سه شنبه، ۲ مارچ ۲۰۱۰

 



پوهنیار بشیر مومن

 

۸ مارچ و زن افغان

 

هشت مارچ روز جهانی زن، روزی است برای طرح خواستها و مطالبات زنان، این روز نه فقط بزرگداشت زنان مبارزی است که حدود یک و نیم قرن قبل برای بهبود وضعیت خویش به پا خاستند، بلکه نشان از مبارزه پیگیر و دوامدار زنان برای بدست آوردن حقوق انسانی خود دارد. فمینیست های اولیه افغان نیز با مطرح کردن وضعیت نابسامان اجتماعی زنان، به صورت جمعی فعالیت های خود را آغاز کردند. از جمله مهمترین خواست های زنان افغان در تمامی این سالها دسترسی به آموزش بوده است، حقی که بعدها در اعلامیهء جهانی حقوق بشر نیز بر آن تاکید شد. همانگونه که در زمان شاه امان الله برخی از روحانیون سواد آموزی زنان را مخالف اسلام و خطری برای جامعه تلقی می کردند و به شدت با تاسیس مکاتب دختران مخالفت می کردند، به همان سان و به همان سلاح کهنه بعد از سقوط دولت در سال ۱۹۹۲ تا سقوط امارات طالبان این داستان غم انگیز زن ستیز یکبار دیگر تکرار گردید. اکنون در موجودیت جامعه بین المللی پدرسالاران سنتی باز هم با عملکرد های مشابه سعی در محدود ساختن مکاتب دختران در برخی نقاط کشور دارند.

اگر نظرگذرا به وضعیت زنان در جهان اندازیم می بینیم که هنوز زنان دنيا با وجود تفاوت ميان نوع محدوديت، با مرزها، موانع و سدهاي عديده اي در مقابل پيشرفت سياسي خود مواجه هستند و هنوز صداي زنان آنچنان كه بايد شنيده شود نمي شود، حتي در نهادهاي دموكراتيك نيز آن طوریکه مورد انتظار است حضور ندارند و كماكان سازمان هاي زنان از قدرت چنداني براي تاثير گذاري بر گفت و گوها و معادلات سياسي برخوردار نيستند، به طور كلي ارقام و واقعيت ها حاكي از آن است كه حضور زنان در عرصه هاي اقتصادی، سياسی و اجتماعی كه پيش از اين مردانه تلقي مي شدند رو به رشد است، هرچند نمي توان با قاطعيت اظهار نظر كرد كه با اين اوصاف تمامي مشكلات آن جوامع حل شده است، اما به هيچ وجه نمي توان منكر اين حقيقت شد كه حضور پر رنگ زنان در عرصه هاي كليدي و حساس علاوه بر آنكه زنان را در مقابله با تبعيضات رنگارنگ در ارتقاي وظیفوی تواناتر مي سازد، سبب بالا رفتن اعتماد به نفس و بهبود وضعيت و رشد اجتماعي آنان مي شود كه در نهايت كل جامعه از آن منتفع خواهد شد.

واقعيت مهم ديگر آن است كه نبايد تصور شود كه در هر يك از اين كشورها افزايش تعداد زنان تصميم گير و حضور زنان در عرصه هاي قدرت و تصميم گيري یکشبه و بدون زحمت صورت گرفته است. اين تحولات ناشي از تعهد احزاب سياسي و بسيج پايدار نيروها و همچنين نتيجه تصاميم متمركز و هدفمند براي بهبود توازن ميان كار و زندگي بوده است و اينها درس های است كه هر ملت و ملل متحد نياز دارد تا این مسایل بسيار جدي گرفته شود. حال سوال اين است كه جايگاه زن افغان در اين عرصه كجاست؟ و چشم انداز آينده كدام است؟ در وطن مان طبيعي جلوه دادن و تصورات سنتی و عقیدتی نابرابري زن و مرد سايه سنگين خود را بر تمامي عرصه ها و بخشها افگنده است و سوء استفاده از خصوصیات طبيعي زن و مرد و مبالغه در نقش هاي طبيعي زن، بيش از پيش زنان را از عرصه سياست و اجتماع به نفع مردان دور مي كند و نتيجه آن مي شود كه زنان به طور كلي از عرصه هاي مهم و تاثير گذاري غايب و حضوري كمرنگ در ساير عرصه ها داشته باشد.

در گذشته ای نه چندان دور ازدواج کودکان و ازدواج های اجباری بسیار رایج بود، شوهر می توانست هر موقع که بخواهد همسرش را طلاق دهد و می توانست بیش از یک همسر داشته باشد، مخالفت با هر کدام از این قوانین، الحاد و مخالفت با اسلام تلقی می شد، زنان حق رای نداشتند و نمی توانستند هیچ منصب سیاسی اختیار کنند. در ان زمان در باور عمومی سوادآموزی زنان مخالف اسلام و خطری برای جامعه قلمداد می شد. این باور از سوی برخی ملا ها ونیمچه ها نیز همواره مورد تاکید قرار می گرفت. باتاسف باید گفت که این سیاه کاری و بی فرهنگی و تجاوز جنسی بر دختران هفت ساله و ۹ ساله، بریدن گوش و بینی زنان و خود کشی و خود را آتش زدن در نتیجه ازدواجهای اجباری، هنوز هم در برخی ولایات کشور ادامه دارد. ولی سازمان حقوق بشر و هم وزارت امور زنان با صدور یک اعلامیه متحدالمال به چنین جنایت بزرگ اکتفا نموده و تا امروز به خاطر معاملات سیاسی و اقتصادی خود سکوت اختیار نموده اند.

زنان افغان که در جریان زندگی دشوار و پُر قید خود همواره بیش از مردان معروض محدودیت های گوناگون هستند، بندرت مجال یافته اند تا در امور جامعه شرکت جویند و نیروی عظیم خویش را در توسعه و تغییرات اجتماعی به کار اندازند. اما ملاحظه می کنیم که یک قرن پیش یعنی مقارن با جنبش مشروطیت به شکل نیمه علنی، زنان نیز به پیکاری خردمندانه و دامنه دار دست می زدند و مطالبات خود را در امور سیاسی و اجتماعی و فرهنگی مطرح کرده و بر تحقق آن تاکید می ورزیدند، در آن هنگام، زنان بخوبی دریافته بودند که برای تحقق آرمان های والای خویش نخست باید نظام را وادار به اصلاحات در قانون نمود تا خواستهای خویش رابه شکل علنی مطرح کرد. زیرا در پرتو آرامش و امنیت که محصول حکومت قانون است، آگاهی علمی و مسلکی دست می دهد و جامعه تسلط خود را بر محیط اعمال می کند. از این رو زنان در دوران امانی با جسارت بسیار پیش تاختند و به پیروزی آن امداد رسانیدند.

هدف زنان رفع تبعیض دیرینه تاریخی در عرصه زندگی اجتماعی خویش بود و برای تحقق این اصل می بایست خود را توانا میساخت. از منظر زنان آن عصر مشروطه خواهان، دختران افغان به آموزش ضرورت داشت، زیرا تعمیم سواد و ایجاد مهارت های لازم برای مشارکت اجتماعی و حضور در جامعه و کسب درآمد، به استقلال زن می انجامید، و او را از وابستگی به مرد می رهانید. گفتنی است که بسیاری از عوامل نابرابری ها مربوط به عقب مانده گی اقتصادی و عنعنات مسلط بر جامعه ما میگردد. شاید امروز برای نسل نو مسله برابری و آزادی زن یک مطلب ساده و طبیعی باشد، ولی با نیم نگاه به تاریخ کشورمان در مییابیم که آزادی نسوان و ایجاد مکاتب دختران را که غازی امان الله خان و علامه محمود طرزی با شور و احساسات فیمنستی، به راه انداحتند و ملکه ثریا خانم شاه امان الله آن سنت پوسیده را شکستانده و در پیشاپیش این جنبش قرار گرفته و شخصاً یکی از مکاتب دختران را اداره و رهبری میکرد، با چه بلواها نبود که مواجه نشدند، این بزرگمردان «روی لُچی» را از خانوادۀ خود آغاز کرده اند که با تحریک انگلیس ها ملاهای بی فرهنگ مان بر آنها فتوای کفر صادر نمودند تا اینکه بواسطه بچه سقاء آن حکومت نوپرور سقوط داده شد و در قدم نخست مکاتب دختران، وزارت معارف و وزارت عدلیه را ماقوف قرار کرد.

از روی انصاف با سقوط این دوره سیاه بخصوص در دوران مرحوم ظاهرشاه هم با وجود همه کاستی ها اقدامات مثبت در جهت ایجاد مکاتب دختران و«روی لُچی» توام با احتیاط و محافظه کاری در این دوران از ترس ملاهای انگلیسی صورت گرفته است، اگر مسئله در همان زمان و با همان شرایط بررسی گردد کار های ستودنی و با ارزش شمرده میشوند. حتی در زمان صدارت شهید داوود خان شخص خودش همراه با خانم خود به ولایات سفر میکرد و از حاکمان محلی میخواست که در مجالس همراه خانمان شان حضور بیابند تا مردم به مقام زن به مثابه شریک متساوی مرد پی برده و همزمان «روی لُچی»هم آهسته آهسته مروج گردد. همین امر و سنت شکنی به مردم جرئت بخشید تا با وجود توهین های برخی متعصبین دختران خویش را به مکتب بفرستند. بالاخره این آزادی ها در زمان جمهوریت شهید داوود به اوج خود رسید. در این میان نمیشود از تلاشهای حزب دموکرتیک خلق مانند ایجاد سازمان دموکراتیک زنان و سازمان های مائویستی شعلهء جاوید در ایجاد سازمان های زنان و بیداری زنان و از توجه بخصوص دولت انقلابی با وجود جنگ و اشتباهات در این زمینه چشم پوشی کرد.

قابل تذکر است که بررسي وضعيت زنان در بسیاری كشورهاي جهان سوم بیانگر خشونت بی رحمانه علیه آنهاست، خشونت عليه زنان هنوز به عنوان ابزاري براي تداوم و تقويت فرمان برداري از مردان، استفاده مي شود. خشونت عليه زنان به معناي هر رفتار خشن وابسته به جنسيت است كه موجب جراحت های جسمي، جنسي يا رواني و ضرر يا رنج به زنان میشود. چنين رفتاري مي تواند با تهديد يا اجبار يا سلب مطلق اختيار و آزادي صورت گرفته و در جمع يا در خفا رخ دهد. خشونت عليه زنان در خانواده ها شايع ترين شكل خشونت عليه آنان است. نتايج بررسي ها حاكي از آن است كه احتمال ضرب و جرح، تجاوز و قتل زنان به دست همسران شان بيش از سايرين است. زنان بارها به دست همسرانشان به طور جدي مجروح شده و در برخي موارد بعلت جراحت های شدید مي ميرند. عدم قابليت پيش بيني تهاجم هاي خشونت خانگي و نا مأنوس بودن آنها با روحيه و اخلاق زنان، بر عذاب و شكنجه حاصل از آنها مي افزايد. امكان ادامه تهاجم ها عليه زنان در خانه، از هفته ها تا ماه ها و شايد تا آخر عمر وجود دارد. در این میان وضعیت زنان دوکشور همسایه مان ایران و پاکستان هم حکایت از تراژدی اشک و خون دارد، بطور مثال در پاکستان نه تنها زنان از امكان مشاركت گسترده در زمينه هاي اقتصادي، سياسي، فرهنگي و اجتماعي برخوردار نيستند، بلکه هزاران دختر جوان و نو جوان را قتل های ناموسی و دیگر مزخرفات تهدید میکند. به همین ترتیب داستان زن ایرانی غم انگیز تر از زن پاکستانی است، زن ایرانی در تظاهرات اخیر دیده شد که چطور مورد تجاوز جنسی بی فرهنگ ترین و وحشی ترین انسان ها قرار میگیرند. این وحشی ها مشروعیت تجاوز جنسی را از ولایت فقیه بدست آوردند که گویا با خواندن «نیت کردم ادا سازم دو رکعت نماز تجاوز»، تجاوز بر دختران و زنان که خواهان حقوق خود هستند، مشروع میشود. با صرف نظر از این داستان وحشتناک زنان در اين كشورها به صورت يك منبع دست نخورده باقي مانده اند. به همين دليل اين كشورها تا كنون در زمينه رفاه موفقيت چنداني به دست نياورده ‌اند. براي رسیدن به هدف جهان عاري از فقر بايد به تلاش های براي رفع نابرابري جنسي دست زد. امروز جهاني شدن گفتمان و مفاهيم حقوق بشر، حقوق زنان و فعاليت هاي سازمان هاي غير دولتي بين المللي موجب رشد سازمان هاي زنان در سطوح ملي و بين المللي شده و از سوي ديگر موجب شده است كه افزايش مشاركت سياسي زنان در سطح مديريت به يكي از خواسته هاي اصلي زنان در جهان و بخصوص جهان اسلام تبديل شود.

در جامعه ما نيز اين موضوعات ذهن و زبان بسياري از انديشمندان، ‌نويسندگان و صاحب نظران و مهم تر از همه جوانان و دختران را به خود مشغول كرده و مانند صدها چرا های دیگر تقاضاي پاسخ مي كند. به هر حال علل و عوامل حضور كمرنگ زنان در برخي كشورهاي جهان سوم را بايد در عقب مانده گی اقتصادی اين كشورها كاويد و نيز در نوع سياست ها و ناکارآمدی نظام سياسي بايد جستجو كرد. علی الرغم آن امروز زنان درست مانند مردان تحت تأثير مسایل قرار دارند كه جامعه بشري را در قرن ۲۱ تهديد مي كند، يعني پرابلم تحولات اجتماعي، اقتصادي، امنيت و صلح و غالباٌ زنان بيشتر از مردان تحت تأثير اين مسایل قرار مي گيرند. بنابر اين ضروري و درست است كه زنان در هنگام تصميم گيري در تمام جنبه ها با توان و تعداد برابر درگير باشند. همان طور كه ويل دورانت هم چنين عقيده دارد و فمينيسم را عكس العمل زن غربي در برابر اعتقادات و قوانيني مي داند كه زن را جنس پست تر از مرد قلمداد كرده و عکس العمل مي داند در برابر مردگرائی افراطي. در فرجام تنها اقدام سياسي مشترك و منصفانه زنان و مردان مي تواند تضمين كند كه سياست به راستي نيازها و آرمان هاي كل جامعه را تفسير مي كند و به آنها پاسخ مي دهد. مردان و زنان يك توانائی طبيعي متفاوت و اولويت هاي سياسي متفاوت را به سياست وارد مي كنند. هنگامي كه زنان با شمار منصفانه تر درگير پروسه سياسي مي شوند جامعه سود مي برد. اين واقعيت كه فرصتي برابر براي دسترسي به قدرت سياسي وجود دارد، تضمين دموكراتيك سازي داخلي در همه سطوح اجتماعي است. نمي توان هيچ كشوري را يافت كه يك دموكراسي راستين و اصيل داشته باشد، در حالي كه تبعيض عليه نيمي از جمعيت آن ادامه دارد.

امروز كشورهای پیش رفته تر اند كه با كاهش نابرابري ها دامنه انتخاب را براي همه شهروندان خود و در همه زمينه ها گسترده تر كرده اند. زماني كه حکومت طالبان سقوط داده شد و امور سير طبيعي خود را طي مي كرد، آرام آرام موضوع جايگاه و منزلت زنان در دولت جدید و مطالبات و سهم و جايگاه آنان در جامعه خودنمايي كرد. زنان كه در دوران حاکمیت جمعیت اسلامی و طالبان بطور مخفی نقش روشنگرانه خود را ايفا كرده بودند، به تدريج در پي آن قرار گرفتند كه جايگاه خود را در جامعه بيابند. آنان با تلاش های خود توانستند با ورود شان به عرصه سیاست و هنر و فرهنگ نقش آفريني كنند. قوانين و مقررات تبعيض آميز را تا حدی تغيير داده و نگاه متعصبین جامعه و اربابان را تا حدودي اصلاح كرده و آنان را به ضرورت توجه كردن به مساله زنان وادارند. آنها سازمان يافته حركت كردند و در قالب تشكل های دولتی و نهادهای مدنی اعلام حضور كردند، میبینیم که امروز سهيم كردن زنان در قدرت نه امري از سر اختيار، بلكه يك امر اجباري است. توجه به منافع بسيار عيني سرمايه گذاري روي زنان، تلاش براي ارتقا و افزايش مشاركت سياسي زنان را به مسووليتي همگاني مبدل مي كند. از آنجايي كه نابرابري شرايط رقابت زنان و مردان در عرصه سياست محصولي تاريخي است و با شعار و به راحتي و به سرعت حل نخواهد شد، ‌چرا که ز نان همواره ابزاری برای به قدرت رسا ندن مردان بودند و هیچگاه به طور چشمگیر در هیچکدام از گروه ها و سازمانها به قدرت رسیده نقشی قابل ملاحظه در قدرت نداشته اند. حرف اخیر اينکه این امر ميسر نمي شود مگر آنكه تمام نهادهای دولتی و مدنی و بخصوص اربابان سياسي به اين باور برسند: جامعه اي كه نيمي از اعضاي خود را شهروند درجه دوم و اساساً داراي مشاركت و سهم كمتري از مردان بداند، هرگز روي سعادت را نخواهد دید.

این روز خجسته بر همه زنان افغان و جهان بخصوص آنهای که عزیز ترین لحظات زنده گی خویش را وقف آزادی و برابری حقوق زنان کردند و حالا دوران کهولت خود را می گذرانند، در هر کنج و کنار این «دهکده» که هستند مبارک باد!

 

روح تمام آغازگران و سنت شکنان که به هر نحو جنبش نسوان را یاری رسانده اند شاد باد!

 

ترینکوت ، ۲ مارچ ۲۰۱۰

 

 

 

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

www.esalat.org