۱۳ می ۲۰۰۷

«حقیقت»


گنج علی عبدالله

 

رفقای عزیز و گرامی !

طبق معمول، بمنظور ارتقای سطح فهم و معلومات خویش از مسایل سیاسی، اجتماعی، علمی، تئوریک و تعقیب حوادث و انکشافات وضع سیاسی و اجتماعی در جامعه و جهان، همه روزه به سایت وزین و پُر محتوی «اصالت» مراجعه می کنم و از مطالب و تحلیل های علمی آن استفاده می نمایم.

از زحمات شبانه روزی و خستگی ناپذیر رفقای گرانقدر رفیق انجنیر «همت» و رفیق پُر تلاش «فضلی» و از تمام همکاران قلمی سایت وزین «اصالت» قلباً ابراز سپاس و قدر دانی نموده، پیروزی های بیشتر ایشان را آرزو دارم .

امروز توجه ام را نامۀ سرگشاده رفیق شیر احمد از آلمان بخود جلب کرد و به علاقمندی خاص به خوانش گرفتم. واقعاً چیزی را که در عنوان آن تصور میکردم تا پایان دقیق یافتم و آنچه که رفیق شیر احمد به رشته تحریر درآورده است انعکاس دهنده آرمان و نظریات اعضای اصیل و وفادار به آرمان های ح.د.خ.ا. است. این نشان میدهد که فرزندان حزب ما دارای صداقت قلب و انسان های درست اندیش هستند، با پاکی و صداقت موضوعات سرنوشت ساز را بی آلایشانه مطرح می کنند.

بلی رفقای گرامی!

از زمان تسلیم دهی دو دسته ی دولت دموکراتیک در تالار وزارت خارجه جمهوری دموکراتیک افغانستان به نماینده ی سردسته های باند های جنایتکار جهادی «مجددی»، که من خودم در کابل بودم، تا کنون یک سلسله واقعیت ها و راز های سیاسی در میان اعضای دفتر سیاسی و کمیته مرکزی ح.د.خ.ا.، که رفیق شیر احمد آنها را صادقانه مخاطب قرار داده است، مخفی باقی مانده است. راز های که برای اکثریت رفقای که در داخل کشور و بخصوص در شهر کابل باقی مانده بودند سوالات زیاد را به وجود آورده است.

§       آنها شش ماه پیش از تسلیمی قدرت تمام خانواده و فامیل های خویش را به خارج انتقال داده بودند که بعداً بعضی از آنها در تاشکند و مسکو مصروف کار شدند.

§       آنها در مسکو نیز بنام حزب از ما پول گرفتند و بعد از دو سال با فامیل های خود به کشور های غرب پناهنده شدند.

§       آنها در جریان حوادث انحرافی و انشعابی هیچ نوع برخورد اصولی در برابر حوادث نکردند و همیشه پله ی سنگین ترازو را نگاه کردند.

§       آنها رهبر و آموزگار حزب رفیق ببرک کارمل را تحت فشار قرار داده مجبور ساختند تا بعنوان تداوی از کشور خارج گردد و مدت طولانی وی را از تغییرات سیاسی و سیاستهای که در حزب در حالت پیاده کردن بود به دور نگه داشتند و سرانجام جلسه عمومی کمیته مرکزی و پلینوم ۱۸ آنرا به دستور رهبران خائن و مرتجع شوروی وقت با پا در میانی مشاوران خویش به تاریخ ۱۴ ثور ۱۳۶۵ مطابق ۴ می ۱۹۸۶ دایر کردند که در این موقع رفیق ببرک کارمل فقط چند روزی محدود بود که از شوروی بازگشت کرده بودند و توسط سه تن از اعضای کمیته مرکزی و دفتر سیاسی با تهدید مواجه گردید تا استعفای خود را از مقام منشی عمومی حزب امضاء نماید.

بلی رفقای عزیز!

بدینسان کودتای سفید علیه رهبر و آموزگار بزرگ ما رفیق ببرک کارمل صورت گرفت.

و بعداً در جلسات کمیته مرکزی و پلینوم گزارش ارائه گردید که گویا ببرک کارمل بنابر بیماری استعفا نامه خویش را از مقام منشی عمومی حزب ارائه داده است. باید تذکر داد که در موقع دایر شدن جلسات در تمام موسسات دولتی و سازمان های حزبی و هم در خارج از تالار دفتر کمیته مرکزی حزب تظاهرات وسیع به طرفداری از رفیق ببرک کارمل ادامه داشت. در پلینوم ۱۸ به تاریخ ۴ می ۱۹۸۶ نجیب الله در تفاهم قبلی با گورباچف و اطاعت وی از دستور های مسکو، به عنوان منشی عمومی کمیته مرکزی حزب برگزیده شد. نجیب الله به مقام منشی عمومی کمیته مرکزی حزب نیز اکتفا نکرد و به فکر بدست آوردن قدرت دولتی افتاد. جهت روشن شدن بیشتر موضوع در کتاب «یادداشتهای سیاسی و رویداد های تاریخی» سلطان علی کشتمند چنین میخوانیم: «معهذا او، وجود کارمل را در مقام رئیس شورای انقلابی، برای ادامه کار خویش مانع جدی میشمرد. بدین لحاظ او با پافشاری از شوروی ها تقاضا نمود تا ببرک کارمل را برای اقامت به اتحاد شوروی فرا خوانند. برغم اینکه از یکسو شوروی ها تمایل جدی به چنین امری نداشتند و از سوی دیگر کارمل خود به گونه قاطع خروج از افغانستان را نمی پذیرفت. ولی نجیب الله براین امر پافشاری مینمود تا اینکه شوروی ها پذیرفتند و از کارمل چنین دعوتی را بعمل آوردند. ولی کارمل مقاومت جدی از خود بروز داد و تقاضای آنان را رد کرد. نجیب الله از پا ننشست و کار زیادی انجام داد تا اعضای دفتر سیاسی را به ضرورت دوری کارمل از کشور متقاعد ساخت. هنگامیکه کارمل در برابر تصمیم دفتر سیاسی و کمیته مرکزی مبنی بر عزیمت خویش به اتحاد شوروی قرار گرفت، راه دیگری نداشت، جز اینکه آنرا بپذیرد.» ص ۹۸۵ ج ۳ .

بلی رفقای عزیز! اکثریت اعضای دفتر سیاسی و کمیته مرکزی حزب ما که در تمام جلسات حزبی و دولتی در مخالفت علیه رفیق ببرک کارمل رهبر بزرگ ما بخاطر اخراج وی از مقام حزبی و دولتی و حتی برای تبعید شان از زادگاه دوست داشتنی اش دست های خود را دو دسته بلند کرده بودند و با سازش ها و معامله گری های خود با مخالفان حاکمیت حزب و دولت دموکراتیک مواضع لرزان آنها را مستحکم ساختند که با این عمل ننگین شان خیانت بزرگ را مرتکب شدند که فرزندان صدیق آن حزب، مردم زحمتکش و تاریخ کشور ما هرگز فراموش نمیکنند و ایشان را نمی بخشند.

·  از سوی دیگر در پارچه ساختن صفوف حزب و سوق دادن آنها بسوی فرقه های مذهبی و ملیتی، وظیفه معامله گری خود را صادقانه به سر رساندند.

·  اکثریت اعضای دفتر سیاسی و کمیته مرکزی حزب که رفقای همرزم خویش را در میدان مبارزه تنها رها کردند و خودشان با تضمین از جانب سردسته های باند های جنایتکار جهادی بدون خطر از افغانستان انتقال داده شدند.

خلاصه کلام وضعیت و موقف های بی ثبات اعضای دفتر سیاسی و کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان و ضعف رهبری رفیق نجیب الله را در حزب بهتر است از روی نوشته ها و یادداشت های یک تن از اعضای دفتر سیاسی حزب مان رفیق سلطان علی کشتمند نقل قول کنم که در صفحات ۹۸۰ - ۹۸۲ جلد ۳ کتاب «یادداشتهای سیاسی و رویداد های تاریخی» خود چنین مینویسد: «پس از پلینوم متذکره، به گونه لاینقطع مبارزه درون حزبی ادامه داشت و هر روز اشکال نوین بخود میگرفت. از یکسو هواخواهان ببرک کارمل از مخالفتهای خویش دست نمی کشیدند و با گذشت زمان متشکل تر و پر شمار تر میشدند، از سوی دیگر نجیب الله در ضدیت در برابر آنان می افزود و اشکال مختلف فشار بشمول زندانی کردن های دسته جمعی آنان را بکار میگرفت. وی همچنان بخاطر ایجاد تضییقات، مخالفین دیرین ببرک کارمل اعم از خلقی ها و پرچمی ها را فرا میخواند و امتیاز میداد.

ولی با احراز مقام رهبری از سوی نجیب الله، مخالفتهای خلقی ها نه تنها فروكش نکرد، بلکه شیوه های نوینی بخود گرفت. گروهبندی های جدیدی در میان خلقی ها به وجود آمد که برخی در کنار نجیب الله و برخی های دیگر در موضع مخاصمت با وی قرار گرفتند. شماری از اعضای رهبری خلقی ها مانند: محمد اسلم وطنجار، راز محمد پکتین، شیرجان مزدوریار، انجنیر نظر محمد و دیگران که تا پایان وفاداری خویش را با نور محمد تره کی حفظ کردند، همبستگی خویش را با نجیب الله آشکار ساختند، در حالیکه گروه دیگری به رهبری سید محمد گلابزوی، شهنواز تنی، نیاز محمد مهمند، میر صاحب کاروال و دیگران در مخالفت شدید با وی قرار گرفتند. گروه وفادار به حفیظ الله امین که از زندان رها شدند، چون: دوکتور شاه ولی، عبدالحکیم شرعی جوزجانی، عبدالقدوس غوربندی، عبدالرشید جلیلی و دیگران در میان دو جناح متذکره در بالا موقف بیطرفی اختیار نمودند. رهبری گروه چهارمی که هسته اصلی خلقی ها را تشکیل میدادند، مانند: دوکتور صالح محمد زیری، غلام دستگیر پنجشیری، عبدالکریم میثاق و دیگران، در حالیکه در مقامات حزب و دولت بودند، ولی سر سازگاری با سیاستهای دکتر نجیب الله نداشتند.

وضع رهبری پرچمی ها نیز بهتر از خلقی ها نبود. در نتیجه سیاستهای دوگانه نجیب الله، اعضای رهبری پرچمی ها نیز به جناح ها تقسیم شدند و هریک جداگانه مورد توجه یا رد از سوی وی قرار می گرفتند. سیاست کج و مریض در قبال جانب داران ببرک کارمل تا پایان ادامه یافت. وی باری آنان را بخود نزدیک میساخت و بار دیگر از خود میراند. ولی ایشان از آغاز تا انجام، بروی اعتماد نکردند و به گفته خود ایشان فریب بازیهای او را نخوردند و کماکان به رهبری خویش ببرک کارمل، محمود بریالی، اناهیتا راتبزاد، نورالحق علومی، عبدالمجید سربلند و دیگران وفادار باقی ماندند. صرف شمار محدودی از پرچمی ها با برانگیخته شدن احساسات ملی گرایانه ایشان، با امتیازات اعطا شده از مقام رهبری حزب، فریفته شدند و از پایبندی گذشته خود که وفا داری به ببرک کارمل باشد، بریدند.

عبدالوکیل وزیر امور خارجه، در آغاز برخی از ناراضی های دوران حاکمیت ببرک کارمل را پیرامون خویش جمع کرد، ولی بعدها مخالفت جدی با هواداران کارمل را کنار گذاشت و با نجیب الله نیز بیش از یک حد معین نزدیک نگردید.

شماری از اعضای رهبری جوان پرچمی ها، مانند: نجم الدین کاویانی، عبدالظهور رزمجو، فرید احمد مزدک و دیگران با انجام کار فعال حزبی پیرامون نجیب الله گرد آمدند، ».

بلی رفقای عزیز، چنین بود وضعیت و حالت در داخل ح.د.خ.ا. (حزب وطن) که نجیب الله در راس رهبری آن قرار داشت.

رفقای گرانقدر، پرچم داران صدیق و روشنفکران مترقی کشور اعم از دختران و پسران جوان که چه در داخل و چه در خارج از کشور در جستجوی حقیقت هستید، هوشیار، بیدار و آگاه باشید، به آزادی، استقلال و حاکمیت ملی و تمامیت ارضی کشور تان باندیشید، متحد و یکپارچه باشید و فریب دشمنان داخلی و خارجی کشور تان را نخورید!

راه اصولی مبارزه را در پیش گیرید و از محراق توجه تان انسان زحمتکش کشور را دور نکنید.

رفقا!

فکر میکنم که از چنین اعضای دفتر سیاسی و کمیته مرکزی حزب، که وضعیت سیاسی آنها در بالا مختصراً تحریر گردید، تقاضای احیا کردن مجدد ح.د.خ.ا. منطقی به نظر نمیرسد زیرا با در نظرداشت موضعگیریهای ناسالم و برخوردهای گذشته شان با حزب و هکذا سکوت اختیار نمودن ایشان در برابر فراخوان رفیق شیر از آلمان، که تقریباً مدت دو ماه از آن سپری میگردد و تا کنون کدام عکس العمل هم از خود نشان نداده اند، روشن است که دیگر سرنوشت حزب و صفوف پاک آن برایشان بی تفاوت میباشد و آرزو ندارند تا در برابر حزب و صفوف آن پاسخگو باشند.

از ديدگاهِ من، در ح.د.خ.ا. بیشمار بودند، شخصیت های صادق- با اهداف شريفانه و انسانی، اما بنابر مناسبات و ضوابط حاکم در حزب از عطف توجه و غور مقامات رهبری آن حزب به دور مانده و حتي در شرایط امروزی در داخل و خارج از کشور نيز حیثیت ناظران اوضاع سياسي- اجتماعي کشور را اختيار نموده اند.

 به نظر من باید به آنان به مثابهء بهترین فرزندان صديق و فداکار زحمتکشان افغانستان، که افتخار اعتقاد به آرمانهای رهايي انسان از انواع ستم را دارند و در شرایط مختلف اختناق در کشور، که از حاکمیت باند های جهادی گرفته تا رژیم منفور طالبان و اکنون نیز در حاکمیت ارتجاعی و موجودیت نیروهای اشغالگر امپریالیستی در شرایط ترور و خفقان قرون وسطايي با تحمل و شکيبايي در دشوار ترين شرايط زنده گی نموده و نظاره گر ستم کشي ستم کشانِ سرزمین شان مي باشند، حق اولیت داده شود تا با درک همان رسالتمندي های تاریخی شان در تلاش سازنده برای تجديد تشکيل و انسجام دوباره فرزندان ح.د.خ.ا. به پا خيزند.

منظور ما در این دیدگاه چیست؟

o      بر خون هزاران شهید گلگون کفن حزب دموکراتیک خلق افغانستان پا گذاشته نشود.

o      افتخارات تاریخی و حماسه های که از خود بجا مانده اند فراموش نشود.

o      دست آوردهای تاریخی حزب به دیده قدر نگرسته شود.

o      از اشتباهات، نارسایی ها و لغزش های سیاسی انتقاد شود و از تکرار آنها جلوگیری بعمل آید.

o      تمامیت ارضی و استقلال کشور از خطر نابودی نجات داده شود.

o      مبارزه فعال و مسالمت آمیز علیه تجاوزات خارجیها بر خاک مقدس ما سازمان داده شود.

o      وحدت نیروهای چپ دموکراتیک و وفادار به مبارزه دادخواهانه تحکیم بخشیده شود.

o      بخاطر تأمین وحدت ملی و همبستگی تمام ملیت ها و اقوام ساکن در کشور ما تلاش بعمل آید.

o      به نا امیدواری های نسل جوان در رابطه به پیروزی حق بر باطل، استقرار دموکراسی واقعی و پیشرفت آینده کشور پایان داده شود.

رفقای عزیز! درست است که در شرایط کنونی ما در مقیاس جهانی از پشتیبانی نیروهای مترقی خارجی (نهادها، سازمانها، احزاب و جنبشهای چپ مترقی) برخوردار نیستیم، زیرا این نیروهای آزادیخواه و پیشرو خود مصروف بررسی اشتباهات گذشتهء خود بوده و در حالت بیرون کشیدن نیروهای چپ از وضعیت و حالت موجود میباشند، ولی ما از خود دارای غرور، شجاعت و شهامت هستیم، در صورتیکه در قدم اول خانواده سیاسی خود را متحد و یکپارچه بسازیم و بعداً دست وحدت به سایر نیروهای مترقی ملی و بین المللی دراز کنیم.

پیروزی از نسل مترقی آینده خواهد بود!

 

پیروزی و موفقیت همه را آرزو دارم.

گنج علی عبدالله از سویدن

 

 

 

 

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

www.esalat.org