بازنویسی و تایپ کامپیوتری از: ع . ق . فضلی
چی کشور د افغانانو معطر کړی د هر بیت مصرع می زلفی د خوبان کړی
برای اینکه در یاد این شاعر نامدار و خدمتگزار وارسته جامعه بشری سهمی داشته باشیم سیری کوتاهی داریم در شعر و اندیشه های او.
شعر و اندیشه های جاودانی رحمان بابا به کاخ زیبا و شگفتی انگیزی ماننده است، کاخی که روی ایوان ها و طاق های پر نگار و مرمرین آن با گذشت سده ها خاک و گرد انباشته شده، و درنگ و گذر رهنوردان بدانجا اندک است.
رحمان بابا در سده یازدهم هجری که زادگاهش هنوز گرما گرم دست اندازی های مغُلها بود، در یک خانواده تیره روز بدنیا آمد، در کودکی به علوم و دانش عصرش آشنایی پیدا نمود، و همانند و خشور بی "درهم و دینار" به راهنمایی مردمش پرداخت و از راه شعر مردمش را به پارسایی، بند گسلی، تزکیه و مناعت نفس فرا میخواند:
په سبب د ظالمانو حاکمانو
کور او ګور
او پیښور دری واړه یو دی
* * *
اورنګ زیب او شاهجهان غوندی اشراف
صدقه شه تر منصور غوندی نداف
در شعر رحمان بابا هستی جهان و انسان، و شور فطری تبارش، در تمامیت آن تصویر شده، پنداری جهان و بشر را در زیر خرقه صوفیانه خود جا داده بود رحمان بابا ستاینده واقعیت و عینیت است اما جای جای همانند جلال الدین محمد پای استدلالیان را چو بین دانسته، ادراک و شناخت را در سرزمین عشق میجوید:
دا آسمان چی لوی په عقل کی باله شی
په محیط د عاشقی که یو حباب دی
و گاه بر سیر گردش گردونه زمان، انسان و تکامل آن به سان دکارت و خیام در شک اندر میشود.
خبر نه یم چی یی راوستم له کومه
بیا می کومی خواته استوی چی درومه
لکه ړوند چی لاس د بل په اوږه کیږدی
هیڅ ژوره، لوړه نه وی ور معلومه
رحمان بابا باورهای فلسفی و اجتماعی خود را بسیار بی پیرایه بیان میکند.
به قول استاد حبیبی:
«گاهگاه که به فلسفه رو میکند، برخی مسایل مهم را به زبان ساده بیان میکند، مثلاً این سخن را که عشق و حال منبع و اساس تحرک در دنیاست:
دا جهان دی خدای له عشقه پیدا کړی
د جمله و مخلوقاتو پلار دی دا
همانگونه که مولانا می گفت:
دور گردون را زموج عشق دان
گر نبودی عشق بفسردی جهان
رحمان بابا کار را اساس زنده گی و پیکار را پیرایه زنده گی میداند، ولی گاهگاهی با باورهای شاعران بزرگ کلاسیک ما هماوردی نشان میدهد، و خاشعانه گرایشی به «جبر» نشان میدهد تا «اختیار»:
هغه چاری چی موقوفی په تقدیر دی
کړی یی نشی په محنت په مشقت څوک
رحمان بابا از پیشگامان اشراق و وحدت الوجود در شعر پشتو است، و در راه رسیدن به مقصود، در نور دیدن نردبان عشق، فنا شدن در عشق سرمدی، و رستن از تن و نفس را لازمه هر انسان کامل میداند:
په دنیا کی مخ د یار دی نور څه نشته
هر څه دی د یار دیدار دی نور څه نشته
* * *
دا څلور مذهبه واړه سره یو دی
ما او تا پکی پیدا کړ اختلاف
شعر رندانه رحمن بابا هنوز بر زبان امواج سرکش اباسیند جاری است و در شهر و روستا های میهن ما و خر گاه های کوچیان پشتون ترنم شعر او پا برجاست، و همین گونه جاری و پا بر جا باد! (بهزاد)
روزنامۀ «حقیقت انقلاب ثور»، ۳۰ حمل ۱۳۶۳
بازنویسی و تایپ کامپیوتری از: ع . ق . فضلی
پنجشنبه، ۱۳ جولای ۲۰۱۷
توجه!
کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است
کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد
Copyright©2006Esalat