یکصد گفتار

برای نخستین آشنائی با شالوده های فلسفه مارکسیستی لنینیستی

«بخش دوم»

نظام نوین
عناصری از نظام کهنه را
با خود حمل می کند
 

فصل - ششم تئوری مارکسیستی لنینیستی فرماسیون های اجتماعی - اقتصادی


درس ۶۳ - فرماسیون سرمایه داری
- اصول اولیه

 (1)

فرماسیون سرمایه داری ساخت دیگر استثماری و طبقاتی است که تاریخ بشر به خود شناخته و پیدایش آن از نظرتکامل جامعه بشری گامی است به جلو، مرحله ایست مترقی تر نسبت به فئودالیسم که به نوبه و به موقع خود سدهائی را که در مقابل رشد نیروهای مولده و تکامل اجتماع به وجود می آید درهم می شکند و جامعه را به جلو می راند. سرمایه داری آخرین نظام متکی بر بهره کشی، واپسین فرماسیون مرکب از طبقات متخاصم است. پس از این مرحله، دفتر اجتماعات طبقاتی و استثماری بسته، و فصل نوین تاریخ بشر آغاز می شود، فصلی که می توان آن را تاریخ واقعی بشری دانست و هرچه پیش از آن بوده، ما قبل تاریخ انسانی بشمار آورد. دوران ما، دوران گذار جامعه بشری در مقیاس جهانی از سرمایه داری به سوسیالیسم است. ما در عصری زندگی می کنیم که شاهد از بین رفتن آخرین نظام استثماری هستیم و از جمله نسل هائی هستیم که زایش، گسترش و بالاخره جهانشمولی کمونیسم، جامعه انسانی آینده، جامعه فارغ از بهره کش و ستم، فارغ از نبرد طبقاتی و تناقضات اجتماعی وابسته بدان را شاهد هستند. ولی این گذار خود نبردیست طولانی، پر فراز و نشیب، دشوار و افتخارآمیز. ما نه تنها شاهد، بلکه شرکت کننده در این نبردیم و به جاست که بیشتر و بهتر با فرماسیون سرمایه داری و مقولات مربوط بدان، بطور علمی و عمیق آشنا شویم. بدین جهت لازم است مفصل تر از سایر صورتبندی ها که تا کنون مورد بحث قرار دادیم، مقولات و قوانین این صورت بندی را که ایران ما نیز به نحوی گسترده و پر شتاب وارد آن شده فراگیریم.

(2)
1) تولید کالائی- تولید کالائی بسیار قدیمی تر از نظام سرمایه داریست و در جوامع پیش از سرمایه داری نیز وجود داشته است. اما در سرمایه داری دیگر تقریبا همه چیز شکل کالا به خود می گیرد و اصل خرید و فروش بر کلیه شئون اقتصادی حکومت می کند. اگر اقتصاد طبیعی بسته، وجه مشخصه فئودالیسم است، تولید کالائی گسترده و در اوج تکامل، وجه مشخصه سرمایه داری است. تولید کالائی ساده که در فرماسیون فئودالیسم نیز هست در مراحل آخر آن دوران، یعنی به هنگامی که تلاشی آن آغاز می شود، بتدریج بر پایه پیدایش تولید سرمایه داری قرار می گیرد و در فرماسیون سرمایه داری تفوق پیدا می کند و همه گیر می شود و تمام رشته های تولید را در برمی گیرد. در جامعه سرمایه داری خود نیروی کار انسان به یک کالا بدل می گردد و این نکته مهمی است که در درک ماهیت سرمایه داری باید بدان توجه داشت. نه فقط اجناس ساخته شده بصورت متاع و کالا مورد مبادله و خرید و فروش قرار می گیرد، بلکه نیروی کار انسانی، خود به یک کالا بدل می شود و می تواند به بازار آید. کسی که صاحب آنست (یعنی نیروی کار دارد، یعنی کارگر است) می تواند آن را بفروشد. دیگری که بدان احتیاج دارد و می تواند از آن بهره برداری کند (یعنی کارفرما است و می تواند مبلغی بابت این کالای ویژه ای که بدست می آورد بپردازد) آن را می خرد. تولید کالائی ساده پیشه وران و دهقانان بر پایه کار انفرادی و شخصی تولید کننده قرار دارد، در حالی که تولید کالائی سرمایه داری برمبنای استفاده از کار افراد دیگر، براساس بهره گیری از نیروی کار کس دیگر بر اساس خرید نیروی کار و بهره کشی از آن استوار است.

2) مرحله ابتدائی تولید سرمایه داری، همکاری ساده سرمایه داری نامیده می شود. این مقوله بیان کننده شکلی از اجتماعی شدن کار است. معنای این مقوله آن است که سرمایه دار یعنی کسی که سرمایه ای دارد و می تواند نیروی کار را بخرد، عده ای از کارگران یعنی کسانی را که چیزی ندارند و حاضر به فروش نیروی کار خود هستند، اجیر می کند، آنها را مزد بگیر خود می کند و این کارگران به موازات هم، همراه با هم، کار مشخص و مشابهی را انجام می دهند. مثلا در برخی از کارگاه های قالیبافی ایران کارگران مزد بگیر کار مشابه انجام می دهند و همه به موازات هم در مقابل مزدی که می گیرند، نیروی خود را به طور مشابه به کار می اندازند تا قالی آماده شود. این همکاری ساده سرمایه داری و مرحله ابتدائی تولید سرمایه داری است. این مرحله به علت آنکه کار را بصورت جمعی سازمان می دهد، به علت آنکه در وسائل تولید صرفه جوئی می کند، و از مخارج تولید می کاهد، بر میزان باروری و بر سرعت کار می افزاید و سود بیشتری را عاید کسی که نیروی کار را خریده می کند و بنابراین خود در حقیقت، سبب شکفتگی نیروهای مولده می شود.

3) مانوفاکتور- مرحله بعدی پس از همکاری ساده سرمایه داری است. از نظر لغوی این واژه به معنای کارگاه دستی است ولی باید به مفهوم آن توجه کرد که عبارت است از آن تولید سرمایه داری که برپایه سیستم کار و تکنیک پیشه وری قرار دارد. مثلا وقتی که صاحب سرمایه یعنی کسی که نیروی کار را به مثابه کالائی می خرد، می تواند افراد مختلف و پیشه وران و صنعتگران گوناگونی را که هر یک در رشته معینی تخصص دارند، اجیر کند و آنها در یک کارگاه برای ساختن یک کالای بغرنج تر و محتاج به پیشه های گوناگون به کار گمارد، آن وقت ما با مانوفاکتور که عامل مشخصه مرحله معینی از تکامل سرمایه داری است روبرو هستیم. در اینجا کارگران مزد بگیر که نیروی کار خود را فروخته اند، همه یک کار مشابه و واحد انجام نمی دهند و فعالیت تولیدی آنها مشابه نیست، زیرا هر یک تخصص خاصی دارند، از پیشه خاصی سر رشته دارند؛ با هم کار می کنند، ولی مجموع کار آنها است که کالای مورد نظر سرمایه دار اجیرکننده را به وجود می آورد. همچنین وقتی که در یک کارگاه عمل ساختن و آماده کردن هر بخش از کالا به یک کارگر و پیشه ور سپرده شود و به تدریج کالای مورد نظر بر اثر کار کارگران مختلف به شکل نهائی خود در آید ما با مانوفاکتور روبرو هستیم. مثلا یک کارگاه مبل سازی که در آن نجار و سراج و خیاط هر یک نیروی کار و مهارت خود را به صاحب کارگاه فروخته و هر یک کار مشخص و حرفه ویژه خود را انجام می دهد ولی نتیجه کار مبل است که کالای واحد مورد نظر سرمایه دار و متعلق به سرمایه دار اجیر کننده است. مانوفاکتورها شرایط لازم را برای گذار به تولید ماشینی آماده ساختند و بهمین جهت حد واسط و رشته متصل کننده بین تولید پیشه وری و صنعت بزرگ مکانیزه محسوب می گردند. مانوفاکتورها از حدود قرن های پانزده و شانزده در اروپا، پرورشگاه سرمایه داری بودند تا آن که در اواخر قرن هجدهم و اوائل قرن نوزدهم جای خود را به تولید ماشینی دادند.
4) تولید ماشینی- این مرحله از تولید سرمایه داری، هنگامی است که کارخانجات مجهزبه ماشین و تکنیک صنعتی جای مانوفاکتورها و کارگاه های پیشه وری را می گیرند. در این مرحله که در حقیقت یک انقلاب صنعتی در تولید روی می دهد، نیروی مولده جهش عظیمی می یابد و بتدریج در کشاورزی نیز اصول سرمایه داری و مناسبات تازه بهره کشی حاکم می گردد و موسسات بزرگ سرمایه داری تاسیس می شود که در آن صاحب سرمایه و زمین و وسائل کار، افرادی را که کالای دیگری جز نیروی کار خود را ندارند به مزدوری می گیرد، نیروی کار آنها را می خرند و آنها را به کار در مزرعه و دام داری می گمارد. اینها کارگران کشاورزی اند که همراه با ماشین های کشاورزی و دیگر وسائل تولید متعلق به صاحب سرمایه، برای وی کارمی کنند.

(3)
با فراگیری این مقولات، ما در عمل مروری در تاریخ رشد و تکامل سرمایه داری نیز کردیم. از این مرور معلوم می شود که مناسبات تولیدی سرمایه داری در بطن فرماسیون فئودالی پیدا می شود. تولید کالائی در آن نظام ریشه می دواند و رشد می کند و خود عاملی می شود که از درون ترکاندن و در هم شکستن چارچوب منجمد فئودالی را ایجاب می کند.
همکاری ساده سرمایه داری و مانوفاکتورها پایگاه اقتصادی طبقه جدید بورژواها و مناسبات سرمایه اری در بطن نظام فئودالی بودند. طبقه جدید و حاملین مناسبات تولید جدید سرمایه داری مدت ها قبل از آن که فرماسیون سرمایه داری یا دولت سرمایه داری پاگیرد، در درون فرماسیون قبلی وجود داشته و در تضاد با طبقه فئودال و مناسبات فئودالی رشد کرده اند. در شرایطی که تضاد اصلی فرماسیون فئودالی یعنی تضاد بین رعایا و فئودال ها و قیام های دهقانی، اساس نظام کهنه فئودالی را می لرزاند، انقلاباتی که زیر رهبری طبقه جدید سرمایه داری و به خاطر استقرار سلطه سیاسی آن و حاکم کردن کامل مناسبات تولید سرمایه داری صورت گرفت، نظامات فئودالی را سرنگون کردند. چنین انقلاباتی در نیمه دوم قرن شانزدهم در سرزمین های کنونی بلژیک و هلند، در نیمه اول قرن هفدهم در انگلستان و در آخرقرن هجدهم در فرانسه روی داد. اینها اشکال کلاسیک پایان یافتن فرماسیون فئوالیسم و مستقر شدن صورتبندی سرمایه داری بود.
بورژوازی برای حفظ سلطه طبقاتی خود و ادامه حیات فرماسیون سرمایه داری از تمامی روبنای این صورت بندی به وسعت استفاده می کند. دولت، سیاست، حقوق، دستگاه قضاوت، ایدئولوژی، هنر، فلسفه، مذهب و کلیه عناصر روبنائی حاکم اعم از اندیشه و نظریات در هر زمینه یا نهادها و موسسات وابسته بدان ها، اهرم ای مهم و موثری در دست طبقه بورژوازی است برای تامین سلطه خویش، برای ادامه مناسبات تولیدی سرمایه داری، برای تحکیم فرماسیون سرمایه داری.
دولت سرمایه داری عنصر اساسی روبنای این جامعه و مهمترین حربه در دست طبقه سرمایه دار است. از طریق دولت است که بهره کشان چه با حربه حیله و فریب و چه با حربه زور و اختناق می کوشند مبارزات طبقاتی را سرکوب یا منحرف کنند و به عمر تسلط خویش ادامه دهند. دولت سرمایه داری می تواند اشکال مختلف به خود گیرد، از دمکراسی بورژوائی گرفته تا انواع دیکتاتوری های نظامی و فاشیستی، ولی در هر حال این دولت- مهمترین عنصر روبنائی جامعه- وسیله دیکتاتوری طبقاتی بورژوازی است، آلت تسلط سرمایه بر کار، و حامی و مدافع منافع استثمارگران است.
سایر عوامل روبنائی از دستگاه قضائی گرفته تا اشکال مختلف هنری، از وسایل ارتباط جمعی و اطلاعاتی گرفته تا سیستم تعلیماتی، از عوامل مذهبی گرفته تا حتی امور مربوط به آداب و سنن، همه، به وسایلی بدل می شود در خدمت اغراض طبقاتی و منافع طبقاتی سرمایه داری، در خدمت پایه مادی اجتماع سرمایه داری، یعنی مناسبات تولیدی متکی بر استثمار. در جامعه سرمایه داری که منقسم به طبقات است طبقه کارگر و زحمتکشان نیز ایدئولوژی خویش، متکی بر منافع طبقاتی و عوامل روبنائی ناشی از آن را دارند. آنها اندیشه ها و نظریات (در همه زمینه های نامبرده) و نهادهای مربوطه (نظیر احزاب کارگری و مترقی و سندیکاها و انجمن ها و غیره) را ایجاد می کنند و آنها را به وسایلی برای نبرد طبقاتی خویش و به حربه هائی علیه سلطه استثمار و ستم طبقاتی سرمایه داری علیه مناسبات تولیدی حاکم بدل می سازند. ولی در جامعه سرمایه داری روبنای حاکم عبارتست از روبنای متعلق به طبقه حاکمه یعنی روبنای سرمایه داری. مبارزه علیه این نظام و برای ایجاد فرماسیون نوین، هم چنین مبارزه ای است علیه عواملی گوناگون روبنای سرمایه داری.