12 march 2007
افکار عمومی، تحصيل کردگان و سیاست مداران امریکائی دوران ریاست
جمهوری بوش را دوران رکود سیاسی و از بین رفتن اعتبار امریکا در
جهان ارزیابی میکنند. با تشدید بحران عراق منازعات کاخ سفید و
کنگره نیز افزایش یافته است بطوریکه بوش و جناح نئو محافظه کار
در مقابل مردم و افکار عمومی امریکا قرار گرفته و به سمت انزوای
سیاسی در این کشور به پیش میروند. اختلافات درونی در حکومت
امریکا درباره بحران عراق تنها به در گیری های لفظی میان
کنگره و کاخ سفید ختم نمی شود ، بلکه در پنتاگون وزارت دفاع
امریکا نیز زمزمه های مخالفت با ادامه اشغال عراق افزایش یافته
و نظامیان با سابقه این کشور درباره عواقب وخیم عراق برای
امریکا هشدار داده اند.
رئیس ستاد مشترک امریکا هم جنگ عراق را ضربه ای مهلک به
آمادگی رزمی امریکا ارزیابی کرده است.
بر اساس گزارشهای منتشر شده از پنتاگون مهاجران وجوانان
امریکائی که قبلا با انگیزه های مادی به ارتش این کشور ملحق
میشدند دیگر حاضر نیستند به عراق بروند.
نظامیانی که از عراق باز
گشته اند نیز اعلام کرده اند سربازان امریکائی بدلیل شرایط نا
امن عراق و و حملات پی در پی روحیه خود را از دست داده و برای
بازگشت روز شماری میکنند. چندی پیش نیز جامعه دانشگاهیان
امریکا با ارائه نامه سر گشادهای به بوش خواستار باز گشت
نظامیان امریکائی از اینکشور شدند.
برژینسکی مشاور امنیت ملی کاخ سفید در دوران کارتر که از نظریه
پردازان با سابقه امریکا محسوب می شود، هم گفت امریکا با اشغال
عراق یک فاجعه تاریخی ببار آورده و بوش با این اقدام مشروعیت
امریکا را در جهان زیر سئوال برده است.
وی افزود ادامه اشغال عراق به بیثباتی در خاورمیانه دامن
خواهد زد و ممکن است باعث درگیری امریکا با جهان اسلام شود.
امریکا در چهار سال گذشته تاکنون حدود چهارصد میلیارد دالر در عراق
هزینه کرده است و کشته شدن سه هزار و یکصدو پنجاه و چهار نظامی
امریکائی در عراق و هزاران مجروح ، معلول و بیماری روانی حاصل
جنگی بوده است که نئو محافظه کاران به مردم امریکا تحمیل
کرده اند. برخی از محافل سیاسی امریکا نیز معتقدند فشار های
امریکا در پرونده هستهای ایران راهی برای مجبور کردن ایران به
همکاری با امریکا برای خروج آبرومندانه از عراق است.
مخالفت کاخ سفید با سیاستهای بغداد که آنرا در اوایل حمله به عراق
الگوی نظام سیاسی خاورمیانه معرفی می کرد، تناقض و دوگانگی آشکار
دموکراسی مورد خواست آمریکا را درعرصه بین الملل اثبات می کند.
مالکی نخست وزیر عراق در گفتگو با روزنامه "کوریرا دلا سرا" چاپ
ایتالیا سخنان انتقادی شدیدی را برعلیه بوش به زبان راند. مالکی دولت
کنونی آمریکا را بعد از شکست انتخاباتی دو ماه پیش در تنگنای سیاسی و
موضع ضعف دانسته و شکست سیاسی را برای حزب جمهوریخواه پیش بینی می کند.
وی
همچنین اظهار داشته بود که بوش در زیر فشار داخلی در حال خرد شدن است و
شاید حتی کنترل اوضاع را از دست داده است و من احساس تاسف زیادی می
کنم.
سخنان انتقادی مالکی پس از آن صورت می گیرد که جرج بوش رئیس جمهور
آمریکا درگفتگو با شبکه پی بی اس در مورد تحولات عراق گفته بود :
"اعدام صدام کورکورانه صورت گرفته و تردیدها در ذهن مردم را مبنی بر
اینکه دولت نوری المالکی نخست وزیرعراق و دولت وحدت ملی درعراق یک دولت
جدی است، تقویت کرده است."
نکته جالب آنکه بوش اعدام صدام را کشتار انتقام جویانه دانسته و آنرا
نشان دهنده عدم پختگی سیاسی و بلوغ دولت مالکی بیان می کند. وی همچنین
عدم موفقیت آمریکا درعراق را همراهی نکردن نیروهای عراقی همپای با
نظامیان آمریکایی اعلام کرده بود .
موضعگیری های فوق نشان می دهد که سیاستمداران آمریکا مخالف حضور مالکی
در سمت نخست وزیری هستند و زمزمه های حمایت از ایادعلاوی که شیعه لاییک
می باشد، به گوش می رسد. این درحالی است که در هنگام تعیین سمت نخست
وزیری چندین ماه بر سر انتخاب ابراهیم جعفری نخست وزیر دوران موقت
حکومت عراق با نوری المالکی اختلاف وجود داشت و آمریکاییها مخالف
انتخاب ابراهیم جعفری بودند.
پس از برآورده شدن این خواسته اکنون سر ناسازگاری با نوری المالکی را
در پیش گرفته اند که این نشانگر آن است که آمریکاییها از برخی معادلات
در ساختار حکومتی عراق ناخرسند هستند.
براساس سیستم حکومتی عراق که پارلمانی می باشد نخست وزیر از جناح
اکثریت تعیین می گردد که شیعیان به دلیل داشتن طیف بزرگ نقش اصلی را
درتعیین نخست وزیری بازی می کنند .
از آنجا که گروه های عراقی عموما و شیعیان به طور ویژه روابط خوبی با
ایران دارند و متحد طبیعی تهران محسوب می شوند ازسرسپردگی محض به
خواسته های آمریکا امتناع می ورزند و همین موضوع موجب شده است که
سیاستمداران کاخ سفید در تناقض عملکرد و انتظارها درعراق گرفتار شوند و
برای تطبیق این دو به دولت حاکمه به روش های گوناگون فشار آورند
دولت کنونی عراق برآیند حکومتی است که آمریکا آنرا الگوی آینده
خاورمیانه معرفی می کرد و از همین رو نباید به زعم ادعاهای کاخ سفید
ایراد و ضعف جدی داشته باشد . بنابراین علت تنش با رهبران شیعی عراق را
درخواسته هایی می توان جست که رهبران برآمده از اراده ملت عراق آن
خواسته ها را مغایر با منافع این کشور می دانند .
آمریکا برای اینکه سیاستهای خود را که همانا دوری گزینی عراق از ایران می باشد را بر دولت کنونی تحمیل کند رویکرد اعمال فشاربر دولت کنونی را با استفاده از ابزارهایی چون تفرقه افکنی مذهبی دنبال می کند . برای همگان آشکار است که درکشوری که در اشغال نیروهای آمریکایی می باشد بعید است امر بزرگی مثل محاکمه و اعدام بدون نظر و موافقت آمریکاییها صورت بگیرد. حال که بوش عاجز از تحمیل تمام خواسته ها شده است ناچار است بر ضد دولتی که آنرا نماینده دموکراسی آمریکا در منطقه معرفی می کرد رو در رو شود. در واقع دولت آمریکا بر علیه دموکراسی که آنرا فرزند شایسته خود در خاورمیانه بیان می داشت، شوریده است تا بین خواسته ها و عملکردهای گذشته خود تناسب برقرار کند .
ادعاها و بلوفهای بیپایه و اساس دولت آمریکا باعث شده است تا این
کشور به ببری کاغذی تبدیل شود که به لاف زدنهای بی اساس عادت کرده است
و در عمل قادر به انجام هیچ کاری نیست. رهبران و دولتمردان آمریکا
همواره سعی کردهاند به مردم این کشور چنین القا کنند که آمریکا تنها
ابرقدرت جهان است و وظیفهی استقرار دموکراسی در سراسر جهان به عهدهی
آنها میباشد.
آنها همواره درصدد اشاعهی این باور نادرست بودهاند که چون قدرت دارند
پس همیشه حق با آنهاست. دولتمردان آمریکا به غلط چنین تصور میکنند که
تنها نژاد برتر جهان هستند و به واسطه برخورداری از قدرت میتوانند
خواستههای خود را بر تمام مردم کره زمین تحمیل کنند.
چنین تفکری کاملاً نادرست و خودخواهانه است. قطعاً اگر مردم آمریکا از
حقایق باخبر شوند دیگر چنین ادعاهایی را نخواهند پذیرفت و با
امپریالیسم آمریکا به مقابله برخواهند خواست.
لازمه هر امپراطوری داشتن ملتی است که اولاً آمادهی پذیرش مصائب و
عواقب تلخ سیاستهای امپریالیستی دولت خود باشد و ثانیاً بتواند در
صورت لزوم تمام اصول اخلاقی و انسانی را کنار بگذارد.
قطعاً مردم آمریکا هرگز حاضر نیستند بیدلیل و فقط به واسطه ی
سیاستهای نادرست دولتمردان این کشور، زندگی خود را به خطر بیاندازند.
شاید آنها در مواقع ضروری و در صورت حمله دشمن، به دفاع از خود
بپردارند، اما هرگز از دست دادن جوانان و فرزندان خود را آن هم در
جنگهای نامشروع و بیهدفی که دولت آمریکا همواره درصدد برافروختن آتش
آنهاست، تحمل نمیکنند.
جنگهای کوريا و ویتنام به خوبی عواقب تلخ دخالت در امور داخلی دیگر
کشورها را به مردم آمریکا نشان داده است. اگر چه مردم آمریکا را
نمیتوان از لحاظ سیاسی، منفعل دانست، اما باید گفت جنگهای نامشروع
دولتهای پیشین، آنها را از دخالت در امور کشورهای خارجی منزجر کرده
است.
قطعاً اگر مردم آمریکا از حقایق حوادث 11 سپتامبر آگاه بودند، فریب
رسانهها و دولتمردان خود را نمیخوردند و با کشورهای افغانستان و عراق
وارد جنگ نمی شدند.
دولت عوامفریب آمریکا برای جنگ افغانستان و عراق با عوامفریبی، به
مردم آمریکا چنین القا کرد که این جنگها برای گسترش دموکراسی در
خاورمیانه و نابود کردن کانون تروریستها در این منطقه انجام میگیرند.
مردم آمریکا نیز همانند مردم اروپا، به دلیل برخورداری از رفاه و آسایش
بیش از حد به آسانی طعمهی عوامفریبیهای دولت خود قرار میگیرند و
حاضرند به هر قیمتی که هست آسایش و آرامش خود را حفظ کنند.
به همین دلیل با کوچکترین تهدیدی علیه امنیت و صلح، بینش و بصیرت خود
را از دست میدهند و بازیچهی دست دولت قرار میگیرند. اما نکتهی مهمی
که ذکر آن ضروری است این است که مردم آمریکا همانند تمامی مللی که
تمایل شدیدی به آسایش و رفاه دارند، به آسانی تن به جنگ نمیدهند و
مصائب و مشکلات آن را تحمل نمیکنند. بنابراین باید گفت با چنین ملتی
امکان تبدیل شدن به یک امپراطوری جهانی، رویایی بیش نیست.
پس
از جنگهای 1944 و 1945 ایدهی حفظ امنیت جهانی مطرح شد و کشورهای جهان
تصمیم گرفتند از یکدیگر در قبال تهدیدهای جهانی محافظت کنند. این امر
باعث شد تا دولتمردان سلطهگر آمریکا، این کشور را به یک پلیس جهانی
تبدیل و در امور تمام کشورهای جهان مداخله کنند. تشکیل ائتلاف جهانی در
حمله به عراق نیز در راستای این توهم پوچ صورت گرفت.
هم اکنون این توهم باعث شده تا دولت پوشالی آمریکا خیال مقابله با
ایران را در سر بپروراند. هم اکنون غیر از آمریکا، تمامی کشورهای جهان
با هرگونه اقدام علیه ایران مخالفند و این سؤال برای مردم آمریکا مطرح
است که چرا فقط دولت کشور متبوعشان میپندارد خطری از سوی ایران جهان
را تهدید میکند؟
آمریکا از سال 1916 تاکنون، آتش پنج جنگ خونین را بر افروخته است که
جنگ تحمیلی عراق علیه ایران را نیز شامل میشود. آمریکا در تمام این
جنگها بازندهی اصلی بود و نه تنها به اهداف خود نرسید، بلکه متحمل
زیان و خسارتهای مالی و جانی فراوانی نیز شد.
آمریکا
در هیچ یک از این جنگها مورد تهاجم قرار نگرفته بود و تنها به دلیل
غرور کاذب و تصور موهوم از قدرت خود، آتش آنها را برافروخت.
به نظر میرسد این غرور کاذب و تصور پوچ دربارهی قدرت اسطورهای
آمریکا، گاه و بیگاه گریبانگیر دولتمردان این کشور میشود و آنها را
وارد جنگ میکند، جنگهایی که هرگز برای آنها پیروزی به دنبال نداشته
است.
دولتمردان آمریکایی قصد ندارند این واقعیت را بپذیرند که کشور به
اصطلاح ابرقدرت آنها یک ببر کاغذی بیش نیست و ملت کم طاقت آنها ظرفیت
پذیرش تبعات سیاستهای یک کشور امپریالیستی را ندارند.
هلن توماس 86 ساله , پیشکوست ترین روزنامه نگار امریکایی که به عنوان
مادربزرگ روزنامه نگاران امریکایی پوشش خبری را از دوران ریاست جمهوری
جان اف کندی تا بحال ادامه داده است و امروز نیز مانند همیشه در
کنفرانس های مطبوعاتی روسای جمهوری امریکا در کاخ سفید شرکت می کند در
گفتگو با روزنامه اتریشی اشتاندارد در پاسخ به سوالی درباره پلان
امریکا در برخورد با برنامه هسته ای ایران گفت: در واقع دولت امریکا
بدون ارائه مدارک روشن و مشخص , دست به اتهام به دیگران می زنند.
روزنامه نگار پیشکوست امریکایی با طرح این سوال که چرا ما باید به
ایرانیها حمله کنیم, افزود : آخر آنها که کاری نکرده اند در عوض این
ما هستیم که هنوز که هنوز است سلاح اتمی جدید می سازیم.
وی ادامه داد , بنظر من نه فقط ایرانیها بلکه همه انسانها وقتی ببینند
که دارد به کشورشان حمله می شود, واکنش نشان میدهند.
اشتاندارد به نقل از خانم هلن توماس نوشت , اینکه معلوم نیست دولت
امریکا قرار است تا کجا پیش رود, فاجعه و مصیبت است.
توماس درباره سرمقاله های سیاسی خود نیز گفت: هم اکنون در یک ستون
سیاسی درباره روابط جرج بوش رئیس جمهور امریکا با پدرش مطلب می نویسم
چون هر دو در صحنه سیاست خارجی امریکا تلاشها و اقدامات متفاوتی را
نسبت به هم انجام داده اند.
این روزنامه نگار کهنه کار امریکایی ادامه داد, هر چند گروه مطالعاتی
بوش پدر درباره عراق تلاش کرد تا شکست پسرش را در این کشور تعدیل کند
اما جرج دبلیو بوش باز هم همه چیز را انکار کرد.
وی همچنین در جواب به این سوال که آیا هنوز هم در ردیف نخست کرسي های
کنفرانس های خبری کاخ سفید می نشینید, گفت : اینکه من در کجا می نشینم
موضوع مهمی نیست اینها داستان است, مهم این جنگ مخوفی است که امریکا
علیه عراق براه انداخته است .
هلن توماس در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به اینکه کنفرانسهای مطبوعاتی کاخ سفید موقعیت و فرصت منحصر بفردی را برای سوال پرسیدن مستقیم از رئیس جمهور فراهم می کنند به خبرنگار روزنامه اشتاندارد گفت: هر چند تا بحال ما با یک رئیس جمهور دیکتاتور روبرو نبوده ایم اما این را باید بگویم که با وجود این بوش به سوالات من پاسخ نمیدهد حتی برای تنها باری که از او درباره علت حمله به عراق سوال کردم پاسخی به این سوال من نداد چون بوش ترجیح میدهد تا بیشتر از افغانستان و القاعده صحبت کند. این روزنامه نگار کهنه کار امریکایی با اشاره به طرح سوالش از بوش مبنی براینکه اصلا چرا ما در عراق دخالت کردیم, عراق که مساله جدی نبود آیا این نفت بود که پای امریکا را به منطقه باز کرد , تصریح کرد: حتی بوش تا بحال به این سوال من نیز پاسخی نداده است .
وی افزود : به همین علت باید به این نکته اشاره کنم که گر چه در کاخ سفید سوالات مطرح نشده وجود ندارد اما بیشمار سوالات بی پاسخ وجود دارد . روزنامه نگار پیشکوست امریکایی همچنین در پاسخ به این سوال خبرنگار اشتاندارد که پرسید فکر می کنید دولت بوش از شکست خود در عراق درس گرفته است , خاطر نشان کرد : بیشتر نئو محافظه کاران دیگر از کشتی بوش پیاده شده اند و او را تنها گذاشته اند هرچند وقتی از آنها هم درباره این جنگ میپرسیم میگویند دولت حق داشت که جنگ را شروع کند . توماس یکی از علل این اظهار نظر نئو محافظه کاران را در این دانست که هیچکدام از آنها حتی یک فامیل و قوم و خویش در عراق ندارند تا بتوانند فجایعی را که بر عراق گذشته است درک کنند .
اشتاندارد اتریش با اشاره به اینکه توماس کتابی را نیز درباره ناکارایی و شکست رسانه های امریکا در برابر دخالت دولت در جنگ عراق به رشته تحریر در آورده است، نظر او را در مورد مسیر و حرکت اشتباهی که بوش برگزید جویا شد که این روزنامه نگار امریکایی با بیان اینکه دولت بوش دولت بسیار پنهان کاری است خاطرنشان کرد: در این میان حتی مردم خارج امریکا نیز به بوش در مورد آغاز جنگ علیه عراق اعتماد کردند با اینحال بوش در حق این اعتماد خوب عمل نکرد و هر گونه اعتباری را از دست داد.
این روزنامه چاپ اتریش با یاداوری اینکه توماس از سال 1961 به تهیه گزارشهای خبری روسای جمهور امریکا مبادرت داشته است درجه بندی آنها را از بهترین تا بدترین رئیس جمهور امریکا از وی خواستار شد که هلن توماس مقام اول را به جان اف کندی اختصاص داد که بحران موشکی آنموقع را مهار و در عرصه سیاست خارجی فوق العاده موفق عمل کرد.
خانم توماس سپس از لیندون جانسون دیگر رئیس جمهور امریکا یاد برد و آنرا که در سیاست داخلی اصلاحات را به پا کرد در مقام دومین رئیس جمهور محبوب امریکا از زمان آغاز فعالیتهای روزنامه نگاری و برنگاری خود قرار داد. او بدون جانسون وضع قوانین حقوق شهروندی در امریکا را غیر قابل تصور دانست . پیشکوستترین روزنامهنگار امریکایی باردیگر جرج دبلیو بوش را بدترین رئیس جمهوری تاریخ امریکا خواند و خواستار عذرخواهی او از ملت امریکا شد .
وی در واکنش به اظهارات تند خود خطاب به بوش اظهار داشت هرگز بخاطر آنچه که به او نسبت دادم یا در موردش نوشتم عذرخواهی نمی کنم. در پاسخ به این سوال که بنظر شما در دو سال باقیمانده از ریاست جمهوری بوش دولت او باید دست از اعمال چه سیاستهایی بردارد , گفت: معتقدم که بوش یک رئیس جمهور جنگ طلب باقی خواهد ماند.
«هلن توماس» با تاکید بر اینکه نمره میراث سیاسی بوش صفر است، از اینکه چنین وضعی تاکنون در دولتهای امریکا وجود نداشته است، اظهار شگفتی کرد و در پاسخ به این سوال که مهمترین اولویتها و دستورات کاری رئیس جمهوری امریکا چه چیزهایی می توانند باشند خاطرنشان کرد : پایان اشغال عراق, تامین اجتماعی و بیمه درمان برای شهروندان امریکایی , لزوم توجه بر آموزش بیشتر , افزایش دستمزدهای کم و توقف حراج اقتصاد امریکا از مهمترین کارهایی است که رئیس جمهوری آینده امریکا باید به تحقق انها بپردازد .
منابع قابل استفاده: عمليات رواني ،آسيا تايمزوديدگاه.