امیر نیک آئین

یکصد گفتار

برای نخستین آشنائی با شالوده های فلسفه مارکسیستی لنینیستی

«بخش دوم»

مبارزه طبقاتی

در ۳ عرصۀ اقتصادی

سیاسی و ایدئولوژیک

 

فصل هفتم - تئوری مارکسیستی- لنینیستی

طبقات اجتماعی و مبارزه طبقاتی

 

 

درس ۷۳ اشکال و خصلت مبارزه طبقاتی بین پرولتاریا و بورژوازی

 

 (۱)

طبقات و گروه های جامعه از هم مجزا و به انفراد زندگی نمی کنند. بلکه در فعالیت تولیدی، در کار، در تمامی شئون زندگی اجتماعی با یکدیگر در تماس در می آیند و روابطی بین آنها ایجاد می شود.

دیوار چین طبقات اجتماعی را از هم جدا نمی کند بلکه آنها در وابستگی متقابل و برخورد دائمی، در تماس همیشگی، عمل و عکس العمل، تاثیر و نفوذ متقابل قرار دارند.

وجود طبقات و ساخت طبقاتی اجتماع توسط عوامل عینی مشخص می گردد یعنی وابسته به اراده و تمایل کسی نیست و در نتیجه تصمیم و خواست کسی بوجود نیامده بلکه بر شالوده عللی عینی، مستقل از ذهن و بویژه بر اساس پایه اقتصادی و سطح نیروی مولده ایجاد می شود.

اما در مورد روابط بین طبقات و گروه های موجود و دینامیک این روابط، علاوه بر این پایه عینی دیگری که به ویژه از منافع هر طبقه ناشی می گردد، یک رشته عوامل ذهنی نظیر آگاهی انسان ها، سطح فرهنگ و وجدان طبقاتی، درجه فعالیت سیاسی، سنت ها و سوابق و غیره تاثیر داشته و عمل می کنند. در جامعه سرمایه داری تابلوی مناسبات بین طبقات بسی بغرنج و متنوع است. پایه این بغرنجی و تنوع علاوه بر ساخت پیچیده طبقات عبارتست از تاثیر روز افزون عوامل ذهنی بر این مناسبات و فعالیت های سیاسی و ایدئولوژیک فزاینده و امکانات سازمانی و تشکل عملی مبارزه در اجتماع کنونی.

 خلاصه کنیم: طبقات اجتماعی اولا دارای رابطه و مناسباتی با یکدیگرند. ثانیا این روابط علاوه بر شالوده عینی به یک رشته عوامل ذهنی وابستگی دارد. ثالثا نقش اینگونه عوامل در تعیین چگونگی مناسبات بین طبقات فزاینده است.

 ادامه دهیم: پایه روابط و مناسبات و عمل و عکس العمل بین گروه های مختلف اجتماعی عبارتست از منافع این طبقات و در درجه اول منافع مادی آنها. منافع طبقاتی مشترک، آمال و هدف های مشترک، ثمره شرایط عینی هستی این یا آن طبقه و محرک و مشوق آنها در شبکه بغرنج مناسبات بین طبقات است. به علت خصلت متضاد مناسبات تولیدی در جامعه سرمایه داری، بعلت منافع اقتصادی آشتی ناپذیری که طبقات اساسی این جامعه یعنی بورژوازی و پرولتاریا با یکدیگر دارند و اولی دومی را استثمار نموده و ثمره کارش را تصاحب می کند؛ مناسبات و روبط این دو طبقه، متخاصم است یعنی بر اساس دوستی و اتفاق نظر و هدف و منافع مشترک متکی نیست، بلکه بر شالوده خصمانه قرار دارد. اساس مناسبات این دو طبقه، مبارزه طبقاتی بین آن دو است.

 (۲)

شرایط عینی جامعه سرمایه داری چنان عمل می کند که اساس روابط بین بورژوازی و پرولتاریا مبارزه آنها و روابط خصمانه آشتی ناپذیرشان باشد. به خواهیم و یا نه خواهیم، مبارزه طبقاتی، اساس این رابطه است و تنها دید بینا کافی است که متوجه وجود و عمل آن شود و اگر عقل قاصر نباشد نمی تواند منکر آن گردد.

به علت تضاد و خصومت آشتی ناپذیر بین منافع اساسی طبقه کارگر و بورژوازی، بین این دو طبقه در تمام شئون فعالیت اجتماع مبارزه ای مداوم و همه جانبه درگیر است. این البته به معنای آن نیست که نبرد، تنها شکل مناسبات بین این دو طبقه باشد. بلکه به معنای آن است که مبارزه طبقاتی جهت عمده، اساسی و تعیین کننده را در مجموعه مناسبات این دو طبقه تشکیل می دهد. مثلا مناسبات کار مشترک و فعالیت در جهت واحد نیز بین این دو طبقه وجود دارد و ما آن را در جریان کار تولیدی می بینیم که هدفش تامین جریان تولید و ایجاد فرآورده ها است. منتهی همین کار مشترک و فعالیت در یک جهت نیز، در چهارچوب عمومی استثمارگران و در شرایط کلی ستم بورژوازی و سلطه این طبقه که مغایر با منافع طبقه کارگر است جریان دارد. حالت خاص اعتصاب در حقیقت عبارتست از قطع موقتی این نوع مناسبات کار مشترک و فعالیت یگانه در عرصه یک کارخانه، یک محله، یک رشته یا در تمام کشور و همه رشته ها. نتیجه اینکه:

 اساس مناسبات بین طبقات با منافع متضاد، مبارزه طبقاتی است.

روابط متخاصم، مناسبات متضاد بین دو طبقه و بین منافع دو طبقه- صرفنظر از وضع ویژه هر کشور و سطح زندگی در آن و تاریخ و سنت ها و ویژگی های آن کشور- بوجود آورنده مبارزه طبقاتی در اشکال مختلف آن است.

 بین طبقات مختلف در جامعه سرمایه داری، مناسبات اجتماعی گوناگون وجود دارد. ولی در این میان، مناسبات بین پرولتاریا و بورژوازی نقش اساسی را ایفا می کند و در درجه اول اهمیت قرار دارد. رابطه بین این دو طبقه و تناسب نیروها بین این دو طبقه، به میزان عظیمی در تمامی مناسبات اجتماعی بین طبقات مختلف، در تمامی حیات جامعه، تاثیر می گذارد.

در درک و بیان منافع طبقات و متبلور کردن و سازمان دادن مناسبات بین طبقات و بیان منویات و آرمان ها و هدف های هر طبقه، نقش مهمی را فعالیت سیاسی و ایدئولوژیک آگاه ترین نمایندگان هر طبقه ایفا می کند (که معمولا در احزاب متشکل می شوند)، هر چه جامعه جلوتر می رود این نقش بارزتر و نمایان ترمی گردد. درجه آگاهی هر طبقه عمیقا بر مناسبات آن طبقه با سایر طبقات و به ویژه با طبقه مستقیما مخالفش تاثیر می گذارد.

خلاصه کنیم: اولا در مجموع مناسبات بین دو طبقه اساسی جامعه سرمایه داری، اساس و عمده، مبارزه طبقاتی است، ثانیا مناسبات بین دو طبقه اساسی در تمامی مناسبات اجتماعی موجود بین کلیه طبقات اجتماع نقش درجه اول را دارا است و ثالثا فعالیت سیاسی و ایدئولوژیک و عامل آگاهی طبقاتی، در مناسبات بین طبقات نقش و تاثیرفراوان دارد.

 (۳)

مبارزه طبقاتی پرولتاریا مرتبا ژرفتر، همه جانبه تر، ملی تر، همبسته تر، آگاهانه تر و سازمان یافته تر و جهانی تر می شود. این، از خصلت طبقه کارگر و رشد جامعه ناشی می گردد. این مبارزه طبقاتی به ویژه در سه شکل اساسی اقتصادی و سیاسی و ایدئولوژیک تظاهر می کند.

از این سه شکل عمده که خود با یکدیگر در ارتباط محکم هستند مبارزه اقتصادی و ایدئولوژیک تابع هدف های مبارزه سیاسی هستند که مهمترین شکل مبارزه بوده و دارای نقش قاطع و تعیین کننده در امر آزادی طبقه کارگر و همه زحمتکشان از بند استثمار و ستم است. سرنوشت دو شکل عمده اقتصادی و ایدئولوژیک مبارزه- در آخرین تحلیل- به شکل سیاسی مبارزه طبقاتی وابسته است.

 اینک مختصری درباره هر یک از این سه شکل:

 مبارزه اقتصادی - ساده ترین شکل و بیش از همه قابل دسترسی برای توده های وسیع کارگران و زحمتکشان است، این مبارزه ای است برای بهبود وضع مادی و شرایط کار و زندگی و بالا بردن دستمزد و کاهش ساعات کار و بیمه و بازنشستگی و مرخصی با استفاده از حقوق و صندوق بیکاری و ضمانت کار و حقوق سندیکائی و غیره. همچنین مبارزه برای کسب نعم آموزشی و فرهنگی، اصلاح نظام آموزشی و حق فرزندان به تعلیم و تربیت و علیه شهریه ها و برای فرصت های مساوی در امر آموختن حرفه و پیشرفت و همچنین دستیابی به کمک های پزشکی، علیه مالیات ها و غیره از انواع همین مبارزه اقتصادی هستند. رسیدن به هر یک از هدف های این مبارزه و برآورده ساختن مطالبات اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی، مستقیم یا غیرمستقیم، در شرایط کار و زندگی و در مبارزه زحمتکشان و سطح آگاهی و تشکل آنان تاثیر می گذارد. انواع پیکارها برای به کرسی نشاندن این خواست ها انجام می شود که همه نقش زندگی در جنبش انقلابی پرولتاریا دارد. این، مکتب مهم تشکل و سازماندهی، بالا بردن سطح آگاهی طبقاتی و همبستگی طبقاتی است. اما این هنوز مبارزه تمام طبقه پرولتاریا علیه تمام طبقه بورژوازی نیست، هدف آن، اساس سرمایه داری و حل تضاد اساسی و محو قدرت دولتی بورژوازی نیست. اگر مبارزه فقط به این شکل منحصر شود مغایر با منافع اساسی زحمتکشان خواهد بود. نمونه آن، جریان موسوم به تریدونیونیسم یا اتحادیه گرائی است که تنها ویژه انگلستان نیست و در حقیقت عبارتست از نفی دیگر اشکال مبارزه و رها کردن منافع پرولتاریا و جاودانی ساختن سلطه سرمایه داری. یک مرحله عالی در مبارزه اقتصادی هنگامی است که یک رشته خواست ها- اگر چه دارای محتوی اقتصادی و مطالباتی- خصلت سیاسی می بابند. طبقه کارگر آنها را به نام تمام طبقه علیه طبقه سرمایه دار مطرح می کند و گاه موفق می شود که آنها را در قوانین بگنجاند. این امر در حقیقت به معنای آن است که پرولتاریا توانسته است به تمام جامعه صحت و حقانیت این یا آن خواست خود را به قبولاند و نیروی قبولاندن آن را داشته است.

 مبارزه سیاسی - مهمترین شکل نبرد طبقاتی، مبارزه ای است در راه نابودی پایه های نظام سرمایه داری، هدفش بدست گرفتن قدرت سیاسی و برقراری دیکتاتوری پرولتاریا و رها ساختن بشریت از قید بهره کشی و ستم است. اگر مبارزه اقتصادی، بورژوازی را به برخی گذشت ها وادار می سازد و تا حدودی به بهبود وضع زحمتکشان منجر می شود، مبارزه سیاسی عمیق ترین منافع اقتصادی و سیاسی پرولتاریا را تامین می کند و مبارزه طبقاتی را به نتیجه می رساند و منجر به ایجاد نظامی می شود که در آن طبقات و مبارزه طبقاتی برافتد. پرولتاریا در این عرصه، از اعتصابات سیاسی و تظاهرات و مبارزات گوناگون مسالمت آمیز و قهر آمیز تا قیام مسلحانه و غیره استفاده می کند. همه این وسائل، تابع وظیفه تدارک و اجرای انقلاب سوسیالیستی است که عالی ترین مرحله مبارزه طبقاتی پرولتاریا و وسیله منحصر به فرد و قاطع نابودی سرمایه داری است.

 مبارزه ایدئولوژیک - عبارتست از نبرد طبقاتی پرولتاریا علیه ایدئولوژی بورژوازی که در جامعه سرمایه داری مسلط است. آگاه شدن به منافع طبقاتی، پی بردن به رسالت تاریخی طبقه خویش، پیروز ساختن ایدئولوژی پرولتری، طرد اندیشه های گوناگونی که مانع مبارزه زحمتکشان می شود از اجزاء این مبارزه است. تئوری انقلابی پرولتاریا، مارکسیسم- لنینیسم است و مبارزه ایدئولوژیک به معنای رسوخ آن در صفوف طبقه کارگر و مبارزه علیه جریان خودرو در جنبش کارگری و مبارزه علیه انحرافات مختلف راست و چپ نیز هست. مبارزه ایدئولوژیک همانند مبارزه اقتصادی تابع وظایف سیاسی جنبش، تابع هدف سرنگونی سلطه بورژوازی و استقرار سلطه پرولتاریا است. در عصر ما که بورژوازی و امپریالیسم به زرادخانه عظیم و بغرنجی از وسائل تاثیر ایده ای مجهز شده و وسیعا آن را علیه طبقه کارگر به کار می برد، اهمیت عملی مبارزه ایدئولوژیک روز افزون است.

 

 * از انتشاراتِ حزب تودۀ ایران