دوشنبه، ۱ سپتمبر  ۲۰۰۸

 

آمریکایی ها امروز بیش از هر زمان دیگری به جنگ با ترور می اندیشند. ترکیب جنگهای خونین عراق وافغانستان و حملات تروریستی که از بریتانیا تا سومالیا ادامه یافته است باعث شده است تا نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری خود را بر پایه اینکه چطور می توانند تهدید ها را کاهش دهند، معرفی کنند. پس از گذشت ۶ سال از حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ تنها ۲۹ درصد از امریکاییان معتقدند که ایالات متحده در جنگ با ترور پیروز بوده است و این یعنی کمترین درصد در هر موضوع مرتبط با ۱۱ سپتامبر. اما امریکاییان همچنین خود را امن وبی خطر محسوب می کنند.

شش دهم معتقدند که حمله تروریستی دیگری محتمل نخواهد بود. همچنین، بیش از ۶۰ درصد از امریکا می گوید که تصمیم حمله عراق اشتباه بوده است و هنوز حدود نیمی معتقدند که از اقدامات نظامی شبیه این، برای توقف ایران از به دستیابی به فن آوری اتمی، حمایت خواهند کرد. چنین ناسازگاری در دیدگاهها ممکن است ریشه در این داشته باشد که ما به طور فزاینده در پی آن هستیم تا بین موجی از تهدیدهای پراکنده ودشمن شبیه که عرف را به مبارزه می طلبد مصالحه و توافق ایجاد کنیم. در گستره خاورمیانه وجنوب آسیا، برخی از کشورهای شبیه که اکنون متحدین ایالات متحده هستند، در ترویج تروریست گناهکار هستند واین که معتقدند ما به دنبال اجرای عدالت بودیم.ذکراولویت در چنین پارادوکس مشکلی دشوار خواهد بود. پس چگونه ممکن است فردی به این نتیجه برسد که جنگ با تروریست امریکا را امن تر ویا پر خطرتر کرده است؟

جهانی که گزارشهای F.P ترسیم می کند، جهانی است که به سمت تهدیدهای بیشتر پیش می رود. حدود۹۱% درصد از مردم معتقدند که جهان برای امریکا وایلات متحده پرمخاطره تر می شود. ضمن افزایش رقم ۹ درصدی از شش ماه گذشته، ۸۴ درصد اعتقاد دارند که امریکا در جنگ با ترور موفق نخواهد بود. ۸۰ درصد در انتظار حمله تروریستی همانند یازده سپتامبر در این دهه هستند. نتایج از یک سال گذشته تغیرات اندکی داشته است.

با نگرش مثبت، به نظر می رسد که بسیاری از نهادهای کلیدی که از طریق امنیت ملی امریکا تضمین می شوند، در وظایف خود پیشرفت داشته اند.۶ نهاد از ۹ نهاد، از جمله دپارتمان دفاع بالاترین امتیاز را در رنج ۰ تا ۱۰ کسب کرده اند. بسیاری از سیاستهایی که این نهادها دنبال می کردند به خوبی اجرا نمی شد. تقریبا تمام سیاست خارجی دولت امریکا-از فعالیتهای نظارت داخلی وبازداشت مظنونین اقدامات تروریستی در گوانتانامو تا سیاستهای انرژی و تلاش امریکا در خاورمیانه برای اجرای پروسه صلح- به طرز زیرکانه ای مورد نقد کارشناسان قرار گرفت. برای مثال بیش از۶ نفر از هر ۱۰ کارشناس معتقدند که سیاست انرژی امریکا برای امنیت ملی این کشور بازخورد منفی دارشته است.

کارشناسان هم چنین نسبت به انتقال مظنونین اقدامات تروریستی به کشورهایی که به شکنجه زندانیان معروف هستند و سیاست پنتاگون نسبت به نگهداری آنها پیش از تشکیل دادگاه نظامی، انتقاد دارند.

هیچ اقدام دیگر دولت امریکا به اندازه جنگ در عراق مورد انتقاد تند گرفت. تقریباً همه ۹ - ۹۲ درصد، که این رقم افزایش ۵ درصدی از سال گذشته داشته است - از کارشناسان معتقدند که جنگ عراق تاثیر منفی بر روی امنیت ملی داشته است.  ۸۴ درصداز کسانی که خود را محافظه کار میدانند با دید مبهمی نسبت به تاثیر جنگ می نگرند. بیش از نیمی از کارشناسان مخالف تصمیم کاخ سفید در مورد افزایش نیرو در بغداد هستند. که این رقم با افزایش چشمگیر ۲۲ درصدی از ۶ ماه گذشته روبرو بوده است.

جنگ در عراق باعث شده است تا مجمع امنیت ملی نسبت به بروز اشتباهات شبیه در نقاط دیگر حساس شود. برای مثال،  ۸۳ درصد، به تهران هنگامی که می گوید برنامه هسته ای آن در جهات اهداف صلح آمیزومقاصد غیر نظامی است، اعتقادی ندارند. تنها ۸ درصد به حملات نظامی در پاسخ تمایل دارند. سوی دیگر، هشت دهم پاسخ دهندگان، معتقدند که امریکا بایست برای پایان برنامه هسته ای ایران، مذاکرات رسمی ودیپلماتیک داشته باشد.

پس از شروع جنگ در ماه فوریه ایالات متحده حدود ۲۸۰۰۰ سرباز برای آرام کردن عراق راهی بغداد کرد. استقرار امنیت از طریق درهم شکستن نیروها در بغداد مؤلفه اصلی برنامه ضد شورشی که توسط ژنرال دیوید پتراس فرمانده عالیرتبه امریکایی تهیه شده بود، به حساب می آمد. اکنون تعداد سربازان امریکایی در بیشترین میزان از سال ۲۰۰۵ بوده است. اما آیا طرح پتراس اکنون کارایی دارد؟ کارشناسان اینگونه فکر نمی کنند.بیش از نیمی از آنها معتقدند که طرح اثری منفی بر روی امنیت ملی امریکا داشته است. این آمار در بین احزاب مختلف، متفاوت است.۶۴ درصد از کارشناسان حزب محافظه کار معتقدند که حمله اثری نداشته است ویا اگر هم داشته اثری منفی بوده است.

هنگامی که از آنها خواسته شد تا نسبت به کنترل آمریکا در عراق امتیاز دهند،

میانگین ۲،۹ را از ۱۰به آن دادند. دیپلماسی عمومی حکومت، سیاستی بود که کمترین امتیاز را گرفت. ۵۸ درصد از کارشناسان معتقد بودند که تنشهای سنی-شیعه درخاورمیانه در ده سال آینده افزایش پیداخواهد کرد ۳۵ درصد عقیده دارند دیکتاتورهای عرب ازاصلاحات دلسرد خواهند شد وفقط ۵ درصد امید داشتند که القاعده ضعیف تر و ۳ درصد پیش بینی می کردند عراق نماد دموکراسی در خاورمیانه خواهد شد.

با وجود فشارهای بسیارسیاست خارجی که امروز وجود دارد، امریکا به دوست وهم پیمانی برای تکیه به آن احتیاج دارد، بر اساس نظر کارشناسان، نبایست چشم امیدی به مسکو داشت. هنگامی که از آنان در رابطه با متحد امریکا پرسیده شد ۳۴ درصد از آنان روسیه را انتخاب کردند.جدای از دوستیهای پیچیده ای چون پاکستان وعربستان سعودی. کرملین در مخالفت با جنگ با عراق و رهبری خطرناک امریکا در جهان صحبتهایی داشته است واز حمایت دستورات بین المللی علیه ایران،امتناع ورزیده است. اکثریتی معتقدند که بایست نوعی پیوند میان گروههایی که اگرچه به تروریست معروفند اما در صندوقهای رای از آنها حمایت می شوند برقرار کرد. مثل حماس در قلمرو فلسطین یا حزب الله در لبنان. واین نشانه ای ا ست بر این سخن که پس از ۶ سال فصلی جدید در جنگ با ترور آغاز شده است.

از برجسته ترين مصاديق تروريسم سياسي كه در جهان معاصر كاملا آشكار است مي توان به گزارش سالانه دولت آمريكا درباره "نمونه هاي تروريسم" بين المللي اشاره كرد.

زيرا در اين گزارش كه از سوي وزارت امور خارجه آمريكا منتشر گرديده، تلاش شده است برخي وقايع به صورت گزارش وار برجسته جلوه داده شود تا در نهايت در خدمت منافع و اهداف سياسي دولت آمريكا قرار گرفته و به شمشيري آخته بر ضد كشورهايي تبديل شود كه راه مخالفت با خواسته هاي اين دولت را در پيش گرفته اند، به ويژه آن كشورهايي كه از حقوق مشروع ملت فلسطين حمايت مي كنند. آمريكا همزمان تلاش مي كند كه اين حقوق را كه در قطعنامه ها و لوايح سازمان ملل متحد مورد تأييد و تأكيد قرار گرفته است يا اصول ثابت و لا يتغير تاريخي محسوب مي شوند، حذف كند.

هر چند گزارش‌هاي پيشين دولت آمريكا نيز بر سوريه و ايران تمركز داشت تا اين دو كشور از موضع خود در قبال امور و تحولات فلسطين دست بكشند، اما گزارشي كه چند روز پيش منتشر شد، اهداف ديگري را نيز دنبال مي كرد كه از جمله مهم ترين آنها تلاش آمريكا براي وادار كردن اين دو كشور جهت پيوستن به بازي آمريكا در عراق و فراهم كردن بستر مناسب جهت حضور اشغالگران آمريكايي در اين كشور بوده است تا آنكه اشغالگران بتوانند سالهاي آينده نيز به حضور خود در عراق ادامه دهند و اين اشغالگري را به رسميت بشناسند و اقداماتي را كه در اين كشور انجام مي دهند و قوانيني كه در آن وضع مي كنند، بپذيرند. همزمان با آنكه آمريكا به دخالت در امور داخلي ايران و جنگ تبليغاتي و سياسي عليه اين كشور ادامه مي دهد، رفتار مشابهي را عليه سوريه در پي گرفته است و آماده مي شود مجازاتهايي عليه اين كشور از طريق عملي ساختن قانون "مجازات سوريه" كه در اصل توصيه يهوديان و مجازات رژيم صهيونيستي عليه سوريه تلقي مي گردد و جرج بوش مسئوليت اعمال آن را بر عهده گرفته است، اعمال كند.

بي ترديد گزارش اخير دولت آمريكا درباره تروريسم و كشورهاي حامي آن هيچ اعتباري ندارد، كما اينكه خود دولت آمريكا نيز اعتبار خود را در نزد عموم ملتها به ويژه ملتهاي منطقه خاورميانه از دست داده است، زيرا همه مي دانند كه اين دولت به صراحت از وحشيگريهاي "اسرائيل" حمايت مي كند و خود نيز به تروريسم سازماندهي شده و دولتي در تمام سطوح در عراق دست مي زند. اين امر، فقط نظر كشورهاي عربي نيست، بلكه بسياري از كشورهاي اروپايي و غربي نيز كه سلسله جنايتهاي اشغالگران آمريكايي عليه شهروندان بي گناه و بي دفاع عراقي و تجاوز اين اشغالگران به شخصيتهاي ديني، زنان، كودكان و سالخوردگان را مشاهده مي كنند و اخيراً نيز تلاش مذبوحانه اشغالگران براي بي اهميت جلوه دادن جنايتهاي نظاميانشان بر ضد اسيران و زندانيان عراقي كه تحت نظارت كامل ژنرالهاي نظامي و با كمك سازمان اطلاعات نظامي آمريكا انجام گرفته است، درباره افشاي اين جنايتها به چشم خود ديده اند، چنين ديدگاهي دارند. موضوع فقط اين نيست كه گروهي اندك از نظاميان آمريكايي و انگليسي به چنين فجايعي دست زده اند، بلكه اين اقدام يك سياست هدف دار از سوي سازمانهاي جاسوسي آمريكاست و اين سازمانها هستند كه وسايل مربوط به شكنجه زندانيان را براي نظاميان در عراق تعيين مي كنند. اين امر بيانگر آن است كه سازمانهاي ياد شده از نظر فكري و برنامه ريزي هيچ تفاوتي با انديشه نازيستي كه صهيونيستهاي اشغالگر در فلسطين و بر ضد اسيران و زندانيان فلسطيني بكار مي گيرند، ندارند.

روش‌هاي اداره امور منطقه به وسيله آمريكا كه بر پايه ناديده گرفتن و بي اعتبار دانستن همه قطعنامه هاي سازمان ملل درباره موضوع فلسطين يا بي محتوا كردن اين قطعنامه ها از طريق حذف و اضافه بندهاي متعدد از آنها به نفع "اسرائيل" از جمله قطعنامه هاي ۱۹۴ و ۲۴۲ و ۳۳۸ و غيره، همچنين سرپوش نهادن به جنايات اين رژيم براي درهم شكستن و نابود كردن ملت فلسطين و توجيه همه اقدامات تروريستي اسرائيل عليه فلسطينيان بي گناه و اقدامات گوناگون ديگر، همه و همه در آشكار ساختن چهره حقيقي دولت آمريكا به عنوان يك دولت حامي تروريسم آن هم از نوع درجه يك و به عنوان دولتي كه در طولاني تر شدن اشغالگري اسرائيل كه بارزترين نماد تروريسم در جهان معاصر قلمداد مي شود، موجب مي گردد كه مبارزه با تروريسم از سوي اين كشور نيز خود بزرگ ترين نفاق سياسي قلمداد شود، زيرا اين دولت اولين و آخرين مسئول تروريسم دولتي و ايجاد كننده گروهكهاي تروريستي در منطقه و جهان است.

بدون شك دولت آمريكا اصلي ترين تغذيه كننده انواع گوناگون تروريسم است. همين دولت در رشد طبيعي تروريسم به سبب سياستهاي غلطي كه اتخاذ و فضايي پر تنش و تجاوز در منطقه و كل جهان ايجاد كرده، نقش محوري داشته است. اين دولت به برخي گروهها كمك و آنان را تشويق كرد كه به روشهاي خونين و تندروانه دست بزنند. همين دولت از گروههاي تروريست به عنوان وسيله اي براي فشار بر برخي از نظامهاي حاكم بر كشورهاي جهان، استفاده ابزاري كرده است. اين گروههاي تروريست كه در دامن سياستهاي آمريكا رشد و نمو كردند بالاخره بر خود آمريكا نيز شوريدند و از همان روشهاي آمريكا براي كشتار مردم بي گناه جهت رسيدن به اهداف خود در ايجاد تغييرات يا تلاش براي به اصطلاح طرد آمريكا از منطقه، بهره مي گيرند.

هر چند كه در گزارش سالانه آمريكا درباره تروريسم، نام كشور عراق به عنوان يك دولت تروريست يا حامي تروريسم حذف شده است، اما عرصه همين كشور به جولانگاه تروريسم بين المللي تبديل شده و آمريكا هر كس را كه با سياستهاي اين كشور مخالفت كند، قتل عام و با هواپيما به مردم بيگناه حمله مي كند و ديگران نيز مردم را با خونسردي به قتل مي رسانند. اين امر، چنين القا مي كند كه نمونه دمكراسي كه بوش وعده ايجاد آن در عراق را داده بود، همين چيزي است كه ملت عراق در خون خود غوطه ور است و جان و مالشان مباح اعلام شده و خانه ها و اماكن مذهبي بر اساس سياستهاي همين دولت آمريكا كه حتي ملت اين كشور نيز بدان قانع نشده اند، ويران مي گردند. پس چگونه است كه دولت آمريكا مي كوشد ساير ملل جهان را به پذيرش آن قانع گرداند.

چهره آمريكا در نزد افكار عمومي جهان به يك دولت حامي و باني تروريسم تبديل شده است و همه بر اين باورند كه اين دولت خون مردم بيگناه را بر زمين مي ريزد و با شكنجه زندانيان بديهي ترين قوانين بين المللي را نقض مي كند و مي كوشد قواعد رفتاري بين المللي را حذف كند و نيز تلاش مي كند با هر روش ممكن از جمله با استفاده از تروريسم تبليغاتي و سياسي، رسانه هاي ديگر را از ميدان رقابت خارج سازد همان گونه كه با كانالهاي تلويزيوني الجزيره و العربيه انجام داد. به همين سبب است كه تمام تلاشهاي اين ابرقدرت براي بهبود چهره كريه و زشتش در نزد افكار عمومي جهان عرب و اسلام از طريق كانالهاي ماهواره اي متعدد و رسانه هاي گوناگون تبليغاتي، تلاشي نافرجام و محكوم به شكست است، زيرا همه اين تبليغاتها نمي تواند تصوير زشتي را كه از دولت آمريكا در ذهن عموم جهانيان نقش بسته است، پاك كند يا نماد تروريسم را از ياد ملتهاي عرب و اسلامي و همه ملتهاي مخالف با تروريسم، حذف گرداند.

منابع : نشریه سیاست خارجی ( (Foreign Policyو مرکز پیشرفت آمریکا، ترجمه از بهاره رحمت.

نويسنده بخش دوم مقاله - حسين فضل ‏الله

 منبع، باشگاه انديشه.

  

 

توجه !

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با کسب مجوز کتبی از «اصالت» مجاز است !

کليه ی حقوق بر اساس قوانين کپی رايت  محفوظ و متعلق به «
اصالت» می باشد.

 

 

www.esalat.org