۳۰ اپریل ۲۰۰۷
از صفحاتِ تاریخ
حوادث در افغانستان چگونه شکل گرفت؟
(حقایقی که بید گفته میشد: در حاشیه عفو جنیتکاران جنگی توسط ولسی جرگه )
تدوین کننده و پژوهشگر: ) دوشی چی)
قسمت دوازدهم
حقوق بشر و نقض کننده گان حقوق بشر
)تلاش کردم تا در ین نبشته هی تاریخی زیباترین اشعار و نیاب ترین تصویرها تهیه و به پیشگاه شما عزیزان تقدیم گردد.هدف از انتخاب تصویر مستند سازی و حقیقت نگاری را افاده مینمید و مزین شدن با اشعار شیوه ی جدید ی است تا از یکطرف بحث هی تاریخی را با شعر صیقل داد و از جانب دیگر خواننده را از یک نواختی بیرون کرد… ( |
از باده ی نیست سر خوشم، سرخوش و مست
بیزارم و دلشکسته، ازهر چه که هست
من هست به نیست دادم، افسوس که نیست
در حسرت هست پشت من پاک شکست.
از بس کف دست بر جبین کوبیدم
تا بگذرد ازسرم، پریشانی من
نقش کف دست! محو شد، ریخت به هم
شد چین و شکن، به روی پیشانی من.
تا روح بشر به چنگ زر، زندانیست
شاگردی مرگ پیشه ای انسانی است
جان از ته دل، طالب مرگ است . . . دریغ
درهیچ کجا برای مردن جا نیست ؟.
پرسیدم از سرشک، که سرچشمه ات کجاست ؟
نالید و گفت : سر ز کجا ز چشمه از کجاست ؟
لبخند لب ندیده ی قلبم که پیش عشق
هر وقت دم زخنده زدم، گفت : نابجاست ). کارو(
حقوق بشر میراث تاریخی دیرینه ای دارند. بنیان فلسفی اصلی حقوق بشر باور به وجود صورتی از عدالت است که برای همه آدمیان،همه جا معتبر می باشد. به این ترتیب، آموزه معاصر حقوق بشر درعرصه ژیوپولیتیک معاصر نقشی حیاتی یافته است. گفتمان حقوق بشر توسط مردمان بسیاری در موقعیت هایی بسیار متفاوت فهمیده و استعمال می شود. حقوق بشر درفهم معاصر اینکه انسان ها و موسسات سیاسی ملی و بین المللی چگونه باید با همدیگر رفتار کنند، نقشی ناگزیر دارد. بهتر آن است که حقوق بشر را ضمانت های اخلاقی بالقوه ای برای نیل هر انسانی به حداقل زندگی نیکو دانست. میزان تحقق نیافتن این آرمان نشانگر شکست عظیم جهان معاصر در استقرار نظمی استوار برپایه حقوق بشر دانست. مبنای فلسفی حقوق بشر معروض نقادی های سختی بوده است. اگر چه برخی جنبه های بحث برانگیز میان حامیان و معارضان حقوق بشر حل نشده باقی مانده، و چه بسا حل ناشدنی باشند، درحالت کلی قوت اخلاقی حقوق بشر پابرجا می ماند. می توان گفت مجاب کننده ترین انگیزه وجود حقوق بشر می تواند برپایه به کار گیری قوه تخیل باشد. بکوشید جهانی بدون حقوق بشر را تصور کنید! که وحشت وبربریت فراگیرشده زورمندان، مظلومین را پاره پاره خواهند کرد.
اعلامیه جهانی حقوق بشر
از آنجا که شناسایی حیثیت ذاتی کلیه اعضای خانواده بشری و حقوق یکسان و انتقال نا پذیر آنان اساس آزادی، عدالت و صلح را در جهان تشکیل می دهد. از آنجا که عدم شناسایی و تحقیر حقوق بشر منتهی به اعمال وحشیانه ای گردیده است که روح بشریت را به عصیان واداشته و ظهور دنیایی که در آن افراد بشر در بیان عقیده آزاد واز ترس و فقر فارغ باشد به عنوان بالاترین آمال بشر اعلام شده است، از آنجا که اساسا حقوق انسانی را باید با اجرای قانون حمایت کرد تا بشر به عنوان آخرین علاج به قیام بر ضد ظلم و فشار مجبور نگردد. از آنجا که لازم است توسعه روابط دوستانه بین الملل را مورد تشویق قرار داد،
ماده 1 : تمام افراد بشر آزاد به دنیا می آیند و از لحاظ حیثیت و حقوق با هم برابرند. همه دارای عقل و وجدان می باشند و باید نسبت به یکدیگر با روح برادری رفتار کنند.
ماده 2 : هر کس می تواند بدون هیچ گونه تمایز، خصوصا از حیث نژاد، رنگ، جنس، زبان، مذهب، عقیده سیاسی یا هر عقیده دیگر و همچنین ملیت، وضع اجتماعی، ثروت، ولادت یا هر موقعیت دیگر، از تمام حقوق و کلیه آزادی هایی که در اعلامیه حاضر ذکر شده است، بهره مند گردد. به علاوه هیچ تبعیضی به عمل نخواهد آمد که مبتنی بر وضع سیاسی، اداری و قضایی یا بین المللی کشور یا سرزمینی باشد که شخص به آن تعلق دارد. گواه این کشور مستقل، تحت قیمومیت یا غیر خود مختار بوده یا حاکمیت آن به شکل محدودی شده باشد.
ماده 3 : هر کس حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد.
ماده 4 : احدی را نمی توان در بردگی نگه داشت و داد و ستد بردگان به هر شکلی که باشد ممنوع است.
ماده 5 : احدی را نمی توان تحت شکنجه یا مجازات یا رفتاری قرار داد که ظالمانه و یا بر خلاف انسانیت و شئون بشری یا موهن باشد.
ماده 6 : هر کس حق دارد که شخصیت حقوق او در همه جا به عنوان یک انسان در مقابل قانون شناخته شود.
ماده 7 : همه در برابر قانون، مساوی هستند و حق دارند بدون تبعیض و بالسویه از حمایت قانون برخوردار شوند. همه حق دارند در مقابل هر تبعیضی که ناقض اعلامیه حاضر باشد و بر علیه هر تحریکی که برای چنین تبعیضی به عمل آید به طور تساوی از حمایت قانون بهره مند شوند.
ماده 8 : در برابری اعمالی که حقوق اساسی فرد را مورد تجاوز قرار بدهد و آن حقوق به وسیله قانون اساسی یا قانون دیگری برای او شناخته شده باشد، هر کس حق رجوع به محاکم ملی صالحه دارد.
ماده 9 : احدی نمی تواند خود سرانه توقیف، حبس یا تبعید بشود.
ماده 10 : هر کس با مساوات کامل حق دارد که دعوایش به وسیله دادگاه مساوی و بی طرفی، منصفانه و علنا رسیدگی بشود و چنین دادگاهی درباره حقوق و الزامات او یا هر اتهام جزایی که به او توجه پیدا کرده باشند، اتخاذ تصمیم بنماید.
ماده 111 : - هر کس به بزه کاری متهم شده باشد بی گناه محسوب خواهد شد تا وقتی که در جریان یک دعوای عمومی که در آن کلیه تضمین های لازم برای دفاع از تامین شده باشد، تقصیر او قانونا محرز گردد. 2- هیچ کس برای انجام یا عدم انجام عملی که در موقع ارتکاب، آن عمل به موجب حقوق ملی یا بین المللی جرم شناخته نمی شده است محکوم نخواهد شد. به همین طریق هیچ مجازاتی شدیدتر از آنچه که در موقع ارتکاب جرم بدان تعلق می گرفت درباره احدی اعمال نخواهد شد.
ماده 12 : احدی در زندگی خصوصی، امور خانوادگی، اقامتگاه یا مکاتبات خود نباید مورد مداخله های خود سرانه واقع شود و شرافت و اسم و رسمش نباید مورد حمله قرار گیرد. هر کس حق دارد که در مقابل این گونه مداخلات و حملات، مورد حمایت قانون قرار گیرد.
ماده 131 : - هر کس حق دارد که در داخل هر کشوری آزادانه عبور و مرور کند و محل اقامت خود را انتخاب نماید. 2- هر کی حق دارد هر کشوری و از جمله کشور خود را ترک کند یا به کشور خود باز گردد.
ماده 141 : - هر کس حق دارد در برابر تعقیب، شکنجه و آزار، پناهگاهی جسنجو کند و در کشورهای دیگر پناه اختیار کند. 2- در موردی که تعقیب واقعا مبتنی به جرم عمومی و غیر سیاسی و رفتارهایی مخالف با اصول و مقاصد ملل متحد باشد، نمی توان از این حق استفاده نمود.
ماده 151 : - هر کس حق دارد، که دارای تابعیت باشد. 2- احدی را تمی توان خود سرانه از تابعیت خود یا از حق تغییر تابعیت محروم کرد.
ماده 161 :- هر زن و مرد بالغی حق دارند بدون هیچ محدودیت از نظر نژاد، ملیت، تابعیت یا مذهب با هم دیگر زناشویی و هنگام انحلال آن، زن و شوهر در کلیه امور مربوط به ازدواج دارای حقوق مساوی می باشند. 2- ازدواج باید با رضایت کامل و آزادانه زن ومرد واقع شود. 3- خانواده رکن طبیعی و اساسی اجتماع است و حق دارد از حمایت جامعه و دولت بهره مند شود.
ماده 171 : - هر شخص، منفردا یا به طور اجتماعی حق مالکیت دارد. 2- احدی را تمی توان خود سرانه از حق مالکیت محروم نمود.
ماده 18 : هر کس حق دارد که از آزادی فکر، وجدان و مذهب بهره مند شود. این حق متضمن آزادی تغییر مذهب یا عقیده و ایمان می باشد و نیز شامل تعلیمات مذهبی و اجرای مراسم دینی است. هرکس می تواند از این حقوق یا مجتمعاً به طور خصوصی یا به طور عمومی بر خوردار باشد.
ماده 19 : هر کس حق آزادی عقیده وبیان دارد و حق مزبورشامل آن است که از داشتن عقاید خود بیم و اضطرابی نداشته باشد و در کسب اطلاعات و افکار و در اخذ و انتشار آن، به تمام وسایل ممکن و بدون ملاحضات مرزی، آزاد باشد.
ماده 20 1: - هرکس حق دارد آزادانه مجامع و جمعیت های مسالمت آ میز تشکیل دهد. 2- هیچ کس را تمی توان مجبور به شرکت در اجتماعی کرد.
ماده 211 : - هر کس حق دارد که در اداره امور عمومی کشور خود، خواه مستقیما و خواه با وساطت نمایندگانی که آزادانه انتخاب شده باشد شرکت جوید. 2- هر کس حق دارد با تساوی شرایط، به مشاغل عمومی کشور خود نایل آید. 3- اساس و منشا قدرت حکومت، اراده مردم است. این اراده باید به وسیله انتخاباتی ابراز گردد که از روی صداقت و به طور ادواری، صورت پذیرد. انتخابات باید عمومی و با رعایت مساوات باشد و با رای مخفی یا طریقهای نظیر آن انجام گیرد که آزادی رای تامین نماید.
ماده 22 : هر کس به عنوان عضو اجتماع حق امنیت اجتماعی دارد و مجاز است به وسیله مساعی ملی و همکاری بین المللی، حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خود را که لازمه مقام و نمو آزادانه شخصیت اوست با رعایت تشکیلات و منابع هر کشور به دست آورد.
ماده 231 : - هر کس حق دارد کار کند. کار خود را آزادانه انتخاب نماید، شرایط منصفانه و رضایتبخشی برای کار خواستار باشد و در مقابل بیکاری مورد حمایت قرار گیرد. 2- همه حق دارند که بدون هیچ تبعیضی در مقابل کار مساوی، اجرت مساوی دریافت دارند. 3- هر کس که کار میکند به مزد منصفانه و رضایت بخشی ذیحق می شود که زندگی او و خانواده اش را موافق شئون انسانی تامین کند و آن را در صورت لزوم با هر نوع وسایل دیگر حمایت اجتماعی، تکمیل نماید. 4- هر کس حق دارد که برای دفاع از منافع خود با دیگران اتحادیه تشکیل دهد و در اتحادیه ها نیز شرکت کند.
ماده 24 : هر کس حق استراحت و فراغت و تفریح دارد و به خصوص به محدودیت معقول ساعات کار و مرخصی های ادواری، با اخذ حقوق ذیحق می باشد.
ماده 251 : - هرکس حق دارد که سطح زندگی او، سلامتی و رفاه خود و خانواده اش را از حیث خوراک ومسکن ومراقبتهای طبی و خدمات لازم اجتماعی تامین کند و همچنین حق دارد که در مواقع بیکاری، بیماری، نقص اعضا، بیوگی، پیری یا در تمام موارد دیگری که به علل خارج از اراده انسان، وسایل امرار معاش از بین رفته باشد از شرایط آبرومندانه زندگی برخوردار شود. 2- مادران وکودکان حق دارند که از کمک و مراقبت مخصوصی بهره مند شوند. کودکان چه براثر ازدواج و چه بدون ازدواج به دنیا آمده باشند، حق دارند که همه از یک نوع حمایت اجتماعی برخوردار شوند.
ماده 261 : - هر کس حق دارد که از آموزش و پرورش بهره مند شود. آموزش و پرورش لااقل تا حدودی که مربوط به تعلیمات ابتدایی و اساسی است باید مجانی باشد. آموزش ابتدایی اجباری است. آموزش حرفه ای باید عمومیت پیدا کند و آموزش عالی باید با شرایط تساوی کامل، به روی همه باز باشد تا همه، بنا به استعداد خود بتواند از آن بهره مند گردند. 2- آموزش و پرورش باید به طوری هدایت شود که شخصیت انسانی هر کس را به حد اکمل رشد آن برساند و احترام حقوق و آزادی های بشری را تقویت کند. آموزش و پرورش باید حسن تفاهم، گذشت و احترام عقاید مخالف و دوستی بین تمام ملل و جمعیت های نژادی یا مذهبی و همچنین توسعه فعالیت های ملل متحد را در راه حفظ صلح، تسهیل نماید. 3- پدر و مادر در انتخاب نوع آموزش و پرورش فرزندان خود نسبت به دیگران اولویت دارند.
ماده 271 : - هر کس حق دارد در زندگی فرهنگی اجتماع شرکت کند، از فنون و هنرها متمتع گردد و در پیشرفت علمی و فوائد آن سهیم باشد. 2- هر کس حق دارد از حمایت منافع معنوی و مادی آثارعلمی، فرهنگی یا هنری خود برخوردار شود.
ماده 28 : هر کس حق دارد برقراری نظمی را بخواهد که از لحاظ اجتماع و بین المللی، حقوق و آزادی هایی راکه در این اعلامیه ذکر گردیده، تامین کند و آنها را به مورد عمل بگذارد.
ماده 291 : - هرکس در مقابل آن جامعه ای وظیفه دارد که رشد آزاد کامل شخصیت او را میسر سازد. 2- هر کس در اجرای حقوق و استفاده از آزادی های خود، فقط تابع محدودیت هایی است که به وسیله قانون، منحصرا به منظور تامین شناسایی و مراعات حقوق و آزادی های دیگران و برای مقتضیات صحیح اخلاقی و نظم عمومی و رفاه همگانی، در شرایط یک جامعه دموکراتیک وضع گردیده است. 3- این حقوق و آزادی ها، در هیچ موردی نمی تواند بر خلاف مقاصد و اصول ملل متحد اجرا گردد.
ماده 30 : هیچ یک از مقررات اعلامیه حاضر نباید طوری تفسیر شود که متضمن حقی برای دولتی یا جمعیتی یا فردی باشد که به موجب آن بتواند هر یک از حقوق و آزادی های مندرج در اعلامیه را ازبین ببرد ویا در آن راه فعالیتی بنماید.
نقض حقوق بشر طی یک دهه ی اخیر
همه چیزم در دیار اجنبی است
میوه های خونم و هر که از ریشه ی من نوشید
آتیه و رؤیاهایم، و حتی سایه ی عشقم
عاطفه های بی قرار
نخل ساحلهای روسپیان بلند بالا و نخل های بهاری کوچید
چرا با تو می مانم ای مادر کهن
که نمی دانم
چه وامی بر من داری ؟
سال هایم را هدر دادی
خونم را هبا کردی که بنوشند اجاره داران
جوانیم را در سوداهایم خیالی به گرو نهادی
عوض را به من برات دوردستی دادی، که مبلغش آرمان بود
کنون در پایان راه دستم مثل فکرم سپید است
چه برایم ماند
جز غربت ناخواسته و دشنام از نورسید گانی که ندانم چه حقی بر من دارند ؟
گاه در پروازهایم رایحه ی نیل را می شنوم
و گمشده ام را می بینم که در غرفه ی نامحرمان
به تماشای رود وقت می گذراند
انگار موقع دعای سفر شد
راهم را بگشا
دینی اگر دارم بستان
اگر می مانم نه برای توست
اگر می خوانم نه به درگاه تو
به خدایی است که هرگز تو را نیافرید. سپانلو
با لشکرکشی ارتش سرخ به افغانستان، سیل كمك های نظامی به سوی مجاهدین جریان پیدا كرد. با وجود آن كه پای منافع استراتیژیك امریكا بیشتر از هر كشور دیگر در آ نجا دخیل بود ولی باز هم كمك هایی كه صورت گرفت بیشتر آنها از بانك های عربستان سعودی بصوب پاكستان سرازیر می شدند. بخش كمتر از نصف این كمك ها كه از طرف امریكا صورت می گرفت خود قصه ای علیحده دا رد. با برقراری حكومت مجاهدین در كابل، سفیر ایالات متحده در كابل و معاونش ریچارد هوگلند، آخرین دیدار مهم خود به عنوان مقامات رسمی ایالات متحده در كابل را انجام دادند و بدین وسیله افغا نستان در فاصله ای سالها ی ۱۹۹۲ تا 1994 در یك انزوای بین المللی قرار داده شد. عده ای این عملكرد را دلیلی بر بی اهمیت بودن افغانستان برای امریكا می دانند، اما با توجه به حقایق دیگر، این نتیجه به دست می آید كه افغانستان پس از فروپاشی شوروی، همیشه برای امریكا اهمیت داشته و دوری از آن و یا كشیدن پرده به روی آن كشور، جزیی استراتیژی دقیق این كشور بوده است. ایلی كراكوسكی كه مامور وزارت دفاع امریكا و مسول بخش افغانستان در دهه هشتا د میلادی بود می گوید: ا فغانستان همیشه برای ما اهمیت داشته است.
این كشور در تقاطع راهی قرار گرفته كه قلب دنیا را به شبه قاره هند پیوند می دهد. این كشور اهمیت خویش را از موقعیت اش كسب می كند، موقعیتی كه در مرز دریا و خشكه قرار گرفته و نقطه ای تلافی قدرت های جهانی تاریخ بوده است. مغول ها و سكندر كبیر از همین راه گذشتند و بازی بزرگ روسها و انگلیسهای قرن نزده هم در همین جا صورت گرفت. در قرن بیستم میلادی هم، افغانستان مرز دو قدرت بزرگ جهانی بود.
نگاهی تند وگذرا برفاجعه ملی درکشورما دوینم دهه می شود که جنگ، آدم کشی، بی قانونی، وحشت وبربریت ادامه دارد. هزاران انسان قربانی هوس وآرزوهای تعدادی افراد قاتل وتفنگ بدست گردیدند.
با قیام نظامی ثورسال 1357خورشیدی دشمنان سعادت و آزادی وطن ما در تبانی با باداران غربی و شیخ های عیاش و معامله گر عربی دست به اعمال ناروای زده و زیر نام جهاد آب به آسیاب دشمنان مردم و وطن ریختند. و در واقعیت امر با دریافت اسلحه وپول ازکشورهای متعدد عملآ به آتش جنگ پطرول پاشیدند. زمانیکه توانمندی رویاروی را درمقابل دشمن ازد ست میدادند تمام شکست، عقده مندی، فشارهای بیرونی وروانی خویش را بافیر راکتهای های سکر20، 40، 60، کلستر، مزایل وانواع دیگراسلحه بالای منازل مردم، مکاتب، ادارات عامه، ایستگاه های بس ومحلا ت بودوباش مردم بی گناه فرونشانده وباتهیه به اصطلاح فیلم های مستند ازکشورهای خارجی پول اخذ می نمودند.
باسقوط ولایت خوست درحاکمیت دکتورنجیب الله درسال( 1368) بد ست حزب اسلامی، اتحاد سیاف، حزب اسلامی خالص، جماعت اسلامی، ارتش وآی – ا س – آی پاکستان حدود پنجهزارنفر؟ ازسربازان که مصروف سپری نمودن خدمت زیربیرق بودند وافسران بی رحمانه بد ست فرماندهان داخلی ونظامیان پاکستان سرکوب شدند مگرآنان انسان نبودند ؟ آیا این کشتاروبزن وبردن نقض حقوق بشرنیست که مورد بازپرس قرارگیرد ؟ ودرگزارش سازمان حقوق بشرگنجانیده شود ؟. همچنان هزاران انسان درجنگ ویرانگرجلا ل آباد درسال (1367) ازدوطرف درگیربخاک وخون کشیده شد ند، چرا درج گزارش نگردید ؟.
بعد از سقوط حکومت دکتور نجیب الله، دولت تنظیمی از پشاور (پاکستان) به کابل انتقال نمود، و بعد از ختم دوره مجددی، ربانی در ماه جون ١٩٩٢ برای مدت چهار ماه به حیث رئیس دولت قدرت را بدست گرفت. مردم تصور مینمود که جنگ های ١٣ ساله خاتمه می یابد و در کشور صلح و آرامش مستقر می شود. ولی نه تنها جنگ خاتمه نیا فت بلکه چنان جنگ هایی بین گروه های مختلفی به اصطلاح مجاهدین شعله ور گردید که افغانستان و مردم آنرا به فاجعه کشاند. این جنگ ها زمانی شدت اختیارنمود که ربانی بعد از ختم دوره چهار ماهه ریاست دولت، طبق معاهده پشاورباید قدرت را به شورا تحویل میداد متاسفانه نه تنها برای تسلیمی قدرت اقدام صورت نگرفت بلکه به بهانه های مختلف به تداوم آن تلا ش نمود.
بد ین ترتیب شورای رهبران آنوقت که بیشتر تحت نفوذ ربانی بود، به عنوان اینکه انتقال قدرت به شخص دیگر از سبب جنگ ها ناممکن است، دوره زمامداری ربانی را اولاً به ٤٥ روز و سپس تا زمان دایر شدن لویه جرگه تمد ید نمود. بعداً با دایرنمودن شورای حل وعقد در ٣٠ دسامبر ١٩٩٢ که ربانی یگانه کاندید در ریاست دولت باقی ماند، بحیث ریس دولت برگزید شد. درین شورا نمایندگان حکمتیار، حزب اسلامی خالص، محاذ ملی برهبری پیرگیلانی، جنبش و حزب وحدت نه تنها شرکت نداشتند بلکه عملآ جناح ربانی باشرکت ندادن آنان دردولت زمینه سازجنگ های بعدی نیزگردید. قبل ازتدویرشورا، جناح مخالف تهدید نموده بودند که در صورت دائر شدن این شورا و انتخاب ربانی بحیث رئیس دولت، جنگ ادامه پیدا مینماید.
متعاقباً آقایان حکمتیار، خالص، مجددی و گیلانی شدیداً شیوه انتخاب ربانی را درین مقام مورد اعتراض قرار داده متذکرشدند که ربانی در انتخاب خویش در مقام ریاست دولت جهل کاری وحق تلفی نموده و این عملکرد وی جنگ ها را در کشور تشدید می نماید. باین ترتیب ربانی دوره ریاست چهار ماهه خویش را تا زمانی دوام داد که توسط قوای طالبان ازکابل مجبوربه فرارگردید. زمامداری وی مجموعاً سه و نیم سال یعنی تا د سمبر ١٩٩٦ دوام نمود. طی این مدت فشاررهبران، نارضایتی مردم وتقاضاهای مکررسازمان ملل متحد در متقاعد ساختن ربانی برای انتقال قدرت به نمایند گان واقعی ملت به اساس پلان های مطروحه عاجز ماند وبا هرطرح ارایه شده ازجانب نمایند گان سرمنشی ملل متحد، برعکس گروپ کرسی نشینان کابل جنگ تازه ای را سازمان میدادند. تا زمان سقوط اداره ربانی درکابل تنظیم ها واحزاب سیاسی درحاشیه قرارگرفتند واخرین روزهای زمامداری، صرف حکمتیار بعد از جنگ های شد ید با قوای جمعیت وشورای نظار، بعد از حصول کرسی صد رات موقتاً تطمیع گردید.
ربانی مخصوصاً محکوم به این بود که با روحیه قومی و منطقوی عمل نوده و نمیخواهد حاکمیت رااز د ست بدهد، و هم وی باساس قرارداد ها و تعهدات، منافع ایران، تاجکستان و روسیه را تآمین می نماید. ازجانب دیگربا چاپ بانکنوتهای پنج هزاری وده هزار افغانیگی درمسکو عملآ خرید وفروشی اراضی، قوماندانان وجنگجویان رواج پیدا نمود وازجانب دیگرسرازیرشد ن سلاح ومهمات ازروسیه، ایران وتاجیکستان ( مثلآ اسارت اتباع روسی با یک بال طیاره انتنوف وده ها تن سلاح ومهمات درقندهار، توزیع سلاح بدون قنداق ودارای شیب مخصوص ساخت ایران واکمالات بدون وقفه ازمیدان هوایی کولاب درتاجیکستان ) عملآ جنگ راشد ت بخشید. درماه جدی سال 1372یکتعدا د افراد سرشناس که وظایف قابل توجه دراداره استخبارات دولت ربانی داشتند وبطوربسیارفجیع وناروا به قتل رسیدند ودراینجا نام چند نفرآنانرا مشت نمونه خروارتذکرمید هیم : - تورنجنرال امیرمحمد ( شهباز) معاون ریاست عمومی امنیت ملی با برادرش. ( معاون فهیم ). - جنرال سید اکبرمعاون اول ریاست پنج امنیت ملی. - دگروال انور( مشفق ) معاون اول ریاست اداره سوم امنیت ملی ازلوگربرادرجنرال جیلا نی یکی ازافراد باسابقه اردوی کشور. - قسیم معاون اداره دوم امنیت ملی. و . . . دردوره زمامداری ربانی وضع کابل و ولایات خیلی وخیم وکشوربه چندین مراکزقدرت تقسیم گردیده بود. چوروچپاول، دزدی ورهزنی، راه گیری ووند بازی، قتل وقتال، وحشت وبربریت، ظلم وستم، بستن وبردن، بگیروبزن، فیرراکت سکروکلستر، توپ وتانک، رقص مرده و خنده زنده، تیزاب پاشی ومیخ کوبی، بریدن شرم جاهای انسانها وولادت نمودن زنان درپوسته های امنیتی . . .
جزی مصروفیت روزانه نیروهای امنیتی گردیده بود. ( فیلکس ارماکورا) نماینده سازمان عفو بین المللی، بعد از بازدید از کابل، درا ن زمان گفت : . . . در کابل وضع حقوق بشر ناگوار تر از سابق و چور و چپاول و قتل های فردی و دسته جمعی وجود دارد، و راکت هابطور مسلسل اصابت می کند و هم آب و برق و قانون وجود ندارد. صرف در جلال آباد و مزار شریف وضع نسبتاً بهتر است و در متباقی مناطق افغانستان قضاوت در مورد جرایم به اساس شرعیت اسلامی از جانب خود قوماندانان محلات و مناطق صورت می گیرد . . . > در ماه جنوروی ١٩٩٣ تعداد زیادی ا زسیک ها و هندو ها که تبعه افغانستان و معمولاً مشغول معاملات تجارت بودند مورد فشار و اذیت قرار گرفته و مجبوربه مهاجرت به هندوستان گردیدند.
در ماه مارچ ١٩٩٣ رهبران تنظیم ها راهی مدنیه منوره شده و باحضور داشت پادشاه عربستان سعودی و نواز شریف صدراعظم پاکستان تعهد سپرد ند وقسم خوردند که دست ازجنگ کشیده ودرتقسیم قدرت به همه جوانب درگیر اقدام نمایند اما بمجرد مواصلت، جنگ وکشتارجدیدی آغازگردید. درین مذاکرات فیصله گردید بود : ربانی درتحویلی قدرت تا هژده ماه اقدام نموده، اسلحه از مردم جمع آوری و هکذا ملکیت ها و دارائی های تاراج شده دوباره به مالکین آن مسترد گردد و حکمتیار بحیث صدراعظم منسوب شود. مولوی خالص از امضای این معاهده امتناع ورزید و آقای مجددی در پایان معاهده نوشت که با ملاحظات امضاء شد. اما در ترکیب کابینه بین رهبران تنظیم ها، بعد از مناقشات زیاد در جلال آباد توافق به میان نیامد و یکباردیگرحملات راکتی بالای شهر کابل شد ت بی سابقه کسب نمود. طى سالهاى ١٩٩٢- ١٩٩٦ تفنگداران قدرت پرست که درداخل شهرکابل سنگرگرفته بودند مرتکب ویرانى شهر کابل وکشتار بیش از پنجاه هزار نفرمردم غیرنظامى وبالنتیجه مسبب اصلى جنایت علیه بشریت شده اند.
بنیادگرایان جنگ سالار طی سالهای نخستین زمامداری خویش جنگ را تاسطح کوچه هاى کابل، درجمال مینه و چنداول ومنطقه افشارو دیگر نقاط شهر گسترش دادند، و در این فاجعه بیش از چهار هزار انسان بى گناه ( ازملیت مصیبت دیده هزاره ) را درکابل بوسیله توپ و تانک و بمباردمان بى امان قتل عام کردند که این شهکاری آنان به ( فاجعه افشار) مسما گردید. این جنایت جنگى یکى از شواهد انکار ناپذیرى است که مردم کابل آنرا فراموش نخواهند کرد. کشتار مردم هزا ره و شیعه ی منطقه ا فشار در 22 دلو ۱۳۷۱ خورشیدی لکه ننگی است که تا همیشه بر دامان تفنگداران فاتحه کابل باقی می ماند. در نیمه شب این روز که با سالروز انقلاب در ایران هم زمان بود، نیروهای دولت که عبارت بودند ازقوتهای : شورای نظار، جمعیت، اتحاد سیاف، حرکت اسلامی و حزب وحدت شاخه اکبری به فشاریورش برده ودر این حمله، منطقه به تصرف نیروهای یادشده درآمد. نیروهای متعرض به مدت 24 ساعت، افزون بر کشتار مردم، دست به ویرانی، غارت، آتش زدن خانه ها و تجاوز به زنان و ربودن کودکان و جوانان سرگرم بودند.
همین رویداد بارها در هجوم های نیروهای فاتحه درچندا ول، دهمزنگ، کوته سنگی وغرب کابل تکرار شد. همچنان در نیمه های سال 1373، گروه مذهبی و ناشناخته طالبان از قندهار سربرآورده و در کمترین زمان توانستند همه جنوب و شرق افغانستان را به تسخیر خود درآورند و در ماه حوت به دروازه های کابل برسند. طالبان هنگام رسیدن به کابل، با حزب وحدت پیمان بست که علیه مردم این حزب وارد جنگ نشود، بلکه برای از میان برداشتن نیروهای دولت بکوشد. در این میان، نیروهای دولت با بهره گیری از فرصت، به هجوم سنگین دیگری دست زدند. در همین زمان، آیت الله محسنی در فتوا یی ویران گر، مزاری را مفسد فی الارض خوا ند و خون نیروهای وی را مباح دانست. این دو مسأله، طالبان را واداشت تا چهره اصلی خود را نمایان سازد. از این رو، نیروهای طالبان برخلاف توافق پیشین، به خلع سلاح رزمندگان حزب وحدت پرداختند. در این حال، عبدالعلی مزاری با هشت تن از فرماندهان نظامی برای رایزنی با فرماندهان طالبان که در منطقه چهارآسیاب (در بیرون کابل) مستقر بودند رهسپارآنجا شد تا توا فق بدست آ مده را نهایی نمایند.
طالبان بدون توجه به عرف بین المللی و احکام اسلامی که مدعی اجرای آن بودند، عبدالعلی مزاری، رهبر حزب وحدت اسلامی را به همراه جنرال ابوذر غزنوی یکی از فرماندهان هزاره، سید علی علوی منشی ویژه مزاری و دیگر فرماندهانش نظیر: عیدمحمد ابراهیمی بهسودی، خادم حسین اخلا صی جاغوری، جان محمد ترکمنی و عباس جعفری لومانی، شکنجه و به شهادت رساندند. گروه فاشیستی طالبان در اقدامی نابخردانه و غیرانسانی، پیکر قربانیان خود را در یکی از دشت های غزنی از هلکوپتربه بیرون پرتاب کردند و مدعی شدند هنگامی که مزاری و فرماندهانش را اسیر کرده بودند و می خواستند به قندهار منتقل کنند، وی با ربودن اسلحه یکی از طالبان همه را به رگبار بسته و دیگر طالبان در واکنش به این اقدام، مزاری و همراهانش را کشته اند ازجانب دیگر نیروهای دولت یورش خود را به غرب کابل با غارت گری و تجاوز های جنسی و کشتار دسته جمعی مردم این منطقه تکمیل کردند. با به شهادت رسیدن مزاری و ویرانی غرب کابل، پایگاه هزاره ها پس از سه سال مقاومت سقوط کرد.
برعلاو در حوادث ١١ جدى سیزده صدوهفتادودو صدها نفر از سربازان جنبش در ساحه ارگ تا پل محمود خان توسط نیروهاى دولت قتل عام شدند. همچنان قتل هزاران نفرازنیروهای طالب دردشت لیلی درسال ١٩٩٧ و کشتاردسته جمعی حدود هشت هزار نفرازمردم باشهامت هزاره در مزارشریف توسط نیروهای طالب به تاریخهاى هشتم ونهم اگست ١٩٩٨، وکوچ دادن اجبارى مردم کوهدامن و به آتش کشیدن خانه وباغ وتاکستان مردم شمالى توسط طالبان بد ستور ملاعمر و تخریب بت هاى معروف بامیان وسایر میراث هاى فرهنگى مردم این مرز وبوم بدستور ملاعمر اینهاهمه اعمال جنایت علیه بشریت اند که مجرمین آن باید به محاکم بین المللى جنایات جنگى سپرده شوند. طی این مدت آنها با فروش آثار ارزشمند تاریخی و تخریب آنچه که قابل انتقال نبودند، آغاز کردند، با چور و چپاول دارائی های عامه، از جمله اموال شخصی خانه های مردم تامنابع ذ خیروی وزارتخانه ها، ادارات دولتی، موسسات ملکی و نظامی و حتا حمله و غصب کردن ود ست درازی به مواد امدادی که برای خانواده های مستحق و مرد مان تهی دست مد نظر گرفته شده بود و بالآخره غصب خانه ها و زمینهای تا امروز ادامه داده می شو د. یکی از استدلال های کجروانه جنگسالاران در آن وقت برای سالهای سال این بود که با استخراج وفروشی سنگهای قیمتی مانند لاجورد و زمرد و سایر احجار کریمه پشتوانه اقتصاد جنگی خود را تامین می نمایند تا در مقابل ارتش شوروی بهتر و منظم تر جنگیده بتوانند. اینها با قاچاق لاجورد و زمرد به سرمایه هنگفت دست یافتند.
اما از آنجایی که هنوز هم هزاران مشکل از فقر اقتصادی تا گرسنگی، تهیدستی، خشکسالی، آوارگی و مهاجرت های درونمرزی و بیرونمرزی موج فزاینده داشته و رنجهای بیکران مردم افغانستان همچنان ادامه دارد، با تاسف مردم مجال آن را به این زودی نخواهند یافت تا قاچا قبران اموال عامه کشور خویش مخصوصاً رهزنان و چپاولگران آثارقیمتی و معادن کشور را به استنطاق بکشند و از آنها حساب بگیرند. اکنون از یکطرف با سو استفاده از شرایط جنگ و دشواری های جاری مملکت و از سوی دیگر با استناد بر اینکه در افغانستان هنوز نیز دولت مرکزی و مسلط بر اوضاع سراسری وجود ندارد، آنها باز هم به همان اشتهای سابقه دارایی عامه را مانند گذ شته حیف و میل نموده و به حسابهای جاری و پس انداز در بانکهای شرق و غرب افزودند. واضح است چه در همان بحبوحه جنگ و بحران سیاسی ونظامی حاکم بر افغانستان و چه در آستانه خروج قوای نظامی شوروی از افغانستان و حتا بعد از آن چندین بار موضوع فروش وقاچاق سنگها ی قیمتی بار بار توسط مطبوعات جهان بشکل علنی مطرح شد اما سودی نبخشید و غبار مسلط جنگ و ناآرامی های کشور باعث میشد که کسی نتواند این موضوع مهم را پیگیری کند.
پس از تحولات عمیق سیاسی که در دستگاه رهبری حاکمیت افغانستان بعد از یازدهم سپتامبر رخ داد، نسبت درگیری های متواتر، استقراروتشکیل دولت جدید ونوپای کشوربعدازیک دهه و میراث های منفی گذ شته مانع است به بازپرس وتامین عدالت اجتماعی. اما اکنون وقت آن است که قاچاقبران دارایی ملی به پرسش گرفته شوند و به مردم حساب پس بدهند. چپاول آثارباستانی موزیم ملی افغانستان، این کانون با عظمت در سال 1919 م درتعمیر باغ بالا گشایش یافت و آثاریکه جمع آوری شده بود مشتمل بود بر مجموعه های تاریخی – اسلحه باب – البسهء زر دوزی خامکدوزی– نسخ خطی وغیره. درسال 1925 م- این مجموعه به قصرکوتی باغچه ( ارگ) انتقال یافت، قصر کوتی باغچه نسبت ضیقی جای جوابگوی نیازمندی های موزیم نبوده بار دیگر این مجموعه ها درسال 1931 م- به تعمیر موجوده واقع دارالامان منتقل گرد د.
ازآنجائیکه حفریات غیر قانونی در ساحات باستانی کشور انجام میگرفت قاچاقچیان دزدانه اثار گرانبهای باستانی را بخارج کشور انتقال میکردند که این پروسه تا سال 1919 م ( ختم جنگ جهانی اول ) ادامه داشت. ولی خوشبختانه درسال 1922 م- دولت آنوقت نخستین بار در بخش حفریات علمی قرار دادی بین دولتین افغانستان وفرا نسه عقد نمود که به این ترتیب باساس کاوشهای قانونی مطابق به قرار داد در تعداد گنجینه های فرهنگی و تاریخی موزیم ملی افغانستان فزونی بعمل آمد.
موزیم ملی از بدو تأسیس تاسال ۱۹۹۲ – م یکصد هزار قلم آثار باستانی کشور را حفظ وحراست مینمود که این مجموعه ها شامل بود به حوزه های مختلف و ادوار مختلف – که از جمله میتوان از حوزه های سرخ کوتل – ای خانم – بگرام – کاپیسا – هده – مندیگک - طلا تپه شبرغان شورتوغی – فندقستان – بامیان – حوزهء باختر – شترک – پایتاوه – دلبر جین تپه تپهء فلول – تپه خزانه – تپه مرنجان – هزار سم سمنگان و ده ها حوزهء دیگر را نام برد. که این مجموعه ها ا دوا ر مختلف، از قبل التاریخ آغاز و تاقرن بیستم رادربر میگرفت. باتأسف فراوان طی سالهای ۱۹۹۲- 1995 دست نابکار جنگ قسمیکه درهمه عرصه های اجتماعی – اقتصادی وفرهنگی خسارات جبران ناپذیری به بار آورد موزیم ملی نیز از گزند این حوادث دلخراش مصئون نمانده دزدان و دشمنان این خاک، ازین حالت جنگی استفاده اعظمی نمودند.
موزیم ملی تقریباً هفتاد فیصد اثار ناب و منحصر بفرد خویش را در طول این مدت زمان از دست داد. موزیم ملی نه تنها آثار باستانی خویش را از دست داد بلکه تمامی آثاثیه – تجهیزات – مفروشات – ویترین های نمایشی – اسناد آ رشیفی – البوم ها – کارت ها و تعداد زیادی کتب و بالاخره حریق منزل فوقا نی موزیم ملی درماه می سال ۱۹۹۳ م به اثر اصابت راکت ها و خمپاره ها انجام پذیرفت. جاه طلبی رهبرا ن وفرماند هان نیروهای مقا ومت تنها اهرم مصیبت باربودکه استعمارمی توا نست درین راه ا زآن بهره برداری نماید. باتصرف کابل شقاق ونفا ق وچند دستگی بین آ نها نمایا ن ومردم ستمدیده؛ پریشان وکشوربه ویرانه مبدل گردید. خیانت وخودخواهی این جنگ سالا را ن که زاییده تحریکات پشت پرده قد رت های خارجی بود مملکت را بصورت سرزمین ملک الطوایفی درآورده و د رهرگوشه فرماندهی ؛ گروهی ؛ سردسته وگرد نکشی برای خو یش پوسته وپا تک وزندان وکشتا رگاه سا خته ازاین طریق قدرت وحاکمیت خودرا به نمایش می گذاشت.
چورو چپاول دارائی های عامه، از جمله موزیم کابل آغاز یافت.
هر یک از گروه های مقاومت هر کدام باالنوبه هرآنچه در دست شان آمد به یغما بردند وآنرا دربازارهای پاکستان به قیمت ناچیزبفروش رسانیدند. ساختمان و یک تعداد آثارموزیم کابل دراثرجنگ های ذات البینی تخریب گردید. حکومت تنظیمی در ماه می همان سال، هوتل کابل را جهت نگهداری آثار باقیماندة تاریخی برگزید و آنچه را که بیست درصد باقیماندة مجموع آثار تاریخی موزیم کابل محسوب میگردید بدانجا انتقال داد و تا اشغال کابل توسط طالبان، این آثاردرین گدام نگهداری میشد. ولی هنگام فراراز کابل درسال 1996، بسیاری ازین آثار ارزشمند را و بخصوص آنچه درزیرزمینی های افغانستان بانک بود با خود بردند و بمرور زمان توسط افراد بانفوذ به خارج انتقال دادند و بفروش رسانیدند. ده ها اثرعاج بگرام كه در ماه اپریل سال 1994 میلادی در اسلام اباد دیده شده بود وقیمت آن به بیست میلیون پوند برتانوی می رسید.
زمانیكه این عاج ها از پاکستان كشیده شدند، قیمت آن به چهل میلیون پوند بالا برده شد! در پهلوی آثار دیگر نسخه ای از قرآنكریم كه گفته می شد به آ ب طلا نوشته شده بود و در جهان نظیر نداشت نیز دزدیده شده و به قیمت هشتاد هزار كلدا ر در منطقه باجور پاکستان به فروش رسیدند. به تعداد 34 مجسمه كه قیمت آ نها میلیون ها كلدار تخمین زده میشدند و 16 شمشیر عصر مغول ها، شمشیر احمد شاه ابدالی و تفنگچه غازی وزیر اكبرخان و غیره كه 23 میلیون دالر قیمت داشت در یك دكان واقع یكی از زیر زمینی های كوچی بازار پشاور غرض فروش به نمایش گذاشته شده بود. دردورهء سیاه طالبان به این کانون فرهنگی ضربهء دیگری وارد آمد که همانا شکستاندن تعداد بیش از دو هزار مجسمه ها پورتریت های دورهء اسلامی و قبل از اسلام وغیره بود که به شکل بیرحمانه تخریب نمودند.
مواد مخدر مخوف تر از سلاح كشتار جمعی، سلاحی در افغانستان تولید انبوه می شود كه در پایان قرن بیست در آمد حاصل از آن بین 100 تا 200 میلیارد دالر تخمین زده می شد. تجارت بینالمللی مواد مخدر كه سود سالانه آن به ده ها میلیارد دالر سرمی زند به اندازه تجارت نفت اهمیت پیدا میكند. از این لحاظ كنترول ژئوپولیتیك شبكه های مواد مخدر به همان اندازه كنترول لوله های نفت و گاز اهمیت استراتژیك دارد. از درون همین تجارت مرگ و رخوت حكومت های مرتجع مذهبی سر برآوردند و جنبش های اسلامی از درآمد حاصل از آن ارتزاق كردند. درافغانستان استقرار حكومت های بنیادگر، تولید تریاك را به شدت افزایش داد و شبكه قاچاق مواد مخدر را بازسازی نمود. كشت خشخاش به طور قابل ملاحظه ای افزایش پیدا كرد.
بازارهای تریاك به سرعت احیا شدند. در آغاز سال 2002 بهای هر كیلو تریاك به دالر ده برابر بهای سال 2000 بود. براساس ارزیابی صندوق توسعه ملل متحد – آنكتاد- تولید تریاك در سال 2002 نسبت به تولید آن در سال ۲۰۰۱ حدود 675 درصد افزایش نشان می دهد. هرجا نامی از مواد مخدر برده میشود افغانستان به یاد همگان می آید، زیرا سال گذشته با تولید ۳۹۰۰ تن تریاك در جهان مقام اول را احراز كرد.
این ریكارد برای مردمیكه ۷۰ درصد آن زیر خط فقر زندگی كنند توجیه كننده میباشد. در رشد و گسترش مواد مخدر دو عامل تروریزم و جنگسالاری فوقالعاده موثر بوده اند. دردههی هشتاد همسایهی شرقی ما بخش اعظم تولید تریاك جهان را در انحصار خود داشت و ازین ناحیه سخت زیر فشار بینالمللی قرار میگرفت. با آغاز جنگ مقاومت و افتادن رهبری نظامی اكثریت تنظیمها بدست استخبارات آن كشور، هماهنگ با مافیای جهانی، زرع خشخاش را بتدریج از آ نسوی مرز ابتدا به هلمند و ننگرهار سپس بتمام نقاط كشور ما گسترش داد، تا از یكطرف كنترول آنرا از دست ندهد و از سویی فشارهای بینالمللی بر آن كشور را بكاهد. تولید این مادهی سودآور، جنگهای خونینی بین مجاهدین را چنان شعلهور ساخت كه سرهای بسیاری بباد رفت. گلبدین كه زیر حمایت همهجانبهی استخبارات پاكستان قرار داشت با نصب كارخانه های هیرویین سازی در ریگستانهای جنوبغرب كشور ملیونها دالر سود برد كه تا امروز از آن پول در تقویت اعمال تروریستیاش كار میگیرد. نبودآب كافی، وسایل زراعتی پیشرفته، تخمهای اصلاح شده، زرع خشخاش با سرمایه گذاری تفنگسالا ران بدیل سودآوری در عوض كشت گندم برای دهاقین فقیر ما مطرح شد.
اگرچه دهقانان ازكل پول حاصلهی مواد مخدر یك در صد را تصاحب میشوند با آنهم از زرع گندم ده برابر سود بیشتر میبرند و چنانست كه ۳۵ درصد شان به این كار منهمك اند. به اساس یک گزارش حدود 15 ملیون معتاد به تریاك وهیرویین در كشورهای همجوار و حدود یك ملیون معتاد در كشور ما، نشان میدهد كه این افعی باچه سرعت و وسعتی بشریت را میبلعد. مصادرهی چند كیلو تریاك و هیرویین بوسیلهی اداره مبارزه با مواد مخدر در اینجا و آنجا حیثیت قیچی زدن برگ كوچك درخت تنومندی را دارد كه باید درحد هیچ تلقی گردد و نیز با برپایی چند سیمینار وچاپ چند پوستر نمیتوان فاتحهی موادمخدر را خواند.
تولید موادمخدر با دهها مشكل دیگر در كشور ما طوری گره خورده كه نمیتوان با برخورد های میكانیكی، احساساتی و یكجانبه آنرا ریشهكن كرد. حدود یك ونیم دهه است كه زرع، تولید و قاچاق مواد مخدر با تمام پیچیدگیهای آن در كشور ما شكل گرفته است و د ستهای مقتدری از درون و بیرون آنرا تقویت مینماید لذا ریشهكن كردن آن با یك فرمان در ظرف چند روز میسر نیست. باید دولت مقتدر و قانونمندی كه تمام ولایات را زیركنترول داشته باشد، بوجود آید؛ این دولت برنامه های میان مدت اقتصادی و بلند مدت فرهنگی را جهت بهبود زندگی دهقانان با حمایت كشور های ضررپذیر و پولدار جهان طرح و عملی نماید؛ تروریست و تفنگسالاری تضعیف گردد؛ حامیان قاچاقچیان از راس امور به زیركشیده شوند. پروسهی جلوگرى زرع موادمخدر در كشور ما از پرمصرفترین پروژه های عمرانی است. باید دهقانان را به جایی رساند كه خود دیگر ضرورت زرع خشخاش را زاید دا نسته به بدیل مناسب دیگری روی آورند. پولهایی كه امروز گهگاهی برای جلوگیری ازموادمخدر كمك میشوند در بروكراسی، جلسات و نشستهای ادارات ذیربط چنان گم میشوند كه دهقانان اصلاً از آنها خبرنمیشوند. خشخاش وقتی زرع شد و به حاصل رسید راهی جز عرضه كردن ندارد. باید ازكشت آن جلوگیری كرد و این را بدون بهبود بخشیدن به وضع اقتصادی دهقانان و نابودی تفنگسالاران و تروریزم نمیتوان عملی ساخت.
رشد فزاینده كشت , تولید و توزیع موادمخدر در افغانستان به نقطه بحرانی رسیده است. مطابق ارزیابی كارشناسان كه در گزارش رسمی سازمان ملل منعكس شده , از هر ده نفر جمعیت افغانستان , د ستكم یك تن به كشت خشخاش مشغول است.
وقایع مهم حکومت اسلامی 28 جون 92 ربانی بر ا ریکه قدرت نشست. 4 جولای 92 حملات راکتی گلبد ین همه روزه ادامه یا فت. در روز نخست یک راکت در ایستگاه بس در نزدیکی وزا رت داخله اصابت کرد که 50 کشته بجای گذاشت. 6 جولای 92 فرید که از طرف گلبد ین بحیث صدر ا عظم تعیین گردیده بود وارد کابل شد. 19 جولای 92 جنگ شدیدی بین قوای دولتی و حزب وحد ت صورت گرفت که بسیار خونین گزارش شد و تعداد زیادی کشته و زخمی گردیدند. 2 ا گست 92 نجیب الله مجد دی به علت آ نچه وی آ نرا مداخلة بی مورد مسعود در امور وزارتخانة مربوطه اش خواند از پست وزارت ا ستعفا داد. همچنان مولوی یونس خا لص به علت اینکه ربانی حزب وحد ت را در شورای رهبری جا داد و آ نرا خلاف موافقتنامه های قبلی خوانده ا ستعفا داد. 10 ا گست 92 بد ترین و شدید ترین حملات راکتی گلبد ین بر شهر کابل صورت گرفت که با عث تلفات بیشتر از یکهزار نفر اهالی ملکی گردید و خسارات مالی زیاد بار آ ورد.
همه روزه بین گروهای متعدد بخصوص با گلبد ین آ تش بس به امضا میرسید ولی سا عت بعد نقض شده شهر مورد هجوم راکت قرار میگرفت. 18 سپتمبر 92 ربانی، سیاف، مولوی محمد نبی محمدی و گلبدین موافقه می نمایند که قبل از 28 اکتوبر یعنی قبل از ختم معیاد حکومت عبوری یک شورا تشکیل گردد. این شورا می باید حکومت بعدی را تعیین نماید. 18 اکتوبر 92 گلبد ین خالص و سیا ف بار دیگر با نمایندة ربانی و مولوی محمد نبی محمدی ملاقات نمودند تا در مورد تشکیل شورای حل و عقد بحث نمایند. 24 اکتوبر 92 شورای رهبری تحت ریا ست ربانی تشکیل جلسه داده و در زمینة اجراتی بحث نمودند که با اساس آ ن راه برای تشکیل شورای حل و عقد باز گردید تا این شورا بتواند رئیس جمهور را برای مدت 18 ماه انتخاب نماید. 12 دسمبر 92 جلسة حل و عقد دائر شده نتوانست.
ربانی اعلان نمود که تا زمان تعیین رئیس جمهور وی به این وظیفه ادامه میدهد. با لاخره جلسة حل و عقد در کابل دائر شد تا رئیس جمهور انتخاب نما یند. بسیاری از گروپهای مجاهدین با آ ن مقاطعه کردند زیرا معتقد بودند که ربانی بسیاری از ا عضای شورا را خریده است تا برایش رای بدهند. حزب وحد ت و گلبد ین تهدید نمودند که اگر ربانی بار دیگر تعیین گردد به جنگ با وی ادامه خواهند داد. گلبد ین خواهان فسخ تشکیل شورا گردید و تهدید نمود که در صورت عدم پذیرش خواست وی به جنگ ادامه خواهد دا د. در اثر حملات راکتی کا بل به ویرانه تبدیل گردیدو هزاران نفر شهید مجروح و مهاجر گردیدند.
كشورهاى که بشکلی ا زاشکال دربحران افغانستان سهیم اند. بازیگران مزبور به نحوى در گسترش و تداوم بحران در افغانستان مؤثرند و هر یكاهداف خاصى را دنبال مىكنند. رقابت و نزاع آنان به وضعیتسیاسى جغرافیایى افغانستان اهمیت ویژهاى بخشیده است. از ویژگىهاى برجستهاى كه در این مرحله، وضعیتسیاسى - جغرافیایى افغانستان را مورد تاكید قرار مىدهد مىتوان به دو ویژگى عمده اشاره كرد: ویژه گى سیاسى - امنیتى: باسقوط حكومت داکترنجیب الله، دو نگرش عمده در مورد حكومت آینده افغانستان، در بین كشورهاى ذى نقش در بحران وجود داشت:دستهاى از كشورها طرفدار روى كار آمدنحكومتىاسلامى و حامى منافع آنها در این كشور بود ند. در درون كشور نیز هر یك از این كشورها نیروى حمایتكننده دارند كهدرعمل، موجب گسترش بحران و رقابت روزافزونمنطقهاى و بینالمللى گردیدهاند.
دسته دوم هدفشان جلوگیرى از روى كار آمدن حكومت اسلامى در افغانستان است. اینان با شناختى كه از مردم افغانستان دارند، به خوبى مىدانند كه اسلام یك عنصر محورى و بنیادى در نظام سیاسى آینده كشور به شمار مىرود. از اینرو، تلاش مىكنند به گفته خودشان، از گسترش بنیادگرایى اسلامى جلوگیرى نمایند. امریكا، روسیه و كشورهاى تازه به استقلال رسیده آسیاى مركزى در این دسته قرار دارند. ویژه گى اقتصادى: افغانستان دروازه تجارت با آسیاى مركزى است و جمهورىهاى آسیاى مركزى از مناطق حساس جهان به شمار مىرود; زیرا به اعتقاد كارشناسان، این منطقه پس از خلیج فارس بزرگترین منابع انرژى جهان را در خود جاى داده است. آنچه اكنون مورد توجه است، نحوه رسانیدن انرژىهاى موجود به جهان صنعتى است. تركمنستان با داشتن 13000 میلیارد متر مكعب ذخایر گاز طبیعى در بین ذخایر گاز طبیعى جهان، موقعیت چهارم را دارد وسالیانه قریب 80 تا 90 میلیون متر مكعب گاز استخراج مىكند كه قریب 90 درصد آن را صادر مىنماید. تركمنستان براى صدور این مقدار گاز خود به افغانستان چشم دوخته است و طبیعى است نسبت به بحران كنونى افغانستان حساس باشد. روسیه روسیه كشورى است كه با افغانستان كاملا آشنایى دارد و نمىتواند در برابر بحران آن بی تفاوت بماند و اهداف عمده روسیه عبارت است از :
1- جلوگیرى از نفوذ بنیادگرایى اسلامى
2- مقابله با پیشروىهاى غرب و امریكا به سوى مرزهاى امنیتى روسیه و آسیاى مركزى
3- احیاى نفوذ در مناطق پیرامونى روسیه
4- مقابله با وحدت عمل امریكا در معادلات منطقهاى
5- ممانعت از تسلط دیگران بر ذخایر و منابع اقتصادى روسیه و منطقه. كشورهاى آسیاى مركزى، عمدتا از موضعگیرىهاى روسیه در قبال بحران افغانستان تاثیر مىپذیرند. به جز بند 3، موارد دیگر جزو اهداف كشورهاى آسیاى مركزى نیز به شمار مىرود. پاكستان پاكستان از كشورهاى ذى نفع در بحران افغانستان است، كشورى كه سعى دارد بار دیگر با مطرح شدن آن به عنوان شاهراه تجارى، نبض سیاستهاى جغرافیایى افغانستان را به دست آورد. تلاش پاكستان در این مرحله در بعد اقتصادى در دو سطح واردات و صادرات قابل تجزیه و تحلیل است: در زمینه واردات، هدف پاكستان این است كه علاوه بر تامین نیازهاى نفت و گاز خود از جمهورىهاى آسیاى مركزى، به ویژه تركمنستان، زمینه صدور گاز و نفت این منابع را از مسیر افغانستان به جهان فراهم سازد و خود به عنوان یك شاه راه تجارى از منافع آن بهره بردارى كند.
در زمینه صادرات هم صدور كالاهاى صادراتى پاكستان به این مناطق و كمك به صادرات دیگر كشورها به آسیاى مركزى از طریق دریاى عمان و حمل و نقل آنها از طریق افغانستان و بهرهبردارى از منافع آن، هدف پاكستان است. براى پاكستان در دست یابى به اهداف خود در زمینه واردات و صادرات موقعیت افغانستان بد یلى ندارد، زیرا مسیر تجارى دریاى عمان به آسیاى مركزى فقط از سه طریق قابل بهره بردارى است كه دو مسیر از خاك افغانستان می گذرد:
1- مسیر دریاى عمان كراچى پیشاور كابل وجاده عمومی سالنگ به آسیاى مركزى
2- مسیر دریاى عمان كویته قندهار هرات به آسیاى مركزى
3- مسیر دریاى عمان جاده عمومی قره قورم چین به آسیاى مركزى. راه سوم به دلیل كوهستانى بودن مقرون به صرفه نیست. از دو طریق باقیمانده، بهترین راه دسترسى به آسیاى میانه، استفاده از مسیر سالنگ است. پاكستانىها درصدد اجراى این طرح هستند تا امكان اجراى آن را پیدا كنند. پاكستان براى تامین گاز مورد نیاز خود و اجراى برنامههاى توسعه تا سال 2015، كشورهاى عمان، ایران و تركمنستان را مورد توجه قرار داده است. خالد محمود، سفیر پاكستان در تهران، مىگوید: راه تجارى پاكستان از طریق افغانستان به آسیاى مركزى، قریب هزار كیلومتر از جادهاى كه از ایران به آسیاى مركزى مىگذرد، كوتاه تر است. راههاى ممكن واردات و صادرات و برقرارى روابط اقتصادى جهان با آسیاى مركزى عبارت است از:
- مسیر روسیه : غربیها به ثبات اوضاع این كشور در درازمدت اطمینان ندارند و این عدم اطمینان، موجب بىاعتبارى این مسیر گردیده است.
- مسیر ایران : به دلیل حساسیت غربىها و امریكا نسبت به ایران، این مسیر نیز چندان مورد نظر نیست.
- مسیر افغانستان : راهى كوتاه تر و بااطمینانتر براى این منظور است. البته این راه نیز مشروط به تامین امنیت وبر برقرارى ثبات در افغانستان است. در صورت فعال شدن این راه دو كشور افغانستان و پاكستان به شاه راه بزرگ جهانى تبد یل خواهند شد. بنابراین، اهداف عمده پاكستان عبارت است از:
- تقویت اقتصادی ونظامی خویش در برابر هند
- ایجاد حكومت طرفدار خود ووابسته به خویش در افغانستان
- حل مساله مرزی ( معضله پشتونستان) و ادعاى تاریخى افغانستان نسبت به این مناطق وازطریق رژیم دست نشانده درافغانستان
- مطرح شدن پاکستان وبه عنوان دروازه تجارت با کشورهای اروپایی
- تامین مواد هستهاى. وجود معدن اورانیوم در مناطق بلوچنشین در جنوب غربى افغانستان در كوه «میرداود» بین «شیندند» و «هرات» و در منطقه قندهار، براى برنامههاى هستهاى پاكستان اهمیتبسیارى دارد. پاكستانبهدلایلامنیتىاقتصادى خود، به صورت فعال در بحران كنونى افغانستان حضور دارد. برایند این حضور، در ظهور گروه طالبان، قابل تبیین و بررسى است. طرح طالبان در افغانستان: پس از قدرت یافتن مجاهدین، تلاشهاى آنان براى حصول تفاهم، بر اثر دخالتبحرا نآفرین خارجیان و سركشى عوامل داخلى آنان به كامیابى نرسید و كشورهاى ذىنقش در بحران افغانستان نقش بازی نمودند. در این هنگام، استراتژی دیگر ی طراحى شد كه با ورود در عرصه بحرانزده كشور، با بهره گیرى از عواطف دینى و همان معیارهاى دوران مقاومت، به ویژه شعار «امنیت و عدالت در برابر دولتبىكفایت مجاهدین» سر بر كشید و «طالبان» وارد معركه شدند تا بحرانزدایى كنند. اما طرح تحمیلى طالبان، كشور را تبدیل به كانون بحران كرد. نقد و بررسى عملكرد گروه طالبان و حامیان برونمرزى آنان بحث مفصلى است، در اینجا تنها به نحوه شكلگیرى این طرح اشارهاى گذرا مىشود:
طرح طالبان در اصل، با توجه به اظهار خانم بوتو (از جمله در 1996 در تلویزیون انگلیس) با مشاركت پاكستان، انگلستان و عربستان به اجرا درآمد. انگلیس، كه این منطقه را خوب مىشناسد و چندبار طعم شكست در افغانستان را چشیده، همواره در پنهان عمل كرده و از اینكه به عنوان كشورى طرفدار طالبان معرفى شود، اجتناب ورزیده است. از اینرو، آنچه در ظاهر مطرح است، طرح «طالبان» را حاصل همفكرى كشور عربستان و پاكستان مىدانند. عامی وتطبیق کننده طرح «طالبان» سه دستگاه پاكستانى (دستگاه امنیتى ISI، ارتش، و وزارت داخله) است. این مجموعه نظامى از دو لحاظ، مىتوانست تطبیق دهنده این طرح باشد:
نخست آنكه نخبگان ارتش – ادارات امنیتى پاكستان دستپرورده استعماربوده و تحت تاثیر و نفوذ بنیادگرایی رشد كردهاند. دیگر آنكه نیروهاى اردو زبان وپشتوزبان پاكستان با ویژگىها و آداب اقوام و گروههاى جهادى آشنایى نزدیك پیدا كردهاند. از اینرو، قادرند در بحران افغانستان ایفاى نقش كنند. طرح «طالبان» به ظاهر، جلوهاى تك بعدى دارد، اما در واقع، نقشهاى است چند بعدى و گسترده. جلوه ظاهرى طالبان حاكى از آن است كه قدرتهاى منطقهاى و فرامنطقه اى ذىنقش در طرح «طالبان» بر سر به وجود آوردن حكومت آنان در افغانستان به توافق رسیده بودند ولی بنیادگرایی حاکم درادارات کلیدی پاکستان باانحراف دادن طالبان آنانرا محکوم به شکست نمود.
ایران و افغانستان به دلایل متعدد از جمله، اشتراك در ابعاد فرهنگى، زبانى مذهبى و هممرز بودن درحدود 600 كیلومتر از دهانه ذوالفقار تا سیاهكوه سرنوشت جدایىناپذیرى پیدا كردهاند. مهمتر از همه، جمهورى اسلامى ایران با توجه به شعارهای اسلامى كه مطرح كرده و ناگزیر از حركت در پى تحقق عینى اهداف مزبور است، در حد توان، در مقیاس شرایط زمان و مكان نمىتواند در قبال بحران كنونى افغانستان بىتفاوت بماند. صدور انقلاب، نشر و گسترش اندیشه اسلام و مخالفتبا نظم نوین امریكایى، بر حساسیت موضوع مىافزاید. آنچه جمهورى اسلامى ایران بر آن تاكید ورزیده و جزو مهمترین اهداف خود قلمداد كرده، عبارت است از:
- دفاع از مردم افغانستان در برابر بیگانگان ( طرح دودمنشانه )
- تاكید بر استقرار حكومت مقتدر و فراگیر اسلامى و طرفدار یا داراى روابط دوستانه با ایران در افغانستان
- مقابله با امریكا و طرفداران آن در معادلات منطقهاى
- جلوگیرى از نزدیكى بیشترآ مریكا به مرزهاى امنیتى ایران. خصومت چندینساله امریكا و ایران و تیرگى روابط دو كشور و مخالفت ایران با نظم نوین آمریكایى، آمریكا را برآن داشته تا از شیوههاى بازدارنده بر ضد ایران استفاده كند. از جمله این شیوهها، منزوى كردن در سطح بینالمللى، ایجاد تنش در روابط ایران و همسایگانش و یا تجدید بحران امنیتى موجود در كنار مرزهاى ایران را مىتوان برشمرد.
بحران افغانستان و عراق، به رغم تفاوتهاى ماهوى، وجه اشتراكشان اعمال فشار بر ایران براى ایجاد انعطاف و تغییر در رفتار منطقهاى و بینالمللى است. آمریكا بر این نظر است كه تداوم بحرانهاى موجود در مرزهاى امنیتى ایران موجب كاهش توان و انرژى این كشور مىگردد، زیرا در برابر آثار و نتایج منفى بحران صرف مىگردد و در نهایت، ایران از توان كافى براى مخالفت با آ مریكا در روند با صلح خاورمیانه بازمىماند. در واقع، طرح آ مریكا ایجاد گرفتارى براى ایران است تا فراغتى براى معارضه با طرحهاىآ مریكا پیدا نكند. در چنین اوضاع و احوالى، طبیعى است كه ایران خواسته یا ناخواسته در بحرانهاى موجود ذىنفع باشد. ایران تلاش دارد تا در بحران افغانستان وارد شده، توفیق بیشترى داشته باشد، چنانچه پاكستان در طرح «طالبان» نقش بیشتر خود را در این بحران تجربه کرد.
تركمنستان از كشورهاى تازه به استقلال رسیده وهمسایه شمالشرقىافغانستاناست. اهداف عمده تركمنستان در بحران افغانستان عبارتند از:
. هدف اقتصادى: تلاش براى فراهم ساختن زمینههاى صدور نفت و گاز از طریق افغانستان به بازارهاى منطقه و جهانى. تركمنستان از لحاظ گاز طبیعى، غنى است و موقعیت چهارم جهانى را دارد. تلاش دارد تا نفت و گاز خویشرا از طریق افغانستان به همکاری پاكستان در دریاى عمان، به بازارهاى منطقه و جهان عرضه نماید.
. جلوگیرى از نفوذ بنیاد گرایى اسلامى: گروههاى جهادىخواهان استقرار حكومت ا سلامىاند. حكومت تركمنستان، كه یك رژیم لا ئیك است، استقرار حكومت اسلامى در ا فغانستان و نفوذ اسلامخواهى را خطر جدى و معارض با منافع دولت مردان تركمنستان مىداند. بنابراین، رهبران كشور مزبور طرفدار تشكیل دولت مقتدر غیرمذهبى در افغانستان هستند و چنین حكومتى را به مصالح كشور خود تلقى مىكنند، اگرچه به ظاهر، در قبال بحران افغانستان، اظهار بىطرفى مىكنند.
ازبكستان یكى دیگر از همسایگان شمالى افغانستان، ازبكستان است كه در بخش عمده رودخانه «آمودریا» (جیحون) با این كشور مرز مشترك دارد. درطولدوراناتحاد شوروى، ازبكستان یكى ا ز عمده ترین دریافتكنندگان گاز صادراتى افغانستان به شمار مىرفت. منابع گاز طبیعى شناخته شده در افغانستان بیشتر در مناطق همجوار با ازبكستان قرار دارد. مزار شریف، سرپل و شبرغان، مهمترین مراكز تولید و استخراج گاز طبیعى به شمار مىروند و ازبكستان به دلیل نزدیكى، كم هزینه ترین راه براى صدور گاز طبیعى است. در اواخر دهه 1960 یك ذخیره عظیم گاز طبیعى در شبرغان كشف وصادرات آن با احدا ث خط لولهاى در 1967، از طریق جمهورى ازبكستان آغاز شد. ا ز آن زمان تا سقوط دولت داکترنجیب (1370)، سالانه بین 2 تا 3 میلیارد متر مكعب گاز طبیعى استخراج و 95 درصد آن به شوروى صادر مىشد. در سال 1988، زمینه براى استخراج دیگر معادن گاز در ولایات جوزجان و فاریاب فراهم گردید و امكان استخراج گاز طبیعى به 3 میلیارد متر مكعب رسید. این دو ولایت نیز در نزدیكى مرز ازبكستان قرار دارد. دره صوف مراكزعمده تولید ذغالسنگاستكهسوخت اصلى نیروگاههاى برق محسوب مىشود. جاده سالنگ به عنوان مهمترین راه ارتباطى افغانستان با جهان خارج از مناطق ازبك نشین در شمال افغا نستان تا ازبكستان ادامه دارد.
اهداف عمده ازبكستان در افغانستان عبارت است از:
. هدف اقتصادى : دست رسى مجدد به منابع گاز و نفت شمال افغانستان.
. هدف امنیتى : مقابله با بنیادگرایى. تاجیكستان تاجیكستان همسایه شمالى افغانستان است. دو كشور 1206 كیلومتر مرز مشترك دارند. كوههاى پامیر عمده مرزهاى دو كشور را تشكیل مىدهند. آمودریا، كه پر آب ترین رود منطقه است، از جنوب كوههاى پامیر سرچشمه میگیرد، پس از عبور از جنوب تاجیكستان به عنوان مرز دو كشور امتداد پیدا مىكند. این دو كشور از مناسبات قابل توجه و مشتركات مذهبى - ملى بسیارى برخوردارند و از این نظر سرنوشت تقریبا مشابهى دارند.
مهمترین مساله براى حكومت تاجیكستان، جلوگیرى از صدور اسلامگرایى و یا به تعبیر خودشان، بنیادگرایى اسلامى است. دفاع از حقوق تاجیكهاى افغانستان نیز براى این كشور حایز اهمیت است. همکاری های همه جانبه این کشوربا تفنگداران طی سالیان اخیرخود بازگوکننده حکایت های زیادی است. ادارات متعدد حقوق بشربادرنظرداشت پالیسی وعملکرد بیطرفانه خویش باید قضایای حقوق بشردرافغانستان را با جمع آوری اسنادومدارک انکارناپذیروتهیه گزارش همه جانبه که بتواند تمام جرم وجنایت را دربربگیرد منحیث سند نشرنمایدو ازین طریق به وظیفه سترگ خویش عمل نموده ازبازی های عقب پرده، نمایش های کهنه، زدوبند های پنهانی ومصلحتی وحمایت وجانبداری ا زگروه های مشخص خود داری فرموده به زخم های متعدد ملت نمک نپاشند. ایدرین ادوارد، سخنگوی دفتر نمایندگی ملل متحد (یوناما) در افغانستان در یک کنفرانس خبری در کابل گفت که آلودگی رو به افزایش مقامات این کشور به انواع فساد، تهدیدی برای حاکمیت ملی و امنیت در افغانستان است. ادوارد گفت: " از جامعه جهانی نباید انتظار داشت که از ادارات و مسئولان آغشته به فساد پشتیبانی کند و این موضوع برای مردم عادی نیز قابل پذیزش نیست. " به گفته ادوارد فساد و نا امنی دو روی یک سکه است و جایی که فساد باشد در آنجا نا امنی نیز وجود دارد.
سخنگوی یوناما با اشاره به مناطق دوردست افغانستان این نگرانی را مطرح کرد که ادامه فساد در حکومت به کاهش حاکمیت دولت مرکزی در این مناطق منجر خواهد شد. او گفت اگرچه افغانستان در یک مرحله گذار قرار دارد ولی ممکن نیست از کنار مسایل مهمی چون فساد، مواد مخدر و اداره ضعیف به آسانی گذشت. وجود فساد اداری در دستگاه حکومت از آن دسته انتقادهای است که حکومت پس از طالبان به رهبری رییس جمهور کرزی همواره با آن مواجه بوده است؛ آنچه که حکومت کرزی از نخستین روزهای تشکیل متعهد به مبارزه با آن شده بود. ولی در حال حاضر این مشکل به جای کاهش، رو به افزایش نهاده است.
دوام این حالت در کنار نارضایتی مردم نگرانی برخی سازمان های جهانی را نیز برانگیخته است. موضوع فساد در د ستگاه حکومت به یکی از بحث های محوری مطبوعات غربی نیز تبدیل شده چنانچه در یکی از شماره های اخیر روزنامه واشنگتن پست در مطلبی از خرید و فروش پست های بلند دولتی در افغانستان خبر داده شده است. بسیاری افغان ها به این نتیجه رسیده اند که اگر جلو فساد گرفته نشود و اصلاحات لازم به وجود نیاید آنچه در چهار سال گذشته دولت و مردم به دست آورده اند به آسانی از دست خواهد رفت.
حقوق و آزادی های مرد م در قانون اساسی
درمقد مه قانون اسا سی افغا نستا ن میخوانیم!
با ایمان راسخ به ذات پاک خداوند (جل جلاله ) و توکل به مشیت حق تعالی و
اعتقاد به دین مقدس اسلام، با درک بی عدالتی ها و نابسامانی هاى گذشته و مصایب بی شمارى که بر کشور
ما وارد آمده است، باتقدیر از فداکارى ها، مبارزات تاریخی، جهاد و مقاومت بر حق تمام مردم
افغانستان و ارج گذارى به مقام والاى شهداى راه آزادى کشور، با درک این که افغانستان واحد و یکپارچه به همه اقوام و مردم این سرزمین تعلق دارد، با رعایت منشور ملل متحد و با احترام به اعلامیه جهانی حقوق بشر، به منظور تحکیم وحدت ملی و حراست از استقلال، حاکمیت ملی و تمامیت ارضی
کشور، به منظور تاسیس نظام متکی بر اراده مردم و دمکراسی، به منظور ایجاد جامعه مدنی عارى از ظلم، استبداد، تبعیض و خشونت و مبتنی بر قانونمندى، عدالت اجتماعی، حفظ کرامت و حقوق انسانی و تامین
آزادى ها و حقوق اساسی مردم، به منظور تقویت بنیادهاى سیاسی، اجتماعی، اقتصادى و دفاعی کشور،
به منظور تامین زندگی مرفه و محیط زیست سالم براى همه ساکنان این سرزمین، و سرانجام، به منظور تثبیت جایگاه شایسته افغانستان در خانواده بین المللی، این قانون اساسی را مطابق با واقعیت هاى تاریخی، فرهنگی و اجتماعی کشورو مقتضیات عصر، از طریق نمایندگان منتخب خود در لویه جرگه مورخه چهاردهم
جدى سال یک هزار و سیصد و هشتاد و دو هجرى شمسی در شهر کابل تصویب کردیم . . .
در فصل ا ول - ماده چهارم چنین تذ کرداد شده است :
حاکمیت ملی در افغانستان به ملت تعلق دارد که به طور مستقیم یا توسط نمایندگان خود آن را اعمال می کند.
ملت افغانستان عبارت است از تمام افرادى که تابعیت افغانستان را دارا باشند . . .
د رماده ششم گفته شده : دولت به ایجاد یک جامعه مرفه و مترقی بر اساس عدالت اجتماعی، حفظ کرامت انسانی، حمایت حقوق بشر، تحقق دموکراسی، تامین وحدت ملی، برابرى بین همه اقوام و قبایل و انکشاف (توسعه ) متوازن در همه مناطق کشور مکلف می باشد . . .
د رماده بیست و چهارم آمده ا ست : آزادى حق طبیعی انسان است. این حق جز آزادى دیگران و مصالح عامه که توسط قانون تنظیم می گردد، حدودى ندارد. آزادى و کرامت انسان از تعرض مصون است. دولت به احترام و حمایت آزادى و کرامت انسان مکلف می باشد . . .
د رماده بیست و هشتم : هیچ یک از اتباع افغانستان به علت اتهام به جرم، به دولت خارجی سپرده نمی شود، مگر بر اساس معامله باالمثل و پیمان هاى بین الدول که افغانستان به آن پیوسته باشد . . .
د رماده سی و چهارم میخوانیم : . . . آزادى بیان از تعرض مصون است. هر افغان حق دارد فکر خود را به وسیله گفتار، نوشته، تصویر و یا وسایل دیگر، با رعایت احکام مندرج این قانون اساسی اظهار نماید. هر افغان حق دارد مطابق به احکام قانون، به طبع و نشر مطالب، بدون ارایه قبلی آن به مقامات دولتی، بپردازد . . . با اندوه زیاد تطبیق قانون، حاکمیت ملی، تحقق دموکراسی، آزادی وعدالت اجتماعی، قاچاق، تولید وعرضه مواد مخدر، اداره مرد م سالاری، جلوگیری ا زجرم وجنایت ازقبیل ( رشوت، دزدی، مردم آزاری، زورگوی، فشاراجتماعی، تصرف دارای عامه، خرید وفروش املاک دولتی، خود سری . . . ) خلع سلاح عمومی، معرفی مجرمین وخیانت کاران، عاملین اصلی قتل های مقامات دولتی چون حاجی عبدالقدیروداکترعبدرحمان وبازپرس قانونی درکشورباگذشت بیش ازپنج سال عمومیت نیا فته وسهل انگاری های فراوان بچشم میخورد که این نیزمصلحت اند یشی وناگذیری دولت کرزی را به نمایش می گذارد. طی این مد ت فقط وفقط فشار، زورگوی، حق تلفی، تحقیروتوهین به مرد م بی دفاع وروشنفکران ستم دیده چه درداخل وچه درخارج روا داشته شده است وبه شکا ازاشکال د سیسه ها ونیرنگ های گوناگون بکارگرفته شد تا جلوحقایق گویی وحقیقت نویسی روشنفکران وسیله تفنگدارا ن د ردا خل ونمایند گان رسمی وغیررسمی آنان دربیرون گرفته شود.
«حامد كرزى» در مراسم تحلیف خود به عنوان رئیس جمهورى افغانستان قول داد تا از تمام تلاش خود براى مبدل كردن اشك مردم كشورش به لبخند استفاده كند. وى به عنوان نخستین رئیس جمهور منتخب مردم افغانستان در قصر «سلامخانه» كابل (كاخ ریاست جمهورى) سوگند یاد كرد. كرزى در مراسم تحلیف خود در كابل، در برابر نمایند گان و شخصیتهاى مناطق مختلف این كشور، والیان ولایات، رهبران و فرماندهان وعلماى دینى سوگند وفادارى به قانون اساسى یاد كرد. كرزى در این مراسم گفت: «من و همكارانم، به دستور مردم وظیفه داریم به تحقق آرمانهاى آنها پایبند باشیم و در پایان كارمان، افغانستان را كشورى مرفه، امن، با ثبات و برخوردار از احترام در منطقه و جهان بسازیم. » رئیس جمهورى افغانستان تأكید كرد كه مبارزه كشورش با تروریسم پایان نیافته است، هرچند كه به باور وى، تروریسم دیگر خطر جدى براى این كشور نیست اما اعمال تروریستى در نقاط مختلف جهان، براى او نگران كننده است. او گفت بود كه ادامه همكاریهاى بین المللى، از «شرارت تروریسم» در جهان خواهد كاست. ادامه مبارزه با مواد مخدر، از دیگر بخشهاى بیانیه رئیس جمهور بود. حامد كرزى گفت كه افغانستان در این راه، به همكارى جدى جامعه جهانى نیاز دارد. كرزى افزود: كشورش در سه سال گذشته، پس از گذراندن آزمونهاى سخت، به عنوان عضو سالم جامعه جهانى عرض اندام كرده است. رئیس جمهور افغانستان در مورد روابط كشورش با كشورهاى همسایه، بر دوستى متقابل با همسایگان تأكید كرد. كرزى گفت بود : «افغانستان باثبات و امن، به سود همه كشورهاى همسایه و منطقه است. » اما پرابلم های متعدد که کرزی را درمحاصره دارد، ناگذیرمی شود تا درعملکردش کندی پیش آید به این مفهوم، موجودیت سلاح، افراد مسلح، مراکزگوناگون قدرت، نظارت سرد مداران دیروزی براجرات دولت، جامعه سنتی، عد م همکاری روشنفکران و . . .
مشکلا ت دولت درتطبیق قانون وعدالت
سرنوشت یک زند انی درزندا ن مد عیا ن قد رت ومقا ومت . . .
اسدالله سرورى، این زندانى در زمان حکومت نورمحمد تره کى، نخستین دولت حامى کمونست، بحیث رئیس استخبارات ایفاى وظیفه مینمود. تره کى، بتاریخ هفتم ثور سال ١٣٥٧ به قدرت رسید و الى ٢٥ ماه سنبله سال ١٣٥٨ هجرى خورشیدى حکومت دارى نموده است. سرورى، که د رحال حاضر در څارنوالى امنیت ملى تحت نظارت قرار دارد ؛ طى هفته جارى به آژانس خبرى «پژواک» گفته است که بتاریخ ٢٥ جوزا سال ١٣٧١(زمان حکومت مجاهدین) از طرف مجاهدین در منزل خود در کابل دستگیر گردید. موصوف میگوید که وى به اتهام یک توطئه علیه مجاهدین دستگیر گردیده توسط نیروهای احمد شاه مسعود بحیث یک زندانى به ولایت پنجشیر فرستاده شد و بتاریخ دوهم ماه ثور سال ١٣٨١ دوباره به کابل منتقل گردید. سرورى افزود : (فعلا در جریان تحقیق ا ستم تقریبا دو هفته میشود برایم دو سیه انداخته شده و کیل ندار م چون پول ندارم. ) جنرال عباس، څارنوال - څارنوالى ابتدائیه امنیت ملى، به تاریخ ٢٦ سرطان گفت، که براى سرورى دو هفته قبل دوسیه انداخته است. وى افزود : (در آینده نزدیک دوسیه تکمیل میشود. ) موصوف علت تعویق انداختن دوسیه وى را، عدم توجه دولت هاى وقت خواند. به گفته وى، سرورى در نظام هاى مختلف، بحیث زندانى باقى مانده و هیچ کسى به وى توجه نکرده است.
جنرا ل عباس مى افزاید : براى جمع آورى اسنادى که جرم هاى سرورى را ثابت سازد به ارگان هاى کشفى وظیفه سپرده شده است. آیا این ارگانهای به اصطلاح ( کشفی ) چگونه، ا زکجا وبه کد ام تفکرواندیشه اسناد جمع آوری می نماید ؟؟؟ . . . تقویت و تسلط جنگسالاران بی رحم بر زندگی مردم و موجودیت تفکر بنیاد گرایی و تلاش در جهت تحکیم آن، بر علاوه:
استبداد طولانی و تاریخی، نظام مرد سالارانه و پدرسالارانه، از هم گسیختگی تاریخی و اجتماعی، فقر شدید و جانسوز، جهل و تعصب و ده ها عامل دیگر، مانع جوانه زدن ریشه های آزادی و دموکراسی در کشور ما میگردد. سازمان نظارت بر حقوق بشر گزارش مفصلی را در 112 صفحه در ارتباط به وضعیت حقوق بشر در افغانستان، در ماه جولای سال 2003 به نشر رسانیده است. در این گزارش وضعیت حقوق بشر در یک بخشی از کشور که شامل ولایات کابل، کاپیسا، لغمان، نورستان، کنر، ننگرهار، خوست، پکتیا، پکتیکا، غزنی، لوگر و وردک میگردد، به بررسی گرفته شده است. درین گزارش سه نوع تخلفات ثبت شده عبارت اند از: تعرض خشونت آمیز جنایی ـ دزدی مسلحانه، اخاذی و آدم ربایی توسط نیروهای نظامی، پلیس و شعیات استخبارات ـ تعرض بر مطبوعات و فعالان سیاسی، و نقض جدی حقوق انسانی زنان و دخترا ن. فشرده ا زگزارش متذ کره : تخلفات علیه اهالی فضای رعب و ترس در اکثر مناطق جنوب شرق افغانستان حکمرواست. نیروهای نظامی و پولیس در اکثر مناطق این حوزه و بخشهای از کابل بالای خانه های مردم از طرف شب یورش برده و اهالی ملکی را تاراج مینمایند. آنها به وسایل گوناگون وارد خانه های مردم میشوند، اعضای فامیل را برای ساعتها گروگان میگیرند، با اسلحه تهدید میکنند، اشیای گرانبهای شان را دزدی مینمایند و گاهی به زنان، دختران و پسران فامیل نیز تجاوز میکنند. افغانهای که توسط سازمان مورد مصاحبه قرار گرفته اند، در مورد تعداد زیادی از قضایایی سخن گفته اند که در آن از گرفتاری، لت و کوب، نگهداری مردم برای اخاذی توسط نیروهای نظامی و پولیس و موجودیت زندانهای شخصی در این حوزه و همچنان در شهر کابل، مطالب فراوانی ثبت گردیده است. در اوایل مارچ قوتهای مربوط حضرتعلی یک راننده تکسی را با سه مسافر آن در جلال آباد بازداشت و در یک زندان نظامی بردند. بر اساس گفته برادر یکی از بازداشت شدگان اشخاص متذکره در زندان مورد لت و کوب قرار گرفتند و مسافرین که از نزدیکان والی ننگرهار بودند آزاد شدند. برادر راننده تکسی برای گزارشگر سازمان میگوید:
" بالاخر من توانستم که برادر خود را پس از سپری شدن ده روز از طریق سفارش سایر قوماندانانی که میشناختم آزاد سازم. من برای آنها گفتم که اگر برادر من مرتکب جرمی شده باشد باید توسط پولیس گرفتار میشد و محکمه در مورد وی تصمیم میگرفت. من از آنها پرسیدم که چرا برادرم را غیر قانونی زندانی نموده اید. شما میفهمید که امیال و آرزوی های آنها قانون است و پوسته نظامی هم زندان شان. آنها میتوانند هر کس را برای هر مدتی که خواسته باشند در زندان نگهدارند . . . این چنین وقایع در جایی رخ میدهد که امریکایی ها حضور دارند. در مورد زندانهای شخصی یکی از کارمندان اداره محلی به گزارشگر گفته است بسیار مشکل است که تعداد این زندانها را تثبیت نمود، حتی برخی از آنها در سرحد پاکستان قرار دارند. موصوف میگوید: " خطرناکترین این زندانها، بر اساس گزارشها، زندانی است که در غند 71 مربوط فرقه یک، قول اردوی شماره یک میباشد. قوماندان غند، خودسرانه هر که را خواست در زندان شخصی خود زندانی مینماید.
برعلاوه، رهبران متنفذ، قاچاقبران بزرگ، اربابان هیرویین و حشیش، نیز در مناطق تحت کنترول خود زندانهای شخصی دارند. این زندانها در نوار سرحد با پاکستان قرار دارند. " در گزارش از موجودیت زندان شخصی در لوای نهم که قوماندان آن جنرال موسی شوهر همشیره حضرتعلی و پسر وی سمیع داماد نامبرده که قوماندان پلیس شهر میباشد و سایر جنایات و تخلفات آنها مطالب فراوان ثبت شده است. در ولایت غزنی کارمندان ملل متحد در ساحه فعالیت خویش قضایای مربوط به اختطاف، تجاوز جنسی و ازدواج اجباری را در جاغوری، مالستان، قره باغ و شهرستان که تحت کنترول حزب وحدت میباشد، تایید نموده اند. آنها معتقد اند که همچو تخلفات جدی به شمول سربازگیری اجباری در تمام این مناطق مروج است.
در جاغوری قوماندان عرفانی، در مالستان قوماندان قاسمی مشهور به ضابط اکبر، در شهرستان قوماندان اعتمادی که در اختطاف دختران جوان شهرت دارد، همه مسؤولیت جدی جنایات و تخلفات را در این حوزه به عهده دارند. یک زن در ولسوالی پغمان به گزارشگر چنین میگوید: " ما مشکلات فراوانی با مردان مسلح که شبانه می آیند داریم . . . تعداد زیادی اشخاصی اند که اموال مردم را غارت میکنند و به زنان تجاوز مینمایند. این چنین وقایع در همه جا رخ میدهد به شمول خانه همسایه ما . . . ما شنیدیم که مردان مسلح داخل یک خانه شدند، اموال آنها را غارت نمودند و با زنان کار های بدی انجام دادند. "
یکی از اهالی پغمان صحبت افراد مسلح را شنیده و چنین نقل قول مینماید: " شنیدم که مردان مسلح در مورد تجاوز به زنان در همین جا در پغمان با خود ستایی به یک دیگر قصه میکردند. من در پوسته تلاشی خواجه مسافر گپهای مردان مسلح را با قوماندان شان حاجی موسی شنیدم که قوماندان برای آنها میگفت که مالک یک خانه در کابل را غارت کردند، پول و طلای شانرا گرفتند و به زن و دخترش تجاوز کردند. آنها فعلا در شفاخانه استند. " در گزارش، در مورد تجاوز و سوً استفاده جنسی از پسران و مردان جوان مطالب زیادی ثبت شده است. در گردیز یکی از کارمندان به گزارشگر چنین گفته است:
" این شخص مالک یک رستوران بود. وی پسر جوان و زیبایی داشت. یکی از کارمندان اداره امنیت پسر را اختطاف کرد و با خود به پوسته امنیتی برد. پسر برای مدتی در پوسته نگهداشته شد. واضیحاً برای استفاده سؤ جنسی. وی پسر را مجبور به این کار می ساخت. زمانی که پدر از ماجرا خبر میشود و به نزد قوماندان پوسته برای گرفتن پسر خود مراجعه میکند، شدیداَ مورد لت و کوب قرار میگیرد و دستش میشکند. بعد ها پسر رها میگردد. پدر و پسر از گردیز فرار میکنند. " در جلال آباد، یک دکاندار به گزارشگر در ارتباط به تجاوز قوماندان سمیع به یک پسر جوان چنین میگوید: " من از پشت کلکین خود میدیدم و دیدم که سمیع به ورکشاپ موتر آمد و از آنها خواست که موترش را ترمیم کنند. سمیع در ورکشاپ متوجه یک پسر جوان سیزده یا چارده ساله شد. از آن جا که موترش شیشه های تاریک داشت داخل آن معلوم نمی شد. وی پسر را داخل موتر برد و واضیحاَ مورد تجاوز قرار داد. این یک کار خیلی کثیفی بود که صورت گرفت. " شاگردان مکتب در جلال آباد در ارتباط به اختطاف و استخدام پسران جوان توسط قوماندانان مربوط به حضرت علی چنین گفته اند: " تعداد زیادی از سربازان مربوط به قطعات حضرتعلی صرف پسران نوجوان اند و قوماندانان از آنها به مقاصد جنسی نیز استفاده میکنند. "
زنان و حاکمیت تفنگ
در ٢٩ جنوری٢٠٠٢، جرج بوش در سخنرانى سالا نه خود در مورد «وضعیت کشورما» گفت: "پرچم آمریکا بر فراز سفارتخانه ما در کابل در اهتزاز است . . . و امروز زنان افغانستان آزادند. " انگار که"ائتلا ف علیه تروریسم" جنگ براه انداخته بود تا زنان افغانستان را آزاد کند. پس از بمبارانها و ورود نیروهاى اتحاد شمال به کابل، روزنامهها عکسهاى زنان خندانى را منتشر کردند. چنین توجیهى غریب است، وقتى که مجاهد ینى که از طرف متفقین دوباره در قدرت مستقر شدهاند بهتر از طالبان رفتار نمیکنند. وانگهى، گزارشگران متعدد در محل د یگر نمیتوانند سوء ظن شهرنشینان کابل و جلال آباد را پنهان کنند. سوء ظنى که از تجربه این مردم نشات میگیرد: در فاصله سالهاى ١٩٩٢ و ١٩٩٦ نیروهاى «اتحاد شمال» بید لیل زندانیان و زخمیان را قتلعام و کشتار میکردند، و مردم غیرنظامى را مرعوب کرده و از آنها باج میگرفتند. اکنون همان اوضاع در افغانستانى که دوباره به مناطق نفوذ تقسیم شده و بهنوعى تکرار میشود.
در افغانستان همچنان که در کویت، عربستان سعودى، یا هر جاى دیگر، امریکا هیچگونه اعتنائى به حقوق زنان ندارد. او حتى زنان افغانستان را دانسته و آگاهانه قربانى منافع خود کرد. براستى مجاهد ین از کجا میایند؟ از سال ١٩٧٨، حتى پیش از آنکه ارتش شورو ى بکشور لشکرکشی کند، روساى قبائل و مقامات مذهبى علیه دولت که د ختران را مجبور به مکتب رفتن کرده بود و فروش زنان را ممنوع نموده بود، اعلام جهاد کردند. در افغانستان هرگز به اندازه سالهاى ١٩٩٢-١٩٧٨ اینهمه زن داکتر، استاد، وکیل، و نظایر اینها، وجود نداشته است. از دید گاه مجاهد ین، حقوق زنان کاملا به یک جنگ میارزد، به جنگى علیه آن. ورود شوروى به این نبرد بعد میهن پرستانه میدهد. و ایالات متحده که دشمنان خود را دوستان خود ارزیابى میکند از آنها حمایت میکند. مسلم است که امریکا میداند مجاهدین قصد دارند زنان را سرجایشان بنشانند. اما این مجاهدین در مقابل مسکو میایستند و این تنها چیزى است که بحساب میاید. پس از عزیمت نیروهاى شوروى، جنگ، بویژه بر علیه غیرنظامیان ادامه مییابد.
سربازان مقاومت خانه ها را غارت میکنند و زنان را مورد تجاوز قرار میدهند. قوماندانان محلى از موترهادر هر پنجاه کیلومتر باج میگیرند، فساد و هرج و مرج مانع اعمال قانون شرع میشود. به این ترتیب عرصه براى رسیدن طالبان، مجاهد ین که بر ضد وطن عمل نموده، آماده میشود. و این ها نامزدهاى شایسته دریافت کمکهاى آمریکا، که از طریق عربستان سعودى به مدارس مذهبى پاکستان دالر سرریز میکند، میشوند. پس بپرسیم آیا ایالات متحده همیشه براى حقوق زنان (در افغانستان) مبارزه میکرده است؟ نه. آیا هیچگاه براى حقوق زنان (در افغانستان) مبارزه کرده است؟ نه. بر عکس، او زنان را به حقارت کشانده است. زنان کشورما از سوى دولتهاى طرفدارشوروی، که متحد یکى از د شمنان ایالات متحده شمرده میشدند، مورد دفاع قرار گرفته بودند. پس میبایست آنها را قربانى کرد.
علیرغم هر چیز، نمیشود گذاشت که حقوق انسانى مانع پیشروى هژمونى امریکا شود. حقوق زنان همانند کودکان عراقى است: مرگ آنها بهاى قدر قدرتى امریکا است. بدنبال مذاکرات بن، دو زن وارد دولت موقت شدند، دو تبعیدى، یکى از سازمان انقلا تی زنان و د یگرى از حزب د. خ ا. جمعیت اسلامى تحت فشار محاکم بین المللى حاضر به دادن امتیازاتى میشود. به قضاوت آن بنشینیم. یکهفته بعد از تصرف کابل، یکى از سخنگویان این حزب در شبکه جهانى تلویزیون بى بى سى اعلام میکند که "محدود یتهائى" که براى زنان وجود داشت برداشته میشود - بدون جزئیات بیشتر- و "برقع دیگر اجبارى نخواهد بود: حجاب کفایت خواهد کرد. " انگار که خواب میبینیم. سئوال همیشه همانست: براى مردم چه چیز بد تر از جنگ است؟ گفتن اینکه جنگ براى زنان افغانستان مفید است به این معنى است که بهتر است آنها زیر بمبها از گرسنگى یا سرما بمیرند تا تحت سلطه طالبان زند گى کنند. مرگ بر انقیاد ترجیح دارد: تفکرغرب براى زنان افغان چنین تصمیم گرفته است. تصمیمى که قهرمانانه میبود اگر غربیان زند گى خود را به گرو میگذاشتند و نه زند گى زنان افغانى را. شیوه غیر مسئولا نه اى که در آن از بهانه "آزادى زنان افغانى" استفاده میشود، نشاندهنده تفرعن غرب است که در اختیار گرفتن زند گى د یگران به میل خود را حق خویش میداند. این حقى که غرب براى خود قائل است رفتار او با زنان افغانى، و عموما رفتار غالب با مغلوب را، به تمامى تعیین میکند. یک اصل ساده اخلاق بین المللى را، که براى افراد نیز معتبر است، از نظر بگذرانیم:
هیچکس حق گرفتن تصمیمى، بویژه تصمیمى قهرمانانه، را که دیگران هاى نتایج آنرا میپردازند ندارد. تنها مردمى که جنگ به آنان تحمیل شده میتوانند بگویند که آیا این جنگ به این بها میارزد. در حالیکه در این مورد آنانکه تصمیم به جنگ گرفتند مصایب آنرا تحمل نمیکنند، و آنانکه مصایب جنگ را تحمل میکنند تصمیم به جنگ نگرفته اند. در حال حاضر زنان افغانى در سطح میلیونى در جاده ها، در چادرها، و در اردوگاهها اند: نسبت به دوره پیش از آغاز جنگ، اکنون یک میلیون پناهنده بیشتر در خارج از مرزهاى افغانستان وجود دارد، و یک میلیون نفر در داخل کشور آوارهاند. بسیارى در خطر مردن قرار دارند. بدون هیچ ضمانتى که این "فداکارى" براى آنان حقوق بیشترى بهمراه بیاورد. آیا میتوان از فداکارى حرف زد، در حالیکه این انتخاب خود شان نیست؟ یک جو شرافت ایجاب میکند که متفقین از داد و هوار به اینکه این مصائب را بخاطر رستگارى زنان بر سرشان میاورند احتراز کنند.
به این تظاهر نکنند که بخاطر آزادى آنهاست که حق انتخاب سرنوشت، و حتى حق زند گى، را از آنان سلب میکنند. از اینکه این مورد به نمونه بازارگرم و موفقى تبد یل شود باید ترسید؛ فهرست کشورهائى که ائتلا ف متفقین علیه شرارت عزم جزم کرده است که نیکى را براى آنها بزور سلاح بهمراه آورد بلند است. و البته هر گونه شباهتى با وقایع تاریخى گذ شته، آنقد ر گذ شته که آوردن نام آنها هم امر از مد افتادهاى تلقى میشود، هر گونه شباهتى با جنگهاى استعمارى یک تصادف محض است. جنگ با هدف انقیاد و استثمار هرگز حقوق انسانى را پیش نخواهد برد. چرا که این بمبارانها که بنام تمدن صورت میگیرد بسیارى از اصولى را که همین تمد ن به آنها اقتدا میکند نیز به فراموشخانه سپرده است. معاهده ژنو توسط امریکا و متحد ینش که ابتدا در جنایت با آنها هم دست بودند و اکنون در توطئه چینىهاى آمریکا شریک جرم اند، باطل اعلام شده است.
ایالات متحده مقوله شبه- حقوقى تازه اى ابداع کرده، "جنگند گان غیر قانونى" گوانتانامو که تحت پوشش هیچگونه حقوقى، نه ملى نه بین المللى نه محکومین جرائم عادى و نه محکومین جنگى، نیستند! آزادیهاى جمعى، فخر دموکراسىها، لغو شدهاند؛ حق بین الملل تا حد مرگ مجروح است - پیکر بزرگ در حال احتضار سازمان ملل بر آن شهاد ت میدهد. تنها یک همکارى واقعى و مسالمت آمیز میان ملتها موجب پیشرفت حقوق انسانى خواهد شد. این امر در دستور نیست، بر ماست که آنرا در د ستور بگذاریم. پس از آشكار شدن رفتار بیرحمانه طالبان كه با استفاده از قوانین مذهبی هر بلائی را خواستند بر سر زنان افغانستان آوردند، به ناگهان رسانه های گروهی بورژوازی غربی شروع به افسانه سرائی كردند كه گویا یكی از اهداف احكام آمریكا “رها كردن” زنان افغانستان است.
سركردگان نظام، یعنی بوش و شریك كوچكش “به له ر” انگلیسی، همسران خود را به اینطرف و آنطرف فرستادند تا در مورد اهمیت پایان بخشیدن به استبداد و حتی “متوقف كردن ستم بر زنان افغانستان” سخن درآئی كنند. اینها همان كسانی هستند كه طالبان مرتجع را از طریق سازمان سیا و نوكرانشان در پاكستان آفریدند و در افغانستان به قدرت رساندند. اینان كسانی هستند كه وقتی طالبان زنان را از مشاغل محروم و در خانه زندانی كردند یا بخاطر زیر پا گذا ردن قوانین “منكرات و تقوا” به زیر شلا ق كشید ند و اعدام كردند، حتی زمزمه معترضانه ای نكردند. اینها كسانی هستند كه در عرض پانزده سال میلیونها دالر خونین رامستقیما و یا از طریق بن لاد ن و دیگر خاد مین سعودی شان صرف تقویت طالبان و د یگر جنگ سالاران ا رتجاعی و نیروهای “مقاومت” ضد زن، در افغانستان كردند. كشف ناگهانی ستمهائی كه بر زنان افغانستان رفته است، از سوی اینان نه عوامفریبی كه جنایت است. در واقع همین مجاهدینی كه امروز زیر چتر حمایتی آمریكا به قدرت رسیده اند وقتی در سال ۱۹۹۲ بر مسند حكومت قرار گرفتند با كار زنان در بیرون از خانه مخالفت كردند و حجاب خفقان آور كه سر تا پا را می پوشاند، را اجباری نمود ند. كرزی در افغانستان، و د یگران كه در بن آلمان گرد آورده و بر حكومت گماردند، با طالبان فرقی ندارند. عین هم هستند.
زمانی كه خبرنگاران از كرزی درباره سیاست حكومت جد ید برای زنان پرسید ند وی جواب داد: “ما مسلمان هستیم و اصول و رفتار اسلامی را به كار خواهیم بست”. هر چند برخی از افراطی ترین قوانین ضد زن را ملا یمتر كرده اند اما این تغییرات بسیار فرعی است و تنها وضع شمار اند كی از زنان شاغل در شهرهای بزرگ را ممكنست بهتر كند. حكومت جدید افغانستان هیچ نقشه و قصدی برای عوض كردن وضعیت اكثریت زنان كه فقیر و روستائی هستند ندارد. هر كسی نگاه كند حتما می تواند مناسبات اجتماعی نهفته در روابط میان زن و مرد، میان ستمدیده و ستمگر را ببیند. انقیاد و تحت ستم بودن زنان افغانستان عمیقا در بافت نیمه فئودالی عقب مانده خود جامعه افغانستان تنیده شده است.
امریكائی و كماندوهای بریتانیائی، هزاران زن افغانستانی را كه قرار بود “نجات” دهند، نداد ند. تنها خود زنان و نیروهای دموكراتیك نوین افغانستان می توانند این بافت نیمه فئودالی غیر قابل تحمل كه گلوی زنان را می فشرد، نابود كنند و مناسبات اجتماعی را د گرگون كنند.
آمریكا رژیمهائی را كه دوست ندارد یا با نقشه هایش نمی خواند، سرنگون می كند؛ برای كسب حداكثر سود در جهان سوم، كارگران زن را بیرحمانه با مز دهای بخور و نمیر به بیگاری می كشد؛ ارتش آمریكا در هر بخش از جهان سوم كه برای “استراحت و تجدید قوا” لنگر می اندازد زنان بومی را به برد گان جنسی سربازان آمریكائی تبدیل می كند (زنان كوریا، پاناما، تایلند، یا حتی اوكی ناوای جاپان از تعرضات جنسی سربازان آمریكائی در امان نبوده اند): آری اینها نشان می دهد كه بهبود وضع زنان جهان چقد ر مشغله فكری آمریكا است! از زنان فیلیپینی بپرسید كه احساس شان نسبت به بازگشت سربازان آمریكائی چیست! امپریالیستهای غربی می توانند چند دالر خونین برای تعمیر شیشه های مدارس كه در اثر بمباران افغانستان شكسته بفرستند. شاید چند دختر شهری بتوانند در آنجا درس بخوانند! اما امروز علاقه و منافع امپریالیستها نسبت به برابری زنان بیشتر از دیروز كه طبق اعتراف خودشان زنان، كود كان و اهالی غیر نظامی روستاهای افغانستان را جزو “آماج نظامی مشروع” یا “قربانیان اجتناب ناپذ یر” محسوب می كردند، نیست. هدف آمریكا آنست كه این منطقه و دیگر مناطق بی ثبات جهان را بزیر كنترول در آورد. آنها پا به پای عریانی و وقاحت شگفت آور در تجاوز نظامی، بر توهمات نیز دامن می زنند و به هر گوشی كه مایل به شنیدن است زمزمه می كنند كه نظام امپریالیستی آنها در عین حال كه د ست به این جنایات می زند می تواند حقوق دموكراتیك و ترقی و پیشرفت برای توده های تحت ستم به همراه بیاورد؛ “حقوق و ترقی” برای توده هائی كه شرایط دهشتناكشان محصول ماهیت بیرحم و جنایتكار خود امپریالیستها و دلالان بومی شان است.
درحالی که سازمان پیمان آتلانتیک شمالی، ناتو، فرماندهی قوای ایتلاف بین المللی مبارزه با تروریزم را برعهده گرفته، تام کونیکس نماینده سرمنشی ملل متحد درافغانستان موضوع راه حل نظامی برای مشکل افغانستان با شورشیان را ناممکن دانسته است. وی که درپایان دومین جلسه کمیته نظارت وانسجام متشکل ازهیأت های بلند مرتبه دولتی و بین المللی سخن می گفت؛ با اشاره به ریشه ها وعلل ناامنی، ازضعف اداره دولت وناتوانی قوای امنیتی درکشوربه حیث فکتورهای اصلی بی ثباتی وناامنی نام برد. تام کونیکس گفت که مشکلات پیچیده افغانستان تنها ازطریق نظامی قابل حل نیست ولازم است که کوشش ها واقداماتی برای باز کردن باب گفتگوها و مذاکره سیاسی با شورشیان نیز صورت گیرد.
نماینده سرمنشی ملل متحد درافغانستان که یک دیپلمات با تجربه بین المللی وازاتباع کشورآلمان است، دراین سخنان، درک عمیق خود از جامعه افغانستان وپیچیده گی ها و زمینه های گوناگون بروزناآرامی و علل وعوامل وریشه های آن را به نمایش گذاشته ونشان داده است که جامعه بین المللی چنان که برخی ازرسانه ها وتحلیل گران مسایل افغانستان ابراز کرده اند، چندان ناآگاه ازاوضاع افغانستان نیستند، اما پرسشی که وجود دارد این است که دولت افغانستان، چه امکانات و زمینه هایی برای باز کردن باب گفت وگو با مخالفان مسلح خود دارد؟ واقعیت این است که مخالفان دولت، گروه یکپارچه وسازمان یافته ای نیستند که ازیک رهبری وفرماندهی واحد وبا صلاحیت برخوردارباشند ویا بتوانند با استقلال تصمیم بگیرند.
گفته میشود عناصروافرادی که تحت عنوان طالبان به اعمال هراس افگنانه درکشور دست می زنند، در واقع افرادی هستند که توسط سازمان استخباراتی برخی ازکشورهای همسایه شستشوی مغزی شده وفلسفه مخالفتشان با دولت افغانستان، نفی مشروعیت مبتنی براراده ملی ومشارکت جمعی مردم برای تعیین سرنوشت خویش واخلال درروند حاکمیت قانون واستقرارثبات درکشوراست، باورها براین است که اینان اصلاً با موجودیت دولت کنونی وبرنامه ها وستراتیژی آن مخالفند وتحت هیچ شرایطی قادربه د ست کشیدن ازاین موقف خود نیستند. عده یی به این باوراندکه با چنین افراد وحلقات جزاز زبان زور ولوله تفنگ نمی توان سخن گفت، اما درسیاست، بازکردن باب گفتگو با دشمن، خود یک نوع مبارزه است، که ازلحاظ روانی وفکری اورا تحت فشار می گذارد وقوت طرفی را می رساند که ابتکارعمل را بدست داشته باشد.
درپهلوی آن، گروهها وافرادی هستند که به خاطرحق کشی، بی عدالتی، فساد، خویش خوری و زورگویی ها و نابرابری های آشکاردر جامعه، به جان آمده به نحوی با گروه های مسلح ضد نظام، هم صدا و هم نوا شده اند. درمورد این افراد وگروههای سرخورده وناامید که هر روزهمکاری شان با نهادهای امنیتی ونظامی، ضعیف وکمرنگ می شود واقدامات مخالفان نظام درنظرشان تا حدودی مشروعیت می یابد، دولت باید اقدام جدی کند وبا برقراری تماس منظم وارتباط سازنده بکوشد به خواسته ها ومطالبات آنها پاسخ مثبت دهد : اداره قوی ومؤثر و نیروهای امنیتی توانمند نه تنها ازحق کشی وبی عدالتی جلوگیری می کنند، بلکه زمینه های پیدایش امید به آینده بهتررا درچشم انداز زنده گی مردم نیزایجاد می کنند. گسترش روزافزون ناامیدی ها ونارضایتی ها درمیان مردم زمینه مناسبی برای دشمنان مسلح فراهم می کند، پس تلاش های دولت خواهد توانست تا عوامل نارضایتی درجامعه را شناسایی وبا ناامیدی ها مقابله کند واجازه ندهد که مخالفان ازهر وسیله وابزاری برای پیشبرد اهداف و مقاصد خویش استفاده کنند.
در همین حال «فرانسیس وندرل» نماینده اتحادیه اروپا در افغانستان اعلام كرد كه جامعه جهانى از زمان سقوط طالبان در سال ۲۰۰۱ میلادى تاكنون در این كشور مرتكب اشتباه شده است. وى در كابل به خبرنگاران گفت: متاسفانه در گذشته نیروهاى خارجى به اندازه كافى در افغانستان حضور نداشتند و نیروهاى امنیتى افغانستان نیز به اندازه كافى تقویت نشده اند. وى با اشاره به اینكه اكنون جامعه جهانى باید اشتباهات گذشته را جبران كند، گفت: نباید فراموش كرد كه افغانستان از یك مرحله بسیار حساس مى گذرد، مرحله اى كه به دلیل ۲۳ سال جنگ تمام ساختارهاى امنیتى، سیاسى و اقتصادى آن نابود شد. نماینده اتحادیه اروپا در افغانستان در عین حال تاكید كرد: اروپا براى مدت زمان طولانى در كنار مردم و دولت افغانستان باقى خواهد ماند و قرار است تعداد نیروهاى ناتو به ۱۸ هزار نفر برسد. وى در ادامه گفت:
آمریكا و اروپا براى ایجاد امنیت و بازسازى افغانستان تلاش خواهند كرد و از حكومت حامد كرزى نیز حمایت مى كنند. وى درباره گزارش هاى مبنى بر اختلاف جامعه جهانى با كرزى گفت: اختلاف نظرهایى بر روند انتخاب تعدادى از فرماندهان پولیس وجود داشت ولى جامعه اروپا اكنون بر روند فعالیت فرماندهان پولیس نظارت دارد. وى به با بیان اینكه تعدادى از شورشیان از مرزهاى پاكستان وارد این كشور مى شوند، گفت: سخنان چند روز قبل پرویز مشرف نشانه هاى خوبى از همكارى این كشور با افغانستان است، باید منتظر ماند و دید. همچنان نماینده خاص اتحادیه اروپا، پذیرفت که جامعه جهانى درانتخاب جنگسالاران به حیث متحد ین خود دراین کشور، مرتکب اشتباه شده اند. فرانسس ویندرل نماینده خاص اتحادیه اروپا گفت که این کار در اوایل بد لیل کمبود نیروهاى امنیتى خارجى و داخلى صورت گرفته بود. قرارمعلومات موصوف، دراوایل تعداد نیروهاى حافظ صلح بین المللى درافغانستان به پنج هزار تن مى رسید که این یک کمبودى نیروهاى امنیتى را نشان مى داد. نامبرده به جواب یک سوال گفت : مى بینیم که نظر به سابق قوت جنگسالاران کم شده است، اما ما متاسف هستیم که چرا این کار درسالهاى ٢٠٠٢ صورت نگرفت.
ولى وى، ازکسى بنام جنگسالار نام نه گرفت. ویندرل علاوه نمود : نمیخواهم زیادتر به گذشته برگردیم. به گفته وى، افغانستان درحال گذار ازیک سلسله مشکلات است و نارامى هاى موجود قابل تعجب نیست. وى عدم امنیت بهتر، فساد درادارات، مشکلات خود حکومت و بازسازى ناکافى را از مشکلات موجود پیش روى دولت و مردم خواند. اما وى افزود : باید فهمیده شود که بازسازى یک جامعه کاملاً تخریب شده کار آسان نیست، ولى با آنهم کارهاى انجام شده است. موصوف همچنان، درمورد توسعه ناتو به جنوب افغانستان توضیحات داده، افزود: ناتودرجنوب افغانستان به خاطرى ناکام نمى شود که خواست مردم افغانستان بى امنیتى نمى باشد ودیگراینکه جامعه جهانى تازمانى درکنارآنها باقى مى ماند که مردم به آنها نیاز دارند. وى همچنان به نماینده گى ازاتحادیه اروپا بر تداوم همکارى باحکومت فعلى افغانستان تاء کید کرد. قراراظهارات موصوف اتحادیه اروپا وجامعه جهانى بر اداره حامدکرزى بى باور نیست و از آن همیشه حمایت خواهد کرد. موصوف در پیامش به ملت افغان گفت : باید مردم افغانستان ما یوس نباشند، اگر بیشتر مایوس شویم در آن صورت ما کمتر کارهاى را انجام داده مى توانیم.
بلی! باتائید سخنان نماینده اتحادیه اروپا باید گفت که پدیده های منفی داخل شهرها جدا از سایر نا امنی ها، جامعه را تهد ید می کند. کودک ربایی، سرقت های مسلحانه، دزدی های شبانه خانه گی، باج گیری بوسیله فرماندهان و تفنگداران محلی، انتقام گیری های شخصی از جمله موارد عمده ای است که در اغلب ولایات، شاهد آن هستیم یکی از مسوولین امنیتی در شمال کشور اعلام نمود 130 کودک تا به حال ازمنطقه شما ل، ظرف دو ماه گذ شته در این منطقه از چنگا ل قاچاقچیان نجات یافتند این در حالی است که مسوولین امنیتی کشور آمار دقیقی از میزان جرایم ارتکاب یافته در دست ندارند. ودر کنار آن فساد اداری و کمبود نیروهای مسلکی درداخل ادارات دولتی شرایطی را فراهم می آورد هکه جنایتکاران و اوباشان، پس از دستگیری با پرداخت رشوت میتوانند به طرق گوناگون خود را از چنگال قانون برهانند. کارمندان امنیتی که وظیفه خطیر و مهمی بر دوش دارند از ابتدایی ترین امکانات و تجربیات بی بهره اند.
حدود یک سال پیش، کشور عربستان اعلام نمود تعدادی از کودکان بی سرپرست افغان را که در این کشور بدون مجوز قانونی زند گی می کنند اخراج می کند اما این اعلام تکان دهنده که این سوال را به وجود می آورد، این کودکان را چه افرادی به عربستان منتقل کرده اند؟ مسوولین امنیتی کشور را کوچکترین تکانی نداد و به فکر فرو نبرد تا عمق قضیه را دریابند. سرقتهای مسلحانه با لباس مبدل توسط دزدان در شهرهای مختلف و به خصوص پایتخت که در مورد اخیر آن دزدان حتی ابتدا راهبندان نمودند سپس به سرقت مسلحانه مبادرت ورزیدند نیز جای سوال های فراوان داشت.
دزدی های گسترده شبانه در پایتخت و ولایات نیز امنیت اجتماعی خانواده ها را با تهدید جدی مواجه کرده است. به دلیل فقر امکانات اغلب نا امنی های اجتماعی در ولایات، پوشش رسانه ای داده نمی شود وشاید خیلی از رسانه های داخلی به دلیل زیر سوال نرفتن و تهدید نشدن به وسیله مقامهای امنیتی و دیگران حاضر به انجام چنین ریسکی نیستند. از اینرو کمتر شاهد جلوه اینگونه نا امنی ها در سطح رسانه ها هستیم. آمار و ارقام نیز وجود ندارد تا بتوانیم با مراجعه به آن، میزان جرایم ارتکاب یافته ودر صد آن را در کشور تشخیص دهیم. وظیفه اصلی تامین امنیت در جامعه به عهده نیروهای امنیتی و محاکم کشور است که ضعیف عمل نمودن این دو نهاد در شرایط کنونی افزایش نا امنی های اجتماعی را به نحوه چشمگیر رقم زده است. علنا مشاهده می شود که منابع ملی ما توسط دزدان و سود جویان به تاراج می رود، میراث فرهنگی ما که هویت ملی ما را به جهانیان معرفی می کند از دل خاک بیرون کشیده شده یا از موز یم ها به غارت می روند و پس از انتقال به کشورهای همسایه سر از موز یم های شخصی جنرالا ن پاکستانی یا د یگر کلکسیونرها در می آورد. ذخایر و معادن ما که برای دولتمردان نا مکشوف باقی مانده اند گاهی اوقات به وسیله دزدان و غارتگران شناسایی می شوند و آنان این منابع ارزشمند را استخراج نموده ود ر با زارهای خارج از کشور، به فروش می رسانند. کشور ومردم افغانستان با توجه به این که اقتصاد ضعیفی دارند اندک بضاعت مالی ما چه در خانه و چه سرمایه های ملی اینگونه به غارت وتاراج می رود.
جدا از اینکه بدامنی ها باعث نگرانی شدید مردم و علاقمندی مجدد به مهاجرت می شود از کشور مانیز یک صفحه تاریک به جهانیان نمایش داده می شود. هرگاه به مسوولین امنیتی و قضایی کشور مراجعه نمایید و از آنها علت را جویا شوید فقط به توجیه وتبرئه خود اکتفا می کنند یا می گویند: توانمندی ما در همین حداست، پس اگر شرایط اینگونه است چه کسی متعهد می شود که امنیت اجتماعی را درافغانستان تامین کند؟ اگر نا امنی های اجتماعی به همین منوال ادامه داشته باشد سرمایه گذاران داخلی و خارجی که با آوردن سرمایه شان چرخهای صنعتی و اقتصادی کشور را به حرکت در می آورند جرات آوردن سرمایه شان را با این شرایط بد امنی به افغانستان پیدا نمی کنند چنانچه تا اکنون تهدید های امنیتی مانع این کار در سطح وسیع شده است واین بدان معناست که نا امنی اجتماعی آرام آرام اغلب ارکان زندگی عادی وروز مره مردم را فلج می کند ونقش دولت به عنوان تامین کننده اصلی امنیت کشور کاملا زیر سوال می رود.
دستهای خون آلود…
سحرخیزان به سرناها دمیدند
نگهبانان مشعل ها دویدند
غریو از قلعه ی ویرانه برخاست
گرفتاران به آزادی رسیدند.
سازمان دیدبان حقوق بشر در طول بیش از دو دهه فعالیت خود،گزارشها و تحقیقات مستند و پر ارزشی در ارتباط با حقوق بشر و حقوق بشردوستانه به طور عام و حقوق كودكان و زنان به طور خاص - به تفكیك كشورها - منتشر كرده كه در كنترول جرایم ارتكابی از سوی دولتها و قدرتمندان علیه مردم بی دفاع و غیر نظامیان نقش به سزایی داشته و شهرت و جایگاه مناسبی برای این سازمان در میان دیگر نهادهای فعال در این زمینه كمایی كرده است و هم اكنون به حیث یك نهاد معتبر ناظر بر روند حقوق بشر در جهان مطرح است. مهمترین گزارشهای این سازمان، گزارشهای سالانهء آن است كه طی پروژه های وسیع به عمل می آید و میزان تعهد و تمرد كشورها و دولتها از مقررات مربوطه و قوانین بشر دوستانه را به ارزیابی می گیرد. گزارشهای سازمان دیدبان حقوق بشر در باره افغانستان نیز كه عمدتا از دهه هشتاد به بعد شروع می شود، حاوی اطلاعات ارزشمند از رویدادهای فاجعه بار این دوره هاست. گزارش سازمان در مورد حملات طالبان به مزار شریف و نقض مقررات جنگی توسط این گروه،یكی از مهمترین گزارشهایی است كه می توان به مدد آن عمق فاجعه را دریافت. گزارش این سازمان در باره حقوق زنان و هچنین نحوهء رفتار نیروهای نظامی امریكایی با اسرای افغان و عراقی نیز سندی گویا از نقض حقوق بشر توسط بازیگران اصلی حقوق بین الملل در جهان است. یكی از بد ترین فجایع تاریخی افغانستان در دوران سلطه مجاهدین و احزاب اسلامی بر كابل (۱۳۷۱ تا 1374) اتفاق افتاد. اخیرا این سازمان گزارش مفصلی در 144 صفحه در همین ارتباز و پس از تحقیق دوساله و كسب اطلاعات تفصیلی منتشر كرد. در مقدمهء گزارش گفته شده كه یكی از دلایل عمدهء تمركز این تحقیق بر دوره ای خاص از تاریخ فجایع افغانستان،یعنی اوایل دههء 90 میلادی،حجم فجایع و نیز پوشیده ماندن جزئیات آن در این دوره میباشد.
بدون قصد داوری در خصوص محتویات خاص این گزارش، اذعان داریم كه جنایات بیشماری در این دوره و دوره های قبل و بعد از آن توسط گروههای مسئول ارتكاب یافته كه در مواردی بسیار فراتر از آنچه است كه در این گزارش به حیث نمونه هامنعكس شده اند. بر همین اساس و بر پایه دفاع از شرافت و كرامت انسانی و عزت شهروندان وغیرنظامیان و عبرت آموزی از گذشته های تلخ، ترجمه دری این گزارش به تدریج و به صورت سریالی تقدیم عزیزان می گردد.
ما با فخر و مباهات به كابل رفتیم . . . خوشحال بودیم كه كشور ما پیشرفت خواهد كرد، قدرت خواهد یافت و ما بر سر پاهای خود مان خواهیم ایستاد. حملات اخیر به كابل تمام امید های مردم افغانستان را فرو ریخت و باعث سرافگندگی ما در مجامع بین المللی گردید.
- از سخنان حامد كرزی به اسوشیتید پرس در 23 اگست -۱۹۹۲…
»افغانستان بیش از دو دهه جنگ را تحمل كرده است». این سر آغاز معمولی غالب گزارشها، مقالات و سخنرانی هایی است كه امروزه در ارتباط با افغانستان ارائه می شود. بیاناتی كه معمولا برای تبیین چالشهای پسا طالبان این كشور بكار گرفته می شود، چنان تكراری شده كه دیگر تبدیل به یك كلیشه شده اند. تا حال تلاشهای معدودی در راستای بررسی تاریخ و اهمیت آن در وضع كنونی افغانستان شكل گرفته است. مهم تر از همه اینكه، علی رغم این واقعیت كه دو دهه جنگ افغانستان با نقض گستردهء حقوق بشر،جرایم جنگی و جنایات علیه بشریت همراه بوده، به ندرت اتفاق افتاده كه بیانات با طرح محاكمه مرتكبان جرایم گذشته- كه اكثر شان هنوز زنده هستند- دنبال گردیده باشد. گذشتهء افغانستان همواره مورد استناد و اما به ندرت مورد خطاب قرارگرفته است.
این گزارش كه صرفا قسمت اندكی از دو دههء گذشته را باز می تاباند، كوششی در جهت جبران وضع موجود نیست. گزارش، تاریخ جامعی از درگیریهای مسلحانه طی دو دههء اخیر و یا شمارش كامل جرایم مربوط به این دوره نیست و هم نمی تواند باشد. مستند سازی كامل دردناكترین فجایع ارتكابی در ۱۹۹۰ – ۱۹۸۰ در افغانستان، مستلزم تلاشهای وسیع البنیاد و دراز مدت همراه با حمایت كامل دولت افغانستان و مجامع بین المللی می باشد. هرگاه چنین تاریخی تدوین گردد، در یك كتاب نخواهد گنجید؛ بل قفسه ها را پر خواهد ساخت. گزارش به یكسال مشخص از تاریخ افغانستان می پردازد : سال شمسی ۱۳۷۱(اپریل ۱۹۹۲ تا مارچ ۱۹۹۳) یعنی بلافاصله پس از سقوط حكومت تحت الحمایه شوروی. همچنین، گزارش رویدادهای مكان مشخصی را به بررسی می گیرد: كابل، پایتخت افغانستان و اطراف آن.
چرا كابل و چرا ۱۳۷۱ ؟ برای شروع، باید حجم بدرفتاریها و زمینهء آنها را دید. سال ۱۳۷۱ نخستین سال آزادی افغانستان از قید سلطه ده ساله شوروی در ۱۹۸۰بود. جابجایی قدرت در كابل در ۱۳۷۱، می توانست آغاز نوی برای افغانستان باشد. اما درعوض، این یكی از تاریك ترین برهه های تاریخ آن بود. همانطور كه این گزارش نشان می دهد، كابل در ۱۳۷۱ معركه ای دایمی نبردهای مسلحانه میان جناحهای نظامی متخاصم افغان بود- یعنی نیروهای رقیب مجاهدین و قوتهای مسلح مهاجم كه بدنبال سقوط دولت تحت الحمایه شوروی به شهر سرازیر شده بودند. طی این دوره، جناحهای مختلف بر سر كابل جنگیدند و مرتكب جنایات بی شماری علیه شهروندان افغان شدند. در خلال این جنگها، ده ها هزار شهروند كشته و زخمی شدند. اگر نه بیشترین، كه شمار زیادی از صدمات وارده برشهروندان، برایند مستقیم و یا بدون تمییز حملات علیه غیر نظامیان و دیگر تخطی های عمده از مقررات حقوق بشر دوستانه بین المللی( حقوق جنگ) بوده است. ملیشیه ها هزاران غیر نظامی را در این دوره مورد تعرض و بد رفتاری قرار دادند؛ كسانی كه بسیاری شان دیگر هرگز دیده نشدند. بخش اعظم شهر به غارت رفت و و یران شد.
بیشترین خرابی هایی كه امروزه كابل را داغدار می نمایاند، در همین دوره و سالهای پس از آن- پیش از تسخیر كابل توسط طالبان- به وقوع پیوسته است. جرایم این دوره برخلاف جرایم ارتكابی در دیگر مراحل جنگ افغانستان آنچنان جلب توجه نكرده است. كل تاریخ نبرد افغانستان از تجاوز شوروی تا عصر حاضر انباشته از فجایع است. در دههء ۱۹۸۰(سالهای شمسی 1380-1359)، ارتش سرخ شوروی و ارتش متحد افغانش، با هدف قراردادن عمدی غیر نظامیان و مناطق غیر نظامی، كشتار زندانیان و شكنجه و قتل بازداشت شدگان، مرتكب جنایات جنگی دستجمعی و جنایت علیه بشریت شدند. از اواسط دههء ۱۹۹۰ تا آخر آن(1380-1375 شمسی) طالبان طی عملیات نظامی، مرتكب جنایات بی شماری شدند و منحیث قدرت حاكم، كاملا خارج از استانداردهای پذیرفته شده حقوق بشر عمل كردند.
سازمان دیدبان حقوق بشر و دیگر گروههای فعال در این زمینه، پیش از این در گزارشهای متعددی فجایع نیروهای مسلح شوروی و حكومت وابسته اش را و جرایم و اختناق طالبان در دههء ۱۹۹۰ را منعكس نموده اند. به علاوه، سازمان ملل فهرستی از جنایات جنگی، جنایات علیه بشریت و نقض حقوق بشر را با تمركز بر سوء رفتارهای شوروی و طالبان (این گزارش هرگز انتشار نیافت ولی در جنوری ۲۰۰۵ به دولت افغانستان ارائه گردید)، تهیه نموده است. بدرفتاریهای مربوط به دوره حاكمیت شوروی و طالبان در رسانه های بین المللی نیز انعكاس گسترده ای یافته است. با این وجود، سالهای نخست دههء ۱۹۹۰ به شمول سال ۱۳۷۱ شمسی، توجه نسبتا اندكی را بخود جلب كرده است. این دوره از منظر بین المللی، تحت الشعاع رویدادهای دیگری همچون مبارزه انتخاباتی ریاست جمهوری ایالات متحده میان بیل كلینتون و جورج دبلیو بوش در ۱۹۹۲، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و جنگ یوگوسلاویای سابق قرار گرفت. در ایالات متحده، سرنگونی رژیم مورد حمایت شوروی در ۱۹۹۲ با همزمانی با تظاهرات خشونت آمیز نژادی در كالیفرنیا به فراموشی سپرده شد. بطور كلی، امروزاطلاعات اندكی راجع به آنچه در افغانستان در ۱۳۷۱ روی داده است، در دسترس می باشد. شمار نسبتا كمی از ژورنالیستان افغان و خارجی رویدادهای این دوره را پوشش دادند و تولید كنندگان و دبیران رسانه ها نیز غالبا گزارشهای ژورنالیستها را رد وبدل كردند. از سرویس خبری فعال افغانی خبری نبود. در این زمان، هیچ ناظر حقوق بشر در كشور حضور نداشت؛ بجز چند گروه فعال بشر دوست و حضور صرفا كمرنگ ملل متحد آنهم بدون مأموریت مستقیم برای گزارش از وضعیت حقوق بشر. این گزارش می كوشد برخی از این فاصله های اطلاعاتی را پر كند.
دلیل دوم تمركز ما بر اوایل دههء ۱۹۹۰ به رابطهء تنگاتنگ این دوره با زمان حاضر بر می گردد. در حال حاضر، بسیاری فرماندهان اصلی و رهبران جناح های سیاسی كه در این گزارش متهم به ارتكاب جنایت شده اند، در دولت فعلی افغانستان دارای مقامهای رسمی هستند ؛ آنها در سطوح بالای ارتش، پولیس،سرویس های اطلاعاتی و حتی منحیث مشاوران رییس جمهور حامد كرزی فعالیت دارند. تعدادی دیگر شاید فعالانه در تكاپوی چنان مقاماتی باشند. بسیاری افغانها و بویژه كابلی ها بر این باورند كه گذشته های سوء این افراد باعث می شود كه آنها برای احراز چنین مقامهایی مناسب نباشند.
ما هم با آنان موافقیم. سازمان دیدبان حقوق بشر بیش از 20 سال است در چهار قاره در وضعیت جنگ و پس از جنگ مشغول فعالیت می باشد. ما ناظر كامیابی و ناكامی پروسه های متعدد صلح بوده ایم و دوره ها را یكی پس از دیگری مصور ساخته ایم كه چطور ممكن است رهبران دارای سوابق سوء، با تمایلات شدید شان در حل كردن مسایل سیاسی از طریق زور و نه قانون، در حالت پس از جنگ مرتكب رفتارهای سوء گردیده و بی قانونی را جهت مقاومت در برابر وضع موجود یا اعاده ء وضع پیشین تجویز می كنند. این آموخته ها در افغانستان امروز قابل انطباق می باشد. علی رغم اینكه موافقت نامه بن منجر به تاسیس دولتی تحت ریاست حامد كرزی گردید، هنوز هم قسمت اعظم افغانستان در كنترل فرماندهان خود مختار – جنگ سالاران – كه جناحهای مختلف ملیشیه ای را كنترول می كنند و همچنان به تهدید علیه تلاشهای تامین صلح ادامه می دهند، قرار دارد. بسیاری این جنگ سالاران و احزاب كه در این گزارش از آنها به دارندگان سوابق سوء نام برده شده است، در نقض حقوق بشر معاصر از سال ۲۰۰۱ به اینسو در نواحی كابل به شمول غارت خانه ها، بدرفتاری، شكنجه بازداشت شدگان،تجاوز به عنف و قتل دست داشته اند. سازمان دیدبان حقوق بشر در گزارشهای پیشین خود اكثر این بد رفتاریها را تشریح كرده است. به آسانی می توان گفت تعداد زیادی از جنگ سالارنی كه در بدرفتاری های اوایل ۱۹۹۰ دست داشته اند، مرتكبین تكرار جرم هستند. این نمونه از تكرار جرم نسبت به كابلی ها كه مكررا به سازمان دیدبان حقوق بشر گفته اند:«جنگ سالاران. جنگ سالار هستند» امری است متعارف. این آموخته اما به نظر می رسد كه نزد بسیاری افغانها و مقامات رسمی بین المللی مورد بی توجهی قرار می گیرد.
گروههای مسئول
عزیزان یک به یک در خاک رفتند
بسی شاد و بسی غمناک رفتند
چو باید عاقبت رفتن از این دشت
خوشا آنان که چون گل پاک رفتند.
همانگونه كه ذیلا می آید گروهها و رهبرانی كه در بد رفتاریهای مستند دست داشته اند به قرار زیراند:
جمعیت اسلامی افغانستان، حزب عمدتا تاجیك با رهبری برهان الدین ربانی و تحت فرماندهی نظامی احمد شاه مسعود( در یك حمله انتحاری در 9 سپتمبر ۲۰۰۱ به قتل رسید ).
شورای نظار، ائتلافی از نیروهای نظامی تحت قیادت قومندانان مختلف جهادی، عمدتا از ساحات شمال و جمعا تحت فرماندهی نظامی احمد شاه مسعود.
حزب اسلامی، حزبی عمدتا پشتون تحت فرماندهی گلب الدین حكمتیار و یكی از نخستین دریافت كنندگان كمكهای ایالات متحده و پاكستان ازاوایل دههء ۱۹۸۰ تا اوایل دههء ۱۹۹۰.
حزب اسلامی برای آزادی افغانستان(حزب اتحاد اسلامی)، گروهی عمدتا پشتون، تحت فرماندهی عبد الرب رسول سیاف، مرتبط با عربستان سعودی و مورد حمایه آن.
حزب وحدت اسلامی افغانستان(وحدت)، حزب عمدهء شیعی و غالبا هزاره، از ۱۹۹۳- ۱۹۹۲ تحت رهبری عبدالعلی مزاری(در 1996 به قتل رسید ( و قویا مورد حمایت ایران.
جنبش ملی اسلامی افغانستان، ملیشیه های عمدتا ازبك و تركمن متمركز در شمال افغانستان، تحت فرماندهی عبدالرشید دوستم و مركب از نیروهای ارتش مورد حمایت شوروی سابق و ملیشیه های مختلف مجاهدین ساحات شمال كشور.
حركت اسلامی افغانستان(حركت)، حزب عمدتا شیعی، تحت رهبری سیاسی محمد آصف محسنی و فرماندهی نظامی محمد حسین انوری و مورد حمایه ایران.
در بیشتر این دوره كه در این گزارش از آن بحث شده است، حاكمیت قانونی افغانستان در قبضهء دولت اسلامی افغانستان بود؛ پدیده ای كه پس از سقوط حكومت نجیب الله در اپریل ۱۹۹۲ شكل گرفت. این دولت از اپریل تا جون ۱۹۹۲ تحت ریاست صبغت الله مجددی قرار داشت؛ رهبری نسبتا ضعیف یك حزب كوچك در پیشاور كه توسط اكثر( و نه همه(گروههای فوق الذكر به حیث رییس جمهور انتخاب شده بود. پست ریاست جمهوری در متباقی این دوره تا زمان ورود طالبان به كابل در 1996، در اختیار برهان الدین ربانی،رهبر سیاسی جمعیت اسلامی بود.
همه ی احزابی كه در بالا فهرست شده اند، به استثنای حزب اسلامی حكمتیار، علی الظاهر در اپریل ۱۹۹۲ تحت لوای این حكومت گرد آمده بودند. ( البته حزب وحدت همانگونه كه اینجا نیز گفته شده است، بعدا تغییر جهت داده با حزب اسلامی متحد شد). نیروهای امنیتی،پولیس و نیروی نظامی كه تحت سلطه ناپایدار این دولت قرار داشتند، لا اقل در اوایل دوره ای كه در این گزارش به ارزیابی گرفته شده، اكثرا از عساكر جمعیت و جنبش تشكیل می شد. در عین حال این ملیشیه ها با سربازان اتحاد، وحدت و حركت نیز هماهنگی داشتند. فرماندهان و افسران جمعیت،جنبش و اتحاد غالبا در دفتر وزارت دفاع با هم دیدار نموده امور خود را هماهنگ می ساختند. حزب اسلامی حكمتیار از شناسایی دولت در طی دوره ای كه در گزارش بدان پرداحته شده سر باز زد و حملاتی را علیه نیروهای دولتی و شهر كابل ترتیب داد.
(نیروهای حزب وحدت نیز در اواخر ۱۹۹۲ به این جبهه پیوست. ( همانطور كه در این گزارش نشان داده شده است هریك از این نیروها دارای ساختار سلسله مراتبی متشكل از یك فرمانده كل، فرماندهان مادون و مجموعه عساكر بوده اند. ساختار سلسله ای مزبور این امكان را فراهم می كرد تا رهبران و فرماندهان احزاب كنترول مؤثری بر زیر دستان خود داشته باشند و رهبران و فرماندهان می توانستند به سربازان فرمان عمل صادر كنند و یا آنها را از عمل منع نمایند و اطمینان یابند كه سربازان مطیع آنها هستند. این مراتب همواره شفاف و فراگیر نبود و روابط پیچیده ی قومی،قبیله ای و خانوادگی، ساختار فرماندهی را متغیر می ساخت. و لی بازهم مجموعه ها تحت سازماندهی قرارداشته و فرماندهان در عرصه های مختلف بر سربازان خود كنترل داشتند. بسیاری از فجایع و بدرفتاریهاكه در این گزارش بررسی شده اند، اصولا اجتناب پذیر بودند نه اجتناب ناپذیر. بعضی از رفتارهای سؤ كه ذیلا هم شرح داده شده به دستور مستقیم فرماندهان به وقوع پیوسته است.
دستان همه آغشته است. این بیان دیگری است در بارهء افغانستان كه بر سر زبانها افتاده است. این تعبیر برای عده ی زیادی از افغانها نوعی "اعلام جرم" و شكایت علیه جنگسالاران حاضر در حكومت فعلی است كه در گذشته مرتكب بد رفتاری و جنایات جنگی شده اند. اگر نه همه ی افغانها، كه عده ای زیادی از آنها از ظلم و وحشیگری طالبان متنفرند. اما افغانها دوران ماقبل آن را نیز به خاطر دارند كه بسیاری از فرماندهان نظامی و رهبران سیاسی فعلی افغانستان در آندوره به حیث فرماندهان حزبی و یا افسران دولتی در دولت پیشین نقش بازی می كردند. آنها بیاد دارند كه این احزاب چطور به چپاول و غارت دست زدند و نبردهای خونین خیابانی در سطح كابل به راه انداختند بی آنكه ذره ای راجع به پیامدهای آن در مورد غیر نظامیان بیاندیشند. مردم افغانستان دوران سلطه ی شوروی را نیز با جنایات هولناكش به خاطر دارند.
با وجود این، تعبیر "دستان همه آغوشته بخون است" از نظر تعدادی از مقامات افغان و مجامع بین المللی به مفهوم دیگری یعنی "اعلام عفو" تلقی می شود. یعنی این تعبیر مؤید آن است كه تعقیب و مسئول خواندن تعدادی از جدی ترین متخلفین حقوق بشر لزومی ندارد. مقامات گاهی در مقام اشاره به رهبران بالقوه افغانستان می گویند:« دستان هیچ كسی پاك نیست»؛ عبارتی كه وجود میلیونها افغان ساكن داخل و خارج كشور را، كه هیچگاه در درگیریهای افغانستان سهمی نداشتند، انكار می كند. به طور قطع میلیونها افغان "بی دستهای خون آلود" وجود دارند. وبسیاری شان شایستهء كار در دولت افغانستان و احراز پستهای رسمی هستند. تعدادی هم به نحو متمایزی بوده و كار كركرده اند. هنوز هم عده ای ازافغانهای واجد شرایط كار، به خاطر ترس از رهبران ملیشیه های قدرت مندی كه دستان خون آلود دارند، از مشاركت در كارهای دولتی اباء می ورزند. حقیقت این است كه اغلب افغانها، فرماندهان و مقامات حزبی را در قبال جنایات ارتكابی شان در این دوره و همچنین آنانی را كه در دوران شوروی و عصر طالبان مرتكب رفتارهای سوء شدند، مسئول می دانند. كمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان گزارشی را بر مبنای مصاحبه های گسترده با هزاران افغان در سطح كشور و تحقیقات گروه های كاری فشرده، با تمركز به نظرات شهروندان راجع به جرایم پیشین و چگونگی برخورد با آنها، منتشر ساخت. تحقیقات نشان داد كه بخش كثیری از افغانها خواهان مقابله با جرایم گذشته اند. اگر به وسعت صدمات وارده بر افغانها نگریسته شود، این اصلا تعجب آور نیست. چنانچه كمیسیون متذكر می شود كه : فجایع ارتکاب یافته درافغانستان بی شمار است و احساس قربانی شدن در میان افرادی که با آنها گفتگو شده، عمیق و گسترده است.
تقریبا هر فردی به نحوی در معرض خشونت قرارگرفته است. وقتی از 4،151 نفر به عنوان بخشی از سروی پرسیدیم که آیا شخصا از تجاوزات در نبردها آسیب دیده اید یا نه، 69 فیصد از آنها اعلام کردند که یا خود و یا بستگان نزدیک شان قربانیان مستقیم تخلفات جدی حقوق بشر در جنگهای 23 ساله بوده اند. از هر 2000 اشتراک کننده در گروههای تحقیق، بیش از500 نفر شان به قتل بستگان خود اشاره کردند. حدود 400 نفر، خود یا یکی از بستگان شان در معرض شکنجه و یا بازداشت بوده اند. این آمارها در مقایسه با درگیریهای دیگر در جهان حیرت آور است. بر اساس نتایج تحقیقات کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان، 94 فیصد از افغانها اجرای عدالت در مورد جنایات گذشته را یا «بسیارمهم»(75. 9فیصد) و یا « مهم» (18. 5 فیصد) ارزیابی کرده اند. در پاسخ این پرسش که محاکمه جنایتکاران جنگی چه اثراتی را در پی خواهد داشت، 76 فیصد گفته اند« موجب افزایش ثبات و برقراری امنیت می شود» و صرفا 7. 6 فیصد از آنها گفته اند که « باعث کاهش ثبات و تهدید امنیت می شود». تقریبا نیمی از افراد مصاحبه شونده گفته اند محاکمه جنایتکاران باید «فی الفور» صورت گیرد و 25فیصد دیگر گفته اند مرتکبان باید« طی دو سال آینده» تحت محاکمه قرار گیرند. سازمان نظارت بر حقوق بشر همگام با دیگر سازمانهای متعدد بین المللی و نهادهای غیر دولتی افغان مکررا از مقامات افغان و کارگزاران بین المللی در گیر در افغانستان خواسته است تا مکانیسم مستقل و مقتدری را جهت تعقیب مرتکبان جرایم و تخلفات جدی حقوق بشر که از 1978 به اینسو ارتکاب یافته، ایجاد نمایند و ما کاملا با کمیسیون مستقل حقوق بشر راجع به ضرورت این امر و توجه بیشتر نسبت به آن، موافقیم. کمیسیون مستقل حقوق بشر پیشنهادهای متعددی برای آغاز کار ارائه کرد؛ از جمله، ایجاد ضوابط کوتاه مدت و فوری برای منع از استخدام دولتی مرکبان رفتارهای سوء، ایجاد زمینه برای برگزاری محاکمات جنایی و طرح گزینه هایی برای تآمین غرامات و جبران خسارات قربانیان.
سازمان نظارت بر حقوق بشر به طور کلی از پیشنهادات کمیسیون مستقل حقوق بشر خصوصا راجع به ضرورت منع استخدام دولتی و اعمار سستم قضایی که بتواند محاکمهء آنهایی را که در جرایم حاد بین المللی دست داشته اند، حمایت می کند. به طور خلاصه، ما با اکثریت افغانها- و کمیسیون مستقل حقوق بشرافغانستان- دراینکه اجرای عدالت نسبت به جنایات گذشته در افغانستان مهم است و نیز در اینکه بی عدالتی( مصونیت قضایی)فعلی، به تلاشهابرای توسعه افغانستان و تثبیت حاکمیت قانون آسیب می رساند، موافق هستیم. بی عدالتی مستمر نه تنها بی احترامی نسبت به قربانیان بدرفتاریهای گذشته است که بی احترامی نسبت به همه ی افغانهاست و مانعی است بر سر راه آینده ی صلح آمیز افغانستان. هدف این گزارش در کنار امور دیگر، اعمال فشار بر دولت افغانستان و جامعه بین الملل است تا بی عدالتی حاضر را در مرکز توجه شان قرار دهند و به این ترتیب، افغانها به آنچه می خواهند نایل شوند: اجرای عدالت. همچنین تلاشهای فوری جهت تسریع پروسه اصلاح قضایی صورت گیرد. پیشنهاد ما این است که دولت باید برای محاکمه مجرمان گذشته، یک محکمهء اختصاصی را که مشتمل بر قضات افغان و بین المللی، با اکثریت اعضای بین المللی بوده و دفتر بازرسان قضایی آن نیز تحت قیادت بازرسان بین المللی باشد ایجاد، نماید. ما پیشنهاد می کنیم که دولت، به حیث نخستین گام فوری، روند بازجویی از مقامات رسمی را روی دست گیرد. بخش پیشنهادات کامل در صفحه 125 می باشد.
روش تحقیق در این گزارش
این گزارش بر اساس 150 گفتگوی گسترده با شاهدان و قربانیان بدرفتاریها در ۱۹۹۳-۱۹۹۲ و اعضای تنظیمها و مقامات آگاه از رویدادهای وقت تنظیم شده است. همچنین، مصاحبه شوندگان مشتمل است بر شهروندانی که در حین درگیریها در کابل بوده اند، گزارشگران نشرات افغان و بین المللی، رادیو و تلویزیون که در بحبوحه منازعات توانستند در کابل حضور یابند، فعالان امور صحی در شفاخانه های کابل و مقامات رسمی دولتی و حزبی و عساکر. در بسیاری موارد، منابع افغان و بین المللی که در گفتگوهای سازمان نظارت بر حقوق بشر اشتراک ورزیدند، از امنیت بالفعل شان و استمرار قدرت برخی از اشخاص ذیدخل در بدرفتاریهای مورد بحث ابرازنگرانی شدید نمودند. بنا به همین دلایل اغلب منابع با نام و مشخصات مستعار(مانند« ک. چ. ج») ذکر شده که ارتباطی با نام واقعی آنان ندارد.
کاربرد هویت های جمعی قومی در این گزارش به معنای تایید و تصدیق کاربرد تفاوتهای مبتنی بر نگرش قومی در تعیین هویت شهروندان افغان نمی باشد. بسیاری افغانها نیای مشترک دارند و با هم ازدواجهای متقابل داشته اند. هرچند هنوز، بیشتر افغانها خود را با تعلق به گروه قومی واحد- غالبان به پدران شان- متشخص می سازند. بجز در مواردی که تذکر رفته است، تمامی اسنادها به هویتهای جمعی قومی( مانند تاجیک، پشتون، ازبک، هزاره) و هویتهای مذهبی( سنی و شیعه) مبتنی بر ذکر این هویتها از سوی مصاحبه شوندگان می باشد.
حقوق بشر افشا گری می كند
پشت هنگامه ی سکوتت
دژخیمان نابودی ات را به چرا بردند
غنچه ها بسته ماندن را احرام بستند
اموات راهزن
فردای روحت را به یغما بردند
تاریخ خستگی بازیگران ادوارش را به تو نوشانید
شریان مستمر خزان در تو دوام پیدا کرد
و سرانجام اندیشه ات در دادگاه تفتیش عقاید
اراده ی نابینایت اعدام شد. کریمی
در پنج سال گذشته موسسات داخلى و جهانى حقوق بشر مكررأ گفتند كه نا قضین بزرگ حقوق بشر در چوكى هاى رسمى افغانستان كار مى كنند. اما تاكنون كسى مشخص نام فردى را یاد نكرده بود.
مقامات افغانستان در پاسخ به این اتهامات همیشه گفته اند كه این سخنان صرف اتهامات است و علیه این افراد اسناد و شواهد وجود ندارد. اما اخیرأ رئیس بخش آسیا در سازمان حقوق بشر هیومن رایتس واچ برات آدمس از افرادى كه به گفته او عملأ به جنایت جنگى و جنایت علیه بشریت متهم مى باشند نام برد.
اخیرأ رئیس جمهور كرزى هم اعلام نمود كه برنامه اى را تحت نام عدالت انتقالى روی دست گرفته است كه طبق آن با مجرمین جنگ در افغانستان و جنگ علیه بشریت برخورد صورت خواهد گرفت. اما مقامات دولتى نگفتند كه این برنامه چه وقت آغاز مى شود و كدام افراد به كرسى عدالت كشانده مى شوند. اما برات آدمس در صحبت تلفونى خود با رادیوى آزادى مهر سكوت را در ین مورد شكسته و نام این افراد را كه به جنایات علیه بشریت و جنایات جنگى متهم مى باشند با صراحت به زبان آورد. آدمس در صحبت هاى خود از كرزى خواست كه یك محكمه خاص را تشكیل دهد تا جنایتكاران جنگ در آن حضور یابند. او همینطور گفته است كه بعد از سقوط طالبان حكومت افغانستان و حامیان بین المللى آن به ناقضین حقوق بشر و قاچاقبران مواد مخدر تكیه كرده است. او گفته است كه در ظرف بیست سال گذشته مردم افغانستان شاهد شدید ترین جنایات در این كشور بودند. آدمس اضافه مى كند تا یك وقتى خارجیان بر این مردم بمبارد مى كردند و بعدأ در جنگ هاى تنظیمى توسط افغانها بمباران شدند. آدمس مى افزاید كه طبق یك گزارش این سازمان در اوایل دهه ۱۹۹۰ میلادى براى ویرانى كابل قدم عمدى و منظم برداشته شد و این یك جزو كوچكى از جریانات افغانستان است.
به گفته آدمس یك عده افرادى كه مسوول این اعمال بودند به یك ترتیبى از گذشته پاك شده و حالا در چوكى هاى بلند حكومت و پارلمان نشسته و از مصئونیت هم بهره مند شده اند.
اما آ آدمس میگوید كه این حالت براى مردم افغانستان قابل قبول نیست. ( افغانهاى كه ما با آنها صحبت كردیم گفتند كه این موضوع براى شان غیر قابل قبول مى باشد. آنها میدانند كه كى كشور شان را ویران كرد، آنها این افراد را كه به جنایات علیه بشریت و جنایات جنگ دست زده اند مىشناسند و اعتبار آنها به حكومت و به پارلمانى كه به چنین افراد مقام، قدرت و حیثیت داده است كمتر مى شود. ) آدمس در صحبت خود بر مقامات حكومتى افغانستان اعتراض مى كند كه به این امر توجه ندارد.
ما این موضوع را در سال هاى گذشته هم مطرح نمودیم، رئیس جمهور كرزى خیلى محتاطانه و با كندى حركت مى كند. او گفته است كه از عقیده عدالت بخاطر جنایت هاى گذشته حمایت مى كند اما او با تهدید افرادى مانند سیاف روبرو شده و عقب نشینى كرده است. آدمس، كرزى را تشویق مى كند از محاكمه چنین افراد ترس نداشته باشد : ( واقعأ امیدوارم كه اعلام برنامه عدالت انتقالى یك علامتی باشد كه رئیس جمهور حقیقتأ به این گفتار متعهد است و به قبول خطر در این راه آماده می باشد. عقیده ما اینست كه این افراد نمی توانند كرزى را به سقوط روبرو سازند، آنها در حقیقت بازنده خواهند بود به شرطى كه كرزى به حمایت جامعه جهانى در مسئله جنایات با آنها برخورد نماید.
حامد کرزی ادعای سازمان دیدبان حقوق بشر مبنی بر شرکت "جنایتکاران جنگی" در رده های بالایی دولت را رد نمود. دیدبان حقوق بشر، که در امریکا مرکز دارد، در گزارش خود از سیاف، ربانی، فهیم، اسماعیل خان و کریم خلیلی به حیث جنایت کاران جنگی یاد نموده و خواستار آن گردیده؛ تا این افراد در یک محکمه که قضات آن متشکل از افغان ها و خارجی باشند در مورد وقایع سال های 1979 تا ۱۹۹۲، جنگ های ۱۹۹۲ تا 1996 و دوره طالبان از 1996 تا ۲۰۰۱ مورد باز پرس قرار گیرند. دفتر رئیس جمهورگفت، رئیس جمهور گزارش مذکور را نادرست و قابل تأسف ارزیابی می کند. در بیانیة ریاست دولت آمده است: " دولت جمهوری اسلامی افغانستان اعلان می دارد، که یک تعداد از رهبران جهادی در راه تأمین صلح، باز سازی نظام و تقویة نهاد های ملی طی پنج سال گذشته نقش مثبت بازی کرده اند. " اعلامیه اضافه می کند: "دولت افغانستان از سازمان دیدبان حقوق بشر می خواهد؛ تا گزارش های خود در مورد افغانستان را بر اساس واقعیت ها تهیه کند. "
اما نشست ناقضین حقوق بشر
کمان سرخ شفق، ناوک کلاغان را
به بازوان کبود درختها انداخت
و زخم ملتهب لانه ها، دهان وا کرد
کسی ز شهر خبر آورد
که خانه ها همه تاریکتر ز تابوت است
هوا، هنوز پر از بوی خون و باروت است
تفنگداران، فانوس های روشن را
به دود و شعله بدل می کنند و می خندند
و هیچ مستی، در کوچه ها نمی نالد
و هیچ بادی، در برگ ها نمی خواند
کسی ز شهر خبر آورد
که عشق ها همه بیمارند
تمام پنجره ها چشم های تبدارند
که رقص چلچله ها را در آسمان بهار
به خواب می بینند
و رقص آدمیان را فراز چوبه ی دار
به یاد می آرند
و دارها همگی بار آدمی دارند
کسی ز شهر خبر آورد
که قتل عام گل قالی
به چکمه های گل آلود، رنگ خون داده ست
و دیگر اینه، نیروی تند حافظه را
به بی حواسی پیری سپرده است
و ماه، از سر دیوارهای خشتی شهر
نگاه می کند ایینه های خالی را
و پیش می اید تا گونه های خیسش را
به شیشه های کبود دریچه چسباند
چراغ می گوید
که در سیاهی دهلیز انتظار، کسی نیست
صدای زمزمه ی دوردست اشباح است
که از درون شبستان به گوش می اید
و شب، ز باغ خبر می دهد که زرگر ابر
نمی تراشد دیگر نگین شبنم را
که تا سپیده دمان در عروسی گل ها
به روی پنجه ی لرزان برگ بنشاند
و باد می گوید
که هیچ برگی بر شاخه ها نمی ماند
درخت، جاذبه ی رقص را نمی داند
برهنه بر لب جوی ایستاده
و دست را به دعا سوی آسمان کرده ست
مگر پشیز مسین ستاره ای را، باز
ازین توانگر بی آبروی، بستاند
زمین، سراسر، تاریک است
و هیچ نوری، بازی نمی کند در آب
که انعکاسش بر طاق آسمان افتد
تو، جامه دان سفر بربند
و رو به ساحل دیگر کن
مگر که در شب بی حاصل غریبی ها
غم تو و دانه ی اشکی به خک بفشاند. نادرپور
شماری از جهادی ها که در گزارش ماه قوس سازمان جهانی نظارت حقوق بشر متهم به نقض حقوق بشر شده بودند؛ روز شنبه در کابل گردهم آمدند و پیرامون گزارش اخیر سازمان نظارات بر حقوق بشر؛ به بحث و مشوره، پرداختند و دخالت شان در جنایات جنگی را رد كردند. آنان انتشار این گزارش را توطئه ای علیه مجاهدین توصیف و خواهان محاكمه تهیه كنندگان این گزارش شدند. در این نشست كه شماری از جهادی هاو برخی نمایندگان مجلس شورای ملی حضور داشتند، بر تشكیل گردهمایی مسالمت آمیز مردمی در ولایات در اعتراض به گزارش سازمان مزبور تاكید شد. برهانالدین ربانی در رابطه با گزارش سازمان نظارت بر حقوق بشر گفت كه باید علیه تهیه كنندگان این گزارش اقامه دعوا شود. وی با اشاره به اینكه در گزارش به حیثیت ملی افغانها تجاوز شده افزود: هر فردی از این دار و دسته و لانه جاسوسی آنها گزارش را تهیه كرده باید محاكمه شوند. وی اضافه كرد: این سازمان نه بر اساس احساسات اسلامی و یا دفاع از حقوق بشر بلكه بر اساس وظیفه اطلاعاتی دشمن علیه جنبش آزادی خواهی ملت ها فعالیت می كند. ربانی این گزارش را توطئه توصیف كرد و افزود: شماری از افراد داخلی و خارجی در تهیه گزارش یاد شده دخالت دارند. همچنین عبدالرسول سیاف رهبر حزب اتحاد ملی نیز گفت كه این گزارش آسیبی به مجاهدین و مردم افغانستان وارد نخواهد كرد بلكه باعث همبستگی بیشتر و وحدت میان آنها خواهد شد. چندی قبل دیدبان حقوق بشر در گزارشی اعلام كرده بود: اگر حامد كرزی رییس جمهوری افغانستان عدالت را حاكم نسازد، روند تحكیم امنیت در كشور شكست خواهد خورد.
در گزارش تاكید شد كه وقت آن است افرادی كه در جنگ های داخلی ودر وقوع جرایم جنگی دخالت داشتند به دادگاه احضار شوند. در گزارش دیدبان حقوق بشر از حكومت افغانستان انتقاد و گفته شد در عوض اینكه پایمال كنندگان حقوق بشر و مجرمان جنگی به دادگاه احضار شوند، آنان بكار گرفته شدند. درگزارش از عبدالرسول سیاف، برهانالدین ربانی، محمد قسیم فهیم، محمد اسماعیل خان، عبدالرشید دوستم و محمد كریم خلیلی معاون دوم كرزی نام برده شده است. بر اساس این گزارش، گلبدین حكمتیار رهبر حزب اسلامی، ملا محمد عمر، ملا دادالله و مولوی جلالالدین حقانی از گروه طالبان متهم به جنایت ضد بشری نیز می باشند. پس از انتشار این گزارش دولت افغانستان مطالب سازمان نظارت برحقوق بشر را در مورد شماری از شخصیت های جهادی كشور نادرست اعلام كرد. این جلسه در پشت دره های بسته در هتل انترکانتینانتال؛ برگزار شد. شماری از سران مجاهدین به خاطر اقدامات كمیسیون حقوق بشر افغانستان و گزارش دیدبان حقوق بشر خشمگین و عصبانی اند. سیاف كه از سیمایش خشم می بارید، طی یك گفتگو با تلویزیون طلوع گفت: "دست پدر شان خلاص" و اسماعیل خان اظهار داشت، اگر مردم به گزارش دیدبان حقوق بشر صحه گذارند ما برای محاكمه آماده هستیم، در حالیكه موصوف این گزارش را سیاسی خواند. این چندمین باری است كه كمیسیون حقوق بشر از محاكمة مجرمین جنگی در افغانستان سخن می راند و دیدبان حقوق بشر در چند نوبت گزارشاتی را در این باب به نشر سپرده است.
كمیسیون حقوق بشر در اقدام پسین خویش گفته است، كه منار یادبودی را از قربانیان جنگی (در متن برنامه عمل مقابل شورای ملی آمده است) اعمار می نماید. همچنان می خواهد، وقایع را مستند سازی نماید. محاكمة مجرمین جنگی كه برنامة "عدالت انتقالی" یاد می شود، قبلاً از سوی سپنتا مشاور سیاسی پیشین رئیس دولت و وزیر خارجه كنونی ترتیب و تدوین یافته است و در كنفرانس لندن به امضای حامدكرزی رسیده است بنابر برخی از گزارش ها، روز نوزدهم قوس كه محفل حقوق بشر برگزار شده بود كرزی رئیس دولت افغانستان آماده نبود تا به محفل حاضر شود و به سخنرانی بپردازد. كرزی از معاون اول خویش تقاضا داشت تا به نیابت از او در محفل سخنرانی نماید؛ اما به اثر اصرار خانم سیماثمر مجبور شد، تا به مجلس حاضر شود. گزارش می رساند، كه خانم سیماثمر برنامة یادشده را دیكته شده از سوی رئیس دولت می خواند و در حالی كه سخنان رئیس دولت این برنامه را رد می نماید و شخص رئیس دولت در گفتگوهای خصوصی خویش و تماس های تلفونی با مجاهدین، به نكوهش از این برنامه می پردازد. منابع آگاه می گویند، سران مجاهدین از چند روز بدینسو برای سازماندهی یك حركت قوی باهم مذاكره و گفتگو دارند. براساس یك گزارش دیگر، قرار است سران جهاد ی طور یكجایی با كرزی ملاقات نموده و پیرامون مسأله گفتگو نمایند.
توجه!
کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است
کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد
Copyright©2006Esalat