14/ 02/ 2007
از اوج قدرت تا گوشۀ عزلت
تبصرۀ بر مصاحبۀ سلطان علی کشتمند با حامد قادری
به تاريخ چهارم نوامبر سال ۲۰۰۶، سلطان علی کشتمند صدراعظم پيشين افغانستان، با حامد قادری گردانندهء تلویزیون "از لاس انجلس تا کابل"، مصاحبه ای انجام داد که به نظر بسيارى از افغانها، حرف و پيام نوی با خود نداشت، همان تکرار مکرر و همان اقدامات و دستآورد هاى حكومت اش در سالهای هشتاد!
کشتمند از راه اندازی آن مصاحبه هر هدفی كه داشته، اما افغانهای خارج از کشور بخصوص آنانی که زياد عقده مندانه و خشمگينانه بر حوادث و رویداد های سالیان حکومت داری ح.د.خ.ا. داوری می کنند، آن مصاحبه را تلاش "کمونیستها" برای برائت دادن خويش و حضور مجدد در حیات سياسی افغانستان مى دانند.
جهات تخنيكى مصاحبه:
آنچه در آن مصاحبه كاملا مشهود بود، بی موازنگی در کرکتر هاست: در يك جانب حامد قادری که با مسائل سياسى و حوادث و رويداد هاى داخلی حزب دموکراتیک خلق افغانستان بكلى نا آشنا و بیگانه بوده و هيچگاهى در آن سطح! مصاحبه اى را انجام نداده بود، قرار دارد، و در جانب مقابل، يک تن از موسسین حزب و دو بار صدراعظم كشور در دوران حاکمیت ح.د.خ.ا. قرار داشت.
در چنين مصاحبه ها، شنونده و يا خواننده به ندرت به حقايق دست مى يابد، زيرا پُرسنده بنابر همان ضعف و بيخبرى از مسايل، نمى تواند سوالات اساسى و كليدى را مطرح نمايد و لذا پاسخ دهنده فرصت مى يابد تا اهداف خود را دنبال نمايد و مصاحبه را به ميل خود بكشاند. لذا بخت با آقای کشتمند ياری کرد که در مقابل يک پُرسشگر تيز هوش و وارد در مسايل، قرار نگرفت.
از چگونگی مصاحبه و طرح سوالات و پاسخ ها بر می آمد، که هر دو جانب از قبل روی بعضی سوالات توافق کرده بودند، چنانچه به استثنای چند سوال محدود، اکثر سوالات به سود آقای کشتمند طوری مطرح شدند، که او فرصت يافت یکبار دیگر از کار کرد های ساليان هشتاد به نفع خود ياد آورى نمايد.
اگر در عوض قادری، يک پرسشگر مو شکاف و وارد در مسائل سياسی و خاصتا حوادث و رویداد های درون ح.د.خ.ا. و حکومت آن دوران وجود می داشت، از آن فرصت طلائی که برای اولين بار يک تن از رهبران طراز اول ح.د.خ.ا.، پس از يك سكوت و انزواى ۱۲ ساله، در مقابل مردم قرار می گيرد و به سوالات پاسخ می دهد، حد اعظم سود می برد و آن سوالاتی را مطرح می کرد، که از سالها بدينسو در نزد مردم و خاصتا اعضای ح.د.خ.ا. وجود دارد.
کشتمند قبل از آغاز مصاحبه ياد آور شد که صحبت "تهيجی" نخواهد کرد. ايشان هيچگاه و حتی در همان عنفوان جوانی و گرماگرم مبارزات سياسی شان، سخنران پر تهيجی نبودند، که خوشبختانه خود در صفحات آخر اثر شان "یادداشت های سياسى و رويداد هاى تاريخی" بدان معترف اند.
کشتمند در آن مصاحبه، بيشتر از حد معمول روی کلمهء "پرچمی" اتکا كرد و آنرا به مثابهء يگانه ابزار هويت گروه سياسی ايکه او بدان تعلق داشت، قرار داد، در حالیکه اصطلاحات "پرچمی" و "خلقی" گرفته شده از ارگان های نشراتی ح.د.خ.ا. "خلق" و "پرچم"، تکيه کلام مردم بوده، نه نام رسمی کدام حزب مشخص سياسی. او قبل از شروع مصاحبه، اين طور آغاز كرد:
"سپاسگزارم از شما آقای حامد قادری که زمینه این مصاحبه را از طریق تریبیون آزاد تلویزیونی تان فراهم ساختید تا در رابطه به مواضع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی پرچمی ها طی سالهای پیشین صحبت نمایم."
بكار بُرد اصطلاح (پرچمى) و چسپيدن بيش از حد آقاى كشتمند به آن، در حقيقت به اين هدف صورت گرفت، كه اگر او بتوانند رهبران (خلقى) را، يگانه عاملين تراژيدى افغانستان ثابت کند.
جاى شك نيست كه رهبران دور اول حكومت ح.د.خ.ا.، از اصول مرامى حزب انحراف کردند و با شعار هاى سرخ و آتشين، زمينه را براى درگيرى جنگ داخلى مهيا کردند، كه "ما" در مقالات جداگانه آنها را به بررسى گرفته ايم، اما اين تلاش كه فقط (خلقى) ها خطا كار بودند، براى آن بى ثمر است، كه متأسفانه بعد از سقوط خونتاى نظامى حفيظ الله امين و آغاز حكومت آقاى كشتمند، ما شاهد دور دوم اشتباهات و تخطى ها در درون ح.د.خ.ا هستيم. لذا لازم بود تا کشتمند به مثابه دومين شخصيت مطرح در آن حاكميت، از همه اقدامات آن ساليان (اشتباهات و افتخارات)، به دور از تعصبات جناحی سخن ميراند و دلايل وقوع اشتباهات را ريشه يابى ميكرد، اما متاسفانه در اولين کلام، خود را در زیر لاک جناحی اش پنهان کرد و نشان داد که او هيچ گاه به "وحدت حزب"، كه فقدان اش باعث ورشكستى حاكميت آن شد و او در هنگام قدرت از آن سخن می راند، شخصا متعهد و صادق نبوده است.
محتوى و درون مايهء مصاحبه:
طرح اين سوال قادری که: "شما که برای دهسال به حیث صدراعظم در راس حکومت قرار داشتید، با موجودیت قوای شوروی و پس از برآمدن آنها از افغانستان در قدم اول برای مردم بیچاره و گرسنه افغانستان چه کارهائی انجام دادید؟"، فقط از روی حسن نيت ميتواند مطرح شود، زيرا با ارائه آن سوال، او فرصت يافت تا يکبار ديگر با به رخ کشيدن فعاليت هايش که در حقيقت در تحت رهبری حزب و شهادت هزاران عضو آن به ثمر رسيده اند، نه به ابتکار و خلاقيت شخص صدراعظم وقت، خود را تبارز دهد.
پاسخ کشتمند به اين سوال که: "نظر شما جناب سلطان علی کشتمند در باره احزابی که در افغانستان فعالیت دارند چیست و آیا حزبی بنام حزب دموکراتیک خلق افغانستان یا حزب وطن در افغانستان راجستر گردیده است یا نه؟"، نيز خيلی جالب و اما حزن انگيز است. او پاسخ ميدهد:
"تا جائیکه من میدانم حزبی بنام مشخص حزب دموکراتیک خلق افغانستان یا حزب وطن ثبت نگردیده است، …. به گمان من نهضت فراگیر ترقی و دموکراسی افغانستان یک برنامه فراگیر را برای اتحاد تمام نیروهای ترقّیخواه دموکراتیک اعلام کرده، بیشتر در داخل و خارج کشور مورد پشتیبانی قرار گرفته است..."
بلی خواننده ای عزيز! اين است اظهارات يک تن از موسسین ح.د.خ.ا. در مورد حزبی که روزگاری آنرا شرف، عزت و افتخار خود می دانست و امروز با چنين بی میلی از کنارش رد می شود و سازمان ديگری را "رکلام" می کند! تبصره ای بيشتر را به شما میگذارم!
آقای کشتمند در مورد سيستم "قضایی" و فعالیتهای وزارت هاى سه گانه ای "قوای مسلح"، خود را کاملا بی خبر و غير مسئوول جا زد. مثلا وقتی در مورد زندانی های سياسی سالهای هشتاد از او سوال شد، او در جواب اظهار بی خبری کرده گفت:
"از لحاظ کاری به من ارتباط نداشت" "همان يك نى و صد آسان!" در حالیکه يک صدراعظم و رئیس حکومت و همچنان بحيث يك عضو ارشد حزب (حزبيكه تمام ارگانهاى دولت را رهبرى ميكرد)، چگونه می تواند از امور نظامى، قضایی و عدلی کشورش اظهار بی خبری کند و خود را غير مسئوول جا زند؟!
آيا در جلسات شورای وزيران، وزرای سه گانه ای قوای مسلح (اردو، امنيت دولتی و امور داخله)، اشتراک نمیکردند و گزارش نمیدادند و وظايفی از جانب حکومت نمی گرفتند؟!
ولى چرا اظهار بيخبرى؟
انگشت انتقاد مخالفين حاكميت هاى دوران ح.د.خ.ا، اكثر روى چگونگى عملياتهاى نظامى مشترك افغان - شوروى و بعدا مستقلانه، حين حملات خرابكارانه اى مجاهدين است، كه گويا بر روى قراء و قصبات و منازل مسكونى مردم بم ريخته ميشد و افراد بيگناه قربان ميشدند.
اينكه متأسفانه بيگناهان زيادى در آن عملياتها كشته شده اند، غير قابل انكار است، اما پاسخ بدان اعتراض در روشنى اوضاع كنونى كشور، تا آنجا ساده و سهل است، كه حتى يك عضو عادى و يك سپاهى آن دوران نيز ميتواند از مشروعيت اكثر آن عملياتها به سادگى دفاع نمايد، چه رسد به صدراعظم و دومين شخصيت كشور، كه از پاسخ دادن هراس دارد و اظهار بى اطلاعى ميكند؟!
آيا كشتمند نمى توانست از عملياتهاى نظامى ابر قدرت دومی (ايالات متحده)، كه اكنون در افغانستان ادامه دارد و هر روز قربانيانى مى گيرد، مثالهاى آورد، كه پس چرا امروز قراء و قصبات افغانستان بخاطر قطع فعاليت هاى تروريستى طالبان، بمباردمان مى شوند؟ اگر يك طالب از بين ميرود، در عوض دهها و صد ها فرد ملکی و بیگناه را نيز هلاک می کنند. نظاميان امريكائى و انگليسى و شخص آقاى كرزى، از بمباردمانهاى كنونى با با اينكه تأسف نشان ميدهند و با قربانيان همدردى ميكنند، چنانچه "ما" نيز در وقت و زمانش نموده ايم، اما آنرا لازم و مشروع نيز ميدانند و ميگويند: "بخاطر طالبان مكتب سوز"!
آيا مكتب سوزى هاى امروز، ميراث دوان "جهاد فى سبيل الله" ديروز نيست؟ آيا ما نيز مجبور نبوديم طيارات را به پرواز درآوريم و از زندگى صلح آميز مردم، شرف و ناموس وطن خود در برابر تجاوز پاكستان حراست كنيم؟ چرا آن دفاع مشروع در آنزمان ما خلاف "حقوق بشر" تلقى ميشد و امروز مجاز و مشروع است؟!
ولى كشتمند در آن موارد سخن نمى گويد. خانه اى مجاهد كبير آقاى "ثابت" لوى څارنوال كنونى آباد، كه او عملياتهاى ديروز ما را بخاطر دفع توطئهء مشترك مجاهدين و دستگاه استخبارات آى. اس. آى، پاكستان براى جلوگيرى از انفجار بند هاى برق نغلو و سروبى، تقدير ميكند و ميگويد: "خوشبختانه رژيم نجيب الله مواضع مجاهدين را بمباردمان كرد و آن توطئه ناكام شد"
و يا در بخش قضايى که ما شاهد زندان های خصوصی در شهر کابل و انواع شکنجه و عذاب دادن زندانيان توسط عساکر امريکائی بوده ايم، آنچه در زمان حاکميت ح.د.خ.ا. و حتى در موجوديت عساکر شوروی، هرگز صورت نگرفته بود، اما کجاست پاسخگوی صادقی که نه از خود، بلکه از حزب و کتله ای قربان شده ای به دفاع بر خيزد.
موجز اينكه، آقای کشتمند كه يکی از اعضای ارشد حزب نيز بودند، اگر از افتخارات اش با سربلندى ياد ميكند، نمیتواند گوشهء از بار اشتباهات آن دوران را نيز بر شانه هايش متقبل نشود.
نتيجه گيری از مصاحبه:
طوري که در بالا نيز اشاره شد، آن مصاحبه کدام حرف و موضوعی تازه ای در خود نداشت. همان حرف های چوکات شده ای که سالها در خور مردم داده شده و هيچ اشتیاقی برای شنيدن و خواندنش وجود ندارد. ولی آنچه در آن مصاحبه جديد و در خور توجه بود اینکه، کشتمند اثرش (یادداشتهای سياسی و رويداد های تاريخی) را روی انترنت گذاشته اند، و اين اقدام شان ثابت کننده ای اين حقيقت است، که آن کتاب ديگر خريدار ندارد، ورنه گذاشتن کتاب بر روی انترنت در شرايط مهاجرت و اقتصاد ناتوان يک مهاجر، برای هیچکس ميسر نيست.
خریداران اصلی آن کتاب، فقط عده ای از اعضای حزب بودند، که به اين اميد که اگر در متن اش حقيقتی نهفته باشد، آنرا خريداری کردند، ولی وقتی از بی مايگی درون آن اثر اطلاع يافتند و برای ديگران بازگو کردند، بازار خريد آن چنان سرد شد، که کارش قرار گرفتن بر روی انترنت کشيد.
اما چيزی که در اين سايت جالب است اينكه، هيچ امکان تماس با نويسنده و گردانندهء سايت وجود ندارد. نه دريچهء تماس وجود دارد و نه هم آدرس (ايميل).
فکر می کنم اين اولين صفحه روی شبکهء انترنت در جهان باشد، که خواهان تماس با جهان بيرون نيست و پيام گيرش را حذف کرده اند. اين حذف و قفل بستن به دريچهء تماس سايت، خود ثابت كننده اى اين حقيقت است، كه اكثر رهبران حزب جرئت شنيدن و تماس مستقيم با مردم را ندارند! اگر پيام گير اين سايت باز باشد، چه پيام هاى را ثبت خواهد كرد؟ بيرون از تصور است!
آدرس سايت آقای کشتمند:
(ن. روشن)
توجه:
کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است
کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد
Copyright©2006Esalat