sunday 25 february 2007 23:39:07

 

(زیمیرو)

 

 

کتساو

 

 

 

 

 

 

 

در روزهای اخير دو تجاوز جنسی در رسانه ها گزارش شد که ابعاد سياسی پيدا کرده بودند. يکی در کشوری که عليرغم کوچکی خود بر جهان سلطه دارد، ديگری در کشوری که در تاريخ طولانی خود يا تحت استعمار بوده يا تحت سلطه. اولی مربوط است به اتهام تجاوز جنسی موشه کاتساو رئيس جمهوراسرائيل، که بازتاب رسانه ای گسترده ای پيدا کرد، بطوريکه حتی شبکه CNN در چند روز متوالی تصوير جرج بوش در رابطه با تاکتيک جديد عراق و تصوير کاتساو در رابطه با تجاوز جنسی را به عنوان تصاوير اصلی و ثابت پشت صحنه اخبار خود به نمايش ميگذاشت.
بازتاباندن وسيع رسوايی کاتساو در مهم ترين رسانه های آمريکا، بی اختيار اين سوال را به ذهن می آورد که پس لابی اسرائيل – همان لابی که موضوع آن امروز به يکی از داغ ترين مسايل داخلی سياست آمريکا تبديل شده و ميگويند سياست خارجی و داخلی آمريکا را به گروگان گرفته است – کجاست؟ مگر اين همان لابی نيست که جيمی کارتر، يک حامی قديمی اسرائيل، را به خاطر انتشار کتاب:" فلسطين: صلح نه آپارتايد"، چنان از نظرروانی زير بولدوزر بيرحم و ويرانگر لابی گرفت که ارتش اسرائيل راشل کوری دختر شجاع آمريکايی را زير بولدوزر کاتر پيلار: تمام اعضای 14 نفره بنياد کارتر در تعظيم به خواست لابی از هيات مديره بنياد کارتر استعفا دادند، حزب دموکرات به رهبری خانم نانسی پلوسی و البته حزب جمهوريخواه در بيانيه های رسمی به کارتر حمله کردند، رسانه های با نفوذ مثل نيويورک تايمز صفحات خود را به مقالات مفصل در محکوميت او اختصاص دادند، حنجره های تبليغاتی مثل درشويتش برای از هم دريدن و تکه پاره کردن کارتر دست به کار شدند و بالاخره کار به جايی رسيد که کارتر در يک سخنرانی در دانشگاه برانديز مخصوص يهوديان ظاهر شد و گفت هرگز در طول عمرش اين همه توهين شخصي، اتهام دروغگويی و دزدی به او نچسبانده بودند وتازه او يادآوری کرد آنچه نوشته است مربوط به فلسطين است و نه اسرائيل و او هرگز صهيونيسم را نژاد پرستی نخوانده است و هرگز نگفته است که رسانه های آمريکا را يهوديان اداره ميکنند، زيرا سياست دفاع از اسرائيل را در آمريکا مسيحيانی چون خود او پيش ميبرند که "از سه سالگی به او آموختند که يهوديان يک قوم ويژه و برگزيده خدا هستند که از درون آن ها ست که يک ناجی مثل مسيح به دنيا آمده است." [ و اين نژاد پرستی نيست!]. با وجود اين کارتر تاکيد کرد که او هم از عنوان کتابش که در آن کلمه آپارتايد آمده دفاع ميکند و مخصوصا آن را انتخاب کرده است وهم از مضمون کتاب و فکر ميکند که باعث رنج او شده خود اين عنوان و مضمون کتاب نيست بلکه دروغ ها و تحريف ها و اتهاماتی است که بدون ارتباط با آنچه او نوشته به او زده اند و اين ها و نه بحث در مورد مضمون کتاب است که او را سخت آزرده کرده است. پس اين لابی قدرتمند اسرائيل کجاست که جلوی رسوايی کاتساو رانمی گيرد؟ آيا ضعيف شده؟ پس چرا هيچکس جرات ندارد از جنايات اصلی اسرائيل در رسانه های آمريکا بنويسد، حتی به ميزان يک صدم آنچه در خود اسرائيل نوشته ميشود؟ مگر نه اينکه اسرائيل نيم قرن است تجاوز به تمامی يک ملت در عرض چند نسل را به حدی رسانده است که يکی از معتبرترين رسانه های مدافع اسرائيل در اروپا يعنی اکونوميست اکنون چندين هفته است ميکوشد توصيفی برای آن پيدا کند و گرفتار اين سوال شده است که آخر اين حد از ظلم و ستم که از حد هرنوع تعقل گذشته و دقيقه به دقيقه به دقيقه در تمام ساعات زندگی عليه تمامی شهروندان يک ملت اعمال ميشود به چه منظوری است و چرا حد ستم و اشغالگری را به جايی رسانده اند که در بسياری موارد ديگر برای آن فايده ای هم نمی توان در نظر گرفت و خوب است لابی اسرائيل به جای دفاع کورکورانه به نصايح دوستان اسرائيل گوش بدهد که از اين راه بهتر به اسرائيل خدمت ميکند.
 شايد هم کاتساو رئيس جمهور جهان است واخبار"سکسی" آن برای رسانه های "کشور متبوع" جالب و مشتری جلب کن است و نمی توان از آن گذشت، يا شايد تجاوز به زنان همکار از نظر صاحبان اين رسانه ها و لابی اسرائيل آنقدر جزيی و کوچک و بی اهميت است که ميتوان اخبار آن را پخش کرد. تازه برای لاپوشانی اخبار غير مجاز برای انتشار هم مفيد است.  ماجرای تجاوز ديگر که در فيليپين اتفاق افتاد، اين ظن دوم را تقويت ميکند که هم لابی و هم مقامات تحت نفوذ آن ها، تجاوز به زنان را ماهيتا امری "جزيی و پيش پا افتاده" ميدانند، بويژه اگر تجاوز از طرف يک شهروند درجه اول از کشورهای "نظر کرده خدا" صورت گرفته باشد و قربانی يک زن جهان سومی از کشورهايی باشد که "از چشم خدا افتاده باشد".  

شرح ماجرای دوم که ابعاد سياسی واقعا گسترده ای درکشور محل وقوع جرم پيدا کرد ولی بسياری از مردم جهان هرگز خبری از آن نخواندند و نشنيدند از اين قرار است. 
 خيابان های مانيلا در فيليپين شاهد خروش گسترده مردمی بود که به گفته سخنگوی يک سازمان زنان فيليپين به گستاخی از حد گذشته و بی شرمانه ی قدرت اعتراض ميکردند. اما پليس ضد شورش خانم رئيس جمهور " گلوريا آرويو" به جان مردم افتاد تا از اقدام غير قانونی و ضد انسانی دولت او در مقابل خشم مردم دفاع کند.
 ماجرا مربوط است به تجاوز دسته جمعی يک ملوان نيروی دريايی آمريکا وهم قطارانش به يک دختر 22 ساله فيليپينی در سوبيک. سوبيک تا سال 1992 مرکز بزرگ ترين پايگاه نظامی آمريکا دراقيانوس آرام بود و حتی بعد از برچيده شدن آن فيليپين از طريق قراردادهای نظامی همچنان يکی ازمطيع ترين متحدان آمريکا باقی ماند که بدون استثناء در همه جنگ های آمريکا از جنگ اول و دوم جهانی گرفته تا جنگ های کره و ويتنام و جنگ باترور در خدمت آمريکا اقدام کرده است.
به هرحال به علت اين که تجاوز جنسی در سوبيک اتفاق افتاد پرونده قضايی آن که به سرعت به يک پرونده سياسی تبديل شد، به قضيه تجاوز سوبيک معروف شده است. ماجرا از اين قرار بود که دانيل اسميت، ملوان آمريکايي، دختر فيليپينی را که به خاطر عدم تمايل او به شناخته شدن نيکول خوانده ميشود دريک کلوب ملاقات ميکند. در آنجا اسميت و سه سرباز ديگر هم قطارش به نيکول تجاوز ميکنند در حالی که راننده ماشين که ناظر تجاوز بود هيچ کاری نمی کند. اندکی بعد عابران می بينند که پيکر نيکول از خودرو به بيرون پرتاب شده و ماشين راه خود را می گيرد و می رود. نيکول با پشتيبانی وسيع سازمان های زنان و فعالين حقوق بشر دست به شکايت رسمی ميزنند و ماجرا را به رسانه ها می کشانند. حتی سازمان های زنان خارج از فيليپين بويژه از ژاپن که ناوهای آمريکايی در کرانه آن در اقيانوس آرام پهلو گرفته اند به دفاع از حقوق نيکول بر ميخيزند و سرو صدای پرونده قضايی بالا ميگيرد.
سفارت آمريکا که در حرف ميگفت اتهامات جدی و باعث نگرانی خاطر دولت آمريکاست ولی در عمل به هرکاری دست ميزد که متجاوزين را از گير مجازات برهاند. به هرحال دولت آمريکا خواهان آن ميشود که دانيل اسميت به سفارت آمريکا تحويل داده شود و در اين مورد به دو توافقنامه ارجاع ميدهد که بر اساس آن جرايم سربازان آمريکايی در حين ماموريت رسمی نمی تواند توسط دادگاه های محلی مورد رسيدگی قرار گيرد و بايد متهم به آمريکايی ها تحويل داده شود. بقيه دسته متجاوز در "بازداشت" آمريکايی ها بودند و از گير ماجرا رها شده بودند.سربازان نيروی دريايی به نام عمليات نظامی مشترک در "جنگ با ترور" در فيليپين خدمت ميکردند. درخواست آمريکا و بويژه رجوع به مقررات دو توافقنامه نظامی که نوعی حق کاپيتولاسيون برای آمريکايی ها قايل شده بر آتش خشم مردم می افزايد و خواهان لغو اين توافقنامه ها ميشوند. قاضی دادگاه مانيل درخواست آمريکا را می کند و ميگويد تجاوز جنسی يک عمل شنيع است که روی آن نمی توان معامله کرد. از اين جاست که پای دولت فيليپين رسما وارد قضيه ميشود. اين دولت است خانم آرويو است که بايد در دفاع از دختر قربانی تجاوز در مقابل درخواست آمريکا بايستد و مردم در تظاهرات خيابانی مرتب همين امر را به او گوشزد ميکنند. ولی خانم آرويو در اينجا بايد مقام خود و پشتيبانی آمريکا را با حقوق زنان کشورش تاخت بزند و نتيجه معلوم است. مقامات دولت او سعی ميکنند دادگاه فرجام را به وسيله تحويل اسميت تبديل کنند. سرانجام نيمه شب 11 ژانويه امسال مقامات فليپينی دزدانه و دور از چشم فعالين و وکلای نيکول اسميت را به آمريکايی ها تحويل ميدهند و وقتی مردم از ماجرا با خبر ميشوند که کار از کار گذشته بود و متجاوز از دام مجازات رهانيده شده بود.
قضيه تجاوز سوبيک از اين نظر نيز اهميت ويژه داشت که اين يکی از موارد نادر تجاوز به زنان توسط سربازان آمريکايی بود که دختر قربانی شهامت شکايت را پيدا کرد و ماجرا را به رسانه ها و حتی خارج از مرزهای فيليپين کشانيد. بنا بر گزارش ها در دورانی که ناوگان نظامی آمريکا در پايگاه دريايی آن در فيليپين حضور داشت حداقل 3000 موارد تجاوز گزارش شده وجود دارد که ناديده گرفته شد. فعالين يک سازمان زنان شجاعت نيکول را مورد ستايش قرار داده و گفته بودند" در ساختار پدر شاهی جامعه ما، اين امری نادر است که زنی بتواند اعلام کند مورد تجاوز قرار گرفته و در دادگاه در مقابل مظنونين بايستد، آن هم در يک پرونده سطح بالايی مثل قضيه سوبيک."
 در مقابل رسانه ها و سايت ها و وبلاگ های نومحافظه کاران آمريکا به هر تلاشی برای تحقير و به لجن کشيدن نيکول دست زدند. آن ها با بی شرمی مينوشتند که نيکول "يک دختر بار"، " يک لجن بی ارزش"، " يک روسپی" است که در کلوب به دنبال مشتری می گشت و زندگی يک سرباز برومند و شجاع را خراب کرده است. اگر نيکول روسپی هم بود، تجاوز به او قابل توجيه نبود و تجاوز به او تنها پستی انسانی را نشان ميداد که لگدمال شدگان و قربانيان را طعمه آسانی برای ارضای خوی سلطه گر حيوانی خود می بيند.  اما نيکول فارغ التحصيل مدرسه تجارت است. او از اين تجاوز چنان تکان خورده وبه گفته خودش چنان "شرمنده" است که حاضر نيست به سوبيک برگردد. در طول مدت دادگاه، او بطور ناشناس با مادر و دو برادرش در مانيل زندگی ميکردند و نيکول ميگويد قصد دارد برای هميشه از فيليپين مهاجرت کندو به جايی که هيچکس ازاين ماجرا چيزی نداند، اما هرگز نه به آمريکا.  البته او قبلا خيلی آمريکا را دوست داشت و در ميان دوستانش بسياری آمريکايی بودند. سال گذشته در روز تولدش گفت اگر اين اتفاق نيفتاده بود حالا در سوبيک بود و داشت با دوستان آمريکايی اش در خانه خودش تولدش را جشن ميگرفت. البته گناه از آمريکايی بودن دوستان او نيست. پايگاه های نظامی آمريکا فقط اهداف سياسی و نظامی تهاجمی را دنبال نمی کنند، بلکه در هرجا که برقرار شده اند در اطراف خود خوی تجاوز و فساد را ترويج کرده اند.
در جريان محاکمه دانيل اسميت که به تلاش فعالين زنان و حقوق بشر بيش از يک سال طول کشيد، بسياری اميدوار شده بودند که به پيروزی در اين قضيه ميرسند وبايداکنون از آن فراتر بروند. خانم اتا روزالس از سازمان اقدام شهروندی گفته بود:"عدالت در مورد نيکول تنها زمانی ميتواند واقعا به اجرا در آيد که حکومت ما اقدامات لازم را به عمل آورد تا اطمنيان حاصل شود ديگر قضيه ای مشابه اين در کشور ما اتفاق نخواهد افتاد. حالا بهترين خدمتی که حکومت ما در دفاع از حقوق نيکول می تواند بکند اين است که تضمين کند که او آخرين زنی است که از تجاوز جنسی ناشی از حضور نظامی تحمل ناپذير و شاق پرسنل نظاميان آمريکا در کشور ما به فغان می آيد." اما خانم گلوريا آرويو، حق نيکول و حقوق مردم فيليپين را در پای مقام و منزلت خود قربانی کرد. حالا ديگر اين يک روال جاری شده است که نتايج قرن ها تلاش زنان برای برابری را به صورت چند پست و مقام در سينی ميگذارند و به زنانی مطيع تقديم ميکنند و آنها را به پادويی و راه برای برقرار سفره خون و غارت مردسالاران مامور ميکنند. راستی چه فرقی هست بين خانم ها رايس و بکت و مرکل و تزيپی ليويني، و عشرت شايق از که در مجلس رژيم می نشيند و تقاضای برپايی چوبه دار و سنگسار زنان ايران را تقاضا ميکند؟ به جز البته آرايش ظاهر و لباس..
به هرحال جرج بوش به بهانه يک عمليات موفقيت آميز "در جنگ عليه تروريسم " به خانم گلوريا آرويو زنگ زد و لابد "شهامت" او را ستود.
 به هرحال برای مقامات محترم کاخ سفيد هم مثل رسانه ها و لابی اسرائيل، نفس تجاوز به زنان که امر مهمی نيست، مهم آن است که بازتاب يا عدم بازتاب آن کدام به حفظ سلطه و تحکيم قدرت کمک ميکند.

استفاده از: روشنگري ، دنياي ما آسيا تايمز.

www.esalat.org