آفریقا از گذشته تا آینده

(گ . امانی)

sunday 25 February 2007 23:39:07

 

گینه

از زمان استقلال گینه استوایى در سال ۱۹۶۸ از اسپانیا این كشور تنها تحت سلطه دو نفر از یك خانواده قرار داشته است. ابتدا «فرانسیسكو نگوئما» در مصدر كار قرار گرفت و پس از او در سال ۱۹۷۹ برادرزاده اش «تئودور ابیانگ نگوئما» با محاكمه و اعدام عمویش به قدرت رسید. هر دوى این زمامداران در زمان سلطه خویش بر گینه استوایى در فهرست بدترین ناقضان حقوق بشر در آفریقا قرار داشته اند. این كشور با جمعیت كمى بیش از نیم میلیون نفر با دارا بودن یكى از بیشترین ذخایر نفت در منطقه موسوم به زیرصحراى آفریقا قرار دارد. نخستین انتخابات چندحزبى گینه استوایى در سال ۱۹۹۶ برگزار شد كه طى آن رئیس جمهور با ۹۹درصد آرا مجدداً زمام امور را در دست گرفت. «نگوئما» در دسامبر ۲۰۰۲ مجدداً پیروز انتخابات اعلام شد.

 چاد

كشور چاد در همسایگى سودان به عنوان یكى از ثروتمندترین كشورهاى آفریقا به لحاظ دارا بودن ذخایر طلا و اورانیوم و همچنین منابع غنى نفت شناخته مى شود. رئیس جمهور فعلى این كشور ۹ میلیون نفرى كه دو آئین اسلام و مسیحیت در آن به عنوان آئین هاى رسمى شناخته مى شوند «ادریس دبى» نام دارد كه در سال ۱۹۹۶ در نخستین انتخابات ریاست جمهورى چاد پس از استقلال این كشور به پیروزى رسید. وى پیش از آن به مدت ۶ سال در پى سرنگونى «حسین هابره» حاكم پیشین چاد با وضعیتى نه چندان پایدار بر این كشور حكم رانده بود. از آن زمان تاكنون «دبى» به رغم تمامى انتقادات به سیاست هاى داخلى اش همچنان زمام امور را در دست دارد. هم اكنون وضعیت داخلى چاد یكى از بحرانى ترین دوره هاى خود را طى سالیان اخیر تجربه مى كند.

 گابن

یكى از پایدارترین و باثبات ترین كشورهاى غرب آفریقا گابن نام دارد كه با توجه به ذخایر نفتى اش هم اكنون یكى از بالاترین ارقام درآمد سرانه ملى را در منطقه به خود اختصاص داده است. گابن در سال ۱۹۶۰ از فرانسه مستقل شد و از آن زمان تاكنون طى حدود نیم قرن فقط دو رئیس جمهور را بر مصدر كار دیده است.

در این بین، «عمر بنگو» رئیس جمهور فعلى از سال ۱۹۶۷ تاكنون بر گابن حكم رانده است و در آخرین انتخابات برگزار شده در نوامبر ۲۰۰۵ با كسب حدود ۸۰درصد آرا توانست اقتدار حكومت خود را ۷ سال دیگر تمدید كند. حكومت «بنگو» اگرچه در منطقه به عنوان یكى از پایدارترین حكومت ها شناخته مى شود اما با این شرایط نیز هیچ گاه از مقبولیت كافى به لحاظ سیاست هاى داخلى برخوردار نبوده است.

 زیمبابوه

«رابرت موگابه» رئیس جمهور زیمبابوه طى سالیان اخیر همواره تحت شدیدترین انتقادات از سوى كشور هاى بزرگ غربى از جمله ایالات متحده آمریكا و بریتانیا قرار داشته است. او كه از سال ۱۹۸۰ به محض قطعى شدن استقلال زیمبابوه بر این كشور حكم رانده است برخلاف وعده هاى اولیه ظاهراً هرگز نتوانسته است ثبات و پایدارى لازم را چه به لحاظ سیاسى و چه به لحاظ اقتصادى و سایر موارد دیگر به زیمبابوه برگرداند. بدین ترتیب، صحنه داخلى این كشور آفریقایى كه به عنوان یكى از بنیانگذاران جنبش عدم تعهد از مقبولیت قابل توجهى نزد افكار عمومى جهانیان به ویژه جهان سوم برخوردار است دستخوش تحولات وسیعى بوده كه به ویژه پس از انتخاب مجدد در سال ۲۰۰۲ با انتقادات فزاینده اى روبه رو بوده است. مداخلات سیاسى واشینگتن و لندن هم اكنون موجبات نگرانى و موضع گیرى هاى بعضاً عجولانه حاكمان كنونى زیمبابوه را فراهم كرده است و بدین ترتیب آینده چندان روشنى براى حكومت این كشور پیش بینى نمى شود.

 لیبریا

كشور ۴ میلیونى لیبریا هم اكنون به یكى از خبرسازترین كشو رهاى غرب آفریقا و حتى جهان تبدیل شده است. دستگیرى «چارلز تیلور» پس از ماه ها متوارى شدن و حضور در نیجریه یكى از اصلى ترین خبرها طى هفته ها و ماه هاى اخیر بوده است. این كشور آفریقایى تا اوایل دهه ۱۹۸۰ وضعیت نسبتاً آرام و دور از جنجال هاى موسوم را تجربه مى كرد، اما پس از آنكه «ویلیام تولبرت» توسط «سرگنیت ساموئل دو» از قدرت خلع شد اوضاع به وخامت گرایید. طى سال هاى بعدى این وضعیت كم وبیش تداوم یافت تا اینكه امضاى یك موافقتنامه صلح در سال ۱۹۹۵ كه با انتخاب «تیلور» به ریاست جمهورى لیبریا همراه شد تا حدى اوضاع را آرام كرد. پس از حدود ۸ سال به موازات فشار بین المللى براى دستگیرى «تیلور» و فرار او به نیجریه براى در امان ماندن از تعقیب قضایى بار دیگر رسانه ها اوضاع كشور لیبریا را در صدر اخبار خویش قرار دادند.

 بوركینافاسو

كشور بوركینافاسو به عنوان یكى از فقیرترین كشورهاى جهان حتى به لحاظ استانداردهاى آفریقا طى چند دهه اخیر صحنه بروز كودتاهاى نظامى متعدد بوده است. به عنوان مثال «توماس سانكارا» حاكم پیشین بوركینافاسو در سال ۱۹۸۳ طى یك كودتا بر سر كار آمد و البته پس از گذشت فقط ۴ سال در جریان یك كودتاى دیگر كه توسط «بلیز كمپائوره» حاكم فعلى راه اندازى و اجرا شد از حكومت خلع و اعدام شد. این كشور در همسایگى ساحل عاج در حاشیه شرقى اقیانوس اطلس طى سالیان اخیر نیز صحنه ناآرامى هاى سیاسى فراوانى بوده است، به طورى كه حتى پس از انتخاب «كمپائوره» براى سومین بار در نوامبر ۲۰۰۵ به عنوان رئیس جمهور هنوز اوضاع داخلى بوركینافاسو از ثبات و پایدارى كافى برخوردار نیست.

در آفریقاى زیر صحرا، حاكمان مستبد غارتگر با دست هاى آلوده به خون از قدیم الایام یا در حالى كه بر مسند حكومت تكیه زده اند مى میرند یا در كمال آسایش و برخوردارى از رفاه مادى كامل در تبعید بازنشسته مى شوند. آنها معمولاً دم به تله نمى دهند و خود را در شرایط سخت بازداشت براى پاسخگویى به اتهاماتى از قبیل ارتكاب جنایت هاى متعدد علیه بشریت و متعاقباً تشكیل دادگاه نمى بینند. در این بین شاید «چارلز تیلور» رئیس جمهور پیشین لیبریا كه ماه گذشته در مرز نیجریه و كامرون دستگیر شد یك استثنا باشد.

همان قدر كه دستگیرى «تیلور» شیرین است - او متهم است كه با خوراندن دارو به كودكان از آنها به عنوان پیاده نظام و سیاهى لشگر در جبهه هاى جنگ استفاده مى كرد، اندام مخالفان خود را مى برید و در كاربرد سیستماتیك تجاوز به زنان شهره عام و خاص بود - اشاره به وجود تراژدى هاى متعدد حاكمیتى در قاره آفریقا همچنان آزاردهنده است. شاید «تیلور» را بتوان پایان یافته قلمداد كرد، اما «چارلز تیلور» هاى بسیار بیشترى هنوز خاطره او را تداعى مى كنند. واقعیت آن است كه بسیارى از رهبران آفریقایى صراحتاً با محاكمه «تیلور» مخالفت كرده اند؛ علت این مخالفت را نیز باید در این نكته ظریف و اساسى جست كه هنوز بخش هاى بسیار وسیعى از آفریقا تحت سیطره حكمرانانى است كه به طرز دیوانه وارى خود را «بزرگ» مى پندارند.

 تا وقتى كه این حكمرانان به این نتیجه قطعى نرسند كه باید در برابر اقدامات ویرانگر خویش پاسخگو باشند حتى با دستگیرى «تیلور» نیز چیز زیادى عوض نخواهد شد. برخى از بدترین آنها عبارتند از «تئودورو ابیانگ نگوئما» حاكم گینه استوایى كه كشورش را از سال ۱۹۷۹ چپاول كرده است، «عمر بنگو» كه از زمان «لیندون جانسون» رئیس جمهور اسبق آمریكا بر گابن حكم مى راند، «رابرت موگابه» دیكتاتور مجنون الحال زیمبابوه و «ادریس دبى» حاكم مستبد چاد. اما وقتى دولت «بوش» از گسترش دموكراسى در سراسر جهان حرف مى زند، این حاكمان مستبد و ستمكار كه ظاهراً شهرت چندانى در بیرون مرزهاى خود و (كلاً آفریقا) ندارند اما بعضاً حتى روى «صدام حسین» دیكتاتور پیشین عراق را در ارتكاب جنایت هاى مختلف سفید كرده اند مورد توبیخ و بازخواست قرار نمى گیرند. مثلاً همین چند روز پیش بود كه «كاندولیزا رایس» وزیر امور خارجه آمریكا «ابیانگ» را یك «دوست خوب» خطاب كرد و با چهره اى كاملاً خندان براى گرفتن عكس در كنار او ظاهر شد. این همان «ابیانگ» اى است كه وزارتخانه تحت زعامت خانم «رایس» تاكنون بارها رژیم او را به سبب درنده خویى بى حد و حصرش محكوم كرده است.

دلایل تاریخى متعددى براى توجیه رونق این شیوه غم انگیز رهبرى وجود دارند. در زمره این دلایل مى توان به میراث دوره استعمار و جنگ سرد اشاره كرد كه ضرورى مى ساخت از هر كسى كه دشمن دشمن تان قلمداد مى شد حمایت كنید. در آفریقاى زیر صحرا، این دیكتاتورها متحدان آمریكا در برابر رژیم هاى تحت الحمایه شوروى - و لیبى - بودند. اما اكنون بیش از ۵۰ سال از استقلال بیشتر این كشورها مى گذرد و جنگ سرد نیز مدت ها است كه پایان پذیرفته است. بنابراین، هیچ توجیهى براى تداوم دوستى با دیكتاتورهاى آفریقایى باقى نمى ماند. اما امروز با كمال تاسف شاهدیم كه رژیم هایى از این دست به رغم تداوم قساوت هاى پیشین خود به دلایلى همچون بى تفاوتى جامعه بین المللى، كنترول بر منابع یا تركیبى از این عوامل به حیات خویش ادامه مى دهند. دستگیرى «تیلور» و قرار تعیین شده براى محاكمه او نزد یك دادگاه ویژه كه با حمایت سازمان ملل براى رسیدگى به مسائل سیرالئون تشكیل شده است نشان مى دهد كه اندكى توجه بین المللى و فشار پایدار مى تواند به پایان یافتن دوره فرار حاكمان ستمكار از مكافات جنایت هاى خویش كمك كند.

اما این فقط یك گام اولیه در پاسخگو ساختن آنهایى است كه فقر و فلاكت را براى میلیون ها آفریقایى به ارمغان آورده اند. یكى از ثروتمندترین و سركوبگرترین حاكمان آفریقاى زیر صحرا «ابیانگ» است كه از سال ۱۹۷۹ بر تنها كشور اسپانیایى زبان آفریقا حكم رانده است. در سال، ۲۰۰۴ Riggs Bank مسئولیت جنایى خود را در رابطه با اخذ غیرقانونى درآمدهاى غیرقانونى «ابیانگ» تحت عنوان سپرده هاى بانكى پذیرفت. در اواخر دهه، ۱۹۹۰ طبق گزارشى كه یك كمیته فرعى تحقیقات سناى آمریكا در سال ۲۰۰۴ منتشر ساخت، «ابیانگ» و دوستان صمیمى اش لااقل ۷۰۰ میلیون دالر در Riggs Bank داشتند. بدین ترتیب، گینه استوایى به عنوان بزرگترین سپرده گذار مستقل این بانك شناخته مى شد. در همان زمان، ساكنان این كشور فقیر به لحاظ دسترسى به امكانات بهداشتى، آموزشى و همچنین امید به زندگى تقریباً در انتهاى همه فهرست هاى منتشر شده در سطح بین المللى قرار داشتند.

«ابیانگ» با كشتن عموى خود «فرانسیسكو ماكیاس نگوئما» فرمانرواى پیشین كشورش قدرت را به چنگ آورد. «ابیانگ» رئیس پلیس «ماكیاس» بود و زندان معروف Black Beach را اداره مى كرد. در این زندان، طبق ادعاى شاهدان، «ماكیاس» زندانیان را با كوبیدن سرهاى شان به تیرهاى بتونى اعدام مى كرد. حالا «ابیانگ» حكومت پولیسى مخصوص خود را بر پا كرده است و چون به هیچكس حتى اعضاى خانواده خود اعتماد ندارد از محافظان شخصى مراكشى براى حراست از جان خود استفاده مى كند. او تا حدى به این دلیل زنده است كه كشور كوچكش روزانه ۳۵۰ هزار بشكه نفت پمپاژ مى كند و ذخایر ۲/۱ میلیارد بشكه اى دارد، ضمن اینكه ۳/۱ تریلیون فوت مكعب گاز طبیعى نیز دارد. در نتیجه، كمپانى هاى نفتى و دولت هاى نیازمند نفت به حمایت از رژیمى علاقه مندند كه دیر زمانى است رسانه ها را از هرگونه اطلاع رسانى منصفانه یا طرح انتقادات بى پرده بازداشته، تقریباً یك سوم جمعیت ۵۴۰ هزار نفرى كشورش را مجبور به ترك دیار خود كرده و هر بانگ مخالفى را به شدیدترین وجه ممكن پاسخ مى دهد.

در ماه هاى اخیر، «ابیانگ» در قالب پیشنهاد معاملات نفتى تلاش كرده است تا حمایت بیشترى را از جانب یكى دیگر از مسببان اصلى ناكامى و فقر در آفریقا یعنى «رابرت موگابه» دیكتاتور فعلى زیمبابوه به خود اختصاص دهد. در سال هاى اخیر، «موگابه» كه در ۱۹۸۰ به عنوان یك «قهرمان ملى» قدرت را در دست گرفت تدریجاً حیات سیاسى و اقتصاد كشورش را به تباهى كشانده است. قلمرو نفوذ او اكنون به تفرجگاه تروریست ها و گروه هاى جنایتكار فراملیتى كه «تیلور» در لیبریا پایه گذارى كرده بود تبدیل شده است.

تحت حاكمیت استبدادى «موگابه»، زیمبابوه كه دیر زمانى یك صادركننده بزرگ مواد غذایى با اقتصادى آبرومند و تاسیسات كامل بهداشتى و آموزشى بود به لبه پرتگاه گرسنگى كشانده شده است. این كشور یكى از اسفناك ترین آمار آلودگى به ویروس بیمارى ایدز را در جهان دارد. ضمناً، «موگابه» و محفل درونى اش میلیون ها دلار را كه عمدتاً از طریق اجاره دادن نیروهاى مسلح زیمبابوه براى جنگیدن در جمهورى دموكراتیك كنگو در همسایگى این كشور حاصل شده است به خارج انتقال داده اند.

«عمر بنگو» همسایه و دوست دیگر «ابیانگ» از ۱۹۶۷ كه «لیندون جانسون» رئیس جمهور وقت آمریكا تلاش مى كرد تصمیم درستى درباره چگونگى خروج از ویتنام بگیرد با مشت آهنین بر گابن حكومت كرده است. او پسرش را وزیر دفاع كابینه قرار داده است تا از وفادارى در نیروهاى مسلح مطمئن شود و هر گونه مخالفت یا اقدام براندازانه احتمالى را در نطفه خفه كند. «بنگو» كه شدیداً نگران وجهه بین المللى اش بود در سال ۲۰۰۳ با «جك آبراموف» دلال آمریكایى كه اخیراً افشاى معاملات پشت پرده او رسوایى به بار آورد تماس گرفت. طبق اسنادى كه بعدها توسط كنگره منتشر شد، «آبراموف» ۹ میلیون دلار خواسته بود تا به «بنگو» براى نزدیكتر شدن به دولت «بوش» كمك كند. معلوم نیست كه آیا آن معامله به اجرا درآمد، اما در ۲۶ مه ۲۰۰۴ «بنگو» با پرزیدنت «بوش» دیدار كرد. كمى دورتر در شمال، شریك بلندمدت «تیلور» در دامن زدن به جنگ هاى غرب آفریقا «بلیز كمپائوره» حاكم مستبد بوركینافاسو است.

«كمپائوره» و «تیلور» سابقاً همكارى موفقیت آمیزى در هدایت یك كودتا كه به خلع «توماس سانكارا» بهترین دوست قبلى «كمپائوره» از قدرت در سال ۱۹۸۷ و نهایتاً قتل او انجامید داشتند. وقتى «تیلور» انقلاب خود را در لیبریا آغاز كرد، «كمپائوره» نظامیان تحت امرش را به همراه برخى تجهیزات مورد نیاز در اختیار او گذاشت. طبق گزارش هاى سازمان ملل متحد و تحقیقات مراجع فعال حقوق بشرى، در سراسر جنگ هاى غرب آفریقا «كمپائوره» آموزش هاى نظامى لازم و برخى تسهیلات حیاتى مورد نیاز براى خرید اسلحه و مهمات، و نیز تسهیلات بانكى و پناهگاه را در اختیار «جبهه متحد انقلابى» وابسته به «چارلز تیلور» قرار داد. در عوض، «كمپائوره» ضمن دریافت قطعات الماس از «تیلور» وعده گرفته بود كه هیچ خللى در همكارى آنها به وجود نیاید. در شرق، «ادریس دبى» است كه از سال ۱۹۹۰ بر چاد حكومت كرده است. وقتى نفت كشف شد، «دبى» به یك سرى شرایط سخت در رابطه با چگونگى صرف این ثروت خدادادى در مسائل بهداشتى و آموزشى تن داد تا در قبال آن بتواند موافقت بانك جهانى را براى تامین پول مورد نیاز احداث یك خط لوله از این كشور محاط در خشكى به خلیج گینه جلب كند.

نخستین خرید او با پول نفت، سلاح هایى به ارزش ۵/۴ میلیون دلار براى دستگاه امنیتى اش بود. «دبى» با سرنگون كردن دیكتاتور معروف دیگرى به نام «حسین هابره» كه گورهاى دسته جمعى بر جاى مانده از دوره حكمرانى او با گورهاى دسته جمعى عراق و بوسنى قابل مقایسه است و سیستم هاى شكنجه او شامل قطع دست و پاى مخالف زندانیان قدرت را به چنگ آورد. «هابره» كه در جریان حاكمیت هشت ساله اش صدها میلیون دلار كمك نظامى از آمریكا دریافت كرد اكنون به حالت تبعید در رفاه كامل در سنگال به سر مى برد و خیالش راحت است كه همتایان سنگالى اش هرگز تسلیم فشارهاى وارده براى تحویل او جهت محاكمه به اتهام ارتكاب جنایت هاى مختلف نخواهند شد.

«تیلور» در دامى افتاد كه دیگران نیفتاده اند: او با جامعه بین المللى به جنگ برخاست و هنوز سال ها طول مى كشد تا عدالت درباره او اجرا شود. «تیلور» از بى تفاوتى رهبران جهان كه ذهن شان به تهدیدات دیگرى مشغول است سود مى برد. تا پیش از سال، ۲۰۰۰ «تیلور» با كمك كردن به هماهنگى یك فقره آدم ربایى كه طى آن حدود ۵۰۰ صلحبان سازمان ملل متحد در سیرالئون در همسایگى لیبریا ربوده شدند نام خود را وراى مرزهاى غربى آفریقا به گوش جهانیان رساند. او پیوندش را با القاعده نیز از طریق فروش الماس به عناصر آن شبكه تروریستى گسترش داد. معروفیت «تیلور» به قساوت و سنگدلى و پیوند با عناصر تروریسم جهانى باعث شد تا ایالات متحده آمریكا، بریتانیا و دیگران چاره اى جز منزوى كردن او نداشته باشند.

سرانجام، دادگاه ویژه اى كه با حمایت سازمان ملل متحد براى رسیدگى به مسائل سیرالئون تشكیل شده بود به نوعى شق القمر كرد و در ۳ مارس ۲۰۰۳ با تنظیم كیفرخواستى «تیلور» را به ۱۷ فقره جنایت علیه بشریت متهم كرد و عملاً او را به یك چهره منفور بین المللى تبدیل ساخت. حتى اقدامات این دادگاه نیز چندان مورد توجه كاخ سفید واقع نشد. با این حال، سرانجام «اد رویس» نماینده جمهوریخواه كالیفرنیا رهبرى یك ائتلاف دو حزبى را در كنگره آمریكا بر عهده گرفت كه تهدید به قطع كمك به كشورهایى كرد كه براى تسلیم «تیلور» جهت محاكمه در دادگاه همكارى نكنند. یك گروه ویژه از مقامات در قواى مختلف حكومت آمریكا موفق شدند حمایت از برپایى جلسات محاكمه «تیلور» را در زمره الزامات سیاست كاخ سفید «بوش» بگنجانند. طیف وسیعى از سازمان هاى بشردوست نیز كه بدون وقفه براى تحقق محاكمه «تیلور» تلاش مى كردند به همتایان آمریكایى خود كمك مى كردند.

چون سایر دیكتاتورها ندرتاً به مقابله آشكار با جامعه بین المللى برخاسته اند یا خود را لااقل در ظاهر حامى تروریست ها معرفى نكرده اند، هیچ اقدام قابل مقایسه اى براى اجراى عدالت در مورد آنها انجام نشده است. همچنین، سازمان هاى خبرى از پوشش تحولات آفریقا سر باز مى زنند - به عنوان مثال، هر دو روزنامه معروف آمریكایى واشینگتن پست و نیویورك تایمز دفاتر خود را در غرب آفریقا تعطیل كرده اند - كه این به معناى پوشش بسیار ضعیف عملكرد این دیكتاتورها در رسانه ها است. به رغم رنج و عذابى كه حكمرانان مستبد آفریقایى به مردمان خویش تحمیل مى كنند و روز به روز نیز آنها را بیشتر تهدید مى كنند، هیچ تهدید استراتژیكى از جانب ایشان براى قدرت هاى بیرون آفریقا متصور نیست.

به همین سبب نیز هست كه دولت «بوش» با وجود همه تاكیدات اخلاقى خود بر لزوم استقرار دموكراسى در جهان گویا اصلاً توجهى به این منطقه ندارد. مورد «تیلور» نشان مى دهد كه فرض هاى رایج درباره اینكه چه چیزى یك تهدید واقعى را براى ایالات متحده آمریكا تشكیل مى دهد غلط هستند. پناه دادن «تیلور» به عناصر تروریسم بین المللى نظیر القاعده و دست داشتن او در آشوب هاى متعدد منطقه اى كه بارها سازمان هاى بشردوست را مجبور به مداخله كرده است نشان مى دهند كه این نوع رهبرى تا چه اندازه خطرناك است. حال، پرسش این است كه آیا جهان به حد كافى آماده است تا به محو همیشگى فقر، فلاكت و تیره روزى در آفریقا كمك كند.

سه صد هزار كودك در میدان هاى جنگ

              

در طول یك دهه اخیر ۲ میلیون كودك و نوجوان در مناقشات گوناگون سراسر دنیا كشته شده و بیش از یك میلیون، والدین خود را از دست داده، ۶ میلیون دچار جراحات عمیق و معلولیت شده اند و ۱۰ میلیون نفر آنان نیز بخاطر تبعات جنگ از مشكلات روحى و روانى رنج مى برند. اما دردناك تر از این آمار سرسام آور، این است كه به گواهى سازمان هاى بین المللى هم اكنون بیش از ۳۰۰ هزار كودك و نوجوان در میادین جنگ نقاط مختلف دنیا به سر مى برند. نوجوانانى كه به آنها «كودكان سرباز» مى گویند. كودكانى كه مى آموزند چگونه آدم بكشند تا چگونه خود و خانواده شان را از مهلكه مرگ نجات دهند. این كودكان یا از سوى دولت ها به جنگ و آدمكشى موظف مى شوند یا از طرف احزاب و شبه نظامیان به سوى حرفه جنگیدن سوق داده مى شوند. سوء استفاده از كودكان درجنگ ها قصه اى پرغصه و طولانى دارد، تا جایى كه برخى ردپاى كودكان سرباز را در اسطوره ها، فلسفه و ادبیات بابل، مصر و یونان یافته اند. یعنى وقتى كه در روم باستان پسران ۱۶ ساله به جنگ اعزام مى شدند. گفته مى شود در اروپاى قرون وسطى نیز كودكان ۱۲ ساله به عنوان ملازمان جنگ سالاران در میادین جنگ حضور داشتند. در دوره معاصر مى توان از گسیل كودكان به میادین جنگ جهانى دوم یاد كرد، آنها در جنگ هاى ضدفاشیستى ایفاى نقش كردند. از طرفى هیتلر سازمان جوانان هیتلر را ترتیب داده بود كه پس از آموزش به جنگ اعزام مى شدند. همین نوجوانان در جنگ برلین در ۱۹۴۵ بخش بزرگى از نیروى دفاعى آلمان را تشكیل دادند. پس از این وقایع تلخ بود كه در پیمان ژنو قانونى بین المللى وضع شد كه بر مبناى آن استفاده از كودكان زیر ۱۵ سال در جنگ ممنوع شد. با وجود این پدیده جنگ گریبان كودكان را رها نكرد و جنگ سالاران همچنان در پى بهره جویى از كودكان رفتند، تا جایى كه امروز در قرن بیست ویكم، همچنان شاهد حضور «كودكان سرباز» در بیش از ۲۰ كشور جهان هستیم.

از كودكان سرباز به عنوان دیده بان، پیام رسان و حتى به عنوان سپر انسانى استفاده مى شود اما تكان دهنده ترین شیوه سربازى كودكان زمانى است كه احتیاج به قربانى پیدا مى شود، كودكان به جلو فرستاده مى شوند در این وضع آنان قربانى مى شوند تا جنگ سالاران حقیقى تاكتیك هاى نظامى را پیاده كنند، در كنار این شرایط مرگبار كه پسران مجبور مى شوند فنون رزم عبور از میادین مین بیاموزند، وضع دختران سرباز هم دهشتناك است آنها در كنار ایفاى نقش سربازى، مورد سوء استفاده هاى جنسى واقع مى شوند. براساس آمارهاى سازمان عفو بین الملل، ۲۰۰ هزار كودك سرباز در قاره آفریقا وجود دارند كه تمركز آنها بیشتر در كشورهاى لیبریا، جمهورى دموكراتیك كنگو، بروندى، سیرالئون، رواندا، سومالى و سودان است. در یكى از گزارش هاى سازمان ملل، حرف هاى این دسته از كودكان قربانى منتشر شده است. پ.ك دخترك ۱۳ ساله لیبریایى درباره چگونه جذب اش به جمع كودكان سرباز مى گوید: «سربازان دولتى لیبریا آمدند و از پدرم خواستند هم خودش و هم من به جمع آنها بپیوندیم. پدرم قبول نكرد. آنها گلوى او را بریدند و مرا به زور با خودشان بردند. سازمان عفو بین الملل در یكى از گزارش هاى خود از كودكان سرباز كه سال ۲۰۰۴ منتشر شد، درباره كودكان سرباز در لیبریا آورده است: «تعداد كودكان سرباز در این كشور به ۲۱ هزار نفر مى رسد». چنین آمارى با توجه به جمعیت كودكان زیر ۱۴ سال این كشور در سال ۲۰۰۴ كه ۱/۵ میلیون نفر بوده تكان دهنده است.

راه های به دام انداختن كودكان

از جمهورى كنگو نیز داستانى غمبار نقل شده است. تنها یكى از گروه هاى جنگجو در جمهورى كنگو از ۱۸۷۵ كودك در برنامه نظامى خود استفاده مى كند. جمعیت زیر ۱۸ سال این كشور ۱/۹ میلیون نفر است. آلبرت، پسر ۱۵ ساله كنگویى رفتار آنان با كودكان سرباز را چنین روایت مى كند: «آنها به ما حشیش مى دادند تا آدم بكشیم و سنگدل شویم. اخلاق و عفت را درباره زنان و دختران رعایت نمى كردند و اگر از این كارهاى خلاف سر باز مى زدیم، كتك مى خوردیم». جمهورى كنگو جایى است كه دولت و هم گروه هاى مخالف دولت از كودكان سرباز سوء استفاده مى كنند. كل جمعیت این كشور ۵۱ میلیون نفر (در سال، ۲۰۰۴ زمان اعلام گزارش سازمان هاى بین المللى) بود كه ۳۰ هزار نفر از آنان كودكان سرباز هستند. تمام احزاب كنگو از كودكان براى رسیدن به مقاصد سیاسى خود استفاده مى كنند و خیل نوجوانان و نونهالان را در خط مقدم مناقشه هاى خود قرار مى دهند تا جایى كه این كودكان ۴۰ درصد سربازان این احزاب را تشكیل مى دهند. در سال ۲۰۰۰ دولت ادعا كرد كه گروه ها را از استفاده از كودكان منع كرده است. اما هیچ كدام از احزاب به تذكر دولت و هشدارهاى جامعه جهانى اهمیت ندادند. یكى از پسرهاى سرباز عضو شبكه جنگجویان مى گوید: «وقتى قصد استحمام داشتیم، پودرى را داخل آب مى ریختند و به ما مى گفتند این پودر قدرتى جادویى دارد و از ما در جنگ ها محافظت مى كند و بلایا را از ما دور مى دارد».احزاب جنگ طلب با این حربه پاى كودكان را به ورطه هاى كشتار و خونریزى مى كشاندند. سازمان هاى مستقل فقط توانسته اند ۱۹۰۰ كودك سرباز را از این دام نجات دهند اما هنوز آمارى از كودكانى كه به طور مرتب جذب تاریكخانه هاى احزاب جنگ طلب مى شوند، در دست نیست.

در دوسیه، كشور كوچك آفریقاى مركزى كه جمعیت كودكان زیر ۱۸ سال آن به ۳/۶ میلیون نفر مى رسد، هم دولت و هم احزاب مسلح مخالف دولت، بخشى از نیروى انسانى خود را از كودكان سرباز تأمین مى كنند. دولت نوجوانان ۱۶ ساله را به بهانه اعزام به خدمت وارد جنگ مى كند و گروه هاى جنگجو نیز كودكان سنین مختلف را در مشاغل خطرناك اعم از جاسوسى، تفتیش و دیگر مأموریت هاى مرگبار به كار مى گیرند. اتفاق جالب این بود كه در سال ۲۰۰۴ دولت اقدام به خلع سلاح كودكان سرباز كرد. در این اقدام ۲۵۰۰ كودك سرباز شناسایى شدند كه اكثر آنها تحت فرمان خود دولت بودند. اما علاوه بر اینها گفته مى شود ۵ هزار كودك سرباز دیگر در این كشور حضور دارند. بیشتر كودكان سرباز یا توسط عوامل حزبى ربوده شده اند و یا با دیدن صحنه هاى قتل پدر، مادر و همسایگان خود به ناچار تن به خواسته احزاب مسلح داده اند. میانگین سنى این كودكان ۱۲ سال برآورد شده است. چنین سطحى از بهره كشى از كودكان پیامدهاى دلهره آورى را در پى داشته است. از جمله این كه در سال ۲۰۰۴ دولت بروندى اعلام كرد، از بین هشت هزار زندانى این كشور ۱۶۰ نفر كه متهم به قتل عمد هستند، در كودكى خود سرباز بوده اند.

 لشكرقربانیان از سیرالئون تا سومالى

۳۱ دسامبر ۲۰۰۳ سیرالئون در ادامه سیاست هاى خود ۶۸۵۴ كودك سرباز را كه در سال ۲۰۰۲ خلع سلاح شده بودند، به خانواده هاى خود بازگرداند. سه هزار كودك نیز جذب كمیته هاى آموزش یونیسف شدند اما هیچ یك از این اقدام ها زخم عمیق كودكان درگیر جنگ را التیام نبخشید و همچنان ۷۰ درصد جنگجویان و مبارزان این كشور را كودكان زیر ۱۸ سال تشكیل مى دهند، آن هم در كشورى كه جمعیت كودكان زیر ۱۸ سال این كشور ۲/۴ میلیون نفر است. اما نگون بختى كودكان سیرالئون به شركت آنان در جنگ محدود نمى شود. دولت سیرالئون بیش از ۳ هزار كودك سرباز سابق را به كار شاق در معادن الماس این كشور كشانده است اما دولت مدعى است از این كودكان براى حمل غذا، آذوقه و تجهیزات استفاده مى شود. وضع كودكان سرباز در سودان، رواندا و سومالى نیز به همین منوال است. در سودان ۱۷ هزار كودك از سوى دولت به فعالیت هایى در خط نظامى مشغولند و بین ۲۵۰۰ تا ۵ هزار كودك هم در احزاب سیاسى و گروههاى شبه نظامیان فعال هستند. ادعا مى شود تاكنون ۱۶ هزار كودك خلع سلاح شده اند. در سومالى مى توان لشكرى بزرگ از این سربازان معصوم و نجیب را سراغ گرفت. سومالى جایى است كه ۲۰۰ هزار كودك با خود اسلحه حمل مى كنند. آنها همگى به اجبار تفنگ و تهدید گروه هاى جنگجو به این وادى كشانده شده اند.

در آسیا؛ در نپال، هند، سریلانكا، اندونزى، فیلیپین و میانمار كودكان سرباز دیده مى شوند. اغلب كودكان سرباز میانمارى در میانگین سنى ۱۲ تا ۱۸ سال قرار دارند و تقریباً تمام احزاب سیاسى میانمار از نیروى كودكان سرباز استفاده مى كنند. گفته مى شود تعداد كودكان سرباز میانمارى به چند هزار نفر مى رسد. آنها مجبورند شرایط سخت زندگى سربازى براى شبكه هاى جنگ طلب را تحمل كنند و با فرمان احزاب، تفنگ بر دوش بگیرند و به سمت همنوعان خویش شلیك كنند. در سال ۱۹۹۳ در میانمار قانون كودكان وضع شد تا داستان شركت اجبارى كودكان در پروژه هاى كشتار و آدم كشى پایان یابد. براساس این قانون براى افرادى كه كودكان را به مشاغل خطرناك و سخت وادار كنند، جزایى معادل ۶ ماه زندان و یا پرداخت غرامت تعیین شد. براساس این تصمیم كودكان نباید براى خدمات جنگى به كار گرفته شوند اما آنچه در جامعه میانمار واقعیت داشت خلاف این ادعا بود. گزارش ناظران سازمان هاى بین المللى در سال ۲۰۰۲ حاكى از آن بود كه حدود ۲۰ درصد و یا بیشتر از آن مأموریت هاى نظامى را كودكان زیر ۱۸ سال انجام مى دهند. هر سال تعداد زیادى از كودكان میانمارى از سوى احزاب جنگجو ربوده مى شوند.

 یكى از این كودكان كه سال ۲۰۰۲ وقتى ۱۳ ساله بود از طرف این شبكه ها ربوده شده مى گوید: «در راه مدرسه بودم كه سربازها مرا مجبور كردند سوار یك وسیله نقلیه نظامى شوم و تهدید كردند اگر بخواهم فرار كنم مرا با تیر مى زنند». او به یك اردوگاه كشانده و در آنجا شاهد كودكانى مى شود كه قصد فرار دارند اما به زور تفنگ در چنگال سربازان مى افتند. برخى از این كودكان در پایگاه هاى دولت دوران شاق یادگیرى مأموریت هاى رزمى مى گذرانند. گفته مى شود برخى از ربایندگان كودكان در قبال اندكى پول و كیسه اى برنج این كودكان را در اختیار دولت قرار مى دهند.

خیل قربانیان جنوب آسیا و شبه قاره

سریلانكا دیگر كشور آسیایى است كه در آن به وفور مى توان كودكان سربازى را كه از طرف احزاب مسلح بویژه ببرهاى تامیل استثمار شده اند، مشاهده كرد. میانگین سنى این كودكان ۱۶ سال است. تاكنون ۶۵۰ كودك سرباز شناسایى شده اند اما برآورد شده این رقم به چند هزار برسد. اعضاى گروه شورشى ببرهاى تامیل كودكان را از خانه ها و یا در راه مدرسه مى دزدند و در اردوگاه هاى خود آموزش نظامى مى دهند. براساس گزارش هاى منتشر شده كودكانى كه از این اردوگاه ها مى گریزند، بشدت مجازات و تنبیه مى شوند. ضمن آن كه آنها را تهدید مى كنند در صورت فرار در آب هاى پر از تمساح انداخته مى شوند. در اندونزیا حزب «GAM» برنامه اى مشابه ببرهاى تامیل براى بهره كشى از كودكان دارد اگرچه دولت تلاش بسیارى براى برچیدن بساط این پدیده زشت دارد اما برخى احزاب مسلح و در رأس آنها GAM هر سال كودكان بسیارى را مى دزدند و به اردوگاه هاى خود مى برند. كم نیستند كودكانى كه در درگیرى هاى این احزاب با دولت، سینه شان آماج گلوله قرار گرفته است. جالب اینجا است كه رهبرى گروه GAM در سوئد مقیم است و استفاده از كودكان سرباز را رد كرده و اینها را تهمت هاى دولت علیه خود خوانده است. اما شواهد حاكى از دروغگویى آنهاست.

در كلمبیا و آمریكاى جنوبى

در كلمبیا ۱۴ هزار كودك سرباز پاى ثابت برنامه جنگ هاى مافیا و شبه نظامیان هستند، در رأس این شبكه ها گروه شورشى «فارك» قرار دارد. آنان دختران و پسران نوجوان را جذب كرده و به آنها آموزش نزاع و كشتار مى دهند، دولت نیز با ترفندى دیگر به هر كودكى كه براى آن جاسوسى كند ۵ دلار مى دهد. یكى از این كودكان به ناظران حقوق بشر گفته است: «آنها به من قول داده بودند اگر براى آنها كار كنم، بابت هر پارتیزانى كه بكشم به من یك میلیون پزو (۴۰۰ دالر) مى دهند. من هم كه در كار مواد منفجره سررشته داشتم، سعى مى كردیم براى آنها مین و تله هاى انفجارى كار بگذارم». در حالى كه شمار كودكان سرباز در كلمبیا به ۱۴ هزار كودك مى رسد كه اغلب آنها در گروه فارك فعالیت مى كنند، دولت و سازمان هاى جهانى تاكنون فقط ۱۰ درصد آنان را شناسایى كرده اند و از اردوگاه هاى مرگبار شبه نظامیان و دولت نجاتشان داده اند. اما همچنان كودكان بسیارى هستند كه هر روز یاد مى گیرند چگونه باید اسلحه به دست گیرند و مستقیم به سمت دیگر انسان ها شلیك كنند تا خود زنده بمانند. این سرنوشت محتوم همه كودكان سرباز است. كودكانى كه پیش از آن كه رایحه زندگى به مشام شان برسد با دنیاى سیاه جنگ آشنا مى شوند. آنها چیزى از زندگى و صلح نمى دانند حتى مفهوم دشمن نیز برایشان آشنا نیست. واقعیت زندگى آنان جنگى است كه همچنان ادامه دارد.

منابع: شرق، پاشگاه، سیاحت غرب و سرویس های خبری.

 

 

 

 

 

توجه:

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

 

 

www.esalat.org