پروانی از آلمان از کوتاه مد تی بد ين طرف ، بر اسا س برنامه ريزی دستگاه های اطلآعا ت مخفی توطۀ گر و خرابکاری جهانی، به سلسلۀ زهرپاشی تبليغا تِ از نوع هذيان گويي های بي سروپا و دم بريدۀ دوران جنگ سرد،از شبکۀ تلويزيون " آريانا افغانستان " مستقر در امريکا، آوازهای وحشتناک و طا غوتي بگوش ميرسد و تصاوير ارعا ب تني چند از دست پروردگان کا پيتول هيل، درمقام گرداننده، مفسر سياسي ، تحليل گر مسايل... زيب و زينت پروگرام های نشراتي را ميسازد. همه ميد انند که از دير زماني، تبليغات و تحريکات سرپا دروغ و پرازفتنه و فساد، در برنامه های جهاني توطۀ گران جای خاصی دارد. در پيشبرد اين کار ,CIA, انتلجنس سرويس، ام آی (M I 6)4 ، موساد و ساير دستگاه های جاسوسی مربوطه به موسسۀ سلطنتی امور بين المللی وابسته به کانون توطۀ های جهانی، استادان بی بديل هستند. از اينرو، سرويس های خدمات اطلاعاتی امريکا در هماهنگی با شبکۀ جاسوسی بريتانيا و استخبارات جهنمی اسراييل با استفاده از همکاران تربيه يافته افغانی خويش ، با خود پسندی و توسل به حيله و تزوير و کار برد روشهای کين توزانه و تحقير گرانه، ماشين فعاليت های خصمانه را برعليه کتله های وسيع از مردم افغانستان فعال ساخته اند. درست همان حرکات خرابکارنه يی را که در کابل از آغازدهۀ سی الی پايان دهۀ هفتاد سدۀ گذ شته، سفارتخانه های کشورهای همسايه ((ايران و پاکستان (پس از پيدايش خود )). دول غربی و بعضی مما لک اسلآمی و دولت چين، در رقابت با اتحاد شوروی و اعضای پيمان وارسا، به هدف برهم زدن اتحاد مردم و جلوگيری از اشتراک نيروهای ملی و وطنپرست در ساختمان جامعه ، انجام ميدادنند . در آن هنگام ارتجاع کهنه کار سلطنت و مداحان دست راستی نظام مطلقيت و استبداد، مطابق نقشۀ سازمان يافته استعمار جها نی بخاطر کشتن روح سلحشوری و مقاومت ملی مردم برعليه بيداد داخلی و نيات شوم انگليس ، سياست تکفير و بدنام کردن طرفداران انديشه های ملی و ديموکراتيک را در پيش گرفتند، به تخويف ملت با بسط و گسترش شبکۀ جاسوسی، غل و زنجير، حبس و زندان، شکنجه و اعدام ،پرداختند، روشنفکران مترقی را تحت تعقيب و پيگرد قرارداده و به زندان های وحشتناک انداختند، عدۀ را به دهنۀ توپ بستند، شماری را حلق آويز نمودند، تعدادی را سر بريدند و متبا قی مخا لفين سيا سی را که از زير تيغ و دم ساطور ( نادرخانی – هاشم خانی – شاه محمودخانی – داودخانی ) نجات يافته بودند، تبعيد کردند .... آنچه را که ديروز دشمنان تاريخی افغانستان با استقرار ارتجاع و با تطبيق اختناق و دهشت با توسل به اقدامات خونين و خشونت آميز برضد مردم بسررسانيدند، امروزعمل مشابه به آنرا، دست اندرکاران پروگرام های سياسی شبکۀ تلويزيونی – "آريان افغانستان" و ساير رسانه های گروهی مزدور، وابسته و معاشخوارارتجاع بين المللی ، با شيوه ها و تاکتيک های ديگر، در دستورکارخود گرفته اند . در حال حاضر که شرايط و اوضاع جهانی، بسود سياه ترين نيروهای استثمارگر و استعماری، تغير يافته ، سلطنت طلبان، اعيان و اشراف ، مخلصين و مقربين دنيای سرمايه داری، اعضا و هوداران حزب فاشيتی افغان ملت ، ماجراجويان دهشت افگن و تروريست پيرو خط مأ يوستی و ثناگويان تنظميی، دست بکارشده، با آغازنشرات پروگرام های سياسی تلويزون " آريانا افغانستان" و تلويزيون " از کابل تا لاسنجلس" فرصت را مناسب ديده، از زيرسقف عمارات پرزرق و برق و بلند منزل در امريکا و اروپا بدون اينکه در کشمکش غضب قدرت، بينی خود و متعلقين خويش را به خون آلوده ساخته باشند، به زهر پاشی د ست ميزنند. سلطنت طالبان و کارمندان عالی مقام حکومت های شاهی و جمهوری که گروه متعصب و قوم پرست افغان ملت، جزلاينفک آن ترکيب است، فراموش کرده اند که در زمان اقتدار خويش چه گل های رنگا رنگی نبود که به آب ندادند و چه جفا های غير قابل عفو نبود که در حق ملت بيچاره و وطن فقيرما، روانداشتند . ديگر به هيچکس ( به جزتنگ نظران پرعقده، ماجرا جو و مفتن ) پوشيده نمانده که بيروکراوات ها و حکام ستمگر حکومت های خاندان نادری، در کار زار عيش ونوش،خورد و برد، چور وغارت، دزدی و رهزنی، ظلم و بيدادگری، دسيسه سازی و دوسيه پردازی... سر آمد روزگار بودند و پيکر مظلومان در آتش کار نامه های بيدادگرانه آنها ميسوخت . اکثريت دفاتر دولتی (واحد های اداری ،قضا و محاکم، دوايردادرسانی،شعبات پوليس، ضبط احوالات، مصونيت ملی) در مرکز و ولايات، در کار ظلم و تعدی، جور و ستمگری، زجر و شکنجه، بدترين نمونه های آن زمان بودند. فساد اداری، بی توجهی به حقوق فرد و جامعه، توهين و تحقيرمردم، رشوه ستانی، اخنلاس، خيانت به منافع ملی، غارت دارايی های عامه... از جمله اجراات مود روزاداره چی های رژيم های خاندان حکمران بود. اعضای دودمان خوناشام نادری که يکی پی ديگرزمام امور را بدست گرفتند، به پيروی از طرز اداره امير عبدالرحمن خان جا بر به منظور شکستن مقاومت مردم، کليه وسايل سرکوبگرانه (تعقيب، پيگرد، تهديد، تخويف، شکنجه، حبس، اعدام، تبعيد، انزوا، تفتين، نابود سازی فاميل ها، ضبظ املاک و دارايی ها...) را بکار بردند. جهت جلوگيری از خيزش مردم در مقابل استبداد داخلی و نفوذ انگليس، برای افروختن آتش کينه و رقابت خصمانه بين باشنده گان مناطق کشور، سياست تبعيض و تفرقه افگنی را دنبال نمودند. در زندانهای سياسی حکومت های وابسته به اشرافيت خاندان نادری : 1- سرای موتی، 2- دهمزنگ( قلعه خديد و قلعه کرنيل و ساير مخفيگا های اين زندان )، 3- کوتوالی، 4-ارگ شاهی، که خوفناکترين و غير انسانی ترين محل به غل و زنخير کشيدن هموطنان شريف ما بودند، چه سر های شوريده که نبود که بخاک نرفتند و چه قامت های استواری نبودند که خميده نشدند و درنهايت نشکستند. زندان پلچرخی نيز توسط همين ها اباد گرديد و بمثابه ميراث شوم، حکومت های بعدی از آن کار گرفتند. همين گونه ذکر نام و يادآوری جنايات تکاندهنده که در آن زندان های وحشتناک گروهای مسلح تنظيمی در داخل افغانستان و خارج از مرزها ( در پاکستان) چه قبل از بقدرت رسين آنها و چه زمان اقتدار شان، انجام يافته است، مو را در بدن انسان راست ميسازت. تفاوت بين بازداشتگاها و حبسخانه های جهادی ها (!) و دوزخ، به يقين اين خواهد بود که در برزخ ملايک با گرزهای آهنين و آتشين بر فرق دوزخيان ميکوبند، ولی در اينجا، آدم های قاتل - دزد – رهزن – جانی – جاهل – تشنه به خون با بی مروتی و با نامردی، بيگناهان را در بند کشيده بودند، عذاب دادند و دسته دسته سر به نيست کردند. اما امروز، در شرايط حاضر سرکرده گان نيروهای دست راستی هواداران سلطنت، نمايده گان گروهای جنگی( تنظيمی)، مأيوست ها، افغان ملتی ها، فرصت را غنيمت دانسته، بااستفاده از امکانات مطبوعاتی برنامه ريزی شده توسط سرويس های اطلاعاتی امريکا- انگليس، بخاطر سرپوش گذاشتن بالای جنايات انجام يافته در رژيم های خاندان آل يحی و حکومت های پس از اپريل 1992، نشرات سياسی تلويزيون « آريانا افغانستان» را وسيله قرار داده، هرزه گويی مينماند. ولی اين چيز تازه يی نيست. در دهه هشتاد، در دوران جنگ سرد نيز رسانه های گروهی غربی و متحدين منطقوی آنها، ماشين تبليغاتی خويش را در ارتباط با قضايای افغانستان، بسود احزاب و گروپهای تادندان مسلح، از جمله تنظيم های طرفدار شاه سابق ( جبهه نجات ملی به رهبری مجددی، محاذ ملی مربوط سيد احمد گيلانی، حرکت انقلاب اسلامی به سرکرده گی مولوی محمد نبی محمدی) می چرخانيدند. دهها و صدها ژورناليست، خبرنگار، عکاس، فلمبردار غربی در پهلوی فرماندهان تنظيمی فعاليت ميکردند و بدون رعايت اخلاق ژورناليستی به تحريف حقايق جاری در افغانستان، پرداختند. آنها به کمک باند های مسلح صحنه های ساختگی، مسخ شده را از قرا و قصبات تهيه نمودند و بعدأ در وسايل ارتباط کتلوی بنشر سپردند وبا اين نيرنگ توانستند قضايای افغانستان را که ميشد در اوايل بشکل مسالمت آميز حل و فصل گردد، به نقطه حاد برخوردها و اوج رقابت های بين المللی کشانيدند. بيروکرات ها و مامورين عاليرتبۀ حکومت های خاندان آن يحی ( سازماندگان فعلی برنامه های سياسی تلويزيون" آريانا افغانستان" ) در دهه هشتاد، در محافل و گرد همايی های بين المللی به طرفداری و تاييد از سياست جنگی و تخريبی احزاب هفتگانه و نه گانه به تبليغ و ترويج پرداختند و ترحم باداران امريکايی، فرانسوی، سعودی، مصری، کويتی، ايرانی، پاکستانی...... خويش را در جلب کمک های مالی و تسليحاتی بيشتر به آنها برانگيختند و خود نيز در تقسيم امداد مالی بدست آورده از درک تجارت سياسی بالای آبرو و حيثيت مردم، سهمی نصيب شدند. همين ها بودند که زمينه تحويلدهی عصری ترين و پيشرفته ترين اسلحه، مهمات و تخنيک جنگی را از زراد خانه های آدمکشی به قاتلان و جلادان تنظيمی افغانی، فراهم کردند. کاربرد سلاح ها در جبهات جنگ، افغانستان را به ويرانه مبدل نمود و تا اکنون بار تمام مصايب، آلام، تکاليف و ناملايمات روزگار را ملت افغان بدوش ميکشد. حال پرسيده ميشود که آيا همکاران گوش بفرمان CIA, پنتاگون، استخبارات انگليس و موساد اسراييل که در جلب کمک های بزرگ مالی و تسليحاتی به مجاهدين و طالبان، نقش اساسی را بازی نموده بودند و پس از بقدرت رسيدن آنها، ويرانی و بربادی کشور و ملت را، از امريکا و اروپا نظاره ميکردند، متهم به جنايات جنگی و اعمال ضد بشری شناخته ميشوند و يا خير؟ شماری از افراد از جمله بازی گران صحنه های مضحک و گردانندگان پروگرام های سياسی تلويزيون" آريانا افغانستان" از ياد برده اند که زمانی در دنيای غرب، با ظاهر فريبی و ريکارانه در انتظار سقوط رژيم کمونستی«!» ( هيچگاهی چنين حکومتی در افغانستان وجود نداشت) و بر قراری نظام اسلامی، دقيقه شماری ميکردند؛ ولی جرا اين عاليقدر ها به مجرد گرفتن قدرت سياسی و اعلام دولت اسلامی، حاضر نشدند که طور دوطلبانه بوطن برگردند تا به حکومت دلخواه خود خدمت مينمودند، مردم و کشور را از چنگال قاتلان و دزدان نجات ميدادند و جلو وقوع فاجعه های اسفناک را ميگرفتند؟ هنوز که هنوز است در ناز و نعمت اروپايی و امريکايی بخواب عميقی فرورفته اند، صرف لاف و گزاف و هرزه گويی را بخورد مردم ميدهند. به حرف پرانی و پرگويی زايد و بی حاصل مينوان به سادگی پناه برد، اما عمل کردن به آنچه که قبل از اپريل 1992 با ذکر کلمات و جملات فريبنده خواهان آن بودند، متانت، شجاعت، جسارت، وقف، از خودگذری، فداکاری و قربانی ميطلبد که در اين حصه دست و پا و کمرفرزندان خان تنعم راحتی در عادی ترين مساله سستی ميگيرد. گردانندگان پروگرام های سياسی تلوزيون" آريانا افغانستان" در برنامه های خويش زمينه را طوری فراهم مياوردند که در جريان آن، تعدادی از انسان های وطن را( منظور گروه های جنگی تنظيمی نيست) که در موضوع آنها قرار نداشتند و ندارند، بی باکانه و با خيره سری به نام های اين و آن با شلاق و تازيانه بکوبند. در گذشته ها نيز، رسانه های گروهی ارتجاعی، متملق و کاسه ليس به گردانندگی افراد نوکر پيشه و جيره خوار به همکاری کار شناسان سرويس های خدمات مخفی دول غربی و ساير شبکه های ويژه اطلاعاتی و استخباراتی با نشر پروگرام های خطرناک به تبليغات وسيع خرابکارانه بر ضد وطنپرستان افغان، دست می زدند و از پشتيبانی بيدريغ گرايش های افراطی هندو و مسلمان، يهود و نصرا، گبر و ترسا، برخوردار بودند. آيا ميتوان شاه سابق و هواداران سلطنت را از پروژۀ تلاش های درازمدت در راستای تصاحب قدرت سياسی بوسيله گروه های جنگی تنظيمی و بعداٌ طالبان، بشول تخريب و ويرانی افغانستان و تلفات بی شماری انسانی، جدا دانست؟ اعلاميه های رسمی دفتر شاه سابق در روم و گفتگوی های سخنگويان موصوف با رسانه های گروهی به اين پرسش، پاسخ ميگويند. بخش بزرگ موفقيت های طالبان در داخل افغانستان در مراحل اول پيشروی آنها، با نام و نشان شاه سابق ارتباط مستقيم دارد. CIA و ISI درجايش و در زمانش از اين حربۀ کشنده، استفادۀ شايان نمودند. فعلاٌ که قوای نظامی امريکايی، انگليسی، فرانسوی، آلمانی، ايتالوی، کانادايی و ديگر ممالک غربی، در افغانستان مستقر اند، محمد ظاهر و تعدادی از اهل و بيت در سايه حمايت ميله های توپ آنها و ديوار حفاضوی گارد مخصوص متشکل از شهروندان خارجی، نفس می کشند، اعلام دوباره يک نظام سياسی برهبری شاه سابق و يا يکی از اعضای فاميلش و اشتراک حواريون در ساختار آن بدليل سياست های توسعه طلبانه و نظاميگرانه يگانه ابر قدرت باقيمانده جهانی و اشتهای سيری ناپذيرگروهای جنگی افغانی در به قبضه داشتن دايمی قدرت، تقريباً ناممکن به نظرمی رسد. اما يک چيزکاملاً روشن است: دست اندرکاران شبکۀ تلویزيونی " آريانا افغانستان" بايد درک کرده باشند که مردم افغانستان ديگر در عهد باستان زندگی نمی کنند که به شهزاده ها و شاهدخت ها سر تعظيم فرود آوردند و يا به نام های سرچربی بی بی بی (!) و حق چپن آغا(!) به دخل درباريان، پول بريزند. واضح است که پروگرام های سياسی تلويزيون" آريانا افغانستان" بنابر تبليغات جانبدارانه اش، در داخل و خارج، طرفدارانی هم دارد و علاقمندان در حال انتظار ارتجاع سلطنتی, نشرات آنرا از دل و جان می پسندند. ولی برای وطنپرستان واقعی، شناخت دشمن که توده های عظيم ملت را در ظلمت، فقر، جهل و نفاق .....نگهداشته بود، يک امر ضروری بحساب ميايد. هيچکس قادر نيست که بر ضد دشمن مرموز و رياکار، به مبارزه بر خيزد و در مقابل دسايس آن مقاومت کند مگر تا زمانيکه به شناخت درست آن دست نيافته باشد. بايست مبلغين توطۀ گررا، که در پشت پرده ها نشسته، هرزه گويی مينمايند و مصروف نقب زنی در پشت و پهلو و صفوف ملت هستند بيدرنگ افشاا نمود.
|