یکصد گفتار
برای نخستین آشنائی با شالوده های فلسفه مارکسیستی لنینیستی
«بخش دوم»
جدال میان دهقانان آزاد
و صاحبان بزرگ برده
فصل - ششم تئوری مارکسیستی لنینیستی فرماسیون های اجتماعی - اقتصادی
درس ۶۰ برده داری
تجزیه نظام کمون اولیه و سیر جامعه بسوی اشکال بالاتر، بر شالوده مالکیت خصوصی و استثمار، در مقطع تاریخی یک گام ارتجاعی نیست، و کمون اولیه یک مدینه فاضله از دست رفته، که نابودیش افسوس را برانگیزاند نبود، بلکه نابودی آن یک ضرورت تکامل و یک گام ناگزیردر جهت پیشرفت عمومی جامعه بسوی آینده بوده است. می بایست آن جامعه اشتراکی اولیه جای خویش را به جوامع متکی بر استثمار می داد، تساوی و اشتراک موجود در آن نفی می شد، تا پس از گذار از مراحل مختلف جامعه بشری، با نظامات متکی بر استثمار و مالکیت خصوصی را نفی کند و بار دیگر در سطحی والا، با برخورداری از عالی ترین سطح تمدن و بر شالوده نیروهای مولده پر توانی به اصول اشتراک و تساوی برسد، جامعه از طریق نفی نفی کیفیتا به مرحله بالاتر نیل کند و تاریخ انسانی به دوران واقعی خویش، به دوران کمونیسم گام نهد.
برده داری یکی از فرماسیون هائیست که در جریان تکامل تاریخ، جای کمون اولیه را گرفته است. این نخستین صورت بندی کلاسیک اجتماعی- اقتصادی بر شالوده استثمار فرد از فرد است که در آن طبقات وجود دارد و به جای تساوی بین افراد، مناسبات فرماندهی و فرمانبرداری پدید می شود. برده داری، در مرحله تلاشی کمون اولیه و بر شالوده افزایش نابرابری اقتصادی که خود ثمره پیدایش مالکیت فردی بود، نضج گرفت.
(1)
دو طبقه اصلی این صورت بندی اجتماعی- اقتصادی، "بردگان" و
"برده داران" بودند. برده داران، صاحب برده، صاحب زمین های وسیع و
کارگاه ها و کشتی ها بودند. بردگان، فاقد هر گونه مالکیتی بودند
حتی مالک و صاحب اختیار جان خود نیز نبودند. علاوه بر این دو طبقه
اصلی، در نظام برده داری طبقات میانه و بینابینی نظیر مالکین کوچک،
پیشه وران، دهقانان و تولید کنندگان آزاد- که از کار خود زندگی می
کردند (به ویژه در مرحله نخست و کلاسیک این نظام) و هم چنین عناصر
وازده و بی طبقه که از مالکین کوچک ورشکست شده و تولید کننده خرده
پای ورشکست شده، ولی غیر برده، تشکیل می شدند نیز وجود داشتند.
(در مورد این عناصر بی طبقه و وازده دوران باستان، در برخی آثار و نوشته ها واژه "پرولتاریای آنتیک" را مشاهده می کنیم که البته هیچ ربطی با پرولتاریا به معنای علمی و امروزی این واژه ندارد و در حقیقت آن عناصر، اغلب لومپن ها را تشکیل می دادند.)
شالوده مناسبات تولیدی در این صورت بندی عبارتست از مالکیت خصوصی برده دار بر تولید (مزارع، معادن، کارگاه ها، افزار تولید،...) و بر تولید کنندگان یعنی بر بردگان. برده به عنوان و نظیر یک شیئی قابل خرید و فروش بود، انسان شمرده نمی شد و برده دار صاحب جان او نیز به شمار می رفت و می توانست با او همچنان رفتار کند که با هر ملک دیگر خود و ابزار یا شیئی تحت مالکیتش می کرد. برده که مولد بی واسطه نعمات مادی بود، هیچ فرقی با سایر اشیاء نداشت. و ناگزیر به انجام هر بیگاری و فرمانی بود. بهره کشی از بردگان بر پایه اعمال فشار غیر اقتصادی و زور استوار بود، خود برده داران به اقشار مختلف نظیر مالکان بزرگ زمین، صاحبان کارگاه های پیشه وری و صنعتگری و کشتی سازی و بازرگانان و سوداگران و رباخواران تقسیم می شدند.
از نظر نیروهای مولده، در فرماسیون برده داری آلات تولیدی فلزی (نخست برنز و سپس آهن) جای وسایل چوبی و سنگی را می گیرد. بازده کار در نتیجه پیدایش خیش آهن و داس آهنی بالا می رود. عده زیاد بردگان- اگر چه هر یک بازده کمی داشتند- خود به یک عامل نیروی تولید بدل می شود. شاخه های جدید کشاورزی رشد می یابد. طرق مصنوعی آبیاری و حفر ترعه ها و ایجاد سدهای کوچک، وسائل استخراج معادن، آسیاب های مختلف، کوره های ابتدائی ذوب فلز مورد استفاده قرار می گیرد. مشاغل مختلف پیشه وری در شهرها ایجاد شده و امور ساختمانی و کشتی سازی و ارابه سازی و تکنیک نظامی و امور تجارتی رشد می یابد.
در نظام برده داری، برده دار نه تنها اضافه محصول کار برده را از او می گیرد، بلکه آن بخشی از محصول را که برای معیشت و ادامه زندگی خود برده ضرور بود تا بتواند نیروی کار خود را تجدید کند نیز به غارت می برد. این زورگوئی و غارتگری خشن و اعمال فشار غیر اقتصادی و رفتار بی اندازه غیر انسانی با بردگان، موجب مرگ و میر سریع بردگان می شد. آنها در واقع هم بدتر از حیوانات می زیستند و نمونه هائی هست که حاکی از رفتار بهترصاحب برده با حشم است تا برده ارزان قیمت و سهل الوصول.
نیاز دائمی به تامین بردگان را بطور عمده جنگ هائی که برده داران براه می انداختند مرتفع می کرد. اسرا از قبایل و اقوام دیگر، مهمترین سرچشمه تهیه برده به شمار می آمد. افراد سایر جوامع به بند اسارت می افتادند و بنده می شدند و سپس به موضوع بهره کشی بدل گردیده، برده می شدند. ولی علاوه بر جنگ و اسرا، پیشه وران و دهقانان ورشکسته نیز که سابقا آزاد بودند، نخست بدهکار برده داران صاحب ثروت می شدند و سپس در اثر وام داری به زنجیر بردگی در می آمدند. پس بردگی دارای دو منبع عمده بود: جنگ و دامداری.
(2)
عوامل روبنایی در این فرماسیون
دولت برای نخستین بار در دوران بردگی پدید می شود. جامعه دیگر به طبقات متخاصم بهره کش و بهره ده تقسیم شده و بدون دستگاه دولتی ممکن نبود توده بردگان را به اطاعت وا داشت و به تحمل آن همه زجر و غذاب وادار ساخت. برای اداره جامعه به سود برده داران و ادامه غارتگری آنان وجود دولت ناگزیر و لازم بود. همراه دولت و واحدهای ارتشی و قوای مسلح و دستگاه اداری و نهادهای مختلف وابسته به آن، بوروکراسی وسیع دولتی بتدریج شکل گرفت.
فرهنگ، علم، هنر- در شرایط کار عده عظیم بردگان و ارزانی بی نهایت آنها علیرغم وسائلی که هنوز بسیار ابتدائی است، اضافه محصولی بدست می آمد که امکان نسبتا بیشتری را (نسبت به کمون اولیه و سطح بسیار نازل آن) برای رشد وسائل تولید و افزایش مواد مصرفی و زمینه ترقی را برای دانش ها و هنر فراهم می سازد. برده داران به برکت کار بی حساب و ارزان بردگان خود را هرگونه کار بدنی و امور تولید مادی رها می نمایند و به نحوی انحصاری اداره امور جامعه و جریانات سیاسی و زمینه های مربوط به علم و هنر و فرهنگ معنوی را در دست خویش متمرکز می سازند.
در این دوران است که کار بدنی باید رو در رو، در مقابله و تعارض با کار فکری قرار گیرد. در این نظام، این امکان پیدا می شود (امکانی که در کمون اولیه به علت رشد ناچیز آلات تولید و عدم کفایت محصولات مصرفی موجود نبود) که کسانی کاملا خود را وقف کار فکری (علمی، هنری و...) کنند، این امکان پدید می آید که علم و فرهنگ ترقی عظیمی نماید، متفکران و هنرمندان بزرگ که آوازه شهرت و ثمرات فعالیت معنویشان هنوز هم جهان را در می نوردد، در خاور و باختر پدید آیند. در جامعه یونان، فرهنگ به اوجی شگرف رسید و عالیترین قله تکامل علم و فلسفه و درام و شعر و حجاری و معماری در این سرزمین به وجود آمد. دولت برده داری روم باستان این ارثیه غنی را کسب کرد و مجموعه فرهنگ یونانی- رومی که فرهنگ آنتیک نام دارد، مهمترین مرحله تکامل تمدن انسانی در دوران باستان است. سیر تاریخ چنان بود که یونان و روم توانستند بهترین دست آورده های تمدن خلق های دیگر را کسب کنند و از آن یک سنتز کامل تر پدید آورند.
در همین دوران، تقابل بین شهر و ده نیز بروز می کند، شهر رو در رو و در مقابل ده قرار می گیرد. در کمون اولیه بین منزلگاه های انسان، تفاوتی که پایه ای برای هم آوردی و مقابله آنها باشد وجود نداشت. سطح نازل نیروهای مولده و ماهیت مناسبات تولیدی مانع از ایجاد چنان تفاوت هائی می شد. اما در فرماسیون اجتماعی- اقتصادی برده داری، بازرگانان، پیشه وران دستگاه اداری، مرکز تعلیم ارتشی و مرکز امور فرهنگی و هنری در شهرها متمرکز می شوند و نقاط مسکونی دیگر یعنی دهات در سطح نازل تر و رشد می مانند و مرکز حشم داری و کشاورزی و کار صعب بردگان می گردند. سرآغاز این دو پدیده یعنی تقابل بین کار یدی و کار فکری و تقابل بین شهر و ده که در مرحله عالی کمونیسم از بین خواهد رفت، در جامعه برده داری یافت می شود.
(3)
قانون اساسی اقتصادی در نظام برده داری، عبارت از تولید محصول
اضافی برای رفع نیازهای مصرفی برده داران از راه استثمار بی رحمانه
بردگان، بر اساس مالکیت کامل بر وسائل تولید و بر خود بردگان. در
این نظام، برده داران بخش بزرگی از محصول کار بردگان را صرف مخارج
غیر تولیدی از قبیل ارضاء هوس های شخصی و گنج اندوزی و ساختمان های
نظامی و جمع آوری سپاه و ساختمان قصرها و قلعه ها و معابد و به راه
انداختن مراسم عیاشی و تشریفات و غیره می کردند. تنها بخش ناچیزی
از محصول کار بردگان برای توسعه تولید بکار می رفت. جنگ های مخرب
موجب انهدام نیروهای مولده و کشتار جمعی مردم بود. بردگان نیز هیچ
گونه نفعی در تکامل تولید و رشد آن نداشتند. بدین علل است که تولید
در فرماسیون برده داری پیشرفتی نداشت یا بسیار کند پیش می رفت.
نظام برده داری دچار تضاد های عدیده بود. شکل بهره کشی برده داری
عمده ترین نیروی تولید را که بردگان بودند نابود می کرد، در حالی
که نیاز عینی موجود برده فزاینده بود. از این رو جنگ مهمترین وسیله
تهیه آن به شمار می رفت. اما قدرت نظامی جامعه بر توده تولید
کنندگان کوچک آزاد از قبیل دهقانان و پیشه وران متکی بود که ارتش
را تشکیل می دادند و بار مالیات ها را تحمل می کردند ولی اینان نیز
به نحو روز افزونی در نتیجه رقابت تولید برده داری بزرگ و بار
مالیات ها ورشکست و فنا می شدند و بدین طریق تضاد آشتی ناپذیر
دیگری بین صاحبان بزرگ برده و دهقانان آزاد روز به روز قوت می
گرفت. از بین رفتن تدریجی توده خرده پای آزاد، هم قدرت اقتصادی
جوامع برده داری را کاهش می داد، هم از نیروی نظامی و سیاسی آنها
می کاست.
تشدید تضادهای درونی، بالاخره این جامعه را، که به هنگام خود نقش مهمی در تکامل تاریخ ایفا کرد و مبانی پیشرفت و تمدن را گذاشت، رو به زوال برد.
(4)
راهی که تجزیه جامعه اشتراکی اولیه پیموده و طریقی که به جامعه
طبقاتی رسیده در همه جا یکسان نیست. این، یک روند تحولی طولانیست
که از راه های مختلف و با ویژگی های گوناگون به تشکیل طبقات متخاصم
و دولت ها انجامیده است. نه تنها برده داری با خصوصیات و به شکل
کلاسیک راه منحصر به فرد گذار از کمون اولیه به جامعه طبقاتی نیست،
بلکه خود برده داری نیز از نظرخصوصیات روند تشکیل و ایجاد، و از
نظر ویژگی های استثمار کار بردگان، و از نظر اشکال مختلف سازمان
امور نظامی و دولتی، در مناطق مختلف، تفاوت هائی بسیار داشته و از
این لحاظ که وابسته به کدام دوران تاریخی معین بوده و چه مشخصات
جغرافیائی و جمعیتی داشته، اشکال گوناگون یافته است.
بردگی نخست در بابل و آشور و مصر و چین و هند پدید آمد. در بین
النهرین از هزاره چهارم تا هزاره دوم پیش از میلاد، در
ماوراءالقفقاز درهزاره اول پیش از میلاد، در آسیای میانه در قرون
هشتم و هفتم پیش از میلاد بردگی پدید شد. ولی بویژه در یونان و روم
باستان و همچنین تا حدودی در کلده و آشور و مصر است که برده داری
به شکل کلاسیک خود تکامل حاصل کرد. در یونان باستان این فرماسیون
در قرون پنجم و چهارم قبل از میلاد به اوج رونق خود رسید که به
نوبه خویش موجب توسعه برده داری در آسیای صغیر، مصر و مقدونیه شد و
این دوران 2000 تا 2500 سال پیش را در برمی گیرد. در رم باستان اوج
نظام برده داری به دو قرن قبل تا دو قرن بعد از میلاد باز می گردد.
در شرق و از آن جمله در میهن ما- در آن حدی که بردگی وجود داشت-
بیشتر خصلت پدر شاهی و خانوادگی به خود گرفت. بطور کلی برده داری
با اشکال و درجات و عمق گوناگون تقریبا در نزد همه اقوام جهان وجود
داشته اگر چه نه درهمه جا به صورت شیوه تولید مسلط در آمده. از
وجود کار بردگان در سرزمین های مختلف نمی توان نتیجه گرفت که در
همه جا پس از تلاشی نظام کمون اولیه، فرماسیون برده داری تسلط
یافته است.
(5)
در شرق باستان دولت نقش خاصی می یابد، بوروکراسی وسیع دولتی و هرم
قدرت دولتی در شرق و در کشورما، به صورتی بود که دیوان های وابسته
به دربار به دور پادشاهانی که قدرتی الهی به خود نسبت می دادند
متمرکز می شدند. این بوروکراسی و دستگاه حاکمه، به همراه پادشاه
امکان می یافت که به قول کارل مارکس تمام جامعه را به یک "بردگی
همگانی" محکوم کند. در این شکل، اقتصاد بر پایه بهره گیری اشتراکی
و مالکیت دولتی بر زمین و استثمار توده های محل، از طرف دستگاه
دولتی قرار داشت که بخش بزرگی از عواید را بعنوان مالیات یا خراج،
از کشاورزان و دامداران و تولید کنندگان دیگر دریافت می کرد.
کمونوته ها و یا همبودهای آزاد دهقانی به این ترتیب استقلال خود را
به تدریج از دست داده و وابسته به دولت می شدند. اداره امور
اقتصادی و سیاسی در دست دولت متمرکز می شد و مجموع دهقانان و تولید
کنندگان و سراسر جامعه به حالت وابستگی کامل و "بردگی جمعی" در می
آمد. گروهی از جامعه شناسان مارکسیست معتقدند که تشکیل دولت در شرق
باستان بر پایه تقسیم افراد جامعه به بنده و آزاد صورت نگرفت بلکه
تقسیم جامعه به دو گروه فقیر و غنی مبنای اولیه تشکیل دولت بوده و
در واقع پیدایش روحانیون و سلحشوران و روسای قبائل و اشراف طوایف و
قشربندی درونی جامعه آن زمان، در نتیجه تمرکز تدریجی ثروت و قدرت
در دست روسا و روحانیون و ریش سفیدان موجب شد که جامعه بی طبقه
طایفه ای بدو گروه توانگر و درویش یعنی اشراف و روحانیون از طرفی و
سایر افراد طایفه از سوی دیگر تقسیم شود. وظایف اقتصادی متعددی که
به عهده روسای طوایف و پیشوایان قبائل بود از قبیل تقسیم نوبتی
زمین ها و آبیاری و نظارت بر آنها و حفظ امنیت طایفه و قبیله در
مقابل حملات و دستبردها، نگاهداری و مرمت راه ها توام با تفاوت در
ثروت موجب پیدایش نخستین دولت های شرقی گردیده است. در این دولت ها
و جوامع شرقی از کار بردگان نیز (که در آن مرحله از اسرای جنگی
بودند) برای امور مختلف دولتی استفاده می شد. این امر که مالکیت
خصوصی بر زمین وجود نداشت و شکل تولید اشتراکی بود، چنان مانعی در
راه توسعه نظام برده داری و تسلط آن بر اقتصاد این جوامع به وجود
آورد که هیچگاه این صورت بندی اجتماعی- اقتصادی در خاورزمین به
درجه بسط یافته ای نرسید، و بردگان هیچگاه طبقه عمده و نیروی اساسی
جامعه را تشکیل ندادند. عامل انقلابی در جامعه که نقش اساسی را در
قیام ها و عصیان ها ایفا می کردند توده های دهقانی بودند نه
بردگان.
دولت های شرق باستان از طریق انحصار مالکیت زمین و بستن عوارض
سنگین، وضع مادی این توده را تا شرایط بردگان تنزل می دادند، با
این حال در سرزمین های خاور زمین بردگان، از طرف شاه و اشراف و
روحانیون نه تنها مانند خدمت گذاران خانگی و اشیاء تجملی مورد
استفاده قرار می گرفتند بلکه به میزان کم و بیش وسیعی در معادن، در
کارهای ساختمانی و پیشه وری، در پرستش گاه ها و حتی در کشاورزی نیز
استثمار می شدند.
(6)
در میهن ما ایران خصلت اصلی این نظام و رسم بردگی، علاوه بر دو اصل
سابق الذکر یعنی نقش خاص دولت و دیوان های وابسته به دربار و
"بردگی جمعی" حاکم بر جامعه، با این خصوصیت نیز مشخص می گردد که
بردگی به معنای اخص کلمه اعم از خانگی و یا جنگی و تا حدود معینی
در ساختمان کاخ ها و راه ها و کار در معادن پدید شد. دامنه شرکت
برده در تولید در کشور ما به میزان روم و یونان نرسید. برده داری
در میهن ما با بقایای جدی جامعه دودمانی همراه بود و سپس همراه بسط
نظام ارباب- رعیتی تا دیر زمانی باقی ماند.
البته تمام جوانب اقتصادی و اجتماعی و انسانی وضع در آن دوران ها
هنوز روشن نیست و تاریخ گذشته میهن ما در انتظاربررسی های ژرف تری
است. تحقیقاتی که تا کنون انجام شده نشان می دهد که بعلت مزایای
طبیعی ناحیه جنوب غربی دشت شوش که مشابه با شرایط بین النهرین بود،
از هزاره سوم قبل از میلاد تمدنی بوجود آمده که مظهر آن نخستین
دولت در این سرزمین یعنی دولت عیلام است. این دولت دشت ها و جبال
جنوب باختری ایران و سواحل خلیج فارس را در برمی گرفت. این امر که
پادشاهان عیلام خود را پدر و شاه و خدا می نامیدند، نشان تلاشی
نظام طایفه ای در این مناطق و بوجود آمدن نخستین جامعه طبقاتی با
دستگاه دولتی استبدادی است. مالکیت دولتی و شیوه اشتراکی تولید،
پایه اساسی اقتصاد دولت عیلام بود. شهرهای متعدد، نشانه پیدایش
پیشه های گوناگون و جدا شدن پیشه وری از کشاورزی و دلیل پیشرفت مهم
امر مبادلات است. غیر از مناطق غربی ایران، در آن زمان اوضاع
اقتصادی و اجتماعی به کندی پیش می رفت و اقتصاد، به مراتب عقب
افتاده تر از عیلام و نواحی همسایه آن یعنی بابل، آسیای صغیر و مصر
در هزاره سوم پیش از میلاد است. به همین جهت یک منشی بابلی که در
آن عهد می زیست نوشت:
"عالم تمدن به دامنه های زاگروس خاتمه می یابد." استفاده از مفرغ
که در حدود هزاره دوم پیش از میلاد آغاز شد و رشد مبادلات و بسط
ارتباط با تمدن ها و اجتماعات پیشرفته و اتصال بقیه نواحی ایران با
مناطق غربی و همسایه تدریجا در اوضاع اقتصادی و اجتماعی تاثیر کرد.
دولت کاسیان و دولت میتانی که طی هزاره دوم قبل از میلاد در مناطق
غربی به مثابه دو دولت مقتدر پادشاهی تاسیس شدند نشان آن بود که
قشربندی طبقاتی در جامعه به حدی رسیده بود که تشکیل دولت مرکزی را
برای تحکیم موقعیت طبقه حاکمه و اجرای وظایف عمومی ضروری می ساخت.
دولت کاسیان در نواحی کوهستانی لرستان در واقع حکومت امرای بزرگ
دامدار بر توده های قبیله بود. مراتع و زمین های محدود به عموم
تعلق داشت و کشت و زرع به طورجمعی صورت می گرفت و بزرگان قبایل و
سپس پادشاهان، مالک آنها شمرده می شدند. دولت کاسی عبارت از حکومتی
اشرافی و نظامی بود که هنوز بر پایه نظام طایفه ای قرار داشت.
در دولت میتانی قشربندی روشن تری وجود داشت و اقشار مختلف در خدمت
"کاخ" بودند.
بندگی از طریق وامدار کردن و رباخواری و پسر خواندگی و دختر
خواندگی پدید شد. برده داری به مقیاس معینی از جانب دولت میتانی
مورد استفاده قرار می گرفت ولی شیوه مسلط، بهره داری اشتراکی و
مالکیت دولتی است. در آغاز هزاره اول پیش از میلاد دو حادثه مهم در
میهن ما روی می دهد: استفاده از آهن و سومین مهاجمه اقوام هند و
ایرانی به سرزمین ایران، آهن، اسب و وسائل چرخدار تحول بزرگی در
نیروهای مولده بوجود آوردند. تقسیم نواحی بین سران طوایف فاتح
آریائی به تبدیل جامعه بی طبقه بومی، به جای طبقاتی کمک کرد.
در قرن های نهم و هشتم پیش از میلاد جامعه ایران مرکب از سه طبقه
متمایز بود: امیر و بزرگان آریائی تابع او، روستائیان که با وجود
کمونوته ها یا همبودهای دهقانی و آزادی نسبی تحت رقیت و استثمار
امیران و بزرگان بودند، و بردگان که از آزادی و دارائی بهره ای
نداشتند. در سرای این امرا غلامان و کنیزان و انواع پیشه وران برده
وجود داشتند.
تشکیل دولت ماد به قرن هشتم قبل از میلاد باز می گردد. طوایف متعدد
در هر قوم تحت اداره واحد متمرکز شده بر اثر جنگ ها روند تمرکز
ثروت و اختلاف درآمد سریع تر شد. در زمان هوخشتره در قرن ششم پیش
از میلاد استفاده از کار بردگان چه برای خدمت گذارای بزرگان و در
معابد و چه برای استفاده اقتصادی قوت گرفت. جامعه طبقاتی بیش از
پیش رشد می یافت. مالکیت دولتی به تدریج ویس ها یا کمون های
دودمانی را که رژیم تولید اشتراکی را حفظ کرده بودند به تادیه باج
و خراج و مالیات مجبور ساخت. در کنار این امر دولت ماد از نیروی
کار بردگان برای امورکشاورزی و صنعتی در معادن و امور ساختمانی
استفاده می کرد. از قرن هشتم، پیشه ها و هنرها در نزد اقوام ماد
رونق بسیار یافت.
دولت پارس نیز در قرن ششم پیش از میلاد بر اساس حفظ منافع اشراف
طوایف و استثمار توده های روستائی بوجود آمد. استفاده از بردگان به
صورت ابتدائی و خانگی نیز معمول بود. تسلط بر شاهنشاهی ماد و تشکیل
دولت هخامنشی، نخستین دولت سراسری ایران موجب تسریع روند تقسیم
طبقاتی و تمرکز دولتی گردید. در این دوران اساس اقتصاد را کشاورزی
تشکیل می داد، کانال ها، راه ها و سدها ساخته شد، حفر قنات و درخت
کاری و استخراج فلزات رونق یافت، آبیاری مصنوعی و کشتیرانی توسعه
یافت.
(7)
تلاشی فرماسیون برده داری
پس از رشد معینی که خود قرن ها و قرن ها به طول انجامید، دیگر
نیروهای مولده نمی توانستند در چارچوب مناسبات تولیدی جامعه برده
داری تکامل یابند. تضادهای طبقاتی به صورتی حاد تشدید می شد. اجبار
غیر اقتصادی و جور و ستم وحشیانه موجب بازده اندک کار بردگان، موجب
نابودی جمعی آنان، موجب عدم علاقه آنان به هر گونه ترقی فنی و
تکمیل ابزار کار بود. تنها اکثریت عددی بردگان بود که همه این ها
را جبران می کرد ولی این امر نمی توانست مدت زیادی به درازا کشد.
جامعه به سرعت به طرف انحطاط می رفت.
برده داران در زندگی پر عیش و نوش، پر از تجمل و شکوه غرق می شدند.
بردگان بیش از پیش دست به شورش و قیام می زدند.
بر اثر قیام های بزرگ بردگان که شورش تاریخی اسپارتاکوس نمونه
آنهاست شالوده برده داری متزلزل می شود. این قیام ها چه از جانب
بردگان که دیگر تحمل ادامه وضع را نداشتند و چه از جانب دهقانان
آزاد و پیشه وران که دائما با خطر ورشکست و تبدیل به برده روبرو
بودند، و همچنین انحطاط و فساد بی سابقه در راس هرم اجتماع، جامعه
برده داری را که دیگر به طورعینی نیز نمی توانست پاسخگوی نیاز
تکامل جامعه باشد، از درون پوساند و متلاشی کرد. در بسیاری موارد،
هجوم قبایل خارجی نظامات برده داری را به آسانی از پای در آورد و
آن را منهدم ساخت. به جای این فرماسیون، "صورت بندی اجتماعی-
اقتصادی" دیگری که آن هم بر شالوده استثمار متکی بود، منتهی اصولی
دیگر داشت، مستقر شد. این نظام در شکل کلاسیک فئودالیسم و به نسبت
نظام برده داری مترقی تر بود و امکانات تازه ای را برای رشد
نیروهای مولده و ترقی اجتماع بوجود آورد.