01 / 04 / 2007
(حقايق که بايد گفته ميشد: در حاشيه عفو جنايتکاران جنگي توسط ولسي جرگه )
تدوين کننده و پژوهشگر : ) دوشي چي)
«قسمت هشتم»
)تلاش کردم تا در اين نبشته هاي تاريخي زيباترين اشعار و ناياب ترين تصويرها تهيه و به پيشگاه شما عزيزان تقديم گردد. هدف از انتخاب تصوير مستند سازي و حقيقت نگاري را افاده مينمايد و مزين شدن با اشعار شيوه ي جديد ي است تا از يکطرف بحث هاي تاريخي را با شعر صيقل داد و از جانب ديگر خواننده را از يک نواختي بيرون کرد… ((
کنشها، تنشها و تشنجها
بهار آمد بیا تا داد عمر رفته بستانیم
به پای سرو آزادی سر و دستی برافشانیم
به عهد گل زبان سوسن آزاد بگشاییم
که ما خود درد این خون خوردن خاموش می دانیم
نسیم عطر گردان بوی خون عاشقان دارد
بیا تا عطر این گل در مشام جان بگردانیم
شرار ارغوان واخیز خون نازنینان است
سمندر وار جان ها بر سر این شعله بنشانیم
جمال سرخ گل در غنچه پنهان است ای بلبل
سرودی خوش بخوان کز مژده ی صبحش بخندانیم
گلی کز خنده اش گیتی بهشت عدن خواهد شد
ز رنگ و بوی او رمزی به گوش دل فروخوانیم
سحر کز باغ پیروزی نسیم آرزو خیزد
چه پرچم های گلگون کاندر آن شادی برقصانیم
به دست رنج هر ناممکنی ممکن شود آری
بیا تا حلقه ی اقبال محرومان بجنبانیم
الا ای ساحل امید سعی عاشقان دریاب
که ما کشتی درین توفان به سودای تو می رانیم
دلا در یال آن گلگون گردن تاز چنگ انداز
مبادا کز نشیب این شب سنگین فرومانیم
شقایق خوش رهی در پرده ی خون می زند ، سایه
چه بی راهیم اگر همخوانی این نغمه نتوانیم ) . معيري(
چه كسي مي دا نست كه فرود يك گلوله توپ قلب چند نفر را مي درد ؟ چه كسي مي دانست که هر صداي فيراسلحه ، فردا به قطره اشكي بد ل خواهد شد و اين اشك چه جگر هايي را خواهد سوزا ند ؟ که بود ميدا نست جنگ يعني سوختن ، ويران شد ن ، آرامش مادري كه فرزندش را با لالايي گرمش در آغوش خود خوابانيده ، نوري ، صدايي ، ريزش سقف خانه و سرد شد ن تن گرم كود ك در قامت خميده مادرچه تاثيرداشت؟ نبود کسي که ميدانست جنگ يعني ستم يعني آتش ، يعني خونين شدن وسرخ شدن جامه اي و سياه شدن جامه اي ديگر. گلوله اي از ميل تفنگ وباماشه کشيد ن تفنگداري با سرعت شليك مي شد و در مبداء به حلقومي اصابت نموده ، آنرا سوراخ كرده و گذر مي كرد ؛ ميدانيد كه ؟ كدام مادر صيحه مي كشد ؟ كدام پيراهن سياه مي شود ؟ كدام خواهر بي برادر مي شود ؟ آسمان كدام شهر سرخ مي شود ؟ كدام گريبان پاره مي شود ؟ كدام كودك در انزوا و خلوت خويش اشك مي ريزد؟ . جت که با بم وراکت منطقه ي را هدف قرار مي دا د مگرميدانستند که كدام تن مي سوزد ؟ كدام سر مي پرد ؟ چگونه بايد ا جساد را جمع آوري؟ چگونه بايد آنها را غسل داد ؟ چگونه بخند يم و آن عزيزشهيد را فرا موش كنيم ؟ دراثرفشارروزافزون جا معه جهاني ، عد م پشتبا ني قوي بين المللي ، تقاضاهاي مکرر مخالفين وادامه جنگ داخلي د وکتورنجيب الله به اين نتيجه رسيد که تا وقتي وي د رپست رياست جمهوري ا ست اپوزيسيون به حرف هاي ا واعتما د نمي کند بنا برين با بنين سيوا ن نماينده ملل متحد وحسين اوغلي معاون وي د رتفا هم با سرمنشي ملل متحد به اين فيصله رسيد ند که همزمان با استعفاي دوکتورنجيب الله اداره کشوربه شوراي نظامي سپرده شود تا حين مواصلت شوراي پانزده نفري افغا نهاي مقيم غرب قدرت رابه دولت تحت سرپرستي ملل متحد بسپا رد .
اما متا سفانه پروسه بنا برعوامل معين به بن بست مواجه گرديد ودکتورنجيب الله رئيس جمهورافغا نستا ن به دفترملل متحد پنا هنده شد . بدين ترتيب حضرت صبغت الله مجددي مطابق معا هده 24اپريل تنظيم هاي مقيم پا کستا ن د رراس يک هيت پنجاه نفري وارد کابل شد ، د رين سفرمجددي را عده يي ازقوماندان جهادي ، محافظين وکاروان طويلي همراهي مي نمود . مراسم انتقا ل قد رت درمقروزارت امورخارجه صورت گرفت وحضرت مطابق معا هده پشاوربراي د و ماه بحيث ممثل دو لت زمام اموررا بد ست گرفت وموصوف د راولين صحبت خويش عفوعمومي را اعلا ن ومرد م را به آبادي وعمرا ن وطن ويرانه فراخوا ند ، ا زمرد م کشورتقا ضا بعمل آ وردتاکينه ها وکدورت هاي گذ شته را براي هميشه فراموش کند ولي متا سفا نه ا زختم محفل چند لحظه نه گذ شته بود که د زدا ن شنا خته شده ملي برخلا ف تقاضا هاي مجد دي واعلا ن دولت اسلا مي را با برد ن موترفضل الحق خالقيار استقبال نموده به ريش دولت اسلا مي ووزارت دفاع خنديد ند واين آغازناميموني بود که با اندوه فراوان تا اخيرا دامه يا فت . بنيادگرايان جنگ سالار طي سالهاي نخستين زمامداري خويش جنگ را تاسطح کوچه هاى کابل، درجمال مينه و چنداول ومنطقه افشارو ديگر نقاط شهر گسترش دادند، و در اين فاجعه بيش از چهار هزار انسان بى گناه ( ازمليت مصيبت ديده هزاره ) را درکابل بوسيله توپ و تانک و بمبارد مان بى امان قتل عام کردند که اين شهکاري آنان به ( فاجعه افشار) مسما گرديد . اين جنايت جنگى يکى از شواهد انکار ناپذيرى است که مردم کابل آنرا فراموش نخواهند کرد . کشتار مردم هزا ره و شیعه ي منطقه ا فشار در 22 دلو 1371 خورشیدی لکه ننگی است که تا همیشه بر دامان تفنگداران به اصطلاح فاتحه کابل باقی می ماند. در نیمه شب این روز که با سالروز انقلاب در ایران هم زمان بود، نیروهای دولت که عبارت بودند ازقوتهاي : شوراي نظار، جمعيت ، اتحاد سياف ، حرکت اسلامي و حزب وحدت شاخه اکبري به فشاريورش برده ودر این حمله ، منطقه به تصرف نیروهای یادشده درآمد. نيروهاي متعرض به مدت 24 ساعت، افزون بر کشتار مردم ، دست به ویراني، غارت ، آتش زدن خانه ها و تجاوز به زنان و ربودن کودکان و جوانان سرگرم بودند. همین رویداد بارها در هجوم های نیروهای فاتحه درچندا ول ، دهمزنگ ، کوته سنگي وغرب کابل تکرار شد.
با شکست طالبا ن درافغا نستا ن يکبا رديگرمنفعت طلبان ديروزبراريکه قد رت تکيه وا زآزاد ي ، دموکراسي ، تطبيق قا نون و تحکيم پايه هاي دولت نه تنها جلوگيري نموده بلکه با پخش عقايد غير بنيا دگرايي در جامعه شديدآ مخالفت نمودند . با اندوه زياد دولت نيزدرمبارزه با توليد و قاچاق مواد مخدر، حساب دهی ازکمک های جامعه جهانی ، جذب اعضای گروه های مجاهدين در تشکيلات اردو و پليس ملی و همچنين استخدام آنان در تمامی ادارات دولت در داخل و خارج ، جلوگيری از تبليغات عليه جهاد و مقاومت . اگر این شروط کالبدشکافی گردد قبول آ نها نتیجه ای جزپذیرفتن حاکمیت عده ای خاصی نيست. اگر مراد ازمجاهدین کسانی است که درراه خدا وبرای دفاع ازتمامیت ارضی افغانستان جنگیده اند ، تمام مردم افغانستان مجاهد به حساب می آیند . حتی آنانی که مستقیما درنبرد حضورنداشته اند. این مردم بوده اند که شهید داده اند، مجروح شده اند. مردم کشته شده اند و کشته اند اما اینک عده ای خاص می خواهند به جای همه مردم امتیازات جهاد مردم را به نام خود ثبت کنند. آنهم کسانی که هیچ نقشی درجهاد واقعی مردم نداشته اند. تقسیم مردم به دوگروه مجاهد و غیرمجاهد هم دقیقا یک کارسیاسی با هدف بهره برداری ازرشادت مردم است. ازمنظردیگر باید گفت که با چه برهانی اینک رهبران جها ی می خواهند برای جهاد خود حق خواهی کنند. اصولا این دیدگاه که می خواهند مجاهدین به صورت یک طبقه مشخص ازحقوق خاصی برخوردارباشند دارای ضعف های حقوقی و منطقی می باشد. مگر مجاهدین ، جهادشان به خاطرگرفتن امتیازات ویژه بوده است که اینک برسرتقسیم ارث ومیراث ، عده ای به نام مجاهد، دندان های شان را تیز کرده اند. اگر کسی دربرابردشمن خارجی یا داخلی جنگیده است اکنون نمی تواند تحت هیچ منطقی حق ویژه ای را خواستارشود. حفظ ارزش های جهادی نیز بهانه زیبایی است که همان عده ای مشخص ازآن می خواهند سوء استفاده کنند.
اگر مراد ازارزش های جهاد ، همان ارزش های دینی است که احتیاجی به این همه تکراروتاکید ندارد درجمهوری اسلامی دولت اجازه نخواهد داد که ارزش های ضددینی یا مغایرباآن تبارزکند. اما واقعیت اینست که رهبران جهادی به این وسیله می خواهند دهان مردم را ببندند تا ازویرانی و قتل عام هایی که با نام جهاد وبه دست کسانی که خودرا مجاهد می خوانند صورت گرفته است سخنی به میان نیاید. می خواهند مردم فراموش کنند که آنان چه جهنمی را برلحظه لحظه زندگی مردم تحمیل کرده بودند. به راستی آیا دولت کرزی می تواند با این شگردها دهان مردم را ببندند ؟ هرخانه ویرانه ای، هرفرزند یتیمی که پدرش به دست مجاهدین به قتل رسیده است ، هربیوه زنی ، هردست وپابریده ای و... پرچم های برافراشته ای هستند که ظلم وجنایت مجاهد نمایان را فریاد می زنند . حتی اگر ما کورباشیم ونبینیم ویا کرباشیم ونشویم. تا زمانی که همه این نسل ازبین نرفته اند ، خاطره" مجاهدان کبیر" بردیده ودلها نقش بسته است و خواهد ماند. اگر می خواهند راه نقدگذشته شان را ببندند با تقدیس جهاد – که یک فریضه ارزشمند دینی است واحترا م آن برای همه متد ین واجب- نمی توانند خاطره های تلخ را ازذهن مردم پاک کنند. قبول شرایط رهبران و قوماندانان جهادی توسط کرزی نتایج فراوانی درپی دارد اما مهم ترین نتیجه سیاسی آن اینست که کرزی می خواهد با همین تیم ائتلافی خود دوره بعد را هم سپری نماید. اینک مردم افغانستان باید انتخاب کنند- البته اگر حق انتخاب واقعی به آنان اعطاء شود- که آیا می توانند این تیم ائتلافی را بپذیرند یا خیر و یا ایجاب می نماید تا رهبران مجاهدین با فشار دادن گلوهزاران انسان هموطن ما صدای اعتراض و احتجاج آنان را برعلیه خویش خاموش سازند و خود بر اریکه قدرت تکیه زنند.
نشريه ي پيام زن در شماره ۵٩خود تحت عنوان « جنايت در شيرپور لكهي ننگين ديگر بر دامان …مينويسد »: در حاليكه عبدالسلام با شش تن از اعضاي فاميلش صبحانه صرف مينمود، خانهاش توسط پوليس بوسيله بلدوزر تخريب شد. عبدالسلام كه ٣۵ سال دارد و كارمند ملكي ميباشد گفت: «ما فكر كرديم كه انفجار بمب و يا زلزله بود.» او افزود كه دو تن از كودكانش زماني كه ميخواستند از كلكين فرار نمايند زخمي شدند. سلام يكي از ٣٠ فاميل مسكون در منطقه شيرپور وزيراكبرخان كابل بود كه از خانهاش رانده شده و بعد با ترس و وحشت شاهد تخريب آن بود. در جريان عمليات تخريب، بسياري از افراد رانده شده زير آوار خانههاي شان جراحت برداشتند. بنابر اظهارات ساكنان و شاهدان، رييس پوليس كابل بصير سالنگي شخصاً عمليات را رهبري ميكرد. سلام اصرار ورزيد: « پوليس شديداً باشند گان محل را لت و كوب ميكردند. حتي آنان به دو زني حمله كردند كه مانع لت و كوب شوهرا ن شان شدند.» سازمان ملل متحد در مورد حادثه نگرانياش را ابراز كرد. ميلون كوتري يكتن از گزارشگرا ن كمسيون حقوق بشر سازمان ملل متحد بعد از ملا قات با خانوادههاي بيخانه در محل تخريب گفت: «چيزي كه اينجا اتفاق افتاده است نه تنها نقض شديد حقوق بشر است بلكه همچنان خلاف تعهدات و وظيفه دولت افغانستان ميباشد.» به گفته كوتري آناني كه خانههايشان تخريب شده است باشند گان فقيري اند كه از ٣٠ سال به اينسو در اين محل زندگي ميكردند. وي علاوه كرد: «به نظر ميرسد اشخاصي كه بايد مسئول تأمين حقوق مردم و حفظ نظم و قانون باشند خود متخلف اند.» ميلون كوتري از وزير دفاع قسيم فهيم و وزير معارف يونسقانوني به صفت متخلفان نام برد. او به گزارشگران گفت: «اساساً چيزي كه ما بد ست آورده ايم اينست كه وزيران و افراد ردههاي بالا در اشغال زمين و تخريب اماكن مرد م فقير د ست دارند.» كوتري هشدار داد كه منازع برسر ملكيت ميتواند افغانستان را بار د يگر به « دهها سال كشمكش» فرو برد. او گفت: «بايد تغييري ايجاد شود و وزيراني كه مستقيماً د خيل اند بركنار شوند.»
جنايت و بربريت در شيرپور
قبلاً از تعميرات كهنهي شيرپور، قطعات نظامي استفاده ميكردند
ولي درين اواخر به مثابه قشله عسكري متروكه فقط در چند تعمير
آن پوستههاي عسكري قرارگاه داشتند.
به
اساس حكم «
مارشال» فهيم ساحه متذ
كره از وجود نظاميها پاك و امر تخريب آن داده شد. در جوار اين
پوستهها تقريباً ٣٠٠خانهاي غيرنظامي از دهها سال بد
ين
سو موقعيت داشتند كه در دوران جنگ طالبان در شمالي و سرازير شد
ن
مهاجرين از آن مناطق، به آنهاافزوده شد.
اخيراً ٣٠٠ نمره زمين چهار بسوه
يي كه مساحت مجموعي آن به ۱٢٠٠٠٠ متر مربع (٦٠جريب) ميرسيد
براي اراكين بلند رتبه دولتي شامل وزرا، قومندانان، جنرالها،
معاونان وزرا، واليان، روساي دواير امنيت، تجار وابسته به فهيم،
قانوني و بسماله لويدرستيز و همچنان خانوادههاي فهيم، قانوني،
عطا، جنرال داوود قومندان قندوز و د
يگرا
ن
توزيع گرديد و اكثريت خانههاي مهاجرين زير نقشه آمد.
به
تاريخ ۱٣ سنبله ۱٣٨٢ قومانداني امنيه كابل تحت قوما ندهي
عبدالبصير سالنگي كه در آن ساحه زمين گرفته بود، به منطقه
هجوم برده و به تعداد ٣٠ منزل را توسط بلدوزر به زور ويران
كردند. آنان براي مردم فرصت جمعآوري اموال شان را هم ندادند و
چندين كودك درين جريان زخمي شد. ساكنان منطقه مقاومت كرده و
در اعتراضي كه داشتند عمال دولت و شخص سالنگي را افشا كردند و او
را با پرتاب خشت و كلوخ از آن جا دور ساختند.
خانمي كه نام خود را فاش نكرد در صبحتي كه بين مردم داشت
گفت: «او مردم اين خاين جهادي كه قوما ندان امنيه كابل است
از خون ما و شما صاحب ۵، ٦ خانه شده. اينان به اسلام خيانت
كرده اند و دروغ ميگويند و دزدي ميكنند. حالا آمده اند كه ما را
از خانههاي گِلي كه سي سال است در آنها زند
گي
ميكنيم بيرون كشند تا براي خود قصرها آباد كنند. ما بايد به روي
اين سگها سنگ پرتاب كنيم.»
محمد
حنيف يكي از اهالي آنجا گفت: «ما از سمت شمالي كه خانههاي ما
توسط طالبان سوزانده شد درين جا مهاجر شد
يم
و سرپناه گِلي براي خود اعمار كرديم. بدبختانه كه اين زورمندان
ساحه را بين خود تقسيم كرده و ما را اخراج مينمايند. من چند تن
آنان را ميشناسم كه چند
ين
خانه دارند و اين جا را هم تصاحب كردند.»
فرداي آن روز پوليس كار تخريب خانههاي مردم را از سر گرفت.
مردم محل مكرراً مقاومت كردند. شخصي كه صاحب
منصب بود با فاميل خود از خانه خارج نشد و ميگفت: «
بگذاريد اين جهاديها و تيكهداران ملك كه وطن را خراب كرده اند
خانه مرا هم خراب كنند و فاميلم زير خاك شود.»
محمد
محسن يكي از باشند
گان ضمن خطاب به مردم گفت: «
ما
مردم بيچاره در هيچ جاي شهر كابل خانه نداريم. ما مهاجر هستيم
و نان خوردن خود را نداريم. بصيرسالنگي ما را به زور از خانههاي
ما بيرون ميكند، دولت هم عرض ما را قبول نكرد. كرزي ما را به
حضور نپذ
يرفت و از پشت دروازه رد شد
يم، مقابل دفتر "يونما" اعتصاب كرديم.»
بعد
از آن كه بوي موضوع از طريق راد
يوهاي جهاني بلند شد، يونسقانوني و انورالحقاحدي كنفرانس
مطبوعاتي را ترتيب دادند. آنان گفتند كه كدام نقض حقوق بشر را
در اين رابطه نميبينند و اين جنايت را «
قانوني» وانمود كردند.
دولت تا روشن شد
ن
قضيه، اعمار منازل جديد را ممنوع اعلام كرد و كمسيوني را در
رابطه توظيف نمود كه كمسيون در كارش ناكام بود. از
حبيبالهاصغري معاون شاروالي كابل در اين رابطه پرسيده شد كه
بيشرمانه گفت: «
شاروالي از قضيه آگاهي ندارد.» در حاليكه محمدانور شاروال كابل
زير نام رييس المپيك و اميرالد
ين
سالك معاون شاروالي و شخص اصغري در آن ساحه زمين گرفته اند.
براي باقي ساكنان آن جا سه ماه وقت داده شده كه ساحه را
تخليه كنند. تهد
يدها وجود دارد. بيم آن ميرود كه ٢۵٠ خانه د
يگر
در همين روزها تخريب گردد.
روزنامه «آرمان ملي» اقدام و حركت حقخواهانه مردم را نامعقول
گفت و عمل افشاگرانه حقوق بشر را نكوهش كرد زيرا ميرحيدر مسئول
روزنامه خود يك نمره زمين در آن جا تصاحب شده است.
رييس ناحيه دوم گفت: «
توزيع زمينهاي شيرپور كه به اساس وابستگيهاي گروهي و شخصي
صورت گرفته غيرعادلانه است چرا كه در شاروالي بيش از دههزار
تقاضانامه براي گرفتن زمين وجود دارد كه از چند
ين
سال به اين طرف روي هم انبار شده و كسي به داد شان نميرسد.»
در
سندي كه از شاروالي كابل به د
ست
آمده در مورد توزيع زمينها چنين تذ
كر
رفته است: «... زمينهاي توزيع شده به مساحت چهاربسوه براي
في نفر تحت اين شرايط كه تعمير دو منزله، پختهكاري و داراي
چاه سپتيك باشد، اعمار گردد. ساحهاي كه مربوط وزيراكبرخان است،
قيمت آن بلند
تر
ميباشد.»
ليست تعدادي از كساني كه اين زمين ها براي شان داده شده:
ـ ٢٠ جنرال جهادي و غيرجهادي بلندرتبه.
ـ ۴٨ قوماند
ا نان مسلح بر حال جهادي.
ـ ٨ معاون وزير
ـ ۵ معاون والي
ـ ٢٢ تاجر وابسته به فهيم، قـانوني، عتيقالهبريالي قبلآ معاون
وزير د
فاع پسرخاله قانوني و بسماله
فعلآ لوي درستيز وزارت دفاع .
ـ جنرال عارف رييس عمومي امنيت ملي و پنج تن از اقاربش.
ـ روساي امنيت دولتي و داخله.
ـ اميرالد
ين سالك معاون شاروالي
ـ انجنيرعبدالطيف رييس اسكان
ـ ملا
تاج محمد والي كابل
ـ احمد
مسعود پسر احمد
شاه مسعود
ـ مفتاحالد
ين كارمند عالي رتبه امنيت دولتي
ـ انجنيرمحمداسحق رييس راديو و تلويزيون
ـ بابهجلندر قوماندان شوراي نظار.
ـ نوريهزينبانوري رييسه كودكستانها، خانم انوري وزير زراعت.
ـ بسماله لويدرستيز براي پسرانش عنايتاله و هدايتاله
و…
افرادي كه در شيرپور زمين گرفته اند و خانههاي قبلي شان افشا شده
ـ قانوني وزير معارف كه در حصه اول خيرخانه، وزيراكبرخان، هند،
لندن و معلوم نيست كه ديگر در كجاها قصر دارد.
ـ فهيم سه خانهاي بسيار مجلل در پروان دوم، كارتهپروان و
وزيراكبرخان و چندين منزل ديگر در تايمني، خيرخانه و
پلباغعمومي دارد. وي حالا هم زميني را در شيرپور قبضه نموده
است.
ـ دامادهاي فهيم هر كدام در كارته پروان، مقابل ليسه نادريه
خانه دارند.
ـ عبدالحسين، حاجي مقيم، عبدلامين و عبدالقديم برادران فهيم
زمينهاي شيرپور توزيع گرديد كه هر كدام برعلاوه در پروان دوم،
پروان سوم مقابل باغ بالا و كارته پروان خانهها داشته و مصروف
تجارت و تيكهداري تعميرات آيساف در ساحات پلچرخي و دارالامان
ميباشند.
ـ حاجي محمدعثمان كاكاي فهيم در شيرپور زمين غصب نمود كـه
قبـلاً هم مـالك دو خــانه در بهارستان كارتهپروان و پروان سوم
بود.
ـ به عتيقاله، نجيباله، حاجيفريد پسران كاكاي فهيم و ثريا
دختر كاكايش كه همه داراي دو سه حويلي در شهر كابل بودند،
زمينهاي شيرپور داده شده.
ـ قره
بيگ رييس سره مياشت كه داراي سه خانه ميباشد.
ـ نظري رييس اداري وزارت حج و اوقاف دو خانه دارد.
ـ عطا قوماندان مزار يك خانه در كارتهپروان و يك خانه در حصه
اول خيرخانه دارد.
ـ عبدالبصيرسالنگي سابق قوماندان امنيه كابل كه سه خانه و ٣٠
باب د
كان قبلاً در شهر كابل داشت.
ـ جنرال ظاهراغبر ازپنجشيردر ساحه خيرخانه قصر اعمار كرده بود.
ـ محمد
شريف شريفي برادر قانوني كه در خيرخانه خانه دارد.
ـ جنرال محمدعارف رييس امنيت دولتي كه سه خانه را در كارته
پروان تصاحب كرده و سرك عمومي را مسدود ساخته است.
ـ عبدالمحمود لوي ثارنوال كه در خيرخانه خانه دارد.
ـ حاجي شيرعلم قومندان سياف كه در تايمني خانه دارد.
ـ قوماندان ملاعزت كه در كارته پروان خانه دارد
و…
حادثه هشت جوزا
ای نقاشان مضطرب بر سنگفرش تاریخ
مرا در آزادی لگد کوب تاریخ
مرا بر پرده ی سووشن نقالان
مرا بر تعزیه ی سایه ها در سوگ آفتاب
تصویر سازید
و آنگاه در چشمان من مسیح را به صلیب کشید
و در لرزش سینه ام رقص مغولان را بر اجساد
و جام شوکران را در سستی لبانم
و آنگاه در تسلیم ذهنم به بن بست های تاریک
سقوط سروهای سبز را به تصویر کشید . کریمی
حوالی ساعت ۸ صبح ۸ جوزا بود که سر وصدای مردم بلند شده و نمان، نمان بگوش هرکسی که در ساحهی زیر کوتل خیر خانه مصروف غریبی بودند میرسید، عراده جات گزمه قوای امریکایی که از بگرام به طرف کابل در حرکت بودند با تصادم قصدی یا عوارض تخنیکی، چند موتر تیز رفتار شخصی مردم را خورد و خمیر کرده که در اثر آن به گفته ناظران صحنه تا ۳۰ نفر مرد و زن و طفل به قتل رسيدند و بعد دراثر تيراندازي قوای امریکایی به طرف مردم، به تعداد قربانيان افزوده شد. بر اساس گزارش شفاخانه جمهوریت و ۲۰۰ بستر پولیس جمعا در حدود ۱۲۰ نفر زخمی میشوند که در اثر آن احساسات مردم برانگیخته شده عليه قوای مسلح امریکا دست به تظاهرات زدند. به گفته یکی از منسوبین ریاست امنیت دولتی:
"اطلاعات میرساند که در همین روز های نزدیک در شهر کابل مظاهره از جانب شورای نظار صورت خواهد گرفت که هدف آن دادن شعار های ضد کرزی و حریق نمودن تاسیسات عامه خواهد بود." این پیشبینی ریاست خاد یا امنیت دولتی بی رابطه با حادثه ۸ جوزا نيست زیرا که: الی ساعت ده صبح و رسیدن مظاهره کنندگان تا چارراهی باغ زنانه، اوضاع کاملا نورمال و بدون خشونت بود، متعاقبا در وضعیت مظاهره تغییراتي دیده شد، از هر طرف جوانان و نوجوانان از موتر های سیاه و موتر های تونس شخصی (غیر کرایی) پایین شده در صف مظاهره چیان قرار گرفته شعار های "مرگ به کرزی"، "مرگ به امریکا" را سر داده با بوتلهای پر از پترول که قبلا آماده شده بود، يک از موسسات را که در خانه پیر سید احمد گیلانی فعالیت مینمودند طعمه حریق ساختند و فرش و اموال آن را چور نمودند، در ساحه وزیر اکبرخان عکس مسعود را بالا مینمایند، در شاروالی عکس کرزی حریق میشود ولی عکس مسعود احترام میگردد، به تلویزیون آریانا حمله و قسمتي از آن حریق و موتر ضدگلوله احسان اله بيات را به يغما بردند، موسسه ماین پاکی چور و موسسه پاملرنه حریق و چور میگردد. تلويزيون آريانا صحنه هاي حمله به دفتر شان و چور و چپاول را مستقيما پخش نموده از پوليس تقاضاي کمک نمودند ولي پوليس اقدامي براي کمک نکرد تا اينکه کارکنان دفتر خود به دفاع پرداخته مانع ورود حملهکنندگان جمعيتي به داخل دفتر شدند. تلويزيون آريانا دو تن از دزدان را دستگير نموده بودند که بعد برادر قانوني شخصا با تفنگچه تهديد کرده آندو را نجات داد.
اين تلويزون فلم اين صحنه را نيز در اختيار دارد. افراد مسلح امان الله گذر (که به زودي بعد از شورش کابل به حيث قومندان امنيه کابل منصوب گرديد) در ساحه بادام باغ و افراد سیاف در گردنه باغ بالا جابجا شده بودند. یک شاهد عینی بنام موسی خان که برای مزدور کاری به آنسوی کوتل خیرخانه رفته بود می گوید: "موتر امان الله گذر پیش و موتر بادی گاردهايش در عقب روان بودند که موترهای امریکایی از سوی شمالی میرسند، افراد امان الله تيراندازي ميکنند که امریکایی ها به سرعت از محل دور ميشوند که کمي دور تر باعث حادثه ترافيکياي ميشوند که خيزش مردم را بدنبال داشت." گلاب شاه از باشندگان همان ساحه نیز این گفته را تایید می نماید که در صحنه حاضر بود. همچنان تاراج معادن پنجشيروبدخشان جنگسالاران قاتل با استخراج ، قاچاق وفروشي سنگهاي قيمتي مانند لعل ولاجورد بدخشان و زمرد پجشير و ساير احجار کريمه بيست وپنج سال شد که بي شرمانه وخبيثانه به اين دزدي خويش ادامه ميدهند .
اينها با قاچاق لاجورد و زمرد به سرمايه هنگفت دست يافتند . اما از آنجايی که هنوز هم هزاران مشکل از فقر اقتصادی تا گرسنگی، تهيدستی، خشکسالی، آوارگی و مهاجرت های درونمرزی و بيرونمرزی موج فزاينده داشته و رنجهای بيکران مردم همچنان ادامه دارد، با تاسف مردم مجال آن را به اين زودی نخواهند يافت تا قاچا قبران اموال عامه ومخصوصاً رهزنان و چپاولگران آثارقيمتي و معادن کشور را به استنطاق بکشند و از آنها حساب بگيرند. اکنون از يکطرف با سو استفاده از شرايط جنگ و دشواری های جاری مملکت و از سوی ديگر با استناد بر اينکه در افغانستان هنوز نيز دولت مرکزی و مسلط بر اوضاع سراسری وجود ندارد، آنها باز هم به همان اشتهای سابقه دارايی عامه را مانند گذ شته حيف و ميل نموده و به حسابهای جاری و پس انداز در بانکهای شرق و غرب افزودند . تعدادي ازمقامات بلند پايه کنوني نمايند گي فروش اين سرمايه ملي را تا چند قبل درکشورهاي غربي بعهده داشته وبا استقراردولت آقاي کرزي باديده درايي وبي حيايي صاحب کرسي ومقام گرديدند . وهنوزکه هنوزاست اينها با فکرآرام به اين وظيفه ننگين يعني دزدي وقاچاق سرمايه ملي ادامه ميدهند . دکتر رنگين دادفر سپنتا مشاور رئيس جمهور کرزی درمزار میر غلام محمد غبار و عبدالرحمن محمودی ، از سنگ فروشها سخن گفت که مطمينا منظور ايشان شورای نظار بود که به هدايت احمد شاه مسعود، معادن لعل ، لاجورد و زمرد را به تاراج بردند و فروختند.
امان الله گذر کیست؟
صنف سوم مکتب ابتدائیه درس خوانده، از آوان جوانی به دزدی و قمار عادت داشت و از قریه گذر یا گذره کوهدامن است. در زمان حاکمیت پرچمی ها بهاصطلاح عسکر گریز بود که بالاخره موفق به جمع کردن چند نفر ملیشه شده و به ضد مقاومت، به نفع حزب خلق و پرچم، در منطقه فعالیت مینمود، با گذشت چند سال و تسلیم شدن "سنگی" (یکی از قوماندانان منطقه) اوهم به انور دنگر (يک قوماندان جمعيت) تسلیم میشود و در صف تنظیم ربانی قرار میگیرد، در اوایل آدم عادی بود، غیر از دزدی و قمار کاری نداشت، با قومنداناني مثل انور دنگر، صوفی پاینده، امان الله قوچی و غیره چندان ارتباط تنگاتنگ نداشت.
با رسیدن طالبان در شمالی وی مقاومت کرده و چند پوسته طالبان را تصرف می نماید که مورد توجه احمد شاه مسعود قرار گرفت و از طرف شورای نظار حمایه و ترغيب شد. وي به دستور مسعود، امان الله قوچی، قومانداني از کوهدامن را با چند نفر افرادش به شکل سری طي یک کمین به قتل رساند و به جاسوس و همکار احمد شاه مسعود در منطقه مبدل گرديد. با آمدن نيرو هاي امريکايي وقتي چند نفرش بالای موترهای گشت آیساف فیر کرده و فرار مینمایند، امان الله به امریکاییان تعهد میسپارد تا آندو را دستگیر و تسلیم نماید که همین کار را انجام داده و بدينصورت اعتماد امريکاييان را نيز جلب نمود و بعدا بحیث قوماندان فرقه ۸ به رتبه جنرالی ارتقا يافت. وقتي بحیث قوماندان فرقه ۸ فعال بود، يکي از افرادش به نام سميع، که از وابستگان نزديکش نيز ميباشد، به دخترک ۸ یا ۹ ساله به نام نوريه در وضو خانه مسجد تجاوز کرده و آن دخترک معصوم حامله ميشود. مادر و پدر نوريه براي جلوگيري از رسوايي شان، دختر شانرا در مقابل ۵۰۰۰ لک افغانی (پول سابقه) به بفروش میرسانند. مردم و پدر دخترک حامله از جنايت سميع به امانالله شکایت مینمایند ولی امانالله آنان را تهدید کرد تا از عرض خود منصرف شوند. امان الله گذر بعد تعقيب رسوايي زمين هاي شيرپور، ساحه وسيع زمین های کوتل خیرخانه را به زور تصاحب کرده و فی نمره سه بسوهای را تا مبلغ ۸ لک افغانی بالای مردم فروخته که صاحب صدها ملیون افغانی شد. درین اواخر بحیث قومندان شاهراه سالنگ اجرای وظیفه مینمود و رتبه فعلی اش دگر جنرال است. به گفته دگروال (نامش محفوظ) کارمند ریاست امنیت دولتی، درحادثه هشتم جوزا امان الله گذر با رهبری شخصی بنام بریالی، یکی از خویشاوندان نزدیک قانونی و برادر قانونی از خیرخانه در عقب مظاهره کنندگان قرار داشته و سود بردند که سرانجام به پاس آنهمه جنايات و پستي هايش بوسيله کرزي بحیث قوماندان امنیه کابل جانشين جميل جنبش گرديد.
روياروي با تروريزم
این سوز سینه شمع شبستان نداشته است
وین موج گریه سیل خروشان نداشته است
آگه ز روزگار پریشان ما نبود
هر دل که روزگار پریشان نداشته است
از نوشخند گرم تو آفاق تازه گشت
صبح بهار این لب خندان نداشته است
ما را دلی بود که ز طوفان حادثات
چون موج یک نفس سر و سامان نداشته است
سر بر نکرد پک نهادی ز جیب خک
گیتی سری سزایی گریبان نداشته است
جز خون دل ز خوان فلک نیست بهره ای
این تنگ چشم طاقت مهمان نداشته است
دریا دلان ز فتنه ایام فارغند
دریای بی کران غم طوفان نداشته است
آزار ما بمور ضعیفی نمی رسد
داریم دولتی که سلیمان نداشته است
غافل مشو ز گوهر اشک رهی که چرخ
این سیمگون ستاره بدامان نداشته است) . معيري(
تاريخ شكل گيرى پديده تروريسم هرچند فراز و نشيب هاى زيادى را تجربه كرده و توانسته است حاكميت هاى ملى را متأثر از خودكند، اما به يقين ، هيچگاه اين چنين شرايط كنونى را تجربه نكرده است.
شرايط پس از ۱۱ سپتامبر، تقابل بسيارى كشورها را با تروريسم درمنطقه سرزمينى خود به همراه داشته و اين در شرايطى است كه پيش از آن، برخى از همين قدرت هاى ملى، بسترهاى شكل گيرى و يا ايجاد گروههاى تروريستى را در حوزه جغرافيايى خود و يا ساير حوزه هاى جغرافيايى را شكل داده و يا از آن حمايت كرده بودند. حادثه ۱۱ سپتامبر شرايط جديدى به قدرت هاى ملى و اكثر گروههاى تروريستى تحميل و كشورهاى جهان سوم و كمتر توسعه يافته با گزينه ها وچالش هاى عميقى روبرو كرد و بسيارى از آنها را در اردوگاه مبارزه با تروريسم قرار داد. دراين بين، نكته حائز اهميت، متأثرشدن ژئوپولتيك و جغرافياى سياسى و نظامى در عرصه منطقه اى و فرامنطقه اى كشورها است كه در اين عرصه، حاكميت هاى ملى و گروه هاى تروريستى كه به هر نحو نتوانند در اين گردونه قرار گيرند، حذف مى شوند و گزينه هاى همسو جايگزين آنهاخواهد شد. پرواضح است كه چنين فرايندى براى قدرت هاى بزرگ مهم - پرهزينه و زمان بر خواهد بود و سرمايه گذاريهاى اقتصادى و انسانى مضاعفى را مى طلبد.
پس از ۱۱ سپتامبر،۲۰۰۱ دولت «جورج بوش» با تبد يل مبارزه عليه شبكه هاى تروريست فرامليتى به جنگ با «محور شرارت » ( به زعم خود) ، در واقع ، همان برنامه سياسى و عقيدتى را دنبال كرد كه در سالهاى ۱۹۷۰ طرا حى شده و در اوايل سالهاى ۱۹۹۰ به دوران پس از جنگ سرد انطباق داده شده بود. تئورى جنگ بازدارنده كه از سپتامبر ۲۰۰۲ رسميت يافته است ، بى ترديد ، با تز تحديد سلاح و تلاش در انصراف د شمن كه به طور ممتد توسط دولت آمريكا دنبال مى شده است ، فاصله دارد و تئورى نومحافظه كاران كاملاً درچارچوب تداوم اراده راست راديكال و نومحافظه كار آمريكا، مبنى بر اعمال قدرت خود از طريق جنگ، معنى پيدا مى كند . به گفته «ويليام كريستول» نظريه پرداز نو محافظه كار و مبتكر «طرحى براى يك قرن جديد آمريكايى » مى گويد:«هروقت كه ملت آمريكا آماده جنگ است، بايد آن را به فال نيك گرفت!» بعد از ۱۱سپتامبر ،۲۰۰۱ «تروريسم» تفسير جديدى پيدا كرد.
ساختار نظام فكرى آمريكا در سياست خارجى تغيير و به سوى يك نظام سلسله مراتبى امرى و غيرمشروط سوق پيدا كرد. اولين پيامد اين تغيير، گسترش مفهوم مبارزه با تروريسم بود كه جورج بوش آن را در ۲۲سپتامبر۲۰۰۱ در جمع نمايند گان كنگره آمريكا تبيين كرد و دولتها را در مقابل انتخاب دوگزينه قرار داد: آنكه با ما نيست، عليه ما است! بعد از اين اظهارات، چند كشور ايران، عراق، كورياي شمالى وبعد ترسوريه به عنوان محور شرارت معرفى شدند.
دكترين جديد امنيت ملى آمريكا پس از ۱۱سپتامبر براساس مبارزه با تروريسم تبيين شد اين سخنان جورج بوش در اصل د كترين جديد امنيت ملى آمريكا بود، كه توسط نزديكان وى مانند «كاندوليزا رايس» و... تبيين شده بود. ديد گاههاى «رايس، سياست مداخله گرايى آمريكا را به بهانه مبارزه با تروريسم نهاد ينه كرد و توجيهات حقوقى نيز به آن اضافه شد. تهاجم نظامى آمريكا به افغانستان و عراق، با تغيير جديدى از ماده ۵۱ منشور نمونه بارز آن بود. ماده۵۱ منشور سازمان ملل متحد مى گويد: «هر كشورى كه در مظان حمله و يا تجاوز مسلحانه قرار گيرد، حق دفاع فردى و جمعى خود مى داند كه در پاسخ به حملات تروريستى، عليه كسانى كه مرتكب اين اقدام شدند و دولتهايى حامى اين نوع فعاليت ها، وارد عمل شود.» اما در حادثه ۱۱سپتامبر، مفهوم جديدى از ماده۵۱ به كار برده شد مبنى بر اينكه اگر در حملات تروريستى از ابزارى متعارف و غيرنظامى به نوعى استفاده شد كه به نتايج مخربى انجاميد و آثارى شبيه به حمله نظامى را داشته باشد، كشور مورد حمله قرار گرفته مى تواند، خود، به تنهايى درصدد پاسخ و مجازات تروريست ها بر آيد. از اين رو، آمريكا مدعى شد در مظان حمله قرار گرفته است كه آن را به جنگ عليه آمريكا تشبيه و اعلام كرد: حق دفاع فردى و جمعى خود مى داند كه در مورد اين نوع حملات تروريستى، نه تنها عليه كسانى كه مرتكب اين اقدامات شده اند، بلكه عليه دولت هايى كه به نحوى از آنها حمايت كرده اند، وارد عمل شود؛ تهاجم نظامى به افغانستان نيز براساس همين توجيه انجام گرفت. بنابراين به نظر مى رسد مبارزه با تروريسم، بخصوص بعد از ۱۱سپتامبر ابزارى در دست آمريكا است تا اول هژمونى خود را در سطح نظام بين الملل تثبيت كند و دوم در سايه تفسير خود از مصداق هاى تروريسم، در امور داخلى كشورهاى مختلف دخالت نمايد.
واقعه ۱۱سپتامبر، بيانگر شرايط و شكاف جديد براى واشنگتن و جهان بود.
از اين مقطع به بعد، ايالات متحده بالاترين آسيب هاى بالقوه و بالفعل خود را موشكهاى دور برد بالستيك ندانسته و فاصله جغرافيايى از نقاط بحران خيز نمى توانست مصونيت نسبى را براى آمريكا ايجاد كند. بر اين اساس، ايالات متحده تهديدات خود را نه در حوزه هاى ملى، جغرافيايى و سرزمينى خود، بلكه در آن سوى اقيانوس ها جست وجو كرد. «ريچارد پرل» يكى از پرنفوذ ترين عناصر محافظه كار به صراحت اذعان مى دارد: «بايد نشان دادكه تشنج زدايى ديگر كارآيى ندارد و بايد اهداف پيروزمندانه را از نو مطرح كرد.» آيا سرنوشت اين مبارزه به بن بست کشانده نشده است ؟ : یکی از کمیسیون های مجلس عوام انگلستان طی گزارشی که اخیرآ به مجلس ارائه نموده گفته است که مبارزه جهانی علیه تروریسم پس از یازدهم سپتامبر به جای این که موجب تضعیف تروریسم گردد، برعکس به گسترش دامنه این پدیده در جهان انجامیده است.
در گزارش این کمیسیون به خصوص از کشورهای افغانستان و عراق نامبرده شده که حمله نظامی به این دو کشور برای مهار تروریسم تاکنون ناموفق مانده است. آنچه که در گزارش این کمیسیون آمده، باز تکرار واقعیت های عینی است که جهانیان همه شاهدانند.
اما سؤال این است که جنگی که برای رسیدن به پیروزی در آن به ارزش هزاران میلیارد دالر ساز و سازمان جنگی تدارک گردیده و مدرن ترین تکنولوژی جنگی یکبار گرفته شده، چرا تأثیر معکوس به بار آورده است؟ اشتباه کار در کجاست؟. تروریسم پدیده ای بسیار پیچیده است که نمی توان آن را با معیارهای مادی سنجید. نمی توان به این باور بود که اگر فلان رهبر به قتل برسد، خشونت به پایان خواهد رسید. برای مبارزه با این پدیده باید در قدم اول به ارزیابی و ریشه یابی انگیزه ها پرداخت. بدون چنین ریشه یابی، مبارزه با تروریسم دروغی بیش نخواهد بود و راه به جایی نخواهد برد. تردیدی نیست که هر طرز فکر و ایدئولوژی و هر د ین و مذهبی انگیزه های دفاع از خویش را در خود نهفته دارد. نمی توان تصور نمود که وقتی د ید گاهی مورد حمله و هجوم قرار می گیرد، هوادارانش فقط به این دلیل که از نیروی دفاعی همسان با مهاج برخوردار نیستند، د ست از د فاع بردارند و تیغ و سپر بر زمین افگندند و علم تسلیم برافرازند. در انجیل، تعلیم به گذشت و تسامح در برابر زومندان را می بینیم، در انجیل متی آمده است:
گفته شده که اگر کسی چشم دیگری را کور کند، باید چشم او را کور کرد و اگر کسی د ندان کسی را بشکند، باید دندانش را شکست اما کهيا می گوید که اگر کسی به تو زور گوید، با او مقاومت نکن، حتی اگر به گونه راست تو سیلی بزند، گونه د یگرت را نیز پیش ببر تا به آن نیز سیلی بزند، اگر کسی ترا به دادگاه بکشاند تا پیراهنت را از تو بگیرد، کلاه خود را نیز به او ببخش. اگر یک سرباز به تو د ستور دهد که باری به مسافت یک کيلومترحمل کنی، تو دو کيلومتر حمل کن.
اما
پیروان همین د
ین
وقتی مورد حمله قرار می گیرند، به این تعلیم عمل نمی کنند زیرا این
توصیه به وضوح با سرشت انسانی در تضاد است و بیشتر به سخن جابرانی می
ماند که از زیر د
ستان شان اطاعت محض را خواهانند.
نه
به فرموده خدایی
)ج(
که
در قرآن شريف
می
فرماید:
"
بجنگید با آنانی که با شما می جنگند اما تجاوز نکنید که خداند
تجاوزگران را دوست ندارد."
یا
اینکه : با کسانی که بر شما ظلم روا می دارند، مقابله به مثل نمائید و
باز نه ظلم کنید و نه ظلم را تحمل نمائید.
تا
چند سال قبل اعمال کلیسا در بعضی از کشورهای آمریکایی لاتین مورد تأئید
واتیکان نبود زیرا کشیشان این کلیساها مانند مردم شان مخالف با سلطه
ایالات متحده آمریکا بودند. در حالی که (کلیسای سرخ)
(لقبی که به کلیساهای مخالف آمریکا در آمریکای لاتین داده بودند) مورد
خشم واتیکان بود به این د
لیل
بود که ادعا می شد خشونت گرایی با تعالیم کلیسا سازش ندارد، اما مردم
با کمال تعجب می د
ید
ند
که کشیش های آمریکایی در دوران جنگ ویتنام به آن کشور می رفتند تا
مراسم مذهبی را برای سربازان آمریکایی انجام دهند.
پیروان آئین مسیح هر چند خود را خیلی بیشتر از د
یگران طرفدار تسامح د
ینی
می دانند و به جدایی د
ین
از سیاست در عصور پسین تأکید دارند اما آنچه که جهانیان در عمل شاهد آن
بوده اند در موارد متعددی خلاف این ادعا را نشان می دهد.
سال ها قبل از عنوان شدن نظریه ای به نام جنگ تمدن ها به وسیله
هاتینگتون، به قدرت رسیدن نو محافظه کاران در آمریکا و رویداد خونین
یازدهم سپتامبر، در الجزایر طی یک انتخابات آزاد و دموکراتیک، جبهه
نجات اسلامی برنده شد. اما این پیروزی با کودتای سکولارها مواجه گردید
و الجزایر در کام یک جنگ خونین فرو رفت. در طول جنگی که سالها دوام کرد
دهها هزار نفر کشته شدند و اقتصاد الجزایر از پای افتاد. اگر به جبهه
نجات اجازه ساختن حکومت داده می شد، آیا جهان به پایان می رسید؟ خیلی
ممکن بود که اسلامگرایان نتوانند به وعده های خود عمل کنند و در
انتخابات بعدی به شکل کاملا طبیعی و با رأی مرد
م
از قدرت برکنار شوند.
اما
حمله به گروهی که برنده انتخابات بود، با مخالفت غرب مواجه نشد. معاون
وزیر خارجه آمریکا در آن زمان به صراحت گفت که ایالات متحده آمریکا از
ایده (
یک
فرد، یک رأی، برای یک نوبت) در نقاطی چون الجزایر حمایت نمی کند. وی
گفت که اگر اسلا
مگرایان در الجزایر به قدرت برسند، می توانند قانون اساسی را منحل
کنند.
البته منظور وی انحلال قانون اساسی از راه زور نبود بلکه به این نکته
اشاره داشت که اکثریت نمایند
گان
منتخب مردم، وابسته به نهضت اسلامی اند و بنابر این از نظر قانونی حق
تغییر را در قانون اساسی دارند اما آمریکا و غرب چنین نمی خواهد. آیا
این موضع گیری خود مخالفت با خواست مردم الجزایر نبود؟
این
که امروز غرب بر این باور می رسد که جنگ با تروریسم نتایج مطلوب به بار
نیاورده، ناشی از این است که این جنگ با معیارهای مختلف به راه افتاده
است. از نظر غرب تروریست کسی است که منافع غرب را تهدید می کند نه کسی
که انسان های بیگانه را می کشد، خانه های مردم را با بمب و بلدوزر
تخریب می کند و مردم را به کوچ اجباری وادار می سازد.
سرباز تفنگ به د
ست
اسرائیلی که به سوی تظاهرکنند
گان
بی سلاح گلوله آتشین فرو می بارد، تروریست نیست اما کود
ک
سنگ به د
ست
فلسطینی تروریست است.
کشتن مردان و زنان و کودکان فلسطینی به د ست نظاميان اسراييل ، دفاع مشروع به شمار می آ ید و اما مقاومت در برابر آن تروریسم است. این مثال ها می تواند بی پایان باشد و نقاط مختلفی از جهان را شامل شود اما انگیزه هایی که برای خشونت گرایی ایجاد می کند، وحشت آور است. وقتی سه عرب زندانی در زندان گوانتانامو خود کشی می کنند، دولتمردان آمریکا خود کشی آ نها را عمل تحریک آمیز برای خشونت بیشتر می خوانند وقتی می دانید که چنین اعمالی موجب تحریک تروریسم می شود، پس چرا زمینه های آن را با ساختن چنین زندانی مساعد می سازید؟ تأثیر این اعمال به روی گرایش های سیاسی در جهان اسلام قابل دقت است…
پس دلیل اصلی عدم موفقیت این جنگ را باید در جای دیگری جستجو کرد. تا زمانی که تروریست های خوب و تروریست های بد در جهان وجود دارد و در برابر تروریسم با معیارهای دوگانه مبارزه صورت می گیرد، هیچ کس شعار های مبارزه علیه تروریسم را باور نخواهد کرد. تا آنگاه که برای مبارزه با توریسم از میان نخواهد رفت و این آتش خاکستر نخواهد شد.
آسوشیتد پرس درمورد جنگ عراق ميگويد : ارتش آمريكا در يكي از د شوارترين جنگهاي چريكي تاريخ در عراق گير افتاده است؛ 140 هزار سرباز آمريكايي آموزش ديده براي جنگهاي عادي، در مقابل گروه كوچكي از مبارزان عراقي كه فرمانده و رهبر بزرگي هم ندارند، شكست خورده است.» جيم كرين، تحليلگر خبرگزاري آسوشيتدپرس در بررسي شرايط كنوني عراق ميافزايد: تعدادي از شبه نظاميان با يكد يگر توافق كردهاند كه آمريكاييها را وادار به خروج از عراق كنند.
در جنگهاي قبلي، د شمنان آمريكاييها مشخص بودند. در ويتنام، هوشي مين، رهبر مشخص ويتناميها، ارتشي كوچك را براي متحد كردن كشور هدايت كرد. اما در عراق، شورشها و حملات، سازماندهي نشده، بدون يك فرماندهي واحد يا شاخهي سياسي خاص و يا تحت تسلط گروهي ويژه انجام ميشود و ارتش آمريكا نميتواند شيوهاي واحد براي مقابله با اين گروهها كه اهدافشان و نوع عملياتهايشان متفاوت است، اتخاذ كند.
همچنين تشخيص نيروهاي مقاومت از غير نظاميان در سرزمين پرآشوبي كه بخش وسيعي از آن حامي مقاومت است و بقيه از بيم جانشان حاضر به كمك به خارجيان نيستند، بسيار دشوار است. در اين تحليل آمده است: بوروس هافمن، كارشناس ضد شورش كه در دولت آمريكايي عراق در زمان انتقال قدرت، به عنوان مشاور خدمت كرده، ميگويد: اين بسيار پيچيده تر و پرچالشتر از هر شورشي است كه آمريكا تاكنون در آن جنگيده است. مهاجمان براي انقلاب تلاش نميكنند، حداكثر تلاششان نابود كردن رژيم عراقي تحت حمايت آمريكا با وارد كردن هرچه بيشتر خسارت بر آمريكا و متحدان خارجي و عراقياش است.
آسوشيتدپرس ميافزايد: يكي از رهبران مقاومت در فلوجه كه خود را ابوذر، 45 ساله و دگروال سابق ارتش عراق معرفي كرده، ميگويد: ما ميخواهيم همهي سگهاي آمريكايي كشورمان را ترك كنند. اين گروههاي مقاومت با يكد يگر همكاري ميكنند و ائتلافهاي موقت دارند، بنابراين ارزيابي 20 هزار شورشي در اين كشور كم است. فرماندهان آمريكايي اين جنگ را “شورش تركيبي” چهار گروه با تاكتيكها و اهداف متفاوت توصيف كردهاند؛ سه گروه اصلي از مسلمان اهل تسنن كه اكثرا عراقي هستند و گروه چهارم شبه نظاميان وابسته به مقتدي صد ر، از بزرگ ترين گروه اجتماعي در عراق يعني شيعيان . بزرگ ترين جبههي نيروي مقاومت، از مبارزا ن ناسيوناليست عراقي تشكيل شده كه مدعي قدرت سكولار از د ست رفتهشان همراه با عزل صدام از قدرت در سال 2003 هستند. دومين گروه، جبههي در حال رشدي از مبارزان متعصب، مرتبط با گروههاي تروريستي و اصولا تحت هدايت جانشين ابومصعب الزرقاوي است.
نظاميان آمريكا معتقدند كه اين افراد درصدد تبديل عراق به يك پايگاه ضد غربي و احتمالا انجام انقلاب ديگري در منطقه ميباشند . گروه سوم شامل عراقيهاي محافظهكار است كه خواهان برقراري اصول اسلامي هستند و خود را از تاكتيكهاي تروريستي نظير بمب گذاري خودروها و سربريدن گروگانها دور نگاه داشتهاند. گروه چهارم، سپاه مهدي مقتدي صدر است كه هدفش فراگير كردن رهبري شيعه تعريف شده است. بر اساس گزارش آسوشيتد پرس، جنايت كاران عادي نيز با دريافت پول وارد اين معركه شدهاند، گانگسترها كه به طور عادي در كار دزديدن مردم و باج گيري هستند، به كار افتادهاند و حتي سر برخي را بريدهاند. اين خبرگزاري آمريكايي عنوان داشته است: ها فمن و د يگر كارشناسان مستقل معتقدند كه شورشها به دليل افزايش تلفات و ايجاد ترس و وحشت و كاهش تلاشهاي بازسازي موفقيتآميز بوده است.
ابوذر، دگروال سابق عراق ميگويد :
رهبران آمريكايي علنا دربارهي وضعيت جنگ با يكد يگر تناقض گويي دارند. ضد حملات نيز فقط باعث كشتن زنان و كودكان شده كه همين امر نظر مردم نسبت به آمريكاييها را بسيار تغيير داده است. وي ميگويد: ما شاهد اظهارنظرهاي متضاد توسط دولت آمريكا در رابطه با عراق بودهايم كه نشانهي ديگري از شكست آنها است. به همين دليل داوطلبان بيشتري نزد ما ميآيند؛ چرا كه از سوء رفتار آمريكاييها و تحقير شدنشان اطمينان يافتهاند. جيميز دوبينز، نمايندي دولت بوش در افغانستان و تحيل گر نظامي ميگويد: اگر نتوانيم از مردم حفاظت كنيم، اعتماد و حمايتشان را از دست دادهايم. اگر ما يا دولت عراق شكست بخوريم، كاملا جنگ را باختهايم. افسران ارتش آمريكا اعتراف دارند كه شرايط دشوار است، اما ميگويند كه اين اوضاع ميتواند وخيم تر شود. نويسندهي آسوشيتدپرس معتقد است: فرماندهان مدعي هستند كه استراتژي آمريكا تقويت كنترول دولت عراق و مبارزه در صورت لزوم است. يك جنرال آمريكايي ميگويد :
تاريخ پر از شورشهاي به پيروزي رسيده است. نظاميان ويتنامي در سال 1973، آمريكاييها را بيرون كردند. شبه نظاميان افغاني نيز در سال 1989 اتحاد جماهير شوروي را به زحمت انداختند. اگر شبه نظاميان عراقي بتوانند حكومت تحت حمايت آمريكا در عراق را سرنگون كنند، به اعتقاد تحليل گران اختلاف موجود ميان اهداف گروهها منجر به جنگ داخلي و تجزيهي عراق خواهد شد. تصميمات نادرست دولت دست نشانده آمريكا در عراق دليل عمدهي حملات مقاومت عنوان ميشود. به عقيدهي بسياري، انحلال ارتش عراق و ممانعت از حضور علني برخي رهبران سياسي، آنها را تبديل به متحدان بالقوهي د شمنان آمريكا ساخته است. به عقيدهي تحليل گران مستقل، جنگ توسط سربازان آمريكايي با مهاجمان نه چندان آموزش د يده، مشكل بودن شكست اين مهاجمان را ثابت كرده است؛ كساني كه حملاتشان را با پنهان شدن و حركت در ميان غير نظاميان تشديد كردهاند . اين خبرگزاري در بررسي خود از اوضاع كنوني عراق ميافزايد
: دوبينز ميگويد: آمريكا توانست دولت عراق را از همان ابتداي تشكيلاش بخرد، اما محبوبيت خود در ميان مردم را هر روز بيشتر از روز قبل از دست داد. ارتش آمريكا موفقيت زيادي در ضد شورشها نداشته است. دو نبرد اصلياش در اين رابطه در سومالي در سال 1993 و ويتنام دهههاي 60 و 70 به شكست انجاميده است. در هر دوي اين موارد دشمن چنان جنگيده كه آمريكاييها را از خاكش بيرون كرده است.
هافمن ميگويد: ويتنام آسان نبود، اما عراق به يقين دشواتر است. ريچارد ك. بتس، مدير موسسهي مطالعات جنگ و صلح دانشگاه كلمبيا ميگويد: اگر شورشيان سازمان دهيشده نيستند، تاكتيكهايشان كلاسيك است. جنگهاي چريكي اغلب در مراحل اوليه شامل موترهاي بمب گذاري شده، ترور و گروگان گيري است.
اما با قويتر شدن مبارزان، نيروي رزمي تشكيل ميشود. در عراق نيز تشكيل گروههاي شورشي تا حدودي موفقيت داشته است. تروريسم درخاورميانه : با آغاز حملات نيروهاي هوايي و دريايي رژيم بد نام اسراييل عليه لبنان، آخرين اميد بوش براي موفقيت سياستهاي خود در خاورميانه، نقش بر آب شد. قبل از اين حملات دستيابي كشورهاي خاورميانه از جمله ايران به فناوري هستهاي و سياست هاي مستقلانه در كشورهايي چون مصر، لبنان، فلسطين، عراق ، سوريه و ايران، سياستهاي بوش در خاورميانه را به چالش كشيده بود.
حمله گسترده ارتش اسراييل به كشور بيدفاع لبنان – انهدام فرود گاه، مخازن سوخت، شبكههاي آب و برق، پلها و جادهها و كشتار غيرنظاميان – به خوبي حماقت بوش در حمايت از رژيم اسراييل را به اثبات رساند.
اين حملات باعث شد سياستهاي خارجي آمريكا كه مطابق با منافع تلآويو طراحي ميشد، زير سوال برود، چرا كه رژيم اسراييل در واقع نماد و حافظ اعتبار و منافع آمريكا در خاورميانه است.
آنچه امروز در لبنان ميگذرد، نماد دموكراسي است كه آمريكا از گسترش آن در خاورميانه سخن ميگويد. رژيم اسراييل با حمايت آمريكا به انهدام لبنان همت گمارده است. بوش در پاسخ به درخواست جهانيان براي اعمال فشار عليه اسراييل و پايان دادن به جنايات اين رژيم، نه تنها مانند به اصطلاح رهبر جهان آزاد رفتار نكرد، بلكه با وتوي قطعنامههاي سازمان ملل جنگ طلبي و ستيزه جويي سياستهاي خود را به اثبات رساند.
اهداف اسراييل از حملات خود به لبنان را ميتوان در سخنان وان هالوتز، فرمانده نيروهاي مسلح ارتش اسراييل دريافت. وي گفته است با حملات خود لبنان را به 20 سال قبل از بازخواهد گرداند. يهود اولمرت، نخست وزير اسراييل به بهانه د ستگيري دو سرباز ارتش اسراييل حمله به لبنان را آغاز و اعلام كرد تا زماني كه دولت لبنان حزب الله را خلع سلاح نكند، اين حملات ادامه خواهد داشت.
لازم به ذكر است كه اسراييل در طول 18 سال اشغال لبنان نتوانسته بود حزب الله را خلع سلاح كند. اسراييل جنايات مشابه و حتا وحشيانه تري را عليه مردم فلسطين نيز طراحي كرده است. رژيم اسراييل براي مجازات مردم فلسطين به جرم شركت در انتخابات آزاد و انتخاب حماس، آنها را تحت تحريم اقتصادي قرار داد و درآمد ماهيانه مالياتي دولت فلسطيني را مسدود كرد. عليرغم اين كه انتخابات اخير فلسطين به درخواست بوش انجام شده و رئيس جمهور آمريكا شخصاً به حماس اجازه شركت در انتخابات را داده بود، اسراييل از آمريكا درخواست كرد كمكهاي مالي خود به دولت فلسطين را متوقف كند و به اين ترتيب سياستهاي گاوچرانی بوش در خاورميانه تكميل شد. نتيجه قابل پيشبيني چنين سياستي گسترش مناقشات و بحران اراضي اشغالي بود. حماس در پاسخ به جنايات رژيم اسراييل ، يك سرباز اسراييلي را ربود و اسراييل نيز در پاسخ به اين اقدام نيمي از وزراي دولت فلسطين را ربود و شكبهها و نيروگاههاي 50 ميليون دالري فلسطين را ويران كرد. اين اقدام باعث شد نيم ميليون فلسطيني از د سترسي به آب و برق محروم شوند. غذاي آنها فاسد شد و عدم د سترسي به آب پاكيزه، بيماري را ميان مردم گسترش داد، هفت تن از اعضاي يك خانواده در ساحل غزه و شماري د يگر از غيرنظاميان جان خود را از د ست دادند. رژيم اسراييل كاملاً آگاهانه رنجها و مشكلات فراواني را به غيرنظاميان فلسطيني تحميل ميكند و به مجازات د سته جمعي آنها ميپردازد. اقدام اين رژيم عليه مردم لبنان نيز، مجازات د سته جمعی آنهاست.
اين رژيم از عدهاي بيدفاع انتظار اقدامي غيرممكن را دارد و آن خلع سلاح حزب الله لبنان است. چنين سياستهايي، نقض صريح قوانين بينالمللي است و با ارزشها و منافع انساني مغايرت دارد. اين اقدامات مورد پسند هيچ ملت و مذهبي نيست. اما بايد پرسيد که پس منتقدان بوش كجا هستند؟ چرا مسيحيان مومن در قبال چنين جنايتهايي سكوت كردهاند؟ چرا پاپ و ساير رهبران مسيحي مخالفت خود را با جناياتي كه عليه مسيحيان و مسلمانان لبناني صورت ميگيرد، اعلام نميكنند؟
زماني كه نيروهاي مخالف آمريکا دو سرباز آمريكايي را در عراق د ستگير و آنها را به قتل رساند، ارتش آمريكا بخش سنينشين عراق و نيروگاهها و شبكههاي آب و برق اني منطقه را منهدم نكرد. پس چرا بوش در قبال اقدامات رژيم اسراييل سكوت كرده است. دموكراتها بوش را به خاطر جناياتي از قبيل جنايات حديثه و ابوغريب مورد تقبيح قرار ميدهند، اما در قبال جنايات رژيم اسراييل و مجازات د سته جمعي گروهي بيگناه كه با حمايت مستقيم بوش صورت ميگيرد، سكوت ميكنند. اسراييل و حاميان اجير شدهي آن قصد دارند جنگ عراق را به ايران و سوريه بكشانند. آيا آمريكا بايد با تمام د شمنان اسراييل بجنگد؟ داشتن دليل اين كه چرا اسراييل همواره آمريكا را وارد جنگهاي خود ميكند، چندان مشكل نيست. غفلت مردم آمريكا و عوام فريبي دولتمردان اين كشور دليل اصلي چنين سياستي است. هم اكنون بوش سعي دارد ثابت كند سوريه در ربودن سربازان اسراييل از سوي حزب الله دست داشته است. بايد پرسيد وي با استناد به كدام مدرك چنين ادعايي دارد؟ چه كسي چنين توهماتي را به بوش القا ميكند؟ قطعناً اين سياست نيز از سوي همان افرادي طراحي شده است كه به بوش القا كردند عراق تا د ستيابي به تسليحات هستهاي فقط چند ماه فاصله دارد.
همان افراد بودند كه ادعا كردند بوش بايد همانند چرچيل، با سياست رفتار
كند و با حمله به عراق مانع دستيابي عراق به تسليحات هستهاي شود. چنين
افرادي به بوش القا كردند كه مردم عراق با آغوش باز از سربازان
آمريكايي استقبال خواهند كرد و دموكراسي در منطقه برقرار خواهد شد و به
اين ترتيب مردم فلسطين و اسراييل براي هميشه صلح خواهند كرد. آمريكا تا
كي بايد تاوان حماقتهاي بوش را بپردازد؟ منتقدان بوش چرا سكوت
كردهاند؟
متحد گوش به فرمان بوش وآمريکا توني بلروکشورانگلستان به دنبال
بمبگذاريهاي لندن، واژه مشترك كليه روزنامهنگاران «انكار» بوده است.
بمبگذاريها توجهات را معطوف جوامع مسلمان كرده و همه در پي نه تنها
عذر خواهي فوري آنها هستند بلكه از آنها انتظار ميرود با «افراطيون» و
به قول توني بلر «ايدئولوژي اهريمني» به مقابله برخيزند و از آنان
تبّري بجويند .
تونيبلر از كساني كه بمبگذاريها را مرتبط با سياست خارجي وي
ميدانند انتقاد ميكند و ادعاي اين عده را توجيهي براي منطق
تروريستها و دلايل آنها براي انجام حملات ميشمارد. با اين حال كسي به
دلايل دائماً متغير دخالتهاي غرب در جهان اسلام توجهي نميكند. در طي
دوران استعمار، د
خالت غربيها به بهانه حفاظت از مسيرهاي تجاري بود. در سال 1956 به
بهانه ملي سازي كانال سوئز، پس از جنگ جهاني دوم به بهانه مبارزه
باكمونيسم، پس از سال 1991 به بهانه مهار صدام حسين و در حال حاضر به
بهانه مبارزه باتروريسم صورت ميگيرد. تفاوتي نميكند كه در چه زمان و
عصري به سر ميبريم، دولتهاي غربي در همه حال بهانهاي براي دخالت در
کشورهاي آسيايي مييابند.
توني بلر دائماً دلايلش را براي شروع جنگ عراق تغيير ميداد. تسليحات
كشتار جمعي، اجراي قطعنامههاي سازمان ملل، سرنگون كردن يك د
يكتاتور مستبد وارتقاي دموكراسي در مقاطع مختلف زماني جزو بهانههاي
متعددي بودند كه وي مطرح كرد. تروريسم و
گوانتانامو
:هيچ
كس را نميتوان مورد آزار و شكنجه يا مجازاتها يا رفتارهاي ظالمانه يا
خلا
ف
انساني يا ترذ
يلي
قرار داد.
اما
به رغم اعلاميه جهاني حقوق بشر، كه به ماده هفتم آن در بالا اشاره شد،
مدعيان حقوق بشر در دنيا كه دولت حاكم آمريكا با توسل به سياستهاي
جنگطلبانه و تجاوزات نظامي،
گرد
نكش
ترين
آنان است، پس از لشکرکشي به افغانستان در سال ،۲۰۰۲در
زندان گوانتانامويي كه ساخت، صدها فرد مشكوك به "
تروريست
" و
طرفداران "
طالبان
" را د
ستگير
و به اين زندان برد.
هم
اكنون و بر اساس گزارشهاي بد
ست
آمده بين
۴۹۰تا
۵۲۰نفر
در زندان گوانتانامو كه در ژانويه
۲۰۰۲گشوده
شد، در بازداشت به سر ميبرند و تا كنون
۱۶۷نفر
از د
ستگيرشدگان آزاد و
۶۷نفر
به كشورهاي ديگر تحويل داده شدهاند.
زندانياني كه با زندانبانان همكاري ميكنند، يونيفورم سفيد و زندانياني كه همكاري نميكنند بايد يونيفورم زرد بپوشند و در سلولهاي انفرادي نگاه داشتته ميشوند. شرايط نگهداري زندانيان در اين اردوگاه و طول مدت بازداشت آ نها بد ون انجام محاكمه به انتقادات بينالمللي دامن زده است. اما اين پرسش مطرح ميشود كه آيا دولت بوش كه از حقوق و دموكراسي داد سخن ميدهد، خود به آن پايبند است؟ اما چند ماه پيش زماني كه فقط ! چهار سال از انتقال اولين زنداني به گوانتانامو گذ شته بود، سازمان عفو بينالملل از اتحاديه اروپا درخواست كرد كه آمريكا را به تعطيلي زندان گوانتانامو وادار كند. عفو بينالملل در سال گذ شته " ۲۰۰۵ميلادي" گفته بود كه اتحاديه اروپا بايد از دولت آمريكا بخواهد تاسيسات بازداشتگاهي خود را در گوانتانامو تعطيل كند. در نامهاي كه مدير اداره اروپايي عفو بينالملل به رياست دورهاي اتحاديه اروپا يعني اتريش نوشته بود، اذعان داشته بود، چهار سال پس از آغاز به كار تاسيسات بازداشتگاه گوانتانامو، بسيار شرمآور است كه اتحاديه اروپا همچنان سكوت اختيار كرده و نسبت به آن اغماض به خرج ميدهد. و در ادامه نوشته بود: ما خبرهايي ميشنويم مبني بر اينكه شكنجهها سوء رفتارهاي همانند آن مواردي كه در ابوغريب به وقوع پيوستند در گوانتانامو نيز در جريان است، اما آنگونه كه رسوايي ابوغريب محكوم شد، رسوايي گوانتانامو محكوم نميشود.
از سوي ديگر رييس انجمن حقوق بشر در لندن از بدرفتاري جنسي نظاميان آمريكايي با زندانيان در گوانتانامو خبر داده بود. وي در اينباره تاكيد كرده بود: پس از گذشت بيش از چهار سال از برپايي زندان گوانتانامو اوضاع در اين زندان بدتر و شمار زندانيان و بازداشت شد گان بيشتر و تجاوزات عليه آنان فجيعتر از گذشته شده است، تا حدي كه زندانيان در گوانتانامو مورد تعرض جنسي نظاميان آمريكايي قرار مي گيرند. اين در حالي است كه اخيرا شبكه هاي خبري گزارش داده كه عفو بينالملل از اروپا براي همكاري با سازمان اطلاعات مركزي آمريكا و قانون شكني دولتهاي اروپايي در انتقال مخفي زندانيان سيا به شدت انتقاد كرده است. در اين گزارش، هفت كشور اروپايي متهم شدهاند كه با كمك آمريكا در انتقال مظنونان به تروريسم به يك كشور ثالث، قوانين بينالمللي را زير پا گذاشتهاند. در گزارش عفو بينالملل آمده است: دولتهاي اروپايي دائما هر گونه اشتباهي را تكرار ميكنند، اما عفو بينالملل كه از آمريكا خواسته است زندان گوانتانامو را تعطيل كند، اعلام كرد كه انكار اين موضوع به اعتبار اتحاديه اروپا لطمه ميزند.
اين اولين باري است كه عفو بينالملل در بيانيهاي اعلام كرده بود كه دولتهاي اروپايي قانون شكني كردهاند. اين در شرايطي است كه كاخ سفيد، گزارش عفو بينالملل را پوچ و بيمعني ميخواند، در حالي كه در زمان حمله به عراق، تنها سندي كه براي مشروعيت حمله به عراق ارائه كرد، گزارش عفو بينالملل مبني بر محكوميت صدام حسين بود. در گزارش نشريه " واشنگتن تايمز" نيز آمده بود كه رييس دفتر سازمان عفو بينالملل در آمريكا نيز با اشاره به سخنان بوش مبني بر رد آخرين گزارش اين سازمان در محكوميت آمريكا گفت: همزمان كه گزارش عفو بينالملل به نفع بوش باشد، وي آن را جدي ميگيرد.
ويليام شولز كه از سالها پيش مامور عفو بينالملل در آمريكا بوده ، اظهار داشته است: دولت "جرج بوش" زماني كه به نفع خود ميداند به گزارشهاي عفو بينالملل تكيه ميكندد، اگر ما در گزارش آخر خود اظهارات بيمعنا و پوچي داشتهايم، چرا " دونالد رامسفلد " وزير دفاع آمريكا براي حمله به عراق به ما تكيه ميكند و چرا دولت آمريكا در مورد كوبا و چين و کورياي شمالي به گزارش عفو بينالملل تكيه دارد؟ عفو بينالملل سازماني مستقل است كه هيچ منافع سياسي، اقتصادي و ايدئولوژيكي از گزارشهاي خود برداشت نميكند. "دونالد رامسفلد" وزير دفاع آمريكا در مورد سياست خارجي آمريكا در مصاحبه با BBCدر ژوئن ۲۰۰۵گفته بود: مساله خليج گوانتانامو بسيار مهم است، كساني كه آنجا هستند تروريست هستند، كساني كه درقتل سه هزار آمريكايي دست داشتهاند و اطلاعاتي كه ما از اين افراد به د ست آوردهايم، در فهم چگونگي عملكرد شبكه القاعده بسيار ارزشمند بوده است. وي، اظهار داشته بود: "رييس جمهور "جرج بوش" از همان ابتداي كار تاكيد كرد كه رفتار با اين افراد انساني خواهد بود "اين مساله رعايت شد " رامسفلد تصريح كرده بود: "هيچ كس دوست ندارد آدمها را در زندان ببيند اما مساله اين نيست كه ما چه چيزي را دوست داريم يا ترجيح ميدهيم ، دليل ساده و اصلي تاسيس زنداني چون گوانتانامو اين بود كه آمريكا به مكاني امن براي نگهداري و بازجويي از دشمنان مبارز خود نياز داشت."
وي در مصاحبه خود با شبكه خبري BBCاظهار داشته بود: " گوانتانامو مساله اصلي نيست، بلكه مساله اصلي تا حدود زيادي به اين باز ميگردد كه در مقابله با افراط گرايي پيچيده و سخت كنوني در سرزمين ناشناختهاي قرار داريم، تا زماني كه نگهداري از تروريستها ضروري است به اين زندان نيز نياز است و شكي نيست كه عبارت "گوانتانامو" امروز چندان معناي خوبي نميدهد." در كنار تمام مسائلي كه مسوولان كاخ سفيد در سالهاي گذشته و در اظهار نظرهاي خود در مورد گوانتانامو اظهار داشته بودند، اخيرا دو هفته پيش ريس اداره عفو بينالملل در گزارش سالانه كه در لندن ارائه كرده، خسارتهاي كشورهاي فقير و عقب مانده بر اثر جنگ آمريكا و غرب با تروريسم را بزرگترين معضل حقوق بشر در سطح جهان در سال ۲۰۰۵اعلام كرده است. به گفته وي، قانون شكنيهاي مختلف دولت آمريكا در سال ۲۰۰۵به بهانه جنگ عليه تروريسم و ناديده گرفتن حقوق ديگران، موجب تضعيف هر گونه اميدي براي حل معضل نقض حقوق بشر در سطح جهان شده است.