monday 2 april 2007 15: 31: 47
شعر (در متن اصلی " شاعری " آمده است که از واژه ی یونانی ποίησις (poezis ) گرفته شده است. پیپ سرخ) شکلی از هنر است که در آن زبان به جهت کیفیت زیبایی شناسانه اش علاوه بر مفهوم ظاهری آن و یا به جای آن استفاده می شود. شعر پیشینه ای دور و دراز دارد و کوشش های ابتدایی برای تعریف شعر مانند " شعر شناسی " ارسطو بر کاربردهای گونه گون سخنوری در معانی بیان، نمایشنامه، آواز و کمدی متمرکز بود. کوشش های بعدتر بر کاربرد دلخواه جنبه هایی مانند تکرار و قافیه پردازی و تاکید بر زیبایی شناسی جهت متمایز نمودن شعر از نثر متمرکز شد.
شاعرانی مانند دیلن تامس اغلب شعر را نه به عنوان یک گونه ی ادبی در میان مجموعه ی گونه ه، که کنش خلاق بنیادی با استفاده از زبان می دانند. شعر اغلب از شکل های چگالیده و عرف های هنری برای تقویت یا گسترش مفهوم زیر لایه ای واژه ها استفاده می کند یا این که از آن ها برای تهییج تجارب هیجانی یا حسی در خواننده سود می برد. علاوه بر این ها از ابزاری مانند همآوایی (assonance)، واجآرایی (alliteration) و وزن (rhythm) برای دستیابی به تاثیرهای موسیقایی یا آثار افسونگرانه سود می برد. استفاده ی شعر از اهرم هایی مانند ابهام (ambiguity)، نمادگرایی (symbolism)، کنایه (irony) و دیگر عناصر وابسته به سبک واژه پردازی شعرشناسانه (poetic diction) غالبن یک شعر را در معرض تفسیرهای چندگانه ای قرار می دهد.
شکل های ویژه ی شعری در طی و به سبب فرهنگ ها و گونه ها (genres) ی گوناگون، قراردادی شده و اغلب پاسخگوی ویژگی های زیر لایه ی زبانی یی که شعر در آن خلق می شود، هست. هر نوع غنای زبانی در قافیه و شیوه ی آفرینش ِ تفاوت های زمانی و آوایی، فرصت های متمایزی را برای شاعرانی که در آن زبان خاص شعر می نویسند مهیا می کند. در حالی که کسانی عادت کرده اند که شعر را با شکسپیر، دانته و گوته بشناسند و شاید شعر را در اصل، به سطرهای قافیه دار و وزن های منظم هجایی ارجاع بدهند، دیگر سنت ها مانند " دوو فوو " (Du Fu) و " بو وولف " (Beowulf) شیوه های دیگری را برای دستیابی به وزن و نیکآوایی (euphony) ( در همین وبلاگ بخوانید. پیپ قرمز ) استفاده می کنند. در دنیای یکپارچه شونده ی امروزی، شاعران اغلب شیوه ه، تکنیک ها و فرم ها را از فرهنگ ها و زبان های متنوع وام می گیرند
شعر شناسی و تاریخ
تاریخچه ی شعر به عنوان یک هنر، به پیشترها از قدرت خواندن و نوشتن می رسد و شعر شفاهی اولیه شاید از قافیه، وزن و دیگر سیستم های قراردادی به عنوان ابزاری برای به خاطر سپردن استفاده می کرده است. به نظر می رسد بسیاری از آثار کهن از " ودا " ها (Vedas) ( 2500 500 قبل از میلاد مسیح ) تا " ادیسه " ( 600 500 قبل از میلاد مسیح ) به گونه ی شعری ساخته شده اند تا در به یاد آوری آن ها و در جوامع ما قبل تاریخی و کهن به انتقال شفاهی آن ها کمک شود. شعر در بین پیشین ترین سندهای دانش آموخته ترین فرهنگ ها با بخش های شعری یافته شده بر سنگینه های آغازین، مانند " لوح سنگ ها و سنگ قبرهای روون " (rune) دیده شده است. از بین کهن ترین شعرهای به جا مانده، شعرهای " گیلگمش " (Gilgamesh) از هزاره ی سوم قبل از میلاد در سومر است که به " خط میخی " بر لوح های رُسین و بعدها بر پاپیروس نگاشته شد. اندیشمندان کهن در جستجوی مشخص نمودن این امر بودند که چه چیز شعر را به عنوان یک " فرم "، متمایز می کند و چه چیز شعر خوب را از بد جدا می سازد که این امر در گسترش " شعر شناسی " یا مطالعه ی زیبایی شناسی شعر بروز نمود. بعضی از جوامع کهن مانند چینی ها به واسطه ی " شی یینگ " (Shi Jing) یکی از پنج اصل " کنفوسیوس گرایی "، انجمن های آثار شعری را رواج داند که علاوه بر اهمیت زیبایی شناسانه، جنبه ی تشریفات مذهبی نیز داشت. همین اواخر، اندیشمندان برای یافتن تعریفی که بتواند دارای تفاوت های قراردادی به خوبی آن هایی که بین " افسانه های کانتر بری " چاسر (Chaucer) و "Oku no Hosomichi" منسوب به " باشو " است، علاوه بر متن هایی که از " شعر مذهبی " Tanakh تا شعر عاشقانه ی rap گسترده است باشد، کشف کند. متن و فحوا می تواند برای شعرشناسی و گسترش گونه ها و فرم های شعری بسیار حیاتی باشد. مثل، شعر برای ثبت رخدادهای تاریخی در اثرهای حماسی (epics) مانند " گیلگمش " یا " شاهنامه " ی فردوسی، لزومن بلند و روایی است در حالی که شعر مورد استفاده برای اهداف آیین نیایشی در سرودهای مذهبی، مزامیر و. . . انگار که نوایی الهام بخش دارند، و مراثی و تراژدی ها هم به این نیت اند که کنش های هیجانی درونی ژرفی را بر انگیزند. دیگر متن های شعری، دربردارنده ی موسیقی هستند، مانند " سرودهای مذهبی کاتولیک "، سخنرانی های رسمی یا سیاسی، نطق ها یا هتاکی های سیاسی، لالایی ها و قافیه بندی های بی معنی و حتا متن های طبي.
سنت های کلاسیک
اندیشمندان کلاسیک، دسته بندی کردن را به عنوان روشی برای تعریف و ارزیابی کیفیت شعر به کار گرفتند. شعرشناسی ارسطو به گونه ای متمایز سه ژانر شعر را شرح می کند: حماسی ( Epic )، کمدی ( Comic ) و سوگمایش ( Tragic ) و در جستجوی گسترش قواعدی بر می آید تا شعر با کیفیت برتر را از هر ژانر بر اساس اهداف زیربنایی آن ژانر متمایز نماید. بعدها زیبایی شناسان سه ژانر عمده را شناسایی کردند: شعر حماسی، شعر غنایی ( مناسب برای آواز ) ( Lyric Poetry ) و شعر نمایشی (Poetry Dramatic ) که شعر کمدی و سوگمایشی را زیر- ژانر های شعر نمایشی فرض داشتند. این کار ارسطو در طی دوره ی طلایی اسلامی در تمام خاورمیانه، علاوه بر اروپا در دوره ی رنسانس تاثیر گذار بود.
بعدها شاعران و زیبایی شناسان اغلب شعر را با استفاده از نثر می شناختند و آن را در تضاد با نثر تعریف می کردند که نوشته ای بود با تمایل به متن گشایی و ساختار خطی روایی. این موضوع دلالت بر این ندارد که شعر غیرمنطقی است یا روایتی ندارد، بلکه شعر کوششی ست برای ارایه ی امری زیبا یا پالایشِ، بدون تحمیل پرداختن به فرایند اندیشمندانه ی منطقی یا روایی. شاعر رومانتیک انگلیسی جان کیتس ( John Keats ) این گریز از منطق را " توانایی منفی " (Negative Capability ) می نامد. به نظر می رسد این دید " رمانتیک " به عنوان عنصری کلیدی از شعر موفق باشد زیرا که فرم از منطق مفهومی زیر لایه، مجزا و متمایز است. این دیدگاه تا قرن بیستم تاثیر گذار بود. در طی این دوره به طور مشخصی برهم کنش های بیشتری بین سنت های شعری متفاوت به وجود آمد که بخشی از آن به دلیل اشاعه ی نظام استعماری اروپا بود و قسمتی به خاطر ارتقای تجارت جهانی. علاوه بر این رونق ترجمه ی آثار بیشمار قدیم نیز در دوره ی رومانتیک دوباره کشف شد.
جستارهای قرن بیستم
با اتکای بسیار کمتر بر تضاد نثر و شعر، بعضی از تئوری پردازان ادبی قرن بیستم بر شاعر به عنوان کسی که با استفاده از زبان و شاعری، آن چه را که شاعر می آفریند، خلق می کند، نظر می کنند. مفهوم بنیادین شاعر به عنوان آفرینشگر، غریب نیست و بعضی شاعران مدرنیست تمایز ویژه ای را بین آفرینش یک شعر با کلمه ها و کنش های خلاق دیگر هنرها مثلن فرشبافی قایل نمی شوند. در حالی که دیگر مدرنیست ها در چالش با کوششی سخت هستند که شعر را به گونه ی گمراهیده تعریف کنند که آرچیبالد مک لیش Archibald MacLeish به گونه ای کنایی در شعر " Ars Poetica ") هنر شاعری ) خود با این سطر ها " شعر را معنایی نباید / که باشد " آورده است. جستارهای خرد مدار، ورای تعریف شعر و تمایز آن از دیگر ژانرهای ادبی به گونه ای گریز ناپذیر با بحث بر سر فرم شاعرانه همراه است. رویگردانی از فرم ها و ساختارهای سنتی برای شعر که در نیمه ی نخست قرن بیستم آغاز شد با پرسشی همراه بود که هدف و مفهوم تعریف های سنتی شعر چیست و تمایز بین شعر و نثر چیست. بسیاری از شاعران مدرنیست، اگر چه نوشته های آن ها کلن با سبک شاعرانه همراه بود و اغلب با وزن و آهنگی که با شیوه های نا آهنگین تثبیت می شد در فرم های غیر سنتی شعر نوشتند یا این که در فرم هایی که از دیدگاه سنتی، نثر به شمار می آمد. واکنش فرمالیستی چشمگیری هنگامی که مکتب های مدرنیست بر شکستن ساختار بودند پدید آمد، این واکنش بیش تر بر بسط ساختارهای رسمی نو و همنهشتی هایی که بر اساس احیای فرم ها و ساختارهای کهن تر قرار داشت. به تازگی، پست مدرنیسم کاملن از مفهوم مک لیش استقبال کرده است و مرزهایی را بین نثر و شعر و ژانرهای شعر مشخص نموده است که تنها مانند دست ورزهای فرهنگی مفهوم دارد. پست مدرنیسم به ورای مدرنیسم می رود که بر نقش شاعر تاکید دارد تا بر نقش خواننده ی یک متن و شبکه ی فرهنگی پیچیده را پررنگ می سازد که از طریق آن یک شعر خوانش می شود. شاعری در تمام جهان امروزین، اغلب انبازش فرم شعری و واژبندی از دیگر فرهنگ ها و گذشته را بازتاب می کند و بیش تر، کوشش ها را در تعریف و دسته بندیی که زمانی از طریق سنت هایی مانند Western canon ملموس بود به هم می ریزد.
عروض (Prosody)
عروض مطالعه ی وزن، ریتم و آهنگ خوانش ( Intonation ) یک شعر است. گر چه وزن و ریتم خیلی زیاد با هم در ارتباط اند اما باید آن ها را متمایز نمود. وزن، الگوی انتزاعی برای یک شعر است ( مثل مصراع پنج ضربی ایامبیک ) در حالی که ریتم، صوت واقعی است که از یک سطر شعری بر می آید. بنابراین، وزن یک سطر می تواند به این صورت که " ایامبیک " است، توصیف شود اما تعریف کامل ریتم، جایی که زبان شعر موجب می شود در ریتم توقف یا شتاب ایجاد شود و این که چگونه وزن با دیگر عناصر زبان برهمکنش دارد، نیازمند هیچ چیز دیگری نیست. عروض همچنین به طور ویژه ای برای اشاره به تقطیع سطرهای شاعرانه جهت نشان دادن وزن استفاده می شود.
شیوه های ایجاد ریتم
شیوه های آفرینش ریتم شاعرانه بسته به زبان ها و سنت های شعری تفاوت می کند. زبان ها در اصل به عنوان دربردارنده ی مجموعه ی زمان بندی به وسیله ی تکیه ه، سیلاب ها یا هجاهای کوتاه است و این بستگی به این دارد که چگونه ریتم استقرار یافته باشد، گر چه یک زبان می تواند با دیدگاه های چندگانه ای تحت تاثیر قرار بگیرد. زبان جاپانی زبانی کوتاه- هجا - زمانی است. زبان های لاتین، کاتالان ( از زبان های رومانس است. پیپ سرخ (، فرانسوی و اسپانیایی از نوع سیلاب زمانی اند. انگلیسی، روسی و عمومن آلمانی زبان های تکیه زمانی اند. آهنگ - خوانش های مختلف نیز، این که چگونه به ریتم دست می یابیم را تحت تاثیر قرار می دهد. همچنین زبان ها می توانند یا بر اساس دانگ ( Pitch ) یا نواخت ( Tone ) باشند مانند زبان سانسکریت ودایی یا یونانی قدیم. زبان های نواختی ( Tonal ) شامل ویتنامی، نارويی، لیتوانیایی و بیش تر زبان های زیر صحرایی ( بخشی از افریقا در جنوب صحرای کبیر ) است. عمومن ریتم وزنی، دربرگیرنده ی آرایه های دقیق تاکیدها یا سیلاب ها به الگوهای مکرر است که در سطره، گام ( پایه ) نامیده می شود. در شعر مدرن انگلیسی الگوی تاکیدها در اصل، پایه های نابرابر می سازد پس ریتم بر مبنای وزن، در شعر مدرن انگلیسی بر اساس الگوی سیلاب های تاکید شده و تاکید ناشده ( به تنهایی یا آوا ستریده ) پایه گذاری می شود. از سوی دیگر در زبان های کلاسیک، در عین این که واحدهای وزنی شبیه هم اند، طول مصوت بیش تر از تاکیده، وزن را تعریف می کنند. شعر انگلیسی قدیمی از یک الگوی وزنی استفاده می کند که دارای تعداد مختلفی از سیلاب هاست که تعداد ثابتی از تاکیدهای موکد در هر سطر دارد. ابزار عمده ی شاعری انجیل عبری که شامل تعداد زیادی سرودهای مذهبی ( مزامیر ) است، پاراللیزم ( همگون ساخت ) است، ساختار بدیعی که در آن سطرهای پشت هم، از لحاظ ساختار گرامری، ساختار صوتی، محتوای مفهومی، یا هر سه تای این ها بازتاب همدیگرند. پاراللیزم از امکانات خود برای اجرای دو آهنگه ( Antiphonal ) یا سوال جواب بهره می برد که می تواند با آهنگ خوانش ( Intonation ) هم تشدید شود. پس شعر انجیلی خیلی کمتر متکی بر پایه های وزنی برای ایجاد ریتم است اما به جای آن ریتم را بر اساس واحدهای آوایی بزرگ تر سطره، عبارت ها و جمله ها پایه ریزی می کند. بعضی از فرم های شعری کلاسیک مانند Vepna ی زبان تامیلی ( بومی جنوب هندوستان و بخشی از سریلانکا که از زبان های Dravidian است. پیپ قرمز ) گرامرهای استواری دارد ( که می توان آن ها را به عنوان گرامر رها از محتوا Context Free grammar خواند ) که پایبند یک ریتم است. فن شعر کلاسیکی چینی چهار دانگ را معرفی می کند: دانگ پایه، دانگ بلند، دانگ کوتاه و دانگ پیوندی. توجه کنید که دیگر دسته بندی ها ممکن است به زیادی هشت دانگ برای شعر چینی و شش دانگ برای شعر ویتنامی باشد.
الگوهای قراردادی وزن که بیش تر در شعر مدرن انگلیسی برای آفرینش ریتم استفاده می شود دیگر بر شعر حاضر انگلیسی غالب نیست. در مورد شعر آزاد، غالبن ریتم بر اساس واحدهای آزادتر وزن نسبت به وزن منظم است. رابینسن جفرز (Robinson Jeffers )، ماریان مور (Marianne Moore ) و ویلیام کارلوس ویلیامز (William Carlos Williams) سه شاعر مشهور ند که از این ایده که وزن با تاکید منظم، برای شعر انگلیسی لازم است روی گرداندند. جفرز وزن لنگ را به عنوان راهکاری برای ریتم تاکیدی آزمایش نمود. وزن ها در سنت شعری اروپا عرفن بر طبق ویژگی پایه ( Foot ) های وزنی و شمار پایه ها در سطر گروه بندی می شوند. مثلن، " مصرع پنج ضربی ایامبی " ( Iambic شعر دارای یک هجای غیر موکد و یک هجای موکد ) وزنی است که از پنج پایه در هر سطر تشکیل یافته است که در آن نوع پایه ها بیشتر ایامبی نامیده می شود. منشا این سنت در شعر یونان و شاعرانی مانند هومر، پیندار، هسیود، سافو است و تراژدی پردازان بزرگی از آتن از چنین سیستم وزنی استفاده می کردند. وزن غالبن بر اساس آرایش " پایه ی شعری " در سطرها تقطیع می گردد. در انگلیسی معمولن هر پایه دربرگیرنده ی یک سیلاب موکد و یک یا دو سیلاب ناموکد است. در زبان های دیگر، می تواند ترکیبی از تعداد سیلاب ها و کشش حروف صدا داری باشد که تعیین می کند چگونه پایه ی مزبور تقطیع می گردد. مثلن، در یونانی، یک سیلاب با یک حرف صدادار بلند می تواند معادل دو سیلاب با حروف صدا دار کوتاه باشد. در وزن آنگلو ساکسون ( انگلیسی کهن )، واحدی که بر اساس آن سطرها ساخته می شوند، نیم سطر ی است که دارای دو تاکید به جای یک پایه است. تقطیع اغلب می تواند الگوی بنیادی یا اساسی زیربنای یک شعر را نشان دهد اما تنوع درجه های تاکید و افزون بر این زیر بم بودن و کشش سیلاب ها را نشان نمی دهد. به عنوان نمونه ای از این که چگونه یک سطر وزنی در زبان انگلیسی " پنج ضربی ایامبی " تعریف می شود، هر سطر پنج پایه ی وزنی دارد و هر پایه یک " ایامب " است یا سیلابی نا موکد که با یک سیلاب موکد دنبال می شود. وقتی سطر خاصی تقطیع می گردد، ممکن است تغییراتی در الگوی اصلی وزن به وجود آید، مثلن اولین پنج ضربی ایامبی انگلیسی وارون می شود، یعنی این که تاکید بر سیلاب نخست قرار می گیرد. نام هایی که عمومن برای بعضی از انواعی از پایه ها که بیش تر به کار گرفته می شوند در زیر می آید:
اسپاندی ( spondee) دو سیلاب موکد با هم
ایامب ( Iamb ) سیلاب نا موکد به دنبال اش یک سیلاب موکد
تروکی ( Trochee ) یک سیلاب موکد به دنبال اش یک سیلاب نا موکد
داکتیل ( Doctyl ) یک سیلاب موکد به دنبال اش دو سیلاب نا موکد
آناپست ( Anapest ) دو سیلاب ناموکد به دنبال اش یک سیلاب موکد
تعدادی پایه های وزنی در واژه شناسی یونانی به شکل زیرند:
دو وزنی ( Diameter ) دو پایه
سه وزنی ( Trimeter ) سه پایه
چهار وزنی ( tetrameter ) چهار پایه
و همین گونه پنج وزنی تا هشت وزنی. . .
بازه ی گسترده ای از نام ها برای دیگر انواع پایه ها موجود است، کور ایامب ( Choriamb ) چهار سیلاب وزنی با یک سیلاب موکد که به دنبال اش دو سیلاب ناموکد می آید و با یک سیلاب موکد خاتمه می یابد. کور ایامب از برخی شعرهای یونانی باستان و لاتین گرفته شده است. زبان هایی که از کشش صدادار یا آهنگ خوانش ( Intonation ) به جایِ یا علاوه بر تاکیدهای سیلابی در تعیین وزن استفاده می کنند مثل ترکی عثمانی و سانسکریت ودایی اغلب مفاهیمی شبیه به ایامب یا داکتیل برای تشریح مشارکت های رایج صداهای بلند و کوتاه دارند. هر کدام از این انواع پایه ها " حس " ویژه ای دارد، به تنهایی یا در ترکیب با دیگر پایه ه. مثلن، ایامب طبیعی ترین شکل ریتم درزبان انگلیسی است و معمولن شعر زیرکانه اما مستحکمی را می سازد. از سوی دیگر داکتیل تقریبن به تنهایی می تازد. و خوانشگران " شب پیش از کریسمس " یا " دکتر سه ئوس " درمی یابند که آناپست برای شعری که راحت شنوده شود و حس کمدی داشته باشد، بی نظیر است. هنوز بر این مورد بحث است که چگونه چندگانگی " پایه ها " ی مختلف در تشریح وزن موثر است. به عنوان مثال، رابرت پینسکی ( Robert Pinsky ) بر این نظر دارد که در عین این که داکتیل ها در شعر کلاسیک موثر هستند، شعر انگلیسی داکتیل از داکتیل ها بسیار نامنظم استفاده می کند و بهتر است شعر انگلیسی بر مبنای الگوهای ایامب و آناپست، پایه هایی که او از آن ها به عنوان " طبیعی نسبت به زبان " یاد می کند، تشریح شود. ریتم واقعی به گونه ای چشمگیر پیچیده تر از پایه های تقطیع بنیادی تشریح شده در فوق است و بسیاری از دانشجوها به دنبال توسعه ی سیستم هایی هستند که بتواند این پیچیدگی را تقطیع کند. ولادیمیر ناباکوف اشاره کرد که علاوه بر اساس الگوی منظم موکدها و سیلاب های ناموکد در یک سطر شعر، الگوی جداگانه ای از تاکیدهای ناشی از زیر بم بودن کلمه های بیان شده، هست و پیشنهاد می کند که عبارت " Scud " برای نشان دادن یک تکیه ی ناموکد از یک تکیه ی موکد به کار می رود.الگوهای وزنی رایج
سنت ها و ژانرهای مختلف شعر سعی در استفاده از وزن های مختلفی دارند که از " پنج ضربی ایامبیک " شکسپیری و " شش ضربی داکتیل " هومری تا " چهار ضربی آناپست " مورد استفاده در بسیاری از ترانه های لالایی گسترده است. اما تغییراتی در وزن های شناخته شده، رایج است، هم برای مهیا نمودن تاکید یا توجه به یک پایه ی مشخص یا سطر و هم برای اجتناب از تکرار کسالت آور. مثلن تاکید در یک پایه ممکن است وارون شود، یک سیژورا ( Caesura ) یا مکث شعری می تواند افزوده شود ) گاهی به جای یک پایه یا تاکید ) یا پایه ی نهایی در یک سطر می تواند " پایان غیرمشدد " بگیرد تا تلطیف شود یا با یک اسپاندی جایگزین شود که بر آن تاکید شود و وقفه ای قاطع ایجاد کند. بعضی از الگوها ( مانند پنج ضربی ایامبیک ) تمایل دارند که کاملن منظم باشند، در حالی که دیگر الگوها مانند شش ضربی داکتیلی تمایل دارند بسیار نامنظم باشند. نامنظم بودن می تواند بسته به زبان تغییر کند. به علاوه غالبن الگوهای متفاوت، مشخصن در زبان های گوناگون بسط می یابد، که مثلن در زبان روسی " چهار ضربی ایامبیک " عمومن نظمی را در استفاده از تاکیدها نشان می دهد که عمومن برای تقویت وزن است که به میزان خیلی کمتری در انگلیسی رخ نمی دهد.
منابع مورد استفاده: تالارگفتگو، هنرسرايش، مکتبهاي ادبي وشعروادب.
توجه!
کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است
کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد
Copyright©2006Esalat