چهارشنبه، ۳ سپتامبر ۲۰۰۸
Achilles of Kabul
یقین دارم که هرگاه زمینه های خوب تری برای ورزشکاران افغان
مساعد گردد، جوانان و ورزشکاران افغانستان افتخارات بزرگ تری
را برای کشور و مردم شان به ارمغان مي آورند.
«روح الله نيك پي»
كوههاي المپ، مخزنِ اسرارند؛ سررشتهاي بسياري راز و رمزهاي تاريخي كه اكنون به صورتِ افسانه، جنگ، حكومت، ورزش، سرگرمي و امثال اينها وجود دارند، بدان كوههاي به شدت اسرار آميز ميرسند. سيمايِ ظاهري اين كوهها شگفت انگيز است؛ دامنه هايش پوشيده از جنگل هاي تيره، داراي بي شمار مسيل هاي لغزان كه همچون جامه هاي چين دار پيكرِ قله ها را در برگرفته اند. ستيغ آن در آنسوي ابرهايي كه در فصل هايي از سال خشمِ خدايان را به نمايش مي گذارند، سر به آسمان مي سايد. آن جا كه دامنه هاي پوشيده از جنگل هاي تيرهي اين كوهها به پايان مي رسد، درياهايي طوفاني آغاز ميگردد، با خيزابه ها و امواج بي پايان؛ هيچ كس ترديد ندارد كه اين قلهها كه به گفتهاي هومر«نه هرگز بادها آنرا خواهند روبيد و نه برفها برچكادش بوسه خواهد زد؛ هواي دلكش گرداگردش را فراگيرد، زلالِ سپيد در برگيردش و خدايان چندان شادماني چشند كه تا جاودان بمانند»، منزل گاه خدايانِ متعال المپيوس است؛ منزل گاهي كه همواره در آن خدايانِ المپيوس در جشن بزرگي گردِ ميزهاي زرين در كنار هم نشسته و از شهد و شراب و مائده هاي آسماني تناول مي كنند. شور و شعفي در اين جشنِ خدايي برپاست. آپولون نواي چنگ را به صدا در مي آورد، الهگانِ موسيقي يا ”ميوزها“ آوازهاي شيرين سر مي دهند، ديونوسوس ساقي شرابِ سكرانگيزِ آسماني است، ”زئوس“ بر كرسي خدايي تكيه داده و ”هر ا“ با دستي به زمين و دستي به درياها به رقص و پايكوبي مشغول است؛ چون شب فرا رسد و مشعلِ فروزان خورشيد در سينهاي تاريكِ درياهاي دوردست ناپديد گردد، خدايان مهماني را ترك گفته و هركدام به خانههاي خود ميروند تا به تقديرِ ”قهرمانان“ بيانديشند.
در دوران باستان ستيغ اين قله مخزنِ اسرارِ خدايي خدايان تصور ميشد، آدميان اجازه نداشتند بر آن پاي نهند. انسانهاي خيرهسري چون ”پرومتئوس“ و ”سيزيفوس“ كه قانونِزرين خدايان را زيرپا گذاشته و در آن گام نهادند، به عذابِ سخت گرفتار گرديدند. اكنون كه خدايانِ اُلمپ از جهان آدمي رخت بر بستهاند، انسانها سنتِ شور و شادي اين خدايان را در زمين جشن ميگيرند. سكوهايِ زريني كه اكنون قهرمانانِ زميني در «مسابقةِ جهانيِ المپيك» بر فراز آن پا نهاده و شكوهـوـافتخارشان را جشن ميگيرند، همان ستيغِ پر رمز و راز قلهي المپ است و داورانِ مسابقه، در واقع همان زئوس، خداي خدايان كه در مقام ”احكمالحاكمين“ تقديرِ اندوه و شاديِ قهرمانان را رقم ميزنند. آن شور و مستي و دست افشاني در سكويِ زرينِ آسماني كه در عصرباستان كردارِ خاص خدايي خدايان المپيوس به شمار مي رفت، در عصرجديد از آن ”قهرمانانِانساني“ است كه قدرت و هنرشان را در ”مسابقاتِ جهانيِ المپيك“ به نمايش ميگذارند. اكنون انسان جاي خدايان نشسته، چنگ مينوازد، آوازهاي شيرين سر ميدهد، مشعلِ تابناكِ المپ را روشن نموده و شرابِ آتشگونِ تاكهاي زميني را تا ته به سر ميكشد تا لحظه اي فارغ از قيل و قالِ تقدير در شادي و خوشي و سرمستي به سر برد.
با اين حال حضور بر سكويِ قهرماني كه حكم تختِ زرين خدايان المپ را دارد، براي هركسي ممكن نيست. مجوزِ ورود به اين جشنِ خدايي قهرمانبودن است؛ تنها از طريقِ قهرمانان است كه مردمانِ جهان افتخارِ حضور در اين سكويِ خدايي را پيدا ميكنند. امسال براي اولينبار مردم افغانستان، با همتِ ”تيمِ ورزشي“ اين كشور افتخارِ حضور در ”جشنِ خدايانِ المپيوس“ را پيدا كردند و در واقع مردمي كه سالها، دور از نگاه ”هليوس“، خدايِ خورشيد، در قلمروِ ”تارتاروس“، يا ”اسفلالسافلين“ فرو افگنده شدهاند، بادهي ناب شراب ِ” ديونوسوسي” را سركشيده و مستان و شادان در خيابانهاي پر از گرد و خاك، در سراسر كشور، حضورِ شان در ستيغِ قلهاي المپ را جشن گرفتند. حضور تيم افغانستان در ”المپيكِ پكن“ و درخششِ ”روحالله نيك پي“ را بايد يك رويدادِ تاريخي بي سابقه دانست؛ رويدادي كه سبب شد براي نخستين بار ”مغضوبينِ زمين“ و ”مطرودينِ زمان“، در مراسم جشنِ «خدايانِ المپ» حضور يابند. مجوز ورود به اين جشن فقط يك چيز است: قهرمان كه اكنون نيك پي به اين افتخار نايل شده است. محال است، جامعهاي بي آن كه قهرماني را در دامنِ خود پرورش دهد، به افتخار حضور در سكويِ زرينِ خدايان المپ دست يازند. جاي بسي خوشحالي است كه براي نخستين بار ”روح الله نيك پي“ اين ”آشيلِ شهر كابل“ سبب شد مردم افغانستان در قلهاي خدايان المپ يكبار، از شرابِ سكر انگيز ديونوسوس سرمست گرديده و بي خيال فاجعه ها شاد و خندان در خيابان ها جشن و پاي كوبي راهاندازند. البته مدال المپيك تنها افتخار او نيست؛ زيرا علاوه بر مدال المپيك ۲۰۰۸ پكن، افتخاراتي ديگري مانند مدال طلاي سريلانكا مدال طلاي هندوستان، مدال طلاي جام نگين البرز ايران، مدال برنز كوريا اوپن، مدال برنز رقابت هاي جهاني تكواندو و مدال نقره ي سهميه المپيك را نيز در كارنامه دارد.»
اكنون، نيك پي، اين قهرمان بيست و يكساله را كه شادي و لبخندِ از ياد رفته را به لبانِ مردم افغانستان بازگرداند، ميتوان «آشيلِ شهر كابل» لقب داد؛ اقشار و طبقاتي مختلفِ مردم، فارغ از آن كه به كدام گروه قومي، مذهبي، زباني و نژادي متعلق اند، اورا دوست ميدارند. رويشِ يك لبخندِ هرچند كمرنگ و حتي كاذب و دروغين را بر لبانِ خستهاي مردمي كه خدايان تارهاي سرنوشتِ شان را با مرگ و رنج و اندوه ريسده اند، بايد يك رويداد تاريخي دانست؛ رويدادي كه بيهيچ ترديدي بدون حضورِ در بزم شاديِ ديونوسوس، خداي شراب و شور و شادي ناممكن بود. در حاليكه در يك سو دشمنانِ انساني شدن فرهنگ و سياست باران مرگ و نيستي مي پاشند، ايمان، صداقت و تلاش تيمِ ورزشِي چهار نفري، اين ”چاريارِ صديقِ مردم“،ِ سبب شد مردم افغانستان براي اولين بار در قلهاي پُرافتخار المپ، در جشنِ شادي و مستي خدايانِ عصر باستان حضور يابند. خدايان المپ، عبوس و گرفته نيستند و از چهره هاي ژوليده و كثيف و چركين نفرت دارند؛ خدايانِ المپ زيبا هستند، زيبايي را دوست مي دارند و لبخندِ و شادي و رقص و مستيِ آدميان را؛ قهرمانان را از آن رو دوست مي دارند كه زيبا هستند. نيك پي، بي آن كه به يونان برود، خدايانِ المپ را در ستيغِ قلههاي شرق ملاقات كرد، در كنار «جنگلِ بودي» و در استوپه هاي كه تصوير «از خانه بيخانگي رفتنِ بودا» بر ديوار آنها نورافشاني مي كند. در واقع اين خدايان المپ بودند كه در جشنِ شاديِ نيك پي كه شاديِ گمشده را براي مردمِ مصيبت زده اي افغانستان به ارمغان آورد، حضور پيدا كردند.
اما قهرماني فقط ميتواند يك آغاز باشد؛ قهرماني آغاز ورود به خطرهاي بيپايان است. همانگونه كه صعودِ قهرمان بر ستيغ قلههايي كه ”مخزنالاسرار“ خدايان است، شادي و مستي به ارمغان ميآورد، هرگونه تغيير در تقدير قهرمان از ”خوش بختي“ به ”بدبختي“، هبوطِ دو بارهي جامعه به وضعيتِ تراژيك و در حقيقت به ”اسفلالسافلين“ خواهد بود. خطر همواره در كمين است، كوچكترين لغزش، حتي اگر به صورتِ ناخواسته رخ دهد، قهرمان را در دام يك وضعيتِ تراژيك گرفتار خواهد كرد. قهرمان همواره در سر دو راهي عظيم قرار دارد، تنها كسي كه از ميان ”خواستههاي شخصي“ و ”مردم“، مردم را بر ميگزيند، همواره و تا پايانِ بازي قهرمان ميماند. قهرمانِ مردم كسي است كه تا آخرين رمق از طريق مخالفت با قدرتِ رسمي و با طغيان و اعتراض شكوه و جلال مردم را به نمايش مي گذارند؛ شكوه انسانهاي حاشيهاي و فراموششده را. خطر آن جاست كه قهرمانانِ المپي در يك وضعيتِ كاملا تراژيك قرار دارند. ”هراكلس“ يا ”هركول“ كه ”نمودگارِ نيروي جسماني“ است و به پاس دلاوريها و سرسختيهايش ”بازيهاي اُلمپيك“ به او نسبت داده ميشود و به روايتِ ”پيندار“، شاعر و نمايشنامهنويس يوناني «او همة قوانين و جزئياتِ مربوط به بازيهاي اُلمپيك را وضع كرده است»، در يك وضعيتِ همواره در حال خطر قرار دارد. معلوم نيست تقدير با او چه خواهد كرد؛ به همين سبب «در تنديس و نگارهها او را اندكي غمناك و تندخو ميبينيم،... اين فاتح ميدان هرگز آسايش نمي شناخت. ظاهراً چهره اي او چنان بود كه گويي ابرمردي ديگري را انتظار ميكشيد، تا با وي هماورد گردد (ف. ژيران، ۱۳۷۹:۱۶۶)» آشيل، نه تنها قهرمان، بلكه قهرمانِ قهرمانان بود، اما اوليسِ مكار با هزاران حيله و نيرنگ او را در پاي خواستهاي قدرت طلبانهاي ”آگاممنون“ قرباني كرد. آشيل، در برابر دعوتِ ”فونيكس“، كه او را به پيروي از ”آگاممون“ فرا ميخواند مقاومت نموده و قاطعانه اعلام كرد كه «اي فونيكس، اي پيرِ فرزانه! من نياز بدان دارم كه يونانيان مرا بزرگ و گرامي دارند. زئوس پروردگارِ المپ مرا گرامي ميدارد و من بدان خشنودم كه تا زندهـام گراميداشتِ او با من است. جانبِ آگاممنون را مگير كه از تو نيز چون او بيزار خواهم شد،» اما بنا به روايتِ ”هومر“ در نهايت اوليس با نيرنگ و مكرِ خويش او را فريب داد. افسوس آشيل بسيار دير و زماني كه تير زهرآگينِ تقدير در پاي او اصابت كرد، دريافت كه آگاممنون با ابزارِ حيله ونيرنگِ اوليس درست همانچيزي را كه آشيل به دستآورده نشانه رفته است: قهرمانياش را. ديگر حتي ”اشكِ ندامت“ در برابر اين فريب كارگر نبود.
اكنون نيك پي بر سرِ دو راهي مردم و قدرت قرار گرفته است. او ناگزيراست انتخاب كند. در يك سو مردم قرار دارند كه ازباميان و هرات و كابل تا جلالآباد و غزني و از مزار و قندهار تا تماميِ شهرها و روستاهاي افغانستان شادي و سربلندي شان را در او باز يافتهـاند، در سوي ديگر سياست مداران و قدرت طلبان كه در صددند از طريق احساسِ همدلي با آشيلِ شهر كابل، او را فريب داده، با خود همراه سازند. البته تنها در داخل افغانستان نبود كه مردم به جشن و شادي پرداختند، آوارگاني كه ”قصهاي غربتِ آنان غم انگيز ترين داستانِ دنياي امروز است“، نيز هم ساز و هم نوا با مردم افغانستان شادي كردند. اينك او بر گردونه اي دو راهي يك انتخابِ تاريخي قرار گرفته است. درست در اين دو راهي است كه تقديرِ تراژيكِ اين قهرمان رقم ميخورد. آگاممنون (آقاي كرزي)، از هم اكنون اوليسِ مكار را كه هزاران حيله و نيرنگ در آستين دارد (محمدكريمِ خليلي) بسيج كرده تا از محبوبيتِ مردمي اين قهرمان بيست و يكساله استفاده نموده و از وي سوژهاي تبليغاتي براي حفظ و قدرت و چوكي بسازد. محمد كريم خليلي كه در برابرِ مردم بي خانمان و آوارهاي بهسود نه تنها سكوتِ كامل اختيار نمود، بلكه متجاوزاني را كه بهسود را به خاكستر بدل كردند، در رسانههاي رسمي «برادر» خطاب ميكرد، اكنون ”اوليس وار“ در گوشِ اين قهرمان سرود مكر و فريبِ ”همدلي“ مينوازد و ”كرزي“ كه در قبالِ اين فاجعه كوچك ترين مسئوليتي از خود نشان نداد و حتي آن را به مردم ”داغدارِ بهسود“ تسليت هم نگفت، اكنون به نيك پي «نشانِ عالي دولتي غازي امانالله خان» را اعطا نموده و قهرمانيِ او را بر مردم افغانستان تبريك ميگويد! بيهيچ ترديدي برخورد سياست مداران و دلالانِ سياسي، به ويژه «كرزي» و «محمدكريم خليلي» مشكوك و در واقع زنجيره اي از همان برخورد هاي رياكارانه و نمايشي است كه پس از ”تظاهراتِ مردم هميشه در صحنهاي غربِ كابل“، به باميان آغاز شد، تا در انتخاباتِ آينده مردم را با خود همراه سازند. سفر كرزي به باميان و همچنين تسليتِ او به مناسبتِ درگذشتِ ”مرحوم وكيلخادم بيك“ نيز كاملا مشكوك و رياكارانه و در واقع انحرافِ ذهن مردم از مسئلهاي اصلي بود كه چندين سال است در سايهاي رياستِ جمهوريِ كرزي و معاونتِ محمدكريمِ خليلي در ”بهسود“ فاجعه مي آفريند. اگر كرزي و خليلي درست مي گويند كه دلسوز مردمـاند، به جاي باميان مي بايست به بهسود سفر نموده و با قربانيان فاجعه همدلي نشان مي دادند. تقدير و تجليل از ”روحالله نيك پي“ را نيز بايد در راستاي همان نمايش هاي سياسي دانست. روز افتتاح مسابقة المپيك كرزي حتي به خود زحمت نداد به احترام تيمِ ورزشيِ افغانستان از جايش بلند شود و زمانيكه بهسود در ميان دود و آتش مي سوخت، كرزي و خليلي گرماگرمِ معاملة سياسي بودند و ننگين ترين قرار داد را كه البته به لحاظ حقوقي فاقد اعتبار است، امضا كردند، اما اكنون به خاطرِ ارتقاي موقعيتِ سياسي شان، كوشش ميكنند از فرصتي به دست آمده سوء استفاده نموده و با بهره گيري از فضايِ احساسي و عاطفيِ موجود ذهن جامعة افغانستان را تحريف نمايند. برخوردِ احترام آميز پارلمان، وزراتِ خارجه و ديگر نهادهاي رسمي و حتي بيانيه ”كايايده” نماينده خاص سازمانِ ملل متحد در قبالِ نيك پي را نيز يك برخوردِ سياسي دانست، زيرا پارلمان و نهادهاي دولتي و همچنين نمايندة سازمان ملل متحد در برابر مسايل مهم كشور، از جمله در قبال فاجعه ي بهسود كه بيش از ۲۲ هزار آواره در پي داشت، كاملا بي توجه عمل كرده اند.
به هرحال، با نزديك شدن انتخابات بازار مكر و فريبِ سياست داغ شده و روح الله نيك پي، آشيلِ شهر كابل، اين بازارِ داغ سياست را داغ تر كرده است. اين طبيعتِ قهرمان است؛ طبيعتي همواره متناقض؛ وضعيتي همواره معلق در مرز شكست و پيروزي، سياست و اخلاق و قدرت و مردم. شايد بتوان اين طبيعتِ متضاد را در اشكِ شوق او قرائت كرد. او شادي اش را به زبانِ اشك براي مردم ترجمه كرد. اشكِ شوقي كه در عين حاليكه فراخوانِ دعوت مردمِ افغانستان به بزمِ خدايان المپ بود تا شاديِ گمشده شان را با نوشيدنِ شرابِ آتش گونِ ديونوسوس در صداي روح بخشِ چنگ آپولون باز يابند، نگرانيِ او را در باره اي آينده نيز نشان ميداد. اكنون، مسئلهاي اصلي براي نيك پي و تيمِ ورزشيِ ما حفظ اين قهرماني است، پايداريِ لبخندِ شادماني كه بر لبانِ مردم ما نقشه بسته، تا مبادا اوليسهاي مكاري كه هزاران حيله و نيرنگ در آستين دارند ”آشيلِ شهركابل“ را در پايِ عطشِ قدرت طلبيِ ”آگاممنونها“ قرباني نمايند. روح الله نيك پي در سر يك دو راهي بزرگ قرار گرفته و ناگزير است از ميانِ قدرت و اخلاق يكي را برگزيند. نمي تواند هم اين باشد و هم آن. به هرحال ما او را قهرمانِ اخلاق مي خواهيم؛ الگويِ اخلاقي كه ابدالآباد مردم اين سرزمين به او به مثابهاي يك قهرمانِ پاك، يعني قهرماني كه فقط قهرمان تن نيست، قهرمان روح نيز هست، افتخار نمايند. «قهرمان، شاد است» و بنا براين براي مردم شادي به ارمغان ميآورد. اشتباه است اگر ”مرگ آفرينان“ را كه خالق ”مصيبتها“ و ”فاجعهها“ بوده اند، قهرمان تصور كنيم و به همين دليل نيك پي اگر مي خواهد قهرمانِ مردم و قهرمان اخلاق باشد، بايد از ”بازي گران عرصه اي سياست“ كه جز به ”مرگآفريني“ به هيچ چيزي ديگر نميانديشند، دوري گزيند. به سخني ديگر او تنها زماني قهرمان اخلاق خواهد بود كه در برابرِ دلالانِ سياسي و بازيگرانِ بازار مكارة قدرت نيز قهرمان باقي مانده و جسم و روحش را كه اكنون با آبِ پاك اشكِ شوق و شادي مردم تطهيرشده، تا هميشه پاك و پاكيزه نگه دارد.
توجه !
کاپی
و نقل مطالب از «اصالت» صرف با
کسب مجوز کتبی از «اصالت»
مجاز است !
کليه ی حقوق بر اساس قوانين کپی رايت
محفوظ و متعلق به «اصالت»
می باشد.