محبوب الله . زارع
27 december 2006 17:37:44
پاسخی به نامۀ داکتر محمد سلیم مجاز
عالیقدر محترم جناب داکتر محمد سلیم مجاز! نامه یی که با محتوای انتقادی به آدرس سایت شما نوشته بودم انتظار داشتم تا جواب استادانه و داکترانه ( چون شما هم داکتر هستید و هم استاد) دریافت کنم و حتی میخواستم مستقیما تماس بگیرم و نظریات ام را با شما در میان بگذارم اما با تاسف به جای جواب به نامه من عقده نامه ای به آدرس محترم عبدالله نایبی در سایت «اخبار افغانستان» خواندم که تصمیم را در جهت تماس با شما تغییر داد. چون طوریکه معلوم میشود آدمی هستید که در افکار تان عقده و عصبانیت بر منطق و خرد سالم سیاسی غلبه دارد. ندانستم که نامه من چه ربطی به محترم عبدالله نایبی داشت چون موصوف عبدالله نایبی نام دارد و من محبوب الله زارع. این که فکر کرده اید محبوب الله زارع نام مستعار عبدالله نایبی است به خطا رفته اید.
جناب مجاز صاحب! من نه عبدالله نایبی را میشناسم ، نه شما را و نه سپارتک را که گفته اید برادر شما است و علاقه یی هم به شناخت شخصی افراد و اعضای خانوادهء انها ندارم. برای من اندیشه و تفکر سیاسی مهم تر است تا شناخت شخصی و خانواده گی افراد. در نامه قبلی ام از اندیشه های «نهضت اینده افغانستان» دفاع کرده ام چون به نظرمن این سازمان تا کنون سیاست چپ اندیشی را نسبت به تشکل ها و گروه های دیگر روشنتر و مشخص تر مطرح کرده است، بالای شما انتقاد کرده ام چون« نهضت آینده» را به جای انتقاد اصولی به تمسخر گرفته اید.
ولی شما بحث را به کج راهه کشانیده خلاف تمام پرنسیپ های نامه نگاری ، ژورنالیستی، تفکر سالم سیاسی، با بی ارزش سازی مقام والای استاد و حتی زیر پا کردن نزاکت انسانی به شخص دیگر (محترم عبدالله نایبی) حمله و تجاوز لفظی روا داشه اید. از اینکه محترم عبدالله نایبی از جانب شما به این مجادله بی معنی کشانیده شده اند متاثر و متاسف ام.
به عرض جناب عالی میرسانم که بنده محبوب الله زارع فرزند محمد الله زارع در دامنه کوه پایه های سر به فلک کشیده ای هندوکش تولد یافته و به خاطر عشق بی پایان که به وطنم داشته ام به مقصد مبارزه در راه ارمانهای مردم ان در اوایل سالهای 80 به حزب دموکراتیک خلق افغانستان (به اساس تقسیم بندی ان دوران – جناح پرچم) پیوستم. وقتی در سال 1981 از صنف دوازدهم یکی از لیسه های شهر کابل فارغ شدم به دستور حزب در ارگانهای امنیتی کشور توظیف شده و به مقصد کسب اموزش در مسلک مذکور یک دوره اموزشی شش ماهه را در اتحاد شوروی وقت سپری کردم. از ان به بعد تا هنگامی که رهبران ، استادان و داکتران سیاسی تحفه سقوط حاکمیت را به ما اهدا کردند در ارگانهای امنیتی ولایات مختلف ایفای وظیفه نمودم.
اکنون در خارج از کشور غریب و مهاجر ام.
در فعالیت احزاب افغانی در خارج از کشور شرکت ندارم چون مردم در افغانستان و حزبش در اروپا ـ استرلیا ـ امریکا ... امریست کاملاً بی معنی .
آنهایکه ادعای داشتن احزاب متحد و فراگیر در افغانستان را میکنند باید بار و بستر خود را جمع کرده به افغانستان بروند زیرا در غرب لمیدن و خود را پیشکسوت و رزمندۀ راه اتحاد و فراگیری ملت دانستن دروغ و فریب محض است .
من تنها از ان افغانهای خارج از کشور حمایت میکنم که حرکت های انتقال افکار و اندیشه را بداخل کشور ما راه اندازی مینمایند.
امیدوارم آهسته آهسته پی ببرید که من نه انم که شما فکر کرده اید.
اینکه نوشته اید « محترم محبوب الله زارع ، اگر شما عبدالله نایبی نیستید ، چگونه به ایمیل های نهضت اینده افغانستان دسترسی حاصل نمودید؟ » با ید عرض کنم که بتاریخ 18-12-2006 در صفحه اصلی سایت نهضت اینده ایمیلی از محترم اسدالله زمری خواندم کسیکه حتی اندک سواد انترنیتی میداشت میتوانست از قسمت بالایی ایمیل دریابد که اصل ان به شما و کاپی ان به سایت نهضت اینده فرستاده شده است و سایت اینده هم اصل ایمیل را (Scan) و به نشر رساینده بود بناء نیازی نداشتم تا بخاطر خوانش ان عبدالله نایبی باشم.
مستی از هوشیاری پرسید، اقا چرا نشه یی ؟
هوشیار گفت چرا نشه باشم؟
مست گفت ، پس چرا دو تا معلوم میشوی.
اگر شما جناب مجاز صاحب کار را خراب نمی کردید و با هم تماس میگرفتیم و اشنا میشدیم در ان صورت مرا دوتا نمی دیدید. اگر مشکلی با محترم «عبدالله نایبی» دارید و طوریکه دیده میشود مشکل هم دارید چرا مستقیماً به ایشان طرح نمی نمایید که عقده های تانرا به نام من خالی میکنید.
بر علاوه لازم به یاد اوری میدانم که تمام جواب های شما به انچه «عبدالله نایبی به نام مستعار محبوب الله زارع نوشته است» اگر با دقت ارزیابی شوند منطق و برهانی در انها دیده نمی شود و هیچ خواننده یی باور نمی کند که یک داکتر و استاد تحریر گر این جواب ها باشد.
به گونه مثال بر چندی از انها مرور میکنم:
نوشته اید که در رابطه با تدویر محفل یاد بود از مرحوم ببرک کارمل سازمانهای سیاسی به هدایت مسکو و حزب کمونیست فرانسه جلو سازماندهی تدویر محافل را گرفتند اما هیچ سندی ارایه نکرده اید. فکر میکنید که خواننده ها انقدر ساده اند که به چنین بیانی مبتذل و به بی اساس و آوازه سرچوک گونه باور کنند؟
در جای دیگر گفته اید که: «عبدالله نایبی» از اشتراک برادر تان «سالم سپارتک» در جلسات جلوگیری میکند. این مساله چه ربطی به نوشته ای من داشت؟ زیرا من درمورد صلاحیت سایت «اخبار افغانستان» درقبال احزاب و سازمانهای دیگر سوال نمودم، دوم اینکه ایا از نظر شما یک سازمان سیاسی محفل خانواده گی است که یک برادر اجازه ای شرکت در جلسه سازمان را نمی یابد و اعصاب برادر دیگر که عضو ان سازمان نیست خراب میشود. ممکن است با چنین شیوه کار سیاسی و ژورنالیستی کرد؟
به جواب اینکه سایت «اخبار افغانستان» از یک طرف اثار اندیشمندان چپ را منتشر میسازد و از جانب دیگر به چپ اندیشان افغان بی حرمتی میکند نگاشته اید که «نهضت اینده» چپ اندیش نی بلکه چپ شکن است. این که جواب نیست جناب محترم ، بلکه یک اظهار احساساتی و بی مایه یی که خواننده نمی تواند از ان چیزی بفهمد چون دلایلی ارایه نکرده اید.
در ادامه انچه شما به نام «گروه فشار» در دموکراسی های جهان معرفی کرده و اصطلاحات اروپایی به زبانهای اروپایی را با ان ارتباط داده اید خوانندهء فارسی زبان را دچار سردرگمی میسازد چون در دموکراسی های که شما میگویید گروپهای موجود اند که در محافل سیاسی از منافع صنفی ، وظیفه وی و قشری خاصی دفاع میکند. طور مثال گرچه من استاد و داکتر حقوق و علوم سیاسی نیستم اما به «برکت» اقامت در خارج و یک مقدار کتابی که در این مدت خوانده ام میدانم که لوبیست ها ( Lobyism ) کسانی هستند که به نماینده گی از حلقات معین مالی – تجاری با پارلمانها در تماس اند و سعی میکنند تا منافع حلقه و یا قشر مربوط را در اثنای تصمیمگیری به کرسی بنشانند.
من نفهمیدم که کاربرد اصطلاح «گروه فشار» در اینجا چه ربطی به مسایل فوق دارد؟
در قسمتی از نامه ای تان نوشته اید که ژاک شیراک مزاخ و بزله گویی را در سیاست مفید میداند. عرض کنم که اگر «ژاک شیراک» این حرف را میگفت و یا نمی گفت بزله گویی و طنز سیاسی در سیاست همیشه رایج بوده و مورد استفاده قرارگرفته است. اما مشکل در اینجاست که شماری اگاهانه یا در نتیجه یی نا فهمی بزله گویی را با اهانت عوض میکنند طور مثال وقتی شما به «نهضت اینده» گروهک میگویید معنی اش تحقیر این سازمان نیست؟ و یا وقتی از کلماتی چون «شرم آور» و «ننگین» استفاده میکنید متوجه هستید که صاف و ساده دشنام میدهید. فکر نکنم فرهنگ فارسی چنان ضعیف باشد که در ان «اهانت» از «بزله گویی» فرق نشود.
وقتی شما به کسی اهانت روا میدارید و انرا بزله گویی قلمداد می نمایید معلوم میشود که با زبان فارسی هم مشکل دارید.
در رابطه با برگزاری مراسم فاتحه استثناً با شما موافقم که در چنین مراسم به اساس عنعنات افغانی سیاست ، مذهب و ایدیولوژی نقشی ندارد ،به همین دلیل در مورد فاتحۀ مرحوم «محمود بریالی» در مسجد «ابوبکر صدیق» حرفی ننوشتم.اما فراموش نباید کرد که در افغانستان مراسم فاتحه در مسجد ، خانه و یا صالون های خاصی دایر میگردد نه در هوتل. اگر شما «بالروم» هوتل انتر کانتیننتال را که محفل ضیافت ها ،مجالس پای کوبی و خوشگذرانی است و کلمۀ «بالروم» هم محوطه و تالار رقص معنی میدهد با مسجد عوض میکنید و ضیافت «حاجی محمد محقق» به افتخار هیئت «نهضت فراگیر ترقی و دموکراسی» را در آن بالروم «فاتحه» میپندارید، نمیدانم درک شما را از عنعنات افغانستان چقدر جدی بگیرم.
به ادامۀ صحبت جانانه ای تان در این مبحث میفرماید که بعد از بمباردمان های وحشیانۀ لبنان توسط اسراییل و فشار های اسراییل و غرب بالای ایران تمام اهل تشیع دنیا منجمله افغانستان به مواضع چپ نزدیک شده اند .این استدلال شما محترم داکتر صاحب اساس و پایه ندارد زیرا کسانیکه کمترین اگاهی در مساییل جهانی دارند میدانند که غرب در حال حاضر با دو نیروی مخالف یعنی جنبش های چپ و اسلامی (بدون تعلقیت به تسنن و یا تشیع ) مواجه است طور مثال در عراق این اهل تسنن است که با امریکای ها میجنگد و شیعه ها به شکل از اشکال سازش میکنند چنانچه عبدالعزیز حکیم از رهبران با نفوذ شیعیان عراق در ملاقاتی که چندی قبل با جورج بوش در واشنگتن انجام داد از موجودیت نیرو های نظامی امریکا در عراق حمایت کرد .
مخالفت اسلامیست ها با غرب پیرو هر شاخۀ که باشند به دلایل اندیشه ای نمیتواند زمینه را برای نزدیکی با نیرو های چپ مساعد سازد.
در همان لبنانی که شما مثال آورده اید نشانۀ از نزدیکی حزب الله لبنان با نیرو های چپ این کشور دیده نمیشود . در فلسطین که تمام ملت از اشغال و تجاوز اسراییل رنج میبرد نیرو های چپ اگر در ساختار سازمان آزادی بخش فلسطین شامل اند یا نه و نیرو های حماس بعضاً به جان هم دیگر می افتند . در ایران که کشور تقریباً سراسر شیعه مذهب است و نظام سیاسی اش رهبران جهادی شیعه مذهب افغان از نوع حاجی محمد محقق را پرورش داده است نه تنها چپ اندیشی بلکه هر نوع مخالفت سیاسی با رژیم وحشیانه سر کوب میگردد.
پس اگر کسی ضیافتی حاجی محمد محقق به افتخار نهضت فراگیر ترقی و دموکراسی را که در چپ بودنش شک و تردید وجود دارد نشانۀ نزدیکی شیعیان دنیا تصور میکند به یقین که در مساییل سیاسی اصلاً اگاهی ندارد.(لطفاً نوشتۀ «لطیف پدرام» را در مورد «آیت الله شریعتمداری» برایم مثال ندهید چون «لطیف پدرام» هنوز نوجوانی بیش نبود که از «سفزا» و بعداً «ح.د.خ.ا» برید و به «آحمد شاه مسعود» پیوست)
در اخیر خواهشمندم اگر بازهم چیزی برای گفتن دارید و گفتنی های تان با معنی ، اصولی و منطقی باشد خطاب به خودم در سایت تان نشر کنید و یا به ایمیل خودم بفرستید تا پاسخ دهم. در غیر ان در برابر اراجیف خاموشی بهتر خواهد بود. برایتان صحت ارزو مینمایم .
یاداشت:
از سایت وزین «اصالت» سپاسگزارم که نوشتۀ قبلی ام را به نشر رسانید و از سایت وزین «آینده» میپرسم که چه دلایلی با عث شد که نوشته ام در سایت شان نشر نگردید؟
نامهء وارده به ادارۀ سایت «اصالت»