2 may 2007 17:44:38
در
چهارمین سالگرد لشکرکشي عراق توسط نیروهای آمریکا و انگلیس، و با
افزایش روز افزون مخالفت افکار عمومی کشورهای غربی با عملکرد آمریکا و
انگلیس، به
نظر میرسد که دولتمردان واشنگتن و لندن در نبرد جلب قلوب و اذهان
جهانیان برای توجیه جنگ عراق همچنان ناکام ماندهاند.
هنگامی که در نخستین روزهای سال
۱۳۸۱هجری
شمسی قوای نظامی به سرکردگی آمریکا با یورش به عراق موفق به سرنگون
کردن حکومت دیکتاتوری صدام حسین شدند، شاید برخی از مردم آن کشور تصور
میکردند که کاملا آزاد شدهاند و پس از مدتی کوتاه و پایان یافتن دوره
انتقال قدرت، دوران رنج و ستم و محنت آنان به سر خواهد آمد، ولی با
گذشت چهار سال از آن زمان، کشتار، وحشی گری و ستم متجاوزان اشغالگر
خارجی بر اقشار مختلف این کشور همچنان ادامه دارد.
آمارهای رسمی و نظرسنجیهای مختلف انجام شده در چهار سال اخیر بخوبی
نشان میدهد که از نظر اکثریت مردم عراق، سالهای اخیر هر سال بدتر از
سال قبل بوده و با توجه به استمرار قتل، شکنجه، ناامنی و جنگ داخلی،
امید چندان زیادی برای آینده بهتر در آن کشور در صورت تداوم اشغالکری
توسط نیروهای خارجی وجود ندارد.
در
شرایطی که در طول
۳۰سال
جنگ داخلی در ایرلند شمالی حدود
۳هزار
نفر در این منطقه جان خود را از دست دادهاند، در چهار سال اخیر حدود ۳
هزار و
۵۰۰
نظامی خارجی و بین
۱۵۰تا
۶۵۰هزار عراقی (بنابر گزارشهای مختلف) در این کشور کشته شدهاند.
چهار سال پیش "جورج بوش" رییس جمهوری آمریکا و متحدانش وعده دادند که
با سرنگون کردن حکومت بعثی در عراق، "جزیره آزاد" در منطقه خاورمیانه و
خلیج فارس تاسیس خواهند کرد و با کاشتن اجباری نهال دمکراسی، دولت جدید
عراق، آن را نمونهای برای پیروی دیگر حکومتهای کشورهای منطقه قرار
دهند.
اکنون با گذشت چهار سال از لشکرکشي به عراق، نه تنها منطقه از تغییرات
اجباری و فرمایشی فرمانروايان خارجی در آن کشور پیروی نکرده، بلکه بر
اساس تازه
ترین نظرسنجیها،
۸۲
درصد از مردم عراق و بیش از دو سوم مردم کشورهای غربی کوچکترین اعتمادی
به صداقت و حقانیت نیروهای متجاوز خارجی در آن کشور ندارند.
"ولی
رضا نصر" محقق شورای روابط خارجی آمریکا میگوید: پس از چهار سال تلاش
و صرف هزینههای هنگفت و صدها هزار کشته در عراق، ایران به عنوان برنده
اصلی معنوی جنگ و برترین متحد و الگوی عراق توسط مردم و بخش عمده ای از
حکومت آن کشور پذیرفته شده است.
این نتیجه غیرمنتظره برای آمریکا، علاوهبر هزینه هنگفت مالی و تلفات
انسانی برای واشنگتن به بهای از دست رفتن محبوبیت و مشروعیت سیاسی و
امنیتی و آوازه دمکراسی خواهی آمریکا و نبرد آن کشور در کشمکش موسوم به
"جنگ بینالمللی علیه تروریسم" و مبارزه برای آزادی حاصل شده است.
محبوبیت و مشروعیتی که در اثر افشای جنایات آمریکا در بازداشتگاههای
ابو غریب و گوانتانامو و همچنین بر ملا شدن پروازهای مخفی و ربودن
مظنونان ضدآمریکایی توسط ماموران سازمان سیا و بازجویی سری از متهمان
در بیش از
۲۰کشور
جهان به کلی از دست رفته است.
از
سوی دیگر، رهبري جنگ عراق توسط دولت بوش به قیمت از دست رفتن اکثریت
جمهوری خواهان در کنگره و سنای آمریکا و همچنین نزول محبوبیت عمومی
دولت نو محافظهکار آمریکا به پایینترین سطح خود تمام شد، تا جایی که
اکنون بر اساس نظرسنجیهای جدید، کمتر از یک سوم مردم آمریکا به صحت
عمل دولت و رییس جمهوری کشورشان اطمینان دارند. آمریکا بر این گمان بود
که جنگ عراق موجب افزایش اقتدار جهانی این کشور به عنوان تنها ابرقدرت
مطرح جهان خواهد شد، ولی در چهار سال گذشته باتلاق عراق موجب شده که
چین از نظر اقتصادی و نظامی و روسیه از نظر سیاسی و راهبردی به مراتب
قویتر از چهار سال گذشته شوند و آشکارا منافع و برنامههای واشنگتن و
متحدانش را به چالش بکشند.
همچنین تا قبل از جنگ عراق، دولت "تونی بلر" نخست وزیر انگلیس به عنوان
قویترین دولت کارگری در تاریخ این کشور مطرح بود که احتمال برکناری آن
در کوتاه مدت و حتی میان مدت توسط هیچ رقیب درون حزبی و اپوزیسیونی
مطرح نبود، ولی اکنون نه تنها رقبای درون حزبی و دیگر احزاب تهدیدی جدی
برای بلر محسوب میشوند، بلکه خروج وی از صحنه سیاسی و راس قدرت در
انگلیس در چند ماه آینده امری آشکار و قطعی شده است.
چهار
سال پس از آغاز جنگ عراق، دولتهای آمریکا و انگلیس با پذیرش هزینههای
هنگفت مادی، معنوی و انسانی نه تنها موفق به ایجاد خاورمیانه مطلوب و
ایدهآل خود نشده اند، بلکه بسیاری از متحدان طبیعی خود را نیز از دست
دادهاند.
در
واقع شکست اصلی حکومتهای آمریکا و متحدانش در خاورمیانه در زمینه
دیپلماسی عمومی و جلب نظر مردم منطقه و افکار عمومی جهانیان بوده است.
به بیان دیگر آنان در نبرد قلوب و اذهان شکست خوردهاند.
هفتهنامه آمریکایی تایم با استناد به یک سلسله سیاستهای جرج بوش رییس
جمهوری نومحافظه کار آمریکا نوشته است که دولت بوش یکی از بدترین
دولتها در تاریخ آمریکا است.
تایم در این گزارش که با عنوان سقوط حماسی دولت بوش منتشر شد، نوشت:
داستان بسیار بزرگتری در آمریکا در حال شکلگیری است و آن چیزی جز سقوط
حماسی دولت بوش نیست. بوش تاریخی ترین سقوط سیاسی را تجربه خواهد کرد.
افزایش نیرو در عراق، رسوایی بدرفتاری با سربازان زخمی آمریکایی در
شفاخانه نظامی والتر رید و اخراج هشت وکیل محاکم بنا به دلایل مزخرف
سیاسی، سه داستان بزرگ بوش در سال
۲۰۰۷است.
این سه ویژگی که در نهاد خود نشانگر تکبر - افزایش نیرو در عراق ،
بیکفایتی- ماجرای شفاخانه و خودخواهی - اخراج سیاسی وکلا است باعث شده
تا دولت بوش به یکی از بدترین دولتها در تاریخ آمریکا تبدیل شود. از
آغاز مشخص بود که بوش تنها به انگیزههای شخصی جنگ عراق را آغاز کرد،
چرا که صدام سعی کرده بود پدر او را بکشد و پدر او به اندازه کافی تلاش
نکرده بود که صدام را بکشد.
ولی
گستاخی دوران جوانی بوش هیچ گاه به اندازه زمانی که تصمیم گرفت به
گزارش بیکر- همیلتون بی توجهی کند و درست خلاف آن جهت حرکت کند ، نمود
نیافت.
تصمیم برای افزایش نیروها نیز همچون تصمیم بوش برای اشغال عراق به صورت
یکجانبه و بدون توجه کافی به تاریخ یا دکترین نظامی انجام گرفت.
وقتی
بوش با رای دادگاه عالی به عنوان رییس جمهوری آمریکا انتخاب شد، همه
انتظار داشتند رییس جمهوری جدید برای موفق بودن، روش دو حزبی تری اتخاذ
نماید.
ولی او مسیر مخالفی را انتخاب کرد و اقدامات حزبی او نیز نشاندهنده تقلید تمسخر آمیز طرز حکومت و شکستی جامع است. ملت امریکا سعی کرده است برای رییس جمهور و دولت او احترام قائل باشد، ولی ویژگیهای بوش از جمله تکبر و بیکفایتی، همگی مادرزادی و بخشی از شخصیت او هستند و بعید است تغییر کند. بنابراین بسیار سخت است که بتوان تصور کرد طي مد ت آینده تحت حکومت رهبری که شایستگی آن را ندارد، دوران خوبی در آمریکا داشته باشیم.
همچنان روزنامه واشنگتن پست در گزارشی از سالهای پایانی حاکمیت جرج بوش
به عنوان ریاست جمهوری آمریکا، نوشته است که کاخ سفید توانایی شکل دهی
و اداره تحولات دنیا را از دست داده است.
تمرکز زیاد جرج بوش بر مساله عراق، بر شدت این ناتوانی افزوده است.
سخنان تقریبا هر روز جرج بوش درباره جنگ، تاکیدی بر این امر است که وی
تا چه حد دوران ریاست جمهوری و امنیت کشورش را به موفقیت در عراق منوط
کرده است.
سوال اصلی در ارزیابی میزان تهدیدات این است که آیا اقتصاد دنیا قادر
خواهد بود خود را از آمریکا جدا کند یا خیر و آیا اساسا روند این امر
کند یا تقویت شده است.
تامینکنندگان مالی در دنیا، بجای به تاخیر انداختن رهبری آمریکا در
اقتصاد دنیا، به دنبال راه گریزی برای زمانی هستند که هرم هزینههای
مشتریانی که توان مالی آنها از طریق وام تامین شده، برچیده شود.
صندوق
بینالمللی پول پیش بینی کرده است که رشد اقتصادی آمریکا در سال جاری
برابر با
۲/۲درصد
خواهد بود، این میزان از متوسط رشد در کشورهای پیشرفته کمتر است.
یکی از علایمی که نشان از ناتوانی آمریکا در حل مسایل مزمن دارد، این
است که به گفته صندوق بینالمللی پول، اقتصاد آمریکا به نفت معتاد است،
نکتهای که جرج بوش درباره آن بارها سخن رانده، اما از خواست و اراده
سیاسی لازم برای تغییر اوضاع و یا حمایت کافی کنگره برای رسیدن به این
امر، برخوردار نبوده است.
این
صندوق، برخی آمار تکان خورده را جمعآوری کرده است.
مصرف نفت در آمریکا به عنوان تولید ناخالص ملی نزدیک به پنج برابر این
میزان در کشورهای عمده صنعتی بوده است که۴۳درصد
از مصرف نفت آمریکا را تشکیل میدهد، حال آن که این میزان در دیگر
کشورها
۱۵درصد
است. بازدهی سوختی در آمریکا ۲۵درصد کمتر از اتحادیه اروپا و
۵۰درصد
پایینتر از جاپان است. کاخ سفید در حالی با افول مواجه است که
گروههای ذینفع تسلط خود را بر سیاست بیشتر کردهاند. هنری پلسون وزیر
خزانهداری آمریکا همه توان حود را به این امر معطوف کرده که روابط چین
و آمریکا را به روال قبل حفظ کند، اما دولت بوش به این واقعیت سیاسی
رسیده است که رفع نگرانیهای سازمان تجارت جهانی درباره مسدود کردن
دارایی کارآفرینان در چین، میتواند تاسف عمیق و نارضایتی شدید پکن را
به همراه داشته باشد. جرج بوش همچنین ناامیدانه میکوشد تا رابطه کاری
مناسب خود را با روسیه حفظ کند، چرا که همکاری مسکو در مواجهه با مساله
هستهای ایران حیاتی است، ولی بوش درباره این موضوع نیز از ضعف موقعیت
سیاسی در وطن خود رنج میبرد.
مقامات دولت بوش خواستار پیوستن روسیه به سازمان تجارت جهانی هستند،
اما مشکل اینجاست که این امر به حمایت کنگره نیاز دارد و کسب این حمایت
به این آسانیها میسر نخواهد بود.
ازجانب ديگرمشکل اساسي که دامنگيربوش شده موضوع مناسبات آمريکا وهند
است که این امر نیز گرفتار کاهش حمایتها از رییس جمهوری آمریکا شده و
کنگره هنوز قانونی را تصویب نکرده که بسته توافق شده میان هند و آمریکا
تحقق یابد، اما حامیان این طرح با وجود کاهش نفوذ کاخ سفید، امیدوارند
که این امر با حمایتهای دمکراتهای کنگره به نتیجه نهایی برسد.
با ادامه اوضاع نامناسب در عراق، شرایط برای بوش دشوارتر خواهد شد،
تمرکز امنیتی بر بغداد بسیاری از تحلیلگران را بهاین نتیجه سوق داد که
به خطرات فزایندهای که کرکوک را تهدید میکند توجه نکنند، بخصوص آنکه
درگیری نظامی میان کردهای عراق و ترکیه بر سر کنترول این شهر بوجود
آمده است.
تهدیدهای مسعود بارزانی رییس منطقه کردستان عراق در مورد جلب حمایت
کردهای کردستان ترکیه، جنرالهای ترکیه را بر آن داشته تا طرحهای خود را
برای مداخله نظامی در عراق، بار دیگر مرور کنند.
تضاد و مشکل کار در این است که بسیاری از سیاستهای بینالمللی بوش حساس است، زیرا حافظ نفوذ آمریکا در جهان به عنوان رهبر دنیا بشمار میرود، اما بروز اغتشاش در ریاست جمهوری جرج بوش، او را در اجرای این سیاستها ناتوان کرده است.
استفاده از منابع خبري .