monday 19 march 2007 10:33:39

 

 

 

                                

تبليغات هدف دار سازمان هاى بين المللى تروريست، بر روى راديكال هاى بدوى هم بى تاثير نبوده است. دولت مركزى كشور پر قبيله مصر از سال ها پيش به عناوين مختلف مردمان چادرنشين را آزار و اذيت كرده و در كار آنها اشكال تراشى مى كند. عوامل دولت با فريبكارى سران معمولاً بى سواد اين قبايل را وادار به فروش اراضى خود كرده و در غير اين صورت با مانع تراشى ها و بهانه سازى هاى بوروكراتيك اموال و اراضى آنان را تصرف مى كنند. اين روش ها و اعمال ناجوانمردانه دولت مصر نه تنها برخى از اين جوانان بدوى را تبديل به كارگزاران گروه هاى تروريستى خارجى مى كند بلكه عده اى از آنان در كسوت هواداران آموزه هاى «بن لادن» نيز خدمت مى کنند.

طولى نكشيد كه پيامدهاى اقدام تروريستى در گردشگاه «دهب» هم رسيد. هنوز نيم ساعت از آن سه انفجار نگذشته بود كه نيروهاى پوليس مصر به دهكده كوچك «نوويبه» وارد شدند و خانه ها و سياه چادرهاى خانواده و اقوام بدوى در يكصد كيلومترى شمال دهب را تفتيش كرده و بسيارى از مردان دهكده را بازداشت كردند. پس از آن اين مناطق تقريباً خالى از سكنه با پست هاى بازرسى بسته شد و تا دو روز جاده شمال به جنوب در كرانه درياى سرخ نيز مسدود بود.  يك شب پس از آن حمله تروريستى نيز ده مرد ديگر كه اكثر آنان از چادرنشينان بدوى بودند توسط نيروهاى امنيتى مصر دستگير شدند. بنا به اعلام پوليس اين ده نفر كوتاه زمانى پس از آن انفجار ها، قصد داشته اند با اتومبيل هايى با پليت هاى تقلبى فرار كنند. اما پيام حكومت مصر در اين دستگيرى ها و اطلاعيه ها كاملاً روشن بود: انفجارهاى صورت گرفته در دهب نيز همچون انفجارهاى «تابا» و «رأس الشيطان» در سال ۲۰۰۴ و شرم الشيخ در سال ۲۰۰۵ بايد به حساب قبايل بدوى نوشته شود. اين مسئله بعد از انفجارها، توسط وزير داخله كشور مصر «حبيب لعدلى» در تلويزيون دولتى مصر هم عنوان شد و البته وزير از اين پيشتر رفتند و اعلام كردند كه دو سوءقصد انتحارى در نواحى شمالى و هم آن حملات تروريستى دو سال گذشته با هم در ارتباط تنگاتنگ بوده اند. به گفته وزير داخله مصر در پشت همه اين اقدامات تروريستى راديكال هاى بدوى كه عليه دولت مصر شوريده اند، قرار دارند. البته وزير بدون ارائه هرگونه مدركى بدويان را متهم مى كرد و جالب آنكه هيچ حرفى از القاعده در ميان نيست.

براى اين بدويان قبيله اى و اكثراً چادرنشين كار ديگرى وجود ندارد. انفجار آن بمب ها خيلى زود اثر خود را بر جاى گذاشت. همه توريست ها بلافاصله از آن منطقه فرار كردند و بسيارى از آنها كه از راه دريا در راه مصر بودند، از همانجا بازگشتند. در گردشگاه دهب هم وحشت از فرار توريست ها در ميان مردم موج مى زد. كمتر از ۲۴ ساعت پس از آن انفجارها صدها نفر از تاكسيرانان و ليدر تورهاى دهب كه تقريباً همه آنها از افراد قبايل بدوى هستند، دست به تظاهرات زدند. بر روى پلاكاردهايى كه در دستان اين تظاهركنندگان بود، با خطى كج و معوج نوشته شده بود: «به صلح عشق مى ورزيم و به ترور نفرت».

دو روز پس از انفجارها هم دهب شاهد تظاهرات كارگران غربى و خارجى مقيم مصر بود. آنها هم اعلام كردند كه عاشق صلح هستند و افراد بدوى آن منطقه را از دوستان نزديك خود مى دانند. اما ديپلمات هاى خارجى مقيم مصر نسبت به آنچه دولت اين كشور ادعا مى كند، به ديده ترديد مى نگرند و عقيده دارند كه افراد بدوى به تنهايى نمى توانند عامل اين انفجارها باشند. از نظر آنان گروه القاعده و همكارانشان از پشت پرده اين عمليات را سازماندهى و اجرا كرده اند. يكى از ديپلمات هاى اروپايى مى گويد: «بى ترديد دولت مصر اين طور صلاح ديده است تا خطر اين اقدامات را كوچكتر و اقدامات تلافى جويانه خود را ساده تر وانمود كند، اما متاسفانه واقعيت مسئله چيز ديگرى است.»
آنچه اين ديپلمات عنوان مى كند نشانى از خطرات كمتر در آينده ندارد. بر اين اساس افراد بدوى از قرار معلوم تنها به عنوان قاچاقچى براى گروه هاى تروريستى اى مثل القاعده فعاليت مى كنند. پس مى توان نتيجه گرفت كه با توجه به اين كمك افراد بدوى كه متخصص عبور از راه هاى صعب العبور آن منطقه هستند، جلوگيرى از حملات تروريستى آينده به صحراى سينا، كار چندان راحتى نخواهد بود. افراد قبايل بدوى اين منطقه از صدها سال پيش به قاچاق اسلحه و مواد مخدر و ديگر كالاهاى ممنوعه اشتغال دارند. جالب آنكه اين عده كالاهاى قاچاق خود را از مناطق و راه هايى حمل و نقل مى كنند كه در هيچ نقشه جغرافيايى اثرى از آنها نيست. علاوه بر آن اين افراد به گردنه هاى ناشناخته اى آشنا هستند و سيستم هشداردهنده خاص خود (براى مقابله با پوليس) را دارند. از قرار معلوم نيروهاى امنيتى مصر هم از روش هاى منحصر به فرد قبايل بدوى اطلاع دقيقى ندارند. شايد به همين دليل بود كه دو روز پس از انفجارهاى دهب سرپرست تيم جست وجوگران عوامل تروريست در سازمان امنيت مصر ناگهان به يمن رفت.

بنا به نوشته ها و نقل قول هاى نشريات مصر، دليل سفر «عمر سليمان» به يمن براى آگاهى از اين مسئله بوده كه آيا فراريان زندان صنعا ارتباطى با مهاجمان صحراى سينا داشته اند يا نه. علاوه بر آن سازمان اطلاعات مصر به طور پنهانى از ايالات متحده آمريكا خواسته است كه در آناليز تكه هاى بمب ها براى يافتن سرنخى از عاملان اين سوءقصدها، به آن سازمان كمك كند. اما ظاهراً تبليغات شديد و هدف دار سازمان هاى بين المللى تروريست، بر روى راديكال هاى بدوى هم بى تاثير نبوده است. دولت مركزى كشور پر قبيله مصر از سال ها پيش به عناوين مختلف مردمان چادر نشين را آزار و اذيت كرده و در كار آنها اشكال تراشى مى كند. عوامل دولت با فريبكارى سران معمولاً بى سواد اين قبايل را وادار به فروش اراضى خود كرده و در غير اين صورت با مانع تراشى ها و بهانه سازى هاى بوروكراتيك اموال و اراضى آنان را تصرف مى كنند.

اين روش ها و اعمال ناجوانمردانه دولت مصر نه تنها برخى از اين جوانان بدوى را تبديل به كارگزاران گروه هاى تروريستى خارجى مى كند بلكه عده اى از آنان در كسوت هواداران آموزه هاى «بن لادن» نيز درمى آيند.  ناصر هم از اين قبيل افراد در خانواده و اقوامش دارد.

در حال حاضر حداقل يك گروه راديكال از بدوى ها وجود دارد كه كارشناسان تقريباً در مورد وجود آن متفق القول هستند. و همين گروه بود كه مسئول انفجارهاى «تابا» در سال ۲۰۰۴ شناخته شد. در آن زمان چند ده نفر مرد در اين رابطه دستگير شدند كه البته تا به امروز هيچ محاكمه اى براى آنان برگزار نشده است و اينكه آيا همه افراد آن گروه دستگير شده اند يا نه، باز هم مسئله اى مبهم است. مقامات امنيتى كشورهاى غربى همواره از اينكه دولت مصر پس از هر حمله تروريستى به يك باره سخت مى گيرد و ناگهان همه چيز را رها مى كند، شكايت ها دارند. اين تروريست هاى بدوى براى عملياتى مثل آنچه در «دهب» انجام گرفت، احتياجى به دستور گرفتن از خارج و يا حتى از روساى محلى خود نيز ندارند. تكنولوژى اينترنت تبليغات عليه همه كشورهاى غربى و آمريكا و دست نشاندگانش مثل دولت حسنى مبارك را به راحتى تا داخل سياه چادرهاى آنها نيز مى آورد. روش ساخت بمب هاى دستى و كوچك و كنترول از راه دور هم به راحتى از طريق همين اينترنت ميسر است. انتقال مواد منفجره هم به منطقه اى چون صحراى سينا براى آنان به سادگى آب خوردن است و تنها چيزى كه باقى مى ماند انگيزه و اراده براى اقدامات تروريستى است.

جالب و البته تاسف بار اينكه اقدامات انجام گرفته بر عليه تروريسم در صحراى سينا بيش از هر چيز به راديكاليزه شدن اين اقدام بدوى منجر شده است. تا يك سال ونيم پيش شايد تنها چندده نفر از مردم اين منطقه از جمله افراد به اصطلاح جهادى بودند، در حالى كه تعداد اين افراد در همين مدت به چند صد نفر رسيده است. زيرا پس از حملات سال ۲۰۰۴ بود كه چند هزار نفر از اين مردم بدون دليل و مدرك روانه زندان ها شدند. فعالان حقوق بشر نيز از سختگيرى ها و شكنجه هايى كه به صورت روزافزون عليه اين افراد به كار گرفته مى شود، گزارش مى دهند.  جالب آنكه عده به اسرائيلى ها كه حتى بعد از انفجارهاى اخير هم در آن منطقه مانده اند و از غروب خورشيد در اين سواحل لذت مى برند.

 کسانيکه در سال ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵ در تابا و شرم الشيخ مجموعاً ۱۲۲ انسان بى گناه را به خاك و خون كشيدند، خود را افراد «سرسپردگان عبدالله اعظم» مى نامند. عبدالله اعظم در واقع بنيانگذار اصلى القاعده به شمار مى آيد. او كه در سال ۱۹۴۱ در فلسطين متولد شده بود، تحصيلات و ادامه زندگى خود را در اردن، سوريه و مصر گذراند. عبدالله اعظم در سال هاى دهه هشتاد در پاكستان مدرسه اى اسلامى تاسيس كرد و در واقع در آنجا اقدام به جمع آورى نيرو براى مجاهدين مى كرد كه از جمله آنان اسامه بن لادن بود كه خيلى زود در  زمره مريدان عبدالله قرار گرفت. از نظر اصولى گروهى كه خود را با نام شخصى چون عبدالله اعظم معرفى مى كنند، فقط در فكر سقوط رژيم مصر و برپايى نظام خلافت در اين كشور نيستند بلكه اين نسخه اى است كه براى همه كشورهاى جهان در نظر گرفته اند.

در ميان افراد كه به تازگى دستگير شده اند، شهروندان اردنى، سورى و عراقى نيز حضور دارند. اين عده سياستى جهانى را دنبال مى كنند و وقت خود را براى كار ها و عمليات محدود و منطقه اى تلف نمى كنند. به هر حال به ويژه در سال هاى اخير دولت مصر با شدت و خشونت هر چه تمامتر عليه اين به اصطلاح جهادگران وارد عمل شده است.  شدت خشونت دولت مصر به اندازه اى است كه همواره داستان هاى وحشتناكى از شكنجه هايى كه هر روز عليه اين زندانيان اعمال مى شود بر سر زبان ها است. به نظرتحليل گران ، اروپا و آمريكا تا به امروز كمك ها و همكارى هاى وسيعى با دولت مصر در اين مورد داشته و افراد زيادى را در كشورهاى ديگر دستگير و به عنوان شهروندان تحت تعقيب مصرى تحويل شكنجه گاه هاى مخوف رژيم مبارك داده اند. به اصطلاح اخلاق گرايى دوگانه اروپا و آمريكا در اين مورد و چشم بستن آنها نسبت به اعمال وحشيانه اى كه در مورد اين زندانيان در مصر صورت مى گيرد و اشغال عراق و سياست هاى سكولار رژيم مبارك نسل جديدى از پيكارجويان را در كشور مصر پديد آورده كه همان طور كه پيش از اين آمد، براى اعمال خود منتظر دستور از خارج و يا داخل نمى شوند؛ نسل جديدى كه از تحصيل كردگان شهرى تا سطح پايين ترين چادرنشينان بدوى را شامل شده و روزبه روز به تعداد آنها افزوده مى شود، نسلى كه ريشه و خاستگاه آن جنگ خليج فارس است.

اکثرآ تروريزم ازمردان استفاده ميگرديد. مردان كه اكثريت جنبش را تشكيل مى دادند با سوءاستفاده از ديدگاه هاى سنتى در مورد جنسيت، براى به دست آوردن جايگاه بالاتر در سلسله مراتب اين جنبش تلاش مى كردند. هنوز هم همين كار را مى كنند اما در عصر ما يك فرق ايجاد شده است. حتى القاعده هم از زنان به عنوان نيروهاى استشهادى استفاده مى كند و با اين كار مردان را تهييج مى كند.
درباره اولين زنى كه براى القاعده به خود بمب بست اطلاعات زيادى در دست نيست جز اين كه به هيبت مردان درآمده و لباس مردان را پوشيده بود. او دو هفته بعد از عمليات پاكسازى به كمك آمريكايى ها در شهر «تلعفر» در نزديكى مرز سوريه
 ردايى بلند و گشاد به تن و چفيه اى به سر كرد. اين لباس ها به مدت كافى جنسيت او را مخفى كرد تا خود را به وسط جمعيت نظاميان برساند بدون آن كه توجه كسى را جلب كند، علاوه بر اين رداى بلند و گشادش به خوبى مواد منفجره اى را كه به كمر بسته بود مخفى مى كرد. سايت اينترنتى مرتبط با سازمان ابومصعب الزرقاوى - تروريستى كه زادگاهش اردن است- نوشت: «اميدوارم خداوند خواهرمان را جزء شهدا بپذيرد، او از ايمان و شرفش دفاع كرد.» سايت مذكور نام او را مشخص نكرده است. اما اين زن كه نامش معلوم نيست ۵ مرد را كشته و ۳۰ نفر را زخمى و ناقص العضو كرده و با اين كار خود باب جديدى را نه تنها در جنگ عراق بلكه در جنگ جهانى عليه ترور گشوده است.

تاكنون هيچ شاخه اى از القاعده زنى را به ماموريت انتحارى و استشهادى نفرستاده است. از زمانى كه زنان بمبگذار اولين بار دو دهه پيش در لبنان پديدار شدند بيشتر از ملى گرايان سكولار عرب نشأت گرفته اند.

در تركيه اين زنان به شورشيان كرد و در سريلانكا به ببرهاى تاميل تعلق دارند. چند سالى است كه «ارتش گل هاى سرخ» را در فلسطين زنان تشكيل مى دهند و حملات تروريستى عليه اسرائيل بر عهده آنان است. در چچن نيز زنانى كه به دشمنان چچن حمله  انتحارى مى كنند به «بيوگان سياه» معروفند. القاعده در افغانستان، القاعده در عراق، القاعده و دست پرورده هاى آن در همه جاى جهان وجود دارند. اما تروريستان عراقي مانند گذشته محرمات را ناديده گرفته است. استراتژى آنها ايجاد تصويرى است كه در ذهن ها ترس را به خاطر مى آورد و به قول «ريك لينچ» «مى خواهند كارى كند كه قابليت هايش از آنچه واقعيت دارد بيشتر به نظر آيد» [لينچ سخنگوى نيروهاى ائتلاف در بغداد بود]. زرقاوى هر جا بتواند نيرو جذب مى كند، از هر كس بتواند سوءاستفاده مى كند و براى آنكه توجه افكار عمومى را به خود جلب كند از هيچ رويكردى رويگردان نيست. اكنون زنان سلاح جديد زرقاوى اند. ماه اكتبر ۲۰۰۵ القاعده در عراق مدعى شد كه براى دومين بار يك زن شهادت طلب به همراه شوهرش به گشتى  هاى آمريكايى در شهر موصل عراق حمله كرده است.

اوايل ماه دسامبر ۲۰۰۵ هم خبرى منتشر شد كه نشان مى داد سومين زن القاعده نيز دست به حمله انتحارى زده است. نام او موريل دگاك بود. اين زن بلژيكى با موى بور و چهره اروپايى اش تعجب مردمش را برانگيخت. او گذشته درخشانى ندارد. در زمان نوجوانى چند بار از خانه فرار كرده و سه ازدواج ناموفق هم داشته است. اولين بار با يك مرد ترك ازدواج كرد. دومين مرد زندگى او الجزايرى بود و سرانجام با يك تبعه بلژيك كه آبا و اجدادش مراكشى بودند ازدواج و با او به مراكش سفر كرد. بعد از سه سال در حالى به وطنش بازگشت كه به كلى عوض شده بود و رفتارش كاملاً تغيير كرده بود.

در آن مدت شوهرش تمام وجودش را تحليل برده بود. موريل به مريم تغيير نام داد و در طول زندگى زناشويى  اش صاحب فرزند نشد. وقتى به آغوش خانواده بازگشت كم صحبت شده بود. آخرين خبرى كه خانواده از او داشت به تابستان ۲۰۰۵ بازمى گردد، تا اين كه نهم نوامبر بمبى به خود بست و به ميان پوليس عراق در شهر كوچك «بعقوبه» رفت و آن بمب را منفجر كرد. شوهرش نيز در اثر شليك گلوله سربازان آمريكايى كشته شد. در همان شب بمب سه هوتل در عمان پايتخت اردن را لرزاند. در حينى كه تعداد كشتگان و زخمى شدگان را مى شمردند القاعده اعلام كرد كه يكى از حمله كنندگان انتحارى زن بوده است. زرقاوى بار ديگر افكار عمومى را در جريان رويكرد جديدش قرار مى داد. اما او نمى دانست كه آن زن موفق نشده بود بمب خود را منفجر كند. «ساجده مبارك الريشاوى» همان زنى بود كه سه شب تلاش كرد خود را در اردن در شهر كوچك «السالت» مخفى كند بدون آنكه مواد منفجره را از كمر خود باز كند تا آنكه به چنگال نيروهاى امنيتى افتاد. در بازجويى  از او معلوم شد كه آمريكايى ها سه برادرش را كشته بودند و فقط يك هفته از ازدواجش با فردى مى گذشت كه به او بمب براى حمله انتحارى داده بود. در حقيقت آن مرد داماد نبود، قصدش هم زندگى زناشويى نبود، جالب آن است كه با پيگيرى هاى به عمل آمده معلوم شده است كه هرگز ازدواج آنها به ثبت نرسيده است. ساجده در يك مصاحبه تلويزيونى كوتاه اعتراف گونه، عمل نكردن بمب هايش را شرح داد و گفت تمام مراحل را شوهرش طراحى كرده و او هيچ تخصصى در اين زمينه ندارد. اين موضوع كه زنان به عنوان سلاح مورد استفاده قرار گرفته اند موجب نگرانى مقام هاى بلندپايه در ايالات  متحده شده است.

تا همين اواخر تحليلگران فقط به عنوان يك احتمال به آن نگاه مى كردند اما اكنون به واقعيت پيوسته است.

اين پديده در عراق و اردن در حال شيوع است و اين نگرانى را به وجود آورده كه ممكن است به اروپاى غربى و ايالات متحده سرايت كند. نگرانى آژانس هاى جاسوسى و امنيتى بيشتر از زوج هاى جوان است، چه آنان كه سال ها است با هم زندگى مى كنند يا آنان كه فقط به قصد انجام ماموريت هاى شهادت طلبانه ازدواج مى كنند. به نظر مى رسد كه تروريست ها قابليت هايى دارند كه هنوز به كار نگرفته اند. دگاك همان زن بلژيكى با آن چهره اروپايى و گذرنامه مخصوص اتحاديه اروپا نمونه اى از اين حقيقت است كه اين پديده تا چه حد مى تواند خطرناك و غيرقابل ردگيرى باشد. اگرچه او خود را در عراق به كشتن داد اما حداقل اين نكته را مورد توجه قرار داد كه بايد انتظار موارد غيرمنتظره را داشت. پروفسور «ميابلوم» نويسنده كتاب «شيفته كشتن: تلألو ترور انتحارى» مى گويد: «تروريست ها به تاريخچه زندگى افراد دسترسى دارند، همچنين آنها به سادگى مى توانند همه چيز را تغيير دهند. آنها از حربه هاى مختلف استفاده مى كنند.

سربازان آمريكايى بايد با ظن و گمان بيشترى مراقب زنان به خصوص زنان باردار باشند. متاسفانه تفتيش بدنى مخصوصاً در مورد زنان در كشورهاى اسلامى خشم مردم را برمى انگيزد. به همين دليل همه شرايط مطابق ميل تروريست ها است.» جوانمردى كلمه اى نيست كه بتوان به طور طبيعى همراه با تروريسم به كار برد، دست كم در كشورهاى غربى كاربرد ندارد. اما در جهانى كه اسامه  بن لادن مى خواهد بسازد و رويايى كه در ذهن مريدانش مى پرورد، بازگشت آن دورانى است كه شواليه ها و شهسواران دلير از دوشيزگان ظريف و پوشيده در حجاب محافظت مى كردند و تمام زندگى آن زنان به طور كامل در اختيار مردان بود. از دهه ۱۹۹۰ بن لادن نام جنگ خود را نبرد عليه صليبى ها نهاده و مهمترين جزوه يا رساله اى كه تئورى هاى آنان را شرح مى دهد نوشته ظواهرى، مرد دست راست بن لادن تحت عنوان: «شواليه ها و شهسواران زير پرچم پيامبر» است. در حالى كه بسيارى از جوامع تلاش مى كنند نقش زنان در جامعه را تكامل ببخشند القاعده به اين اميد بسته است كه سنت هاى دوران فئودالى را حفظ كند. خيلى از رهبران اين سازمان ها پزشكان، قضات،  مهندسان و روشنفكرانى هستند كه تمام جوانب تجدد و عصر مدرن را مى شناسند، اما افكار و عقايد آنان از ريشه با طرز تفكر غربى ها به خصوص در مورد ميزان مشاركت زنان در زندگى عادى روزانه فرق دارد. آنان زنان را اموال شخصى يا به عبارتى بردگان و از سويى مادران مى بينند و تصور مى كنند كه بايد مانع هرگونه نفوذ خارجى شوند.
در تبليغات جهادطلبان، حمله و خشونت به سرزمين مسلمانان به خشونت عليه زنان مسلمان مربوط است به شكل مستقيم يا از طريق نقش فاسدكننده اى كه ارزش ها و ديدگاه هاى غربى به طرز تفكر زنان مسلمان دارد. در سال ۱۹۸۸ سازمان اسلامگرايان فلسطينى، حماس، ديدگاه هاى خود را در مورد «زن مسلمان» منتشر كرد. از نظر حماس زنان «سازنده مردها» و آموزش دهنده به نسل هاى آينده اند، كسانى كه جنگجويان آينده را مى سازند. در مانيفست حماس آمده است كه «دشمن از اهميت نقش زنان اطلاع دارد. مى دانند اگر زنان مسلمان را آن طور كه مى خواهند هدايت كنند و بار بياورند تا از اسلام فاصله بگيرند، در نبرد پيروز ميدان خواهند بود».
در حقيقت خيلى از مردان مسلمان و عرب، و نه صرفاً جهادى ها، اشغالگرى بيگانگان را نوعى سترون بودن و تضعيف خود مى پندارند. (چند هفته بعد از سقوط صدام در سال ،۲۰۰۳ «قاسم الثبتى» صاحب گالرى هنر بغداد در مصاحبه با نيوزويك گفت: اشغال عراق بخشى از برنامه اى بود كه روح مردم عراق را بدزدد و آنان را اخته كند) سال ها فلسطين زير اشغال اسرائيل دچار شرايطى است كه ساختار خانواده هاى آن را از هم مى پاشد. «عياد سراج» مدير صحت روانى جامعه در نوار غزه مى گويد:

«تصوير پدرى قوى كه مى تواند از همسر و فرزندانش دفاع كند به شدت مخدوش شده و نقش مردان در زندگى مضمحل شده است. اين موضوع باعث پديد آمدن گروه هاى افراطى مثل حماس و جهاد اسلامى شده كه به فرزندان جوانشان مى آموزند كه مرد واقعى كسى است كه مذهبى باقى بماند و آمادگى براى جانفشانى داشته باشد. جذب نيرو از ميان مردان و جوانان به منظور پيوستن به گروه هاى اسلامى تندرو نه تنها موجب سوءاستفاده از احساسات آنان از جمله ترس و اضطراب مى شود بلكه نيازهاى اساسى آنان نظير نيازها و اميال جنسى آنان را تحت الشعاع قرار مى دهد. چندين سال پيش از آنكه كسى نام اسامه بن لادن را شنيده باشد، اخوان المسلمين مصر از سرگشتگى و استيصال مردم سوءاستفاده كرد، مصر در شرايطى قرار داشت كه هنوز جامعه پدرسالارانه در آن حاكم بود و به تدريج ارزش هاى غربى و ويژگى هاى شهرنشينى اين جامعه سنتى را به مبارزه مى طلبيد. در قاهره، سنت هاى قشر متوسط اقتضا مى كرد كه مرد هنگام ازدواج يك آپارتمان با اسباب و اثاثيه داشته باشد يا آنكه به نام همسرش كند. در چنين شرايطى مردان بايد تا دهه ۳۰ زندگى خود صبر و اميال نفسانى خود را كنترل كنند.

اخوان المسلمين در موعظه ها و آئين هاى مذهبى به پيروان خود توصيه مى كند كه پرهيزگارى بسيار بااهميت تر از فكر كردن به خانه و زندگى و لوازم آن است.  زمانى كه شبه نظاميان حزب الله لبنان در دهه ۱۹۸۰ براى پايان دادن اشغال اسرائيل در لبنان به جذب نيرو به شكل سيستماتيك پرداختند، با مشكلات مشابهى با جوانان خود مواجه بودند. بيشتر مردان مسلمانى كه با پيش زمينه هاى مذهبى سنتى و محافظه كارى رشد و نمو يافته اند اكنون خود را در محاصره وسوسه هاى رسانه هاى غربى مى بينند. تعداد رو به افزايشى از مردم اين كشور در غرب زندگى مى كنند و به دليل گرايش ها و پيش زمينه هايشان در حاشيه اين جوامع زندگى مى كنند و اميال و خواسته هايشان با اين جوامع همخوانى ندارد. مردان جوانى كه در حلبى آبادهاى حومه پاريس (معروف به گتو) سه هفته خشونت ايجاد كردند، دست پرورده محيطى هستند كه از يك سو تحت تاثير والدين شان گرايش هاى مذهبى و سنتى دارند و از سويى آشكارا در محيط اطراف خود بى بندوبارى اخلاقى را مشاهده مى كنند. اينان بسيار آسان به صحنه هاى هرزه نگارى و تصاوير مستهجن دسترسى دارند. در همين حلبى آبادها و حومه شهرهاى بزرگ در فرانسه سازمانى تحت عنوان (Ni Putes Ni Soumises)- به معنى نه فاحشه و نه قربانى منفعل- ايجاد شده كه تمام تلاش خود را به مبارزه با تجاوز جنسى و «جنايات ناموسى» معطوف كرده است.
باورهاى سنتى از يك سو و فشارهاى عصرجديد زندگى جنسى را براى مردان و زنان مسلمان مهاجر سخت كرده است. گروه هايى مانند القاعده كه مردم را به جهاد دعوت مى كنند از همين نقطه ضعف و اين باور كه بعد از اين دنيا در آخرت پاداش اعمالشان را دريافت مى كنند به جذب نيرو مى پردازند و آنان را در بمب گذارى هاى انتحارى مورد استفاده قرار مى دهند.
وصيتنامه محمد عطا به دوستانش پيش از حمله سپتامبر ۲۰۰۱ اين بود كه: آرامش كامل داشته باشيد چون بين شما و ازدواجتان [در آسمان] زمان بسيار كوتاه است. عطا وصيتنامه خود را در سال ۱۹۹۶ نوشته و كلمات آن حاكى از دلمشغولى شديد جنسى او است: «زنان نبايد در تشييع جنازه من حاضر باشند يا آنكه سر قبرم بيايند.» حداقل در القاعده دوران عطا هيچ جايى براى زنان شهادت طلب امروز وجود ندارد.
مگر چه چيزى تغيير كرده است؟ ساده ترين جواب اين است كه هسته مركزى سازمان القاعده در افغانستان و پاكستان و پيشروان آن در عراق نياز به جذب نيرو دارند. «حسن ابوهانيه» محقق اردنى كه رهبران تروريست هاي عراق را از نزديك مى شناسد، مى گويد رهبران گروه هاى تروريستى قصد دارند مردان را تحريك و تهييج كنند. پيش از آن كه حمله هاى انتحارى زنان آغاز شود در يكى از سايت هاى وابسته به زرقاوى اين پيام آمده بود: «آيا مردى وجود ندارد كه ما از ميان زنان جذب نيرو مى كنيم؟ شرم آور نيست كه زنان ما براى شركت در عمليات شهادت طلبانه داوطلب مى شوند و مردان ما به زندگى چسبيده اند؟»
زرقاوى با اضطرار به دنبال جذب نيرو است چون تحت تعقيب است. ژنرال لينچ اوايل ماه دسامبر به مطبوعات گفت كه تاكنون ۱۱۷ نفر از رهبران طراز اول، دوم و سوم اين شبكه به چنگ نظاميان آمريكا افتاده اند و از سويى جذب نيرو نشان از بسط و گسترش اين شبكه چه از لحاظ اندازه و چه از لحاظ بينش دارد. البته زرقاوى با اين واقعيت روبه رو است كه زنان هم داوطلب مشاركت هستند.
«هيزام اميرا فرناندز» از تحليلگران مسائل سياسى در مادريد مى  گويد: «جذب نيرو از ميان زنان در ابتدا مد نظر نبود اما وقتى به ذهن رسيد كه نبرد در ساير بخش هاى جامعه نيز شدت يافت. وقتى مردان به چريك ها پيوستند، جنگيدند و كشته شدند، در بيوگان، دختران و خواهران اين مردان جنگى حس انتقام قوت گرفت و شركت در اين نبرد براى آنان به يك آرمان تبديل شد».
الريشاوى كه مواد منفجره اش عمل نكرد و در اردن به چنگ نظاميان آمريكايى افتاد سه برادر و شوهر خواهرش را در جنگ با آمريكا از دست داده بود. اولين زنانى كه در سال ۲۰۰۲ با حملات شهادت طلبانه خود در اسرائيل شگفتى آفريدند، انگيزه اصلى شان مرگ عزيزانشان بوده است. اما شايد هولناك ترين انتقامجويى نزد زنان كه براى ساير سازمان هاى تروريستى مى تواند الگو قرار گيرد «بيوگان سياه» در چچن است. اگرچه در غرب توجه زيادى را برنيانگيخته اند اما در بسط و گسترش اين روش در ميان جهادى ها بسيار موثر بوده اند. اهداف آنان بيشتر روس ها هستند.
اين زنان در ميدان نبرد نمى جنگند اما روش آنها در گرفتن قربانى به همان اندازه چشمگير است. جنگ و هرج و مرج در اين جامعه مصيبت زده باعث وخيم تر شدن استفاده از يك سنت ديرينه شده است. «ليدا يوسپووا» از مركز حقوق بشر مموريال در گروزنى در اين باره مى گويد مردان از ميان زنان يكى را انتخاب كرده و مى ربايند، بعد با خانواده اش بر سر پول چانه زنى مى كنند يا آن كه به خشونت متوسل مى شوند. اگر زنى به چنين سرنوشتى دچار شود بعيد است كه بتواند ازدواج كند.

زنانى كه در چچن به هر دليلى بيوه مى شوند به عنوان مثال شوهر يا پسر خود را در جنگ از دست مى دهند مايل هستند آنقدر زنده بمانند تا فرصت انتقام پيدا كنند. اولين حمله «بيوگان سياه» در چچن سال ۲۰۰۰ اتفاق افتاد، يكى از اين بيوه ها ۲۷ نفر از نيرو هاى ويژه روس را با خود كشت. در گروگانگيرى سالن تئاتر مسكو در سال ۲۰۰۲ ، ۱۸ بيوه حضور داشتند كه نشان مى دهد اين گروه تا چه حد مرموز هستند. سال ۲۰۰۳ در فاصله ۴ ماه شش حمله از هفت حمله به روس ها را همين بيوگان ترتيب دادند و ۱۶۵ نفر از روسيه را كشتند. حتى به اين زنان اين اتهام را وارد كردند كه در طول سال ۲۰۰۳ باعث سقوط دو هواپيماى روسى شده اند كه در آن ۹۰ نفر از مسافران و خدمه كشته شدند. با وجود اين با قاطعيت نمى توان گفت كه از اين دستاورد هاى خشن در ميان خود مردم چچن با احترام ياد مى شود. يكى از اين وقايع كه جزئيات آن منتشر شده اعتراف هاى «زارما موژاخويوا» زن ۲۳ ساله اى است كه دو سال پيش دستگير شد. مردى كه او را ربوده بود با وى ۲۰ سال اختلاف سنى داشت و وقتى كه زارما از او حامله شد پيش از به دنيا آمدن فرزندشان بيوه شد و از سر تنگدستى چند بار دست به سرقت زد و به اين ترتيب از چشم خانواده اش افتاد. وقتى فرزندش را از او گرفتند داوطلبانه به گروهى پيوست كه ماموريت هاى انتحارى انجام مى دادند و به اين ترتيب آنان به وى آموزش دادند. در آخرين لحظه كمى با خود فكر كرد و در حالى كه چند لحظه با مرگ فاصله نداشت تصميم گرفت كه نمى خواهد جان خود را از دست بدهد و خود را تسليم كرد.

 در دوران زندان كه بسيار طولانى بود در مصاحبه با روزنامه «ايزوستيا» در مورد مردى كه به وى حمله انتحارى تعليم مى داد سخن مى گويد:  «رستم [مردى كه به وى آموزش مى داد] رفتارش با من خوب بود، هميشه جوك مى گفت و هرگز در مورد مرگ صحبت نمى كرد. اما او مسئول آموزش در مورد نحوه بمب گذارى انتحارى بود. وقتى به هم مى رسيديم مثل ديوانه ها مى خنديديم. براى همين هميشه با خودم فكر مى كردم كه لازم نيست خودم را با بمب منفجر كنم و مدام فكر مى كردم شايد راهى وجود داشته باشد كه من مجبور به خودكشى نباشم. براى همين زن رستم از من متنفر بود.»  در خاورميانه از دهه ۱۹۷۰ زنان فلسطينى پا به پاى مردان در جنگ عليه اسرائيل بوده اند اما اولين حمله شهادت طلبانه فلسطينى ها عليه اسرائيلى ها مورد «وفا ادريس» زن ۲۷ ساله اى بود كه در آمبولانس مشغول به كار بود. او در ژانويه ۲۰۰۲ يك اسرائيلى را كشت و ۱۴۰ نفر را زخمى كرد. به اين ترتيب به چهره اى ماندگار تبديل شد. از آن به بعد زنان زيادى براى حمله شهادت طلبانه و پيوستن به جنبش فتح داوطلب شدند. عرفات هم از «ارتش گل هاى سرخ» سخن به ميان آورد. حماس و جهاد اسلامى شگفت زده شده بودند و حتى شيخ ياسين رهبر معنوى و روحانى حماس به صراحت با استفاده از زنان در حملات شهادت طلبانه مخالفت كرد و گفت به اندازه كافى مرد وجود دارد. با وجود اين تعداد زنان فلسطينى كه حاضرند جان خود را براى آزادسازى وطن شان از دست بدهند كم نيست. تا ژانويه ۲۰۰۳ حماس در حملات خود از زنان كمك نگرفته بود. «مريم رياشى» مادر دو فرزند پيش از حمله شهادت طلبانه در مقابل دوربينى كه نوار آن وجود دارد، گفت كه اميدوار است «تمام اعضاى بدنش در هوا متلاشى شود در عوض روحش به بهشت برسد.»
صاحبنظران مذهبى كه از حملات انتحارى حمايت مى كنند وضعيت زنان در بهشت را طور ديگرى ترسيم كرده اند. «ثوريه حمور» زن ۲۶ ساله اى كه اسرائيلى ها دستگير كرده بودند _ پيش از آنكه بتواند بمب را منفجر كند _ ماه مه ۲۰۰۲ در مصاحبه با نيوزويك گفت: زنان شهيد به پاك ترين و زيباترين شكل فرشته در بالاترين سطح ممكن در بهشت تبديل مى شوند.
زمانى كه آمريكايى ها در افغانستان به محل اختفاى ايمن الظواهرى دست پيدا كردند نامه اى يافتند كه براى زرقاوى در عراق نوشته شده بود. اين داکترمصرى در نامه اش درباره محبوب ترين زن زندگى اش نوشت كه در بمباران آمريكايى ها زير آوار جان سپرد. الظواهرى براى او آرزو كرده است كه با شهيدان محشور شود. دختر او نيز در اثر خونريزى مغزى ناشى از اين بمباران جان خود را از دست داد. الظواهرى در آن نامه به اين نكته اشاره كرده كه محل تدفين همسر، پسر و دخترش را نمى داند. آنها خود در اين جنگ هزينه سنگينى پرداخته اند. با وجود اين هسته مركزى القاعده در مورد نقش زنان در جنگ متفق القول و يكپارچه نيست. عده اى معتقدند كه زنان بايد در اين جنگ مشاركت داشته باشند اما نه به عنوان حمله كنندگان شهادت طلب بلكه به عنوان جنگجويانى كه با آمريكا به عنوان «قدرتى شيطانى» مى جنگند. با وجود اين زرقاوى روى تصميم خود باقى مانده است. يكى از مقام هاى بلندپايه آمريكا كه نخواست نامش فاش شود _ چون در مورد مسائل امنيتى حق اظهارنظر نداشت _ مى گويد مقام هاى سعودى باور ندارند كه هسته مركزى القاعده زنان را در حملات انتحارى به خدمت مى گيرد، اما به تدريج موانع برداشته مى شود و آن پرده ها فرومى افتد.
يكى از منابع وابسته به طالبان نيز كه براى حفظ جانش مايل نيست نامش فاش شود، مى گويد زرقاوى يكى از طرفداران دوآتشه افزايش تحصيلات زنان و مشاركت بيشتر آنان در فعاليت هاى نظامى است. پيش از سقوط حكومت طالبان در سال ۲۰۰۱ زرقاوى تلاش كرد ملاعمر را ترغيب كند تا اجازه دهد دختران نيز به مدرسه رفته و آموزش نظامى ببينند.

اما رهبر طالبان آن را نشنيده گرفت. وقتى آمريكايى ها حمله كردند زرقاوى دوباره موضوع را پيش كشيد. حتى براى ملاعمر مثال آورد كه يك زن افغانى معروف به نام «ملا لى» (Malalai) در قرن نوزدهم با انگليسى ها جنگيد. اما دوباره ملاعمر آن ايده را رد كرد و گفت حضور زنان در جبهه يا در ميان سربازان موجب از دست رفتن انضباط و دسيپلين مى شود. يكى از معاونان و مشاوران ملاعمر در يكى از نشست ها به زرقاوى هشدار داد كه ديگر اين موضوع را پيش نكشد. اما القاعده به آموزش زنان در نزديكى جلال آباد و فرودگاه قندهار ادامه داد و تلاش كرد از چشم ملاعمر يك چشم مخفى بماند. سپس در اواخر سال ۲۰۰۱ صوفى عبدالعزيز از مجاهدين سالخورده  افغانى وظيفه مراقبت از زنان بيوه ۲۲ تن از جنگجويان القاعده را بر عهده گرفت. با افزايش تعداد كشته شدگان، تعداد اعضاى اين گروه بيوه افزايش يافت. در تعقيب و گريز نيروهاى آمريكايى، اين بيوگان به پكتيا در نزديكى مرز پاكستان پناه بردند. اين زنان كه بعضى ازبك، برخى چچنى و عده اى عرب بودند به تدريج براى دفاع از خود دور از چشم مردان با سلاح هايى مثل كلاشنيكف آشنا شدند. اما بعد از آن كه دوباره مجبور به فرار شدند از مرز پاكستان گذشتند و آنجا با يكى از جنگ سالاران افغانى كه به جبهه آمريكايى ها پيوسته بود درگير شدند و چند ساعت جنگيدند.

صوفى [همان مجاهد سالخورده كه در بالا به آن اشاره شد] در مصاحبه با نيوزويك گفت: اين زنان براى آن كه مجبور به جنگ با سربازان پاكستانى نشوند دوباره به افغانستان بازگشتند تا در يكى از شهرهاى مرزى مخفى شوند. در تمام اين مدت ناچار شدند مسائل نظامى را آموزش ببينند. سال ۲۰۰۳ نيروهاى پاكستانى دوباره با آنان درگير شدند اما اين بار با عده اى زنان حرفه اى كه با هنر كشتن آشنا شده بودند مواجه شدند. هنوز هم اين زنان با وجودى كه تا حدودى پراكنده شده اند اما شبكه اى از سازمان هاى جهادى و خانواده  هاى افغانى از آنان حمايت مى كنند. واقعيت هم اين است كه در اين سرزمين دور، جنگجويان القاعده و زنان و بيوگان شان تبديل به يك خانواده بزرگ شده اند. بارها مشاهده مى شود كه اين جنگجويان با خواهران همرزم شان ازدواج مى كنند. حتى بعد از كشته شدن همرزم هاى شان زنانشان را به عقد خود درمى آورند. اگرچه اين شبكه هاى القاعده منزوى و از هم جدا به نظر مى رسند اما همين خانواده هاى درهم تنيده هسته مركزى القاعده را در آينده حفظ خواهند كرد يا آن كه آنها در شكل و هيبت جديدى ظاهر خواهند شد. بعد از گذشت اين چند سال تعداد زنانى كه حاضرند اسلحه به دست بگيرند بيشتر شده است.

در جوامع سنتى زنان خود را مجبور به تمكين و فرمانبردارى حس مى كردند، اما اكنون حملات شهادت طلبانه به زنان نوعى آزادى مى بخشد كه تاكنون در پشت برقع و چادر پنهان بود. آيا غرب مى تواند گزينه بهترى در اختيار آنان بگذارد؟ آيا مى تواند وسيله اى در اختيار بگذارد كه جلوى انفجار خشم بيوگان جهادى را بگيرد كه در دل هيچ چيز جز انتقام نمى پرورند يا زنانى كه براى آزادى خود و پايان اشغال سرزمين شان لحظه شمارى مى كنند؟ براى آنكه خيال واشنگتن را راحت كنيم، مى گوييم جواب اين سئوال مثبت است. بله، مى توان گزينه بهترى را در اختيار آنان گذاشت. تحصيلات، اشتغال و حقوق مساوى. اما در كوچه هاى خاكى «تلعفر»، تپه هاى خشك و بى حاصل وزيرستان يا در ويرانه هاى گروزنى، روستاهاى محصور و مسدود كرانه باخترى و كارخانه هاى فرتوت و فرسوده بلژيك ممكن است يافتن گزينه بهتر براى زنان چندان آسان نباشد. «گلن اودن آرت» رئيس پوليس فدرال بلژيك كه حيرت و شگفتى و وحشت مردم بلژيك را در مورد «موريل» ديد كه حاضر شده است جان خود را در عراق از دست بدهد، گفت از وجود چنين زنانى در بلژيك تعجب نمى كند، چون به هر حال در اين كشور كسانى هستند كه ايدئولوژى القاعده را با آغوش باز پذيرفته اند. آنان به نسل جديدى تعلق دارند كه اين حركت خود را آزادى يا رهايى مى بينند و به همين دليل سوداى شهادت در سر مى پرورند. براى هر جامعه اى ممكن است بتوان انواعى از پاسخ ها و گزينه ها را پيدا كرد. اما يافتن پاسخى غير از تحصيل، اشتغال و حقوق مساوى، اگر پاسخ درستى باشد، كمك مى كند تا فرق ميان «جنگ بى پايان عليه تروريسم» از «جنگ با شورش و نارضايتى» به درستى بازشناخته شود، در آن صورت مى توان گفت كه صلح پايدار دست يافتنى است.

 استفاده از ديدگاه، آسيا تايمز و شرق و نوشته كريستوفر ديكى در نيوزويك .

www.esalat.org