«سپهسالار عزیز! . . . ترسیم منحنی شخصیت تو مشکل نیست. تو بی تعارف آدم با استعدادی هستی، ولی مطلق اندیش هستی و عاقبت کار را خوب نمی بینی. هوشیاری تو از آنجا پیداست که در کودتای ۲۶ سرطان ۱۳۵۲ شرکت کردی، به این امید که جنرال یا سپهدار شوی. به این آرزویت رسیدی ولی ملا شدن چه آسان، آدم شدن چه مشکل!

از کودتای ۲۶ سرطان تا دم حاضر شما درخشش های کوتاه مدت داشته اید، از جمله خراب کردن پروژۀ صلح بینین سیوان یا برنامه صلح سازمان ملل متحد، سوء استفاده از اعتماد داکتر نجیب که شما را برای فرونشاندن غایلۀ شمال، به مزار شریف فرستاده بود و سرانجام . . .»

«. . . توهم يک نيم نخود تلخه داری و جويای نام و ننگ می باشی. چه عجب؟ می بينی که پوست تو از "کرگدن" هم کلفت تر است. گردن کلفت ترا هيچ کاردی به شمول (کارد) قصاب درنخاس کابل بريده نمی تواند. ولی چوب خدا صدا ندارد! تو راندۀ پروردگارهستی. نميدانم اطلاع داری که نام معلم "شياطين" " (عزازيل)" است اما غره شد و در مقام سرپيچی از پروردگار برآمد و خداوند او را ما دام العمر لعنت کرد.»

تکبر عزازيل را خوار کرد به زندان لعنت گرفتار کرد. تو از بس حيله گر، گپ ساز و مفتن هستی که به نظر می آيد سرنوشت مشابه با عزازيل داری! از خدا بترس و سر پر از کينه و کنه و کرم و عنکبوت را بر خاک بمال تا مگر با غفران ايزد متعال مقابل شوی.»

«. . . تو بگو به کی وفادار ماندی؟ به شاه؟ که نماندی - بعد از فراغت از تحصيل نظامی در مراسم تحليف به قرآن سوگند ياد کردی که به شاه وفادار ميمانی که نماندی. بعد از مشارکت در کودتای ٢٦ سرطان ١٣٥٢، باز هم به کتاب خدا سوگند ياد کردی که به جمهوريت داوودخان وفادار ميمانی! که نماندی.به ببرک کارمل؟ که نماندی و سپس با داکتر نجيب الله عهد و پيمان بستی که به او و نظامش وفادار ميمانی! که نماندی. سپستر قبله بدل کردی و سر بر آستان ربانی و احمدشاه مسعود و رشيد دوستم سائيدی که معلوم نيست در حق آنها چه کردی؟ شايد وفاداری! منکه باور ندارم.»

تو ماکياول! دوران هستی و بخاطر اجرای مقاصدت ارتکاب هر عملی را مجاز ميدانی. در تاريخ کسی به بی وفائی، عهد شکنی و رفيق فروشی تو نيامده است. تو عيناً "بروتوس" هستی که ولينعمتش "تزار" را از عقب خنجر زد و وقتيکه تزار او را ديد، بهت زده پرسيدش: بروتوس تو هم!؟ اين مقوله و خطاب از آن مقوله هايی است که در دل تاريخ حک شده است و هيچ نامردی آنرا زدوده نمي تواند»

«از حضرت جعفر صادق روایت می کنند که گفته بود: کسی که بی بصیرت عمل می کند مانند پوینده ایست بر کجراهه، که شتابش جز بر دوری اش نمی افزاید! این یک اندرز کارساز است و می رساند که باید با بصیرت عمل کنید. از کجراهه به راه راست بیایید و نگذارید که بیش از این غرق شوید. مراتب سقوط انسان حد و حصر ندارد. باری نه تنها خود را غرق می کند بلکه دیگران را نیز با خود غرق می کند. همان طوری که شما کردید. هم مملکت و هم یک ملت را با خود غرق کردید. این تراژیدی هنوز هم ادامه دارد.»

«حضور غیر مترقب و ناگهانی شما در تاریخ یک فاجعۀ بی نظیر است. کاش خداوند شما را نمی آفرید و یا مادر نمی زائید. شما شرم تاریخ و ننگ بشریت هستید».

 

 

 

 

 

 * متن مکمل این پاسخ در سایت های انترنیتی و همچنان آرشیف معتبر و غنی «اصالت» موجود است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد.

Copyright©2006Esalat

 

 

 

www.esalat.org