Sunday 27 may 2007

 

چرا پاکستان در آتش تنش و تشنج ميسوزد؟

خون ناحق دست از دامن قاتل بر نداشت

ديده باشيد لکه های پيرهن قصاب را

بخش دوم

تهيه و پژوهش (دوشی چی)

محمد علی جناح و استقلال از انگليس

صدها جنبش، ميتيـنگ و حرکتهای مردمی در طول بيش از يکقرن برای رهائی هند از يوغ استعمار انگليس در برنامه های انقلابی گاندی ۱۹۴۹ ـ ۱۸۶۹ و يارانش جمعبندی شده بود. تمام مردم آسيای صغير و خاورميانه در اين نظر متفق القول بودند که آنچه انگليسی ها به عناوين مختلف تجاری و مالياتی از حق مردم هند و ساير مناطق غصب می کنند و می برند، چيزهائی هست که مردم گرسنه و عقب نگهداشته ی ما خود به آنها نياز دارند. لذا مردم هند به رهبری گاندی انگليسها را از شبه قاره ی هند بيرون راندند (۱۹۴۷).

 با آن همه مبارزه عقلانی و مستمر در امر انقلاب آيا کسی بود که چشمش را بر واقعيات بـبـنـدد و بخواهد دوباره به آغوش استعمار انگليس برگردد؟ پاسخ :

آری. و آن کسان چند نفری از جمله محمد علی جناح و ملاهای "حزب جماعت اسلامی" (کارمندان اينتلجنت سرويس) بودند که خود را از تاريخ حرکتهای مردم، انقلاب، دموکراسی و خرد گرائی جدا نموده و در بست در اختيار حزب از پيش ساخته ی انگليس "جماعت اسلامی پاکستان" قرار دادند و دوباره سيطره ی سياسی انگليس را با تمام تاريکی هايش قبول کردند.

جماعت اسلامی به رهبری اينتلجنت سرويس (سازمان اطلاعاتی انگليس) با فريب عده ای مبنی بر اينکه می خواهند يک جنت پاک بر روی زمين بوجود بياورند!، راه را برای جدائی از کشور هند و ايجاد کشوری ديگر(پاکستان) که لکه ی ننگی بر چهره ی زيبای دموکراسی جهان ميتوان به آن لقب داد، هموار کرده و غير عقلانی وارد عمل شدند. و از طرفی حزب مذکور با تعليم از سوی نظاميان انگليسی دست به ترورها و فجايع بی شماری زد که تا امروز نيز ادامه دارد.

چه در گذشته و يا اکنون، اکثريت مردم ملل هند چه آنان که در لاهور میزيستند يا در کلـکُـته، چه هندو يا مسلمان با آگاهی و شناخت دستهای پنهان امپرياليسم انگليس در پشت پرده ی اسلام، تنها به آزادی و پيشرفتهایی می انديشيدند که چه آنروز و يا امروز به آن نياز داشتند و از حوادث غيرعاقلانه ی جدائی ی مردم از يکديگر سخت متأسف بودند.

امروز بر آگاهان جهان روشن است که اين " کشور" يعنی "پاکستان" در هيچ زمينه ی معقولی نتوانسته است بر پای خود بايستد، مگر با نيروی زورگوی نظامی و اسلامی در پس پرده ی فريب که از جانب انگليس و آمريکا در هر ساعت چک شده و از جنرالی به جنرال ديگری سپرده ميشود.

اگر انگليس با خرابکاریها و تشکيل پاکستان توانست از انقلاب مردم هند که به بيرون راندن انگليسها از سرزمينهايشان منجر شد، انتقام بگيرد، شاهکاری نکرده است زيرا کار را کسانی انجام دادند که هنوز هم علم و علت انجام آن را نمی شناسند و انگليس می بايست ننگ اين تدريس جهالت خود را به بشريت تا جهان انسانها باقيست با خود و تاريخ پر از فتنه ی خود حمل نمايد.

انگليس پيش از فرستادن محمد علی جناح نزد احمديارخان، به وی آموزش داده بود که بلوچها در قبال مسئله ی بلوچستان به همه چيز در ارتباط با انگليس مشکوک ميشوند، لذا میـبايست از ما (انگليسها) نزد پرنس احمديارخان بد گوئی کنی، وی را با شاه پاکستان خواندن و آزاد شدن از سلطه ی بريتانيا در پيوند با خود متقاعد نمائی. متاسفانه احمديارخان نصايح گاندی را مبنی بر اينکه محمدعلی جناح مامور انگليس هست، باور نکرد و شفاهاً تشکيل پاکستان و آزادی بلوچستان و با تاکيد بسيار بيرون رفتن انگليسها را راه حل دانست. همين موضوع باعث اندوه گاندی از پرنس بلوچستان و پيشروی نيات انگليس در تشکيل پاکستان پس از استقلال هند گرديد که در حقيقت پاسخ مکارانه ی انگليسها به انقلاب سراسری مردم هند بود.

خط ديورند

  

مرزبندی پاکستان و افغانستان که د ر سال ۱۸۹۳ به وسیله استعمار انگلیس و سالها قبل از پیدایش پاکستان بر اساس خظ معروف "دیوراند" پدید آمد و حضور ا قلیت ناراحت پشتون در دو طرف یاد شده همراه با دعاوی دیرینه سران پشتون برای جدایی ایالت "سرحد (منطقه اصلی پشتون نشین در پاکستان) از آن کشور، شکل بند اصلی روابط گذ شته و حال دو کشور بوده است. آفرینش طالبان هم پدیده هی از چنین سیاستی است. هر نوع بررسی در مورد افغانستان و ماجرای طالبان، بدون آگاهی از خطوط سیاستهای پاکستان، احزاب افراطي مذهبی آن کشور، گروههای فشار و هدفها و انگیزه های آنان ناقص و نارساست.

از زمانی که نیرو های سیک در خیبر مستقر شدند (زمان دوست محمد خان سال ۱۸۳۴) تا حال حاضر، هیچ یک از دولت های افغانستان از ادعای خود نسبت به سرزمینهای از د ست رفته که فعلآ ایا لت سرحد در شمال غربی و ناحیه قبیله ای و قسمتی از بلوچستان پاکستان را تشکیل می دهد باز نه ایستاده است و در واقع سه جنگی که افغانها با انگلیسها کردند به خاطر باز پسگیری همین سرزمین های از دست رفته بود است. به نظر افغان ها خط دیورند قراری بوده که حوزه نفوذ انگلیسی ها را در شبه قاره هند تعیین می کرده و به معنی تعیین خط مرزی دایم و ثابت این کشور با پاکستان نبوده است. افغانها پیوسته در صد د بازگرداندن سرزمین پشتون ها به کشور خود بوده اند، بخصوص بعد از جنگ جهانی دوم و به میان آمدن موضوع استقلال هند، افغان ها امیدوار شدند که به نحوی سرزمین های از دست رفته خود را باز یابند.

ولی با ظهور مسلم لیگ و طرح تشکیل یک دولت مسلمان به نام "پاکستان" این امید از بین رفت. وقتی در ژوئن ۱۹۴۷ کنت اتلی نخست وزیر انگلستان پیشنهاد تجزیه شبه قاره هند را به پارلمان داد و قرار شد که مردم شبه قاره به ا ختیار خود به یکی دو کشور هند یا پاکستان بپیوندند. افغانها ضمن اعتراض به این طرح – پیشنهاد نمودند پشتونهای هند را در انتخاب راه سومی که الحاق به کشوری مادری یعنی افغانستان یا استقلال باشد، نیز حق گزینش دهند. ولی انگلیسها با این پیشنهاد موافقت ننموده و در نظر خواهی که برای الحاق به هند و پاکستان به عمل آمد، در یک جعبه، کتاب مذهبی هندی ها برای هندوستان و در صندوق دیگر قرآن مجید برای پاکستان گذا شته شد که اکثریت قریب به اتفاق پشتون نها طبعآ به قرآن مجید یعنی پیوستن به پاکستان رای دادند.

دولت افغانستان به این انتخابات سخت معترض بود، چرا که انتخاب بین هند و پاکستان برای مردم مسلمان پشتون که همه آنها سنی مذهب بودند انتخاب بین کفر و اسلام بود و معلوم بود آنها اسم را خواهند گزید، به علاوه می گفتند از قبایل رای گیری نشده، فقط لرد کانینگهام با روسای قبایل مصاحبه ای به عمل آورده و طبق نظر و علا قه خود رای آنها را متمایل به پاکستان اعلام داشته است. بعد از تشکیل پاکستان دولت افغانستان که از این جریانات ناخشنود بود وهنگامی که عضویت پاکستان در ساز مان ملل به رای گذاشته شد، نماینده اش به آن رای مخالف داد زیرا از نظر آنها به پشتونها، برای این که مستقل و یا جزو پاکستان باشند حق انتخاب داده نشده بود. خط مذکور معیاد معینه و سند متذکره دیگر اعتبار خود را از دست داده است و باید بین افغانستان و پاکستان راجع به خط مرزی تجدید نظر به عمل آید.

 اگر چه اختلافات مرزی بین پاکستان و افغانستان یکی از نگرانی های عمده دولتمردان پاکستانی از اولین روز های تشکیل این کشور بوده است، اما آن چه که بیش از هر چیزی برای استراتژیست های پاکستان در مورد اختلافات مرزی شان، نگران کننده بوده احتمال درگیری همزمان با هند و افغانستان یعنی دو همسایه شرقی و غربی در یک زمان واحد، از تاکتیک های اصلی سیاست هند در قبال پاکستان، از زمان تشکیل این کشور بوده است. نگاهی به تاریخ اختلافات افغانستان و پاکستان نشان می دهد با توجه به حساسیت فوق العاده افغانها از هر حزب و گروه که با شند د ر مقا بل پا کستا ن و حاد شدن این اختلافات در آینده قابل پیش بینی بوده و به صورت عاملی پایدار در روابط دو کشور عمل خواهد کرد.

طی دو دهه ای که افغانستان یکی از آشفته ترین ادوار سیاسی خود را از سر گذرانده، هیچ یک از طرفهای درگیر مساله افغانستان حاضر به داد ن امتیازی در مورد خط دیورند و پشتونستان به پاکستان نشده اند، حتی رژیمها ی تره کی و نجیب در کابل علیر غم متزلزل بودن موقعیت شان همچنان از خط دیورند به عنوان موضوعی حل نشده و مورد مناقشه بین دو کشور سخن گفته اند. انگلیسها از قرنها پیش بد ینطرف در منطقه خاورمیانه و شبه قاره هند، به یاری خائنان و سر سپردگان محلی، میدان دار اصلی سیاست بوده و تاریخ کشور های بلا دیده این منطقه جابه جا بر ا ثر تبهکاری این استعمار فرتوت خوا آلوده بوده است. برادر کشیهای فرقه ای، جنگهای علنی، تحمیل دکتاتوری و اختنا ق، سرکو ب آزادیهای فردی و اجتماعی، تغیر مرزهای شناخته شده تاریخی به منظور ایجاد اختلاف و ادامه حکومت لند ن، خطوط اصلی سیهکاری های د یپلماسی انگلیسی را در این منطقه حساس جهانی تشکیل میدهد. در مورد افغانستان، باید گفت که نزدیک به دو قرن است که لندن در افغانستان نفوذ دارد - نفوذی که در دوران حاکمیت کمپانی هند شرقی در شبه قاره هند آغاز شد و کشور های پیرامون شبه قاره خصوصآ افغانستان و ایران حاکمیت ملیشان - به عنوان کشور های " حایل" ملعبه سیاست های لندن قرار گرفت.

انگلیس به کمک دستگاهاهی جا سوسی خویش و کارگزا ران و نمایندگان سیاسی "دوره دیده" و جب به وجب سرزمین افغانستان را شناسایی کرده، کلیه اقوا م و قبایل را آزموده و سران ا قوا م افغانی را در بستر دو قرن حضور بلا منازع خود، بر سفره ای که کار گزا را نش گسترده بوده اند " نمک گیر " کرده است. به عبارت بهتر می توان مدعی شد که هر چند در تمام حوادث خونین بیست ساله اخیر افغانستان، نام پاکستان و آمریکا روزی صد ها بار از رسانه های گروهی منعکس می شود، ولی بازیگر پشت پرده انگلیس است که حتی واشنگتن و اسلام آباد را هم بازیچه سیا ستهای خود قرار داده است.

 در عصر "اطلاعات" آرشیف دوصد ساله سازمان جاسوسی انگلیس درباره افغانستان پشتوانه اصلی استراتژی کوتاه مدت و دراز مدت آمریکا در منطقه بوده است.اکثر جریانهای افراطی اسلام گرا که چهره معتدل اسلام را مخدوش می کنند، از جانب لندن طرح ریزی و حمایت می شود. نفوذ دیرینه تاریخی انگلیس در شبه قاره هند که پاکستان قسمتی از آن است، شاهد دیگری بر این مدعاست. هر چند پاکستان روابط گرم و استراتژیک با واشنگتن دارد ولی لندن از پایگاههای سنتی قدرتمندی در اسلام آباد بر خوردار است. هر چند طالبان ظاهرآ به واشنگتن تبسم می کند ولی دل در گرو لندن دارد و در اساس از آمریکا د ر ا قتصاد منطقه ای بهره بر داری می کند.

ادامه دارد. ..

   

 

 

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

www.esalat.org