آقاي ضرار نسبت عدم آگاهي
اعضاي پارلمان شانس آورد
پارلمان ما استجابت را از استيضاح
فرق و درك مي كنند يا فقط
به نام آن اكتفا مي نمايند؟
آيا فاروق وردك االترناتيف خوبي بجاي آقاي ضرار خواهد بود؟ اگر دراين سمت گماشته شود.
من عقيده دارم كه 95 در صد اعضاي پارلمان تا كنون نمي دانند كه پارلمان كدام معنا را در بردارد ، از كجا عرض وجود كرد، مهد ظهور اش كجا است ، كدام اهداف را دنبال ميكند و كدام صلاحيت ها را دار است ؟ اما بهتر است كمي به آن بپردازيم.
پارلمان كه اصطلاح مربوط به فرانسوي ها است فرهنگ ها و واژه نامه ها در مورد تحرير اسم انگليسي آن اختلاف دارند فرهنگ عميد آنرا (Parlement) و عضو پارلمان را (Parlementair) و اصول حكومت پارلماني را ( پارلمانتاريسمparlementar ) و فرهنگ معين پارلمان را (paarloman)توضيح ميدارند. اما اين اختلاف در نگارش انگليسي آن محسوس است تا محتواي . در محتواي پارلمان كه از لحاظ دستوري و گرامري اسم خاص است معناي مجلس نماينده گان را افاده مي كند كه در ايران شامل مجلس هاي شوراي ملي و سنا است و در كشور ما همچنان. اما در افغانستان متأسفانه بيشتر جنبه ي سمبوليك و تشريفاتي دارد تا جنبه ي آگاهي علمي توسط اين نماينده گان و در پيشينه ي تاريخي، اين اسم بر مي گردد به انجمن بزرگ مملكت در دربار فرانسه قبل از سال 1791، و يقيناً مطالعات فراوان درين زمينه را همه كس به خصوص اعضاي پارلمان افغانستان بايد ملاك عمل و كاركرد شان قرار دهند حتا نشرات مربوط به آنها بتوانند قويتر و بهتر تر از گذشته و جهت روشن ساختن اذهان نماينده گان كه (95) فيصد بيسواد و زورمند مجلس امروزي افغانستان را تشكيل مي دهد داخل اقدام شوند.
گناهي هم از پارلمان افغانستان (مجلس نماينده گان) نيست زيرا چندين عامل از جمله نبود دايمي و كلي يك مجلس واقعي نماينده گان ملت در طول تاريخ، نداشتن فرصت هاي آگاهي دهنده براي ملت بصورت عموم از اهداف پارلمان، نداشتن سواد كافي اجتماعي در تمام عرصه ها و به خصوص درك از اهميت يك چنين مجلس ملي و امروزه، حضور با جبر و اكراه قوماندانان، رهبران جهادي، زورمندان و قدرت منداني مثل آقاي رباني، سياف، بيسواد هاي چون حاجي الماس (با ني بيشترين شرارت ها در كشور) سيد محمد گلاب زوي (با مغز تهي از همه مسايل سياسي ،منطقوي ،محلي،ملي و جهاني) آقاي كاظمي و محقق با گذشته هاي خونين شان، خانم صبرينا ثاقب (شايد دوشيزه باشند با آن اداهاي مقلد فلمي شان، آقاي داوود كلكان با آن گذشته يي نا باور شان آقاي قانوني با آن الفاظ ظاهر فريب شان و يا هم خانم ملالي جويا با آن همه احساسات ميان تهي شان (جرأت داخل چوكات شان كه داشته باشند مورد تقدير است) آقاي علومي با فراموشي آن پيمان ديروز شان به حزب دموكراتيك خلق افغانستان و موضع گيري نشنليستي كنوني شان و فراوان از اين ها سبب شده است كه آنها نه در پي انديشه به خاطر نو آوري ها و جستجوي راه حل هايي براي بيرون بردن كشور از آشفته حالي، سر در گمي و پايان جنگ و خشونت باشند بلكه به آن بيانديشند كه كدام مقام يا كدام وزير كدام كارشان را نكردند از موقف شان استفاده كرده او را احضار نمايند اصلاً چون آنها دايماً و بصورت عموم هميشه با فيصدي كم در مجالس حضور دارند نمي خواهند و نمي بينند و نمي دانند كه روي چه اجندايي كار مي كنند و كدام كار ها را بايد بكنند كه نه در آينده مسؤول باشند و نه هم مدركي عليه شان پيدا نشود؟ با توجه به تركيب نا متجانس و متأسفانه حضور زايدي كه اكثريت آنها دارند مشكل است انتظار داشت كه بتوانند كاري را به نفع ملت نمايند و يكسره هم مي گويند، چنين كرديم و چنان مي كنيم.
آنها بيشتر به پارو زناني مي مانند كه نمي دانند پارو را به سمتي بزنند تا قايق را ا ز مسير تند باد مقابل رهايي بدهند و نجات اش را ضمانت كنند.
اما دريغا و اسفا كه مجلس نماينده گان افغانستان چنين مواردي اصلاً سراغ نمي شود و همه ي آنها (اكثريت قريب به اتفاق) پارو برآن برداشته اند تا قايق ها را به مراد خويش و اقارب خويش رهنمون شوند و قايقران هاي بيچاره ( وزرأ و مسؤولين بلند پايه) را مثل نوكر هاي زرخريد شان استفاده كنند.
فراوان كاستي هايي را در مجلس و شوراي ملي خود ديديم كه هر گاه مواجه با واقعيت شدند آن را رنگ سياسي ميدهند و تخريب مي كنند كه فلان كس جرم مي كند اگر عصيبت مزاجي، نوسانات مقطع يي، گرايش هاي تنظيمي قومي و در بسا موارد هم نا چاري فضاي كل اين مجلس كه به آن نام پارلمان گذاشته اند مي گيرد همه اش ناشي از دست و پاچه گي هايي است كه نبايد فرصت را از دست بدهند و بايد هر آنچه در امكان دارند دير يا زود يا حداقل قبل از انحلال احتمالي پارلمان و پايان كار طي پنجسال اينده به نفع خويش انجام دهند تا در آينده ها از همه سوالي در امان باشند و خاطر شان را كسي نيازارد. اين كار ها را بيشتر رهبران جهادي و قومانداناني كه در هراس اند انجام ميدهند و برخي از خوش باوران در مجلس را نيز به طرف خويش ميكشانند.
و به همين اصل هم بوده است كه ناكار ترين كابينه را با همه زدوبند هاي پشت پرده رأي اعتماد دادند و از آنها براي بقاي خود كار مي گيرند و يا هم هدايات خود را با آنها عملي مي كنند به عنوان مثال آقاي «سياف» متهم به كشتار چندين نفر فقط به خاطر غصب دارايي هاي شان است (ساير موارد آن در جاي آن باشد) او هم اكنون به دو جرم متهم است (غصب مال و ملكيت مردم و كشتار مردم بخصوص نماينده ي مردم «پغمان» و به يغما بردن كمره ي تلويزيون طلوع). اما آقاي «ثابت» كه وجدان اش را درين مورد خواب مي برد از او پرسشي بعمل نمي آورد ولي اگر كسي برايش به رسم امتحان بگويد مامور رتبه دوازده هم دفتر شما بي اجازه ي شما امروز در فلان اداره يك گيلاس چاي رشوه خورد عاجل دنبال او مي رود در تلويزيون ها اعلان مي كند و اين بيچاره را بدون بازپرس بي سرنوشت مي سازد. و يا هم وزير داخله كه بايد وظيفتاً به چنين مورد رسيده گي كند و نسبت ادعاي متواتر مردم پغمان و تلويزيون ها بخصوص تلويزيون «طلوع» تعليق عضويت آقاي «سياف» را در پارلمان مطالبه كند هرگز به خيال اش هم نمي گردد كه چنين تواني را در خود داشته باشند پس نا چار گوش را به دو جهت كر مي اندازد. يك اينكه زور اش به او نمي رسد و ديگر اين موضوع اعتماد و سلب اعتماد وي مطرح است پس چرا او آقاي «سياف» را به دادخواهي احضار كند؟
چنين است كه آقاي «ضرار» با همه بي كفايتي حمايت پارلمان را باز هم با خود دارد. مضحكه بار اين است كه آقاي «ضرار» حالا بالاي همين وكلاي محترم از عتاب كار مي گيرد و در مقابل آنها چنان به پرخاش مي خيزد كه گويي تاب توان وكلا را برده است. حق هم به طرف او است زيرا با همه ي آنها به استثناي چند نفر محدود پروتوكول خود فروشي را دارد كه پول پرداخته است. بايد وكلا را مورد عتاب قرار دهد.
وكيل و وكيله صاحبه يي نمي دانند استجواب چيست و استيضاح چيست دلايل مقنع استجواب، احضار و استيضاح كه بايد ارايه شوند كدام ها اند؟ كه سرنوشت ساز به ملت باشد. وزير هم مي بيند كه عقل در نزد وكيل صاحب تابع احساسات است و نامه اش در رياست پاسپورت ارزش داده نشده مي داند كه او از وضع عمومي مملكت آگاهي ندارد و يا هم به وكيل صاحب اهميت امنيت سراسري وطن، كشتار افراد ملكي جوانان زنان و اطفال توسط رهزنان، دزدان، قاتلان طالبان، القاعده كمتر است از ارزش گرفتن يك پاسپورت پس وكيل صاحب را مورد عتاب قرار ميدهد. ويا هم وزير دفاع كه هيچ گونه دست آوردي نه در تأمين امنيت نه در تنظيم آتش توپچي و هوايي (ستمگران) براي جلوگيري از كشتار ملت ندارد با خاطر آرام وارد مجلس مي شود و فقط همان سوالات تشريفاتي بي تفاوت و زماني هم آميخته با لبخند هاي كودكانه ي برخي وكلا را كه ايجاب عمل كرد در چنين مجلس بزرك نمي نمايد از سوي وكلا با نظارت بي كيفيت و بي اتوريته ي آقاي «قانوني» و مجلس اداري آن طرح مي شود آنجا است كه بوتل ها بالاي يكي ديگر پرتاب مي شوند مرد ها حرمت زنان را در مجلس نمي كنند زنان نمي دانند چي بگويند و با چي چه گونه مقابله كنند و يا هم با طرح هايي كه عجولانه و با شتاب با استفاده وقت كمايي نمودن فرصت جبراً عملي شود مخالفت نمايند؟
من فكر مي كنم و واقعيت هم اينست كه اعدام «صدام حسين» تمام جنايتكاران جنگي را كه در پارلمان به نحوي راه يافته اند تكان داده است كه شايد دير يا زود مورد باز پرس قرار گيرند. اگر اين چنين موردي نمي بود چه گونه امكان داشت كه آقاي «سياف»، «سلام راكتي»، «رباني»، «محقق» و... شخص آقاي «قانوني» با «گلاب زوي» و «علومي» مصالحه نمايند؟ مصالحه يي كه همين «گلاب زوي» و گروپ مربوط او در زمان داكتر صاحب مرحوم و شهيد «نجيب الله» با آن مخالفت كردند و مجاهدين كه بصورت قطع آن را رد نمودند با آنكه اكثريت شان با همان دولت پروتوكول هاي پشت پرده داشتند. لذا اين مصالحه نه به خاطر ختم جنگ و نه به نيت واقعي خدمت به مردم بلكه به خاطر حفظ و بقاي همين كلان هايي است كه فردا دير يا زود به پاي محكمه مي روند و جواب هر يك كاركرد شان را مي دهند. شما مي بينيد كه امنيت كشور روز تا روز خراب شده مي رود پليس ملي به نام وجود دارد مردم از هجوم طالب آنقدر هراس ندارد كه از بيداد پليس. و حالا هم كه آقاي «ضرار» شانس آورد و ندانم كاري هاي اعضاي مجلس ملي جان به سلامت برد و ملت ندانست كه براي چي خواسته شده بود، بقاي خود را در حكومت تجديد كرد .شايعات است آقاي «ضرار» كنار مي رود و به جاي آن آقاي «فاروق وردك» مي آيد و به جاي معين امنيتي آن «منير منگل» از وزارت دفاع. آنگاه وكلاي ما باز هم چنين اشتباه را تكرار خواهند كرد كه به آنها رأي اعتماد بدهند «فاروق وردك» چه اموري را در عرصه ي نظامي مي داند؟ لازم نبود وكلا نتيجه ي هر روز فراخواني وزير داخله ي فعلي را اعلام كنند و از او سلب اعتماد نمايند تا بدانند كه چي مي كنند شايد اين توان در وجود آنها نيست . نشود كه آقاي «ضرار» آنچه را به عنوان هديه ي نقدي يا جنسي به اكثريت وكلا داده است باز پس نگيرد و اگر چنان شود كه كه تعويضي رخ دهد آيا باز هم وكلا چنين اشتباه بزرگ خواهند كرد كه به «فاروق وردك» راي بدهند و بار ديگر سرنوشت امنيت ملت را به اشخاص فاقد صلاحيت هاي مسلكي واگذار كنند؟ شكي هم ازين ها نيست.
وكلا در هر دو مجلس آن قدر ناتوان و بيچاره اند كه يك روزي هم نشد از بيگانه ها بپرسند كه افغانستان كشوري است مستقل و داراي آزادي هاي عمومي و يا سرايي براي انبار خانه ها و گدام هاي ستمگران كه نه در دارد و نه دروازه نه مالك دارد نه ملك ؟ هر چند مالك همه روي زمين و همه اسمان ها پروردگار (ج) است اما وسيله براي حفظ اين امانت در روي زمين نزد افغان هاي بيچاره و مظلوم وجود ندارد هر كشور و هر مملكت هر قدر خواسته باشد بدون موافقه ي مردم ، دولت و پارلمان يا نيرو مي فرستد يا از كشور خارج مي كند گويي اين كشور بخشي از مستعمرات مشترك جهان است . ورنه همه مي دانيم كه پرنده يي در فضاي كشور هاي شان بدون اجازه ي شان پر زده نمي تواند نمي دانم پارلمان محترم ما حد اقل بخاطر تشريفات ظاهري هم كه شده باشد يا شود واكنشي در اين مورد و بسا مواردي كه سبب شهادت،معيوبيت، معلوليت، بي خانمان شدن ملت و سرگرداني عامه يي ملت افغانستان توسط ستم گران مي گردد از خود نشان داده يا خواهند داد ؟ الغيب و عندالله.