نتيجه توسعه طلبی و ماجرا جويی
)مجيد
حقيقت)
نیروهای آمریکایی به رغم حضور فعال در کشورهای مختلف جهان که معمولا
اکثر شهروندان این کشورها نیز با حضور آنان مخالف هستند ، نتوانستهاند
درطول تاریخ خود به پیروزی دست یابند و همیشه طرحهای توسعهطلبانه
آنان با شکست مواجه شدهاست ، زیرا از پشتوانه مردمی و یا استدلال
منطقی برای ایجاد جنگ افروزیهای خود ارایه ننمودهاند.
به
نوشته یک روزنامه یونانی آمریکا برای حفظ سلطهخود ، دارای
۷۳۷پایگاه
نظامی در
۱۳۰کشور
جهان است . روزنامه یونانی زبان الفترو تیپیا در شماره اخیر خود
مینویسد : البته این تعداد شامل گزارش ساخت و احداث پایگاهها از سال
۲۰۰۵میلادی به بعد نمیشوند و با احتساب پایگاههای جدید و یا در حال
تاسیس ، در واقع تعداد پایگاههای نظامی آمریکا در جهان ، به بیش از یک
هزار واحد می رسد. هم اکنون تعداد یک میلیون و
۱۴۰هزار
نظامی آمریکایی در این پایگاهها مستقر هستند. از این تعداد
۴۰۰هزارنفر
سرباز نیروی زمینی،
۳۱۰هزار
نفر نیروی دریایی،
۱۳۰هزار
نفر تفنگدار دریایی و
۳۰۰هزار
نفر جزء نیروی هوایی هستند که در این پایگاهها فعالیت دارند.
بر اساس آماری که « انجمن بینالمللی گرد آوری پایگاهها » که اخیرآ
تاسیس گردید و رسانههای بینالمللی هم تا حدی از اخبار تشکیل این
انجمن بینالمللی خودداری کردند، پایگاههای آمریکایی در
۱۳۰کشور
جهان و در مساحتی بالغ بر
۳میلیارد
هکتار مستقر هستند.
طبق
آماری که این انجمن ارایه نموده است هم اکنون تعداد
۱۲۰هزارنظامی
آمریکایی در کشورهای اروپایی،
۲۰۰هزار
در خاورمیانه،
۹۰هزارنفر
سرباز در خاور دور و بقیه در سایر کشورهای جهان و بخصوص در آفریقا
مستقر هستند.
نیروهای
نظامی آمریکا در کشورهای مختلفی که دارای پایگاه هستند، مرتکب جنایات
فراوانی شدهاند، که به عنوان نمونه میتوان به تعداد ۱۰۰هزار
مورد اقدام جنایتکارانه از سال ،۱۹۴۵یعنی
دو جنایت در هر روز، درکوريا اشاره کرد.
رونالد
سیبولان در اجلاسی که انجمن بینالمللی گردآوری پایگاههای خارجی در
اکوادور ، برگزار کرد گفت : به رغم اینکه پایگاههای آمریکایی در کشور
فیلیپین از سال
۱۹۹۲میلادی
برچیده شدهاند ، نظامیان آمریکایی که برای تعلیم سربازان داخلی به این
کشوراعزام میشوند، دختران فیلیپینی را برای تفریحهای غیراخلاقی خود
مورد بهرهبرداری قرار می دهند.
دراین راستا همچنین میتوان جنایاتی را که سربازان آمریکایی در عراق،
افغانستان ، ایجاد زندان ابوغریب و زندان گوانتانامو و برخورد سربازان
آمریکایی با زنان و کودکان در کشورهای مختلف و منجمله کشورهایی که
حضورنظامي دارند همچون عراق که باعث رسوایی و سر و صدا در تمام رسانه
های بینالمللی و حتی محافل خبری این کشور قرارگرفت را به فهرست
اقدامات جنایتکارانه نظامیان این کشور افزود.
نیروهای آمریکایی به رغم حضور فعال در کشورهای مختلف جهان که معمولا
اکثر شهروندان این کشورها نیز با حضور آنان مخالف هستند ، نتوانستهاند
درطول تاریخ خود به پیروزی دست یابند و همیشه طرحهای توسعهطلبانه
آنان با شکست مواجه شدهاست ، زیرا از پشتوانه مردمی و یا استدلال
منطقی برای ایجاد جنگ افروزیهای خود ارایه ننمودهاند.
دراین
راستا میتوان به شکست نیروهای نظامی آمریکا در ویتنام اشاره کرد . وهم
نیروهای این کشور در عراق و در افغانستان نیز درحال شکست قرار
گرفتهاند که حتی بعضی از دولتمردان این کشور به این امر اذعان نموده و
خواستار خروج آبرومندانه از این کشورها شدهاند.
علت شکست نیروهای نظامی آمریکا را میتوان بدین گونه بیان کرد که حضور
نیروها و پایگاههای آمریکایی در تمام کشورها ناخواسته میباشد و
شهروندان کشورهایی که پایگاههای نظامی در آنها مستقر هستند با حضور
آنان بشدت مخالف هستند.
یکی
دیگر از علل شکست مکرر نیروهای آمریکایی را میتوان در بعد ماهیت
خودسري وبي رحمي این نیروها دانست . بدین ترتیب سربازان آمریکایی
انگیزه ای برای جنگیدن ندارند زیرا از مملکت خود دفاع نمیکنند، بلکه
در سرزمین دیگران و بهمنظور توسعه خواهي آن کشور،
این نبردها صورت میگیرند که سربازان آمریکایی به راحتی احساس خستگی و
دلسردی میکنند.
از دیگر عوامل مهم این شکستها و ناکارایی نیروهای آمریکایی در جنگ
هایی که خود برای تامین منافع اقتصادی و سلطه بر دیگر کشورهای براه
میاندازند، با شعارهایی همچون هدف این جنگ افروزیها « ایجاد دموکراسی
در کشورهای مختلف» صورت میگیرد ، هیچ عقل سلیمی نمیتواند آنرا بپذیرد
، زیرا دموکراسی با اعمال زور و کشتار مردم بیگناه محقق و میسر
نمیشود و مضافا اینکه کلمه زور و نظامیگیری خود مخالف دموکراسی و
آزادی است.
بنابراین
اینامر برای سربازان آمریکایی که اکثرا هم مزدور هستند تداعی میشود
که به چه دلیل باید جان خود را به خاطر بیاندازند ، تا دیگران آزادی
داشته باشند ، زیرا حق ایجاد و انتخاب با خود مردم است و نه با نیروی
ثالث و به همین دلیل سربازان آمریکایی میدانند که برای ایجاد دموکراسی
نباید اسلحه بکار گرفته شود.
سوالی
را که میتوان دراین راستا مطرح نمود این است که « آیا چنانچه مردم
عراق و یا افغانستان طی یک رفراندم عمومی خواستار خروج نیروهای بيگانه
از کشورشان باشند» دولتمردان آمریکا به این خواسته مردم احترام خواهند
گذاشت و کشور عراق را ترک خواهند کرد ؟.
تحلیلگران براین عقیده هستند که تجربه نشان داده است که آمریکا پس از
تسلط هر کشوری علاوه براینکه از سایر کشورها برای کنترول اوضاع
درخواست کمک نیرو و مالی مینماید، و خود به اجرای طرحهای سلطه گرانه
و چپاول اموال و دارایی کشورها میپردازد که حتی بهغنای فرهنگی کشور
تسلط شده هم رحم نمیکند ، از آن جمله میتوان به تخریب و تخلیه
موزيمهای عراق اشاره کرد.
به نظر میرسد که آمریکا و حامیان آن دیگر قادر به قانع کردن افکار
عمومی با استفاده از شعار ایجاد دموکراسی، توسعه و رفاه درکشورهای
دیگر، نیستند، زیرا تجربه نشان دادهاست که این کشور همیشه درصدد تامین
منافع اقتصادی و نظامی خود بوده و بخصوص پساز دوران جنگ سرد ، بهاین
روش شدت بیشتری بخشیده است تا بتواند هر جایی که صدای مخالفی با
طرحهای سلطه گرانه آن وجود داشته باشد، آنرا درنطفه خفه کند و بههمین
دلیل هم مساله جنگهای پیشگرانه را مطرح میکند.
اما باديد به گذشته و تاریخ میتوان به این نتیجه رسید که هر قدرتی که
در رسیدن بهاهداف خود ، با نادیده گرفتن حقوق اولیه ملتها شدت عمل
بیشتری در مقابله و برخورد با آنها در پیش گرفته است ، به همان اندازه
زودتر از هاله قدرت خارج گردیده و در نزد مردم بیاعتبارتر شده است.
روزنامه اسپانیایی ال پریودیکو نوشت : بیشتر آمریکایی ها معتقدند که
عواقب شکست در عراق به مراتب فاجعه آمیزتر از ناکامی های گذشته کشورشان
در ویتنام خواهد بود.
این روزنامه چاپ بارسلونا ، با اشاره به اینکه جرج دبلیو بوش برای
تحکیم برتری جویی جهانی آمریکا چشم به پیروزی در عراق دوخته است افزود
:
مشاوران نو محافظه کار جنگ طلب وی از همان ابتدای وقوع حادثه 11
سپتامبر 2001 بارها به بوش تاکیدکردند ، باید کلید گشایش درهای نفوذ
واشنگتن بر همه خاورمیانه را در بغداد بیابدو بوش به پیروی از همین جنگ
طلبان و به بهانه مبارزه ای نا محدود با تروریسم حمله به عراق را
آغازکرد.
این روزنامه افزود:رئیس جمهور آمریکا در طرح اولیه جنگ،بر این گمان بود
که پس از براندازی صدام به سرعت می تواند در بغداد، دولتی موافق و
مطابق با منافع آمریکاییان ایجاد کند. براساس این طرح بوش امیدار بودکه
پس از عراق می تواند به راحتی سیاستهایش را بر عربستان سعودی تحمیل کند
و همچون گذشته ، وفاداری مقامات این کشور نفت خیز عربی را متوجه خود
کند.
همچنین رئیس جمهور آمریکا تصمیم داشت ، پس از این مرحله، کنترول بهای
نفت را مطابق با طرح برتری جویی خود در دست گیرد و بدین ترتیب کشورهای
عربی خاورمیانه را مطیع و پیرو خود سازد.
ال پریودیکو با اشاره به اینکه بوش و همراهانش برای دستیابی به اهداف
سلطه جویانه خود از دروغ گویی و وارونه نشان دادن گزارش سرویس های
اطلاعاتی برای راه اندازی جنگ در عراق و اجرای طرح های از پیش تعیین
شده خود در خاورمیانه کوتاهی نکردند ،خاطر نشان کرد، رئیس جمهور آمریکا
در حقیقت برای ریشه کنی تروریسم ، جنگ برضد عراق را به راه نیانداخت
،بلکه هدف اصلی وی از این جنگ کنترول نفت و متوقف ساختن طرح های نفتی
فرانسه، روسیه و چین در خاورمیانه بود.
ال پریودیکو برتری جویی آمریکا را حول دو محور جداگانه نظامی و اقتصادی
دانست و نوشت:اگر چه آمریکا در فراهم آورن نیروی جنگی نخستین قدرت
نظامی در جهان به حساب می آید اما این واقعیت را نباید فراموش کرد که
این ابر قدرت نظامی برای خنثی سازی نیروهای مقاومت مردمی ،بارها با
ناتوانی و ناکار آمدی بیشتری مواجه می شود.
آمریکا
دیگر قادر نیست شهرکوچکی چون بغداد را تحت کنترول خود در آورد.
این
روزنامه همچنین با اشاره به عواقب جبران ناپذیر جنگ در عراق نوشت این
جنگ بیش از هر چیز موجب شد افزایش نفرت مردم در خاورمیانه از آمریکا تا
آنجایی افزایش یابد که سالیان سال نیز نتوان به این احساس پایان داد.
بسیاری از کشورهای عربی که درگذشته به ایران به چشم بی اعتمادی می
نگریستند، پس از آنکه ایران رو در روی واشنگتن قرارگرفته است به این
کشورعلاقه مند شده اند.
خلیجیا" نویسنده و خبرنگار یونانی ميگويد : آمریکا در عراق و افغانستان
شکست خوردهاست و باایجاد رعب و وحشت در بین مردم و کشورهای منطقه ، در
صدد گریز و خروج آبرومندانه از این کشورها میباشد.
آمریکا باحمله به افغانستان و عراق درصدد تسلط بر منابع منطقه برآمد،
اما شکستی را که تاکنون متحمل شده ، به مراتب سنگین تر از شکست در
ویتنام است.
آمریکا در صدد است تا راهی بیابد که از مشکلی که خود در عراق و
افغانستان ایجاد کرده و با شکست مواجه گردیده است ، را طوری وانمود
نماید که خود خواهان خروج نیروهایش ازاین دو کشوراست، زیرا در صورتی که
مجبور به ترک این کشورها با زور گردد و شکست این کشور بیش از پیش روشن
شود،اعتبار این کشور درسطح بینالمللی بشدت لطمه خواهد خورد و به عنوان
کشوریکه ادعای ابرقدرتی دارد، دیگر کشورهای دوست آن، روی آن حساب
نخواهند کرد و لکه سیاهی برای همیشه در تاریخ این کشور باقی خواهد
ماند.
به همین دلیل است کهاین کشور بهتازگی شروع بهانتشارآماری از
کشتههای خود در عراق مینماید تا زمینه را برای پذیرش افکار عمومی
شهروندانش جهت پذیرش و در خواست خروج نیروهای این کشور از افغانستان و
عراق آماده و سوق دهد ، و بدین ترتیب وانمود کند که به علت احترام و
حرمت به جان سربازانش و خواست شهروندان این کشور ، عراق را ترک میکند
و بدین ترتیب صدای طبل رسوایی شکست خود را فروکش نماید. آمریکا توان
حمله به ایران را ندارد ، زیرا در کشورهایی ضعیفی همچون افغانستان و
عراق گیر کرده است و روز بروز صدای شکست وی بیشتر هویدا میگردد و
بنابراین در موقعیتی نیست که با کشور قدرتمند ایران وارد جنگ شود و
جبهه جدیدی بگشاید. صهیونیستها سال هاست که درصدد تشویق آمریکابرای
حمله بهایران تلاش میکنند و نخست وزیر اسراييل در سال
۲۰۰۰میلادی
در سفری که بهآمریکا داشت ،به همراه لابی صهیونیستها تلاشهای زیادی
در این راستا به عمل آورد.
آمریکا حتی در این کشورها( افغانستان و عراق ) با مشکلات فراوانی
روبرو شده که تصور آن را هم نمیکرد . این کشور برای آزمایش توانایی
خود و همپیمانش ، یعنی اسراییل درصدد برآمدند که از نقطه دیگری برای
عملی کردناهداف خود وارد عمل شود و بههمین ترتیب هم عملیات نظامی
گستردهای را بر علیه حزبالله لبنان شروع کردند که به سختی شکست و
سرخورده شدند که نه تنها برای آنان بلکه برای جهانیان غیر منتظره بود و
بدین ترتیب آمریکا و رژیم اسراییل وقتی که در مقابل یک حزب معمولی و
غیرسازماندهی شده چنین سر شکسته شدند، به این نتیجه رسیدند که با کشوری
کار آزموده و مجهزی همچون ایران نمی توانند ، وارد درگیری نظامی شوند .
آمریکا ادعا میکند که درصدد ایجاد دمکراسی در کشورهاست و به همین دلیل
هم به دیگر کشورها لشکر کشی میکند، در حالیکه خود مفهوم دموکراسی با
زور و استفاده از خشونت و اسلحه کاملا مغایرت دارد و راه ایجاد
دموکراسی اسلحه و زور تحت هیچ شرایطی نمیباشد.
پینوشه دیکتاتور سابق شیلی در حالیکه هزاران انسان بیگناه را می کشت
و یا زندانی میکرد، دم از دموکراسی میزد ، نظاميان و حکومت دیکتاتوری
یونان که از سال ۱۹۶۷الی
۱۹۷۳دراین
کشور قدرت را با کودتا بدست گرفته بودند، درحالیکه شهروندان یونانی را
زندانی میکردند و یا می کشتند ، دم ازایجاد دموکراسی درکشور میزدند و
جرج بوش رییس جمهورآمریکا نیز با ایجاد زندان گوانتانامو و قتل هزاران
انسان بیگناه در کشورهای مختلف ، داعیه ایجاد دموکراسی درجهان را دارد
و دراینجا باید بهآمریکا گفت که این نوع دموکراسی ارزانی خودتان و از
کشتار مردم بیگناه دست بردارید.
و
دراینجا این سوال مطرح است که آیا میتوان با کشتن انسانهای بیگناه
دموکراسی ایجاد کرد ؟
چهارسال پس از حمله آمریکا به عراق نزدیک به سه هزاروپنجصد نفر سرباز
آمریکایی کشته و صدها زخمی شده اند. بیلیونها دالر از بودجه آمریکا
صرف این جنگ شده است. عراق از یک کشور یکپارچه و نسبتاً مرفه تبدیل به
میدان جنگی شده است که مردم آن هر روز شاهد کشتار و جنایات هولناک
هستند. هزاران عراقی جان خود را از دست داده و صدها هزار نفر از خانه و
کاشانه رانده شده اند. ١٤٠ هزار سرباز آمریکایی و ١٣٠ هزار نیروی پوليس
و امنیتی عراقی در این کشور وجود دارند. در عین حال در بیشتر نقاط این
کشور به ویژه در بغداد مردم در شرایط بد و خطرناکی زندگی میکنند.
رهبران ارتش آمریکا بیش از پیش نگرانند که با این نتایج تاریک، فداکاری
و از جان گذشتگی سربازان آمریکایی تنها در خدمت بقای حکومت فعلی بغداد
است که نه از محبوبیت مردم برخوردار است و نه توانایی اداره مملکت را
دارد. پس از سرنگونی صدام حسین جان هر عراقی از شیعه و سنی، مسیحی و
غیره و هزاران سرباز آمریکایی در خطر جدی است. آیا این به معنی شکست
آمریکا در عراق نست؟
«نیل فرگسون»Niall
Ferguson
نویسنده کتاب «مجسمه کوه پیکر»
Colossus
«طلوع و غروب امپراطوری آمریکا»
The rise and fall of American Empire
مینویسد در حالیکه جمعیت آمریکا به ٣٠٠ میلیون رسیده است روشن است که
آمریکا نه فقط نمیتواند بر دنیا حکومت کند بلکه قادر نیست به عراق با
٣٧ میلیون جمعیت و افغانستان با ٣١ میلیون جمعیت حکومت کند. در همین
زمان میبینیم که رئیس جمهور آمریکا در پاسخ این سئوال که آیا اوضاع در
عراق مانند ویتنام در سال ١٩٦٨ است( پایان حمایت آمریکا از ویتنام
جنوبی) سخنگوی ارتش آمریکا اعلام کرده که «اقدامات اخیر ارتش برای
فرونشاندن جنگ داخلی در نواحی مرکزی عراق مطابق با انتظارات ما نبوده و
خشونت کاهش نیافته است.» به یک معنی ارتش شکست خورده است. یک سال پیش
این اعترافات خبرهای دست اول بود ولی امروز اینکه «عراق باتلاق واشنگتن
است» امری پذیرفته شده است ولی چرا چنین شده؟
فرگسون میگوید:« در زمانی که آمریکا به عراق حمله کرد من در کتابم پیش
بینی کردم که به ٣ دلیل آمریکا نمیتواند موفق شود آن ٣ دلیل دلیل
کمبود مالی، کمبود توجه و کمبود نیروی انسانی است.
من امپراطوری آمریکا را به یک شخص تنبلی تشبیه کردم که با کارت اعتباری
زندگی میکند. حاضر نیست به جبهه برود و به سادگی نسبت به برنامههایی
که شروع کرده بی علاقه میشود. متاسفانه پیش بینی من درست بود. حمله به
عراق بدون برنامه دقیق برای عراق و یا برنامهای مانند «طرح مارشال» که
بتواند اقتصاد این کشور را احیاء کند انجام شد. پشتیبانی مردم هم کوتاه
مدت بود. این مشکلات همه قابل پیش بینی بود و امروزه هر کجا میروم مردم
از هر حزب و گروهی از من میپرسند آمریکا کی از عراق خارج میشود؟
حمله آمریکا به عراق نه تنها ارتش، سازمان های دولتی بلکه اقتصاد رو به
زوال این کشور را نیز به کلی نابود کرد. در ١٠ سال اخیر حکومت صدام با
جنگ و تحریم اقتصادی، هزاران جوان بیکار و در فقر و نا امیدی به سر می
برند. با تغییرات ناگهانی در عراق این جمعیت فراموش شده می خواستند در
جامعه جدید نقش داشته باشند. در آنزمان انبارهای مملو از اسلحه صدام
باز و بدون سرپرست مانده بود.
صدر و طرفدارانش بهترین فرصت و موقعیت را برای به وجود آوردن یک ارتش
مسلح و قوی پیدا کردند. از ابتدا صدر با ابراز مخالفت آشکاربا آمریکا
توانست به تعداد طرفداران خود بی افزاید. برنامه و هدف صدر به وجود
آوردن یک نیروی با قدرت مسلح و خشن بود که بتواند به عراق حکومت کند.
آمریکا از این برنامه مطلع بود و برای مقابله با صدر اقداماتی نیز
انجام داد. از جمله در مارچ ٢٠٠٤ نشریه صدر را که طی سرمقاله ای حملات
١١ سپتامبر را «رحمت الهی» خوانده بود توقیف کرد. در همین سال در یک
برخورد مسلحانه در بغداد و نجف ارتش آمریکا صدمات زیادی به ارتش مهدی
وارد آورد.
ولی آیت الله سیستانی با استفاده از نفوذ خود از آمریکا تقاضا کرد آتش
بس اعلام کند. این برخورد و جنگ موجب تلفات سنگین در ارتش مهدی شد ولی
در عین حال محبوبیت صدر و ارتش مهدی بیشتر شد. زیرا همه جاصحبت از این
بود که ارتش مهدی در مقابل ارتش عظیم آمریکا ایستادگی کرد . در همین
زمان چلبی که دید محبوبیت و مشروعیتی در میان عراقی ها ندارد به صدر
نزدیک شد او را وارد دستگاه سیاسی عراق کرد. به این ترتیب صدر توانست
در انتخابات سال ٢٠٠٥، ٢٣ کرسی از ٢٧٥ کرسی پارلمان را به دست آورد و
سال بعد این تعداد به ٣٠ کرسی رسید.هر دو نخست وزیر عراق یعنی ابراهیم
جعفری و نوری الملکی با صدر روابط نزدیک داشته و از قدرت ونفوذ او
استفاده کرده اند. اگر چه صدر خود رسماً درکابینه سمتی ندارد ولی یاران
نزدیکش ٦ وزارتخانه را در اختیار دارند.
ادامه خشونت به مردم ثابت کرد که آمریکا در عراق به بن بست رسیده است.
مردم آمریکا عدم رضایت خود را از سیاست های خارجی دولت بوش در انتخابات
میان دوره ای اعلام کردند.
آنچه که مردم آمریکا یا اکثریت قابل ملاحظه ای از مردم به آن پی برده
اند این است که حمله و جنگ عراق اشتباه بزرگی بود و بیش از هر زمان
زمزمه های چگونگی خروج نیروی نظامی آمریکا از عراق شنیده می شد. راه
خروج از عراق چه در آینده نزدیک چه دور با قیمت گزافی برای آمریکا و
عراق خواهد بود. کمیسیون بیکر- همیلتون که به همراه ٩ نفر از
سیاستمداران جمهوریخواه و دموکرات ماه ها مشکل عراق را مطالعه و بررسی
کرد، بهترین راه حل را یک برنامه خروج تدریجی دید.
سرعت دادن به تعلیم نیروی امنیتی و نظامی عراق پیشنهاد دیگر است. این
کمیسیون و بسیاری دیگر معتقدند نقش آمریکا از یک نیروی نظامی سلطگربه
یک نیروی مشاور و کمک دهنده باید تبدیل شود. در این زمینه آمریکا باید
از کشورهای همسایه از جمله ایران، ترکیه، عربستان، مصر، اردن و سوریه
نیز کمک بگیرد و جامعه بین المللی را بیش تر درگیرحل مشکل عراق نماید.
از بین بردن شورشيها یک راه دیگر است ولی در حالیکه نه نیروی نظامی
آمریکا نه به اصطلاح نیروی امنیتی عراق قادر نیست جلوی خشونت را گرفته
و برای مردم امنیت به وجود آورد، جنگجويان افراطي روز به روز با قدرت
تر می شود. آتشی که در این منطق شعله ور شده است به سادگی قابل کنترول
نیست و می تواند به سایر نقاط نیز سرایت کند.
وضعیت خاورمیانه با حمله آمریکا به عراق برای همیشه تغییر کرد. آمریکا
ادعا میکرد یک عراق باثبات و دموکراتیک به وجود خواهد آورد و در نتیجه
میتواند رژیم ایران را عوض کرده و تغییرات مهمی در جامعه عقب مانده
عربستان به وجود آورد. وقایع سال ٢٠٠٦ ثابت کرد که هیچکدام از این
برنامه به نظر قابل اجرا نمی آید.
در سالی که گذشت در کنار جنگ عراق، آمریکا و جهان با چالش دیگری روبه
روی شد وآن امکان دست یابی ایران به نیروی هسته ای بود. اروپا و
آمریکا در طول سال کوشیدند به عناوین گوناگون ایران را مجبور به توقف
برنامه های اتمی نمایند ولی موفقیتی حاصل نشد.
دلایلی که اروپا به ویژه آمریکا علیه تحقیقات نیروی اتمی ایران ارائه
می دهد یکی قابل اعتماد نبودن حکومت ایران و حمایت ایران از تروریسم
همچنین امکان دسترسی عوامل تروریسم به نیروی اتمی است. دلیل دیگر امکان
حمله ایران به اسرائیل بوده است. دشمنی علنی ایران با اسرائیل این
بهانه را به اسرائیل داده است که علیه دست یابی ایران به هر نوع نیروی
انرژی اتمی یا هسته ای مبارزه و مقاومت کند. مسئله مهم دیگر فراهم شدن
شرایطی است که می تواند ایران را قدرت مهمی در منطقه نماید. ایران با
یک حکومت اسلامی افراطی ، با درآمد سالیانه نفتی به رقم ٤٨میلیون دالر
می تواند توازن قدرت را در خاورمیانه تغییر دهد. علاوه بر جنبه سیاسی و
اقتصادی ، جنبه مذهبی را نیز باید درنظر گرفت.
بر اساس آخرین آمار درسال ٢٠٠٦ جمعیت شیعه در خاور میانه ٣٧,٥ درصد و
جمعیت سنی ٦٢,٥ درصد می باشد که جمعاً ٢٥٣ میلیون می شود. در سطح جهانی
تعداد شیعه ها ١٥,٤ درصد و سنی ها ٨٤,٦ درصد از جمعیت دنیا هستند.
بیشترین جمعیت شیعه در ایران سپس عراق، آذربایجان و افغانستان است.
برای اکثریت مسلمانان سنی و عرب اینکه ایران بتواند تبدیل به یک ابر
قدرت در خاورمیانه شود چندان خوش آیند نیست. مشکل بی ثباتی در عراق این
فرصت طلائی را برای ایران فراهم کرده است که نفوذ وقدرتش در منطقه
بیشتر شود. روابط و حمایت ایران از حزب الله لبنان و حماس در فلسطین به
محبوبیت و قدرت ایران می تواند بی افزاید. به طوریکه بالاخره بسیاری از
سیاستمداران به ویژه دموکرات ها که جدیداً کنترول مجلس و سنا را به
عهده گرفته موافق مذاکره با ایران هستند تا راه حل صلح آمیزی برای عراق
پیدا شود.
البته فراموش نکنیم که ایران برای رسیدن به نقش ابرقدرت در خاورمیانه
رقبای دیگری هم دارد از جمله ترکیه. این کشور که حدود ٩٩ درصد از جمعیت
آن مسلمان و سنی است دارای حکومت سکولار می باشد. اگرچه نیروهایی در
ترکیه سعی دارند حکومت اسلامی به وجود آورند ولی قدرت سکولارها در حال
حاضر بیشتر است. ترکیه امید دارد که در آینده به اتحادیه اروپا
بپیوندند.
اروپا شرایط مشکلی برای ترکیه گذاشته است. ولی نزدیک بودن ترکیه به
اروپا و حکومت سکولار آن و همچنین در دست داشتن لوله های گاز به ترکیه
این شانس را می دهد که در خاورمیانه به قدرت بیشتری برسد.
عربستان سعودی با بیشترین درآمد سالیانه نفت یعنی ٦٥ بیلیون دالر درسال
بدون شک یک وزنه اقتصادی و سیاسی مهم می تواند باشد.
اینکه چه اتفاقی در عراق بی افتد و جنگ به کدام سوی برود، از جمله
عواملی است که می تواند معین کند چه کشوری و یا حتی گروهی در خاورمیانه
به قدرت بیشتری برسند.
رييسجمهور آمريكا درست در روزي كه نخست وزير انگليس زمان
استعفاي خود را اعلام كرد، با فشار روز افزون از سوي متحدان
جمهوريخواه و همچنين
رقباي دموكرات براي نشان دادن پيشرفت در عراق مواجه شد و كنگره آمريكا
با تصويب
لوايح و تخصيص محدود بودجه براي جنگ مجددا بوش را ناديده گرفت
.
دموكراتهاي مجلس نمايندگان همان لايحهي بودجهاي را كه جورج
بوش
رييس جمهور آمريكا قبلا متعهد شده وتو ميكند درست در روزي كه توني بلر
خبر
استعفاي خود را در ماه آينده اعلام كرد، تصويب كردند.
اعضاي حزب جمهوريخواه بوش نيز شروع به زير سوال
بردن بيشتر جنگ عراق كردند؛ جنگي كه دست كم باعث كشته شدن حدودسه
هزاروپنجصد سرباز آمريكايي و
زخمي شدن بيش از بيست چهارهزار سرباز از سال تا كنون شده است
.
ري
لا هود نماينده جمهوريخواه ايلينويز، به شبكه سي.ان.ان گفت: مردم
آمريكا از جنگ خسته شدهاند. مردم آمريكا
ميخواهند بدانند كه راهي براي خروج وجود دارد.
آنها ميخواهند بدانند كه ما در
حال
موفقيت هستيم
.
لا
هود در ميان يازده جمهوريخواه ميانه رويي قرار
داشت كه با بوش در كاخ سفيد ديدار كردند
.
آنها به جورج بوش گفتند كه ارتقاي نظامي كه وي سه
ماه
قبل براي جنگ عراق دستور داد بايد تا ماه سپتامبر نشان دهندهي پيشرفت
و
موفقيت باشد
.
اين
در حاليست كه تنها دو نمايندهي جمهوريخواه
به
لايحهي بودجه دموكراتها در مجلس نمايندگان تصويب شد، راي مثبت
دادند
.
در
همين حال هري ريد
رهبر اكثريت دموكرات سناي آمريكا، گفت: بوش هر روز بيش از پيش خود را
در عراق به
تنهايي ميكشاند و اين موضوع را درك نميكند كه آمريكا با سياستهاي
اشتباه وي به
كجا
كشيده ميشود
.
همچنين چارلز شومر معاون ريد نيز تاكيد كرد: پس از
ريچارد نيكسون رييس جمهور اسبق آمريكا، بوش منزويترين رييسجمهور
آمريكا بوده
است
.
وي
ضمن نتقاد از بوش به دليل عدم درك خطرات ناشي
از
جنگ عراق انتقاد جمهوريخواهان از بوش را نيز به دليل نگراني از
سياستهاي
نادرست وي عنوان كرد.
به
اساس اعلام وزارت دفاع آمريكا، تا هشتم مه سال روان حداقل سه صدوبيست
تن از سربازان آمريكايي
در
افغانستان، پاكستان و ازبكستان در نتيجهي حملهي آمريكا به افغانستان
كشته
شدهاند
.
از
اين تلفات اعلام شده دوصد
تن
طي درگيريهاي خشونت آميز كشته شدهاند
.
وزارت دفاع آمريكا اعلام كرد كه در بيرون از
افغانستان و كشورهاي هم جوار، شصت يک نفر از نيروهاي ارتش آمريكا در
حمايت از
"عملياتهاي
ايجاد آزاديهاي پايدار" كشته شدهاند
.
در
ميان اين شصت يک نفر ، دو نفر طي در "
درگيري با
دشمن" كشته شدهاند
.
ارتش آمريكا هم چنين در ميان مناطق خارج از
افغانستان از پايگاه دريايي گوانتانامو، جيبوتي، اريتره، اردن، كنيا،
قرقيزستان،
فيليپين، سيشل، سودان، تاجيكستان، تركيه و يمن نام برده است.
همچنين كشته شدن چهار مامور سازمان جاسوسي آمريكا
)سيا)
و يك غير نظامي ارتش آمريكا نيز گزارش شده است. تلفات اخير توسط ارتش
آمريكا
به
شرح زير ميباشد
:
كشته شدن يك سرباز در هلمند
.هم
چنين اعلام هويت گزارش شده توسط ارتش آمريكا در
مورد كشته شدن نيروهاي آمريكايي به شرح زير است:
دو
سرباز كشته شده در كابل؛ جيمز هريسون از ميسوري و گروهبان ويلبرتو
سابالو از شيكاگو نام دارند
.از
سوي ديگر، مقامات آمريكايي در پاكستان هشدار
دادهاند كه تهديد انجام حملات انتحاري عليه آمريكاييها و ديگر
شهروندان كشورهاي
غربي در اين كشور از مناطق قبيلهيي به شهرهاي بزرگ گسترش يافته است
.
سفارت آمريكا در پاكستان در بيانيهاي اعلام كرد
:
مقامات سفارت آمريكا در پاكستان اطلاعاتي دريافت كردهاند كه حاكي از
حملات انتحاري
احتمالي عليه شهروندان آمريكايي و شهروندان غربي در اين كشور است.
اين
بيانيه در راستاي هشدار اوايل سال جاري در
مورد خطرات احتمالي در مناطق مرزي و مناطق قبيله نشين پاكستان منتشر
شده است.
اين
تهديدها شامل تهديدهاي احتمالي در شهرهاي بزرگ پاكستان شامل اسلام
آباد، كراچي،
لاهور و پيشاور است
.
اين
هشدار در حالي منتشر شده است كه سرويسهاي
اطلاعاتي پاكستان نسبت به حملات احتمالي افراطيون مستقر در مناطق قبيله
نشين
پاكستان هشدار دادهاند
.
روزنامهي ديلي تايمز - چاپ پاكستان - گزارش داد
كه
يك گروه نامشخص قصد دارد تا براي انتقام از كشته شدن اعضاي خود توسط
نيروهاي
امنيتي پاكستان حملاتي را ترتيب دهد
.
اين
روزنامه هم چنين به نامهاي از طرف وزارت داخله
پاكستان به مقامات ايالتي و روساي پوليس ايالتي اشاره كرد
.
در
اين نامه اعلام شده است كه بعضي از افراطيون
براي انجام حملات جديد، مناطق قبيله نشين را ترك كردهاند.
استفاده
از منابع خبري .
www.esalat.org