یکشنبه، ۲۴ فبروری ۲۰۱۳
نیروهای ملی ـ دموکراتیک*
فراتر از آنکه هستندـ باید بیاندیشند و بهم نزدیک شوند!
سرور منگل
(«اصالت» در قبال مطالب منتشره در دیدگاه ها هيچ مسووليتي ندارد و با احترام به آزادي بیان و دموکراسي نميخواهد سانسور نمايد و دست رد به سينه نويسنده گان بزند)
تاریخ ارسال به «اصالت»:
Sunday, February 24, 2013 1:40:58 p.m.
پیش درآمد:
اینکه چرا بطور متواتر در مورد همکاری سیاسی، تفاهم و وحدت نیروهای ملی ـ دموکرات حرف می زنیم و نشست برگذار میکنیم، می نویسیم و می خوانیم؟ دلیل روشن آن شکستتگی، درد و عارضه در این مجموعۀ از حیات اجتماعی و سیاسی ما است که نمی گذارد، حیات عادی پُربار اجتماعی، صلح آمیز را متناسب با معیارهای انسانی و اجتماعی جهان امروز در کشور خود ـ برای مردم خود بنا نمائیم.
ممکنست هنوز حرف از دهان مان نبرآمده و یا از نوک قلم رنگ بر صفحۀ کاغذ یا حروف بر منیتور ما روشن نشده، پرسیده شود، آقا کی مانع شماست و نمی گذارد تا شما برای ملت و مردم رنجدیدۀ تان جنت برپا نکنید؟ بارها خواستید کردید، اما در جای آرزوها و آرمانهایتان، بالهای وحشت و دهشت عفریت جنگ، تباهی و ویرانی بالهای سیاه خود را گسترانید و هم آنچه در گذشته اجدادی داشتیم، آنرا ویران و نابود کردند. هر باریکه خواستیم به ترقی و تعالی بار دیگر برگردیم، از بخت بد بجای رسیدن به خوشبختی و ترقی ما را با نام "کافر" و "کمونیست" به تیر و گوله بستند و بار دیگر و دیگر به اجنبی سر تعظیم فرود آوردند و بما یاد دادند تا با نان و آب سرد بر خوان گسترده حامیان به اصطلاح خیراندیش و بیگانه خویش در عزلت پناه خود بنشینیم و دم غنیمت دانیم. بدا که رسیدن به چنین آسایشی با نان و آب برای عدۀ میسر است، که برای همه میسر هم نیست.
پرواز بلند عقابان کوهساران ما می آموزد که زندگی آنگاه مفهوم می یابد که «نه در جستجوی دانه در خاشاک»، بلکه در بلند ترین پروازها از فراز زندگی آرمانی آنطرفها با قربانی تحقق می یابد و پرورده می شود، نمی میمیرد، بلکه زنده میگردد و بقا می یابد. اگر زندگی با این اصل جاودان همراه نمی بود، سرد و مرده و بی حاصل از بقا باز میماند و جهان امروزی اصلا وجود خارجی و عینی نمیداشت. اینکه آنچه هست گواه بر همین اصل زندگی پوینده است.
همه به امید ثمر و حاصل تخم می افشانند و نهالی را میخواهند به ثمر برسانند، اما در باد و باران، طوفانها و حوادث از آن حراست و پاسداری باید کرد و نگذاشت مرض و آفت و صدها و هزاران بلایای طبیعی، حیوانی و انسانی به آن آسیب رساند.
برداشت در قبال مسئله افغانستان امروز:
ارزشهای که در جامعه در طی دهور و نسلها بتدریج و بطی به ظهور می رسند و پا میگیرندـ یا خاموش میگردند بر مبنای منطق طبیعی هستی و زندگی جوامع از هستی کاملا ساقط نمیگردند، بلکه در مظاهر جدید و اشکال جدید تر بقا و ادامۀ خود را بارور تر ادامه میدهند. بر بنای چنین اصلی؛ چند سطر مختصر در یاد دهانی تلاشهای انسانی و آگاهانۀ نیاکان افغانی ما که طی هزارها و صدها سال بخصوص یک صده اخیر که برای استقلال و آزادی، ترقی و مدرن سازی رزمیده اند و اکثرا با تحمل تلفات سنگین انسانی و مالی پیش از آنکه به ثمر بنشیند، با دستان غَضَب آلود و سیاه نادانی، جهالت و منفعت پرستی و منشهای فردی جاه طلبانه در خدمت متجاوزان اجنبی به تباهی رفته است، اما درسهای آن زنده و جاویدان است و نباید آنرا فراموش کرد.
یکی از این درسهای اخیر که نسل ما هنوز از مصیبت و فاجعۀ آن رهائی نیافته است، در پیآمد سیاست مصالحۀ ملی جمهوری افغانستان برهبری دکتور نجیب الله که بهر هدف و آرزوی که تهیه و پیش بینی شده بود ـ در سر خط آن صلح، آرامش و ثبات برای آغاز زندگی جدید آرزو برده میشدـ تا در پناه آن همه بتوانند در تامین و اعمار آن سهیم گردندـ آرزو و بنای مصالحه بر آن گذاشته نشده بود که بوسیلۀ و دست عدۀ مورد معاملۀ قرار گیرد و طی آن دولت و اقتدار سیاسی و نظامی را بگروه های از افرادی رسما تسلیم کنند که نجبیب الله در مورد شان بارها اعلام خطر داده بود.
بلی تنها آنانی مقصر نیستند که انجام این انتقال را سهل ساختند، بلکه فراتر از آن مصلحت ها و مشاورۀ مستقیم امریکا و هدایت پاکستان و دیگران که از انقلاب افغانستان دل خوشی نداشتند و در قصاوت و دشمنی با رژیم علیه آن تا آخرین مرحله و حتی تا امروز از دست و پا نیافتاده اند، با آنکه کشتارها و ویرانیهای کابل و ولایات کشور انحلال دولت (ارگانهای آن)، اردو و قوای امنیتی افغانستان و بیداد جنگهای تنظیمی "مجاهدان"، مرگ، ویرانی، چور و چپاول و تباهی هستی دولت و مردم که از ارمغان "مجاهدان" بمردم افغانستان پیام می داد، جهان در حال تماشاگر بحال رقت باری افغانستان و مردم آنرا در چنگال بی فرهنگ ترین نیروها و کشورها تنها و در حال تجزیه خونین درآوردندـ که حتی به اصطلاح چنین وضع مورد غضب لشکرهای "طالبان" قرار گرفت و آنان در فرصت کوتاهی "مجاهدان" را نه تنها از کابل و مزار و هرات راندند، بلکه بطور کامل شرعیت اسلامی را (بزعم خود و حامیان شان) بر مقدرات و سرنوشت مردم افغانستان حاکم ساختند. ما همه می دیدیم و قربانی دادیم بقول فیلسوف معروف معاصر آلمانی که: «ما میدیدیم که هیتلر تنها کمونیست میکشت و ما کمونیست نبودیم، پس از کشتن کمونیستها، به یهود کشی پرداختند، ما می که یهود نبودیم، پس از کشتار یهودان، نوبت مسیحیان رسید که دیگر کسی نمانده بود. » (از حافظه، با کمی تفاوت آورده شد. ).
ما دیدیم که پاکستان در مقام حامی مطمئن، با حمایت امریکا و متحدان جای استعمار انگلیس یکقرن قبل را در افغانستان پُر کرد و از طریق افغانستان وارد بازی با خطرات بزرگ شد. به اینترتیب جاه طلبی های نظامی پاکستان که هوای رویاروئی دو ابرقدرت جهانی در منطقه را پرورده بود، بطور لجام گیسخته و ماجراجویانه به حقیقت تبدیل شد.
به حقیقتی که در نتیجۀ آن ایالات متحده امریکا و متحدان غربی آن به افغانستانی که از سلاحها و درگیریها در حال فارغ شدن بود دوباره سرازیر شدند و صفهای غالبان و مغلوبان از نو در جای یکدیگر را صف بندی کردند.
طی این روزها و ماه ها که ایالات متحده تصمیم به خروج نیروهایش را هرچه بیشتر قطعی کرده است و اوباما رئیس جمهور امریکا در بیانیۀ سالانه اش در مورد افغانستان محدود اشارۀ در زمینه تعلیم و تربیت اردو و مبارزه با "القاعده" با دلسردی میکرد و از "طالبان" و منابع فعالیتهای تروریستی حرفی نه در مورد افغانستان گفت و نه پاکستان. که اینک وزیر دفاع امریکا این خلای گفتاری را که اطمینان به ماندن از (۸ الی ۱۲) هزار سرباز ناتو و اردوی (۳۵۲) هزاری افغانرا تمویل و تربیت خواهد کردـ تکمیل کرد.
وهم طی این روزها شنیده می شود که چانه زنی های دولت در سطوح مختلف دولتهای همجوار برای ایجاد فضای رسیدن به اطمینان به ثبات پس از خروج و ترک نیروهای بین المللی و اینکه در چه سطح همکاری امریکا در افغانستان باقی می ماند سرگردان اند و افغانها تا هنوز در قبال چنین تصمیماتی منفعل و ناآگاه نگاه داشته شده اند. افغانان منور در این انتظار می بینند که رئیس دولت جناب کرزی در خط تگدی از پاکستان، انگلیس یا هندوستان به همکاری روس و چین و ایران برای ثبات و صلح و همکاری دوستانه پل می بندد و غافل از آنکه در پیشاپیش بحران که هوا و فضای آن در بین نیروهای داخلی کشور که اساس آن بر محور سهم و شرکت مردم استوار است نادیده گرفته شده است.
افغانها از تجربه تاریخی در قبال تصمیم گیریهائیکه در غیاب شان در اسلام آباد، واشنگتن، ریاض، تل ابیب، لندن، مسکو و سایر جاهها گرفته می شود، نا آگاه نیستند و هم میدانند که نقش شان تنها بحیث ابزار و عرصۀ بازی در نظر گرفته شده و تصمیم گیریهای غیابی در قبال افغانستان هیچ تغییری نکرده، بلکه بازی همانست که استعمار در گذشته آنرا بارها از سر گرفت و امروز آقایان که برای افغانها سرنوشت میسازندـ مبارزه با تروریزم اسلامی، بازسازی، دموکراسی و صدها زهر مار دیگر را که متعهد بودند که به تعهدات شان عمل نکرده اند و در فکر خروج بهنگام و سالم اند. در حالیکه بقول خودشان به اثر حملات هوائی امریکا طی سالهای از ۲۰۰۷م الی ۲۰۱۲ میلادی سیزده هزار و دو صدو نه (۱۳۲۰۹) نفر طی شش سال از زنان و مردان و اطفال که در این تجاوز هیچ تقصیری نداشتند کشته شده اند. (۱) اینکه همه روزه چه تعدادی بنام "طالب" با دست دو طرف کشته می شود، تنها شمارش روزانه دارد و بس.
حامد کرزی بارها تقاضا کرده که از بمباریهای که قربانی آن افراد ملکی، زنان و اطفال اند خود داری گردد. طی این هفته رئیس جمهور رسما فرمان داد که «نیروهای امنیتی در عملیات علیه شورشیان در مناطق مسکونی از ناتو درخواست حمله هوائی نکنند.» و چند روز قبل از آن رئیس کل نیروهای ناتو را بدلیل کشتار غیرنظامیان در ولایت کنر احضار و جنرال جوزف دانفورد قبول کرده بود که پیشنهاد کرزی را رعایت میکند.
مشکلات و سوالات زیادی در قبال خروج زود هنگام نیروهای امریکا و ناتو از افغانستان در برابر دولت افغانستان، مردم و نیروهای سیاسی اعم از تمام جوانب مطرح است، که با اطمینان های بی محتوی تنها با وعده وعید بدان پرداخته می شود، اما جوابهای قانع کننده و اطمینان بخش هنوز موجود نیست.
در این آواخر فعالیتهای محسوس است که نشان میدهد که پس از سفر کرزی به امریکا و لندن دستور یافته است هرچه بیشتر در خط کشورهای منطقه فعال گردد. لندن فعال است تا هند را بسود پاکستان در افغانستان بیشتر قانع سازد. روسیه از سرگیری تجربه در مورد خطر بنیادگرائی اسلامی به آسیای میانه و سپر دفاعی شمال را در وجود الیانسها در حال آماده ساختن است. پاکستان از هر حیث دیگر آن پاکستان سالهای "جهاد" با دست بالای حمایت امریکا که "طالبان" را بی چون و چرا در اختیار داشت نیست، آن دست بازی خدا داد دیگر در اختیارش قرار ندارد و برای امریکا درد سر ساز بوده و است. هند و چین آرزومند ثبات افغانستان اند تا در سایۀ آن توانسته باشند در حدی به همکاریهای سود آور خود در این کشور تناسب منطقوی را در سیاستهای جهانی بسود خود رجحان دهند.
ایران چنان درگیر پرابلمهای خود با امریکا است و آرزومند آنست که با برآمدن امریکا نقش بیشتر حامی فقهی شیعه اسلامی را در افغانستان بدست بگیرد.
با چنین تصورات در قبال افغانستان و اجمال اوضاع نظامی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی که به اثر بیرون شدن قوای نظامی امریکا و متحدان نه تنها خلای عظیم نظامی، بلکه اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بسطح می آید و عواقب و خطرات آن می تواند قابل پیش بینی باشد.
عواقب تهاجم نظامی و حضور بین المللی:
تجربه اخیر که اضافه از یک دهه از عمر آن میگذرد و از حافظه هنوز زدوده نشده، عبارت از فاجعۀ یازده سپتمبر معروف برجهای نیویورک امریکا بود که برای انتقام کشی بزرگترین هجوم لشکرهای مجهز جهانی را به افغانستان ضعیف و دست و ازپا افتاده آورد که قیمت آن بسادگی تعین شده بود، سه (۳) میلیارد دالر امریکائی به پاکستان غرض معامله خرید "طالبان" و بیست و چهار (۲۴) میلیون دلار استخدام الیانسها که جورج بوش رئیس جمهور امریکا با تعجب گفته بود؛ «به این ارزانی؟».
استخبارات نظامی و سیاست گذاران پاکستانی با این معامله از بلند پروازیها در قبال افغانستان در حال افتادن در زمین عزلت شدند، اما برای از سرگیری تراژیدی جنگی افغانستان توانستند طی چند روز سنگرها و شهرها را از "طالبان" جنگجو بسرعت خالی کنند و هنگامیکه «الیانسها» در زیر چتر حمایت بمبارمانهای هوائی طیارات امریکائی بکابل می رسیدند، آخرین پیکپ های "طالبان" سرحد سپین بولدک و تورخم را بطرف پاکستان گذشته بودند. (از قول رسانه ها).
در این معامله ملیشاهای پاکستانی کلا، "القاعده" و "طالبان" پاکستانی قسما به پاکستان جان بسلامت بردند. "طالبان" افغانی که در مجموع سیزده (۱۳) هزار نفر در محاصره قندوز و اطراف آن گیر مانده بودند که رامسفیلد وزیر دفاع وقت در جواب سوال روزنامه ها که پرسیده بودند با اسرای جنگی "طالبان" در این محاصره چه میکنید؟ گفته بود: «اینجا جنگ است، ما مهمانخانه، شفاخانه و زندان. . . نداریم» (ازبی بی سی). هفتۀ نگذشته بود که سر و کلۀ این قربانیان از دشت لیلی مزارشریف و قربانیان آن در راه انتقالات کانتینری به شبرغان همه فاجعه آمیز کشته و اجساد سوختانده شده بود.
امریکا به افرادی و سازمانهایکه دَین شانرا نپرداخته بودندـ در نصب کرسیهای مهم منطقوی شان در رواج فساد و کشت تریاک و قاچاق، چور و چپاول هر چه بیشتر میدان دادند و تا امروز از حمایت متحدان برخوردار اند و دم از قانون و مبارزه با فساد و عفو عمومی میزنند.
حاکمیت امروز برهبری حامد کرزی در بهترین تعریف خود، همان دولت "مجاهدان" است که نتوانست در برابر "طالبان" تاب بیآورد و بشمال متواری شد (الیانسها) و دربار دیگر با حمایت پروازها و بمباردمانهای هوائی امریکا به ایشان حیات دوباره اعطا شد و بالاتر از آن بر سریر قدرت بر سرنوشت و مقدرات مردم گماشته شدند. (۲۰۰۱م پس از فاجعۀ یازده سپتمبر. ).
گذشته را نباید فراموش کرد، گذشته چراغ و مشعل امروز و آینده است و در روشنائی آن میتوان امیال آینده را دید و قضاوت کرد. دولت امروز بقول مشترک دولتداران و شخص رئیس جمهور و حامیان بین المللی آن از آغاز تا امروز یک دولت فاسد است که حتی شرکت کنندگان آن برای ابراز سرافرازی و برخورداری از مقامات بلند دولتی مثل کابینه، شورا و قضا (سه قوه دولت) موقف اپوزیسیون را برای خود سهل ساخته اند و در پناه آن در فساد و بحران و ثروت اندوزی دست آزاد داشته و تنها مسئولیت نمی پذیرند.
افغانستان کشور تاریخی و دارای مردمی که همواره برای ارزشهای تاریخی اش مثل آزادی، استقلال، عدالت، ترقی و خوشبختی و سرافرازی رزمیده و قربانی داده است. اما اینکه چرا اینمردمان آزاده هنوز نتوانسته اند ـ مقدرات سرنوشت خود را بدست خود بگیرند و از آن برای حصول آرزوها و تحقق خوشبختی خود بهره گیرند؟ دلیل زندۀ و بارز تاریخی آن واقع شدن در جغرافیایست که گذرگاه لشکرکشان و کشور گشایان بوده ـ با اینکه مردم این سرزمین آزاد و حاکمیت بیگانه را نمی پذیرد و ارادۀ این مردم در پای لشکرهای سکندر، هخامنشیان، ساسانیان، لشکرهای عرب، چنگیز و تیمور، استعمار انگلیس، و تهاجمهای بزرگترین قدرتهای جهانی، کشتارها، تباهی و کشور سوزی و تمدن سوزی آنان نتوانسته سر تعظیم فرود آورد. بقول خوشحال:
لا تر اوسه ئی ماغزه په قرار ندی ــــــ چاچی ما سره وهلی سر په سنگ دی.
اما به دلیل عقب ماندگی تاریخی و تسلط نظامهای فرتوت فئودالی ـ مذهبی که طی آن مردم مایحتاج خود را بطور طبیعی از زمین (دهقانی و چوپانی) در نهایت زیر فقر، استثمار، استبداد و تسلط عقاید مذهبی تهیه میکردند و هم بار جنگها و اختلافات قدرتهای فئودالی و قبیله وی را نیز بر دوش میکشیدندـ فوق العاده درمانده و همواره اسیر چنین بندهای بودندـ با آنهم در پیکارهای عادلانه در طول تاریخ سرآمدـ شجاع و دلیر و حماسه آفرین اند.
به دنبال چند حرف عام باید افزود که مردم افغانستان، بخصوص نیروهای جوان و دینامیک و آگاه کشور دیگر آن ملت یک صده قبل و دیروز نیست، بلکه از هر حیث نسبت به گذشه و دیروز با آگاهیهای بیشتر سیاسی مصالح خود و مقدرات خود را بخوبی می فهمند و برای متشکل شدن و آمدن به میدان مبارزۀ آگاهانه سیاسی و ملی آماده می شودـ تا در عمل به عرصه آیند و جانبازی و فداکاری نمایند. آنچه مانع و سد راه این مبارزه است، نفاق در داخل نیروهای ملی ـ دموکراتیک و منوران کشور است که باعث ضعف صفوف مردم، تشکل و مبارزه آنان در راه استقلال و نیک بختی و سعادت فرزندانشان میگردد.
سخن کوتاه چرا بدیل بحران؟
از مدتی به اینطرف تلاش های گستردۀ در بین احزاب، حلقات و محافل و کتلۀ وسیع از کادرهای سیاسی مربوط "حزب وطن" و حاکمیت دولتی آن، متحدان و دوستان آن صرف نظر از اینکه امروز بکدام "سازمان" یا "حزبی" وابسته اند و یا بطور مستقل مکنونات درونی و خواست سیاسی شان تاکید و حمایت بر مبارزه متحدانه داشته و مساعی مشترک در این راستا ادامه یافته است که یکی از نمونه های این مساعی تشکل "کمیسیون تفاهم و وحدت احزاب، حلقات، اشخاص و نیروهای ملی مترقی در اروپا" است که طی نشستهای متعدد و رویاروی با رهبری های "احزاب سیاسی" و شخصیتهای موثر برای "تفاهم و وحدت" جریان یافته و در حدی به ثمر نشسته است.
تلاشهای "وحدت طلبانۀ" "احزاب" با آنکه با موانعی و مشکلاتی روبرو گردیده، اما با آنهم نهضت وحدت خواهی راه خود را در همه نیروها و مسیرها بطور روشن کشوده است و وحدت جنبش وسیع ملی ـ دموکراتیک که منظور ما است در مضمون و محتوی خود تمام این زمینه ها، امکانات عملی و نظری را دارد و بدان باید توجه گردد و هم نیاز است بطور کمی از مرزهای تعین شدۀ خودیها بیرون شد و مصالح عمومی و همگانی توده های زحمتکش و صلح و ثبات افغانستان مستقل را حراست و از ارزشهای مطرح نظام که از مبارزات تاریخی نیاکان ما آب خورده و به ثمر نه نشسته است، برعکس تجربۀ آن قسما در وجود ما و نیروهای ملی و دموکراتیک زنده است، نیاز است حمایت و بپاکیزگی از سر گرفته شود.
از همینجا است اعتقاد که در فضای نسبتا مساعد داخل کشور و بخصوص امکاناتی که در اروپا فراهم است تا بدون مجامله و حرافی و خود محوری های فردی و سازمانی، غرض یک گفتمان سازنده و متشکل مساعی را هرچه بیشتر مشترک سازیم ـ تا بتوانیم یک بدیلی از حضور نیروهای ملی ـ دموکراتیک و مترقی را مطرح، برای رفع نسبی بحرانی که بادهای گرم و سرد قبل از وقت قابل احساس است، نه تنها مطرح سازیم، بلکه مقدمات آنرا برتابیده بعمل بنشینیم.
برای برآوردن این منظور «کمیسیون وحدت» کنفرانس سراسری اروپائی را در اخیرماه (۳۰) مارچ در کشور هالند پیش بین شده است. این بدان معنی است که «گفتمان سازنده و متشکل» طی کنفرانس وسیع جهت بیرون رفت از حالت بحرانی و نقش تاثیر گذاری مشترک نیروها در مسایل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور است، بلکه درخور اهمیت آن میباشد. نخست از همه باید گفت و تشخیص کرد که بحران آبستن و زاینده جدیدی نیروهایست که در خلای نیروهای نظامی ـ اقتصادی بین المللی در داخل و از خارج بر ثبات نسبی دولت تاثیر میگذارد و دولت و نیروهای آنرابه آزمایش جدیدمی طلبد.
نیروهایکه در این بحران از داخل عمل میکنند و تاثیر متقابل در بحران میگذارند، مستقیما مربوط است به توانائیهای انتظام و انسجام نیروهای دولت در حمایت از ارزشها و جلب توانائیهای ملی دموکراتیک نیروها و جلب حمایت مردم بالقوه و بالفعل.
خروج کامل یا قسما محدود "نیروهای بین المللی" که درقبال خود به تجاوز و اشغال قسما نقطه پایان می گذاردـ خود زمینه های همآهنگی و همکاری با "دولت" را فراهم میسازد و یکی از عوامل و نشانۀ ثبات است، اما عدم انسجام و انتظام نیروهای داخلی دولت، فساد، وابسته گی و قدرت طلبی احزاب و افرادی در داخل دولت زمینه ساز بحران در خلای قوای خارجی است. دولت نیاز دارد تا فرصتهای اخیر را در انسجام نیروهای داخلی و سطح تاثیر گذاری آنان در رفع و خلای نیروهای خارجی پُرکند. در این راستا بر نیروهای ملی د موکرات است، تا بحیث نیروهای آگاه و مسئول در چنین زمینه ها از همه بیشتر با هم همکاری کنند ضرورت ملی و وطنی است ـ تا از یکطرف با وحدت خویش زمینه های همکاری ملی در سطح کشور را فراهم سازند و هم بتوانند با وحدت خویش همکاری و پشتیبانی مردم را جلب و برای ثبات و تقویت انسجام و انتظام نیروهای دولت برای مقابله از هرنوع خطر متلاشی شدن یا برگشتن در امیالهای بیگانگان جلوگیری میگردد و دولت را در مسیر سالم بسود مصالح مردم از بنیاد گرائی "جهادی" مستقل میسازد.
دیگر آنکه بحران افغانستان صرف نه یک بحران سیاسی به مفهوم سیاسی آنست، بلکه این بحران ادامۀ بحران نظامیست که با تغییر تناسب نیروها در مقیاس کشور در انقلاب ثور دگرگون شد و مداخله خارجی از اشکال سیاسی و مستتر آن به ابعاد مداخله گرانه و رویائی نظامی منجر گردید. پایه های بحران افغانستان خلاف دید عده ئی که آنرا بر پایه های قومی ـ زبانی، جغرافیه و مذهب می بینند و به این نتیجه می رسند که گویا این بحران و عوامل آن در تقسیم جغرافیای انسانی که بر زبان و قوم و مذهب استوار است بوجود آمده و عامل جنگها است. بهمین مناسبت است که عدۀ با این طرز دید و تفکر خود فکر میکنند، که راه حل! اگر امریکا و ناتو بخواهند، یا وادار گردند تا: خود مختاری ها و نوعی از فدرالیزم را حاکم سازند، بپایان بحران کمک خواهد شد و هم چنان شناسائی خط نامنهاد دیورند و مسئله دیگر اینکه: در همکاری به اصطلاح در خط مخالف دولت یکجا با "جهادیان" بنیادگرا، که بنام اپوزیسیون داخل دولت فعال اند. یا در عکس آن حمایت از حاکمیت ناکام و تجرید شده و غیره کار ساز نیست، نه تنها این سازشها و کنار آمدنها سازگار نیستند، بلکه وابستگی به نیروهای فساد و بحران را تقویت میکند و بدیل بحران (ثبات و استحکام نظام و تحکیم ارزشهای آن) را بخطر می برد.
تاکید بر عملیۀ وحدت و استقلال عمل نیروهای ملی، دموکراتیک و مترقی است که جنبش را ثبات و صلح را از گزند حوادث ناگوار آینده مصئون ساخته راه پیشرفت همکاری سیاسی را بسطح عالی ملی و بین المللی ارتقا میدهد.
نباید ناگفته گذاشت که بحران افغانستان با برهم خوردن تناسب نیروها در حاکمیت دولت های منطقه (با انقلاب افغانستان و ایران)، قدرت های بزرگ (اتحادشوروی و ایالات متحده امریکا و متحدین) را بر آن داشت تا اولی برای تحکیم و دومی غرض سقوط حاکمیت ها و تضعیف آن به انواع وسایل تخریبی و سبوتاژ و از آنجمله مداخلات نظامی متوصل شدند. ( تشدید جنگ سرد).
مداخله نظامی کشورهای منطقه و ایالات متحده در اشکال باند های مسلحانه تخریبی وابسته تربیت و تجهیز شد. دولت جمهوری اسلامی "جهادی" و بعدا "طالبان" پیآمد مستقیم این تجاوزات نظامی بوده، که در نتیجه زمینه "حضور" نیروهای متحدین ناتو را فراهم ساختند. بدین ملحوظ بحران افغانستان ریشه در مداخلات نظامی مستتر و آشکار کشورهای خارجی و کشور های همجوار و ذینفع منطقه دارد. تضاد های قومی، منطقه وی، زبانی و مذهبی آنگاه بحران زا اند که قومی یا منطقه ئی، زبانی و مذهبی، اساس حاکمیت را بر مبنای حاکمیت قومی، یا منطقه ئی، زبانی و مذهبی بر دیگران بزور تحمیل و اجرا دارند و اسیر شده گان اینوع حاکمیت، علیه آن به مقابله نظامی برایند، در اینصورت عامل بحران نظامی و جنگ داخلی است.
نتیجه مختصر فوق آنست که:
نخست از همه بحران از حالت نا متعادل اجتماعی جامعه و حاکمیت ناشی میگردد و دوام آن عامل بیشتر فساد و خشونت، مداخله خارجی و عامل سرکوب مردم میگردد.
دوم ـ بحران افغانستان ریشه در بحران نظامی و مداخلات خارجی دارد.
سوم ـ بحران افغانستان از برهم خوردهای قومی، منطقوی، زبانی و مذهبی ناشی نمی شود.
چارم ـ مانند دوم ریشه داخلی (قومی، ملی، نژادی . . .) نداشته از خارج وارد و گروهها و حلقات را بخدمت میگیرد.
پنجم ـ بر مبنای تشخیص درست بحران، نباید تکیه بر نیروهای بحران کرد زیرا این نیروها بحران زا و میرنده اند و بقای شان ضمانت آینده را ندارد، و دیگر اینکه، با تکیه بر نیروهای که از درون بحران می بر آیند و بالنده اند و میخواهند بحران را پشت سر بگذرانند میتوان متکی شد. بدین مناسبت نیروهای ملی ـ مترقی (چپ) نه عامل اساسی بحران نظامی افغانستان بوده و برای آینده نیز بحران زا نیستند، بلکه با وحدت و متشکل ساختن مستقل طیف وسیع از نیروهای چپ، میتوان الترناتیف های جدید و مستقل ملی ـ مترقی را مطرح ساخت و جلو مداخلات و ورود بحران از خارج را متوقف ساخت. بدین ترتیب نیروهای ملی ـ مترقی نه بحران زا اند و نه در حالتی قرار دارند که جلو بحران را که با مداخلات نظامی خارجی شکل گرفته و تداوم یافته یا خود رفع نمایند یا از نیروهای نظامی خارجی عاملین بحران به انتظار بنشینند.
بحران تنها با تغییر تناسب نیروها و حضور فعال در بسیج توده ها و نیروهای ملی ـ مترقی مستقل کشور، الترناتیف (بدیل) جدیدی از حضور و سازماندهی از نیروها اوضاع را کمک خواهد کرد تا مداخلات نظامی از بیرون قطع گردد و با نیروهای جدیدیکه از بحران می برآیند ثبات را یاری رساند. در مرکز این دید، میتوان با پیگیری"گفتمان سیاسی" در جهت بیرون رفت از حالت بحرانی را ادامه داد و وحدت سیاسی ـ سازمانی متشکل نیروها را در وحدت عمل سیاسی رهگشا ساخت. ادامه بحران، افتراق و انقطاب نیروهای ملی ـ مترقی حل بحران را از محراق منافع مردم و صلح کشور بخدمت نیروهای اهریمنی تاریخ قرار میدهد.
طرح نظری برنامه کاری مشترک:
همه بخوبی میدانیم که در سرخط مسایل سیاسی و مبارزه غرض تامین اهدافی سیاسی ـ اجتماعی پرداختن به مسئله وحدت نیروهای همسو و به انزوا بردن نیروهای مخالف یکی از مسایل اساسی و گرهی هر جنبش سیاسی و مسئله سازمانی آنست. بنا بر تجارب عملی، نظری و با در نظر داشت شرایط، اوضاع داخلی و جهانی در قبال کشور که غرض طرح برنامه علمی سیاسی ـ اقتصادی و اجتماعی که بر بنیاد آن خواستها و اهداف توده های وسیع مردم بتواند فعال و متشکل گردد، بطورعام و کلی نیاز مند ــ طرح اهداف، راه ها و وسایل (پروگرام سیاسی) و مسئله که با کدام نیروها و درچه سطحی از سازماندهی، بر آوردن این اهداف را میسرمیداند؟ (سازمان سیاسی و مسئله متحدان) اهمیت کسب میکند که ماهیت، مضمون و کرکتر سازمان سیاسی یا جنبش را بیان داشته، از محتوای آن به نیات و اهداف افرادی که در آن گرد می آیند پی برده می شود، همان طوری که برای اجرا و تطبیق پروگرام سیاسی مرحله اجرا و شرایط و امکانات عملی، ترکیب نیروهای بالفعل و بالقوه که در زندگی روزمره جامعه حضور فعال یا غیر فعال دارند ضروری دانسته میشود، پروگرام سیاسی ـ اقتصادی ـ اجتماعی مسئله حاکمیت دولتی و مناسبات با آن و کشور های همجوار و جامعه جهانی، به خصوص سازمانهای بین المللی و کشورهای قدرتمند جهان بطور عام نیز از مسایل اساسی این پروگرام اند. اگر به پروگرام سیاسی حزب که خدمت بمردم را هدف قرار داده، عطف گردد: نخست اهداف مطروحه باید جوابگوی منافع اکثریت مطلق مردم بوده و آنرا مورد حمایت قرار دهد، و هم اشتراک فعال توده های مردم را غرض اجرای عملی اهداف مطروحه نباید از نظر انداخت. یا به اصطلاح دیگر در چوکات کشور موثر به سود اکثریت و ترقی کشور بوده (ملی ـ مترقی) و از لحاظ جهانی، با جذب مزایای تمدن جهانی و حمایت نیروهای دموکراتیک و ترقیخواه واقع گردیده و هم چنان در عرصه روابط بین المللی فعال و متکی بر همکاری های صلح آمیز جهانی و موسسات بین المللی باشد. بمعنی اینکه؛ مشی همه گیر سیاسی ـ اقتصادی و اجتماعی، اهدافی را تعقیب نماید که ضامن خوشبختی افراد جامعه (توده ها در کوتاه مدت و دراز مدت) بوده و عقب مانی اقتصادی را در کوتاه مدت سمت داده و با تامین استقلال و آزادی، صلح ـ ثبات ـ قانونیت و رفاه اجتماعی را تضمین نماید. این پروگرام سیاسی دارای برنامه ملی ـ مترقی دانسته می شود.
اینکه با کدام نیروها، اجرای پروگرام سیاسی یا برنامه سیاسی ـ اقتصادی ـ اجتماعی میتواند عملی گردد؟ شناسائی این نیروهای اجتماعی که در کاربست سیاستهای فوق نفع مشترک دارند و میتوان بر آن تکیه کرد، و وحدت مبارزه سیاسی ـ اقتصادی ـ اجتماعی و حتی سازمانی را پیش بینی نمود و با تاکید بر وجوه اشتراک نیروها، باید همزمان از کشمکشها و منازعات درونی خلق (ملی، زبانی، نژادی، مذهبی، قبیلوی و غیره) آگاهی حاصل کرد و آنرا مشخص ساخت و در برنامه برای آن جای مناسب، غرض رزمندگی واحد خلقها بازکرد.
توجه به سازماندهی دموکراتیک نیروهای خلق و توجه به اشکال این سازماندهی که هم امکانات وحدت نیروها را فراهم می آورد و هم از کشمکشهای درون خلق با تشخیص و آگاهی درست در پیکار وسیع علیه دشمنان داخلی و خارجی از مسائل قابل اهمیت است. این بمفهوم تقویت جبهه داخلی (تقویت ملی ـ مستقل کشور) از طریق مبارزه پیگیر ملی، منطقوی و جهانی است که بتواند توانائی طرح خواستهای توده ها را بالا بکشد و ضمنا این نیروها را در پیگیری این مبارزه قادر بسازند یا گردند، تا نظام و دولت را و هم مزایائی نظام جهانی را با انطباق به نیاز های خود وادار کنند. (یعنی مخالف نفوذ دولت و سازمان سیاسی آن یا حاکمیت قدرتهای بزرگ که میخواهند کشور را با نیاز های خویش انطباق دهند) باشد.
در روشنائی مطالب بالا، طوریکه از متن اطلاعیه تفهیم میگردد، منظور از کنفرانس (۳۰) مارچ هالند نه تنها به غرض گفتمان صرفا سیاسی، پیش بینی از وضع در قبال حالت بحرانی کشور و نقش تاثیر گزاری این نیروها در مسایل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی از طریق وحدت بالفعل به مفهوم تنظیم کلی ترین مسائل سیاسی که وحدت عمل مشترک ما را تامین و تضمین میکند و ساختاری که همه نیرهای ملی ـ دموکراتیک در یک قاعده عمومی دموکراتیک را باهم یکجا و به مبارزه مشترک همگانی نیروها مضمون و مفهوم مشترک میدهد. این هدف ها قسما در طرح پروگرام سیاسی، طرح اهداف، راه ها و سایل و هم مسئله متحدان یعنی سازمان سیاسی و مسئله اینکه با کدام نیروها و در چه سطحی از سازماندهی، برآوردن این اهداف را میسر میدانند ؟
قابل یاددهانی است که قبل از ورود به کنفرانس هالند ( ۳۰ مارج ۲۰۱۳ هالند) "گفتمان سیاسی" راه خود را از قبل در برنامه های "احزاب اشتراک کننده" پیدا نموده است که نیاز به دوباره نویسی آن نیست. مسایل که امروز بدان باید پرداخته شود نه گفتمان سیاسی پیچیده!، بلکه مسئله وحدت سیاسی و سازماندهی غرض مبارزه متشکل، متحد و نیرومند ـ نیروهای متعهد به برنامه ملی و مترقی است که در افتراق و پراگندگی (بحران) قرار دارند و باید تحت شرایط جدید در خط عمل مشترک سیاسی تجدید سازماندهی گردند. به دلیل اینکه:
ــــ سرچشمهً داعیۀ "وحدت حزبیها" از منبع وفاداری به آرمانهای حزب شهیدان، حزب وطن، حزب دموکراتیک خلق افغانستان، که قافله سالار جنبش ترقیخواهانه کشور ما بود و هنوز نقش و آرمانهای آن از صفحه روزگار ما زدوده نشده است، آب می خورد. با آنکه پیکر آن خونین و پارچه پارچه است به آن می اندیشیم و فعالیت داریم. (منبع ورودی ببدیل بحران نیروهای ملی ـ مترقی)
ــــ فارغ از هر توجیهی، "حضور" نیروهای بین المللی تحت قوماندانی و نظارت ناتو، عبارت است از: ادامه جنگ و نظامیگری، وابستگی سیاسی ـ اقتصادی، سلب استقلال عمل حاکمیت دولتی، ادامه مداخلات خارجی، فساد اداری ـ فحشا، کشت مواد مخدر و رواج آن و تشدید مخاصمت های قومی، زبانی ـ مذهبی که با خروج نیروهای بین المللی و ناتو از افغانستان، مسئلۀ اشغال افغانستان و عوامل ناشی از آن که در بالا عرض شد قسما رفع میگردد. خروج زودهنگام "قوای بین المللی" بمعنی قاصر آمدن در اجرای تعهداتی است که هنگام ورود به افغانستان متعهد شده بودند.
ــــ اوضاع جاری دید و ترکیب طبقاتی و بافت ملی و اجتماعی جامعه را مشکل ساخته و هم تسلط نفاق بر نهضت ترقیخواهانه از جمله عواملی اند که وضع موجود را پیچیده تر و در نتیجه عده ای آنرا با تفاوتها و از سمت های مختلف به مطالعه میگیرند که در مرکز این نوع دید، مطالعه و تحلیل قسما منافع شخصی ـ گروهی، قومی ـ زبانی، منطقوی، مذهبی سازمانی و یا هم وابستگیها بکشورهای خارجی وضاحت دارد. این بدان معنی است که منافع توده یی عظیم مردم، طبقات و اقشاری که از ادامه جنگها، ویرانی، مهاجرت و تجاوزات خارجی و استبداد در تمام اشکال آن صدمه دیده اند حمایت میگردد.
ــــ تحلیل واقعی و عینی وضع موجود کشور، که در مرکز آن نیاز و منافع توده های وسیع مردم بصلح، ترقی، زندگی مصئون و آزاد، کار، شغل، تعلیم و صحت فرزندان کشور قرار دارد، که حل مسایل اساسی فوق، هدفهای اند که بنا بر ماهیت وابستگی دولت به نیروهای نظامی و ارتجاعی و عدم استقلال عمل در سمت منافع مردم در حمایت از دولت عملی نیست.
ــــ "حضور" نیروهای بین المللی ناتو و متحدان آن بجای آنکه حاکمیت قانونی و مستقل و دموکراتیک را تقویت کند، آنرا از مردم تجرید و به انزوا برده و برای اهداف خویش در منطقه و کشور بوسیله گرفته است. بناا ضرورت به سیاست های عملی، مبارزه مشترک و آگاهانه و مدبرانه سیاسی و متشکل نیروهای همسو را از هر وقت دیگر در امروز می طلبد تا در مسیر واحد و متحد، مستقل از حمایت حاکمیت دولتی و هم بنیاد گرائی "جهادی"، که از یک منبع آب میخورند قرار گیرد، به این عقیده از سر گیری نهضت آینده کشور و حل معضلات، نارسائیهای آن مستقیما به وحدت عملی نیروهای ترقیخواه، ملی و وطنپرست که در احزاب و حلقات مختلف جمع شده اند و هم آنانیکه هنوز به هیچ یک از احزاب یا حلقات داخل نگردیده و شخصیتهای موثر سیاسی مربوط و وابسته میگردد.
پیام این نوشته بحیث رفیق دیروز حزب وطن به رفقایم! دوستان و شخصیت های موثر سیاسی حزبی،
رهبران احزاب وحلقات اینست که:
ــــ نهضت ترقیخواهانه و ملی کشور را با مبارزه در راه وحدت، در مسیر سالم، همگانی و واحد یاری رسانند، زیرا مردم افغانستان نمی تواند بر این همه دسته بندیها، احزاب اعتماد و گرد آیند.
ــــ اتحاد عمل به بسیج نیروها و توده های زحمتکشان شهر و ده یاری می رساند، همان طوری که جریان قدرتمند و متحد کننده در بسیج و فعالیت توده های عظیم مردم که با عمل دستجمعی هنوز خو نگرفته اند را با هم متحد میکند ـ و هم باری شالودۀ این اتحاد بدون اجرای گسترده ترین دموکراسی توده ئی غیر قابل حصول است.
ــــ اینهمه تشکیلات احزاب و حلقات متعدد رفقای ما و مردم ما را بر سر دو راهی و چند راهی قرار داده است: انقطاب وجدائی؟ یا وحدت عمل در یک طیف وسیع نیروهای دیروز حزب وطن، متحدین، هوا داران و دوستان آن؟ و سوال کنگره های جدا جدا، یا یک کنگره ای واحد رهگشاه خواهد بود؟ حل می نماید.
جواب به سوالات بالا و سوالهای که ائتلافی از احزاب برای رفتن به کنگره مطرح ساخته اند ذیلا به توجه دوستان و رفقا رسانده می شود:
با تشکلهای احزاب متعدد و جداگانه از بدنه ای واحد دیروزی حزب ما نه به سیاستهای سالم در سطح امروزی کشور سازگار است و نه ذهنیت مردم را به آینده شان امیدوار و خوشبین می سازد، بلکه انقطاب دلیل بر ناکامی و محکومیت ما، تاکید خواهد گذاشت. زیرا تعلق به حزبِ که تمام دوران حاکمیت اش را در جنگهای تحمیلی و ویرانگرانه و مداخلات خارجی گذشتانده است، با انقطاب و جدائی از تاریخ گذشته خود و شهدایش می برد و نمیتواند به داخل کشور احراز هویت وطنپرستانه و ترقیخواهانه کند. در صورتی که پروسه حاضر به انقطاب و جدائی و مقابله کشانده شود حزب های پراگنده و منقطب بمثابه ای قطراتی بارانی در صحرای زور، سرمایه و سیاهی، تاریکی می خشکند. برعکس با وحدت می توانیم با جمع خویش در مزرعه وطن آبی را جاری سازیم.
ذهنیت جامعه در سمت حمایت از رفرمهای گذشته دوران حاکمیت جمهوری دموکراتیک افغانستان، اعتماد مردم به کادرهای حزب وطن، ح.د.خ.ا.، و رهبران شان تقویت گردیده و امروز زمینه خوبی فراهم است تا ما به باز یابی هویت خویش از گذشته به وحدت نو بپردازیم، این میسر است و ما می توانیم غرض وحدت نیروهای خویش، در هر جائی یا مقام اجتماعی ـ سیاسی که حضور داریم، بحیث اشخاص، یا حلقات، سازمانها و احزاب و رهبران مساعی خویش را در این راستا با ارسال اعلامیه ها، پیامها، نامه ها، مراودات، بازدید ها، نشستهای رفیقانه و دوستانه به امر وحدت تقویت نمائیم.
نباید به انتظار دیگران نشست، بلکه در این راستا پیش گام شد. اجلاس کنفرانس وحدت که با شرکت عدۀ از سازمانها و احزاب و در پهلوی آنان دهها شخصیت مستقل ملی، فرهنگی، سیاسی و هم شرکت عده ای از زنان به محور آن وحدت عمل سیاسی و سازمانی را در عمل به نمایش خواهند گذاشت که گویای پاسخ گویی به تقاضاهای وحدت طلبانه همۀ ماخواهد بودـ تا به آن همدل و در یک صف همکاری را آغازکنیم.
به نتائیج این اجلاس وسیع نیروهای ملی ـ دموکراتیک و مترقی که در اروپا اینک در آستانۀ آن قرار داریم، انتظار بی صبرانه است، تا هرچه سریعتر با احساس مسئولیت و ابراز صلاحیت همه سازمانها، حلقات، گروهها و شخصیت های موثر سیاسی، علمی، فرهنگی، رسانه ئی همدیگر را بدور هم فرا خوانند، و راه های سهل پیوستن به همدیگر را از طریق اشتراک دواطلبانه، آزاد بطور دموکراتیک، تحت سر پرستی کمیسیون یا کمیسیونهای در اروپا روی دست گیرند. این مثال بحیث نمونه ای از فرهنگ مترقی، گذشت در برابر همدیگر و مصالح مردم، کشور، شهدای حزب ما، بخصوص بین حزبیهای اروپا که ساحه عملی و کار کرد دارد، برای همه رهنما خواهد بود. ما اعتقاد راسخ داریم به اثر مساعی و مبارزه ای عادلانه ای وحدت طلبی ما که با آرمانهای ترقیخواهانه ما عجین است، میتوانیم وحدت کامل را به اجرا بگذاریم، تا توانسته باشیم حمایت گاه نیرومندی را غرض غلبه بر مشکلات رفقای ما در داخل کشور که بیشتر از همه آسیب پذیرند و با شرایط دشوار مبارزه روبرو اند زمینه سازشویم.
سرور منگل
2013. 02. 23
یک پیشنهاد و تقاضای دوستانه!
ــــ به رهبران و مسئولان و کادرها و اعضای "حزب مردم" پیشنهاد میگردد که:
با درنظرداشت مصالح عمومی نهضت ترقیخواهانۀ مردم افغانستان؛ از سر منازعۀ اختلاف بر سر نتائیج رای بر سر انتخاب مسئول حزبی میتوان به سادگی و رفیقانه و به طور مصلحتی با هم کنار آمد. اینجانب با عدۀ از شخصیت های مصلحت جو آماده ایم این آشتی و از سرگیری مبارزه واحد را به مصحلت بشینیم و حل نماییم.
ــــ از احزابی که تحت رهبری "ائتلاف" که بطور موفقانه همکاری خود را متحد میسازند، توقع برده می شودـ تا قبل از رفتن به کنگره و حزب واحد (بر مبنای تجارب چند سال اخیر وحدتها. . . )، پیش از پیش مساعی مشترک و همکاری و معاشرت سازمانی خود را به طور مصلحتی که وحدت همگانی نیروهای را بطور مقدماتی آماده میسازد، زیر نظر داشته باشند و از آنجمله که کار مشترک با "کمیسیون وحدت اروپائی" و کار مشترک با «جنبش» را بطور مشترک و رفیقانه با هم بنشینیم و از سر گیریم.
ــــ از مسئولان جنبش توقع برده می شود تا نمایندگان خود در اروپا را به منظور تفاهم و وحدت بیشتر در اروپا صلاحیت تفویذ دارندـ تا هر چی زودتر اتحاد سراسری را در اروپا به همکاری شما تکمیل و وارسته سازیم. ــــ از "حزب وطن" و جناح های دیگر انتظار بی صبرانه داریم همکاری مشترک با سایر اشکال اتحاد ها بخصوص با "کمیسیون وحدت اروپائی" از سر گیرند. به آرزوی موفقیت تان
سرور منگل.
* با ویرایش و تصحیحات لازم انشائی و تخنیکی در متن. («اصالت»)
«اصالت» مطابق پالیسی نشراتی خود در تصرف، ویرایش و تصحیحات لازم انشائی و تخنیکی در متن نوشته ها و مقاله ها
دست باز دارد و این حق را به خود محفوظ میدارد !
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(۱) ــــ نقل قول ازبی بی سی. منبع ازیوناما. کشتار به اثر حملات هوائی ازمردم ملکی قربانی گرفته است:
سالها تعداد کشته شدگان
۲۰۰۷ ۱۵۲۳ نفرغیرنظامی افغان.
۲۰۰۸ ۲۱۱۸ نفرغیرنظامی افغان
۲۰۰۹ ۲۶۱۲ نفرغیرنظامی افغان
۲۰۱۰ ۲۷۹۰ نفرغیرنظامی افغان
۲۰۱۱ ۳۰۲۱ نفرغیرنظامی افغان
۲۰۱۲ ۱۱۴۵ نفرغیرنظامی افغان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مجموع طی شش (۶) سال. ۱۳۲۰۹ نفر. غیرنظامی و غیر زخمیان و معیوبان که به مراتب بیشتر اند.