نویسنده :(حقیقت)

 انتخابات ، بوش وخشونتهاي روزافزون عراق وافغانستان

 

 

 

 

 

 

با افتتاح دفاتر أخذ رأی در بسیاری از ایالت‏های ساحل شرقی آمریکا و به ویژه نیویارک، انتخابات میان دوره‏ای کنگره آمریکا آغاز شد. در این انتخابات مردم این کشور برای انتخاب 435 نماینده مجلس نمایندگان، یک سوم از نمایندگان مجلس سنا (33 کرسی) و 36 والي از 50 ایالت به پای صندوق‏های رأی رفتند. اما برخلاف دعوت‏های جورج بوش رئیس جمهور آمریکا از مردم این کشور، برای دادن رأی به جمهوری‏خواهان، آهسته آهسته دموکرات‏ها با به دست آوردن کرسی‏های بیشتری، در این انتخابات، بر حزب جمهوری‏خواهان پیروز شدند. به دست آوردن کرسی‏های لازم در مجلس سنا، پس از 12 سال، کنترول این مجلس را به دست آوردند، هم‌چنین این حزب با کسب 226 کرسی مجلس نمایندگان، کنترول این مجلس را به دست گرفتند. با تصورهایی که از قبل وجود داشت، چنین به نظر می‏‏رسید که جمهوری‏خواهان با شکست مواجه خواهند شد. از چندی پیش تحلیل‏گران به این عقیده بودند که شکست سیاست‏‏های بوش در آسیا به خصوص در عراق، سبب خواهد شد تا وی شکست حزب خود را رقم زند.

 از طرفی دیگر، ناآرام شدن اذهان مردم این کشور و مقصر دانستن بوش در جنگ عراق و شکست آمریکا، نیز شکست جمهوری‏خواهان را حتمی کرده بود. جورج بوش، با تأکید بر آن‏چه که گفته شد، در اولین اعتراف پس از شکست حزبش گفت: «عراق دلیل اصلی شکست جمهوری‏خواهان بود.» وی با اشاره به این‏که باب ارزیابی دوباره استراتژی جنگ باز است، خروج سریع نظامیان آمریکایی را از عراق رد کرد و گفت: «ما نمی‏توانیم شکست را بپذیریم.» اما در آستانه پیروزی دموکرات‏ها در عراق، دونالد رامسفلد از طراحان اصلی جنگ عراق و پیش‏برنده سیاست‏های نظامی این کشور استعفا داد و با استعفای وی، پیروزی بر دهان دموکرات‏ها، مزه دیگری یافت. از چندی قبل به این سو، اکثر سیاست‏مداران آمریکایی و قوماندان اردوی آمریکا با انتقاد از سیاست‏های رامسفلد خواهان برکناری وی شده بودند، اما بوش برای نابود ساختن القاعده قدم برمی‏داشت و این باتلاقی بود که بوش را در خود غرق ساخت. افزایش روزافزون ناامنی‏ها و کشته شدن مردم بی‏گناه در این کشور در شرایطی که قلب‏های مردم دنیا را تکان می‏داد، مردم آمریکا را نیز با نفرت از جنگ عراق مأیوس می‏ساخت و عراق علی‏رغم تشکیل دولتی مردمی به همراهی آمریکا و انگلیس نتوانسته بود، جلوی ناامنی‏ها و انفجارات را بگیرد. مهم‏تر از آن، اکنون جنگ داخلی در این کشور در شرف آغاز است و این موارد برای مردم آمریکا غیرقابل تحمل بود. به هر حال، با شکست جمهوری‏خواهان چنین به نظر می‏رسد که سیاست‏های آمریکا در قبال عراق با تغییراتی مواجه شود.

 همان‏طوری که دموکرات‏ها پس از پیروزی اعلام کردند که سیاست آمریکا در عراق را تغییر خواهند داد، فاگ راسموسن، صدراعظم دنمارک تصریح کرد که با پیروزی دموکرات‏ها، تغییراتی تدریجی در سیاست‏ واشنگتن در عراق ایجاد خواهد شد. اما وی تغییرات عمده در سیاست آمریکا را رد کرد. وزیر امور خارجه ایتالیا نیز با پیروزی دموکرات ها در انتخابات آمریکا گفت: «زمان یک‏جانبه‏گرایی در جان به سر آمده است و این پیروزی نشان می‏دهد که زمان تغییر سیاست‏ها فرا رسیده است.» هم‌چنین مارگارت بکت، وزیر خارجه انگلیس که کشورش مانند آمریکا در گرداب جنگ عراق فرو رفته و شعله زندگی بلر، صدراعظم این کشور را رو به خاموشی می‏برد، گفت: «پیروزی دموکرات‏ها در انتخابات کانگره آمریکا، باعث ارزیابی سیاست آمریکا در قبال عراق خواهد شد.» اما وی، در عین حال تصریح کرد: «پیش‏بینی نمی‏کنم که تغییر بزرگی در سیاست آمریکا در قبال عراق صورت گیرد، بلکه این کشور ارزیابی دوباره‏ای در سیاست خود انجام خواهد داد.» بوش نیز پس از شکست، اعلام کرد که وی پذیرای هر گونه ایده یا پیشنهادی است که می‏تواند به گفته‏ وی به شکست تروریست‏ها در عراق منجر شود.

 در همین حال، ریچاردز بوچر، معاون وزارت دفاع آمریکا که به افغانستان سفر کرده، گفته است که با پیروزی دموکرات‏ها، تغییری در سیاست‏های آمریکا در قبال افغانستان به وجود نخواهد آمد. با بیان این سخنان، چنین به نظر می‏رسد که سیاست‏های آمریکا برخلاف آن‏چه که جهان تصور دارد، با تغییرات چشمگیری مواجه نخواهد شد. سیاست‏های آمریکا در جهان، سیاست‏هایی واحد و غیرقابل تغییر است که از سوی سردمداران واقعی این کشور طرح‏ریزی می‏شود و این موش و پیشک بازی‏هایی هم که انجام می‏شود، چیزی جز فریب جهانیان به شمار نمی‏‏رود. سیاست‏های آمریکا در قبال آسیا و خاورمیانه، همان سیاست‏های استعماری و مداخله‏جویانه این کشور است که اکثراً برای به‌دست آوردن منابع انرژی صورت می‏گیرد، چیزی که چندی قبل بوش نیز دلیل جنگ در عراق دانسته بود. امروز، همه جهانیان و سیاستمداران می‏دانند که پشت پرده‏ها، سیاست آمریکا را در جهان مشخص می‏کنند و دولت این کشور، تنها اجراکننده آن است. گرچند سیاست آمریکا در عراق مورد ارزیابی دوباره قرار گیرد، اما با تغییری کلی روبرو نخواهد شد و آمریکا هم‏چنان برای به گفته خویش شکست تروریزم، در عراق باقی خواهد ماند.

 سیاست‏های آمریکا در افغانستان هم برابر با آن‏چه گفته شد، تغییری نخواهد کرد. سیاست این کشور در قبال اسرائیل، فلسطین و لبنان نیز همان سیاست گذشته است. زیرا حمایت از اسرائیل جزء خدشه‏ناپذیرترین اصول آمریکایی‏ها در سیاست‏های خود است. در گذشته، علی‏رغم آغاز عملیات اسرائیل در نوار غزه و کشته شدن نزدیک به صد تن و مجروح شدن صدها تن از مردم بی‏گناه فلسطینی، تا کنون آمریکا خم به ابروی خود نیاورده است. در قبال مسئله هستوی ایران نیز، امکان اعتدال یافتن برخوردهای آمریکا پیش بینی می‏شود، زیرا به عقیده تعدادی از کارشناسان، با استعفای رامسفلد که مدافع سرسخت گزینه نظامی علیه ایران بود، گزینه گفت وگوهای مستقیم با این کشور، بیش از پیش مطرح خواهد شد، اما به عقیده روزنامه‏های روسی‏زبان، با پیروزی دموکرات‏ها، سیاست‏های آمریکا در قبال کشورشان، سخت‏گیرانه‏تر خواهد بود و امید مسکو برای عضویت در سازمان تجارت جهانی بر باد خواهد رفت. به هر حال، رأی آمریکا به دموکرات‏ها را می‏توان اعتراض آن‏ها به نبود هیچ‏گونه نشانه یا افق روشنی برای بیرون‏رفت از وضعیت کنونی عراق دانست. از جانب دیگر، این رأی، نشانه اعتراضی به سیاست‏ دولت آمریکا در چارچوب مبارزه با تروریزم بود که بر استفاده از منطق قدرت نظامی و اصل جنگ پیش‏گیرانه تکیه کرد و ناکامی خود را نشان داد. اما علی‏رغم تمام آن‏چه گفته شد، باز هم باید تأکید کرد که سیاست‏های آمریکا در قبال جهان و خاورمیانه به ویژه عراق تغییر نخواهد کرد و تنها شاید با یک بازنگری و ایجاد طرح‏هایی جدید برای بیرون‏رفت از بحران در این کشور مواجه شود.

 پس از یک دهه دمکراتها در ایالات متحده دوباره موفق شدند در انتخابات اخیر کنگره به پیروزی چشمگیر و غافل کننده ای دست یابند و کنترول دو مجلس قانون گذاری کشور را بد ست گیرند. دموکراتها پس از آنکه کنترول بر کنگره را در سال ۱۹۹۴ یعنی دوسال پس از روی کار آمدن کلینتون از دست دادند بجز دوره ای کوتاه در سنا , دیگر هیچگاه کنگره را در اختیار نداشته اند. در سال ۱۹۹۴ در انتخاباتی شگفت انگیز که از آن به "انقلاب جمهوریخواهان " باد می گردد   جمهوریخواهان به رهبری گینگریچ توانستند بعد از گذشت چهل سال به کنترول دموکراتها  برقوه قانون گذاری کشور پایان دهند. اکنون نیز ناظران از انتخابات نو به " موج دموکرات ها" و " انقلاب دموکراتها " تعبیر می کنند. نگاهی دقیق به همه جنبه های انتخابات اخیر نشان میدهد که این تعبیر آنها دور از حقیقت نیست. دموکراتها نه تنها توانستند پیروزی چشمگیری در مجلس نمایندگان بدست آورند بلکه در همه ایالات ها کرسی های پیشین خود را حفظ کرده و اختلاف آراء را بالا بردند. از سوی دیگر جمهوریخواهانی که برنده شدند با اختلاف آرایی به مراتب کمتر از دوره   پیشین انتخاب گشتند.   به علاوه آنان در بسیاری از ایالت ها که برای دهه ها به جمهوریخواهان تعلق داشت توانستند برای نخستین بار پس از سالها نمایندگان خود را به کنگره بفرستند.

 در ایالت هایی نظیر اوهایو و ماسوچوست دموکراتها توانستند پس از بیست سال در انتخابات  ايالاتي به پیروزی برسند. در اوهایو دموکراتها پس از چهل سال توانستند هم به کرسی های سنا د ست یاند و هم  ايالاترا از آن خود کنند. در بسیاری از ایالت ها دموکراتها توانستند به اکثریت کرسی در مجالس ایالتی نیز دست یابند. پیروزی در انتخابات مجالس محلی به دموکراتها قدرت مانور بیشتری در سطح ملی و همینطور در انتخابات ریاست جمهوری آینده خواهد داد. کلینتون بسیاری از برنامه های خود را نخست با حمایت و فشار از سوی مجالس محلی   به   سطح ملی فرارویاند و به پیش برد. از دیگر شگفتی های انتخابات اخیر انتخاب یک سناتور سوسیالیست – جرج ساندرز- از سوی مردم ایالت ورمانت بود. او که در انتخابات به عنوان" مستقل " شرکت کرده است اعلام کرد که در سنا به فراکسیون دموکرات می پیوندد تا   بتواند با دولت بوش که به گفته او" تنها از منافع سرمایه داران بزرگ و شرکت های بزرگ دفاع می کند"   مقابله کند. علاوه براین , برای اولین بار یک مسلمان سیاه پوست – کیت آلیسون- نیز ازشهر مینیا پولیس در ایالت مینه سوتا از سوی دموکراتها برای کنگره انتخاب گشت. او به گفته خودش اولین کسی خواهد بود که برای آغاز به کار رسمی   در محلس به قران سوگند خواهد خورد. در ماسوچست نیز دموکراتها بعد از بیست سال با دراختیار گرفتن پست ايالاتي موفق گشتند تا یک سیاپوست را به عنوان دومین فرماندار ایالتی سیاه پوست در تاریخ ایالات متحده انتخاب کنند.

 از دیگر گرایشاتی که در این انتخابات بارزتر از پیش نمایان گشت   موفقیت نسبی برخی از مستقل ها بود . مستقل ها به چند مورد موفقیت در سطح مجالس ملی و بیش از آن در سطح مجالس محلی دست یافتند. به موازات آن , مردم در این انتخابات بیشتر به مسائل مربوط به   محیط زیست   و انرژی پاک گرایش و حساسیت نشان دادند و این گرایشات را در نوع رأی خود به خوبی بازتاب دادند.   از دیگر سو برخی از مسائل اجتماعی مانند سقط جنین و ازدواج همجنسان اگرچه در برخی ایالت های جنوب هنوز از اهمیت به سزایی برخوردارند , اما در انتخابات اخیر با بی توجهی مردم در بسیاری از ایالت ها مواجه گشت و در ایالت های دیگر نیز از اهمیت و تأثیر آن کاسته گشت. از سوی دیگر برخی بر این باور اند که دوره جدید با روی گردانی بسیاری از دینداران و اونجالیست ها از جمهوریخواهان و پیوستنشان به دموکراتها مشخص خواهد گشت. در این انتخابات به میزان هفت درصد از آراء اونجالیست برای جمهوریخواهان کاسته گشت. اقلیت های قومی و نژادی نیز نقش بارزی در این انتخابات داشتند. لاتینوها که در انتخبات ریاست جمهوری برای اولین بار با درصد بالایی به یک رئیس جمهور جمهوریخواه رأی دادند این بار با رویگردانی از آنان با اکثریتی قاطع به دموکراتها روی آوردند. به طور متوسط ۷۲ در صد لاتینو ها به دموکراتها رأی دادند. آسیاسی ها هم در نتیجه انتخابات بسیار مهم ویرجینیا و نیوجرسی تاثیر تعیین ککنده داشتند.

 در اغلب انتخابات ریاست جمهوری و کنگره در جند دهه اخیر و خاصه پس از   اوج   گیری " راست جدید " در عرصه سیاسی ایالات متحده در آغاز دهه هشتاد , جمهوریخواهان همواره دو برگ برنده داشته اند. آنان از یک سو و از منظراقتصادی بر کنترولو نرخ تورم از طریق کاهش شدید هزینه های دولت- حتی به بهای قطع اغلب بودجه های تعليم وتربيه وصحت و کمک هزینه های مسکن به طبقات کم درآمد -   و کوچک کردن حجم دولت و سامان دهی به بودجه  از طریق کاهش کسر بودجه تأکید می کرده اند. و از سوی دیگر , از منظر مسائل اجتماعی با تأکید بر  مسائل مربوط به خانواده و مبارزه با فساد خود را پرچم دار مبارزه در این عرصه معرفی می کردند. اما , در این دوره این هردو سلاح آنان بی خاصیت گشته بود. بیش از یک دهه حکومت یکدست موجب گشته بود تا از یک سو دولت جرج بوش قید و بند های انظباط مالی و بودجه ای را به کناری نهد – چنان که بزرگترین کسری بودجه تاریخ ایالات متحده را پدید آورد – و در عرصه اقتصادی با وجود آنکه در بعد اقتصاد بزرگ آمار ها از رشد اقتصادی حکایت می کنند , اما نتایج این رشد برای مردم عادی ملموس نباشد. این رشد بیشتر در افزایش درآمد بخش بالایی هرم جامعه بازتاب داشته است.   از دیگر سو , در عرصه اخلاقی و مبارزه با فساد , نیز ,   برخی از اعضای جمهوریخواه هر دومجلس رکوردی از فساد اخلاقی و مالی بر جای گذاشتند که حتی محافظه کارترین مدافعان باسابقه حزب این بار از آنان روی گرداندند.

 اما مخالفت با سیاست خارجی دولت بوش خاصه روند جنگ در عراق بزرگترین تأثیر را بر انتخابات اخیر در اغلب ایالت ها بر جای گذاشت. به علاوه اغلب مردم از نوع رویکرد شخص رئیس جمهور به این موضوعات و انتقاد ناپذیری او و عدم انعطافی که در برکناری برخی از مسئولین اولیه از خود نشان داد عصبانی بودند. این موضوع به خوبی خود را در شکست سناتور جمهوریخواه در رود آ یلند نشان داد. این سناتور که تنها کسی از جزب جمهوریخواه بود که حتی به آغاز جنگ با عراق نیزرأی منفی داده بود وبه مثابه نماینده ای میانه رواز محبوبیت زیادی برخوردار بود قربانی مخالفت رأی دهندگان با کاخ سفید گشت. مردم در مصاحبه ها به صراحت گفتند که به رغم رضایت خود از سناتور در مسائل محلی , برای پیشگیری از کنترل جمحوریخواهان بر سنا و در مخالفت با رئیس جمهور به او رأی ندادند. نظر سنجی ها نشان داده اند که در این انتخابات ۵۷ در صد رأی دهندگان گفته اند عامل موثر در رأی آنها ابراز مخالفت با رئیس جمهوربوده است . این میزان در همه انتخابات گذشته کنگره در ایالات متحده بی سابقه بوده است. در سال ۱۹۹۴ در پیروزی شگفت انگیز جمحوریخواهان تنها   ٣۵ درصد گفته بودند علت رأی آنها محالفت با پرزیدنت کلینتون است. در آن زمان تحلیل گران به درستی می گفتند این در صد در انتخابات کنگره که اغلب مسائل محلی اولویت دارد بسیار بالا بوده است.

کریس روتورن از روزنامه‌نگاران مشهور آمریکایی در مقاله‌ای جرج بوش را خیانتکار و بدترین رییس جمهوری تاریخ آمریکا معرفی کرده و خواهان محاکمه او شده است.

وی در مقاله‌ای که در پایگاه اطلاع رسانی سمیرکینگ چیمپ منتشر کرد، نوشت: خائن کسی است که قسم وفاداری خود را می‌شکند و قصد سرنگونی دولتی را دارد که برای حفظ آن سوگند خورده است.
روتورن نوشته است: ماده دوم از فصل چهارم قانون اساسی آمریکا می‌گوید که رئیس جمهور، معاون او و تمامی کسانی که با او همکاری می‌کنند باید در صورتی که مرتکب جرائمی مثل خیانت، رشوت
، سوء‌مدیریت و سایر جرائم سنگین شوند ، از کار برکنار و استیضاح شوند.  این روزنامه‌نگار آمریکایی تصریح ميدارد: آشکار است که جرج بوش یک رئیس جمهور بد است. او به هشدارهای مکرر درباره حمله تروریستی ‪ ۱۱سپتامبر اهمیتی نداده و به عراق حمله‌ای کرده که اساس آن دروغ بوده و منجر به کشته شدن دو هزار و ‪    ۸۰۰سرباز آمریکایی و صدها هزار عراقی شده است.  به نوشته وی ، بوش بازسازی عراق را بدون مزایده به پیمانکارانی سپرد که از دوستانش بودند و در عین حال میلیاردها دالر از سرمایه مردم آمریکا را از بین برد.  "بوش نظام شکنجه و جاسوسی شهروندان را برقرار کرده و بنابر این نه تنها او یک رئیس جمهور بد است بلکه بدترین رئیس جمهور تاریخ آمریکا است هرچند که بسنده کردن به این جمله که او یک رئیس جمهور بد است درست نیست ، بوش خیلی فراتر از یک رئیس جمهور بد است، کارهای نادرست او فراتر از دروغ گفتن و یا فساد سیاسی است و اگر به عملکرد بوش با دقت بنگریم وادار به این نتیجه‌گیری می‌شویم که او به آمریکا خیانت کرده است."

روتورن با تعریف واژه خائن، بوش و دولت او را مصداق کامل خائن خطاب کرده و نوشته است که شرکتها و سرمایه‌داران خاصی بوش را به قدرت رسانده‌اند تا فقط جیب خود را پر از پول کنند.  وی به شرکتهایی مانند هلی برتن، کارایل و بکتل اشاره می‌کند و بوش را تنها یک مهره از این گروه می‌داند. این شرکتهای نفتی و سرمایه‌گذاری قدرت فراوانی در آمریکا داشته و دارند.  این روزنامه‌نگار مشهور آمریکایی افزوده است: البته این مسائل در سیاست امری عادی است ولی در مورد بوش انتخاب او هم با استفاده از کارهای غیرقانونی بود.  روتورن می‌نویسد: در انتخابات سال ‪ ۲۰۰۰گروه بوش از روش غیردمکراتیک استفاده تا به قدرت برسد.این گروه با استفاده‌از کمیته‌ملی جمهوریخواهان، سازمانهای محلی جمهوریخواه و گروههای مختلف سعی کرد که انتخابات سال ‪۲۰۰۰ و ‪ ۲۰۰۴را با تقلب به نفع خود تمام کند.  به نوشته وی ، این گروه پس از به قدرت رسیدن بوش با تغییر قوانین آمریکا و تفسیر آنها به نفع خودشان، به قوه مجریه ،در مقایسه با قوای مقننه و قضاییه، اختیارات وسیعتری دادند.  روزنامه نگار منتقد دولت بوش تاکید دارد: این امر نقض صریح قانون اساسی آمریکا است که بر اساس آن رئیس جمهور در مراسم تفویض حکم ریاست جمهوری قسم می‌خورد تا به عنوان رئیس جمهور انجام وظیفه و از قانون اساسی محافظت کند.  روتورن می‌نویسد: گروه بوش معتقد به « تئوری قدرت اجرایی واحد » است، این تئوری بدان معنا است که رئیس جمهور قدرت برتر است و در همین چارچوب است که بوش بارها گفته است « من تصمیم‌گیرنده هستم و تصمیم می‌گیرم.»

 وی نوشته است: این در واقع همان تئوری دیکتاتوری است.  "بهترین مثال این تئوری نقض قانون نظارت بر اطلاعات خارجی است که در سال ‪ ۱۹۷۸در کنگره تصویب شده است. بیانیه‌های ریاست جمهوری که توسط بوش امضا می‌شوند مثال دیگری از دور زدن قوانین مصوبه کنگره است که توسط قوه مجریه انجام می‌شود، با این بیانیه‌ها رئیس جمهور می‌تواند قوانین را هر گونه که بخواهد، تفسیر کند".  این روزنامه نگار مشهور آمریکایی افزوده است:بوش تاکنون ‪ ۱۳۹بیانیه را امضا کرده که ‪ ۷۵۰قانون آمریکا را زیر سووال می‌برد. همانطوری که بوش گفت قانون اساسی به نظر او « تنها یک تکه کاغذ بی ارزش » است و بوش فکر می کند که قانون را بهتر از کنگره و مردم آمریکا می‌فهمد.

 روتورن می‌نویسد: بنیانگذاران آمریکا برای تهیه قانون اساسی زحمت کشیدند تا هیچ کس یا قوه‌ای نتواند قدرت را از دیگری سلب کند.  وی به نقل از صاحبنظران مسایل سیاسی و حقوقی می‌گوید « تجمع قوای اجرایی، مقننه و قضاییه در دست عده‌ای چه یک نفر و چه چند نفر، چه موروثی و چه با انتخاب خود یا دیگران، می‌تواند منجر به حکومت ظلم شود.» این روزنامه نگار آمریکایی تصریح ميکند: آنچه که بوش و گروه او می خواهند انجام دهند انتصاب شاه جدیدی در آمریکا است. آنها کنترول دولت آمریکا را با روشهای غیرقانونی در دست گرفته و گفته‌اند که بوش به قانون اساسی اهمیت نمی‌دهد و پیگیری چنین سیاستی خیانت است.  نویسنده این مقاله نوشته است: اگرچه معمولا خیانت به معنای همکاری با گروه خارجی است ولی تنها به این اختصاص ندارد و گروه بوش سعی دارند سرمایه‌های آمریکا را به نفع خود تصاحب کنند که خیانت از درون آمریکا محسوب می‌شود.  روتورن در پایان این مقاله تصریح کرده است که « اکنون وقت این نیست که به فکر اکثریت در کنگره ‪ ۲۰۰۸باشیم بلکه زمان آن رسیده که این بوش را همین حالا به جرم خیانت در کنگره محاکمه کنیم چرا که اساس دمکراسی در آمریکا در خطر است.»

همچنان فرید زکریا يکي ازمسوولين ارشد هفته نامه آمریکایی نیوزویک می‌گوید تا زمانی که مساله نیروهای آمریکایی در عراق حل نشود و ماموریت اصلی این نیروها در آن کشور مشخص نگردد، نمی‌توان به موفقیتی در عراق دست یافت.  زکریا در يادداشتي که جديد ترين شماره در نیوزویک به چاپ رسید، تصریح ميدارد: این نکته مهم چیزی است که در گزارش کمیته تحت رهبری جیمز بیکر ، نادیده گرفته شده است.
وی افزوده است: آمریکا اکنون سه سال است که مابقی منطقه خاورمیانه را در استراتژی خود صرفا بخاطر عراق، نادیده گرفته که چنین امری نمی‌تواند اتفاقی باشد.
 « ذهنیت نومحافظه‌کاران همیشه این بوده که عراق از نو ساخته شود،عراقی به دور از بیماری‌ها و خطاهای دیگر کشورهای دنیای عرب. قبل از آغاز تهاجم، سیاستگذاران برجسته آمریکا اینگونه پیش بینی کردند که دولتی که پس از پایان جنگ در عراق روی کار خواهد آمد،اسراییل را بلافاصله به رسمیت خواهد شناخت!»  نیوزویک افزوده است:هیچکدام از ملتهای همسایه عراق از سقوط این کشور و آغاز مناقشه‌های منطقه‌ای، هجوم پناهندگان به خاک کشورشان و صدور بی‌ثباتی از عراق سود نخواهند برد. بنابراین، از کمیسیون بیکر و همیلتون توقع می رود که تلاش منطقه‌ای گسترده‌ای را پیشنهاد کنند.  وی نوشته است: این کمیسیون به طور حتم خواهان تلاشی گسترده از سوی تمامی گروههای عراقی خواهد شد تا به یک پیمان ملی دست یابند.عناصر چنین پیامی کاملا مشخص است:خودمختاری منطقه‌ای،تقسیم درآمدهای نفتی،عفو و توقف فعالیت‌های گروههای نظامی و یا ادغام آنها در ارتش. امید می‌رود که این راه حل سیاسی تا حد زیادی از خشونتها در این کشور بکاهد.

 مسوول  بخش بین‌الملل هفته نامه نیوزویک افزوده است: اما اگر کمیسیون در همینجا متوقف شود، آنگاه موقعیت خود را از دست خواهد داد. این توصیه های آسانی است که کمیسیون می‌تواند آنها را پیشنهاد کند،پیشنهادهایی که همه بجز اندکی ایدئولوگ با آنها موافقت خواهند کرد.  « آمریکا تاکنون نیز تلاش بسیاری کرده تا عراقی‌ها را به عقد قراردادی سیاسی متقاعد سازد، در ضمن دولت بوش در این اواخر مذاکراتی نیز با کشورهای همسایه عراق داشت و حتی کوشید با ایران هم مذاکره داشته باشد اما این کافی نیست.»
زکریا می‌نویسد:« خشونت در عراق ریشه دوانده و کل ساختار سیاسی این کشور نیز تکه تکه و مرکز گریز شده است. »
نیوزویک افزوده است: اگر نخست وزیر نوری المالکی و آیت اله سیستانی نتوانند خشونت شیعیان عراق را متوقف سازند،آیا ایران و سوریه خواهند توانست؟ و سوال سخت این است که اهداف آمریکا در عراق چیست و راههای دست یابی به آنها چه می‌باشد؟به بیان تلخ تر،با ‪ ۱۴۰هزار نیروی آمریکایی که در این کشور مستقر هستند، چه باید کرد؟ و ماموریت آنها در آن کشور چیست؟ زکریا بر این باور است در صورتی که آمریکا به این مسئله نپردازد،هر توصیه و استراتژی جدیدی بی‌فایده و بیشتر مانند مدارکی پر حاشیه می‌ماند که هیچ چیزی در مرکز خود ندارند.  وی نوشته است:

  برای پاسخگویی به این سوالات باید سه فاکتور را در نظر داشته باشیم:  «  تاکنون باوجود تلاشهای گسترده آمریکا،آنها با این امر مخالفت کرده‌اند از سوی دیگر تقاضاهای ملتمسانه‌ای نیز از سوی نومحافظه‌کاران برای استقرار نیروهای بیشتر در عراق بوده تا یک بار دیگر شانس خود را بیازمایند اما یک استراتژی نظامی جدید حتی در صورت دارا بودن نیروهای کافی،اگر از اقدامات سیاسی لازم برای پشتیبانی از آن برخوردار نباشد،موفق نخواهد بود. در واقع امروز خلاف این مطلب در حال اجرا است و تمامی تلاشهای نظامی آمریکا توسط دولت عراق بی‌اثر شده اند. حقیقت تلخ این است که ما دارای یک شریک عراقی که خواهان اتخاذ تصمیمات سخت باشد، نیستیم.  زمان به نفع آمریکا نیست. نفوذ آمریکا در عراق ماه به ماه رو به کاهش است، پیمانهایی هم که ما در سال ‪ ۲۰۰۳می‌توانستیم بر گروههای مختلف عراقی تحمیل کنیم ،اکنون دیگر غیر ممکن گشته‌اند.  یک سال پیش،سفیر آمریکا در عراق از نفوذ زیادی برخوردار بود،اما امروز وی به حاشیه رانده شده است. در نتیجه هر سیاستی که نیازمند روشهای جدید نسبت به همسایگان و مذاکرات طولانی مدت باشد، به اندازه وقت تلف کردن،مخارج بالاتری خواهد داشت. »

با گذشت بيش از پنج سال از حضور نيروهاي خارجي به رهبري آمريکا در افغانستان ، خشونت در اين کشور به شدت افزايش يافته است . افزايش فعاليت نيروهاي طالبان در ماههاي گذشته ، موجي از ناامني به ويژه در مناطق جنوب و شرق افغانستان ، ايجاد کرده است . شبکه خبري سي.ان.ان با انتشار گزارشي از عملکرد نيروهاي خارجي در افغانستان تاکيد کرده ، چشم انداز امنيتي در افغانستان روشن نيست و اميد چنداني براي برقراري ثبات در آينده نزديک در اين کشور وجود ندارد . طبق اين گزارش ، اکثر مردم افغانستان معتقدند ،عملکرد نيروهاي خارجي در مقابله با تروريسم بسيار ضعيف و دور از حد انتظار بوده است. در همين راستا فرمانده نيروهاي ناتو در افغانستان نيز در گفتگو با خبرگزاري آسوشيتدپرس گفته است ، اگر در شش ماه آينده ، اوضاع امنيتي افغانستان به صورت محسوس بهبود نيابد ، گرايش به طالبان درميان مردم افغانستان ، افزايش خواهد يافت . واقعيت اين است که گسترش حوزه ماموريت نيروهاي ناتو به سراسر مناطق افغانستان صورت گرفت، حکايت از تشديد ناامني ها در افغانستان دارد . خشونت ها در افغانستان درحالي افزايش مي يابد که نيروهاي خارجي تعهد کرده بودند امنيت را در اين کشور حاکم کنند .

اما با گذشت بيش از پنج سال از حضور قواي خارجي در افغانستان ، نه تنها گروه هاي طالبان و القاعده در اين کشور سرکوب نشده اند ، بلکه دامنه فعاليت هاي تروريستي نيز افزايش يافته است . گسترش ناآرامي ها در افغانستان ، موجبات نارضايتي شديد مردم اين کشور را فراهم ساخته است . مردم معتقدند که ناتو و آمريکا هدف مشخصي براي مقابله با تروريسم ندارند و افزايش حضور نيروهاي خارجي در افغانستان ، تنها باعث افزايش تحرکات نيروهاي طالبان و القاعده ميشود. به اعتقاد کارشناسان سياسي ، علت اصلي ناامني ها در افغانستان ، حضور بيگانه ها در اين کشور است . تغيير شيوه مبارزه طالبان با نيروهاي خارجي مانند بمب گذاري و ايجاد کمين ، ‌دشواري هاي زيادي براي نيروهاي ناتو درجهت مقابله با گروه طالبان در افغانستان ايجاد کرده و بر ناکارامدي ناتو افزوده است .به نظر مي رسد تحقق امنيت در افغانستان در يک روند ملي ميسر خواهد بود . تقويت ارتش ملي افغانستان و واگذاري ابتکارعمل امنيتي به دولت کرزي ، يکي از راههاي کاهش ناامني در اين کشور خواهد بود . در حمله هوايي ناتو به ولايت قندهار درجنوب بيش از شصت غيرنظامي کشته شدند.

 نماینده سرمنشی ملل متحد درافغانستان که یک دیپلمات با تجربه بین المللی وازاتباع کشورآلمان است، دراین سخنان، درک عمیق خود از جامعه افغانستان وپیچیده گی ها و زمینه های گوناگون بروزناآرامی و علل وعوامل وریشه های آن را به نمایش گذاشته ونشان داده است که جامعه بین المللی چنان که برخی ازرسانه ها وتحلیل گران مسایل افغانستان ابراز کرده اند، چندان ناآگاه ازاوضاع افغانستان نیستند، اما پرسشی که وجود دارد این است که دولت افغانستان، چه امکانات و زمینه هایی برای باز کردن باب گفت وگو با مخالفان مسلح خود دارد؟  واقعیت این است که مخالفان دولت، گروه یکپارچه وسازمان یافته ای نیستند که ازیک رهبری وفرماندهی واحد وبا صلاحیت برخوردارباشند ویا بتوانند با استقلال تصمیم بگیرند.

گفته میشود عناصروافرادی که تحت عنوان طالبان به اعمال هراس افگنانه درکشور دست می زنند، در واقع افرادی هستند که توسط سازمان استخباراتی برخی ازکشورهای همسایه شستشوی مغزی شده وفلسفه مخالفتشان با دولت افغانستان، نفی مشروعیت مبتنی براراده ملی ومشارکت جمعی مردم برای تعیین سرنوشت خویش واخلال درروند حاکمیت قانون واستقرارثبات درکشوراست، باورها براین است که اینان اصلاً با موجودیت دولت کنونی وبرنامه ها وستراتیژی آن مخالفند وتحت هیچ شرایطی قادربه د ست کشیدن ازاین موقف خود نیستند. عده یی به این باوراندکه با چنین افراد وحلقات جزاز زبان زور ولوله تفنگ نمی توان سخن گفت، اما درسیاست، بازکردن باب گفتگو با دشمن، خود یک نوع مبارزه است، که ازلحاظ روانی وفکری اورا تحت فشار می گذارد وقوت طرفی را می رساند که ابتکارعمل را بدست داشته باشد.

 درپهلوی آن، گروهها وافرادی هستند که به خاطرحق کشی، بی عدالتی، فساد، خویش خوری و زورگویی ها و نابرابری های آشکاردر جامعه، به جان آمده به نحوی با گروه های مسلح ضد نظام، هم صدا و هم نوا شده اند. درمورد این افراد وگروههای سرخورده وناامید که هر روزهمکاری شان با نهادهای امنیتی ونظامی، ضعیف وکمرنگ می شود واقدامات مخالفان نظام درنظرشان تا حدودی مشروعیت می یابد، دولت باید اقدام جدی کند وبا برقراری تماس منظم وارتباط سازنده بکوشد به خواسته ها ومطالبات آنها پاسخ مثبت دهد: اداره قوی ومؤثر و نیروهای امنیتی توانمند نه تنها ازحق کشی وبی عدالتی جلوگیری می کنند، بلکه زمینه های پیدایش امید به آینده بهتررا درچشم انداز زنده گی مردم نیزایجاد می کنند.  گسترش روزافزون ناامیدی ها ونارضایتی ها درمیان مردم زمینه مناسبی برای دشمنان مسلح فراهم می کند، پس تلاش های دولت خواهد توانست تا عوامل نارضایتی درجامعه را شناسایی وبا ناامیدی ها مقابله کند واجازه ندهد که مخالفان ازهر وسیله وابزاری برای پیشبرد اهداف و مقاصد خویش استفاده کنند.

يکي ازمسوولين ارشد اطلاعاتي ارتش آمريكا خطاب به كنگره‌ي اين كشورگفت: خشونت‌ها در افغانستان طي سال جاري نسبت به سال 2005 دو برابر شده و تا سال آينده نيز ادامه خواهد  .ژنرال مايكل مپلس، مدير آژانس اطلاعات دفاعي آمريكا در اين جلسه اظهار داشت: مهاجمان توانمندي‌ها و عمليات‌هاي خود را حتي با متحمل شدن تلفات‌هاي بسيار زياد در درگيري‌ها گسترش داده‌اند . وي در جلسه‌ي كميته‌ي سرويس‌هاي مسلح سنا اظهار داشت: به رغم متحمل شدن تلفات بسيار بالا در درگيري‌ها در سال 2006 اين مهاجمان توانمندي و نفوذ خود را در رده‌هاي بالاي جامعه‌ي پشتون تقويت كرده‌اند . وي افزود: خشونت‌ها طي سال جاري نسبت به سال 2005 دو برابر شده و به احتمال زياد در سال 2007 مهاجمان از تاكتيك‌هاي جدي‌تر، مرگ‌بارتر و محكم‌تري استفاده خواهند كرد . مپلس گفت‌ كه هدف مهاجمان تضعيف حمايت‌هاي بين‌المللي از ارتش افغانستان و عمليات‌هاي بازسازي در اين كشور و تضعيف دولت كابل است . ژنرال مايكل هايدن، رييس آژانس اطلاعات مركزي آمريكا (سيا) نيز در اين جلسه نيز بر لزوم ادامه‌ي حمايت از دولت كرزي، تاكيد كرد . وي گفت: كابل نيازمند كمك است، چرا كه فاقد توانمندي‌هاي لازم و خواست سياسي و حمايت‌هاي لازم است. كرزي اين مسايل و مسووليت‌هاي دولتش را به خوبي درك مي‌كند . هايدن با اشاره به گفت‌وگوهاي اخيرش با سفير آمريكا در كابل اظهار داشت: از نظر من تلاش‌ها در اين كشور به مدت زماني طولاني، حداقل يك دهه و صرف ميلياردها دالر هزينه نياز دارد. من بار ديگر تاكيد مي‌كنم دولت افغانستان به تنهايي نمي‌تواند كاري انجام دهد.

ازجانب ديگربه نظر صاحب نظران و تحلیلگران، تا زمانی که دولت کرزی از آلودگی فساد اداری رهایی نیابد، این کشور روی ثبات و امنیت را نخواهد دید. فساد اداری، در دستگاه دولت کرزی به حدی است، که خطر آن به مراتب بیشتر از خطر روز افزون نفوذ طالبان پنداشته می شود. با توجه به عزل و نصب های اخیری که از سوی مقامات بلند پایه کشور، که از طرف سارنوالی کشور صورت گرفته است، نمی تواند حلال مشکلات باشد، چرا که مشکل در سرچشمه است و طبق مثل معروف است که کوزه به سر غریب می شکند. امروزه برای اینکه مقامات بتوانند تا اندازه ای فعالیت خودرا در مورد مبارزه با فساد جنبه تبلیغی بدهند، سعی می کنند یک تعداد افراد پائین رتبه و غیر جنجالی را از وظایف شان سبکدوش کنند. در حالی که هیچ کدام از اینها محاکمه نمی شوند.  رئیس جمهور حامد کرزی بايد يک دولت معتبر و موثر تشکيل دهد که عاری از فساد اداری و خويش خوری باشد؛ و از طرفی، آمريکا و متحدانش بايد بيشتر در امور بازسازی و تامين امنيت سرمايه گذاری کنند، تا امنيت مرز طولانی ميان افغانستان و پاکستان کنترل شود و اين امر مستلزم آن است که امريکا و متحدانش نيروی کافی به اين مناطق اعزام کنند و از پاکستان بخواهند تا مرزهای ميان دو کشور دوباره تعيين شود. مساله ای که از استقلال پاکستان تاکنون، از عوامل بزرگ اختلاف ميان دو کشور بوده است، که این عوامل می تواند موجب بی ثباتی مضاعف در دستگاه حامد کرزی شده و باعث افزایش خطر روز افزون طالبان در کشور گردد.

         ( استفاده ازمنابع خبري وتحليلي (