار دیگر هر کی هر قدر زمین که داشت آنرا کوکنار و چرس کاشتند و بعداً در افغانستان در حمایت رژیم مزدور پروسس شده و توسط سربازان و افسران امریکایی و غربی به دیگر نقاط جهان قاچاق میگردد و بعداً سازمانهای بدنام و استخباراتی حقوق بشر و ملل متحد افغانستان را در ردیف کشورهای تولید کننده مواد مخدر محسوب نموده و به افغانها نیز لقب توهین آمیز قاچاق بر اعطاء میفرمایند.

باید گفت که نیروهای اشغالگر و نیروهای مرتجع داخلی که در همکاری نزدیک با اشغالگران، علیرغم کمک های سرشار کشورهای دنیا، نخواستند که این کشور را حمایت نموده و از بحران نجات بخشند، بلکه خود اوضاع را بحرانی تر ساخته اند چون که غربیها خواهان قدرت نمایی قدرت های منطقه چون چین، هند، روسیه، ایران و آسیای میانه نبوده و میخواهند که تحت نام مبارزه با تروریزم، افغانستان را به یک کشور دست نشانده چون اسراییل تبدیل نموده و جلو قدرت نمایی کشورهای منطقه را بگیرند که این سیاست همان دنباله سیاست جنگ سرد در مقابل اتحاد شوروی میباشد و از سوی دیگر غربیها دیگر به پاکستان اعتبار نداشته و میدانند که اینک پاکستان دیگر دارد به مرکز افراطی ها تبدیل میگردد و بالاخره یک روزی افراطی ها قدرت را در پاکستان بدست خواهند آورد و آنوقت دیگر بساط امریکا از منطقه برچیده خواهد شد، ولی کشورهای در حال قدرتمند شدن منطقه چون ایران، روسیه، چین هم خواهان حضور نظامیان امریکایی در افغانستان نیستند و همواره حضور امریکاییان را در افغانستان خطری برای خود میدانند و با تقویت نیروهای مخالف دولت کرزی و امریکاییان میخواهند به امریکاییان ضرب شست خویش را نشان بدهند و به آنها بگویند که همسایه های افغانستان در چرخش اوضاع افغانستان دست قوی دارند و اینها هستند که آینده افغانستان را رقم میزنند نه امریکا و نه اروپا!

ولی آیا تحول در اوضاع افغانستان به وجود خواهد آمد؟ به نظر بنده هیچ گونه راه حل فوری در افغانستان وجود ندارد برای اینکه در افغانستان تصمیم توسط بیگانه ها گرفته می شود و این کشور توسط بیگانه ها اداره می شود که این خود موجب شورش ها و دست اندازی های کشور های منطقه میگردد چون کشورهای منطقه دیگر شک ندارند که افغانستان رسماً به اشغال امریکا و غرب درآمده است و دوم اینکه جنگ و کشتار آمریکاییها و ویرانی هرچه بیشتر افغانستان، افغانها را برای شورش ترغیب می کند و بازهم کشورهای منطقه با در اختیار قراردادن اسلحه و پول برای شورشیان دوباره افغانستان را به کام مرگ میکشانند و سوم اینکه وضعیت بسیار بد اقتصادی و سیاسی و اجتماعی افغانستان خود یک کانون بحران زا بوده و راه جنگ و شورش و کشتار را در کشور گسترده تر میکند.

رژیم کرزی یک دولت مزدور و اجیر و دست نشانده امریکا و غرب بوده و بنابر این هر جنایت که توسط این رژیم سفّاک و مزدور صورت میگیرد توسط امپریالیست ها و این جلادان بین اللملی مسکوت گذاشته میشود و جنایات این خون آشامان از طرف انسانهای خائن و سالوس و سازمانهای بدنام جنایتکار به عنوان مبارزه با تروریسم تقدیر می شود .همانطوری که در بالا به این مسایل پرداختیم و دیدیم که بزرگترین مشکل در راه امنیت و آرامش افغانستان همین غربیها و امریکاییان هستند چون این جنایت کاران تاریخ همواره در صدد تخریب و نابودی افغانستان بوده و تا حال به این هدف شوم شان ادامه میدهند و میخواهند که برای رسیدن به اهداف شوم شان در منطقه و برای جاسازی پایگاه های شان در افغانستان در جهت کنترول نفوذ روسیه، چین و هند و کشورهای آسیای میانه و در این اواخر ایران، تلاش می کنند و در این راه از جابجا سازی مزدوران خویش در رأس رهبری دولت دست نشانده، توسعه زراعت مواد مخدر و ایجاد گروههای دهشت افکن استفاده می کنند تا که همواره در راه دولت دست نشانده خار چشم باشند.

رژیم مزدور دیگر دارد به طرف سقوط و اضمحلال میرود چون همیشه دولتهای دست نشانده و مزدور و دولت های که به زور نیروی بیگانه به قدرت میرسند به هیچ وجه دوامدار و پایدار نبوده و فرو میپاشند که مثال های آنرا میشود نام برد چون دولت دست نشانده ویتنام جنوبی، دیکتاتوری شیلی و دیگر دولتهای مزدور که بعد از جنایات بیشمار محکوم به شکست و نابودی شدند، پس دولت مزدور کرزی نیز از این امر مستثنی نبوده و به گورستان ابدی تاریخ دفن خواهد گردید.

 

 

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

 

www.esalat.org