06 / 05 / 2007
(حقايق که بايد گفته ميشد: در حاشيه عفو جنايتکاران جنگي توسط ولسي جرگه )
تدوين کننده و پژوهشگر : ) دوشي چي)
از حرف تا عمل
آن شب ، زمین سوخته می نوشید
آب از گلوی تشنه ی نودانها
وز کوچه ها به گوش نمی آمد
جز هایهای زاری بارانها
بر لوح آسمان مسین می ریخت
طرح کلاغ پر زده ای از بام
پلک ستاره ها همه بر هم بود
چشم سیاه پنجره ها ، آرام
من در اتاق کوچک او بودم
بر گردنم حمایل بازویش
در هر نفس ، مشام مرا می سوخت
عطر بهار تازه ی گیسویش
آن شب ، دلی گرفته تر از شب داشت
چشمش در آرزوی چراغی بود
آن شب ، نسیم بی سر و سامان را
گویی ز عشق رفته ، سراغی بود
بر شیشه های پنجره می لغزید
رگبار قطره های گل اندوده
بر شیشه های دیده ی او می ریخت
باران اشک های غم آلوده
می خواند و می گریست به دلتنگی
وز آنچه کرده بود ، پشیمان بود
از نیش یادها جگرش می سوخت
وین درد را نه چاره ، نه درمان بود
س امشب دلم گرفته تر از ابر است
چشمم در آرزوی چراغی نیست
دانم که در چنین شب نافرجام
کس را از آنکه رفته ، سراغی نیست
در این اتاق کوچک دربسته
می افشرم به سینه خیالش را
بیهوده در دلی که پشیمان است
می پروردم امید وصالش را
امشب ، زمین سوخته می نوشد
آب از گلوی تشنه ی نودانها
وز کوچه ها به گوش نمی اید
جز هایهای زاری بارانها.
نادرپور
در نقطه ای از جهان جنگ درمی گيرد. اين تعجب برانگيز نيست که چرا هنوز
جامعه انسانی به جايی نرسيده است که مهار سرمايه را در اختيارداشته
باشد و در حال حاضر، بردگی و تابعيت از نيازهای حرکت سرمايه، صفت غالب
روابط بين انسانهاست؛ اما عجيب تر آن است که حتی انسانهايی که خود ميان
تخته بند اسارت سرمايه، جان مايه خويش را از کف داده و ميدهند، از غارت
و کشتار مردمی ديگر اميد بهره يا بهره هايی را در سر می پرورانند. قرن
15 قاره آمريکا به دست اسپانيايی ها، و هندوستان و افريقا و آسيا به
دست ديگر رقبای اروپايی آنان، فرانسوی ها، انگليسی ها، آلمانی ها و
ايتاليايی ها مورد تجاوز و غارت آشکار قرار گرفتند و حاصل اين تجاوز و
غارت، ثروت های کلان مادی وهم چنين نيروهای کار مجانی ای بودند-
بردگان- که به سرزمين های مهاجم سرازير شدند بی آنکه مردم جهان دغدغه
آن داشته باشندکه اين ثروتهاازکجا،چطوروبه بهای کشتارکدام مردم ونابودی
چه تمدنهايی به دست می آيد. هوارد زين درکتاب تاريخ مردم آمريکا
مينويسد :«آنها هنگامی که از يافتن طلا نااميدشدند کشتی های برگشتی
اسپانيايی هارابا کالای باارزش ديگری پرکردند، يعنی با يک حمله گسترده
1500 تن ازآراوکی های مرد وزن وکودک را به اسارت گرفتند.هرچند که
بسياری از آنان به سبب نگهداری آنها درقفس های دسته جمعی و درشرايط
نامناسب در راه رسيدن به اسپانيا تلف شدند.» اکنون معلوم نيست چگونه
ناگهان توجهات بشردوستانه دولت بوش اين چنين مسحور افغانستان جنگ زده
شد تابرای رفع ظلم از پهنه آن ـ که هرگز روی آرامش به خود نديده وجنگ
گسترده وبی وقفه داخلی ، مجال آرامش وتحول راازمردم آن ربوده بود ـ
بشتابد و بيش ازآن جهان راوادارد تابرای اين تجاوز آشکار، بهانه های وی
رابپذيرند. درحالی که گرسنگی ،آوارگی وکشتارچندين نسل اززنان وکودکان
ومردان افغانی نتوانسته بود طی اين سالها ، هيچ اراده ای رادرعرصه بين
المللي، برای حمايت ازآنان برانگيزد دولت بوش ، پرچمدار اين کرامت
نوظهور شد وبالاخره تفنگداران بومی خودراـ آنان که سالها به مد د حمايت
اين دولت، بانی جنايت وغارت درافغانستان بودند ـ به مخفيگاه فراخواندتا
خدامی داند کي، کجا وچطور ايشان رادوباره به خدمت ديگری بگماردو نسل
ديگری ازبشريت اين گوشه جهان را به رنج وحرمان کشاند. دولت عراق نيز که
از ديرباز يکی از فرمانبردارترين کارگزاران سياست های
آمريکادرخاورميانه طی دودهه گذشته بودناگهان مورد خشم ارباب بزرگ قرار
گرفت وآمريکا برای هجومی گسترده به سرزمين عراق ،بادميدن دربوق تبليغات
، ازميان دولتهای ديگربه جستجوی همراه وهمدل برآمد وبا چرخشی ناگهانی
،سياست بهره برداری پنهان از عراق را به تجاوزوبهره برداری آشکارازآن
درزمين تغييرداد. کلان سرمايه های صنعتی ، ورشکستگی خود راباضربه های
هولناکی درجهان بشری به نمايش می گذارند ومی کوشند تاحيات گرفتارآمده
درغرقاب رکود راپيش از فروغلطيدن درنيستی ،دروجه ديگری ،تداوم
بخشيده،نجات دهند.
تغييرات بنيادی درشيوه مديريت بازارجهانی که گسترش کنترل شبکه توليد و
توزيع رادر سطح جهان دنبال می کند و ادامه همه جانبه تر سياست آزادسازی
سرمايه درپروسه توليد و توزيع از قيد وبندهای دست وپاگير قانونی وبه
خصوص قوانين حقوق بشرـ که بايد مشموليت جهانی داشته باشند ـ،همه و همه
درخدمت بهره زايی هرچه بيشتر سرمايه پيش می روند.دراين ميان تنها محکی
که فايده مندی راه کاره های مقرر شده راارزيابی می کند ميزان سود حاصله
ازآن روندهاست و انسانها تنها آمار وارقامی هستند که «بايد» طی اين
روندها بهره زا باشند. جهان نقشه جغرافيايی پهناوری ست که سرمايه به
روی آن شرکت های چندمليتی می سازد ودرتهاجم های فرامرزی و فراقانونی
خود، هستی انسانها رابه ناچيز ترين قيمتی به معامله ميگذاردو اگر اين
راه جوابگوی تزايد نرخ سود نباشد به روی اين نقشه جغرافيايی ،تانکهاو
موشکهای خود را به حرکت درمی آورد تابه بهای نيستی جهان، خود هستی
يابد. آيا اهداف او آنطور که کارگزاران و مدافعان سرمايه مدعی آنند
مشمول پيشرفت جامعه بشری نيز خواهد بود؟ هوارد زين می نويسد:
«آيا فراموش کردن سريع فجايع ، ممکن است و آيا اين امر برای طبقات محروم آسيا ،افريقا، آمريکای لاتين يا سياهان حاشيه نشين وسرخپوستان رانده شده دراردوگاهها قابل قبول است؟آيا برای قربانيان آن پيشرفتی که تنها به اقليت ممتازی درجهان،بهره می رساننداين ستمگری ،پذيرفتنی ست؟ يا فقط اجتناب ناپذير است ؟برای کارگران معدن،کارگران ساده،مردان وزنانی که به سبب هزاران حادثه و بيماری مرده اند،درجايی که کارمی کرده انديا کار می کنند؟قربانيان پيشرفت؟!» تعريف سرمايه از پيشرفت ، رشد روز افزون نرخ سود است به بهای رشد نيافتگی جهان بشري.آنان در چهره مردم سالاری ،مردم فريبی می کنند وبشريت را به بهانه حراست از امنيت جهان و استقرار دموکراسی ، به جنگ و خون می کشند، منظور آنها از «امنيت» ،جهانی عاری از مبارزات حق طلبانه مردم ستمديده و امنيتی مطلق برای روند «بهره زايي» بی دغدغه سرمايه است ونه امنيت جامعه بشری عاری از فقر، گرسنگی و جنگ و همانا که منظور آنان از آزادی ، آزادی روند«بهره جويي» سرمايه از قيد وبندهای قانونی ست. جرمی فاکس درکتاب جهانی سازی می نويسد:«آنان سعی می کنند جهان را به دوقرن پيش يعنی زما نی که حق وحقوق کارگران پايمال می شد، بازگردانند.آنها بسيار مايلنداوضاع جهان همانی شود که ويليام بليک آن را «آسياب سياه شيطانی ميلر» می نامد.»
وچامسکی در کتاب نئوليبراليسم می نويسد:«سلطه گران خواهان خلاصی از
شربرنامه های رفاهی کارگران هستند.آنها می خواهندکاررا حتی به قيمت
درماندگی ،نااميدی ،عدم امنيت شغلی کارگران و رشد نابرابری انجام دهند.
نظم جهانی ،درحال ايجاد شرايط وخيم زندگی برای اکثريت مردم جهان است.»
توده های فقير مردم انبوه تر می شوندو قدرت خريد کمترو کمتر می
شود.رکود بازار تقاضا ،سرمايه رابرآن می دارد تا روند توليد را هرچه
ارزانتر به پيش ببرد و نرخ سود رامدام افزايش دهد.دراين راستا ، کسب
منابع اوليه توليد ارزان تريا حتی مجاني، جستجوی نيروی کار ارزان، حذف
هزينه های کمرشکن ا ز جمله : بيمه های درماني، از کارافتادگي، حوادث،
ماليات ها ،بهينه سازی دستگاههای توليد برای جلوگيری از آلودگی محيط
زيست، حفظ بهداشت محيط کار ، بهبود شرايط کار برای کارگران مانند :ساعت
کار، لباس، ماسک ، غذا ، دستکش، کفش ،استراحتگاههای مناسب، زمان و
ميزان و کيفيت استراحت و حذف هزاران هزينه ديگر از جمله اهدافی ست که
سرمايه برای رسيدن به آن ،کشورهای رشد نيافته يا در حال رشد را بهترين
و مناسب ترين پايگاه می داند وبرای تصاحب وحفظ اين منابع ارزان ، از
هيچ کاري، روی گردان نيست.
چامسکی می نويسد:« در بسياری از کشورهای جهان ، حتی درآمريکا ،
دستمزدها ثابت مانده يا کاهش يافته است .از جانبی رشد اقتصادی در جهان
کاهش يافته و شرايط برای بيشتر مردم جهان وحشتناک و درحال بدتر شدن است
. از همه مهمتر نسبت ميان رشد اقتصادی و رفاه اجتماعی کاهش يافته است.»
فاکس می نويسد:«آمار نشان می دهد حتی درآمريکا که داعيه رهبری جهان
آزاد رادارد20درصد ازجمعيت درفقری وحشتناک تراز گذشته زندگی می کنند.»
و ويليام فينيگان می گويد:«30درصد ازجمعيت آمريکارا کارگرانی تشکيل می
دهند که بادرآمد بسيار ناکافی نمی توانند مايحتاج اوليه خانواده خود
راتأمين کنند وآنهارا ازفقر برهانند.» آيا هنوز هم می توان با توهم
يگانگی منافع سرمايه و هستی بشر، مردم جهان رابه همسويی و همراهی با
سياست های جنگ افروزانه ،توسعه طلبانه و تجاوزگرانه اوفراخواند؟ فاکس
می نويسد:«تنها چيزی که واقعيت دارد،کسب فراوانترسودوبلعيده شدن هرچه
بيشترمنابع طبيعی به وسيله طبقه مسلط درجهت حفظ خود از خطر حمله های
احتمالی و فراهم کردن آسايش خود است.» اما ،اگرقرنها غارت و جنگ و
کشتار توسط سلطه جويان ،جامعه بشری رااز مخاطراتی که از جانب آن ها ،
روند رشد و تکامل فرهنگی ـ اجتماعی و زيست محيطی کل جامعه انسانی را
تهديد می کرد ، نگران نکرد ، اکنون گسترش امکانات رسانه ای ، اين فرصت
را ايجاد کرده است که بسياری از مردم جهان از حقايق پيرامون خود و
تأثير آنها بر روی زندگی و محيط زندگی شان، آگاه شوند وبرای حفظ بقای
زمين که هستی همه انسانها به آن وابسته است بکوشند.
انسان هوشمند عصر حاضر می داند که هرجنگی در هرنقطه ای از جهان ، جنگی ست عليه کل بشريت ،عليه کره زمين و عليه همه هستي.اين ديگر جنگ آشتی ناپدير طبقه کارگربا نظام سرمايه داری نيست .اين جنگ همه هستی ،عليه نيستی ست ،زيرا چنانچه بی انديشگی ضد انسانی سرمايه برتمامی روندهای جامعه بشری غلبه کند شايدبرای نجات حيات برروی کره زمين ،فرصت از دست برود.
بر همين پايه، سکوت دربرابرهر عمل جنگی و تجاوزگرانه در هرنقطه ای از
جهان، پروبال دادن به بهانه های اين ماشين جنگی ست که معلوم
نخواهدکردطعمه آتی او کدام نقطه ديگر از جهان انسانی خواهد بود. زمين
از خواب برمی خيزد و جهان زنده به روی حقايق محيط خود ، چشم می گشايدو
خواه ناخواه جهان سرمايه داری ناگزير است خود را برای يک رويارويی با
جهان به هوش آمده ، آماده سازد. سرمايه داری برای تصرف پايگاه های
گسترده تر سوديابي، شبکه عظيمی از اطلاعات را گرد می آوردو به واسطه
تبليغات ، نوع و ميزان تقاضا راهدايت کرده ،افزايش می دهد و به نحوه
توزيع در سرتاسرجهان سرعت بخشيده و تسلط می يابد. مانيز می توانيم و
بايد برای نجات خود وتنها محيط زندگی مان : کره زمين ، از راه کاره های
آنها به مثابه روندی ضروری برای چيرگی بر سياست های ضد بشری آنها
،بياموزيم:
ارتباط، شناخت، تبليغ ، کثرت و قدرت. به اين منظور ،لازم است همه ما،
به هرزبان ، به هر اندازه و به هرطريقی که می توانيم به رسوايی راههای
غير بشری بپردازيم. همه ما «بايد» در اين آهنگ ، هم آوايی و هم خوانی
کرده و آنقدر در اين کار پا فشاری کنيم تا همه جامعه بشری ، گروه
همخوانان ضد جنگ و همه ضديت های بشری شود . بايد اين ارکستر جهانی ، هم
خوانان خود رابيابد و به هم بپيوندد. اگر سرمايه داری برای کسب منافع
خود، طرحهای فرامرزی به اجرا درمی آورد و برابر دنيای بشريت جبهه مشترک
دارد آيا نبايد به ناگزير با هجوم سراسری همه مردم غارت شده اقتصادی و
جانی و فرهنگی جهان ،روبرو شود؟ هرچند نطفه های اين نياز از قلب
مبارزات کارگری ، اتحاديه ها ، سنديکاها و احزاب کارگری سربرآورده است
اما اکنون با توجه به مسايل فراگيرو جهان شمول که حرکت های ضد بشری
سرمايه برابر تمام مردم جهان قرارداده است ،تنها راه مقابله همه هستي،
عليه نيستی ،اتحاد بين المللی جامعه بشری برابر اين تهاجم غير بشری
است. نئوليبراليسم درپی حذف مرزهای جهان می کوشد تا با کم رنگ کردن
ارزش استقلال و ويژگی های منطقه ای ، سفره پهناور هستی بشريت رابرای
خود به طعم رنگ و نژاد و مذهب و مليت ، زهرننمايد، اما همچنان نيز راه
کار گذار از دنيای مدهشی که آفريده است را،به دنيای بهتر در برابر
بشريت قرار می دهد واز قلب برنامه هاوطرح هايی که برای تسلط پايدار
خويش برجهان ، تدوين کرده است، طرح های رهايی بخش نوين ، نمايان می
شوند. اکنون ما به جامعه جهانی خود می انديشيم .
جامعه جهانی انسانهايی که ميکوشند ، ستم ديدگی را فصل مشترکی برای پيوند نيروهاشان سازند .آن کس که کار می کند، می انديشد، دوست می دارد وزندگی انسانها را دستمايه بقای خود قرار نمی دهد وبرای جنگ هيچ توجيهی راباورندارد وصلح رابرای همه می خواهد ،درجامعه جهانی ما ،هموطن است.
«ما» هموطنان خود را از ميان همه اقوام جهان ، باز می جوييم. «ما»ی آگاه ، همان نيروی پويا و فناناپذير تاريخی ست که در نسلهای پياپی و هميشه آينده ، بازتوليد خواهد شد و واقعی ترين وضروری ترين قطب همه تاريخ و همه جهان بشری را پی خواهد ريخت. قطب جامعه بشری با پيوستگی های ذاتی در منافع مشترک هستی ،عليه هرگونه عملی که بقای اين هستی را تهديد کند ،مبارزه می کند. اين تشکل و سازماندهی حول نيازهای حقيقی انسان هابه محيط زيست انسانی ،عاری از جنگ ،آلودگی ، ظلم ، دشمني، فقر ،گرسنگی و وحشت ،شکل می گيردو بی آنکه در يک تشکل سياسی واحد ،سامان يافته باشد به دليل سامان يابی در يک تشکل طبيعی يعني«هستي»،با درک درست از ضرورتهای زندگی انسانی و محيط حياتی برای ادامه بقا ی همه موجودات زنده، به شعورآگاه و بالفعل جهان بشری مبدل می شود تا بتواند چالشهای کور آن را سامان دهد. مردم جهان می توانند و بايد با وحدت خود عليه هرگونه عمل مخرب و ضد هستی و ضد زندگی ، شتابهای سرمايه رادرانهدام جهان هستی در تعقيب سود، درپهنه جهان، مهارکنند. اينگونه ، جهان قطب واقعی خود را می يابد تا فارغ از هرگونه سياست گری و انديشه تحکم نشان دهد که زمين را عاری از جنگ و ستيز می خواهد. چامسکی می نويسد:«درحالی که روشنفکران دست به توجيه جنگ می زنند ، مردم عادی عليه جنگ مبارزه می کنند.»و« روشنفکرانی که پای بندی خود را به دموکراسی ابراز مي کنند لازم است نگاهی ژرف و موشکافانه به خود بياندازند و از خويش بپرسند که برای دفاع از منافع چه کسانی يا به خاطر چه ارزش هايی فعاليت می کنند.»
مواد مخدر
مردی که سر نهاده به زانو
زانوی غم گرفته در آغوش
شمع خمیده ای است که ناگاه
در اشک خویشتن شده خاموش
این گردنی که گم شده در تن
وان دیده ای ک نور سحر داشت
روزی غرور برتری اش بود
روزی به آفتاب نظر داشت
سودای او که فتح جهان بود
چون برفی از درخت ، فرو ریخت
گویی شکوفه های مرادش
از هول باد سخت ، فرو ریخت
خوب و بد آنچه داشت ، ز کف داد
جز جسم پیر و جان جوان را
از مهر و مه به وام طلب کرد
چشمی به روز و شب نگران را
روز آمد و سپیده دمش را
بر تار تار موی وی افشاند
شب ، رنگ طره ی سیهش را
در چشم آرزوی وی افشاند
سودای او ، همیشه زیان داشت
سودا و سود ، از دو نژادند
او را چنانکه بود ، ندیدند
او را چنانکه خواست ، نزادند
با او بگو چگونه بگرید
آه ای شب گریسته در خویش
کی می تواند این هنر آموخت
این گوشه گیر زیسته در خویش ؟.
نادرپور
ايالت متحده آمريكا تلاش فراواني براي مبارزه با مواد مخدر انجام مي
دهد.
اين كشور داراي سازماني به نام مبارزه با مواد مخدر است كه عوامل آن،
دستكم در 34 كشور جهان مستقر هستند.اين سازمان هر ساله،فهرست كشورهائي
را در دست دارد كه براي جلوگيري از خريد و فروش مواد مخدر شديدا به
مبارزه نمي پردازند.
در تجارت مواد مخدر،پول هنگفتي نهفته است.اداره برنامه كنترل مواد مخدر
سازمان ملل در سال 1997 گزارش داد كه تجارت جهاني مواد مخدر بيش از
پانصد مليارد دالر بوده است.اين در حالي است كه 10 سال پيش از آن،تجارت
مواد مخدر در حدود85 ميليارد دالر بوده است،يعني يك ششم چيزي كه در حال
حاضر وجود دارد.انتظار مي رود تا 15 سال ديگر،(سال 2014 ميلادي)تجارت
جهاني مواد مخدر مساوي با كل توليد ناخالص ملي آمريكا،يعني 7 تريليون
دالر باشد.اين در حالي است كه نه بانكهاي آمريكائي و نه دولت ايالات
متحده آمريكا نمي توانند از چنين مبلغ زيادي چشم پوشي كنند،در حقيقت
چندين كارشناس اقتصادي پيشنهاد داده اند كه بانكهاي مهم غربي،حركات پشت
پرده اي رابراي قانوني كردن استفاده از پول موادمخدر انجام دهند.
براي مثال،از دولتهاي غربي بخواهند اين پول ها رابه گردش در آورند تا
از طريق ماليات بالاي آن عايدي فراواني بدست آورند.
الكساندر كاك برن و جفري كلر دو تن از نويسندگاني كه درباره تجارت مواد
مخدر تحقيقات جامعي كردند،بعد ديگري از تجارت مواد مخدر را مطر ح مي
كنند كه هم تكان دهند ه است و هم آموزنده،آن دو با داستاني از گري وب
گزارشگر روزنامه سان خوزه مركوري مقالات تحقيقي تكان دهنده اي در اگست
سال 1996 درباره نقش سيا در فروش كوكائين در خيابانهاي لوس آنجلس انجام
داده است كه منجر به اضطراب فراوان در جامعه آفريقائي- آمريكائي آن
كشور شد.
مقاله در ابتدا با سكوت وحشتناكي از سوي رسانه هاي گروهي ايالات متحده
مانند:نيويارك تايمز،واشنگتن پست و لاس آنجلس تايمز روبه رو شد.
به گونه اي كه پس از مدتي،آن را بي اساس و جنجالي دانستند و حيرت آورتر
اينكه روزنامه سان خوزه مريكوري به جاي دفاع از گزارشگر خود،كه از طرف
گروهها و مسئولان دولتي تحت فشار بود،از وي فاصله گرفت.از وب خواسته شد
تا از نوشتن سري مقالات خود صرف نظر كند و حتي استعفادهد،گرچه او از
روزنامه شكايت و براي حل و فصل آن به دادگاه مراجعه كرد،ولي سودي در بر
نداشت.كاك برن و كلر خاطر نشان مي كنند كه سير منشاء خط فكري رسانه هاي
گروهي آمريكا در مورد داستان اخراج وب خود سيا بود،چون اين سازمان به
هيچ وجه نمي پذيرد كه در خريد و فروش مواد مخدر دست دارد.يك افسر سابق
سيا مي گويد:ما مي بايست مرتب به كنگره آمريكا دروغ مي گفتيم،طي 25 سال
خدمتم،هرگز نديده ام كه سيا به كنگره حقيقت را بگويد.اگر سيا مي تواند
به كنگره دروغ بگويد،و از آن دوري كند،چرا در مورد دخالت خود در خريد و
فروش مواد مخدر به روزنامه نگاران دروغ نگويد؟
خاصه آنكه بعضي از اين روزنامه نگاران بسيار مشتاق هستند هر دروغي كه
از سوي سازمان منتشر شود،چاپ كنند.تلاشهاي سيا فقط به خريد و فروش مواد
مخدر منحصر نمي شود.سيا همچنين تلاشهاي زيادي براي قتل رهبران كشورهاي
ديگر انجام داده است،كه تعدادي از آنها هم موفق بودند.مانند:قتل رافائل
تروخيلو رئيس جمهوري دومنيكن(1961)،پاتريس لومومبا رهبر كنگو(1961)،
نگودين ديم رهبر ويتنام جنوبي(1963)،سرنگوني دكتر مصدق نخست وزير
ايران(1953)،مالوادور آلنده رئيس جمهوري شيلي(1973)و تعدادي از ترورهاي
نافرجام ديگر از جمله تلاشهاي فراواني كه عليه رهبر كوبا فيدل كاسترو
انجام داد كه همه به شكست انجاميد.
ويليام كولبي رئيس سابق سيا مي گويد:
كاسترو به جورج مك كارون در سال 1975 فهرستي را ارائه كرد كه در آن 36
بار از تلاشهاي سيا عليه جان او پرده برداشت.
مك كارون آن را به من داد و در كنكاش هائي كه كردم،فقط شش مورد را
توانستم ثبت كنم.جالب اينجاست كه كولبي با بي شرمي تمام،6 مورد از
تلاشهاي سيا عليه جان كاسترو را پذيرفت.
حال تصور كنيد كه اگر كوبا 6 بار عليه رئيس جمهوري آمريكا تلاشهايي
انجام مي داد،چه مي شد.
در مارس 1998 تقريبا دوسال پس از انتشار سري مقالات وب،فردهيتس بازرس
كل سيا پذيرفت كه سازمان سيا روابط خود را باشركتهاو افرادي كه مي
دانست آنها در خريد و فروش مواد مخدر نقش دارند،حفظ كرده است.حيرت
آورتر اينكه وي پذيرفت كه سيا در سال 1982 - در دوره اول رئيس جمهوري
رونالد ريگان- از وزارت دادگستري اين كشور خواست،تا از اين
سازمان(سيا)در مورد نقش آن در مواد مخدر رفع مانع شود،وهمچنين هرگونه
اطلاعاتي در مورد عوامل سيا گزارش شود.كلمه عوامل در دنياي وحشت انگيز
جاسوسي معناي خاصي دارد.سيا عوامل و اعضاء را به طور ظريفي از هم جدا
مي كند:اعضاءكساني هستند كه به طور تمام وقت به استخدام سيا درآمده اند
و عوامل افرادي هستند كه كار كثيف جاسوسي را براساس قراردادهاي دوره اي
و مقطعي انجام مي دهند.اين تمايز بسيار علمي است،اما به سيا اين اجازه
را مي دهد كه دخالت خود را در عمليات معيني تكذيب كند.اين همان چيزي
است كه سازمان سيا در لوس آنجلس انجام داد و حضور دوتن از عوامل خود
يعني نوروين مينس و اسكارد انيلوپلان دون راكه در فروش كوكائين دخالت
داشته اند تا با پول آن به شورشيان نيكاراگوا ياري رسانند،تكذيب كرد.
براساس نظر نويسندگان تجارت مواد مخدر رابطه كنترا با سيا نامشروع تلقي
مي شد.
ريگن در سال 1981 قراردادي را امضاءكرد كه براي سرنگوني دولت دانيل
اورتگا به كنتراهاكمك كنند.يك سال بعد،كنگره كمك هاي ايالات متحده به
كنتراها را ممنوع كرد،كه در نتيجه آن،دولت ريگان،سيا و شوراي امنيت ملي
آمريكا از فروشندگان مواد مخدر خواستند تا كمكهاي خود را به كنترا
افزايش دهند.اگر تصور شود كه سيافقط در سالهاي دهه 80 ميلادي براي كمك
به كنتراها(موضوعي كه ريگان به آن علاقه نشان مي داد)وارد تجارت مواد
مخدر شد،سخت اشتباه و نادرست است.همانگونه كه كاك برن و كلر فاش
كردند،سيا از ابتدا در تجارت مواد مخدر نقش داشته است.در حقيقت مي توان
گفت،اسلاف سيا مانند اداره جاسوسي نيروي دريايي با مجرمين و جنايتكاران
و جانياني ارتباط داشته كه يكي از جانيان لاكي لوجيانو مشهورترين و
بدنامترين گانگستر و فروشنده مواد مخدر آمريكا در دهه 40 ميلادي بوده
است.
لوجيانو را طي جنگ جهاني دوم از زندان نجات دادند و راهي ايتاليا كردند
تا مردم را در جنگ عليه موسوليني به استخدام خود در آوردو به او اجازه
تام دادند كه با مافيا ارتباط برقرار كند و حضور قوي مافيا را در
آمريكا صحه بگذارد و لوجيانو نيز با بذل و بخشش هاي آمريكائي ها،همه
شخصيتهاي ناسالم و جاني را دور خود گرد آورد.
جنگ جهاني دوم،شخصيتهاي كيفري ديگري را به سوي آمريكا سوق داد و حتي
تعدادي از مشهورترين دانشمندان نازي مستقيما از آزمايشگاههايشان به كار
براي سيا كشانده شدند،آنها نه تنها كمك كردند تا بمب اتمي توليد
شود،بلكه تحقيقات فراواني را بر روي داروهاي كنترل ذهن و سلاحهاي
شيميائي و بيولوژيكي انجام دادند.يك دانشمند يهودي به نام دكتر سيدني
گات ليب تمام آن چيزي را كه ديگران انجام داده اند،تكميل كرد.سيا گلاس
باربي را كه به قصاب ليون شهرت داشت از چوبه دار نجات داد و او را به
بوليوي فرستاد تا با هويت جديد براي سيا كار كند. كاك برن و كلر مي
گويند كه سيا بر روي سياهپوستان آزمايشهاي دگرگوني ذهني را انجام داده
است و از داروهاي ديگر براي تعيين اثرات آن استفاده كرده است.اين
سياهان كه همه از شهروندان آمريكائي بودند،كاملا از آزمايشهايي كه
برروي آنها انجام مي شد بي خبر بودند. و تعدادي از آنها نيز متحمل رنج
و بيماري هاي فراواني شدند.از جمله موارد تجارت جهاني مواد مخدر توسط
سيا در افغانستان بود كه نتايج فاجعه باري براي پاكستان داشت،نويسندگان
فوق اظهار مي دارند كه تعدادي از رهبران افغان نيز در تجارت مواد مخدر
دخالت داشتند.
به ادعاي كاك برن و كلر،بمبي كه در هواپيماي ضياءالحق كار گذاشته شده
بود،احتمالا توسط افراد عالي رتبه پاكستاني كار گذاشته شده بود كه منجر
به قتل ژنرال ضياءالحق گرديد.اين در حالي است كه نويسندگان مطالب فوق
علي رقم نوشتن جزئيات و آگاهي به بسياري از ظرايف،در اين مورد خاص دچار
اشتباه شده اند چون حقيقت اين است كه عامل قتل ضياءالحق،سازمان جاسوسي
آمريكا سيا بوده است.ژنرال حميد گل رئيس اداره جاسوسي خدمات داخلي
پاكستان به نويسنده اين مقاله گفت كه بعد از انفجار هواپيماي
ضياءالحق،نيروي هوائي ايالات متحده تحقيقاتي را آغاز كرد.وي گفت كه
تحقيقات بسيار سطحي بود و چند هفته بعد از واقعه انفجار انجام
گرفت.رابرت اوكلي كه چندي بعد سفير آمريكا در اسلام آباد شد،يك كاپي از
گزارش نيروي هوائي را به او داد كه در آن قيد شده بود كه هواپيماي
سي-130 به خاطر كثيفي يكي از موتورهاي آن منفجر شد.
براسام نظر ژنرال گل هنگامي كه مك دانل داگلاس رئيس كارخانه
هواپيماسازي،آزمايشهايي را انجام داد و تئوري خرابي موتور هواپيما را
رد كرد پاكستان نيز به اين نتيجه رسيده بود كه موتورهاي هواپيما دست
نخورده بود.سپس اوكلي نزد ژنرال گل آمد و درخواست كرد كه گزارش به او
بازگردانده شود،گل از اين درخواست امتناع كرد و گفت كه قبلا گزارش را
به نيروي هوايي پاكستان ارسال داشته است.
سپس ژنرال حميد گل به فرمانده نيروي هوايي پاكستان به حكيم الله نامه
اي نوشت و درخواست كرد كه در پاكستان باقي بماندو وي نيز با اين موضوع
موافقت كرد.
با دادن اين جزئيات،مي توان اين پرسش را مطرح كر د كه:آيا ادعاي آنها
كاك برن و كلر درباره قتل ضياءالحق،حاكي از اطلاعات غلط بوده يا اينكه
درك آنها نادرست است؟اما اين مهم است كه نويسندگان در بسياري از زمينه
ها دقيق عمل كردند و در برخورد بااعمال كثيف سيا كاري قابل توجه ارائه
دادند يعني دخالت سيا در خريد و فروش مواد مخدر و تائيد رسانه هاي
گروهي آمريكا از اين موضوع و ضمن آنكه موارد مشخصي نيز وجود دارد كه
آنها كمتر به آن پرداخته يا در مقابل آن كمتر رك و صريح بودند.
بدين ترتيب،آنها كاك برن و كلر آگاهانه از آزمايشهاي هروئين در پاكستان
كه توسط سيا بر پا شده است به طورمبهم سخن گفته اند.اما در حقيقت،شواهد
قابل ملاحظه اي وجود دارد كه شهادت مي دهد كه يكي ازماموران كهنه كار
سيا به نام وينسنت كانيسترارو براي كمك رساني به مجاهدين افغاني،مسئول
برپائي آزمايشگاههاي هروئين در پاكستان بود كه براي اسلام آباد نتايج
زيانبار و مخربي داشت.نويسندگان فوق نقش وينسنت را با ابهام بيان مي
كنند و از نقش او در پيشبرد توليد هروئين درپاكستان چيزي نمي
گويند.ازتمامي موارد گفته شده مي توان چنين نتيجه گرفت كه نبايد زيادهم
به رسانه هاي گروهي غرب تكيه كرد،حتي به روزنامه نگاران مستقل كه در
برخي موارد گرايشهاي در به گمراهي كشيدن افكار عمومي دارند.مسلمانان به
خاطر بياورند كه جز راه خود،هيچ انتخابي ندارند و بايد بسيار با دقت
عمل كنند.
تبعيض
شلاق سرخ صاعقه بر پشت آسمان
پیچید چون علامت وارونه ی سوال
فریاد آسمان بهسوالش جواب گفت
شلاق ، خون روشن باران را
از آسمان زخمی بر مغز من چکاند
گویی که موج مورچه های درشت و سرد
از موی من روان شد و بر روی سینه خفت
سیمای آب ، آبله گون گشت از حباب
گلمیخ قارچ های سیاه از زمین شکفت
بوی خفیف لاشه ی ماه آمد
باد شدید ساحل مرداب
این باد ، بوی تجزیه ی ماه را شنفت
خوابی شگفت در تن من راه بر گشود
خوابی به جای خون
خوابی که هر یقین مرا در گمان نهفت
از خود برون دویدم ، چون شاخه از درخت
در خود فرو نشستم ، چون برکه در سکون
دل ، با چنین دوگانگی آشکار ، جفت
در گوش من: نسیم همان ناله ی مگس
در چشم من : هلال ، همان نعل واژگون
زین نعل : بخت و نام فرومایگان ، بلند
وز آن مگس : تولد آلودگی ، فزون
راهی میان جنگل و مرداب یافتم
از خود سوال کردم و ماندم به جای خویش
ایا کدام یک؟
مرداب پشت سبز را در پیش رو نهم
یا جنگل جوان را از پیش دیدگان
برگیرم و قرار دهم در قفای خویش ؟
جنگل : پر از قیام درختان خشمگین
در خشم هر کدام : کنایاتی از کلام
این یک : سخنوری همه بی مایه در سخن
وان یک : پیمبری همه بیگانه از پیام
مرداب : ذهن خفته ی آفاق
ایینه دار غافل خورشید صبحگاه
مرداب : جای مردن ماهی
طومار سرگذشت شب و درگذشت ماه
حیران ، میان جنگل و مرداب
ماندم به جای و تکیه زدم بر دو پای خویش
ایا کدام یک ؟
مرداب پشت سر را در پیش رو نهم
یا جنگل جوان را از پیش دیدگان
برگیرم و قرار دهم در قفای خویش ؟
شلاق سرخ صاعقه بر پشت آسمان
پیچید چون علامت وارونه ی سوال
وز پرسش نهانم ، طرحی عیان کشید
گم شد فغان فاخته ای در خروش رعد
خون گلوی زخمی او بر زمین چکید
گفتم به خود که : آه ! در آشوب خشم و خون
از نای مرغ حق ، چه نوایی توان شنید ؟.
نادرپور
چهل و هفت تن از رهبران حقوق مدني آمريكا و مسؤلان برگزاري كنفرانس جهاني عليه نژادپرستي را در سال گذشته با حضور در مقر سازمان ملل، استشهادي را در مورد ادامه تبعيضات عليه رنگينپوستان در سيستم قضايي آمريكا به «مري رابينسون» رئيس كميسارياي حقوق بشر اين سازمان تسليم كردند. در اين استشهاد كه توسط رئيس انجمن پيشبرد حقوق رنگينپوستان آمريكا «ان. اي. اي. سي. پي» به رئيس كميسارياي عالي حقوق بشر سازمان ملل ارايه گرديد، اعلام شد كه رنگينپوستان آمريكا همچنان در سيستم قضايي اين كشور مورد تبعيضات فاحش قرار گرفته و حقوق آنان تضييع و نقص ميشود. اين استشهاد كه «فراخوان اقدام» نام گرفته است، براي دومين بار از زمان تأسيس سازمان ملل، توسط رهبران مدافع حقوق مدني سياهپوستان آمريكا به اين سازمان ارايه ميشود. در سال 1326 شمسی که مصادف به ۱۹۵۲ميشود در چنين روزي «ويليام دي بويس» يكي از فعالان روشنفكر سياهپوست و مسؤلان «انجمن پيشبرد حقوق رنگينپوستان» آمريكا، استشهاد مشابهي را در مورد نقض آشكار حقوق سياهان در محاكم جنايي آمريكا و تبعيضاتي كه در مورد آنان اعمال ميشود، تسليم سازمان ملل كرد. «ويد هندرسون»مدير اجرايي كنفرانس رهبري حقوق بشر كه ائتلافي از 18 سازمان ملي در آمريكا است پس از تسليم اين استشهاد به خبرنگاران گفت: جوامع اقليت از دير باز قرباني تبعيضات نژادي بودهاند و در محاكم آمريكا سياهپوستان بيش از سفيدپوستان در خطر مجازات اعدام و سوء رفتار در زندانهاي اين كشور قرار دارند. وي افزود:
رنگينپوست بودن در آمريكا خود في نفسه يك جرم است و به صرف سياه پوست
بودن پليس بدون هيچ گونه مدركي ميتواند براي سياهان ايجاد مزاحمت
كند. «هندرسون»كه در يك مصاحبه با حضور «مري رابينسون»رئيس كميسارياي
عالي حقوق بشر سازمان ملل شركت كرده بود گفت: نگرانيهاي رنگينپوستان آمريكا
از مسائل فوق، بارها به اطلاع مقامات دولت فدرال و ايالتي رسيده ولي
كوچكترين توجهي به آن نشده است. وي افزود، اكنون با نااميدي زياد براي
احقاق حقوق خود به سازمان ملل متوسل شدهايم تا آمريكا مجبور به
پاسخگويي در مقابل سوء رفتار با رنگينپوستان و اعمال تبعيضات نژادي
سياهان گردد.
«هندرسون»خاطر نشان كرد كه مقامات دولت آمريكا اغلب ديگر كشورها را به
خاطر نقض حقوق بشر متهم ميكنند در حاليكه ابتدا بايد به مسال حقوق بشر
در داخل كشور خود بپردازند. عضو فعال مدافع حقوق رنگينپوستان يادآور
شد كه تنها راه كسب اعتبار از دست رفته براي مقامات دولت آمريكا، آنست
كه عدالت را در خانه خود برقرار كنند. دولت آمريكا بايد به كمبودها و
نواقص حقوق بشر در داخل كشور بپردازد و سپس راهكار براي احقاق حقوق بشر
براي ديگر كشورها ارايه كند.
استشهاد ارايه شده به سازمان ملل توسط سرشناسترين فعالان حقوق
رنگينپوستان از جمله آمريكاييان سياه پوست، اسپانيايي تبارها،
آمريكاييان آسيايي تبار و آمريكاييان عرب تبار امضاء شده است. قرار است
9 سنبله سال روان كنفرانس جهاني مبارزه با نژاد پرستي در مركز آفريقاي
جنوبي برگزار شود.
آدم ربايي ها
بهار امسال ، خاموش است
نه شمع غنچه ای در شمعدان شاخه ها دارد
نه آتشبازی سرخ و بنفش ارغوان ها را
بهار امسال ، بغضی در گلو دارد
فروغ خنده از سیمای او دور است
عروس آفتابش زنده در گور است
مگر سیلاب اشکش پاک گرداند
ز لوح سینه ی او حسرت رنگین کمان ها را.
نادرپور
سازمان عفو بين الملل در روز 4 آوريل، مدارک جديد تري را در مورد فعاليت هاي مخفيانه ي سازمان سيا در اروپا و آدم ربايي هاي سياسي آن ارايه کرد. عفو بين الملل در اين گزارش مدارک جديدي در مورد همکاري کشور هاي اروپاي شرقي و ايالات متحده و پروازهاي مخفيانه هواپيماهاي سازمان سيا به اين کشورها براي انتقال «مظنونين به تروريسم» از ساير کشورها ارايه کرده است. اکنون مشخص شده است که سازمان سيا براي 4 سال توانسته است که با استفاده از «معافيت هاي سياسي» و بدون اطلاع دادن به مقامات محلي هواپيماهاي حامل زندانيان سياسي و مظنونين به فعاليت هاي تروريستي را بدون اينکه هيچگونه بازرسي و کنترلي انجام شود، در فرودگاه هاي کشورهاي خارجي به زمين بنشاند و اين قربانيان را که هنوز دادگاهي نشده اند، آنها را به زندان هاي مخفي انتقال دهند. اين گزارش 1500 کلمه اي بر اساس حوادثي که براي سه تن از اين زندانيان رخ داده، و جزئيات آن در گزارش منعکس شده، تدوين شده است . اين سه نفر محمد باشميلاح، محمد الاسد و صالح ناصر سليم علي هستند که به مدت 13 ماه و پس از ربوده شدن ، در زندان هاي مخفي سازمان سيا نگهداري و بازجويي شده اند. بنا به گفته «آن فيتزجرالد»، مشاور مسئول سازمان عفو بين الملل، «با اطلاعات جديد ي که از اين سه نفربه دست آمده» احتمال اينکه آنها در محلي در اروپاي شرقي و يا آسياي مرکزي زنداني شده باشند را « افزايش داده است.
عمليات آدم ربايي سازمان سيا در سطح وسيع پس از واقعه ي 11 سپتامبر و در مورد مظنونين به دست داشتن در اقدام هاي «تروريستي» صورت گرفته است. اما اوج گيري افشاي فجايعي که توسط ماموران آمريکايي در بسياري ازکشورهاي جهان، و بدون اطلاع و موافقت مراجع قانوني اين کشورها، صورت گرفته است، در سال گذشته منجر به اعتراض و انتقاد عمومي شد. « اين ديگر مساله سري نيست که ارتش آمريکا داراي بازداشتگاه هايي در بسياري از نقاط جهان براي بازجويي از مظنونين به تروريسم است... بنا به مدارک و اسناد موجود در رفتار با اين زندانيان - از جمله در گوانتانامو در کوبا، پايگاه هوايي بگرام در افغانستان و ابو قريب در عراق -نقض حقوق بشر به صورت وسيع گزارش شده است.»
پيش از اين نيز گزار ش هاي فراواني در مورد نحوه ي رفتار ارتش آمريکا با زندانيان و آزادي عمل آنها در آدم ربايي و نقل و انتقال آنها به ساير کشورها ، انتشار يافت. در رابطه با آدم ربايي هايي که از طريق آلمان صورت گرفته بود، تلويزيون بي.بي.سي در گزارشي ويژه از پروازهاي شرکت حمل و نقل هوايي آمريکايي در برلين، افشا کرد که اين شرکت تحت نظر سازمان سيا فعاليت مي کند و به طور مشخص از پروازهايي نام برده است که مقصد اوليه آنها متفاوت با مقصد نهايي آنها بوده است ازجمله پرواز شماره 1003 که قرار بود به کابل پرواز کند، اما در بغداد فرود آمده است. اين گزارش اضافه مي کند که شرکت فوق صاحب امتياز شرکت هوايي ديگري در سوئد است که براي آدم ربايي اي ديگر مورد استفاده قرار گرفته است.
فيليپ مورس يکي از صاحبان شرکت هوايي تاييد کرد درقرار دادي که با سازمان سيا داشته است، هواپيماي خصوصي خود را به سيا اجاره داده بود و از اين مساله نيز آگاهي داشت که اين هواپيما پروازهايي به گوانتانامو داشته است (نيويورک تايمز 21 مارس 2005). همين روزنامه گزارش مي دهد که اين هواپيما بين ژوئن 2002 تا مارس 2005، پروازهايي به افغانستان، مراکش، امارات متحده، اردن، ايتاليا، ژاپن، سويس، آذربايجان و جمهوري چک داشته است. گزارش جديد سازمان عفو بين الملل و محکوم شدن ايالات متحده در رابطه با آدم ربايي هاي سازمان يافته در سراسر جهان و همکاري کشورهاي اروپايي و آسيايي با سازمان سيا براي نقض برنامه ريزي شده و آگاهانه حقوق بشر، نشان دهنده عمق عدم رعايت حقوق بشر از سوي دولت بوش و زير پا گذاشتن تمامي قوانين انساني ، اجتماعي و بين المللي از سوي آن است. کشوري که ضمن زير پا گذاشتن آشکار و عامدانه حقوق بشر وتمامي موازين انساني و قانوني، مدعي دفاع از دموکراسي و آزادي مي باشد.
حامي يا ناقض حقوق بشر؟
من ، خون روزهای جوانمرگ خویش را
آسان تر از شراب کهنسال خانگی
در کاسه ی بلور افق نوش می کنم
وز مستی شگرف و سیاهش به ناگهان
خود را و خواب را
در خلوت شبانه ، فراموش می کنم
اما اگر هنوز
شیر غلیظ در بدن طفل خردسال
ز مهر مادرانه بدل می شود به خون
در جسم سالخورده ی من ، خون روزها
در سیر بازگونه ، بدل می شود به شیر
وان شیر نقره گون
فکر مرا سپید تر از موی می کند
وز پنجه های دست
یا ، پنجه های پایم سر می کشد برون
این خون و شیر ، روز من و ناخن مرا
در ظلمت ضمیرم ترکیب کرده اند
حس می کنم که خون شفق فام روزها
همرنگ شیر گشته و از پنجه ها ی من
لختی برون دویده و بر جای مانده است
گویی که از هراس فرو ریختن به خاک
یخ بسته در هوای زمستانی درون
وقتی که شب نگاه مرا تیره می کند
من خیره بر برهنگی سرخ آسمان
از خون روز و ناخن خود یاد می کنم
وز خشم تند قیچی در لحظه ی جنون.
نادرپور
ايالات متحده آمريكا اخيراً گزارش حقوق بشر كشور هاي ديگر در سال 1998
را منتشر كرد كه در آن بدون هيچ استدلالي شرايط حقوق بشر در 190 كشور
جهان محكوم شده است اما در مورد وضعيت حقوق بشر در آمريكا يك كلمه نيز
ذكر نشده است.
در حقيقت دولت آمريكا كه هميشه به شرايط حقوق بشر در ديگر كشورها نمره
مي دهد از مردم خود و جامعه بين المللي پايين ترين نمره را مي گيرد.در
آمريكا 63 درصد مردم اعتقاد دارند كه فقيران هميشه مورد تبعيض قرار مي
گيرند,بيش از 50 درصد معتقدند كه حقوق معلولان,پيران و افراد بومي
پايمال مي شود و 41 درصد مي گويند: حقوق سياهان رعايت نمي شود و 70
درصد سياهپوستان ابراز مي دارند كه تبعيض نژادي در آمريكا رايج است.
در آمريكا همچنان شديد ترين اقدام هاي جنايتكارانه صورت مي گيرد و بطور
متوسط هر روز 65 نفر بر اثر زورگويي كشته مي شوند و 6000 نفر ديگر
معلول مي گردند.اقدام هاي جنايتكارانه در ميان نوجوانان نسبت به دهه 60
بيش از 6 برابر افزايش يافته است.آدم كشي توسط نوجوانان آمريكايي از
سال 1984 تا 1994 به ميزان دو برابر افزايش يافته است,در حال حاضر نسبت
ارتكاب جنايت توسط نوجوانان آمريكايي از هر كشور ديگري در جهان بالاتر
است و سه چهارم كل جنايات در ميان كشورهاي توسعه يافته در آمريكا انجام
مي شود.در اين كشور همه ساله تعداد زيادي انفجار با اهداف جنايتكارانه
صورت مي گيرد,به طوري كه در سال 91 تا 95 جمعاً 14 هزار و 200 مورد
انفجار روي داده و 456 نفر كشته و 3839 نفر مجروح شدند و 61/1 ميليارد
دالر خسارت به بار آمد.
تعداد سلاح هاي گرم در ميان مردم آمريكا از هر كشور ديگري در جهان
بيشتر است.بطوريكه تا سال 97 بيش از 200 ميليون اسلحه گرم در اختيار
مردم بود و اين مسا’له تهديدي جدي براي جان و امنيت مردم اين كشور شده
است.همه ساله در آمريكا بيش از يك ميليون جرم و جنايت با استفاده از
اسلحه گرم انجام مي شود و بيش از 20 هزار نفر در اين حوادث جان مي
بازند.در اين زمينه امنيت مدارس و دانشگاههاي آمريكا نيز بشدت تهديد
شده و بطور مستمر حوادث جنايتكارانه با استفاده از سلاح گرم در اين
مراكز آموزشي روي مي دهد.در اين زمينه دولت آمريكا اعلام كرده است كه
جرم و جنايت در حال كاهش است اما رسانه هاي خبري و مردم اين ادعا را
باور ندارند.
دولت آمريكا اين كشور را بهشت آزادي مي نامد اما تعداد زندانهاي اين
كشور در رده نخست جهان است.در سال 96 بيش از 5/5 ميليون نفر در آمريكا
مجازات شدند كه يك ركورد تاريخي محسوب مي شود.تعداد زندانيان در آمريكا
از 740 هزار نفر در سال 85 به 7/1 ميليون نفر در سال 97 افزايش يافته
كه نسبت رشد سالانه آن 1/8 درصد است.در بهشت آزادي بيماران روحي نيز
راهي زندان مي شوند بطوريكه 200 هزار نفر از زندانيان در اين كشور از
اين گروه بيماران روحي هستند.
شرايط زندانهاي آمريكا بسيار وحشتناك است و با زندانيان مناسب برخورد
نمي شود و زورگويي عليه آنان كاملاً رايج است.
در زندان هاي آمريكا از شلاق و ديگر وسايل عليه زندانيان استفاده مي
شود و از سال 1996 بيش از 60 نفر در اثر اينگونه رفتارها كشته شده
اند.در برخي زندان هاي آمريكا زندانيان در شرايط بسيار نامساعدي بسر مي
برند و در تابستان گرماي بيش از 40 درجه و رطوبت بيش از 95 درصد را
تحمل مي كنند و بيماري ايدز در اين زندان ها كاملاً رايج است.برخي
گزارش ها نشان مي دهد كه از هر هزار زنداني در آمريكا 2/5 نفر ايدز
دارند.
در آمريكا افراد بطور غير عادلانه محكوم به مرگ مي شوند و قضات ها بر
اساس نژاد و شرايط اقتصادي انجام مي گيرد.زورگويي پوليس در آمريكا از
مواد مهم نقض حقوق بشر در اين كشور است.برخي گزارش ها نشان مي دهد كه
رفتار خشونت آميز پليس آمريكا در جهان بي همتا است.نيروهاي پليس در
آمريكا بين سالهاي 80 تا 95 بيش از 125 نفر را بر اثر بدرفتاريهاي خود
كشته اند و در اين بين تنها يك پليس بخاطر اين گونه رفتار مجازات شده
است.در سال96 بيش از 500 هزار آمريكايي توسط پليس اين كشور مورد ضرب و
شتم قرار گرفتند و اين شرايط همچنان ادامه دارد.
در آمريكا هميشه ادعا مي شود كه مطبوعات آزاد هستند اما اين آزادي تنها
يك افسانه است.در آمريكا مطبوعات بطور جدي تحت كنترل چند مو’سسه بزرگ
هستند و اين مو’سسه ها در اختيار ثروتمندان جامعه آمريكا قرار
دارند.خبرنگاران آمريكايي براي حفظ شغل و حقوق خود مطابق نظر و تفكرات
افراد ثروتمند با نفوذ در اين رسانه ها عمل مي كنند.كارشناسان اعتقاد
دارند اين رسانه ها در حقيقت مدافع منافع تجار و سرمايه داران آمريكايي
هستند.
يك نظرسنجي نشان مي دهد بيشتر آمريكايي ها نسبت به آزادي مطبوعات در
اين كشور شك و ترديد دارند و 80 درصد آنان معتقدندكه اين رسانه ها براي
اهداف تجاري و اقتصادي,خبرسازي مي كنند.
آمريكا ثروتمندترين كشور جهان است اما به علت وجود دو قطب فقيران و
ثروتمندان,جامعه اين كشور همچنان از معضل فقر,گرسنگي و بي خانماني,رنج
مي برد.بيشتر ثروت آمريكا در دست يك اقليت است,به طوري كه دارايي يك
درصد جمعيت آمريكا از دارايي 90 درصد ديگر مردم اين كشور بيشتر است.در
همين حال درآمد فقيران آمريكا بين سالهاي 79 تا 95 حدود 9 درصد كاهش
يافته است,اما درآمد ثروتمندان آمريكايي 26 درصد رشد كرده است.
فاصله درآمد ثروتمندان و فقيران در آمريكا در حال حاضر به بدترين شرايط
خود در 20 سال اخير رسيده است.در سال 1974 تعداد كساني كه در آمريكا
زير خط فقر زندگي مي كردند 16 درصد جمعيت بود اما اين ميزان در سال 97
به 19 درصد رسيد.در سال 90 بيش از 30 ميليون گرسنه در اين كشور وجود
داشتند.تعداد گرسنگان آمريكايي در 10 سال اخير 50 درصد رشد كرده است.
در سالهاي اخير تبعيض نژادي در آمريكا تشديد شده است.
در آمريكا زندگي براي سياهپوستان بسيار سخت است و از حقوق برابر براي مشاركت در امور دولتي برخوردار نيستند.در انتخابات سال 1997 از 4/10 ميليون نفر را’ي دهنده سياهپوست,بيش از 46/1 ميليون نفر از حق طبيعي خود محروم شدند.در برخي ايالات آمريكا دولتهاي محلي شركت سياهپوستان در امور دولتي را محدود مي كنند.تبعيض نژادي در آمريكا بر شرايط اقتصادي سياهان نيز موثر بوده است بطوريكه بر اساس آخرين سرشماري ها,درآمد مالي سياهان يك دهم درآمد مالي سفيد پوستان آمريكايي است.در آمريكا نسبت فقر خانواده هاي سياه پوست نسبت به خانواده هاي سفيد پوست 15 درصد بيشتر است و افراد سياه در برابر سفيدپوستان در شرايط برابر تحصيلي و ديگر امتيازها فقط يك سوم شانس استخدام دارند.سياهان 12 درصد جمعيت آمريكا را تشكيل مي دهند اما 2/54 درصد زندانيان اين كشور از ميان سياهان هستند و احكام اعدام صادره براي سياهان ده برابر سفيدپوستان است.در سالهاي اخير قهر و زور عليه سياهان دوباره شدت گرفته است,به طوري كه در سال 97 بيش از 162 كليساي سياهان توسط سفيدپوستان به آتش كشيده شدكه 90 درصد اهداف آنان بر اساس نژادپرستي بوده است. در آمريكا همچنين تبعيض شديد بر اساس جنسيت وجود دارد.در حالي كه 94 /50 درصد جمعيت آمريكا را زنان تشكيل مي دهند اما تعداد زناني كه در كنگره اين كشور هستند 4/10 درصد كل نمايندگان است.زنان آمريكايي در كسب شغل بشدت با تبعيض مواجه هستند و به همين خاطر ميزان بيكاري در ميان آنان 50 درصد بيش از مردان است.
در همين حال مردان و زنان در آمريكا براي انجام كار مشابه دستمزد برابر دريافت نمي كنند.اكنون در اغلب رده هاي تخصصي تعداد زنان شاغل در موسسات آمريكايي بسيار كمتر از مردان است.طبق گزارش سازمان بين المللي كار,شرايط اشتغال براي زنان در آمريكا از 152 كشور جهان بدتر است.در آمريكا همچنين زنان از اهميت لازم برخوردار نيستند و تعداد پرونده هاي تجاوز با قهر و زور به زنان در آمريكا بيش از هر كشور ديگري در جهان است. بر اساس گزارش دولت آمريكا در سال 98 نزديك به 18 درصد زنان آمريكايي با تجاوز مواجه شده اند. افزايش تعدي به حقوق زنان موجب شده است 10 ميليون زن آمريكايي براي حفاظت از جان خود اسلحه گرم حمل كنند . شرايط حقوق بشر براي كودكان و نوجوانان آمريكايي نيز ناگوار است.همه ساله حدود 7 هزار كودك و نوجوان آمريكايي در عمليات زورگويانه كشته مي شوند.
نسبت قتل افراد كمتر از 15 سال در آمريكا 12 برابر كشورهاي توسعه يافته است.خودكشي در ميان نوجوانان و كودكان آمريكايي نيز در جاي نخست در جهان قرار دارد بطوريكه هر روز 6 نفر در چنين سنيني در آمريكا خودكشي مي كنند.همچنين هر ده ثانيه يك كودك آمريكايي با بدرفتاري اجتماعي مواجه مي شود كه در ميان آنان 130 هزار نفر در سال مورد تجاوز جنسي قرار گرفته اند.استخدام كودكان با مزد كم در آمريكا بسيار رايج است. آمريكا هميشه ديگر كشورها را به هماهنگ نبودن با معيارهاي بين المللي حقوق بشر متهم مي كند, اما اين كشور حاضر نيست اين معيارها را خود رعايت كند.آمريكا يكي از دو كشوري است كه پيمان حقوق كودكان را نپذيرفته است.اين كشور همچنين به پيمان لغو تبعيضات عليه زنان نپيوسته است و ساير پيمان هاي بين المللي حفظ حقوق بشر را پس از گذشت چندين دهه از پذيرش، به اجرا درآورد.
پيمان حقوق اجتماعي و فرهنگي در سال 1977 توسط آمريكا امضاء شد اما با
گذشت 22 سال هنوز تصويب و اجرا نشده است. دولت آمريكا همچنين از پذيرش
پيمان حقوق بشر قاره آمريكا امتناع كرده و پيمان هاي حقوق اتباع و لغو
شكنجه را بي اهميت شمرد.
آمريكا خود داراي وضعيت مناسبي در رعايت حقوق بشر نيست و در چنين
شرايطي مي خواهد پليس حقوق بشر در جهان باشد و ديگر كشورها را سرزنش
كند رهبران آمريكا بهتر است شرايط حقوق بشر در كشور خود را سروسامان
دهند و در امور داخلي ديگر كشورها دخالت نكنند. رهبران آمريكا در مورد
مسا’له حقوق بشر در داخل كشور خود كاملاً شرمنده و سرافكنده هستند و به
جاي حل مسائل داخلي خود به دخالت در امور ديگر كشورها مي پردازند. در
آمريكا با تبليغات دروغين سعي دارند اين كشور را به عنوان سمبل آزادي
مطرح كنند تا بتوانند ابزاري براي دخالت در ديگر كشورهاي جهان داشته
باشند.هفته نامه « ژون آفريک » چاپ پاريس ، در خصوص نقض حقوق بشر در
آمريکا می نويسد : آمريکا که داوطلب تعليم حقوق بشر در ديگر کشورها است
بايد به وضع حقوق بشر در خاک خود بپردازد. اين هفته نامه با اشاره به
گزارش عفو بين الملل در خصوص نقض حقوق بشر در آمريکا می افزايد: آمريکا
اين قهرمان خود خوانده حقوق بشر در جهان ، به طور مستمر با نقض حقوق
بشر در داخل روبروست .
« ژون آفريک » در ادامه با اشاره به خشونت پليس آمريکا می نويسد :
خشونت پليس در برخی گزارشهای پليس در شهرهای بزرگ نيز ذکر شده و در
سراسر آمريکا مشاهده شده است و آنانی که گرفتار پليس شده اند با ضربات
لگد و مشت کتک خورده و حتی زمانی که تهديدی برای پليس نبودند ، هدف
قرار گرفته اند .
به نوشته اين نشريه ، اکثر قربانيان پليس را اقليتهای نژادی يا قومی
تشکيل می دهند و بسياری از آنها يا جان خود را از دست داده و يا به
سختی مجروح شده اند و از اين رو همه ساله مقامهای محلی غرامت زيادی به
خانواده قربانيان می پردازند .اما هيچ اقدام تنبيهی عليه پليس اتخاذ
نمی کنند .
در اين گزارش همچنين به وضعيت زندانها در آمريکا اشاره شده و آمده است
: آنچه در پشت ديوار زندانها می گذرد از ديد عموم پنهان است . بيش از
7/1 ميليون زندانی در آمريکا از نقض حقوق بشر در اين بازداشتگاهها آسيب
پذيرند . بسياری از آنان هدف آزار و اذيت زندانيان قرار می گيرند .
زنان و مردان زندانی ، قربانی آزارهای جسمی و جنسی می شوند و در اين
مسير روشهای وحشيانه و تحقير آميزی که جان آنان را به مخاطره می اندازد
به کار گرفته می شود . در بين قربانيان اين اقدامات، زنان باردار ،
معلولان ذهنی و حتی کودکان مشاهده می شوند .
« ژون آفريک » به نقل از گزارش عفو بين الملل می افزايد : در بين
روشهای « فوق العاده پيشرفته ای » که در مورد « مظنونان » به کار گرفته
می شود می توان به مواردی چون استفاده از نوعی وسيله شوک دهنده برقی يا
ريختن ماده سوزان به چشم فرد و موارد ديگر اشاره کرد .
اين هفته نامه می افزايد : آمريکا مملو از اتباع ديگر کشورهايی است که
به بهانه فرار از سرکوب و شکنجه به اين کشور گريخته اند با اين حال
مقامهای آمريکايی خود به طور منظم حقوق اساسی مردمی را که با اخذ
پناهندگی به اين کشور آمده اند ، نقض می کنند .
« ژون آفريک » در خصوص مجازات اعدام در آمريکا می نويسد : از سال 1359
بيش از 350 زندانی در اين کشور اعدام شده اند و سرنوشت 3300 نفر ديگر
نيز در دست مقامات آمريکايی است به طور کلی شمار اعدام شدگان در امريکا
در سالهای اخير رو به افزايش بوده است . بر اساس اين گزارش ، در آمريکا
اعدام به روشی مستبدانه و ناعادلانه صورت می گيرد و رأی صادره می تواند
متأثر از ملاحظات نژادی يا شرايط اقتصادی باشد .
« ژون آفريک » در خصوص نا برابريها قومی و نژادی در آمريکا به نقل از
عفو بين الملل می نويسد: آمريکا نخستين قدرت اقتصادی جهان است با اين
حال اين کشور با مشکلات اجتماعی گسترده ای نظير بيکاری ، نظام بهداشتی
و افزايش جنايت روبرو است . در زمينه توزيع ثروت نيز در اين کشور
نابرابری شديدی حاکم است . بر اساس ارزيابی صورت گرفته ، بيش از 9 درصد
کودکان در آمريکا در منتهی اليه خط فقر به سر می برند و ميليونها
آمريکايی از دستيابی به نظام آموزشی يا صحی محرومند و 35 ميليون
آمريکايی فاقد بيمه درمانی اند اين در حالی است که از سوی ديگر اعتياد
به مواد مخدر و مشروبات الکلی در اين کشور بيداد می کند .
اين نشريه در ادامه می افزايد :
به گزارش عفو بين الملل ، قتل ، عامل اصلی مرگ و مير جوانان سياه پوست
در آمريکا است و يکی از علل آن وجود 200 ميليون قبضه انواع اسلحه در
اين کشور است .« ژون آفريک » با نقل بخشهای ديگری از اين گزارش اضافه
ميکند : به رغم تلاشهايی که در اوايل قرن ميلادی جاری برای رفع تبعيض
نژادی در اين کشور صورت گرفته ، تبعيض عليه سياهان و ديگر اقليتهای
قومی و نژادی نظير مهاجران آمريکای لاتين ، اعراب و اتباع کشور های
آسيايی در اين کشور کماکان وجود دارد . حدود يک سوم جوانان سياه پوست
آمريکايی زندانی هستند يا بطور مشروط در آزادی به سر می برند .در شرايط
مساوی يک سياه پوست آمريکايی يک سوم يک سفيد پوست اقبال يافتن کار را
دارد .
بر اساس اين گزارش مقامهای آمريکايی با ورود مهاجران جديد مخالفند و در
سال 1375 کنگره اين کشور قانونی را تصويب کرد که به موجب آن مهاجران حق
ندارند عليه برخی اقدامهای افراطی مأموران اداره مهاجرت اين کشور به
دادگاه شکايت کنند .
« ژون آفريک » در بخش ديگری از اين گزارش می نويسد : به رغم وجود قانون
منع تبعيض جنسی در آمريکا ، زنان اين کشور قربانی تبعيض و سوء استفاده
جنسی اند و زنان اقليتهای قومی و نژادی بيش از ديگران قربانی اين مسأله
اند .
اين هفته نامه فرانسوی در پايان می افزايد : در آمريکا قوانين محلی و
فدرال زيادی در حمايت از شهروندان وجود دارد اما با اين حال حقوق
شهروندان در اين کشور همواره نقض می شود و بايد پرسيد چرا چنين است .؟
دموکراسي انتقالي
اگر سرچشمه های اشک عالم را به من بخشند
و یا ابری به پهنای زمین در من فرود اید
اگر آن اشک سیل آسا
ره پنهانی دل را به سوی دیده بگشاید
لهیب درد خاموش مرا تسکین نخواهد داد
م تلخ مرا از خاطرم بیرون نخواهد برد
مگر مرگ اید و راه فراموشیم بنماید
من از داروی شور اشک در شب های بیداری
چه امیدی به غیر از این توانم داشت
که درد تازه ای بر دردهای من نیفزاید
چنان گمگشته در خویشم ک هیچم رهنمایی نیست
چنان برکنده از خکم که از من ، نقش پایی نیست
نسیمم از دیار خویشتن بویی نمی آرد
در اقلیم غریبانم ، نسیم آشنایی نیست
اگر بانگ خروسم در طلوع کودکی خوش بود
شب عمر مرا از هیچ سو دیگر صدایی نیست
چه غم مرا از هیچ سو دیگر صدایی نیست
چه غم گر چلچراغ ماه ، بزمم را نیاراید
شبی دارم که در آفاق تاریکش
تمام روشنایی ها فرو مرده ست
ختان را ، سکوت مرگ ، در خوابی گران برده ست
من اما در میان خفتگان ، آن پیر بی خوابم
که در دستش ، کتاب کهنه ی هستی ورق خورده ست
و خوابی نیست تا این خسته را از خویش برباید
کجایی ای دیار دور ، ای گهواره ی دیرین
که از نو ، تن به آغوشت سپارم در دل شب ها
به لالای نسیمت کودک آسا دیده بر بندم
به فریاد خروست دیده بردارم ز کوکب ها
سپس ، صبح تو را بینم که از بطن سحر زاید
دیار دور من ای خک بی همتای یزدانی
خیالت در سر زردشت ومهرت در دل مانی
ترا ویران نخواهد ساخت فرمان تبهکاران
ترا در خود نخواهد سوخت آتش های شیطانی
اگر من تلخ می گریم چه غم زیرا تو می خندی
و گر من زود می میرم ، چه غم زیرا تو می مانی
بمان ! تا دوست یا دشمن ، تو را همواره بستاید.
نادرپور
اين تصور رايج كه فتوحات سريع نظامى در افغانستان و عراق، دوره اى از امپراتورى جهانى را براى آمريكايى ها به ارمغان خواهد آورد، اکنون كاملاً رنگ باخته است. آمريكايى ها اساساً بايد با خوددارى از انجام هرگونه اقدام تحريك آميز، رسالت انسانى خود را نزد افكار عمومى جهانيان توجيه كنند. به نمايش درآمدن عكس هايى از چند مزدور حيوان صفت آمريكايى در حال پوزخند زدن و لذت بردن از تحقير جنسى دستگيرشدگان عرب در زندان ابوغريب و شکنجه زندانيان افغان در بگرام ،اهانت به قرآن در زندان گوانتانامو، موجى از خشم و انزجار را در سطح جامعه بين المللى در قبال سياست هاى اتخاذ شده از سوى مقامات آمريكايى به ارمغان آورد. مديريت امپراتورى يا شايد حتا مديريت اشغالگرى توسعه يافته در مقايسه با گذشته بسيار پيچيده شده است. آمريكايى ها با وظيفه اى دشوار در قبال زدودن آثار فاجعه آميز رسوايى هاى اخير در زندان «ابو غريب» بغداد از چهره مأموريت هاى نظامى وعده داده شده اين كشور در عراق و در سطحى گسترده تر در خاورميانه مواجهند. شهروندان آمريكايى نه تنها بايد موج جديد خشونت هاى نسبت داده شده به هموطنان شان در عراق را مورد ملاحظه دقيق قرار دهند بلكه همچنين بايد از آن به عنوان ابزارى براى تمركز بيشتر بر روى جاه طلبى هاى وعده داده شده از جانب دولت «بوش» در زمينه لزوم تقويت دفاع ميهنى از طريق راه اندازى جنگ هاى پيشگيرانه (در مواقع لزوم) استفاده كنند.
دولت اكنون نمى تواند همچون گذشته خوشبين باشد كه اكثريت مردم آمريكا در پى افزايش ميزان تلفات و ايجاد تزلزل آشكار در جهت گيرى هاى دولت نسبت به آينده سياسى عراق همچنان به خلوص نيت يا صلاحيت اش ايمان داشته باشند. همان طور كه «اسكات فيتزجرالد» نويسنده شهير آمريكايى در روايت «The Great Gatsby» به كنايه از نتايج اسف بار جنگ جهانى اول براى كشورش مى گويد «ما ديگر از تعقيب اهداف بزرگ خسته شده ايم» ممكن است آمريكايى ها پس از شنيدن وعده هاى مكرر «بوش» مبنى بر لزوم تجميع قوا و كاشت ارزش هاى فرهنگ آمريكايى در زمين هاى مستعد رشد تروريزم در خاورميانه از تحقق نيافتن اين قبيل وعده ها خسته شده باشند. شايد هم ظرفيت تحمل پذيرى مردم آمريكا در عصر معروف به «عصر ارتباطات و تبادل سريع اطلاعات» دچار افت قابل توجهى شده باشد. بوروكراسى ها در دوره هايى همچون دوران معاصر به سراشيبى هاى عميقى سقوط مى كنند.
آنها احساس مى كنند كه چاره اى جز دفاع از خود و دفاع از تفاسير رؤياپردازانه خود از حقيقت كه آن را از مدت ها پيش براى عموم مردم آشكار كرده بودند، ندارند. اما اين يكى از همه بدتر است. رهبری پنتاگون تاكنون از پاسخ دادن به يك سئوال عمده طفره رفته اند:
آيا اين سوءرفتارها كه نمونه هاى جالبى از آنها در عكس ها منتشر شده و سازمان های متعدد حقوق بشر جزئيات تکان دهنده آن را انتشار داده اندبه وضوح قابل مشاهده است حقيقتاً كار عده اى معدود (و خودسر) بوده يا اينكه احياناً بخشى از روش هاى بازجويى طراحى و مديريت شده توسط اطلاعات ارتش و سازمان جاسوسى آمريكا (cia) بوده است؟ چنانچه مورد دوم صحيح بوده باشد نام اين رسوايى را فقط مى توان «سازماندهى اشتباه متوليان امر» ناميد نه يك سوء رفتار جزيى مهار نشده. ما اكنون نيازمند آنيم كه سئوال پرسيده شده از «رامسفلد» را به ابعاد جديدتر و وسيع ترى گسترش دهيم: آيا توسعه يافته ترين و اطلاعاتى ترين جامعه تاريخ بشرى بايد سازماندهى شود تا جنگ مدرن بسط يافته اى را كه تمامى مراحل و اجزاء آن توسط دوربين ها ثبت و ضبط مى شود ادامه دهد؟ بهترين پاسخ براى اين سئوال اين است: «نه، هرگز نبايد اينگونه باشد». بار ديگر، دولت «بوش» شايسته ملامت شدن و مقصر شناخته شدن به خاطر انجام ندادن تلاش بيشتر براى ايجاد هماهنگى لازم ميان آرمان ها و توانايى هاى خود و همچنين عدم تشريح مسير واقعى سياست هاى آتى خود در منطقه خاورميانه و افغانستان است.
اعلام رسمى حفظ ۱۳۵ هزار نظامى ارتش آمريكا در عراق كه دقيقاً با اوج
گيرى جريانات ناخوشايند سياسى اخير در اين كشور خاورميانه اى همزمان
بود سند گويايى بر تداوم پايبندى «بوش» به اهداف بلندپروازانه اى بود
كه او از مدت ها پيش براى آينده كشورش ترسيم كرده بود. اما «بوش» بايد
بداند كه فقط يك گام ديگر تا مبتلا شدن به مشكل ناشكيبايى استراتژيك كه
در دهه هاى اخير به جزئى از فرهنگ عامه مردم آمريكا تبديل شده است،
فاصله دارد.
در اين شکي نيست که اکنون مردم امريکا به وعده های ميان تهي بوش باور
نداشته و همه از ادامه جنگ که منجر به کشته شدن فرزندان شان مي گردد
ناراض اند. فعالان حقوق بشر مى گويند نظاميان آمريكايى كه به دنبال
مردان مظنون در عراق هستند، زنان و دخترانى را كه مردانشان در خانه
حضور ندارند، دستگير مى كنند. در پايان گزارش گاردين آمده است: مقامات
آمريكايى اذعان كرده اند كه دستگيرى زنان عراقى به منظور متقاعد كردن
مردان مرتبط با آنها در خصوص كسب اطلاعات بيشتر بوده است، راهكارى كه
در تناقض با قوانين بين المللى است. در همين حال سازمان ديده بان حقوق
بشر، آمريكا را به نقض قوانين بين المللى مبارزه با شكنجه محكوم کرد.
به گزارش خبرگزارى فرانسه «كنت راث» مدير اجرايى ديده بان حقوق بشر در
اين باره گفت: «شكنجه زندانيان عراقى به دست نظاميان آمريكايى تنها
بخشى از مسئله است. مسئله مهم اين است كه اين شكنجه ها در چارچوب
تصميماتى صورت گرفته كه دولت آمريكا آنها را تصويب كرده است.» ديده بان
حقوق بشر، آمريكا را متهم مى كند كه نه تنها كنوانسيون ژنو درباره
اسراى جنگى را نقض كرده بلكه همچنين كنوانسيون مبارزه با شكنجه را زير
پا گذاشته است. اين سازمان خاطرنشان كرد:
جورج بوش رئيس جمهورى آمريكا در جون سال ۲۰۰۳ قول داده بود كه قوانين بين المللى مبارزه با شكنجه و ديگر اعمال غيرانسانى عليه اسراى جنگى را رعايت كند. وزير خارجه انگليس اخيراً تعداد شهروندان عراقى كشته شده در طول حمله نظامى به آن كشور و پس از آن را حدود 2۰ هزار نفر ذكر كرد. جك استراو گفت: اين آمار دقيق نيست بلكه يك آمار تخمينى مبتنى بر داده هاى سازمان هاى غيردولتى فعال در عراق است. وى در عين حال تاكيد كرد كه اين آمار تخمينى نيز مربوط به سه ماه پيش است ولى دولت انگليس تمامى تلاش خود را به كار گرفته تا آمار دقيقى از تعداد كشته شدگان عراقى تهيه كند.
استراو همچنين گفت كه تعداد زيادى از عراقى هاى كشته شده در جنگ و پس از آن «تروريست ها و شورشيانى» بودند كه تلاش داشتند تا مانع شكل گيرى عراقى دموكراتيك و كامياب شوند. وى تعداد شهروندان بى گناه عراقى كشته شده را اندك توصيف كرد و گفت كه بخشى از اين افراد نيز نه توسط نظاميان اشغالگر بلكه توسط تروريست ها و شورشيان كشته شدند. عدم شمارش عراقى ها كشته شده در طول جنگ و پس از آن يكى از مواردى است كه نه تنها تاكنون مورد انتقاد مخالفان جنگ در انگلستان قرار گرفته بلكه از سوى پارلمان اين كشور نيز تقبيح شده است.
مجلس عوام و اعيان انگليس تاكنون طى چند مرحله در اين مورد از وزارت
دفاع و وزارت خارجه كشورشان پرسش كرده اند ولى هر بار مسئولان اين
وزارتخانه ها وعده داده اند كه اقدام جدى در اين زمينه انجام خواهند
داد. نماينده ويژه نخست وزير انگليس در امور حقوق بشر عراق در يك
مصاحبه راديويى توجيه كرده بود كه نيرو هاى اشغالگر به علت دفن فورى
كشته شدگان از سوى عراقى ها براساس شريعت اسلام نتوانسته اند در اين
مورد آمارگيرى كنند. وزير سابق توسعه بين المللى انگليس طى سخنانى در
مجلس عوام عدم شمارش كشته شدگان عراقى را ننگ آور توصيف و آن را نشانه
ارزش قايل نشدن براى جان شهروندان عراقى توصيف كرد. شورت از قول مقام
هاى عراقى تعداد شهروندان كشته شده آن كشور در طول جنگ و پس از آن را
۱۱ هزار نفر اعلام كرد. از سوى ديگر ژنرال هامونت معاون فرمانده لشكر
يك سواره نظام آمريكا در عراق گفت: از زمان پايان رسمى جنگ در عراق در
۱۷ ماه اپريل ۲۰۰۳ تاكنون، بيش از 40 هزار شهروند عراقى كشته شدند. اين
ژنرال آمريكايى در پايگاه نظامى آ مريكا در فرودگاه بغداد در جمع
خبرنگاران افزود: كليه اين افراد در جريان عمليات تروريستى جان خود را
از دست دادند. اين مسئول نظامى آمريكايى گفت: نيرو هاى ائتلاف قادر به
توقف عمليات تروريستى هستند، به شرط اينكه عراقى ها نيز در اين زمينه
همكارى كنند.
به فاصله كمى پس از وقوع حملات تروريستى ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، بسيارى از
شهروندان آمريكايى كه دچار آسيب هاى روحى شديد و استرس هاى خردكننده اى
شده بودند، راهكارهاى تند ارائه شده از سوى مقامات كاخ سفيد براى
مقابله با تبعات گسترده آن حوادث را پذيرفتند و يقيناً انتظار داشتند
كه رهبران شان همچون گذشته خود را به اجراى موافقتنامه هاى بين المللى
و استانداردهاى جهانى حقوق بشر پايبند نشان دهند.
اما در بسيارى از كشورها، مدافعان حقوق بشر جزء نخستين كسانى بودند كه نتايج ملموس اين تغييرات را حس كردند و سازمان هاى بشردوست بين المللى به تشريح نگرانى هاى عميق خود نسبت به اين قبيل رفتار ها براى يكديگر و براى مقامات عالى رتبه نظامى و دولتى آمريكا درباره تأثيرات زيانبار سياست هاى جديد اين كشور و همچنين انتشار گزارش هاى متعددى از سوءرفتارها در نقاط مختلف جهان پرداختند. گزارش هاى منتشر شده از سوى رسانه هاى خبرى مستقل در مورد انتقال تعدادى از افراد مظنون به انجام فعاليت هاى خرابكارانه به كشورهاى سوريه، مصر، عربستان سعودى يا ديگر كشورهايى كه گمان مى رود شكنجه در آنها به عنوان ابزارى براى بيرون كشيدن اطلاعات از دهان مظنونان كاملاً پذيرفته شده است.
اين تصميمات دولت آمريكا، تأثيرات ناگوار سريعى در سطح جهان داشت. حقوقدانان، متخصصان، كارشناسان و روزنامه نگاران زيادى از ناميده شدن به القاب زننده اى همچون تروريست، صرفاً به خاطر انتقاد از يك سياست دولت يا انجام كارهاى روزمره خويش، در امان نماندند. شايد بدتر از آن، انتشار گزارش هايى است كه نشان مى دهد دولت آمريكا قوانين ضدتروريزم مرتجعانه اى را كه به تبعيت از «قانون ميهن پرستى ايالات متحده» نگاشته شده به سران برخى كشورها ارائه داده و خواستار اجراى بى قيد و شرط آنها در ممالك تحت سلطه شان شده است؛ اين در حالى است كه به اعتقاد بسيارى از كارشناسان، اين قوانين با اصول دموكراتيك و اصل حاكميت قانون در تضادند. در هر مورد، تأثير معكوس سياست هاى جديد دولت آمريكا بر روى موضوعات مهمى همچون حمايت از آزادى هاى فردى و اجتماعى و حقوق بشر با ارائه مدارك مستدل و شواهد ويژه اى شرح داده شد. اين مقامات با دقت هر چه تمامتر به سخنان ايراد شده گوش فرا دادند و اجماعاً وعده دادند كه راه هايى را براى كاستن از آثار و تبعات ناگوار اين معضل خطرناك جست وجو كنند.
اما همان طورى كه سير حوادث و اتفاقات بعدى نشان داده اند، اين قبيل فعاليتها، اصلاحات قابل ملاحظه اى را در بالاترين سطوح حكومتى ما به ارمغان نياورده اند. در بسيارى از كشورها، رهبران جنبش هاى حقوق بشر و دموكراسى، نويدبخش تحقق رؤياهاى ديرين ما براى دستيابى به جهانى امن تر و عدالت آميزتر هستند كه در آن افراد كمترى در برابر هرگونه افراط گرايى نشأت گرفته از عداوت، بغض و كينه سر تعظيم فرود آورند. اين مدافعان حقوق بشر در خطوط مقدم آزادى در كشورهايشان، متحدان واقعى ما محسوب مى شوند و ايالات متحده بايد همواره خود را نسبت به حمايت از - و نه تضعيف - آنها متعهد نشان دهد. براى تحقق ارزش هاى والايى همچون امنيت و آزادى، نياز به ايجاد اصلاحات بنيادين در ايالات متحده و هر جاى ديگر دنيا به شدت احساس مى شود؛ اين اصلاحات بايد شامل مواردى از قبيل ايجاد محدوديت هاى شديد بر روى توان نظارتى بى حد و حصر حكومت ها، التزام مجدد به حق عامه براى آگاهى از مسائل روز، بازنگرى دقيق قضايى و تقنينى در امر بازداشت ها و ساير مسئوليت ها و وظايف اجرايى و همچنين پايبندى به رعايت استانداردهاى بين المللى در زمينه قانون و اجراى عدالت باشد. ايالات متحده بايد يك بار ديگر خود را به عنوان قهرمان آزادى خواهى و رعايت حقوق بشر به جهانيان بشناساند.
زندان ها و بازداشتگاه ها
روز شکار است
می روم امروز ، سوی دامنه ی کوه
می روم آنجا که زیر خنده ی خورشید
ابرو در هم کشیده جنگل انبوه
می روم آنجا که چون صفیر زند تیر
ماده پلنگی چو شعله بر جهد از سنگ
دندان را در گلوی من بفشارد
پیرهنم را به خون تازه کند رنگ
مغزم چون زرده تخم ریخته بر خک
جوشد در زیر شاخه های تر تک.
نادرپور
جنازه ، خون ، دود ، آتش ، گریه ، زاری ، شیون ، فغان ، گلوله ، صدای انفجار ، خشم ، نفرت، نفرت ، بازهم نفرت ... این ها تصاویری است که پیاپی شبکه تلویزیون « یورو نیوز » در سراسر اروپا و جهان پخش می کند . شبکه ای که با د ید ن این تصاویر، با خود تفسیرکنم که عکس ها مونتاژ شده و اخبار گزینشی پخش می شوند واحساس کنم که حکومت بدین ترتیب می خواهد احساسات ضد امریکایی مردم را تحریک نماید. فرانسه، مهد آزادی است. با د ید ن این همه خون و جسد می تواند راه تمرکز را به روی ذهن باز کند که کلمات و جملات را ببلعد ؟ حتی گویند گان « یورونیوز » نیز برای نشان عمق فاجعه فقط از یک کلمه درشت که زیر عکس ها گذاشته اند استفاده می کنند : « بدون تفسیر » پیاپی دهان دروبین به روی بیننده باز می شود و می بیند که چگونه کودکان قد ونیم قد عراقی به جای آرامید ن درآغوش مادر در سینه خاک در خواب ابد فرو می روند و مادرانی که از وحشت وهراس قالب تهی می کنند و پدرانی که با مشاهده سینه سوراخ سوراخ شده عزیزانشان ، بر زمین می افتند و د یگر بلند نمی شوند....
آن طوری که از تلویزیون می بینم فکر نمی کنم د یگر از نسل خالص عراقی کسی باقی مانده باشد ، چرا که لباس پلنگی های آمریکایی تمام آنها را مثل بره د رید ند و سربریدند و هیچ کس هم د م برنیاورد. با دید ن این تصاویر در این فکر فرو رفته ام که چرا وقتی در انفجار راه آهن اسپانیا 193 نفر کشته شد ند تمام دنیا یک پارچه کینه و نفرت شده بود، اما حالا در عرض یک روز آن هم در روز روشن و در مقابل هزاران چشم ، در عراق 300 تا 500 نفرمثل برگ خزان روی زمین می افتند ، آب از آب تکان نمی خورد. گوش د نیا کر نشده بلکه منافع ایشان فعلا ایجاب می کند تا قرص سکوت بلعند و خود را به کری بزنند . هیچ انتظاری از کشورهای غربی نیست چرا که در نزد آنها تنها چیزی که از جان انسان ها، ارزش به مراتب بالا تری دارد همان طلای سیاه است ، که همواره روزگار صاحبانش را سیاه کرده و به خاک سیاه نشانده است ! کشورهای عربی به خصوص همسایگان د یوار به د یوار عراق نیز فقط کر و کور شده اند . حق هم دارند که در برابر به خاک افتادن هم نوعان و هم کیشان خود سکوت اختیار کنند . چرا که شکستن سکوت آنها همان است و کله پا شد نشان همان. مشاهده این صحنه ها ، امان را بریده است .
شدت باران به حدی است که گویا آسمان نیز به حال مردم بی دفاع و مظلوم عراق گریه می کند . پنجره را می بند م و پرده هم را می کشم و ناخود آگاه این شعر را زمزمه می کنم : من ناله تو می شنوم در خروش موج من شکوه تو می شنوم در غریو باد چشم د لم به مرگ سیاه تو خون گریست ای بی تو روی هر چه پلیدان سیاه با د. در چنين حالت در شرايط شديد امنيتي قرار است انتخابات پارلماني تدوير گردد و حکومت اشغال گران به اصطلاح مشروعيت خود را بدست آرد.
آزار زندانيان در زندان ابوغريب عراق، خشم و انتقاد جهانی را به دنبال داشت. روزنامه گاردين گزارش می دهد که آزارهای مشابهی هم در بازداشتگاههای آمريکا در افغانستان انجام شده است روزنامه گاردين در شماره ۱۸ فوريه خود گزارشی از بازداشتگاههای نيروهای آمريکا در افغانستان منتشر کرده است. روزنامه گاردين می نويسد که به هزاران صفحه مدارک و شواهدی دست يافته است که هيات تحقيقاتی ارتش آمريکا از وضع بازداشتگاه های اين کشور بدست آورده و پس از يک دعوی حقوقی طولانی سرانجام در اختيار اتحاديه آزاديهای مدنی آمريکا قرار داده است. روزنامه گاردين می نويسد که شکنجه، تجاوز جنسی و تحقير زندانيان به صورتی که در زندان ابوغريب عراق انجام می گرفت در بازداشتگاه های ارتش آمريکا در افغانستان نيز جريان داشته است و سربازان آمريکايی عليرغم رسوايی که افشای اينگونه اعمال در زندان ابوغريب در جامعه جهانی به بار آورد، بر آنچه در بازداشتگاه های افغانستان می گذشت سرپوش می گذاشتند تا از بروز مجدد خشم و انزجار در جهان جلوگيری به عمل آورند. روزنامه گاردين می نويسد"عکسهايی که از بازداشتگاهی در جنوب افغانستان به دست آمده و سربازان گردان ۲۲ پياده نظام آمريکا را در حال شکنجه زندانيان چشم بسته با ايجاد صحنه ساختگی اعدام نشان می داد، عمدا از بين برده شدند."
روزنامه گاردين سپس در ادامه گزارش خود می نويسد که سربازان آمريکايی بعد از ارتکاب اين اعمال با ارعاب و تهديد زندانيان آنان را وادار به سکوت می کردند و روشی را که در مورد يک زندانی در تکريت عراق به کار گرفته شده، بر اساس شواهد به دست آمده ذکر می کند و می نويسد: "به گفته اين زندانی، سربازان آمريکايی او را آنچنان محکم به صندلی بستند که کتفش دررفت و يک سرباز آمريکايی، در حالی که او را مورد ضرب و شتم قرار می داد، تهديدش می کرد که اگر زبانش را باز کند و در اين مورد با کسی حرف بزند، برای مدت طولانی در زندان نگه داشته خواهد شد و روی آزادی را نخواهد ديد.
اين زندانی در تاريخ ۲۳ نوامبر سال ۲۰۰۳ شکايت خود را پس گرفت. يک پزشک ارتش امريکا که او را مورد معاينه قرار داده بود، صحت ادعاهای او را مورد تاييد قرار داد اما عليرغم آن، پرونده اين زندانی، اکتبر سال گذشته بسته شد." .روزنامه گاردين سپس به نقل از جميل جعفر، يکی از وکلای اتحاديه آزاديهای مدنی آمريکا می نويسد: "اين مدرک نشان می دهد که ارتش آمريکا در مورد تحقيق پيرامون آزار و شکنجه توسط سربازان اين کشور جدی نيست". روزنامه گاردين سپس از شخصی موسوم به حسين عبدالقادر يوسف مصطفی در بازداشتگاه ارتش امريکا در پايگاه هوايی بگرام نام می برد که به کلايو استافورد اسميت، وکيل خود گفته است که دو سرباز آمريکايی به زور او را به روی يک ميز خم کردند و سرباز ديگری يک چوب بيس بال را در مقعد او فرو برد. مورد ديگری که روزنامه گاردين از آن نام می برد به شخصی موسوم به عبدالرحمن احمد الديماوی مربوط می شود که مدت دوسال دربازداشتگاه های افعانستان و گوانتانامو به سر برده است. به گفته اين فرد، طی چهل روز بازداشت در بگرام، از او با بدن برهنه و در وضعيت بسيار شرم آور عکس گرفته شد و در يک قفس، مدت دو روز با طناب آويزان نگه داشته شده بود. در خاتمه، روزنامه گاردين می نويسد که چهارشنبه ۱۶ فوريه ازطرف اين روزنامه با فرماندهی مرکزی نيروهای امريکايی در افغانستان تماس گرفته شد تا در اين باره نظر خود را ابراز دارد، اما او تنها به ارسال يک پيام ازطريق پست الکترونيک اکتفا کرد حاکی از اينکه تحقيقاتی در اين باره جريان دارد .
«قسمت سیزدهم»
)تلاش کردم تا در اين نبشته هاي تاريخي زيباترين اشعار و ناياب ترين تصويرها تهيه و به پيشگاه شما عزيزان تقديم گردد. هدف از انتخاب تصوير مستند سازي و حقيقت نگاري را افاده مينمايد و مزين شدن با اشعار شيوه ي جديد ي است تا از يکطرف بحث هاي تاريخي را با شعر صيقل داد و از جانب ديگر خواننده را از يک نواختي بيرون کرد… (