سلاح هسته ئی تاکتیکی ب – 611-11 که در عراق، و افغانستان از آن استفاده به عمل آمده است
"جهانی شدن جنگ" عنوان مقاله ایست که توسط (Michel Chossudovsky) مایکل شوسودوفسکی استاد برجستۀ اقتصاد دانشگاه اوتاوا – کانادا و مدیر "مرکز مطالعات جهانی (Global Research) تحقیقات دامنه داری را در مورد جهانی شدن و فقر و فلاکت ناشی از آن که دامنگیر بشریت گردیده، انجام داده و میدهد.
متن فارسی مقاله:
(جهانی شدن جنگ)
از پروفسور مایکل شوسو دوفسکی/
برگراننده: ر. ایماق
جهان در یک چهار راه بزرگ و خطرناکی در تاریخ معاصر قرار گرفته است. امریکا و متحدان ناتویی آن، ماجراجویی نظامی را به عنوان (یک جنگ طولانی) که آینده بشریت را به صورت جدی تهدید می نماید، به راه انداخته اند.
این جنگ بدون مرز، مرتبط به یک روند سراسری جهانی و به هدف شکل دادن اقتصادی دوبارۀ جهان به نفع امریکا، که منجر به فروپاشی اقتصاد ملی کشور های جهان، و فقر یک بخش عظیم از جمعیت بزرگ جهان است، به راه انداخته شده است.
تولید کنندگان امریکایی سلاح ها (مجتمع نظامی – صنعتی- مترجم)، این دریافت کنندگان اصلی میلیارد ها دالر امریکائی از وزارت دفاع امریکا، در مقابل به نوبۀ خویش نیاز های جنگ برای تسخیر منابع نفتی شرق میانه و آسیای مرکزی و به طور مستقیم منافع غول های نفتی امریکائی و انگلیسی را تأمین می نمایند.
امریکا و متحدان آن در اوج بحران بزرگ اقتصادی ۲۰۰۷ - ۲۰۰۸، تا اکنون به شدت هرچه تمام تر بر "طبل جنگ" می نوازند.
استقرار و جا به جا سازی نیروهای نظامی امریکا و ناتو همراه با "جنگ افزار های غیر متعارف"، شامل عملیات مخفی جاسوسی، تحریم های اقتصادی بنیانی، تغییر و برانداختن نظام ها، به طور همزمان در مناطق مختلف جهان به وقوع می پیوندد.
در مرکز همه این اهداف و تبلیغات جنگی، دستگاه های تبلیغات رسانه یی (میدیای مربوط به انحصارات) قرار دارد که این همه مصارف نظامی را در افکار عامه مشروعیت ببخشد و موجه جلوه دهد.
از نظر ناتو، جنگ "مسؤولیت بشر دوستانه" را به دوش دارد. قربانیان جنگی که از جانب دولت امریکا به راه انداخته شده، عاملان جنگ معرفی میشوند و مسؤولیت را به دوش قربانیان غیرنظامی در عراق، سوریه، افغانستان و اوکراین می اندازند.
در همچو شرایطی، رئیس و فرمانده بزرگترین نیروی نظامی جهان در سیارۀ ما [اوباما] و(اکنون دونالد ترامپ نماد فاشیستی امپریالیسم در قرن ۲۱ – مترجم) امریکا را به عنوان: "سازندۀ صلح جهانی" معرفی میدارد.
اهدای جایزۀ نوبل در سال ۲۰۰۹ به اوباما، به مثابۀ بخش جدائی ناپذیر این تبلیغات دروغین دستگاه دروغ پراکنی پنتاگون بود؛ که به هدف چهرۀ انسانی بخشیدن به نیرو های تجاوزگر امریکا و نادیده گرفتن اکثریت مردمان جهان در مخالفت به تجاوزات و مداخلات نظامی امریکا، در سراسر جهان در نظر گرفته شده بود.
سرانجام دروغ های بزرگ پنتاگون از آب درآمد. پس از تجزیه و تحلیل تحقیقی ثابت شد که جنگ وحشتناک و تباه کنی که دولت امریکا در جهان به راه انداخته است، به عنوان "تئوری توطئه" طبقه بندی شده است.
در شرایطی که امریکا جنگ کذائی جهانی علیه تروریزم را اعلام نموده، هر مخالفی با تجاوز امریکا به عنوان تروریست معرفی می گردد و به این ترتیب مخالفان مسالمت آمیز "مداخلۀ بشر دوستانۀ؟!" امریکا، بغاوت گر و ملحد عنوان می شوند.
با آشکار شدن حوادث در شرق میانه، اوکراین، و (افغانستان، عراق، لیبی – مترجم)، بشریت در یک چهار راهی به غایت تباه کن و خطرناک قرار گرفته است.
بعد از بحران هسته یی کوبا، جهان هیچگاه در همچو حالت مخاطره آمیز غیرقابل تصور قرار نگرفته بود. سناریوی جنگ جهانی سوم، تصادمها و تقابل نظامی جهانی که حاوی استفاده از سلاح های هسته یی می باشد، بشریت را تهدید میکند. ماشین کشتار جمعی در سراسر جهان در چهار چوب نیرو های نظامی فرماندهی واحد، آماده گردیده است، و به صورت مداوم از طرف نهاد های دولتی، رسانه های مربوط به انحصارات، روشنفکران طرفدار "نظم نوین جهانی"، اندیشکده های فکری واشنگتن و مؤسسات تحقیقات استراتژیکی، تائید گردیده و به مثابۀ ابزار بلامنازع صلح و رفاه جهانی معرفی می شود.
واشنگتن فرهنگ خشونت و کشتار را در ذهن و شعور انسان وارد و می گنجاند و می کوشد جنگ را به مثابۀ بخشی از پروسۀ اجتماعی تحت عنوان "دفاع از میهن"، به طور کاذب در اذهان مردم جا بزند.
مداخلۀ بشردوستانه، توسط به اصطلاح "جامعۀ جهانی"، تائید گردیده و به عنوان عمل جنایت کارانه محکوم نمی شود. معماران و طراحان این دکتورین، این عمل ضد انسانی را به عنوان آورندۀ صلح جا می زنند.
سلاح های هسته ئی توسط دولت امریکا به عنوان ابزار صلح اعلام شده است. استفادۀ پیش گیرانه از سلاح های هسته ئی به مثابۀ دفاع خودی طبقه بندی شده است، که در حقیقت نمایان گر یک مفهوم غیرواقعی از "امنیت جهانی" می باشد. به اصطلاح ادعای "سپر دفاعی موشکی" (Missile Defence Shield) یا جنگ ستارگان، از جملۀ ابتکاراتی است که برای استفادۀ اولی و پیشگیرانۀ سلاح های اتمی در مناطق مختلف جهان برنامه ریزی گردیده است. این برنامه فضائی امریکا عمدتاً: چین، روسیه، کوریای شمالی و ایران را مورد تیررس قرار میدهد.
در عین زمان، رویداد های اوکراین و سوریه شکست دپلوماسی بین المللی را آشکار ساخت. این حوادث در شرایطی بروز کرد که یک رژیم نیونازی مورد حمایت مستقیم غرب در کیف نصب گردیده، و اکنون دولت روسیه به خطر تهدید از جانب دول امریکا و ناتو در سرحدات غربی اش مواجه است.
آیا این یک جنگ سرد جدید است؟
در شرایطی این تقابل نظامی بین شرق و غرب، به اشتباه به مثابۀ "جنگ سرد جدید" علامت گذاری شده که هیچ یک از اهداف زمان جنگ سرد تحقق نیافته است.
روسیه از گروه کشور های هشت (G-8) بیرون رانده شده و گروه هفت به وجود آمد. دپلوماسی سقوط نمود. در چنین فضائی هیچگونه مذاکراتی از نوع دوران جنگ سرد بین شرق و غرب و دو ابرقدرت برای جلوگیری از احتمال بروز مقابله نظامی وجود ندارد. در همچو شرایطی، بالنوبه شورای امنیت سازمان ملل متحد، در عمل به عنوان سخنگوی وزارت خارجۀ امریکا عمل می نماید.
در زمان حاضر برخلاف دکتورین دوران جنگ سرد، استفاده از سلاح های هسته یی، دیگر به مثابۀ آخرین تدابیر و یا چاره، برای امحاء قطعی و متقابل در جنگ مطرح نیست. (هر زمان در هر نقطۀ از جهان به صورت پیپش گیرانه میتوانند از آن استفاده نمایند – مترجم).
پنتاگون سلاح های اتمی را به دلیل آنکه انفجارات در پائینتر از روی زمین صورت می گیرد، برای جمعیت های که در اطراف همچو تأسیسات زیست دارند، بی خطر اعلام نموده است. در سال ۲۰۰۲ سنای امریکا، چراغ سبزی را برای استفاده از سلاح های هسته ئی در جنگ های متعارف نشان داد .(تصویب بودجه یک تریلیون دالری اخیر در زمان دونالد ترامپ برای تقویت هر چه بیشر و پیشرفت ساله های علامت دیگری از جنگ افروزی امپر یالیسم است- مترجم) سلاح های هسته ئی در کنار سلاح های متعارف نظامی، بخشی از جنگ ابزار های نظامی قابل استفادۀ ارتش امریکا را می سازد.
تهدید "کمونیسم" در دوران جنگ سرد به تهدید جهانی "تروریزم اسلامی" تعویض گردید. در حالیکه روسیه و چین به کشور های سرمایه داری تبدیل گردیده و "اقتصاد بازار آزاد" را پذیرفته اند، [دولت امریکا] فکر اولین حملۀ هسته ئی پیش گیرانه را ابداع نمود.
چین و روسیه دیگر خطری برای "نظام سرمایه داری"، نیست. برعکس، کاملاً در نقطۀ مقابل آن قرار دارند. چیزی که بین این رقبای سرمایه داری وجود دارد، رقابت بر سر منابع اقتصادی و مالی می باشد.
اتحاد چین و روسیه تحت سازمان همکاری شانگهای (Shanghai Cooperation Organization) به مثابه بلاک رقیب سرمایه داری غرب که هژمونی اقتصادی امریکا را به چالش می گیرد، می باشد.
دولت امریکا در آسیا تحت برنامۀ "چرخش به سوی آسیا" (Pivot To Asia) کشور های متحد خویش از جمله: جاپان، آسترالیا، کوریای جنوبی، فلیپین و ویتنام را به هدف منزوی کردن چین، به عنوان بخشی از روند "محاصرۀ نظامی چین" از اواخر سال های ۹۰ سده گذشته تشویق و عملی نموده است. در همچو شرایطی، تبلیغات جنگی امریکا به صورت روز افزون توسعه یافته و جنگ به مثابۀ "عملیات برقراری صلح" جا زده شد.
بر مبنای این دکتورین، تفتیش عقاید را از سر برقرار کرده اند و مردم جهان باید به الترناتیف جنگ معتقد شوند. از منظر این دکتورین مردم نباید توان فکر کردن در مورد خودشان را داشته و باید از "رهبران" و خرد آنها در برقراری حاکمیت و نظم اجتماعی اطاعت نمایند. درک تخیلی و نادرست جایگزین درک و فهم حقیقی وقایع عینی و بنیانی اجتماعی و سیاسی در جهان گردیده است، جائی که آدم های بد و شریر در کمین بشریت نشسته اند.
"جنگ جهانی علیه تروریزم" با هدف اصلی سلطه جوئی و غارتگری در جهان، سناریوی که به صورت کامل از جانب ادارۀ واشنگتن طراحی و تائید گردیده، برای فریب اذهان عامه جهان و کسب حمایت آنها بابت توجیه جنگ تجاوز کارانه، به راه انداخته شده است.
جنگ جهانی: طرح نظامی جهانی پنتاگون، طرحی برای تسلط کامل بر جهان می باشد. جا به جا سازی نیرو های نظامی ارتش امریکا در چندین منطقۀ جهان، همزمان صورت می گیرد.
مفهوم "جنگ طولانی"(Long War) از جملۀ دکتورین نظامی امریکا است که از ختم جنگ دوم جهانی به بعد، طراحی شده و متبارز بوده است. نظامی ساختن جهان بخشی از آجندای کاری اقتصادی جهانی دولت امریکا می باشد.
نظامی سازی در سطح جهانی از طریق ایجاد فرماندهی واحد نیرو های نظامی امریکا و یکی از ابزار های آن می باشد. تمام جهان تحت رهبری پنتاگون به مراکز فرماندهی جنگی- جغرافیائی تقسیم گردیده است.
و یا مرکز فرماندهی مرکزی استراتیژیک امریکای (USSTRCOM) در اوماهای ایالت نیبراسکا نقش مرکزی را در همآهنگ سازی عملیات نظامی امریکا بازی می نماید.
در شرایطی که روسیه و چین در محاصره قرار گیرند، پایگاه های نظامی امریکا در جهان طوری تقسیم گردیده تا نفوذ استراتیژیک امریکا را بالای مناطق مختلف جهان داشته و نقش شان را ایفاء نمایند. دولت امریکا برای تقویت مجدد نیرو های نظامی اش، در سال ۲۰۰۸، ششمین فرماندهی نظامی به نام یا مرکز فرماندهی قارۀ افریقا را ایجاد نمود.
بر مبنای اظهارات پنتاگون، مرکز فرماندهی افریقا به مثابۀ نیرو های جنگندۀ تمام و عیار عمل نموده و مسؤولیت دفاع و "امنیت ملی امریکا " را در مشارکت با متحدان خود دارد.
مرکز فرماندهی افریقا، تمام قاره افریقا شامل جزایر خورد و کوچک و آب های آنرا در بر می گیرد. این نظامی ساختن قارۀ افریقا توسط دولت امریکا برای سلطۀ کامل اقتصادی، به هدف غارت منابع آن قاره منجمله به دست آوردن ذخایر گستردۀ نفت و گاز و سایر منابع در آن قاره صورت گرفته است.
فرماندهی نظامی افریقا به مثابۀ ابزار پروژۀ نو استعماری (New colonial Project) در مشارکت با انگلستان، در برگیرندۀ توسعۀ هرچه بیشتر قلمرو نفوذ امریکا و انگلیس بویژه در افریقای مرکزی می باشد. بخش غربی فرانسوی زبان و شمال افریقا که بخش عمدۀ هزینۀ نظامی آن توسط دولت فرانسه پرداخته میشود، در تحت نفوذ فرانسه قرار دارد.
در حالیکه دولت امریکا پایگاه های نظامی در بیش از ۱۵۰ کشور با ۱۶۰ هزار پرسونل فعال نظامی دارد (گزارشات دیگر این رقم را ۱۶۰ کشور، و۲۵۰ هزار پرسونل نظامی میخوانند – مترجم)، برنامه تازۀ تأسیس پایگاه های جدید نظامی را در کولمبیا و سرحدات وینزویلا در امریکای لاتین، در برنامه نظامی اش دارد.
رئیس جمهوری اوباما، حمایت بی چون و چرا اش را از اسرائیل که نقش کلیدی ای را در جنگ های شرق میانه ایفاء می نماید، اعلام و افزایش داده است. (اکنون دونالد ترامپ همان سیاست ها را به صورت آشکارا، از جمله ادامه اشغال دوام دار افغانستان ایفا می نماید.)
آجندای اعلام ناشدۀ امریکا و اسرائیل برای حذف کامل فلسطین عبارت است از "تشکیل اسرائیل بزرگ" می باشد.
تبصرۀ مترجم: نظام سرمایه داری امپریالیستی جهانی، در رأس امریکا، وارد مرحله سرطانی خود گردیده و تنها راه علاجش را در جنگ افروزی به مقیاس جهانی و برپائی جنگ های طولانی منطقه ئی جست و جو می نماید.
همیشه باید به خاطر داشت و الزامی است تا بگوئیم که کشور ما، مادر وطن ما در سال ۲۰۰۱م توسط امپریالیسم امریکا و متحدان امپریالیستی و مرتجع آن با تخطی از تمام قوانین بین المللی اشغال شده و این اشغال جزء لاینفک استراتیژی تسلط کامل امریکا بر جهان می باشد. از همین سبب است که اشغال نظامی کشور ما و درگیری دولت امپریالیستی امریکا در افغانستان، طولانی ترین جنگ در تاریخ آن کشور می باشد. این یک اشغال طولانی و دراز مدت است.
موجودیت پایگاه های نظامی و امضاء گویا "قراردادد استراتیژیک امنیتی دوجانبه"، برای فریب اذهان مردم امریکا و جهان صورت گرفته است.
اشغال کشور ما با استفاده از کشنده ترین انواع سلاح ها، منجمله سلاح های حاوی یورانیوم "رقیق" شده صورت گرفته است. از نظر دانشمندان کشندگی مواد رادیواکتیف یکسان است، ولی ایزوتوپ های آن (انواع آن از نگاه درجۀ غلظت) فرق می نماید.
بم هسته یی تاکتیکی، ب – ۶۱۱- ۱۱ از نوع سنگر شکن (Bunker Buster)، از مهمترین سلاح های هسته ئی تاکتیکی در زراد خانه های امریکا از مدل قبلی (مادر بمب) است که با هواپیما های سریع السیر حمل و از این سلاح ها از آغاز اشغال کشور ما افغانستان در مناطق شرقی کشور ما استفاده نموده اند. این بم قابلیت نفوذ در اعماق زمین را داشته و تأثیرات مرگبار آن بالای محیط زیست و زنده جان ها تا نسل ها باقی مانده و سبب بروز انواع امراض و مشکلات از جمله مرض مرگبار سرطان، تغییر جین ها و جنین، و در نتیجه تولد نوزاد های ناقص مرده و یا زنده میشود.
وضع به غایت خطرناکی را که امپریالیسم جهانی به سردمداری امریکا به راه انداخته، در تاریخ بشریت و سیارۀ ما کم نظیر است. از همین رو بـــــر مبنای یک نظـــر سنجی جهانی مؤسسۀ نظـــــــــــــــــر سنجی "بین المللی گالوپ" (Gallup International) در سال ۲۰۱۳، امریکا را در صدر فهرست کشور های که "بزرگترین خطر برای صلح جهانی"، محسوب گردیده اند، قرار گرفته است.
به قول پال کریگ رابرت، قبلا معاون وزارت خزانه داری امریکا، و از جمله اقتصاد دانان بزرگ در سطح جهان، (امریکا بحیث یک ملت جنایتکار در برابر جهان قرار گرفته است).
ارمغان "آزادی پایدار" امریکا در افغانستان و نتیجۀ استفاده از سلاح های هسته یی
ارمغان (Operation Enduring Freedom) "عملیات آزادی پایدار" امریکا در افغانستان مزید بر اشغال کامل کشور عبارت است از زهری ساختن محیط زیست، نقص جنین ها و تولد نوزادان ناقص الخلقۀ ناشی از تأثیرات سوء استفاده از سلاح های هسته ئی توسط نیرو های امریکایی، تحمیل سلطۀ استعماری و صدور "دموکراسی امریکائی" که در متن آن مشتی از خائنان جاسوسان امپریالیستی که سالها بالای آنها سرمایه گذاری نموده، از قبیل کرزی، اکنون اشرف غنی و سر دسته گان باند های اخوانی هفت تنظیم و هشت تنظیم، در نتیجۀ نصب شدن در حکومت مزدور پوشالی اخوانی - جهادی، مافیائی، تکنوکراتی و طالبی (داعشی نوع افغانی) ساخت امریکا، انگلیس، آلمان و دیگر شرکای امپریالیستی آن حاکمیت میرانند.
تحلیل گران، محققین علوم سیاسی و علوم طبیعی اظهار میدارند که استفاده از چنین سلاح های کشنده توسط ارتش امریکا در افغانستان نقض آشکار کنوانسیون ژنو بوده و عاملان آن باید به محاکمۀ بین المللی کشانیده شوند.
تنها این نبوده، امپریالیسم جهانی در رأسش امریکا طی بیش از ۱۶ سال اشغال کشور ما بیش از ۲۴۰ نوع سر گلوله های مختلف که بعضی از آنها ساحۀ تخریب برابر یک شهر را دارا می باشد، در کشور ما استفاده نموده اند.
در همین رابطه استفاده انواع سلاح ها و تبدیل شدن کشور ما به آزمایشگاه، آزمایش سلاح های کشور های جنایتکار عضو ناتو در افغانستان غربی، (پی دی اف) مقاله واشنگتن پوست، و اصل مقاله ترجمه شده را خدمت دوستان و رفقا ارایه میدارم.
برای من جالب است که با وجود آفتابی بودن تمام جنایات امپریالیسم در سطح جهانی، همین کشور ما بر علیه دولت های ملی و دموکراتیک و نیرو های مترقی چپ رادیکال عده ی در کشور با فریب کاری، که از نظر من خیانت به منافع ملی افغانستان است، نظام غیر مشروع دست نشانده را حمایت نمودند و برای توجیه آن کار می نمایند، حال آنکه همین گروه های تروریستی بر سر قدرت به هدف بنیانی نابودی هر گونه دیگر اندیشی و تجدد طلبی در افغانستان هستند.
عده ای اخیراً آشکارا از اشرف غنی این دست نشانده امپریالیسم امریکا حمایت نموده و فریبکاری های میکانیکی اورا دال بر اهداف شان تلقی می نمایند. من از این دوستان میپرسم که در عقب اشرف غنی در داخل کشور و حامیان بین المللی او کی ها هستند؟ همین جهادی های تروریست، و امپریالیسم جهانی در عقب آن و در حمایت آن قرار دارند چرا دولت مشروع و قانونی افغانستان را بر انداخته و مشتی تروریستان را بجای آن گماشت؟.....
من یک بار دیگر تاکید و تکرار می نمایم که آنهایی که آگاهانه در این راستا به دولت دست نشانده پیوسته، جفا به حق ملت افغانستان، و طولانی ساختن آلام و ویرانی کامل کشور ما است، و آنهایی که در مورد متوجه نمیشوند، دچار اشتباه جبران ناپذیر خواهند بود.
یگانه آلترناتیو و یا بدیل در شرایط کنونی بیسج نیروهای خودی و در صورت ممکن جبهه وسیع ضد امپریالیستی و ضد ارتجاعی، و آگاه ساختن ملت ما در مورد برنامه های استعماری امپریالیسم امریکا، و ارتجاع بومی است.
امپریالیسم و ارتجاع داخلی در کشور ما شکست خورده و در حال فرو پاشی هستند، و جهان بغیر از این "جامعه جهانی؟؟" که اشغالگران غربی و متحدین آن در راس ایالات متحده امریکا است نمیتوانند، دیگر در برابر این وضعیت که خطری بزرگ برای امنیت منطقوی و کشور های شان بی تفاوت بمانند، اکنون دیگر جهان یک قطبی که امپریالیسم امریکا رویای رسیدن به آنرا بعد از فروپاشی اتحاد شوروی داشت نه تنها به شکست مواجه گردیده بلکه امپریالیسم امریکا (در باتلاق) این جنگ جهانی که بنام دروغین (مبارزه با تروریزم) آغاز نموده بود گیر کرده است.
مقاله کیوین سیف در مورد انواع سلاح های استفاده شده در افغانستان.
توجه:
کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است
کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد
Copyright©2006Esalat