افغانستان
مثل توپ فوتبال
میان شرکت های بزرگ نفتی
ترجمه : جعفرپویا
اشاره - ترجمه دو فصل از کتاب "جنگ و جهانی شدن" دچار وقفه شد. خیال داشتم این دو بخش را برای تکمیل آن ترجمه جهت انتشار آن در یک مجلدی که به خوانندگان وعده داده اید ارسال کنم، اما از آنجا که حوادث در افغانستان شتاب گرفته و بار دیگر طالبان را در این کشور برای حوادث آینده علیه ایران پیش کشیده اند، تصمیم گرفتم پیش از تکمیل شدن هر دو ترجمه، ابتدا این بخش ها از آن دو فصل مستقل کرده و بفرستم که منتشر کنید، تا فصل دیگر را برسانم. در این بخشی که فرستاده ام اشاره به ریشه های طالبان در کاخ سفید دارد که امیدوارم خوانندگان دقیق به آن توجه کنند و ببینید که بودن دمکرات ها و یا جمهوریخواهان در کاخ سفید هرگز ملاک سیاست های امریکا و شرکت های نفتی نیست. آنها کارگزارانی هستند که می آیند و می روند. سیاست را این شرکت ها تعیین می کنند. می بینید که طالبان را چگونه دمکرات ها و جمهوریخواهان بی دریغ حمایت کردند و در افغانستان حاکم.
لوله های نفتی ترانس افغان
واشنگتن بوسیله قانون "استراتژی راه ابریشم" نه تنها سعی دارد روسیه را از لوله های نفت و گازی كه از دریای خزر به سمت غرب كشیده شده اند محروم کند، بلكه قصد دارد تسلط آمریكا و انگلیس را بر "دالان استراتژیكی" كه به سمت جنوب و شرق میروند نیز محقق نماید. هدف این استراتژی در مرحله اول منزوی كردن جمهوری های سابق شوروی و نهایتا "محاصره كامل" آنهاست. یعنی واشنگتن با حمایت همه جانبه غول های نفتی قصد دارد مانع از آن شود كه این جمهوری ها به هر نوع توافقی كه به "لوله های نفت" مربوط میشود – و یا توافق های نظامی- با ایران و چین نائل آیند. طبق اطلاعات بنیاد "هریتیج" كه یك موسسه "تینك تانك" (فروشنده پروژه) كه طرفدار محافظه كاران است و دفتر مركزی آن در واشنگتن قرار دارد، میزگرد سیاسی امریكایی ها با طالبان ، علاوه بر دیگر موارد مذاكره دو مورد عمده جلوگیری از احداث لوله های گازی در ایران و كاهش نفوذ روسیه در تركمنستان و قزاقستان را مورد بررسی قرار داد.
در سال ۱۹۹۵ با پشتیبانی دولت كلینتون شرکت كالیفرنیایی نفت آمریكا، یعنی "یونوكال" طرح احداث لوله های گازی كه از تركمنستان شروع و با گذشتن از افغانستان و پاكستان به دریای عمان میرسید را تهیه کرد. این كمپانی در پروژه لوله های نفت باكو- سیحون از (شرق به غرب با گذشتن از تركیه و گرجستان) با شراكت BP كه سهامدار اصلی است نیز دخالت دارد.
كنسرسیوم سنت گاز
لوله های گاز "سنت گاز" كه توسط یونوكال طراحی شده است با عبور از افغانستان برای رسیدن به دریای عمان از مستقیم ترین مسیر آن، یعنی ایران صرفنظر می كند. بعلاوه یونوكال برای حمل نفت استخراجی از منطقه "تنگیز" واقع در قزاقستان (شمال دریای خزر) قصد احداث لوله های نفتی در این مسیر را برای رسیدن به دریای عمان دارد. با وجود شركت روسی "گاز پروم" در این كنسرسیوم، این شراكت از نظر اقتصادی چندان با معنا و تعیین كننده نیست و در مجموع قصد بی اهمیت كردن قرارداد گازی روس ها و دولت تركمنستان را كه از طریق شبكه لوله های گاز روسیه حمل می شود دارد. یونوكال به محض پایان اولین دور مذاكرات با نیازاف رئیس جمهور تركمنستان، مذاكره با طالبان را شروع كرد. در همین دوران یعنی ۱۹۹۶ دولت كلینتون تصمیم گرفت با پشتیبانی كامل از طالبان و حذف اتحاد شمال، كه از طرف مسكو پشتیبانی می شد در كابل یك حكومت طالبانی ایجاد كند: تحت تاثیر اراده خلل ناپذیر طالبان و نتیجه مثبت قرارداد لوله های گاز، وزارت خارجه آمریكا و سرویس جاسوسی پاكستان تصمیم به تامین مالی و تسلیح طالبان كه در حال جنگ با تاجیك های اتحاد شمال بودند گرفتند. فقط در سال ۱۹۹۹ بود كه مالیات دهندگان آمریكایی دریافتند حقوق كلیه كارمندان دولت طالبان را پرداخت می كردند. (مجله سانفرانسیسكو كرونیكال دوم نوامبر ۲۰۰۱)
در همین ایام روس ها از پایگاه نظامی خود واقع در تاجیكستان به احمد شاه مسعود کمک های نظامی و لجستیكی می كردند.
وقتی سرانجام درسال ۱۹۹۶ كابل با پشتیبانی آمریكا و پاكستان بدست نیروهای طالبان افتاد سخنگوی وزارت خارجه آمریكا گلین دیویس اعلام کرد برای ایالات متحده "در مواضع اتخاذ شده از جانب طالبان برای تحمیل قوانین اسلامی در افغانستان هیچ امر قابل سرزنشی" وجود ندارد. همزمان با این سیاست، سناتور هانك براون از طرفداران پروژه های یونوكال عنوان کرد: "مسئله مثبتی كه در این قضیه وجود دارد این است كه سرانجام یكی از گروه های درگیر این كشور قادر به تشكیل یك حكومت در كابل است" و معاون مدیر كل یونوكال موفقیت طالبان را "مثبت" ارزیابی كرد. (اشتیاق احمد: پاكستان ابزور 20 اكتبر ۲۰۰۱)
وقتی طالبان در سال ۱۹۹۶ كابل را به تصرف خود درآوردند، آمریكا سكوت کرد. چرا؟ به دلیل اینكه رهبران طالبان بسرعت خود را به دعوت گردانندگان كمپانی نفتی یونوكال به هوستون تگزاس رساندند. یكی از دیپلمات های آمریكایی ادعا كرد "طالبان به همان ترتیب عربستان سعودی متحول خواهند شد" وی معتقد بود كه افغانستان به یك مستعمره نفتی آمریكایی تبدیل خواهد شد، كه برای غرب منافع زیادی به همراه خواهد داشت. در آنجا دموكراسی و حقوق زنان احتمالا پایمال می شود، اما بعدا "می شود آنها را ایجاد كرد" (دیلی میرور29 اكتبر ۲۰۰۱)
قبول حكومت طالبان و كنار گذاشتن اتحاد شمال توسط واشنگتن بخشی از "بازی بزرگ" برای کنترل مطلق ذخایر نفت و گاز منطقه و همچنین شبكه لوله های گاز و نفتی بود كه از تركمنستان و قزاقستان شروع می شوند. در آغاز سال ۱۹۹۷ هیئت نمایندگی طالبان به تگزاس به دفتر یونوكال آمدند: باری لین از كمپانی یونوكال تصدیق می كند كه خودش در مذاكرات تگزاس حضور نداشته و نمی تواند دخالت فرماندار سابق بوش كه قبلا منافعی در شركت های نفتی تگزاس داشته را در این پروژه تایید کند.
براساس اظهارات سخنگوی یونوكال در بخش آسیای مركزی ، ترزا كویینگتون این شركت در سه مورد اصلی با طالبان گفتگو کرده است : ما جزئیات طرح را برای آنها شرح دادیم و آنها را از منفعتی كه این پروژه عایدشان خواهد كرد آگاه کردیم و پذیرفتیم كه حق ترانزیت به حساب آنها واریز شود. تاكید کردیم كه در صورت عدم قبول جامعه بینالمللی، دولت آمریكا نیز از به رسمیت شناختن سیاسی طالبان خودداری خواهد کرد و آنگاه طرح نمی تواند موفق شود. كویینگتون اضافه می كند كه این موارد به هیچ وجه طالبان را متعجب نساخت.
در دسامبر ۹۷ ینونكال ملاقات بین طالبان و معاون وزیر امور خارجه دولت كلینتون در امور آسیای جنوبی "كارل ایندرفورث" را ترتیب داد. از طرف طالبان وزیر موقت معادن و صنایع "احمد جان"، وزیر موقت فرهنگ و اطلاعات "امیر متقی"، وزیر موقت برنامه ریزی "دین محمد" و نماینده دائمی آنها در سازمان ملل متحد "عبدالحكیم" در این ملاقات حضور یافتند.
دو ماه بعد از این ملاقات معاون روابط بینالمللی "یونوكال چان مارسكا" در مقابل كمیته روابط بینالمللی مجلس نمایندگان "ضرورت احداث شبكه لوله های نفتی برای انتقال گاز و نفت آسیای مركزی" را با صرفه و ارزشمند ارزیابی کرد.
سیاست خارجی ایالات متحده باید درجهت تضعیف شبكه های موجود لوله های نفتی روسی (به مقصد شمال غرب و جنوب) و لوله های نفتی كه توسط ایران كنترل می شود پیش میرفت: "صنعت نیز با یك مانع بزرگ تكنیكی و سیاسی در برابر انتقال نفت روبروست". لوله های گاز منطقه زیر تسلط مسكو ساخته شده اند، و در جهت شمال و غرب و زیر تسلط روس ها می باشند و این بدان معناست كه انشعابی به سمت جنوب و شرق وجود ندارند. بنابراین باید فهمید که چگونه می توان منابع انرژی آسیای مركزی را به سمت بازارهای آسیایی مجاور منتقل کرد. طرح ایده ال برای انتقال این منابع به جنوب از طریق ایران است، درصورتیكه كمپانی های بزرگ نمی توانند بدلیل تحریم های آمریكا برعلیه ایران آن را به اجرا گذارند و تنها جایگزین ایران عبور از افغانستان است. اما در اجرای این طرح هم مشكلاتی وجود دارد. جنگ داخلی كه در حدود دو دهه پیش در این كشور شروع شده هنوز ادامه دارد. ما از همان آغاز كار پیش بینی های لازم را کردیم: احداث لوله های گاز در خاك افغانستان مشروط به آن شد كه حكومتی با ثبات بتواند اعتماد جامعه بینالمللی و سرمایه گذاران و كمپانی ها را جلب کند. یونوكال در نظر دارد زیرساخت (لوله های نفتی) را كه هم اكنون در تركمنستان، ازبكستان، قزاقستان و روسیه وجود دارد تبدیل به یك سیستم منطقه ای انتقال نفت کند. این لوله ها كه ۱۶۷۵ كیلومتر امتداد می یابند از طرف جنوب و از طریق افغانستان به ترمینالی كه در كناره های سواحل پاكستان ساخته می شوند خواهند رسید. این لوله ها با قطر ۱۰۷ سانتیمتر قادرند روزانه تا یك میلیون بشكه در روز نفت انتقال دهند. هزینه این پروژه با همان كیفیت لوله های ترانس آلاسكا حدود دو میلیارد و پانصد میلیون دلار خواهد بود. اما بدون حل مسالمت آمیز درگیری های منطقه احداث لوله های گاز و نفت ترانس از افغان غیرممكن خواهد بود. ما دولت و كنگره را در جهت ایجاد آرامش در افغانستان و در چارچوب پروژه صلح زیر نظر سازمان ملل ترغیب می کنیم. دولت ایالات متحده باید از تمام نفوذ خود در جهت پایان دادن به درگیری هایی كه به ضرر منطقه عمل می كنند استفاده نماید.
رقابت یونوكال و بریداس
اما در پروژه لوله های نفتی یونوكال مشكل دیگری هم وجود داشت كه رسانه ها به آن توجهی نكردند. طالبان در عین گفتگو با یونوكال با یك شركت نفتی آرژانتینی بنام بریداس نیز مذاكره میكردند. "یك شركت را برعلیه شركت دیگر به بازی می گرفتند" بریداس متعلق به خانواده ثروتمند بهول گرونی تعلق داشت. "كارلوس بهول گرونی" دوست صمیمی رئیس جمهور سابق آرژانتین كارلوس منم است. دولت منم در هماهنگی با بانك جهانی در ایجاد اختلال در رگلمانتواسیون عظیم در بخش نفت و گاز كه منجر به ثروتمند شدن خانواده بهول گرونی شد شركت کرد. در سال ۱۹۹۲ – پیش از آنكه یونكال وارد صحنه شود- كمپانی بریداس حق اكتشاف نفت در شرق تركمنستان را گرفت. و سال بعد امتیاز نفت و گاز منطقه كیمیر را هم كه در غرب تركمنستان قرار دارد بدست آورد. این امر برای واشنگتن یك نوع دست درازی به حساب می آمد و غیرقابل تحمل بود. به همین منظور و برای مقابله با گسترش بریداس در آسیای مركزی دولت كلینتون از وزیر امور خارجه سابق الكساندر هیگ خواست كه با فشار به دولت تركمنستان "سرمایه گذاری آمریكایی" را در تركمنستان را افزایش دهد. چند ماه بعد بریداس دیگر نتوانست از منطقه كیمیر نفت صادر كند. بریداس و یونوكال وارد رقابت برای نفوذ سیاسی در منطقه شدند. در حالیكه بریداس از یونوكال در مذاكره با رهبران تركمنستان جلوتر بود یونوكال از حمایت دولت آمریكا از طرق مختلف دیپلماتیك و پنهانی برای خراب كردن رقیب سود می برد. در اوت ۱۹۹۵ در بحبوحه جنگ داخلی در افغانستان مسئولان بریداس برای احداث لوله های نفت رهبران طالبان را ملاقات كردند. كمی بعد یعنی در اكتبر ۹۵ رئیس جمهور تركمنستان نیازاف برای امضای یك قرارداد با یونوكال و شریك سعودی اش (در كنسرسیوم سنت گاز) یعنی شركت دلتا اویل به نیویورك دعوت شد. این قرارداد امضای رئیس جمهور تركمنستان، نیازاف و رئیس شركت یونوكال "جان افغانستان.ای مل" بعنوان صاحبان قرارداد و امضای "بدر. ام .ال عبان" مدیر كل دلتا اویل را بعنوان شاهد در برداشت.
ارتباط بین یونوكال و بن لادن
كمپانی سعودی دلتا اویل به "خالد بن محفوظ" و "ال عمودی" تعلق دارد. این دو تن ارتباط نزدیكی با شبكه القاعده اسامه بنلادن دارند. خواهر خالد بن محفوظ سرمایه دار با نفوذ سعودی همسر اسامه بنلادن است. تعجب آور است كه كنسرسیوم متشكل از یونوكال و دلتا اویل با سرمایه های خانواده های بن لادن بوجود آمده است. یک اتفاق ساده! آنها ارتباطات تجاری با اعضای حزب جمهوریخواه و از جمله خانواده بوش دارند. بنظر میرسد كه مقامات بلندپایه دلتا اویل نقش مهمی در مذاكرات با طالبان بازی كرده اند. بعلاوه شركت بزرگ انرون كه مدیر كل آن با بوش ارتباط دوستی نزدیگی دارد، مامور مطالعه اجرایی پروژه "لوله های نفت" از طرف یونوكال شد. انرون مستقیما در مذاكرات مربوط به این پروژه با حكومت طالبان شركت کرده بود.
ارتباطات یونوكال خانواده بن لادن و خانواده بوش
بنظر میرسد كه سهامدار عمده دلتا اویل (شریك یونوكال در كنسرسیوم سنت گاز) محمود حسین العمودی است. وی یك شبكه بزرگ تجاری را كه در زمینه ساختمانی، معادن، بانك ها و نفت دخالت دارد فعالیت دارد از اتیوپی اداره می كند. "ال عمودی" صاحب كورال پترولیوم نیز می باشد. منافع تجاری العمودی و بن محفوظ درهم گره خورده اند. سومین شركت عمده نفت عربستان سعودی بنام نیمیرپترلیوم زیر كنترل آنهاست. امپراطوی تجاری بن محفوظ ارتباطات نزدیكی با اعضای بانفوذ حزب جمهوریخواه و از جمله خانواده بوش دارد. جرج دبلیو بوش در هنگامی كه در صنایع نفتی فعالیت داشت با خالد بن محفوظ رابطه معاملات تجاری داشت. بعلاوه بوش و بن محفوظ هر دو در افتضاح بانك بینالمللی تجارت و اعتبارات ب.ث.ث.ای دخیل بودند. در سال ۱۹۷۹ بوش برای راه اندازی اولین موسسه خود "اربوست انرژی" از یكی از نزدیگان خانوادگی خود بنام جیمزبیس كه ساكن تگزاس است اعتبار دریافت کرد. ...... در آن ایام جیمزبیس در امریكا زندگی می کرد و نماینده تجاری سالم بن لادن بود (برادر اسامه بنلادن ) که مدت ها بدون داشتن دلیل گمان می رفت اعتبار داده شده به اربوستو مستقیما از سالم بن لادن دریافت شده است. بعد از وقایع یازدهم سپتامیر دریك اطلاعیه رسمی از جانب كاخ سفید وجود چنین رابطه ای بطور كامل انكار شده و اعلام گردید كه اعتبار داده شده از جانب اربوستو متعلق به بیث بوده و سالم بن لادن در آن دخالتی نداشته است. "در اتبدا بوش دوستی با بیس را هم انكار كرده بود، اما بعدا با پس گرفتن حرف خود اعتراف كرد كه درجریان نمایندکی بیس برای حفاظت از منافع سعودی ها در آمریكا نبوده است. در واقع بیس فقط با خانواده بن لادن ارتباط نداشت، بلكه سهامداران اصلی بانك تجارت و اعتبارات بینالمللی نیز با او در رابطه بودند. علیرغم افتضاح بانك و ضربه وارده به این موسسه سهامداران در ارتباط با بیس گشایش اعتبار برای بن لادن را ادامه دادند. بانك تجارت در سال های هشتاد مبلغ ده میلیارد دلار از سپرده های مشتریان خود را بالا كشید. براساس اظهارات دادستان منطقه مانهاتان "مورگن تاو" عمل بانك "بزرگترین تقلبی بود كه در چارچوب مسایل بانكی و مالی نظیر نداشت" بانك در سال های هشتاد عامل اصلی پولشویی برای كمك به "عملیات مخفی" سیا در جهت تامین بودجه مجاهدین افغان و پرداخت پول به واسطه های ماجرای ایران گیت بود.
"با مرگ سالم بن لادن در سال ۱۹۸۸ همه منافع وی در هوستون به بانكدار بزرگ سعودی و بزرگترین سهامدار بانك تجارت یعنی خالد بن محفوظ به ارث رسید. بیث اداره یك موسسه متعلق به بن محفوظ را در هوستون بعهده داشت. وی با گیس فرعون - كه بصورت پوششی صاحب سهام بانك تجارتی بود – در بانك پرنسیپال هوستون مشترک کار می کردند. بوش فقط بخاطر اعتبار گرفتن برای ارگوستو به محافل مشكوك مالی مراجعه نكرده بود. بعد از بارها تغییر نام دادن، سرانجام ارگوستو در سال ۱۹۸۶ بنام شركت انرژی هاركن ظهور كرد. این شركت در سال بعد با مشكل مالی روبرو شد. و به همین دلیل شیخ سعودی عبدلله طاها ۱۷,۶ درصدی بخش سهام این شركت را خریداری کرد. این بخش یكی از شركای فرعون در عربستان سعودی است. جالب اینجاست كه بانكدار وی بن محفوظ است.
از "اظهارات واضح بوش برای ژورنال "وال استریت" در رابطه با اینكه از موضوع پشتیبانی مالی بانك تجارت از هاركن بی اطلاع بوده، با توجه به رابطه تنگاتنگ وی و بانك تجارت چنین نتیجه گیری می شود، که تعداد كسانی كه با بانك تجارت در ارتباط اند و با هاركن معامله كرده اند – و همه بعد از به قدرت رسیدن بوش- بسیار زیاداند و معلوم نیست که این بخاطر خوش خدمتی به پسر رئیس جمهور است یا خود رئیس جمهور.
سرانجام در سال ۱۹۹۹ "اف.بی.آی" در مورد بیس شروع به تحقیقات کرد. اتهام وی در مورد رابطه اش با سعودی ها و انتقال پول از طریق هوستون و دادن رشوه به دولت ریگان و بوش پدر به منظور زیر نفوذ قرار دادن سیاست خارجی آمریكا بود.
"بدتر از آن "بن محفوظ" مشكوك به كمك مالی به شبكه تروریست بن لادن است. یعنی بوش به مثابه یكی از شهروندان امریکاست كه با اشخاصی كه تروریست ها را حمایت مالی می كنند، رابطه دارند. به گزارش US To Day در سال ۱۹۹۹ بن محفوظ و چند سعودی دیگر به كرات با معاملات ساختگی سعی كردند 3 میلیون دلار متعلق به بن لادن را به عربستان سعودی وارد كنند. شبكه ا.ب.ث. در همین سال اشاره می كند كه رهبران سعودی از توافقنامه های مالی مستقیم بن محفوظ و بن لادن جلوگیری كرده اند.
بوش و بن محفوظ رابطه های مالی دیگری در رابطه با سرمایه گذاری در گروه كارل لایل - یك موسسه تجارتی و كاریابی كه رئیس جمهور سابق، یعنی بوش پدر از اعضای كمیته اجرایی آن بود- نیز داشته اند. رئیس جمهور كنونی در یكی از شعبات كارل لایل یعنی كمپانی كاتر ایر بین سالهای۹۰ تا ۹۴ سهامدار بود. در ضمن گروه كارل لایل یكی از تامین كنندگان اصلی مبارزات انتخاباتی جرج دبلیو بوش بود. در بین اعضای كمیته مشورتی كارل لایل نام سامی بارما به چشم می خورد. وی مدیر یك موسسه مالی پاكستانی بنام پرایم كمرشیال بانك پ.س.ام . است. كه مركز آن در لاهور قرار دارد. جالب اینجاست كه این موسسه مالی متعلق به بن محفوظ است."
بریداس و طالبان
در فوریه ۱۹۹۶ گروه بریداس و حكومت طالبان به یك موافقتنامه مقدماتی رسیدند. واشنگتن توسط سفیر خود در پاكستان با بی نظیر بوتو نخست وزیر پاكستان تماس گرفت و وی را ترغیب به توافق انحصاری با یونوكال و چشم پوشی از رابطه با بریداس نمود. همزمان با این جریان دولت كلینتون توسط سرویس مخفی پاكستان به نیروهای طالبان از نظز نظامی كمك می كرد. این پشتیبانی برای تصرف كابل در سپتامبر ۹۶ تعیین كننده بود. بعد از اینكه طالبان حكومت بنیادگرای خود را در كابل تشكیل دادند، یونوكال تصدیق کرد كه : بعد از آنكه طالبان قبول كردند شورایی برای حفاظت از پروژه تشكیل دهند، كمك نظامی به آنها مورد موافقت قرار می گرفت" در همین هنگام بریداس برعلیه یونوكال به دلیل تخلف تجاری ۱۵ میلیارد دلاری ادعای خسارت کرد. كمپانی بریداس عنوان می كرد كه یونكال محرمانه با معاون نخست وزیر تركمنستان كه مسئول گاز و نفت این كشور نیز هست در امور پروژه ای كه مربوط به بریداس بوده مذاکره کرده است. بعد از این ملاقات محرمانه براساس اطلاعات بدست آمده از طرف یك منبع نزدیك به بریداس، دولت تركمنستان به فوریت (از امروز به فردا) تصمیم گرفت مانع بریداس از صدور نفت از منابع كیمیر واقع در كناره دریای خزر شود. " از مذاكرات مخفی یونوكال با مقامات تركمن سند كتبی در دست است."
ب. پ. اموكو. در داستان قدیمی لوله های نفت
بدلیل مشكلات مالی بردیاس ۶۰ صد از سهام خود را در سال ۱۹۹۷ به كمپانی نفتی آمریكا اموكو فروخت. و بدینسان كمپانی انرژی پان امریكن ایجاد شد. علاوه براموكو برای پیشنهاد خرید بردیداس اتحادیه نفتی تگزاس ایالات متحده، توتال فرانسه، شل هلند، اندسای اسپانیا و یك كنسرسیوم متشكل از رپسول اسپانیا و امریكن موبیل نیز مشتری بودند. برای اموكو كه در سال ۹۸ با ب.پ. ادغام شد خرید بریداس از ارزش بالایی برخوردار بود كه با كمك چیس مانهاتان و مورگن استانلی امكانپذیر شد. در این معامله برژینسكی وكیل كمپانی اموكو و ارتور اندرسن – دفتر حسابدرای كه در افتضاح انرون در ۲۰۰۲ شركت داشت – مامور رتق و فتق امور بعد از ادغام بودند. (برژینسكی مشاور سابق امنیت ملی دولت دموكرات ها)
ب پ اموكو سهامدار اصلی پروه لوله های نتفی دریای خزر به سمت غرب، مخصوصا پروژه بحث برانگیز "باكو – سیحون" كه از گرجستان و تركیه عبور می كرد بود. و با بدست آوردن بریداس كنسرسیوم تحت كنترل ب پ توسط شعبه خود در پروژه لوله های نفت ترانس افغان نیز وارد شد.
یونوكال هم رقیب و هم شریك ب پ است. بعبارت دیگر ب پ در كنسرسیوم پروژه های لوله های نفتی به سمت غرب سهام زیادی دارد. از طرف دیگر یونوكال هم در این پروژه منافع قابل توجهی دارد. در عین حال بریداس كه حالا در اختیار ب پ اموكو قرار دارد، امكان مذاكره مستقیم بدون موافقت یا مشاركت شركت های مذكور برایش تقریبا غیرممكن است. یك شركت نفتی پاكستانی كه از اهمیت ادغام دو غول نفتی مطلع است عقیده دارد كه اگر كشورهای آسیای مركزی می خواهند با شركت های بزگ آمریكایی ارتباط برقررا كنند اموكو خیلی بهتر از یونوكال است.
كمپانی انرژی پان امریكن كه بعد از خرید بخشی از بریداس توسط اموكو جانشین آن شده بود مذاكرات با طالبان را ادامه داد. اما طرف مذاكرات بطور كلی تغییر كرده بود. شركت انرژی پان امریكن به حساب كمپانی مادر خود، یعنی اموكو مذاكره و گفتگو می كرد. بعلاوه دولت كلینتون هواخواهی از یونكال را رها كرده و از شعبه نمایندگی اموكو پشتیبانی کرد. در همین زمان یعنی اوت ۱۹۹۸ ب پ و اموكو تصمیم خود مبنی بر ادغام فعالیت های كلی را اعلام و بدین ترتیب و با همراهی (اتلانتیك ریچفیلد) بزرگترین کمپانی نفتی جهان را بنیان گذاردند. بعبارت دیگر رقابت بین یونوكال و بریداس به "نزاع" بین دو کمپانی بزرگ آمریكایی – كه در عین حال در پروژه لوله های نتفی شرق به غرب شریك بودند – منجر شد. یونوكال و ب. پ- اموكو هر دو در ارتباط با قدرت های سیاسی نه تنها در كاخ سفید و كنگره، بلكه بین نظامیان و سرویس های اطلاعاتی – كه به عملیات مخفی در آسیای مركزی مشغولند- می باشند. هر دو كمپانی سخاوتمندانه در مبارزات انتخاباتی به نفع بوش شركت داشتند. ادغام ب پ و اموكو بدون هیچ تردید نقش مهمی در تقویت روابط سیاسی بین دولت ایالات متحده و بریتانیا بازی كرد. براساس منافع مشترك دو كشور در بخش های نفت، بانك ها و صنایع نظامی حكومت حزب كارگر انگلیس تونی بلر به دوست و هم پیمان بی قید و شرط ایالات متحده تبدیل شد.
حمله های موشكی به سفارتخانه سفارتهای آمریكا در افریقا
در سال ۱۹۹۸ مذاكرات یونوكال و طالبان به بن بست رسید. ماه عسل تمام شد. بعلاوه بمباران سفارتخانه های آمریكا در افریقای شرقی – كه به شبكه القاعده بن لادن نسبت داده می شد – حمله موشكی آمریكا به مواضع افغانستان را بدستور كلینتون بدنبال داشت. بدنبال حمله به افغانستان و سودان در اوت ۱۹۹۸ یونوكال رسما مذاكرات با طالبان را به حالت تعلیق درآورد.
آیا خرید بریداس توسط آموكو در سال ۱۹۹۷ و بدنبال آن ادغام ب. پ و آموكو در این تصمیمی موثربوده است؟ به هر حال "بازی بزرگ" وارد مرحله جدیدی شده بود: یونوكال باید با بزرگترین شركت نفتی جهان یعنی ب.پ آموكو رقابت می كرد. بمباران یك كارخانه داروسازی در سودان به بهانه پاسخ به حمله به سفارتخانه های آمریكا در افریقای شرقی – نیز از اسرار فاش نشده است. این كارخانه متعلق به صالح ادریس شریك تجارتی خالد بن محفوظ بود. او یكی از صاحبان دلتا اویل است كه در پروژه لوله های نفتی افغانستان در كنسرسیوم سنت گاز شریك یونوكال است نیز می باشد. موسسات تجاراتی بن محفوظ صاحب بزرگترین بانك عربستان سعودی، بانگ تجارت ملی كه به پروژه لوله های نتفی از نظر پولی كمك می کرد اعتبار مالی می باشند. به چه دلیل دولت كلینتون دستور بمباران كارخانه متعلق به یكی از شركای یونكال را صادر كرده است؟
تعقیب حقوقی ب. پ آموكو (بریداس) برعلیه یونوكال
دو ماه بعد، یعنی در اكتبر ۱۹۹۸ یك دادگاه تگزاس ادعای خسارت ۱۵ میلیارد دلاری بریداس برعلیه یونوكال را طرح كرد. بریداس ادعا كرده بود كه یونوكال مانع بهره برداری این شركت از گاز طبیعی در تركمنستان شده است. لازم به ذكر است كه در زمان این ادعا، بریداس به منافع آرژانتین وابسته بود. اما تصمیم دادگاه در حقیقت به كمپانی مادر، یعنی بریداس- ب.پ. آموكو مربوط می شد كه سال قبل از آن بیشتر سهام بریداس را خریداری كرده بود. به احتمال زیاد ب. پ اموكو و یونوكال كه هر دو در كنسرسیومی كه از كرانه دریای خزر بهره برداری نفتی می كند شریكند به توافق رسیدند. چون برژینسكی (كه در حكومت سابق دموكرات ها مشاور امنیت ملی بود) وكالت ب. پ- اموكو را بعهده داشت و كسینجر (كه وزیر امور خارجه سابق آمریكا بود) وكیل یونوكال بود. خریداری شركت بردیاس توسط ب.پ - اموكو نشان دهنده آن است كه ب. پ به احتمال زیاد با موافقت یونوكال حرف اول را در مذاكرات آینده در مورد پروژه لوله های نفتی خواهد زد. درحالیكه یونوكال در هیاهوی حمله موشكی به افغانستان و بمباران سودان به صورت موقت خود را از كنسرسیوم سنت گاز كنار كشید، شركت انرژی پان امریكن (جانشین بریداس) به مثابه نماینده محلی ب. پ اموكو مذاكرات خود را با نمایندگان روسها، تركمن ها، قزاق ها و افغان ها در مورد پروژه لوله های نفتی ادامه می داد. سیاست خارجی دولت كلینتون كه برعلیه بریداس (حالا بپ اموكو) و به نفع یونوكال بود تغییر نمود. و در جهت منافع یكی دیگر از بزرگترین كمپانی های آمریكایی یعنی اموكو قرار گرفت. در دو سال آخر دولت كلینتون ب. پ آموكو رقیب یونوكال در مذاكرات مربوط به پروژه لوله های نفتی با وضوح تمام به موفقیت های قابل توجهی دست پیدا کرد. با وجود اینكه یونوكال خود را از كنسرسیوم سنت گاز به صورت موقت كنار كشید، اما كنسرسیوم از هم نپاشید و شریك سعودی اش در سنت گاز یعنی دلتا اویل كه به امپراطوی تجاری بن محفوظ تعلق دارد، مذاكرات با طالبان را ادامه داد.
جرج دبلیو بوش در كاخ سفید
داستان قدیمی لوله های نفتی با ورود جرج بوش به كاخ سفید در ژانویه ۲۰۰۱ از سر گرفته شد. از همان آغاز به كار دولت بوش یونوكال (كه در زمان دولت كلینتون خود را از مذاكرات كنار كشیده بود) مجددا وارد كنسرسیوم سنت گاز شد. (ژانویه ۲۰۰۱) اما اینبار با پشتیبانی شخصیت های سیاسی با نفوذ و از جمله ریچارد آرمیتاژ مذاكرات با طالبان را از سر گرفت. ریچارد آرمیتاژ لابی یونوكال در شركت بورما میان مارفروم و واشنگتن کروپ بود. (اعتبارات این دو شركت بزرگ توسط یونوكال تامین می شد). بر اساس اطلاعات ژان شارل بریسار و گیوم داسكیته این مذاكرات چند ماه قبل از وقایع یازدهم سپتامبر از سر گرفته شد: لیلا هلمز دختر سناتور هلمز به مثابه مسئول روابط داخلی حكومت طالبان استخدام شده بود. او مشاور ملا عمر، رحمت الله هاشمی را در مارس ۲۰۰۱ به واشنگتن دعوت کرد. لازم به ذكر است كه استخدام هلمز اتفاقی نبود. عموی وی ریچارد هلمز قبلا رئیس سازمان سیا و سفیر ایالات متحده در ایران بود. در ادامه این مذاكرات در دوم اوت ۲۰۰۱ یعنی یكماه قبل از وقایع سپتامبر كریستینا روكا مدیر مسایل آسیائی وزارت خارجه ، سفیر طالبان در پاكستان عبدالسلام ضعیف را ملاقات كرد. روكا ارتباط تنگاتنگی با افغانستان داشت. وی در تحویل موشك های استینگر در سالهای ۸۰ به مجاهدین تحت نظارت وی انجام شد. او در سازمان سیا مامور ارتباط با گروه های چریكی اسلامی بود.
در جریان آخرین مذاكرات در برلن – اوت ۲۰۰۱ – به شهادت نماینده پاكستان نایز نائیك ، گروه كوچك نمایندگی آمریكا از دخالت نظامی در افغانستان درصورت تغییر نكردن مواضع طالبان گوشزد كرد.
در بحبوحه بمباران افغانستان، در اكتبر ۲۰۰۱ دولت بوش حامد كرزای را به مثابه رئیس دولت موقت در كابل منصوب کرد. همه رسانه های گروهی از مبارزات میهن پرستانه كرزای برعلیه طالبان داد سخن دادند. اما هیچیك از آنها در مورد ارتباطات وی با طالبان سخنی به میان نیاوردند. نام كرزای در فهرست حقوق بگیران یونوكال ثبت است. در حقیقت وی از اواسط دهه ۹۰ به مثابه مشاور و لابی یونوكال در خدمت این شركت در مذاكرات با طالبان قرار داشت. انتصاب وی در این پست كه بدون هیچ نوع پیش شرطی از طرف "جامعه بینالمللی" در نوامبر ۲۰۰۱ و زیر حمایت سازمان ملل پذیرفته شد، در حقیقت از طرف شركت بزرگ نفتی آمریكایی نشات می گرفت. روزنامه الوطن چاپ عربستان سعودی می نویسد: کرزای از سال های هشتاد در خدمت سیا بود و یا برای آن كار می كرد. وی از ۱۹۹۴ كه ایالات متحده تصمیم گرفت طالبان را به قدرت برساند، با سازمان سیا برای رساندن كمك به طالبان همكاری مستقیم داشت. (این كمك ها بیشتر بصور ت مخفی و از طریق سازمان اطلاعاتی پاکستان صورت گرفت.)
به هیچ عنوان اتقاقی نیست كه فرستاده ویژه رئیس جمهور بوش به افغانستان، یعنی زلمای خلیل زاد هم از حقوق بگیران كمپانی یونوكال است. برآورد هزینه پروژه لوله های نفتی در سال ۹۷ توسط وی انجام گرفت. وی به نفع طالبان موضع گیری می کرد و در مذاكرات با طالبان شركت داشت.
خلیل زاد بعنوان مشاور مخصوص وزارت خارجه امریکا در دولت ریگان نیز انجام وظیفه می كرد. وظیفه وی در آن زمان سازمان دادن یك لابی برای افزایش كمك نظامی آمریكا به مجاهدین بود. متقابلا وی به مثابه معاون وزیر دفاع در كابینه بوش پدر شركت كرد. به محض به قدرت رسیدن جرج دبلیو بوش وی بعنوان عضو شورای امنیت ملی منصوب شد.
بازسازی افغانستان
واشنگتن صحنه آرایی كاملی انجام داد. براساس اظهارات نماینده بانك جهانی در كابل، بازسازی افغانستان یكسری موقعیت های فوق العاده برای سرمایه دارها ایجاد کرد.
دو روز بعد از شروع بمباران افغانستان، یعنی در 9 اكتبر سفیر ایالات متحده در پاكستان وندی چمبرلن مسئولان پاكستانی را در ارتباط با پروژه لوله های نفتی ترانس افغان ملاقات کرد. هدف از این ملاقات ایجاد راه های جدید همكاری منطقه ای در بخش های مختلف با توجه به وضعیت جدید بود. (منظور بمباران افغانستان) است.
افغانستان تحت اشغال نظامی ایالات متحده
آمریكا وظیفه حامد كرزای را بعنوان رئیس دولت موقت افغانستان و یك واسطه برای اهداف پروژه لوله های نفتی بنفع شركت های نفتی آمریكایی انگلیسی تعیین كرده است. در هیاهوی اولین حملات اكتبر ۲۰۰۱ در رسانه های گروهی دیده و شنیده شد كه دو كمپانی كوچك، یعنی چیس انرژی و كاسپین انرژی كه به نفع شركت های بزرگ نفتی عمل می كردند، با حكومت تركمنستان و پاكستان در مورد راه اندازی پروژه لوله های نتفی تماس حاصل كردند. این فعالیت ها بدون آنكه نام كمپانی های بزرگ افشا شود انجام شود. اما در واقع رئیس كاسپین سی كانسولتینگ اسامه بنلادن. سبحانی وكیل ب.پ آموكو در آسیای مركزی بوده است. سبحانی همچنین در شورای كاسپین سی دیسكورس، که زیر نظر شورای پرقدرت روابط خارجی است، در همراهی با نماینده كمپانی جرج سورس انستیتو كه شركتی وابسته به سیا و بنیاد هریتیج است. به گفته سبحانی "آمریكا باید مسئله پروژه لوله های نفتی را در قلب بازسازی افغانستان قرار دهد. ..... " وزارت امور خارجه نیز این را فكر درستی می داند. انتقال گاز طبیعی از طریق ایران متوقف می شود و جمهوری های آسیای مركزی احتیاجی به لوله های نفتی روسیه نخواهند داشت.
از نظر ژوزف نومی رئیس چیس انرژی ، "یازدهم سپتامبر و جنگ در افغانستان حوادث خوبی نبودند، گرچه كار بدی انجام شد. اگر ایالات متحده حضور خود را در منطقه حفظ كند، احتمالا یك نعمت خواهد بود برای همه، و البته برای کشورهای آسیائی نعمتی بزرگتر! چرا که، برای اقتصاد نفتی منطقه اکنون در قرن جدید، یك مرز نوین شکل گرفته است و افغانستان جزئی از این مرز خواهد بود. "
ترياك و هروئين
توليد انبوه مرگبارترين سلاح در افغانستان
مخوف تر از سلاح شيميائی و كشتار جمعی سلاحی در افغانستان توليد انبوه می شود كه در پايان قرن بيست در آمد حاصل از آن بين 100 تا 200 ميليارد دلار تخمين زده می شد: ترياك و هروئين.
بزرگترين دغدغه ارتش و سازمان اطلاعات پاكستان پذيرش نقش گارد ويژه قاچاق مواد مخدر برای اين ارتش و سازمان اطلاعاتی از سوی امريكاست.
تجارت بينالمللی مواد مخدر كه سود سالانه آن به ده ها ميليارد دلار سرمي زند به اندازه تجارت نفت اهميت پيدا میكند. از اين لحاظ كنترل ژئوپوليتيك شبكه های مواد مخدر به همان اندازه كنترل لوله های نفت و گاز اهميت استراتژيك دارد.
از درون همين تجارت مرگ و رخوت حكومت های مرتجع مذهبی سر برآوردند و جنبش های اسلامی از درآمد حاصل از آن ارتزاق كردند.
بخش دوم كتاب تحقيقی "جنگ و جهانی شدن" به اين سلاح نسل سوز و رخوت آفرين اختصاص دارد. در همين بخش به مناسبات امريكا با القاعده، بن لادن، طالبان و ريشه های كهنه جنگ سردی كه اكنون به حريق جهانی تبديل شده پرداخته می شود. اين بخش را در ادامه می خوانيد:
اسامه بنلادن كيست؟
رسانه های گروهی غرب كاريكاتوروار اسامه بنلادن را موجودی وحشتناك معرفی مي كنند كه هم باعث بروز جنگ شده، هم مسئول فقر اجتماعی منطقه است و ضمنا قاتل مردم بي گناهی است كه براثر بمباران آمريكا كشته مي شوند. تا آنجا كه رامسفلد وزير دفاع آمريكا احتمال استفاده از سلاح اتمی در مبارزه برضد اين موجود وحشتناك و القاعده را منتفی نمی داند.
اسامه بنلادن كيست؟ واقعيت اين است كه بنلادن سعودی كه آمريكا وی را مظنون شماره يك عمليات تروريستی معرفی می كند فردی است كه در جريان جنگ شوروی – افغانستان به كمك سازمان سيا برای مبارزه با "اشغالگران شوروی” به خدمت گرفته شد.
در سال 1979 بزرگترين عمليات مخفی سيا در افغانستان به مرحله اجرا درآمد. سازمان سيا و سرويس اطلاعاتی – نظامی پاكستان موسوم به "ای.اس.ای." مصمم بودند كه جنگ در افغانستان را به جهاد كل دنيای اسلام با اتحاد شوروی تبديل كنند و بدين منظور بين سال های 82 تا 92 آنان 35 هزار بنيادگرای انتگريست را از چهل كشور اسلامی به خدمت گرفتند. دهها هزار نفر برای تحصيل در مدارس مذهبی به پاكستان سرازير شدند. صاحبنظران معتقدند بيش از صد هزار تن از اين مسلمانان تندور در جنگ افغانستان شركت كردند.
روی كار آمدن دولت ببرك كارمل و ورود نيروهای شوروی به افغانستان در سال 1979 دستاويزی شد كه آمريكا كمك به مجاهدين افغان را دربرابر افكار عمومی جهان توجيه كند. اما براساس اطلاعات جديد بدست آمده سازمان سيا عمليات براندازی حكومت افغانستان را قبل از ورود نيروهای شوروی آغاز كرده بود. اكنون روشن است كه هدف واقعی واشنگتن راه اندازی جنگی داخلی در افغانستان بود، جنگی كه بيش از بيست سال ادامه يافت. برژينسكی مشاور امنيت ملی دولت كارتر در يك مصاحبه مطبوعاتی در 1998 حمايت از مجاهدين افغان توسط سازمان سيا را به اين شكل تاييد كرد:
"برژينسكی: براساس اطلاعات رسمی، سازمان سيا كمك به مجاهدين افغان را از سال 1980 يعنی بعد از حمله نظامی شوروی به افغانستان در 24 دسامبر 1979 آغاز كرد. اما حقيقت امر تاكنون مخفی نگه داشته شده است. واقعيت اين است كه در سوم ژوييه 1979 آقای كارتر رييسجمهور دستورالعملی را امضا نمود كه برطبق آن بايد به مخالفان دولت طرفدار شوروی در افغانستان به صورت مخفی كمك مي شد. در آن روز من يادداشتی تقديم رييسجمهور نمودم و درآن شرح دادم كه به نظر من اين كمك مخفی به دخالت نظامی شوروی در افغانستان منجر خواهد شد.
*خبرنگار: در صورت عدم ريسك، شما طرفدار اين " كمك مخفی” بوديد؟ آيا نمي خواستيد با اين عمل باعث تحريك شوروی و دخالت نظامی اين كشور در افغانستان شويد؟
برژينسكی:
مسئله را خوب بيان نمی كنيد. ما قصد نداشتيم روسها را به دخالت نظامی در
افغانستان هل بدهيم. ولی اين كمك های پنهانی ما به مخالفان، احتمال اين
دخالت را بالا میبرد.
خبرنگار:
وقتی شوروی ها دخالت آمريكا در امور افغانستان و مبارزه با آن را برای
توجيه ورود خود به اين كشور مطرح كردند، هيچكس آن را باور نكرد. پس آنان
حقيقت را می گفتند. آيا امروز تاسف نمی خوريد؟
برژينسكی: تاسف! برای چه؟ اين عمليات پنهانی ايده فوق العاده ای بود. روس ها در افغانستان بدام افتادند و شما از من مي خواهيد كه تاسف بخورم. روزی كه شوروی رسما از مرزهای افغانستان گذشت برای رييس جمهور وقت آقای كارتر يادداشتی فرستادم و متذكر شدم "حالا نوبت ماست كه ويتنامی برای اتحاد شوروی ايجاد كنيم" در واقع مسكو برای ده سال درگير جنگی شد كه نمی توانست از آن پشتيبانی كامل به عمل آورد و در نهايت به تضعيف امپراطوری اتحاد جماهير شوروی و فروپاشی آن منجر شد.
خبرنگار: حتی از اين هم متاسف نيستيد كه به بنيادگرايان اسلامی از حيث سلاح و آموزش كمك كرديد و بعدها آنان به تروريست تبديل شدند؟
برژينسكی: از نگاه تاريخی چه چيز با ارزش تر است؟ طالبان يا فروپاشی اتحاد شوروی؟ عصيان چند مسلمان يا آزادی اروپای شرقی و پايان جنگ سرد؟
"جهاد اسلامی"
براساس گفته های برژينسكی، بخشی از فعاليت های مخفی سازمان سيا ايجاد "يك شبكه بنيادگرای اسلامی” بود كه به آن نام "جهاد" و جنگ مقدس برعليه شوروی داده شد. اين شبكه از طرف ايالات متحده و عربستان سعودی پشتيبانی مي شد. اما بخش اعظم كمك مالی اين عمليات از طريق قاچاق مواد مخدر در "مثلث طلايی” (منطقه توليد ترياك در آسيای مركزی و افغانستان م.) تامين مي شد.
در سال 1985 ريگان رييس جمهور وقت آمريكا دستورالعمل امنيت ملی شماره 166 را امضا كرد. براساس اين دستورالعمل بايد كمك نظامی را به مجاهدين افغان هرچه بيشتر تقويت نمود تا به از همپاشی قوای شوروی و خروج آنان از افغانستان منجر شود. كمك های نظامی به شدت افزايش يافت، به طوري كه در سال 1987 سلاح های تحويلی به مجاهدين به 65 هزار تن رسيد. در طی اين مدت سيل متخصصان سيا و پنتاگون به طور پنهانی و بی وقفه راهی ستاد فرماندهی سازمان اطلاعات پاكستان - ای.اس.اي- واقع در شاهراه اصلی روالپندی شد. در همين محل كارشناسان سيا و پنتاگون برای سازمان دادن جنگ شورشيان افغان برعليه قوای شوروی با ماموران اطلاعاتی پاكستان ديدار مي كردند.
سازمان سيا از طريق سرويس اطلاعاتی پاكستان نقش كليدی در تربيت نظامی مجاهدين افغانستان داشت. مدارسی كه توسط بنيادگرايان وهابی و پشتيبانی مالی عربستان تشكيل شده بودند تدريجا تدريس تكنيك های جنگ های چريكی سازمان سيا را در تعاليم خود گنجاندند. ايالات متحده آمريكا از ديكتاتور پاكستان ژنرال ضياالحق در تاسيس هزاران مدرسه علميه در پاكستان پشتيبانی كرد، مدارسی كه از آنان " طالبان" سر برآوردند.
بدينسان سازمان سيا تلاش خود را بر ترويج اين انديشه گذاشته بود كه از اسلام يك ايده سياسی اجتماعی به سازد كه تقدس آن توسط يك ارتش بی خدا مورد تجاوز واقع شده و اكنون مردم مسلمان افغانستان بايد بدين منظور و برای استقلال خود رژيم چپ گرای افغانستان را كه مسكو برسر كار آورده سرنگون كنند.
نقش سازمان اطلاعاتی نظامی پاكستان (ای.اس.ای)
سازمان سيا كه نمي خواست مستقيما با مجاهدين در تماس قرار گيرد، "كمك های مخفی” خود را به "جهاد مقدس" از كانال سازمان اطلاعاتی نظامی پاكستان سازمان داد. به بيان ديگر برای موفقيت اين عمليات مخفی واشنگتن بايد نيت واقعی خود را كه سرنگونی دولت وقت افغانستان و نابودی اتحاد شوروی بود پنهان مي كرد. به همين دليل با آن كه ميلتون بردمن از اعضای برجسته سازمان سيا ادعا میكند كه اين سازمان نبود كه عرب ها را تعليم نظامی میداد، براساس اطلاعات عبدالمنعم سيد علی عضو مركز تحقيقات استراتژيك قاهره، بنلادن و عرب های افغان تعليمات نظامی خود را در سايه پشتيبانی سازمان سيا دريافت كردند.
ميلتون بردمن تصديق می كند كه بنلادن از نقشی كه واشنگتن به او داده بود هيچ اطلاعی نداشت. بنلادن خود مدعی است " نه من و نه برادرانم در جريان هيچ كمكی از آمريكا نبوديم". سيا با تحريك احساسات ملی و مذهبی مجاهدين اسلامی به آنان اجازه نداد كه بفهمند در حقيقت به نفع عمو سام مبارزه می كنند. بدينسان عليرغم ارتباط تنگاتنگ سرويس های جاسوسی بلند پايه با يكديگر، افسران مجاهدين هيچ رابطه مستقيمی با واشنگتن و سيا نداشتند. با پشتيبانی سازمان سيا و كمك نظامی ايالات متحده سازمان اطلاعات پاكستان ای.اس.ای به يك سازمان موازی پرقدرت تبديل شد كه در تمام عرصه های حكومتی حضور داشت. پرسنل ای.اس.ای كه متشكل از افسران نظامی، ماموران اطلاعاتی و اداری بودند به حدود 150 هزار نفر رسيد. پس از بركناری بوتو و به قدرت رسيدن ضياالحق مناسبات ای.اس.ای و سازمان سيای آمريكا به طرز محسوسی گرم تر شد. ضمن اين كه عمليات سيا موجب شد رژيم نظامی ضياالحق روز به روز قدرتمند تر شود. درجريان جنگ داخلی در افغانستان رژيم پاكستان حتی بيش از ايالات متحده مواضع ضد شوروی مي گرفت! در سال 1980 كمی بعد از ورود نظامی شوروی به افغانستان، ضياالحق به رييس ای.اس.ای ماموريت داد برای اغتشاش در جمهوري های آسيای مركزی شوروی دست به كار شود. اين اقدامات را سازمان سيا بعدها و از اكتبر 84 شروع كرد. در واقع سازمان سيا از ماموران پاكستانی محتاط تر عمل مي كرد. پاكستان و ايالات متحده نيروهای درگير در مسئله افغانستان را با عنوان اين كه حاضر به مذاكره و حل مسالمت آميز مسئله افغانستان هستند فريب داده و به عمليات پنهانی برای ايجاد اغتشاش بيشتر ادامه مي دادند.
" مثلث طلايی" مثلث قاچاق مواد مخدر
پرونده قاچاق مواد مخدردر آسيای مركزی ارتباط تنگاتنگی با عمليات مخفی سازمان سيا دارد. قبل از جنگ شوروی – افغانستان، توليد ترياك در پاكستان و افغانستان فقط مصرف منطقه ای را تامين مي كرد و توليد عمده هروئين محلی وجود خارجی نداشت.
در اين رابطه تحقيقات آلفرد مك كوی نشان مي دهد كه دو سال بعد از شروع عمليات سيا در افغانستان، منطقه مرزی افغانستان – پاكستان به بزرگترين توليدكننده هروئين در جهان تبديل شد. اين توليدات 60 درصد مصرف داخلی ايالات متحده را تامين مي كرد. تعداد معتادان به هروئين كه در سال 1979 در پاكستان تقريبا ناچيز بود ناگهان به طرز سرسام آوری بالا رفت و در سال 1985 به مرز يك ميليون و دويست هزار نفر رسيد كه در جهان بی نظير است.
تجارت هروئين مستقيما زير نظر سازمان سيا انجام می شد. با پيشروی مجاهدين افغان در خاك افغانستان، آنان كشت ترياك را به دهقانان تحميل كردند تا "ماليات انقلاب" پرداخته شود. در آن سوی مرزها يعنی در پاكستان، رهبران مجاهدين افغان و سازمان های محلی با پشتيبانی ای.اس.ای صدها لابراتوار توليد هرويين تاسيس كردند. جالب آن كه در تمام اين دهه نمايندگی سازمان د.ای.ا. (سازمان مبارزه با مواد مخدر آمريكا) در پاكستان هيچ عمليات دستگيری يا توقيف مواد مخدر انجام نداد. ماموران آمريكايی از تحقيق در مورد قاچاق هرويين كه "چهره مبارزان" افغان را مخدوش می ساخت امتناع می كردند. سياست آمريكا در مورد قاچاق مواد مخدر در افغانستان تابع سياست محدود ساختن يا از بين بردن نفوذ شوروی در اين كشور بود. در سال 1995 مسئول سابق عمليات سيا در افغانستان ريچارد كوگنا اعتراف كرد كه سازمان سيا مبارزه برعليه قاچاق مواد مخدر را فدای مبارزه برعليه شوروی نمود. وی می گويد: "ماموريت اصلی ما بالا بردن مشكلات و اشتباهات شوروی ها بود. ما واقعا نه وقت داشتيم و نه نيرويی كه به مبارزه با قاچاق مواد مخدر اختصاص دهيم. فكر نمی كنم كه از اين جهت بايد متاسف باشيم. هر موقعيتی اشكالات خود را دارد. واضح است كه در مبارزه بر عليه قاچاق مواد مخدر كم كاری وجود داشته است. تصديق مي كنم. اما ما به هدف اصلی خود رسيديم. شوروی افغانستان را ترك كرد."
بعد از جنگ سرد فقط منابع سرشار نفت و گاز نبود كه آسيای مركزی را به منطقه ای استراتژيك تبديل كرد، بلكه افغانستان نيز بدليل توليد 75 درصد از هرويين جهان و سود سرشار آن كه به ميلياردها دلار سرمي زد مورد توجه سازمان های مافيايی و موسسات مالی و سرويس های اطلاعاتی قرار گرفت. با فروپاشی اتحاد شوروی توليد ترياك به شكل سرسامآوری بالا رفت. قاچاق هرويين در "مثلث طلايی” (بين 100 تا 200 ميليارد دلار) در پايان قرن بيستم يك سوم توليد جهانی مواد مخدر را تشكيل مي داد.
براساس آمار سازمان ملل متحد درآمد مواد مخدر در سطح جهان سالانه حدود 500 ميليارد است. سازمان رسمی مبارزه با مواد مخدر آمريكا معتقد است كه در سال 2000هفتاد درصد توليد ترياك جهانی و هشتاد درصد مواد مخدر مشتق از ترياك در اروپا ازطريق افغانستان تامين شده است. مافياهای قدرتمند مالی غربی و اتحاد شوروی سابق كه در انجام جنايات سازمان داده شده متحد هستند، برای كنترل استراتژيك قاچاق هرويين جهانی رقابت دارند. براساس اطلاعات منتشره از طرف سازمان ملل متحد توليد ترياك در افغانستان در سال 98-99 حدود 4600 تن متريك بود كه ركورد جديدی در توليد ترياك است.
به بيان ديگر كنترل عبور و مرور مواد مخدر به دلايل گوناگون به يك مسئله استراتژيك تبديل شده است. ميلياردها دلار عوايد قاچاق مواد مخدر به سيستم بانكی غربی سپرده مي شوند. اكثر بانك های بزرگ بينالمللی – در هماهنگی با شعبه های خود در كشورهای بهشت مالياتي– به سفيد كردن و پولشويی مبالغ هنگفت دلارهای مواد مخدر مشغولند. نتيجتا تجارت بينالمللی مواد مخدر كه سود سالانه آن به ده ها ميليارد دلار سرمي زند به اندازه تجارت نفت اهميت پيدا می كند. از اين لحاظ كنترل ژئوپوليتيك شبكه های مواد مخدر به همان اندازه كنترل لوله های نفت و گاز اهميت استراتژيك دارد.
بعد از جنگ سرد
عليرغم فروپاشی اتحاد شوروی و با وجود از ميان رفتن جنگ سرد، دستگاه عريض و طويل اطلاعاتی پاكستان - ای.اس.اي- از بين نرفت. سازمان سيا به كمك های خود به "جهاد اسلامی” ادامه داد. از آن فراتر عمليات مخفی جديدی در آسيای مركزی، قفقاز و كشورهای حوزه بالكان سازمان داده شد. سازمان جاسوسی پاكستان نقش مهمی در از هم گسيختگی اتحاد شوروی و ايجاد شش جمهوری مسلمان نشين آسيای مركزی بازی كرد.
احيای قاچاق مواد مخدر توسط رژيم كرزی
درسال 2000 و پس از آن كه طالبان كشت خشخاش را ممنوع كرد توليد ترياك نود درصد كاهش يافت. در همين سال " اتحاد شمال" به نيروی اصلی سياسی حمايت كننده از توليد و تجارت ترياك خام تبديل شد. جنگ واشنگتن برعليه افغانستان در سال 2001 و استقرار حكومت مورد حمايت آمريكا توليد ترياك را به شدت افزايش داد و شبكه قاچاق مواد مخدر را بازسازی نمود. با حمايت دولت نخست وزير موقت حامد كرزای كشت خشخاش به طور قابل ملاحظه ای افزايش پيدا كرد. بازارهای ترياك به سرعت احيا شدند و از فردای يازدهم سپتامبر قيمت ترياك در افغانستان سه برابر شد. در آغاز سال 2002 بهای هر كيلو ترياك به دلار ده برابر بهای سال 2000 بود. براساس ارزيابی صندوق توسعه ملل متحد – آنكتاد- توليد ترياك در سال 2002 نسبت به توليد آن در سال 2001 حدود 675 درصد افزايش نشان مي دهد.
كشت خشخاش در افغانستان |
|
سال |
زمين زير كشت به هكتار |
1994 |
71.470 |
1995 |
53.759 |
1996 |
56.824 |
1997 |
58.416 |
1998 |
63.674 |
1999 |
90.983 |
2000 |
82.172 |
2001 |
7.606 |
آمار موقت 2002 |
65000-45000 |
در همين زمان نيروهای اسلامی و فرقه وهابی عربستان سعودی با رخنه در نهادهای لاييك دولتی راه خود را به سوی جمهوري های مسلمان نشين شوروی سابق و فدراسيون روسيه باز كردند. گروه های بنيادگرای اسلامی با وجود ايدئولوژی ضدآمريكايی به صورت غيرمستقيم به منافع استراتژيك واشنگتن خدمت مي كردند. بعد از خروج نيروهای شوری از افغانستان، جنگ داخلی به همان شدت سابق ادامه يافت. طالبان از طرف بنيادگراهای پاكستان، جريان دئوباندی (منطقه اي درايالت اوترپرادش هند) و حزب سياسی شان "مجمع علمای اسلام" حمايت مي شد. در سال 1993 حزب مجمع علمای اسلام با ائتلاف با نخست وزير بی نظير بوتو به قدرت حكومتی رسيد و بين اين حزب و سازمان اطلاعات پاكستان - ای.اس.اي- ارتباط برقرار شد. در سال 1996 با سقوط حكومت افغانستان، طالبان نه تنها يك حكومت اسلامی راديكال را پايه گذاری كردند، بلكه پايگاه های تعليم نظامی افغانستان را به بخش نظامی حزب "مجمع علمای اسلام" سپردند. اين مجمع با پشتيبانی وهابيون عربستان سعودی نقش مهمی در به كارگيری داوطلبان جنگ در بالكان و شوروی سابق ايفا كرد. هفته نامه جينس ديفنس در همين مورد می نويسد: "نيمی از نفرات و مهماتی كه به دست طالبان مي رسيدند از طريق پاكستان و به واسطه گری ای.اس.ای انجام مي شد."
چنين به نظر مي رسد كه بعد از خروج نيروهای شوروی، هر دو طرف رقيب در جنگ داخلی افغانستان يعنی اتحاد شمال و طالبان كمك های سازمان سيا را از طريق ای.اس.ای دريافت ميكردند. با پشتيبانی ای.اس.ای كه خود مورد حمايت سازمان سيا بود دولت اسلامی طالبان هم در خدمت منافع ژئوپوليتيك آمريكا قرار گرفت و از همين رو مصائبی كه طالبان طی ساليان دراز به مردم افغانستان و مخصوصا زنان آن كشور تحميل مي كردند، مانند جلوگيری از تحصيل و اشتغال و اجرای قوانين شرعي(قصاص) با چشم پوشی واشنگتن روبرو شد. قاچاق مواد مخدر در هلال طلايی همچنين در خدمت تامين كمك مالی به ارتش مسلمان بوسنی در 1990 و بعدها به ارتش آزاديبخش كوسوو موسوم به " اوچيكا" قرار گرفت. حتی چند ماه قبل از حمله های تروريستی يازدهم سپتامبر، مزدوران مجاهدين شبكه القاعده زير نظر مشاوران نظامی آمريكايی در كنار تروريست های اوچيكا در حمله به مقدونيه شركت كردند.
جنگ چچن
اسماعيل باسايف و الخطاب رهبران اصلی شورشيان چچن - منطقه خودمختار فدراسيون روسيه - در پايگاه های نظامی افغانستان و پاكستان زير نظر سازمان سيا تربيت و توجيه سياسی شده بودند. طبق اظهارات ژوزف بولانسكی سرپرست گروه " تحقيق درباره تروريسم و جنگ های نامنظم" كنگره آمريكا، در سال 1996 طی يك جلسه سری در موگاديشو سومالی جنگ چچن برنامه ريزی شد. شركت كنندگان در اين جلسه بنلادن و مقامات بلندپايه سرويس اطلاعاتی ايران و پاكستان بودند. (اين جلسه مربوط به قبل از انتخاب محمد خاتمی است. م) نقش سرويس اطلاعات نظامی پاكستان به مراتب فراتر از تامين سلاح و تربيت شورشيان چچن بود. در حقيقت اين سازمان و ماموران اسلامی راديكالش رهبری اين جنگ را عهده دار بودند.
لوله های اصلی نفت روسيه از چچن و داغستان مي گذرد و حتی اگر واشنگتن تروريسم اسلامی در چچن را محكوم كند نبايد فراموش كرد كه سود برندگان اصلی از جنگ چچن شركت های نفتی آمريكايی و انگليسی هستند كه در رقابت با روسيه قصد دست اندازی به منابع دريای خزر را دارند. ای.اس.ای پاكستان نقش مهمی در سازمان دادن و تربيت هر دو ارتش اصلی چچن دارد كه نفرات آن ها به 35 هزار تن سرمي زند و تحت رهبری باسايف و الخطاب قرار دارند. در سال 1994 ای.اس.ای از طريق نيروهای ارتشی خود ترتيبی داد كه باسايف و افسران مورد اعتماد وی به صورت فشرده دوره های تربيت اسلامی و جنگ چريكی را در ايالت خوست در پايگاه اميرمعاويه طی كنند. اين پايگاه را سيا و ای.اس.ای در سال 1980 تاسيس كردند و گلبدين حكمتيار آن را اداره مي كرد. در ژوييه 1994 كمی بعد از اتمام تعليمات در افغانستان باسايف به پايگاه "مركزی داگر" در پاكستان برای تكميل آموزش های جنگ چريكی فرستاده شد. در پاكستان باسايف با افسران ارشد امنيتی و نظامی پاكستان نظير ژنرال آفتاب شعبان ميرانی وزير دفاع ، ژنرال نصرالله بابر وزير كشور، و رهبر ای.اس.ای ژنرال اشرف كه مستقيما مسئول عمليات مخفی بود آشنا شد. (اين افسران در حال حاضر همگی بازنشسته هستند) اين تماس ها حقيقتا برای باسايف مفيد و مثبت بود. در سال 1995 باسايف با تعلميات كافی و لازم مامور شد به قوای روسيه حمله كرده، نخستين جنگ چچن را آغاز كند. سازمان باسايف ارتباط محكمی با مافيای روس و ارتش آزاديبخش اوچيكا كوسوو برقرار كرد. براساس گزارشات سرويس اطلاعاتی روسيه اف.اس. ب. رهبران جنگ چچن با واسطه شركت های مستغلاتی شروع به خريد ويلا در كوزوو كردند.
سازمان باسايف در فعاليت های غيرقانونی از قاچاق مواد مخدر، قاچاق اسلحه، چاپ اسكناس تقلبی، فحشا، آدم ربايی گرفته تا قاچاق سلاح هسته ای و خرابكاری لوله های نفت و گاز روسيه شركت داشت. اين فعاليت ها و همچنين سفيد كردن پول های قاچاق مبالغ لازم را برای استخدام مزدور و خريد اسلحه در اختيار باسايف قرار مي داد. در دوران تعليمات در افغانستان باسايف با الخطاب سعودی كه به عنوان فرمانده مجاهدين داوطلب در افغانستان می جنگيد آشنا و متفق شد. باسايف به محض برگشت به گروزنی در سال 1995 از الخطاب دعوت كرد پايگاهی نظامی جهت تعليم مجاهدين چچنی برپا سازد. براساس گزارشهای بی.بی.سی. بودجه اعزام الخطاب به چچن از طرف "سازمان بينالمللی كمك های اسلامی” مستقر در عربستان سعودی تامين شد. اين سازمان از مساجد و ثروتمندانی كه راه خود را به چچن بازكرده اند كمك مالی دريافت میكند.
نابودی نهادهای لاييك شوروی سابق
نابودی نهادهای لاييك كشورهای مسلمان نشين شوروی سابق در جهت منافع استراتژيك آمريكا در منطقه قرار دارد. در جمهوري های آسيای مركزی، چچن و داغستان كه عضو فدراسيون روسيه هستند سنت های لاييك پذيرای قوانين اسلامی نيستند. جنگ نيروهای شورشی چچن بر ضد مسكو در فاصله سال های 1996- 1994 به اضمحلال نهادهای لاييك دولتی منجر شد. زير فشار شبه نظاميان اسلامی، در تعداد زيادی از موسسات دولتی چچن سازمان های موازی تشكيل شد. در بعضی از دهات و شهرهای كوچك با توسل به رعب و وحشت دادگاه های اسلامی براساس قوانين شريعت ايجاد شدند. برپايی اين دادگاه های شرعی از جمله شرط هايی بود كه عربستان سعودی و كشورهای حوزه خليج فارس برای كمك به ارتش شورشيان قرار داده بودند. مردم محلی شديدا دربرابر برپايی اين دادگاهها مقاومت كردند. قاضی القضات دادگاههای اسلامی در چچن شيخ ابوعمر است. او در سال 1995 به چچن آمد تا در صف مجاهدينی كه زير رهبری الخطاب جنگ مي كردند به بنيادگرايان اسلامی چچن كه از اسلام اطلاعات ناچيزی داشتند تعلميات دينی بياموزد. درهمين دوران در روسيه زير رهبری يلتسين، براساس سياست تحميلی صندوق بينالمللی پول، نهادهای دولتی و اجتماعی فدراسيون روسيه يكی پس از ديگری به ورشكستگی كشيده مي شدند. در نتيجه بنيادهای شرعی كه از طرف عربستان سعودی تامين مالی مي شد، به تدريج جانشين نهادهای دولتی و اجتماعی فدراسيون روسيه در چچن مي شدند. جنبش وهابيت عربستان سعودی نه تنها سعی مي كرد نهادهای اجتماعی در داغستان و چچنی را در كنترل خود بگيرد بلكه مي كوشيد جای رهبران موسوم به صوفی مسلك اين نواحی را اشغال كند، چون درحقيقت هم رهبران اين سازمان های محلی و هم صوفی ها با شورشيان اسلامی مقابله مي كردند. گروه های وهابی هرچند اقليت كوچكی را تشكيل مي دهند، از پشتيبانی مالی و نظامی قابل ملاحظه ای برخوردارند. آنان در چچن مي خواهند با پاشيدن تخم وحشت در ميان توده ها و با ايجاد آنارشی و نقض قوانين موجود ايدئولوژی اسلامی انحصار طلب خويش را بر جامعه تحميل كنند. حتی اعتقادات اسلامی موجود مردم محلی نيز پذيرای چنين گروه هايی نيست. هدف آنان بيشتر ايجاد نفاق برای رسيدن به اهداف خويش است تا برقراری يك حكومت اسلامی. اين گروه ها در حقيقت فرقه های آنارشيستی هستند كه ازاتيكت اسلامی استفاده مي كنند.
پشتيبانی از گروههای جدايی طلب هندوستان
سازمان اطلاعات پاكستان – ای.اس.ای - به موازات فعاليت های مخفيانه در شوروی سابق و بالكان، از سال 1980 پشتيبانی از شورش های اسلامی جدايی طلب جامو- كشمير هندوستان را آغاز كرد. هرچند اين شورش ها به صورت رسمی از جانب واشنگتن محكوم شده است اما سرويس امنيتی پاكستان در كليه اين عمليات از حمايت نهانی آمريكا برخوردار بوده است. هم زمان با امضای قراداد صلح درژنو و خروج نيروهای شوروی از افغانستان ای.اس.ای در تشكيل " جنبش مجاهدين حزب الله كشمير" مشاركت كرد. سپاه طيبه و جيش محمد دو گروه ايجاد شده توسط پاكستان مسئول حمله تروريستی به پارلمان هند در سال 2001 بودند كه هند و پاكستان را به آستانه جنگ كشاند. اين دو گروه به صورت مخفی زير حمايت ای.اس.ای پاكستان قرار دارند. تهاجم هماهنگ به پارلمان هند و بدنبال آن شورش های قبيلهای در گوجار در اوايل سال 2002 اوج عملياتی بود كه ای.اس.ای از سال 1980 با پول های بدست آمده از قاچاق مواد مخدر آغاز كرده بود. تكراری است اگر بگوييم اين عمليات تروريستی كه زير حمايت ای.اس.ای انجام میشود در خدمت منافع ژئوپوليتيك ايالات متحده آمريكاست. اين امر نه تنها در جهت بی ثباتی، تجزيه و تضعيف اتحاد هندوستان عمل می كند بلكه مي تواند مقدمه جنگ منطقه ای بين هند و پاكستان نيز باشد.
منابع موثق
شورای پرقدرت روابط خارجی آمريكا – سی.اف.ار.- كه به صورت پنهانی خطوط عمده سياست خارجی آمريكا را تعيين می كند، حمايت ای.اس.ای پاكستان از دو گروه نامبرده جيش محمد و سپاه طيبه را به روشنی تاييد می كند. در گزارش اين شورا از جمله تاكيد میشود كه "دولت پاكستان از طريق ای.اس.ای پول، اسلحه و پايگاه تمرينات نظامی در اختيار دو گروه جيش و سپاه گذاشته و آن ها را در عبور از مرز ياری كرده است." اين كمك ها با اين اميد انجام مي شد كه "جهاد" و جنگ مقدسی نظير آنچه بريگاد بينالمللی اسلامی برعليه اتحاد شوروی در افغانستان به راه انداخته بود در كشمير نيز به صورت طولانی مدت توسط اسلامگرايان به راه افتد.
(از پرسش و پاسخ شورای روابط خارجی آمريكا)
- سوال: گروه های مذكور(سپاه طيبه و جيش محمد) منبع مالی ديگری به جز حكومت پاكستان داشتند؟
- پاكستانی ها و كشميري های مقيم انگليس سالانه ميليون ها دلار برای آنان مي فرستادند.
وهابيون خليج فارس هم به آنان كمك می كردند.
- سوال: تروريست های اسلامی كشمير با القاعده در ارتباط هستند؟
- در سال 1998 فاروق كشميری خليل رهبر "حركت" زير اعلاميه بنلادن را كه در آن حمله به منافع ايالات متحده و متحدانش و غيرنظاميان آمريكا خواسته شده بود امضا نمود. براساس سخنگويان آمريكا و هندوستان بنلادن گروه جيش را از نظر مالی تامين مي كرد و "مولانا مسعود ازهر" موسس گروه جيش به كرات برای ملاقات بنلادن به افغانستان مسافرت كرده بود.
- سوال: طرفداران اين گروه های اسلامی در كجا تعليم ديده بودند؟
- بيشتر آن ها در همان مدارس و آموزشگاههايی تحصيل كرده اند كه طالبان و مبارزان خارجی افغانستان در آنجا تعليم مي ديدند. ولی دوره های نظامی را در پايگاه های واقع در افغانستان و يا در دهات كشمير كه به وسيله پاكستان اداره می شود به پايان رسانده اند. گروه های افراطی اسلامی جديدا مدارس علميه در كشمير تاسيس كرده اند.
مطلبی را كه شورای روابط خارجی آمريكا بدون ذكر از آن مي گذرد ارتباطات بين اين گروهها و سازمان سيای آمريكاست. همان طور كه برژينسكی كه خود عضو شورای روابط خارجی هست متذكر می شود بريگاد اسلامی بينالمللی يكی از توليدات سازمان سياست.
شورشهای ايجاد شده در چين توسط ايالات متحده
برای درك بهتر مفهوم "جنگ نوين" ايالات متحده حائز اهميت است كه به كمك ای.اس.ای به شورش های اسلامی در مرزهای غربی چين با افغانستان و پاكستان نيز اشاره كنيم. در حقيقت چند جنبش اسلامی كه در جمهوري های مسلمان نشين شوروی سابق فعال هستند، در چين نيز در دل جنبش جدايی خواه تركستان و ايغور در منطقه زين جيانگ ايغور حضور فعال دارند. اين گروه های جدايی خواه كه شامل گروه های تروريست تركستان شرقی "حزب اصلاحطلب اسلامی” ، "اتحاد و وحدت ملی تركستان شرقی”، " سازمان آزادی ايغور" و"حزب جهاد ايغور" آسيای مركزی مي باشند از طرف گروه القاعده تعليم نظامی و پشتيبانی مادی مي شوند.
هدف اين شورش های اسلامی در چين كه به پشتيبانی ای.اس.ای پاكستان و القاعده انجام مي شوند ايجاد يك خلافت در منطقه است.
اين دستگاه خلافت، كشورهای ازبكستان، تاجيكستان، قرقيزستان و منطقه خودمختار ايغور در چين (تركستان شرقي) را دربرمی گيرد. طرح خلافت در حقيقت اقدامی برعليه تماميت ارضی چين است. اين جنبش های جدايی خواه با حمايت مالی "بنيادهای” وهابيون و دولت های حوزه خليج فارس در مرزهای غربی چين در خدمت منافع استراتژيك ايالات متحده در آسيای مركزی هستند. علاوه بر آن برخی از محافل قدرتمند آمريكايی از جدايی خواهان تبت نيز حمايت می كنند. واشنگتن با پشتيبانی نهایی از جدايی خواهی در منطقه زينگ جيانگ ايغور كه توط ای.اس.ای انجام مي دهد در حقيقت به دنبال ايجاد آشوب و هرج و مرج در جمهوری خلق چين است. علاوه براين "عمليات مخفی” ايالات متحده به صورت علنی پايگاه های نظامی خود را در افغانستان و چند جمهوری اتحاد شوروی سابق، در جوار مرزهای غربی چين مستقر كرده است. ميليتاريزاسيون دريای چين (جنوبي) و تنگه تايوان در خدمت همين استراتژی قرار دارد.
سياست خارجی ايالات متحده در جهت جلوگيری از بنيادگرايی اسلامی نيست، بلكه دقيقا برعكس بالا بردن موج بنيادگرايی اسلامی در خاورميانه و آسيای مركزی از اهداف پنهانی واشنگتن است. سياستهای جديد ايالات متحده بيش از پيش در جهت پشتيبانی از بنيادگرايی و تروريسم بينالمللی قرار دارد. هدف ايالات متحده دامن زدن به آشوب در جوامع مختلف برای جلوگيری از اتحاد جنبش های اجتماعی است كه مي توانند به مخالف با امپراطوری آمريكا اقدام نمايد. به همين لحاظ واشنگتن از طريق عمليات مخفی سازمان سيا به رشد بنيادگرايی اسلامی در چين و پاكستان كمك مي نمايد. در كليه كشورهای در حال توسعه رشد سازمان های بنيادگرا و سكتاريست در جهت تامين منافع آمريكاست. اين جنبش های گوناگون و شورش های مسلحانه بيشتر در كشورهايی بروز می كند كه نهادهای ملی دولتی زير تاثير اصلاحات اقتصادی تحميلی از طرف صندوق بينالمللی پول نابود شده اند. سياست های اقتصاد درمانی صندوق بينالمللی پول تقريبا هميشه موجد برخوردهای قومی و اجتماعی است و به نوبه خود اين وضعيت باعث ظهور بنيادگرايی و خشونت مي شود. سازمان های بنيادگرا نهادهای لاييك را نابود مي كنند و خود جانشين آن ها مي شوند. به بيان ديگر بنيادگرايی به تفرقه قومی و اجتماعی كمك می كند و باعث می شود مردم نتوانند به صورت يكپارچه با امپراطوری آمريكا مخالفت كنند. اين سازمان ها مثل طالبان مي توانند "مواضع ضد عمو سامی” به خود بگيرند كه به هيچ عنوان نمي تواند منافع اقتصادی و ژئوپوليتيك آمريكا را به طور واقعی تهديد كند.
پس از پايان ماموريت
پناهگاه
طالبان ايران
در كجا آماده شده؟
در مرزهای مشترك ايران- افغانستان- پاكستان مثلثی وجود دارد كه آن را مثلث طلائی می گويند. در اين مثلث طلائی كه بخش عمده آن درخاك افغانستان است، بزرگ ترين معاملات بين المللی مواد مخدر انجام می شود. دو ضلع بزرگ اين مثلث در پاكستان و افغانستان پايه های اساسی مثلث های ديگری اند كه امريكا ضلع بزرگ آنست. در اينجا قتل، ترور، جنگ و توطئه سازماندهی می شود. حوادث يازدهم سپتامبر در نيويورك با اين مثلث در ارتباط بود، همچنان كه چنگ اندازی طالبان بر افغانستان، قتل فجيع رئيس جمهور وقت افغانستان (دكتر نجيب الله)، ترور احمد شاه مسعود در آستانه سقوط طالبان و حضور نظامی امريكا در افغانستان و توطئه های پرشمار ديگری با اين مثلث پيوند خورده است. از مثلث طلائی هروئين و ترياك به ايران سرازير می شود و از ايران به جهان. از مثلث امريكا- افغانستان- پاكستان چه چيز جز پيوند دادن سرنوشت ايران به استراتژی نوين امريكا برای حضور در منطقه می تواند می تواند صادر شود؟
بخش چهارم كتاب "جنگ و جهانی شدن" از مثلث افغانستان- پاكستان- امريكا می
گويد و آخرين ماموريتی كه بعد از به توپ بسته شدن مجسمه های بودا در كوه
های باميان اين كشور، يا به كمك طالبان انجام شد و يا بنام طالبان: ترور
احمد شاه مسعود! در فاصله نهم تا يازدهم سپتامبر پاكستان عملا در كانون
بزرگ ترين حادثه ای قرار داشت كه بعدها در تاريخ جهان همانگونه ثبت خواهد
شد كه حريق در رايشتاك آلمان و آغاز جنگ جهانی سوم!
از 11 تا 13 سپتامبر نيز طرح توطئه ها برای حضور امريكا در افغانستان
همينگونه پيش رفت و آنها كه جاده حضور نظامی امريكا در افغانستان را فراهم
ساختند، در پاكستان آهسته و بی جنجال از مقامی به مقامی ديگر كوچ كردند،
آنچنان كه ملاعمر و بن لادن از مخفيگاهی به مخفيگاهی ديگر! هموار كنندگان
راه حضور امريكا در ايران، پس از پايان ماموريتی كه در حاكميت كنونی كشور و
بنام دفاع از ارزش ها ايفا می كنند به كدام يك از اين دو گروه و در كدام
نقطه از منطقه خواهند پيوست؟
نقش سازمان ای.اس.ای. پاكستان در عمليات تروريستی
دولت آمريكا همواره و با آگاهی كامل از "تروريسم بينالمللی” برای پيشبرد سياست خارجی خود بهره برداری كرده است و سرويس اطلاعاتی نظامی پاكستان را واسطه اين امر قرار داده است. طنز تاريخ اينجاست كه در حاليكه همه ميدانند شبكه القاعده بنلادن با پشتيبانی ای.اس.ای. پاكستان تشكيل شده، دولت بوش در هياهوی حوادث يازدهم سپتامبر از همين سازمان اطلاعاتی پاكستان ميخواهد كه "در مبارزه عليه تروريسم بينالمللی” به آمريكا كمك كند.
روز سيزدهم سپتامبر يعنی دو روز پس از واقعه يازدهم سپتامبر، مطبوعات آمريكا خبر دادند كه يك هيئت بلندپايه پاكستانی به رياست ژنرال محمد احمد - رييس ای.اس.ای.- برای مذاكره با مقامات وزارت خارجه آمريكا به واشنگتن آمده است.
رسانه های گروهی آمريكايی چنين وانمود كردند كه دولت پاكستان اين هيئت را براساس دعوت رسمی دولت آمريكا و بعد از وقايع يازدهم سپتامبر به آمريكا اعزام نموده، در حاليكه واقعيت چيز ديگری است. براساس گزارش نيويورك تايمز رييس سازمان جاسوسی پاكستان "به هنگام وقايع تروريستی يازدهم سپتامبر" در ايالات متحده حضور داشت. براساس همين گزارش ژنرال احمد برای "مشورت های رسمی ادواری” با همتايان آمريكايی خود به آمريكا رفته بود. اما نيويورك تايمز به "فعاليتهايی كه وی درست يك هفته قبل از عمليات تروريستی در آمريكا انجام داده" اشاره نمی كند. به گزارش نيوزويك " ژنرال احمد به هنگام عمليات تروريستی در واشنگتن بوده و بدليل ممنوعيت پروازهای بينالمللی همچون بقيه مسافران در آنجا ماند"
درواقع ژنرال احمد در چهارم سپتامبر 2001 يعنی يك هفته قبل از عمليات تروريستی در نيويورك و واشنگتن وارد آمريكا شد. اما تنها پس از حوادث يازدهم سپتامبر و اعلام دعوت بوش از پاكستان برای كمك به مبارزه عليه "تروريسم بينالمللی” بود كه خبر جلسه 13 سپتامبر وی با مقامات وزارت امور خارجه آمريكا منتشر شد.
روزنامه نيويورك تايمز تاييد ميكند كه ژنرال احمد با ريچارد آرميتاژ معاون وزارت امور خارجه آمريكا در روزهای 12 و 13 سپتامبر پشت درهای بسته ملاقات كرده است. در همين روزها ژنرال احمد با سناتور ژوزف بيدن مسئول كميته قدرتمند سناتوری روابط خارجی نيز ديدار ميكند. بتدريج خبرهای گوناگونی از ديدارهای "مشورتی” كه ژنرال احمد با همقطاران آمريكايی اش در هفته قبل از وقايع واشنگتن و نيويورك داشته، منتشر شد. براساس اين خبرها احمد با مقامات سازمان جاسوسی آمريكا – سيا- ، پنتاگون و شورای امنيت ملی در اين دوران ملاقات و گفتگو می كرده است.
از مسائل مورد بحث در اين "ملاقاتهای مشورتی ادورای” هيچ خبری منتشر نشده است. آيا موضوع اين جلسات به نحوی از انحا مربوط به تصميماتی است كه در ديدارهای دوازدهم و سيزدهم سپتامبر اتخاذ شد و براساس آنها پاكستان برای دوران پس از يازدهم سپتامبر به همكار آمريكا تبديل شد؟ آيا برنامه ريزی جنگ در دستور اين جلسات بوده است؟
محور ای.اس.ای. – اسامه – طالبان
در نهم سپتامبر 2001 احمد شاه مسعود رهبر اتحاد شمال افغانستان ترور شد. اتحاد شمال و دولت بوش از دخالت احتمالی سرويس جاسوسی پاكستان در اين واقعه خبر دادند. اطلاعيه رسمی اتحاد شمال تاكيد كرد "محور ای.اس.ای. – طالبان و اسامه" ترور احمد شاه مسعود را بوسيله دو عرب سازمان داده بودند. ... ما معتقديم كه اتحاد مثلث اسامه بنلادن – طالبان و سرويس جاسوسی ارتش پاكستان در پشت اين واقعه ميباشد" البته اگر اين اطلاعيه هم نبود قضيه اتحاد ميان طالبان – ای.اس.ای. و اسامه بنلادن برهمه عيان بود و از جمله در كنگره آمريكا با جزييات كامل مورد بحث قرار گرفته و اسناد آن منتشر شده بود. (به فصل سوم مراجعه شود)
برنامه كاری رييس سازمان جاسوسی نظامی پاكستان در بازديد رسمی از ايالات متحده آمريكا - چهارم تا سيردهم سپتامبر 2001
تابستان 2001 – ژنرال محمود احمد رييس سازمان جاسوسی پاكستان مبلغ 100 هزار دلار به حساب محمد عطا واريز ميكند. (دولت آمريكا بعدا محمد عطا را هدايت كننده نخستين هواپيمايی كه برجهای مانهاتان اصابت كرد، معرفی كرد.)
چهارم سپتامبر- ژنرال احمد برای ديدار رسمی به ايالات متحده آمريكا وارد
ميشود
چهارم تا نهم سپتامبر- او با همتاهای آمريكايی خود از جمله ژرژ تنت رييس
سيا ديدارهايی انجام ميدهد
نهم سپتامبر – احمد شاه مسعود رهبر اتحاد شمال به قتل ميرسد. اطلاعيه رسمی
اتحاد شمال مثلث همكاری اسامه بنلادن ، طالبان و ای.اس.ای.. را مسئول قتل
مسعود معرفی ميكند
يازدهم سپتامبر – عمليات تروريستی عليه مركز تجارت جهانی و پنتاگون صورت
ميگيرد.
دوازدهم و سيزدهم سپتامبرژنرال احمد با ريچارد آرميتاژ معاون وزارت خارجه
آمريكا ملاقات ميكند و در نتيجه آن تصميم به همكاری ميان ارميتاژ و ژنرال
احمد اتخاذ ميشود
13 سپتامبر – ژنرال احمد با ژوزف بيدن رييس كميته روابط خارجی سنا ملاقات
ميكند عليرغم آنكه دولت بوش از روابط بين اسامه بنلادن، طالبان و سرويس
جاسوسی پاكستان و نقش آنها در ترور احمد شاه مسعود اطلاع داشت، دو روز قبل
از وقايع يازدهم سپتامبر دولت بوش در جلسه وزارت امور خارجه تصميم گرفت
"بصورت مستقيم" با سرويس اطلاعات نظامی پاكستان ای.اس.ای. همكاری كند.
رسانه های گروهی غربی از دخالت ای.اس.ای. در ترور احمد شاه مسعود بی اعتنا گذشتند و اين توطئه را حادثه ای عادی جلوه دادند. اين رسانه ها درباره ارتباط ترور مسعود با وقايع يازدهم سپتامبر كه سرانجام آن به اشغال افغانستان ختم شد هيچ پرسشی را مطرح نكردند. بدون هيچ بحث و گفتگويی پاكستان به مقام دوست و هم پيمان ايالات متحده ارتقا يافت.
تمام رسانه های گروهی آمريكا تقريبا همصدا با هم منطق فوق العاده عجيبی را مطرح كردند كه براساس آن چون پاكستان بر رهبران طالبان كه واشنگتن آنان را به پناه دادن بنلادن متهم ميكند نفوذ دارد، به همين دليل مسئولان آمريكايی از اين كشور تقاضای "همكاری” نمودهاند.
درورای اعلام "مبارزه بر عليه "تروريسم بينالمللی” دروغ بزرگی اختراع شده بود كه بنظر ميرسد بجز يك خبرنگار كسی آن را مطرح نكرد. اين خبرنگار هنگام مصاحبه مطبوعاتی كالين پاول در وزارت خارجه آمريكا در سيزدهم سپتامبر از او پرسيد: آيا ايالات متحده پاكستان را يك دوست ميداند يا اين كشور را آنطور كه در گزارش "الگو های تروريسم جهانی” عنوان شده محلی برای آموزش تروريستها؟ پاكستان را جزو كدام گروه بايد به حساب آورد؟" پاسخ كالين پاول چنين بود: "ما فهرستی از اقداماتی را كه تشخيص داده ايم به نفع ماست به دولت پاكستان ارائه داده ايم و از اين كشور خواسته ايم كه در اين موارد با ما همكاری كند. درمورد اين اقدامات امروز بعدازظهر با رييسجمهور پاكستان صحبت خواهيم كرد."
سندی كه خبرنگار به آن اشاره می كرد يكی از سندهای منتشره از جانب وزارت خارجه امريكاست. بعبارت ديگر اسناد رسمی خود دولت آمريكا جواب بی ربط آقای پاول را نقض می كند. ما عينا قسمتی از اين سند رسمی را نقل ميكنيم : "... پاكستان به طالبان از لحاظ تجهيزات، سوخت، منابع مالی و همكاری و مشاورت نظامی كمك ميكند. پاكستان مانع نمی شود كه تروريستهای اين كشور به افغانستان رفته و در كنار طالبان بجنگند. حكومت اسلامآباد در جهت محدود كردن فعاليتهای بعضی از مدارس علميه كه در خدمت گرفتن نيرو برای تروريستها هستند هيچ مانعی نگذاشته است."
اين اسناد بدون هيچ نوع شبههای ارتباط بين رييسجمهور پاكستان ( وهمچنين سرويس جاسوسی پاكستان) را با "تروريسم بينالمللی” تاييد ميكنند. و انگاه دولت بوش به دنبال "كمك" كسانی نظير سرويس جاسوسی پاكستان است كه خود آن را حامی تروريستها ميداند. درخواستی كه شايد ابلهانه باشد اما با اهداف استراتژيك واشنگتن در آسيای مركزی و خاورميانه همآهنگی دارد.
جلسه سيزدهم سپتامبر وزارت امور خارجه كه بين معاون وزارت امور خارجه ريچارد آرميتاژ و ژنرال محمود احمد در پشت درهای بسته برگزار شد، در برنامه ريزی جنگ نقشی مهم بازی كرد. "آقای ريچارد آرميتاژ معاون وزارت امور خارجه فهرست تدابيری را كه دولت پاكستان بايد براساس خواست واشنگتن اتخاذ كند در اختيار رييس ای.اس.ای. قرار داده است" "بعد از يك مكالمه تلفنی بين كالين پاول وزير امور خارجه آمريكا و پرويز مشرف رييسجمهور پاكستان سخنگوی وزارت امور خارجه اعلام كرد كه "پاكستان قول همكاری داده است" كمی بعد در همان روز سيزدهم سپتامبر رييسجمهور جرج بوش اعلام كرد پاكستان قبول نموده با ما در مورد تعقيب كسانی كه اين حمله ناجوانمردانه برعليه آمريكا را انجام داده اند همكاری نمايند.
ماموريت رييس سازمان جاسوسی پاكستان در افغانستان
در همان روز سيزدهم سپتامبر پرويز مشرف رييسجمهور پاكستان قول ميدهد كه رييس ای.اس.ای. را به افغانستان اعزام نمايد تا با طالبان و برای استرداد بنلادن مذاكره نمايد. بدنبال اعلام اين مطلب كه تصميم آن احتمالا به درخواست واشنگتن در ديدار بين آرميتاژ و ژنرال احمد گرفته شد، رييس سازمان جاسوسی پاكستان به اسلام آباد برای سازمان دادن ماموريتی ناممكن مراجعت ميكند.
"ژنرال احمد به درخواست امريكاييها به قندهار در افغانستان رفت و درخواست گستاخانه خود را با محمد عمر رهبر طالبان در ميان گذاشت و از وی خواست كه يا بايد بنلادن را تحويل دهد يا آنكه آمريكا و متحدانش جنگ برعليه طالبان را آغاز ميكنند."
دوبار مذاكرات ژنرال احمد و طالبان نتيجه ای نداد و با شكست مواجه شد. در عين حال "شكست" اين مذاكرات درمورد استراد بنلادن خود جزيی از برنامه ريزی امريكاييان برای شروع به جنگ و دخالت نظامی در منطقه بود. يعنی درصورتيكه طالبان حاضر ميشد بنلادن را تحويل دهند جنگ برعليه "تروريسم بينالمللی” از مهمترين توجيه خود محروم ميشد و در آن موقع اگر جنگی برعليه افغانستان صورت ميگرفت مشخص ميشد كه اين حمله براساس منافع استرتژيكی- اقتصادی آمريكا قبل از وقايع يازدهم سپتامبر برنامه ريزی شده است. همزمان با اين وقايع مقامات بلندپايه پنتاگون و وزارت خارجه آمريكا جهت بررسی نهايی نقشه جنگ به اسلام اباد رفت و آمد ميكردند. يكشنبه قبل از شروع بمباران شهرهای اصلی افغانستان (يكشنبه قبل از هفت اكتبر) ژنرال احمد از پست خود تحت عنوان "جابجايی عادی " بركنار شد. بعدا مشخص شد كه وی به مقام بسيار مهم فرمانداری پنجاب در مرزهای غربی با هند منصوب شده است.
حلقه مفقوده
چند روز بعد از بركناری ژنرال احمد ، روزنامه تايمز هند در مقاله ای كه تقريبا تمام روزنامه های غربی آن را نديده گرفتند؛ روابط ميان ژنرال احمد و محمد عطا مسئول حادثه تروريستی يازدهم سپتامبر را برملا ساخت. برای كسانی كه در پی درك واقعيت يازدهم سپتامبر هستند از بسياری جهات اين مقاله حلقه مفقوده زنجيری است كه آنان را به حقيقت رهنمون ميكند. تايمز هند در شماره نهم اكتبر 2001 مينويسد "درحاليكه سخنگوی دولت پاكستان وانمود ميكند ژنرال احمد رييس ای.اس.ای. روز هشتم اكتبر تقاضای بازنشستگی كرده است(روزی كه امريكاييها بمياران افغانستان را شروع كردند) منابع كاملا اگاه روز سه شنبه نهم اكتبرتصديق كردند كه ژنرال احمد بدليل اسنادی كه احتمالا هند در مورد رابطه وی با يكی از عاملان عمليات تروريستی يازدهم سپتامبر افشا نموده از كار بركنار شده است. مقامات آمريكايی بعد از آگاهی از اينكه ژنرال احمد بواسطه "عمر شيخ" مبلغ صدهزار دلار به يكی از هواپيماربايان يعنی محمد عطا پرداخت كرده است بركناری وی را خواستار شدند. مقامات دولتی تاييد ميكنند كه هند نقش بسيار مهمی در افشای اين مسئله ايفا نموده است. اين مقامات بدون ذكر جزييات مسئله اذعان دارند كه اطلاعاتی كه هند مخصوصا در رابطه با تلفن جيبی عمرشيخ افشا نموده به اف.بی.آی. كمك موثری در كشف اين ارتباط نموده است. وجود رابطه مستقيم بين سازمان ای.اس.ای. و عمليات تروريستی يازدهم سپتامبر ميتواند پيامدهای سنگينی بدنبال داشته باشد. ايالات متحده نميتواند باور كند كه ديگر نظاميان بلندپايه پاكستان درجريان اين ارتباط نبوده اند. شواهد وجود توطئه ای وسيع ميتواند اعتماد ايالات متحده را در مورد مشاركت پاكستان در اتحاد ضدتروريستی خدشه دار كند"
براساس تحقيقات اف.بی.آی. محمد عطا هواپيماربايی است كه اولين برج ساختمان تجارت جهانی را مورد هدف قرار داده و احتمالا وی طراح عمليات بوده است. مقاله تايمز هند براساس اطلاعات رسمی تهيه شده كه سرويس اطلاعاتی هند رسما به واشنگتن ارائه داده است. خبرگزاری فرانسه در دهم اكتبر 2001 در همين مورد چنين گزارش ميدهد: برپايه اطلاع يك مقام بلندپايه دولتی هند به خبرگزاری فرانسه ارتباط ژنرال احمد با محمد عطا و انتقال پول به نامبرده جزيی از اطلاعاتی است كه هند رسما به مقامات آمريكايی داده است. وی ميگويد: "اطلاعاتی كه ما به ايالات متحده داده ايم خيلی بيش از دادن يك برگه اطلاعاتی ساده بود كه روابط يك ژنرال "شرور" را با يك اقدام تروريستی نشان دهد"
تحقيقات بعدی اف.بی.آی. اطلاعات سرويس اطلاعاتی هند در مورد ارتباط سرويس مخفی پاكستان - ای.اس.ای. – با تروريستها و انتقال پول بدانان را تاييد كرد.
اف.بی.آی. بدون اينكه به ارتباط ای.اس.ای. با تروريستها اشاره كند به مشخص شدن افرادی اشاره ميكند كه با بنلادن مرتبط بوده اند و در حقيقت حواله كنندگان پول به تروريستها می باشند. مسولان اف.بی.آی. در رابطه با حوادث يازدهم سپتامبر به اژانس ا.ب.ث نيوز اعلام كردند كه آنها توانسته اند منبع صدهزار دلار پولی را ردگيری كنند كه از بانكهای پاكستانی به دو بانك در فلوريد به حسابهای محمد عطا متهم به هواپيماربايی واريز شده است. امروز صبح (29 سپتامبر) مجله تايمز نوشت كه بخشی از اين مبلغ تنها چند روز قبل از عمليات تروريستی به آمريكا رسيده است و ميتوان بدون ترديد منشا آن را كه افراد مرتبط با بنلادن هستند پيگيری نمود. تمام اين كشفيات تا اين لحظه نتيجه تحقيقاتی است كه اف.بی.آی. انجام داده و رهبر توطئه و فرستندگان پول و كسانی كه برنامه ريزی و هماهنگی عمليات تروريستی را بعهده داشته اند رديابی كرده است.
آيا سرويس اطلاعات نظامی پاكستان در جريان توطئه بوده است؟
افشاگری های "تايمزهند" و تاييد اف.بی.آی. از چند جهت قابل بررسی است و نشاندهنده آن است كه نه تنها رييس سازمان ای.اس.ای. (مظنون به فرستادن پول) و رهبر تروريستهای مركز تجارت جهانی محمد عطا با هم رابطه داشته اند، بلكه بقيه رهبران ای.اس.ای.. هم احتمالا با تروريستها مرتبط بوده اند. تايمز هند تاكيد ميكند كه يازدهم سپتامبر يك "تروريسم خودجوش" نيست كه توسط يك هسته از شبكه القاعده انجام شده باشد. اين عمليات مطمئنا توسط يك گروه امنيتی برنامه ريزی و هماهنگی شده كه منشا آن ای.اس.ای.. پاكستان است. همچنين اين مقاله سعی ميكند دليل حضور ژنرال احمد و هيئت نمايندگی سرويس اطلاعاتی پاكستان را از يك هفته قبل از عمليات تروريستی در آمريكا پيگيری نمايد و از اين احتمال پرده برميدارد كه آنان طی اين مدت با تروريستها در تماس بوده اند. اما عليرغم آنكه تحقيقات اف.بی.آی. شركت پاكستان در عمليات تروريستی يازدهم سپتامبر را تاييد می نمايد دولت بوش با تكيه به همكاری دولت پاكستان قصد "مبارزه برعليه "تروريسم بينالمللی” را دارد.
در اينجا لازم است ياداوری كنيم كه ژنرال احمد با حمايت ايالات متحده به رياست سرويس اطلاعاتی پاكستان منصوب شد. احمد از سال 1999 بمثابه رييس ای.اس.ای.. با همتايان آمريكايی خود در سازمان سيا ، سرويس اطلاعات دفاعی آمريكا - د.ای.آ. - و پنتاگون رابطه مسقيم داشت. همچنين بايد يادواری كرد كه از پايان جنگ سرد تا كنون سازمان ای.اس.ای.. بعنوان سكوی پرتاب "عمليات مخفی سيا در كشورهای حوزه بالكان ، قفقاز و آسيای مركزی را عمل كرده است"
بعبارت ديگر ژنرال احمد در خدمت منافع ايالات متحده قرار داشت. بركناری مشكوك وی كه براساس دستور واشنگتن صورت گرفت نميتواند برآمده از يك اختلاف بنيادين سياسی باشد. اگر پشتيبانی ايالات متحده از طريق ای.اس.ای.. پاكستان نبود، طالبان به هيچ عنوان نميتوانست در افغانستان حكومت تشكيل دهند. مجله جنيس ديفنس در همين رابطه است كه مينويسد: "نيمی از مهمات و قوای كمكی به طالبان از طريق پاكستان و بوسيله سازمان ای.اس.ای.. وارد افغانستان ميشدند، سازمانی كه از حمايت ايالات متحده برخوردار بود. "
علاوه براين قتل رهبر اتحاد شمال احمد شاه مسعود – كه احتمالا ای.اس.ای. در آن دست داشت به هيچ عنوان در سياست خارجی ايالات متحده تاثير نگذاشت. ايالات متحده از پايان دهه هشتاد در جهت تضعيف احمد شاه مسعود عمل كرد و در اين مسير گاه از طالبان و گاه از گروههای شيعی مذهب و گلبدين حكمتيار بهره ميگرفت. دليل ديگر مخالفت آمريكا حمايت مسكو از مسعود بود. بعد از ترور مسعود اتحاد شمال به چند شاخه تقسيم شد. اگر مسعود زنده مي ماند پس از سقوط طالبان بر اثر بمباران آمريكايی ها، وی مي توانست در راس حكومت قرار گيرد.
همانطور كه كميته روابط خارجی مجلس نمايندگان آمريكا تاييد مي كند كمك آمريكايی ها به طالبان از طريق ای.اس.ای. پاكستان و بنلادن، بخشی از سياست حكومت ايالات متحده در دوران پس از پايان جنگ سرد است. و چنانكه در گزارش 12 ژوييه مجلس نمايندگان آمريكا به صراحت گفته ميشود: "درتمام اين مدت ايالات متحده آمريكا از طالبان پشتيبانی و حمايت مالی نموده است ..... در پاكستان يك حكومت نظامی زير رهبری رييسجمهور مشرف وجود دارد كه در حال مسلح كردن طالبان تا دندان است ...... اجازه بدهيد اضافه كنم كه كمكهای آمريكا همواره به قسمتهای اشغلی توسط طالبان سرازی ميشود ..... ما از طالبان پشتيبانی ميكنيم به همين دليل كمكهای ما فقط متوجه اين گروه است ..... و زمانی كه ديگران از خارج سعی ميكنند به بقيه مناطق كمك برسانند وزارت خارجه ما با برنامه های آنان مخالفت ميكند .... همزمان با اين مسايل پاكستان به يك عمليات بزرگ جهت تجهيز دوباره طالبان دست زده است كه ميتواند شكست تمام نيروهای ضدطالبان را در منطقه درپی داشته باشد."
منبع : راه توده