محــمـد ولــــــی

 

افغانستان هنوز در شعله های آتش جهاد در سوختن است، اثرات نا هنجار و کشت و خون های میان تنظیمی در شهر کابل باقیست، جنایات در حق مردم ادامه دارد، تفنگداران تنظیمهای جهادی و طالبی از مردم حق میگیرند و ناموس مردم ‌از خطر تجاوز شان در امان نیست. زورکشی روی چوکی و امتیاز و قدرت، کشور را خسته و زار ساخته حیثیت و عزت جهانی اش را خدشه دار کرده است. از طفیل چور و چپاول دارایی های مردم، غصب زمینها، دستبرد به پولهای وارداتی سرمستان ‌پول و عیاشان مدعی اسلام‌ و سردمداران جهاد یکجا با هواداران برگشته از غرب داعیه جهاد از فرط تکبر و غرور نه در خود می گنجند و نه گنجایش احساس انسانی در ایشان وجود دارد. در چنین وضع ته نشین شده از جنگ و جهاد عده ای بزعم خود تیوری سازی کرده میخواهند تاریخ این سرزمین را حسب الحال تخیل خود شان رقم زنند و همچون یکه تازی های کوچه جنگی های کابل یکه تازان جعل و تحریف در نظریه پردازی باشند .

چند روز قبل آغای عبدالحفیظ منصور مصاحبه ای با روزنامه «۸ صبح» داشتند که به جواب آخرین سوال مصاحبه کننده چنین نظریه پرداختند:

"فکر میکنم جمعیت اسلامی امروزه به فرهنگ ملی مبدل شده است؛ نمادهای این سرزمین را جمعیت اسلامی تشکیل داده، شهید راه صلح رهبری جمعیت اسلامی، قهرمان ملی افغانستان فرمانده جمعیت، مارشال افغانستان از اعضای جمعیت، هشت ثور روزی که جمعیت رقم زده است، هفته شهیدو . . . حزب جمعیت همانند احزابی که تازه شکل میگیرند نیست، این حزب تاریخ افغانستان را ساخته و فرهنگ‌سیاسی کشور را شخصیت های این حزب شکل داده اند . . ." (روزنامه «۸ صبح» جوزای ۱۳۹۹).

اگر رهبران یک حزب به توصیف و تمجید حزب مربوطه به منظور بلند نگهداشتن روحیه اعضای حزب می پردازند حرفی نیست، هر حزب حق دارد از افتخاراتش یاد کند و از کرده هایش تمجید کند، مخصوصاً جمعیت اسلامی که در سراشیب تشتت و پراکندگی فکری و تشکیلاتی قرار دارد میشود با چنین کلمات مورال اعضای آنرا بلند نگهداشت. اما وقتی تشکلی که از لحاظ فکری و تشکیلاتی بسرعت بسوی محلی شدن و قومی شدن در حرکت است بخواهد محلگرایی و سمتگرایی را صبغه ملی بدهد و نماد های خودش را با تفکر محدود قومی، سمبول ملی تعریف کند و تاریخ جنگ و ویرانی و قتل عام پایتخت را به جای تاریخ چندین قرنه کشور جا بزند نمی تواند جز بزن بهادری لفظی ناشی از سبقت جویی های دوران جنگ و ملهم از اندیشه های عظمت نمایی محلی و نوعی تفوق طلبی قومی نباشد .

روی هر اصلِ گفته شده مکث می شود:

من با تفکرِ بعضی از وابستگان جمعیت اسلامی آشنایی دارم برخی نوشته های شانرا خوانده ام که ملهم از اندیشه جمعی آن حزب می باشد، به تفکر آنها افغانستان هنوز در مرحله قومی است و به مرحله ملت شدن نرسیده است، استدلال شان بر بنیاد وجود زندگی قبیلوی و قومی و محلی است که طبق گفته آنها بنابر شرایط جغرافیایی، اقتصادی و اجتماعی ما به مرحله ملت شدن نرسیده ایم .

وقتی به نظر جمعیت اسلامی در کشور ملت تشکیل نشده باشد فرهنگ ملی در کجاست که "جمعیت اسلامی امروزه" به فرهنگ ملی مبدل شده باشد؟زیرا فرهنگ ملی پا به پای تشکیل ملت شکل میگیرد نه قبل از آن .

حالا جمعیت اسلامی حزب سرتاسری در افغانستان نیست. افغانستان سرزمینی است از سطح مرتفع پامیر تا ریگستانهای نیمروز و از کناره های آمو تا خط فرضی دیورند که اقوام، قبایل و ملیتهای مختلف در آن زندگی میکنند. تفکر مسلط در جمعیت اسلامی مشمول این پهنای ارضی و حضور انسانی ساکنین آن نیست، پس چگونه بحیث فرهنگ ملی این کشور یا ممثل فرهنگ ملی این مرز و بوم بوده میتواند؟ اگر سطح انزجار مردم در چهار دور انتخابات ریاست جمهوری را صرفنظر از هیاهوی تقلب که جمعیت نیز در تقلب دستِ دراز داشت معیار و محکِ ملی بودن آن قرار دهیم دیده میشود که در نهایت با همه غوغاگری به هدایت مراجع خارجی دست بعیت به تقلب بلند کرده به امتیاز و مقام بسنده کرده است. حزبیکه تصامیم بزرگش تا سطح تحلیف ریاست جمهوری و بعد انکار از آن را خارجی ها رقم بزنند نمیتواند ادعای ملی بودن یا تمثیل فرهنگ ملی را بنماید.

حزبیکه در جنگ با دیگر ملیتها مردم را کشته، آواره کرده و بنیادهای تاریخی و فرهنگی آنرا از بیخ براورده است با کدام دید و منطق خودش را فرهنگ ملی این سرزمین جا میزند؟

فرهنگِ یک کشور عبارت از جمع ارزشهای مادی و معنوی یک ملت است که به اثر کار و فعالیت دوامدار تاریخی مردمان آن ایجاد میشود. این فرهنگ در بُعد مادی حاصلِ کارِ خلاق و سازنده یک ملت در عمران و آبادانی سرزمینِ مربوطه میباشد، از کار روی زمین تا کار در عقب ماشین تولید که حاصل آن داشته های همان ملت را میسازد .

در بُعدِ معنوی همه ارزشهای عقیدتی، دینی، علمی، سیاسی، تفکرات و اندیشه ها، تعلیمات، شعر و ادب، معارف عمومی، عنعنات و رسوم جامعه میباشد.

میتوانید بگوئید که جمعیت اسلامی در این عرصه ها چه کاری انجام داده که حالا به فرهنگ ملی جامعه مبدل شده است؟ آنچه کرده است این است :

۱-- جنگ و ویرانی.

۲-- چور و چپاول به جای عمران و آبادانی.

۳-- تکیه بر زور سلاح و خشونت به جای مردم داری و ملایمت.

۴-- تمرکز فکر و اندیشه و تعقل بر جمع آوری نامشروع ثروت و چاق سازی قوماندان سالاری برای تحت فشار قرار دادن مردم .

اگر می گوئید که جهاد کرده اید و شوروی ها را از افغانستان کشیده اید، بیائید روی این اصل بیشتر تکیه نکنید زیرا شما آورنده عسکر امریکا، ناتو و بیش از چهل کشور جهان هستید و طی سه دهه اخیر نقطه اتکای روسها غرض حفظِ امنیتِ سرحداتِ جنوبی اتحاد شوروی سابق بودید و حالا هم در همین پلان فدراتیف روسیه شامل میباشید. این برای شما دست آورد نیست و صبغه ملی هم ندارد و تاریخ ساز هم نیست. همین خطه که زمانی جزء آریانا، بعداً خراسان و حالا در حدود موجود افغانستان است تاریخی دارد به درازای قرون که جمعیت اسلامی با عمر ۴۲ ساله اش ممثل و سازنده آن نمی باشد .

در عرصه معنویت فرهنگی، به اصطلاح عامیانه نه از زاغ شدید و نه از رزاغ، بلکه سرگشته وادی بی تفکری و گرفتار بی بنیادی ایدیولوژیک هستید، اعمال و نیات و نفسانیات تان در هیچ قاعده اصول و فروع اسلام نمی گنجد لهذا تفکر اسلامی از دست تان رفته است، حرکتهای لیبرال گونه تصنعی تان نیز عام شمول حزب تان نشده است، معنویت در شما کشته شده است پس برای این ملت کدام معنویت فرهنگی را ارائه میتوانید؟ کدام ارزش دینی، عقیدتی، سیاسی و فرهنگی به این ملت ایجاد کرده اید جز فرهنگ جنگ و آتش سوزی ارزشهای مادی و معنوی کشور؟ شما نه ایجادگر کدام ارزش مادی برای افغانستان هستید و نه پیام آور کدام ارزش معنوی. حزبیکه خود در تنگنای فقدان فرهنگ گیر مانده باشد و به جامعه چیزی از فرهنگ مادی و معنوی عرضه نکرده باشد به کدام استدلال میتواند مبدل به فرهنگ ملی شود؟

جداً قابل تذکر میدانم که تنها جمعیت نه بلکه جمیع تنظیمهای جهادی شعله افروز جنگ در همین تنگنا گیر مانده اند که نمی توانند مدعی ادعا های بزرگ باشند.

نماد های ملی از دید آغای منصور :

۱-- مرحوم برهان الدین ربانی شهید راه صلح. کدام صلح؟ استاد ربانی بعد از تسلیمی حکومتش به طالبان راهی ‌دیار بیگانه شد، با آمدن عسکر ناتو و امریکا از مقام ریاست جمهوری قبلی اش تنزیل مقام تا عضویت در پارلمان را قبول دار شد، بعداً رئیس شورای عالی صلح که سیاسیون و چیز فهمان تا مردم عادی آنرا مرکز تجمع سبکدوش شدگان از وظایف غرض دریافت معاشات دالری بلند میدانستند شد. همه این شورا را یک ارگان ناکام و فاقد موثریت و کفایت میدانستند که طی زمان کاری اش هشتصد میلیون دالر مصرف کرده است کسی که یک گام هم برای صلح برداشته نباشد و ارگان مربوطه درین عرصه بی اثر باشد لقب اعزازی شهید صلح چه معنی میتوان داشته باشد جز معامله گری های کرزی و جمعیت؟

ثانیاً استاد ربانی شخصیت ملی نبود، شخصیتهای ملی کسانی اند که افتخارات ملی برای کشور کسب کرده باشند. استاد طبق اسناد نشر شده افتخارات و حافظ نوامیس ملی را به پاکستان سپردند که در کتاب (زرد طلایی) برویت پروتوکول اول در مورد انحلال اردوی ج. ا. میان ایشان وجنرال وحید لوی درستیز پاکستان با شماره کود :

phl- 222/ 14000 / 000458

راکتهای اسکات، طیارات جتهای جنگی، طیارات ترانسپورتی، هلیکوپتر ها، تانکها، زرهپوشها و عراده جات ثقیل اردوی افغانستان چه فعال و چه غیر فعال به جانب پاکستان سپرده شد .

کسیکه سلاح و وسایل اردوی کشور را که حافظ ناموس وطن است به دشمن دیرین سال تسلیم دهد میتواند شخصیت ملی باشد؟ بهر زرق و برق لفظی که برایش پرداز داده شود نماد ملی بوده نمیتواند .

۲-- مرحوم احمد شاه مسعود :

کسیکه در تبلیغات علیه سائر اقوام و قبایل کشور نفرت ایجاد کند و علیه آنها جنگیده باشد، کسیکه روابطش با مراجع استخباراتی اظهر من الشمس باشد نمیتواند چهره ملی باشد .

این چند جمله از لکچر آغای مسعود برای قوماندانانش بر گرفته شده: "پشتونها دو سه صد سال پیش اصلاً نه فرهنگی داشتند، نه تمدنی داشتند، . . . دو سه صد سال پیش که ما تحت سلطه افغانها بودیم قبول نداریم، . . . تاجیک ها اصلی ترین باشندگان افغانستان است، . . . تاجیکها آمدند به جمعیت، در دیگر احزاب حزب اسلامی و حرکت و سیاف پشتونها رفتند . . . "

 

چنین تقسیمبندی که از زبان فرمانده جمعیت بیرون میشود اولاً سخت تفرقه انگیز است، ثانیاً اهانت به دیگر ملیتهاست و ثالثاً خود، جمعیت را یک حزب تک قومی معرفی میدارد پس جمعیت از اول ممثل همه اقوام و ملیتها نبود که آنرا ممثل فرهنگ ملی بدانیم و ادعای نماد یا سمبول ملی را برای آغایون ربانی و مسعود بنمائیم.

روابط آغای مسعود را با استخبارات خارجی در بدل دریافت پول در کتاب (جنگ اشباح بخوانید) چند سطر از آن کتاب: "سی. آی.ای از زمان سفرِ گیری شیرون به تالقان در سال ۱۹۹۷ بااو (مسعود) تماس منظم داشت. از آن زمان به بعد گروههای کوچکی از افسران سی.آی.ای. چندین نوبت با او در دره پنجشیر ملاقات کرده بودند، آنها با خود وسایل کشف، مخابره و مقداری پول نقد میبردند که در هر نوبت تا دو لک پنجاه هزار دالر میرسید . . . اولین گروه (نالت -۱-) در سال ۱۹۹۷ توسط هلیکوپتر مسعود از دوشنبه به پنجشیر پرواز نمود .

در سال ۱۹۹۹ سه گروه دیگر به آنجا سفر کردند . . . در عوض سی.آی.ای. از مسعود میخواست تا اطلاعات بدست آمده در باره تحرکات بن لادن را بصورت فوری در اختیار آنها بگذارد " ص. ۴۸۲ و ۴۸۳.

در همین فصل گفتنی های زیادی در روابط مسعود و سی.آی.ای. ذکر شده. وقتی کسی در بدل پول به یک دستگاه استخباراتی کشور خارجی اطلاعات بسپارد او را چه میتوان گفت؟

۳- مرحوم مارشال قسیم فهیم؛

اگر به کتاب (امریکا در افغانستان) نوشته آغای اکرم اندیشمند عضو جمعیت اسلامی مراجعه شود در مورد آغای فهیم می نویسد که گیری شرون مسئول بخش سی.آی.ای برای جهاد افغانستان در تالقان بداخل طیاره مبلغ هفتاد ملیون دالر به فهیم داد او از عقب شیشه طیاره بعد از حرکت فهیم تمسخر آمیز گفت خدا کند جمپنگ های موترت قدرت برداشت این مبلغ را داشته باشد. وقتی گیری شرون از سپردن پول به فهیم به بوش گزارش میدهد بوش می گوید عجب ارزان سودا کردی من سه صد میلیون دالر در نظر گرفته بودم .

مارشالی آغای فهیم هم در تحت اشغال امریکا داده شده بود. این رتبه از روی معامله بود تا حمایت جمعیت اسلامی را از کرزی بیشتر کند نه روی سابقه و کاردانی نظامی ازین سبب این مارشال که سر و کارش با سی.آی.ای و پولهای داده شده و معامله گری های سیاسی بوده است کجا میتواند یکی از نمادهای ملی باشد؟

مشخصات نمادین و سمبولیک ملی چون پرچم ملی، سرود ملی، زبان ملی و شخصیتهای ملی ارزش پیوند دهنده در حفظ مشخصات ملی و هویت ملی دارد. بخاطر دارید که اعضای جمعیت اسلامی بیرق ملی را با محراب و منبر و کلمه طیبه چند بار آتش زده باشند؟ شخصیت های که از نظر آغای منصور نماد های ملی ملی نامیده شده اند کجا توانسته بودند ارزش پیوند دهنده در حفظ مشخصات ملی و هویت ملی داشته باشند .

جمعیت اسلامی و همه تنظیمهای جهادی از روحیه ملی بسیار دور بوده اند. "روحیه ملی میزان اراده یک ملت است در دفاع از سیاستهای داخلی و خارجی دولت که در تمام فعالیتهای یک ملت، تولید کشاورزی و صنعتی آن و همچنین تاسیسات نظامی و خدمات دپلماتیک آن رسوخ میکند "این روحیه در جمعیت اسلامی تقریباً خنثی است زیرا وسایل نظامی را به پاکستان دادند، بیست هزار صاحب منصب تحصیلکرده اردو را از صفوف قوای مسلح راندند، در تولید کشاورزی و صنعتی سهمی ندارند پولهای شان در خارج از کشور ذخیره است و دوره ایکه وزارت خارجه در اختیار آنها بود دپلماسی افغانستان غیر موثر و دستگاه دپلماسی بنابر مشی آن حزب بالکل تک قومی شده بود که تا حال ادامه دارد.

ناشایسته ترین عمل جمعیت اسلامی طی بیست سال اخیر همانا تضعیف قدرت ملی کشور بوده است "قدرت ملی به مجموعه ای از توانایی های مادی و معنوی گفته میشود که در قلمرو واحد و یک کشور واحد جغرافیایی و سیاسی بنام کشور یا دولت وجود دارد."

در هر دور انتخابات این حزب راه تضعیف قدرت ملی و روحیه ملی را پیش گرفته تا سرحد تهدید حکومت موازی، تحلیف دوگانه و تهدید به تجزیه شعار داده به قدرت ملی ضربه وارد کرده است یکی از علل ضعف دولت در همین دوران مخالفت آن حزب با هر اقدام بوده است .همین حالا که مدتی از توافق میان جمعیت و دولت میگذرد نه از معرفی اعضای کابینه و نه از تشکیل انفرادی شورای عالی مصالحه خبری نیست که عامل ضعف کار و تشکیل کابینه میباشد .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد.

Copyright©2006Esalat

 

 

 

www.esalat.org