monday 19 march 2007 10:33:39
استعفای ريچارد نيکسون بعد از افشای رسوايی واترگيت و سخنرانی بيل
کلينتون وقتی که به رابطه با مونيکا لوينسکی
اعتراف کرد، اکنون دربرخی از واحدهای دانشگاهي، به عنوان نمونه های
موفق تبحر در فن سخنوری و القاء نظر، در ليست منابع مفيد معرفی ميشوند.
به جرج بوش در سخنوری و هوش، نمره بالايی نداده اند، اما سخنرانی بوش
هنگام اعلام طرح جديدش برای عراق و صحنه پردازی همراه با آن، سرمقاله
نويس اينديپندنت را لااقل از يک نظر به ياد سخنرانی های مزبور انداخته
است: سنگينی و اندوه ساختگی صحنه. اما سردبيری اينديپندنت معتقد است
اين بار کاخ سفيد فقط به دنبال طلب بخشايش نيست. طرح استادانه تر است:
جرج بوش شريک جرم درست ميکند.مقاله اينديپندنت را در زير ميخوانيد و در
پی آن نکاتی از گمانه زنی های تحليل گران مختلف از مضمون طرح و نقشه
های آتی کاخ سفيد آمده است.
اينديپندنت. 12 ژانويه 2007
اين يک رئيس جمهور تنبيه شده بود که هموطنان خود رامخاطب قرار داد.
رئيس جمهوری که مسووليت اشتباهات را پذيرفت، اوضاع را,غير قابل قبول,
خواند و تقريبا در مورد همه زوايای عمليات دستور داد يک چرخش 180 درجه
ای صورت بگيرد. حالا ارتش آمريکا فراخوانده شده است که جنگ بغداد را
تماما از سر بگيرد، آن هم در شرايطی که اوضاع بی نهايت پيچيده تر از
نخستين دورآن است.
حالت دژم و اندوهناک اين صحنه آرايی با آن لحن سنگين و ژست مقهور، با
نازل ترين موقعيت دوره های نيکسون و کارتر قابل رقابت بود. تبديل از
حالت يک فرمانده بشاش، حالتی که دو بار به پيروزی انتخاباتی بوش کمک
کرد، به اين حالت تيره و تار، بطور مضاعف تاثير گذار بود.
جرج
دبليو بوش هشدار داد پيروزی شبيه پيروزی های گذشته نخواهد بود: "از
مراسم تسليم روی عرشه کشتی جنگ خبری نخواهد بود". آيا از سخنرانی
متکبرانه ی "ماموريت انجام شد" روی عرشه ناو هواپيمابر لينکلن پس می
نشست؟ شايد.
ولی البته مساله اين است که آيا ايالات متحده اساسا ميتواند به هر نوع
پيروزی در عراق دست يابد. خشونت اکنون بومی شده است. کشور از سلاح
لبريز است. جامعه در راستای خطوط قومی و مذهبی چندين و چند بار تکه تکه
شده است. شايد يک حکومت انتخابی در بغداد وجود داشته باشد، ولی آنهم
پاره پاره است و اتوريته آن از "منطقه سبز" ی که به شدت سنگربندی شده
فراتر نمی رود.
افزايش فشار نظامي، يا "surge"*،
که بوش دستور آن را داده است، مطمئنا پيش از اين که کوچک ترين شانسی در
جهت بهتر شدن اوضاع بوجود بياورد،همه چيز را در عراق وخيم تر،شايد
بسيار وخيم تر خواهد کرد. احتمال قوی اين است که زمان، پول و نيروی
انسانی يا هر سه آن ها بر اجرای طرح پيشی بگيرد. ولی عليرغم اين، در
مقايسه با طرح بيکر و ساير پيشنهادهای تدريجی تر، طرح يک امتياز کليدی
برای بوش دارد: او را – هنوز- نميتوان متهم کرد که ,ول کرد و دررفت,.
شماتت شکست ميان ديگران توزيع خواهد شد.
بوش
عمليات نظامی را به مثابه طرحی که عراق ايده آن را داده است، معرفی
کرد: قرار است نيروهای آمريکايی و عراقی مشترکا مسووليت بازسازی و حفظ
نظم را بر عهده بگيرند. حکومت عراق به نوبه ی خود برعهده گرفته است
قانونی را در مورد توزيع درآمدهای نفتی تصويب کرده، شغل ايجاد کند و
برنامه بعث زدايی را طوری اصلاح کند که راه برای آشتی ملی هموار شود.
آقای بوش به روشنی مشخص کرد که حمايت ايالات متحده از دولت عراق بستگی
به آن دارد که سهم خود از اين قرار را به اجرا درآورد. بوش تهديد خود
را به ايران و سوريه تسری داد که اگر اين دو کشور به هر طريق مداخله
کنند، منافع آن ها تهديد خواهد شد– به عبارت ديگر آن ها نيز به عنوان
بلاگردان تقصير شکست را بر عهده خواهند داشت.
ولی
اساسا اين کنگره ی تحت کنترول دموکرات ها بود که بوش به سيخ کشيد. با
توصيف شکست به عنوان "فاجعه ای برای آمريکا و تهديدی برای موجوديت
متحدانش در منطقه" آن هم در صحنه ای هول آور، بوش کنگره را بطور ويژه
در مورد تصويب افزايش بودجه در وضعيتی بی نهايت دشوار قرار داد. آن ها
يی که "نه" بگويند اين اتهام را به جان خريده اند که امنيت آمريکا را
در خطر قرار ميدهند.- همان کارت کهنه ميهن پرستی. وزير دفاع جديد
رابرت گيتس چرخش دولت را تکميل و اعلام کرد او ميخواست 90 هزار سرباز
اضافی بفرستد. حالا ديگر ظاهرا قرار است، نيروی سبک و چابکی که دونالد
رامسفلد طرفدار آن بود، نيرويی که عراق را تسخير کرد ولی نشان داد از
حفظ آن ناتوان است، يک اشتباه ديگر تلقی شده و به همان جايی فرستاده
شود که ظفرنمونی ناپخته ی بوش.
درپاسخ
اين مساله که چرا طرح بيکر اين طور همه جانبه رد شد، توضيح آقای بوش
اين بود:" اکنون ديگر عقب نشينی باعث خواهد شد حکومت عراق فرو بپاشد،
کشور تکه پاره شود، و به کشتار در مقياس غير قابل تصوری منجر شود." در
اعتراف به فاجعه ای که تهاجم ايالات متحده برای عراق بوجود آورد، هيچ
جمع بندی بهتری نمی توان به دست داد.
جانشين احتمالی مالکی
پاتريک کابرن گزارشگر اينديپندنت نوشته است طرح تشديد جنگ بيش از پيش
دولت مالکی را تضعيف و منزوی خواهد کرد و اکنون اين نظر در ميان مردم
تقويت شده که آمريکا هرگز عراق را ترک نخواهد کرد. کابرن نوشت برای
مالکی بسيار دشوار خواهد بود که به صدر سيتی با جمعيت يک و نيم مليون
حمله کند. کابرن همچنين تهديد های بوش و رايس ناظر بر "مهلت محدود"
برای دولت مالکی را نشانه جدی آن شمرده است که واشينگتن در نظر دارد
مالکی را با کسی که بيشتر پروآمريکايی باشد مثل عادل عبدالمهدی از
شورای عالی انقلاب اسلامی عراق و يا علاوی عوض کند. اين در حالی است که
بنا بر گزارش او محبوبيت شورای عالی انقلاب اسلامی عراق و شخص اول آن
عبدالعزيز حکيم در ميان شيعه ها رو به کاهش و نفوذ مقتدا صدر رو به
افزايش است. کابرن تاکيد کرده آمريکا قدرت آن را ندارد ميليشاهای سنی
يا شيعه را حذف کند.
عادل عبدالمهدی که کابرن به او اشاره کرده، و از آغاز اشغال عراق در
رسانه های مختلف از او به عنوان مرد نظر کرده واشينگتن نام برده شده
است که در طرح های نفتی و اقتصادی نقش بازی ميکرد. پدر او نيز در دوره
سلطنت در مقام مهم دولتی خدمت ميکرد. حزب او تحت رهبری حکيم در ايران
تاسيس شده و نزديک ترين حزب شيعه به رژيم ايران است. حکيم چند ماه پيش
به آمريکا رفت و با رهبران آمريکا مذاکره کرد. بين نيروهای گروه حکيم و
گروه صدر در ماه های آخر سال ميلادی گذشته در بصره درگيری روی داد.
هنوز معلوم نيست اين تحولات نشانه دوری حزب حکيم از رژيم ايران است يا
بازی ديگری در جريان است. به هرحال احزاب اسلامی طی اين دوره با دو
کارت بازی کرده اند يعنی هم در بالا يعنی در بازی های انتخاباتی تحت
کنترل آمريکا همکاری کرده اند هم با پليس اشغال در سرکوب ها شرکت
ميکنند و هم در شورش ها و جنگ های فرقه ای نقش دارند و از اين طريق
موقعيت خود را همه جا تحکيم ميکنند.
علاوی که در مقاله کابرن از او نام برده شده، شيعه و از اعضای
استخبارات صدام بود که يک بار هم نخست وزير عراق تحت اشغال شد. او قبل
از سقوط صدام تز بعث بدون صدام را ارائه کرده بود.
وضع امنيتی عراق و افزايش سربازان
نشريه اکونوميست نوشته است طرح جديد بوش بوسيله موسسه آمريکن
اينترپرايز
American Enterprise Institute (AEI),
از شبکه های نومحافظه کاری تهيه شده است.اين طرح در نظر دارد شورشيان
را سرکوب کرده و مردم عادی غير فعال را از طريق سپردن طرح های اجتماعی
به ارتش آمريکا و عراق
جلب کند.
اما
اکونوميست براساس تخمين های مقايسه ای مبتنی ارزيابی های ناتو در
کوسوو، چنين برآورد ميکند که برای تامين امنيت در عراق بر اساس اين طرح
به رقمی بين 670000 - 535000 سرباز نياز هست. آمريکا در عراق 150000
سرباز دارد، اگر سربازهای عراقی را به آن بيفزائيم و تمام ضعف های اين
سربازان يعني، وابستگی فرقه ای و نفوذ فرقه ها در آن، عدم تمايل به
عمليات، غيبت و غيره را در نظر نگيريم باز کل رقم 473000 و ناتوان از
تامين امنيت است. اکونوميست در عين حال خاطرنشان کرده افزايش نيرو فشار
شديدی بر سربازان خواهد گذاشت. شتاب گردش نيروی ارتش در عراق و
افعانستان هم اکنون از معيار های معين شده توسط پنتاگون گذشته است،
يعنی برای هر يک سال خدمت در عراق دو سال اقامت در آمريکادر مورد
سربازان دايمی و6 ماه استراحت برای سربازان وظيفه که نيمی از سربازان
را تشکيل ميدهند. اکونوميست اضافه ميکند تجهيزات نيز با سرعتی بيش از
آن که پيش بينی شده بودند فرسوده شده اند. به نوشته اکونوميست
General
Keane
که در تهيه نسخه طرح برای آمريکن اينترپرايز نقش داشته ميگويد ارتش
آمريکا ميتواند اين افزايش را دو سال ديگر تحمل کند. او ميداند که تمام
عراق را نمی تواند آرام کرد، ولی به پيروزی های منطقه ای اميد بسته
است.
اين جنرال گفته است عاقلانه نيست که حمله از صدر سيتی پايگاه مقتدا صدر
شروع شود و مقابله مستقيم با نيروی او خطر زيادی در بر دارد.
در
مورد تامين بودجه، اکونوميست نوشته است که دموکرات ها يک رای منفی
سمبوليک ولی به لحاظ اجرا غير قابل الزامی خواهند داد.
عليرغم اين تخمين بدبينانه اکونوميست توصيه کرده بهتر است شانس اين طرح
هم امتحان شود. اين در حقيقت پايه استدلال بوش هم در ارائه و دفاع از
طرح جديد و علت حمايت عملی دموکرات ها در اجرای آن است. ابعاد شکست و
نتايج وخيم آن به حدی است که همه با هم ميکوشند کاری بکنند.
توضيحات
,فنی, اکونوميست که در بالا آمده ابعاد سياسی اشغال نظامی و افزايش
مقاومت در اثر فشار نظامی بيشتر را ناديده گرفته است. درحقيقت هيچيک از
مدافعان حمله به عراق نمی خواهند بپذيرند که اساسا اين اشغال است که
مقاومت را بوجود آورده و شورش را گسترش ميدهد نه زرقاوی نه بن لادن نه
رژيم اسلامی و اشغال را نمی توان ,اجتماعی, کرد و با آن ,قلب مردم را
تسخير, نمود.
فاجعه هاي هولناک
در دو حادثه جداگانه 5 نفر از جمله يک نوجوان و دو کودک که در زباله ها
در جستجو بودند، کشته شدند. حادثه اول در غرب عماره روی داد که طی آن
سه برادر: حسين صبري، رافايل قسيم و جاسم، به ترتيب 18 و 12 و 9 ساله
جان خود را از دست دادند. آنها سعی ميکردند از خمپاره ها در زباله ها
مس در آورده و به دلالان بفروشند که خمپاره منفجر شد و آن ها را کشت.
دومی نيز حادثه ای از همين نوع در عماره بود و طی آن دو جوان کشته
شدند.
چنين
حوادثی به ويژه در اين ناحيه که در مرز ايران است روی ميدهد، زيرا
انبوهی از سلاح های منفجر نشده همه جا روی زمين ها مانده و چشم به راه
مردم فقر زده و مستاصلی است که در آرزوی به دست آوردن چند سنت از
دلالان زباله، شانس خود را امتحان می کنند. من چند بار در هفته، گاه
چندبار در روز گزارش چنين حوادثی را دريافت ميکنم. همسرم و من در باره
رنج مردم عراق، در باره زندگی کودکانی که در زباله دانی ها زندگی
ميکنند، می نويسيم و هر از چند گاه عکس هايی از قبيل آنچه در اين جا می
بينيد منتشر ميکنيم. بايد به شما بگويم متلاشی کردن خمپاره ها بطور فوق
العاده ای دشوار و خطرناک است. به همين جهت آن ها برای تامين جان خود
نخست از فاصله بسيار دور تلاش ميکنند با ابزار منفجر کننده اين کار را
انجام دهند، ولی وقتی موفق نمی شوند، نزديک ميروند و دست های خود را به
کار می اندازند. از وقتی که آمريکايی ها به عراق حمله کرده اند، هربار
که من به عراق می روم چيزهايی می بينم که قبلا نديده بودم. کودکانی که
در زباله ها جستجو ميکنند تا غذايی پيدا کنند. حالا کودک ربايی به
تجارت پررونقی تبديل شده است. آن ها را ميفروشند و به روسپی خانه های
پدوفيل ها صادر ميکنند. در آخرين سفرم چيزی ديدم که قبلا هيچ وقت و
هرگز و هرگز درعراق نديده بودم. کودکانی با جوش های سرخ دور دهان
شان... حتی اين هم بدترين چيزی نيست که ديده ام.
در
کاروان های پناهندگی بطور روتين تعدادی از اين کودکان را از خيابان جمع
ميکنند و در ماشين کاروان يا در زير زمين مساجد قفل ميکنند تا دوره ترک
عادت را بگذرانند. تعدادی از آن ها در اين دوره ميميرند زيرا ضعيف تر
از آن هستند که بتوانند عوارض اين دوره را تحمل کنند.
پسرم در سفر قبلی به عراق گزارش داد که 5 بار تمام زوج های جوان جلوی
او را گرفته اند که فرزندانش را بگيرد. نه، کودکان بدبخت را نمی
خواستند بفروشند. آن ها به حدی از استيصال کشيده شده اند که حتی نمی
توانند چنين درخواستی داشته باشند. نه، همه آن ها از او می خواستند که
:" لطفا آنها را بگير، بلکه غذايی به آن ها برسد." نمی توانم وصف کنم
وقتی پسرم تعريف می کرد چقدر آرزو داشت خواهش آن ها را عملی کند، چگونه
من و مادرش در هم شکسته شده بوديم. يک بار يک زن جوان بيوه خود را به
او رسانده و درخواست ميکرد دختر 8 ساله و پسر 7 ساله اش را بگيرد:
"آن ها بچه های خيلی خوبی هستند. خيلی قشنگ اند"
مکث:
"آن
ها بچه های خوبی هستند. خيلی مطيع اند"
مکث: "آن ها را بگير، به آن ها غذا بده، آن ها خيلی مطيع اند. آن ها هر
کاری که بخواهی ميکنند."
مکث، و بعد زيرلبی: حتی در دوره صدام و زير تحريم هم ما به اندازه کافی
غذا برای خوردن داشتيم. اينکه طی يک دوره سه ساله موفق شدند حتی بدتر
از آن غول خونخوار عمل کنند، موفق شدند در يک دوره سه ساله بخش بزرگی
از جمعيت را به تغذيه ناکافی خيريه وابسته کنند، موفق شدند تعداد عظيمی
را به سطحی از گرسنگی سقوط دهند که بچه ها برای به دست آوردن غذا
بميرند، و به سطحی که پدران و مادران تلاش کنند فرزندان خود را
بفروشند، بيشرمی و توحش منحصرد به فردی را به نمايش ميگذارد...
اين گزارش گوشه ای از قصه زنده ها، نسل جوان، مادران و کودکان در عراق
است.
داستان مرگ و مير را نيز همه شنيده اند. حالا ديگر مردم برای پيدا کردن
اجساد عزيزان خود به سرد خانه ها نمی روند، به محوطه های باير، زباله
دانی ها و انتهای رودخانه سر ميزنند.
امروز چهارشنبه 10 ژانويه که اين مطلب نوشته ميشود، يک سايت اخبار
روزمره عراق تا ساعت 7 بعد از ظهر به وقت محلی حدود 80 کشته را گزارش
داده است. آمريکايی ها در جريان اجرای برنامه ای که قرار است جرج بوش
اعلام کند ولی قبلا عمل به آن را آغاز کرده، سربازان خود و پوليس و
ارتش دولت دست نشانده ی مالکی و نيز برای اولين بار ميليشيای کرد را در
بغداد و الانبار بسيج کرده است. تنها در دو حمله هوايی با هليکوپتر که
در بيشتر رسانه های فارسی زبان خارجی به عنوان حمله به "شورشيان" منتشر
شد، رويترز گزارش داد که تمام خانواده از جمله زنان و کودکان کشته شده
اند.
بهايی که مردم عراق برای "نزاع ساختگی" هسته ای بين صدام و آمريکا
دادند خيلی زياد بود. اما مادلين آلبرايت و کندو ليزارايس وزرای خارجه
قبلی و کنونی آمريکا هردو گفته اند:به اين بها می ارزيد. چه چيز به اين
بها می ارزيد؟...
روزنامه اينديپندنت ژانويه گزارش داد سندی را ديده است که بر اساس آن
بهره برداری از ذخاير نفت عراق، که سومين منبع بزرگ جهان است به کمپانی
های خصوصی غربی داده ميشود. اين سند قرار است به پارلمان دست نشانده
رفته وبه يک " قانون " تبديل شود. پيش نويسی که اينديپندنت ديده است
توسط آمريکا نوشته شده است. اين پيش نويس راه را برای شرکت هايی مثل
BP
و
Shell
و
Exxon
باز ميکند تا با قراردادهای 30 ساله، مثل قرار داد دارسی خودمان، نفت
خام عراق را بيرون بکشند. به نوشته اينديپندنت از 1972 که نفت عراق ملی
شده بود، اين نخستين بار است که راه شرکت های خصوصی غربی برای چنگ
انداختن نفت عراق بطور کامل باز ميشود. اينديپندنت در اين رابطه اشاره
ای دارد به گفته ی ديک چنی در سال 1999، در اين وقت چنی هنوز از مديران
درجه اول هيات رئيسه ی شرکت هاليبورتون بود. او گفته بود: جهان به 50
ميليون بشکه نفت اضافی در روز تا سال 2010 نياز دارد. " خوب، اين نفت
را ما از کجا بياوريم؟ ...خاورميانه، با دوسوم نفت جهان با کمترين
هزينه برای توليد، جايی است که نهايتا غنيمت از آنجا بيرون می آيد."
روزنامه
اينديپندنت در ادامه نوشت مديران و تحليل گران صنعت نفت ميگويند اين
قانون به کمپانی ها اجازه ميدهد سه چهارم سودها را در سال های اول به
جيب بزنند.آنها ادعا ميکنند که اين برای بازسازی صنايع نفت عراق بعد از
سال ها تحريم و جنگ است. اينديپندنت ادامه ميدهد آن ها اين کار را از
طريق قراردادهايی به نام قرارداد مشارکت در توليد "production-sharing
agreements" PSAs
انجام ميدهند که در خاورميانه به شدت غير عادی است. يانديپندنت يادآوری
ميکند در خاورميانه دو توليد کننده اصلی يعنی ايران و سعودي، بزرگ ترين
توليد کننده گان نفت، کنترول نفت دولتی است.
اينديپندنت
از قول مخالفان قانون نوشته است کشوری مانند عراق که نفت 95 درصد
اقتصاد آنرا تشکيل ميدهد به اين ترتيب به نحو غير قابل قبولی حاکميت
خود را از دست ميدهد. گرگ موتيت از گروه
Platform
که درمورد حقوق بشر، محيط زيست و نفت فعال است ميگويد عراق به خاطر بی
ثباتی کنونی برای 30 سال آينده بهای سنگينی می پردازد.آنها دارند به
مقياس عظيمی می بازند، چون اکنون توان آن را ندارند که قرار داد مناسبی
ببندند.
برهمن صالح از عوامل آمريکا در دولت عراق قرار است اين قانون را اعلام
کند و خالد صالح از عوامل کرد در حکومت منطقه ای به تمجيد از حراج ثروت
ملی مردم عراق پرداخته است.
بنا بر گزارش اينديپندنت کمپانی های عظيم خارجی تيم های خود را برای
لابيگری و تاثير بر قانون به عراق فرستاده اند.
در
مقصد آن ها ميخواستند به اين مقصود برسند . حالا آيا خانم ها آلبرايت و
رايس "حق" نداشتند که می گفتند اين بها می ارزد؟ اگر شما هم به همان
منافعی فکر کنيد که آلبرايت و رايس در فکر آنند، در آنصورت خواهيد گفت
حسين، جاسم، رافايل بيهوده جان خود را از دست ندادند، و آن کودکان
,زيبا, که ,خيلی مطيع, هستند و ,هرکاری ميکنند,، فقط دردهای لذت بخش
زايش نوزاد چندش آوری را به نمايش ميگذارند که حداقل 30 سال عمرش از هم
اکنون تضمين شده است.
روشنگري ، سياحت غرب وآسيا تايمز.