Wed, April 25, 2007 1:19 pm
رشد اقتصادی عبارت از- فرایند چند بعدی تحول درازمدت که با افزایش ظرفیت تولید اقتصادی ودیگرگونی ساختهای اجتماعی تظاهر پیدا می کند.
رشد اقتصادی هدف نهایی کلیه نظام های اقتصادی است . اولویتی که به این هدف داده می شود پاسخی است دوگانه از یک سو برای مقابله با افزایش نیازهای فردی و جمعی (ارتقای سطح زندگی). از سوی دیگر توانایی مقابله هرچه بهتر با رقابت بین المللی. تحلیل رشد تنها در درازمدت میسر است، و آن عبارت از حرکت عمقی تمامی اقتصاد، پس از حذف حرکتهای فصلی یا دوره ای.
تئوری و یا نظریه رشد اقتصادی مسایل (پروبلمها) توازن دینامیکی، و سوالات اساسی را که به کدام شیوه و چگونه حجم تولیدات حقیقی را افزایش داد و فرصت های مساعد اشتغال کامل را تامین نمود، مورد مطالعه و بررسی قرار میدهد.
اندازه گیری رشد اقتصادی
رشد معنای دقیقی پیدا نمی کند مگر آنکه بتوان داده های آنرا به طریق کمی اندازه گرفت.
رشد اقتصادی درشکل عام به معنای اندازه کردن و یا برآورد کمی و کیفی نتایج تولیدات و عوامل آن (مولدیت آن) می باشد. در بیان خود رشد اقتصادی عبارت از افزایش ظرفیت و محصول حقیقی ملی در ارتقای قدرت ملت، کشور و منطقه افاده می گردد. شاخصی که معمولآ برای اندازه گیری رشد بکار می رود عبارت از دو شاخصی مرتبط به هم : رشد تولید داخلی حقیقی و رشد تولید ملی سرانه است. وابسته ازاین شاخصهای احصائیوی، بازتابدهنده رشد اقتصادی، سرعت و یا نرخ سالانه رشد تولید داخلی ملی (تولید ناخالص ملی) به افاده فیصد بیان می گردد. مسله رشد اقتصادی در حال حاضر موقعیت مرکزی را در مباحث متشبثین برجسته ملل مختلف، مردم و حکومات تشکیل میدهد. به لحاظ اینکه افزایش حجم تولیدات حقیقی بدرجات معین حل پرابلم های را فراهم میسازد که تمام نظام های اقتصادی به آن دست و گریبان می باشد: محدویت منابع (ذخایر) در حالتی نامحدویت نیازمندی بشر. با تثبیت مقیاس ذخایر موجود، رشد اقتصادی همزمان حل مسایلی را فراهم می سازد که با رشد نیازمندی جاری و اجرای سرمایه گزاری ارتباط میگیرد.
تحلیل مفهوم رشد
شاخص های عددی هر چند برای اندازه گیری صحیح رشد ضروری اند، اما از انها جز دید کمی، که برای فهم کامل پدیده پیچیده رشد ناکافیست، نمی توان انتظار دیگری داشت.
هر رشد متضمن دگرگونی ساختهای جامعه است نه فقط در بعد اقتصادی، بلکه در ابعاد اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، و حتا در سطح شعور شهروندان.
هر رشد متضمن هزینه و منافعی است. رشد به اهداف خود نمیرسد مگر اینکه این هزینه و این منافع به منصفانه ترین وجهی میان افراد جامعه توزیع شود.
ایده رشد ارتباط تنگاتنگی با ایده ترقی (توسعه –تکامل) دارد. ترقی فقط ارتقای مادی سطح زندگی نیست، بلکه مستلزم شگوفایی همه اعضای جامعه است.
منحنی های رشد
رشد اقتصادی به شیوه های گوناگون صورت می گیرد. «خطی» (لینیر) است وفتی که متغیر (وریابل) از سالی به سال دیگر با مقدار ثابت افزایش می یابد.
منحنی رشد « نمایی» (اکسپونینتل) است وقتی که متغیر با درصد ثابت (مثل منحنی بهره مرکب) افزایش می یابد. منحنی رشد «لژستیک» است وقتی که در برخی از نقاط منحنی که نقاط عطف (انفلکشن) نامیده می شود رشد متوقف شده و به شیوه ای مجانبی (اسیمتوتیک) به سطح اشباع میل می کند، که تا به امروز این سطح اشباع موقتی بوده است و دیر یا زود در اثر نوآوری های فنی، کشف منابع جدید و غیره سیر تازه ای از رشد آغاز شده است.
انواع رشد اقتصادی
تاریخ اقتصاد ملی دو نوع اساس رشد را می شناسد که عبارتند از: ساده (اکستینسیو) و مثمر و شدید (انتینسیو) میباشد.
در نوع ساده، رشد اقتصادی در نتیجه استفاده تعداد زیاد عوامل تولید (زمین، سرمایه، نیروی کار) در حالت حفظ پایه فنی قبلی اش حاصل می شود.در این نوع رشد اقتصادی، افزایش محصولات از حساب رشد کمی شمار کارگران و مهارت انها و افزایش ظرفیت کارخانه یا موسسه تآمین می گردد.و در نتیجه تولید محصولات به حساب فی کارگر کمافی السابق باقی می ماند.
نوع انتیسیو و یا شدید رشد اقتصادی با افزایش میزان محصولات مشخص می شود که با استفاده گسترده از عوامل تولیدی خیلی پیشرفته و موثر و باکیفیت حاصل می گردد.رشد مقیاس تولیدی قاعدتآ از حساب بکارگیری تخنیک خیلی تکامل یافته، تکنالوژی پیشرفته، دستآوردهای علمی، صرفه کننده ذخایر و مواد خام و مهارت بلند پرسونل تآمین می گردد.و به وسیله همین عوامل ارتقای کیفیت کالا، رشد بازدهی کار و صرفه جویی منابع تآمین می شود. تحت عنوان رشد اقتصادی انتینسیو، آن ترقی فهمیده میشود که در آن قسمت قابل ملاحظه و یا بزرگ محصولات از طریق استفاده موثر عوامل تولیدی تآمین شود.
مراحل رشد
نظر به درازمدت بودن، فرایند رشد، تحلیل های گوناگونی برای مشخص کردن مراحل آن صورت گرفته است.با وجود مشکلاتی که بر سر راه کشف قوانین این تحول وجود دارد، در وضعیت کنونی تحقیقات انجام شده می توان سه مرحله عمده را تمیز داد:
مرحله آمادگی (پریپرتشن) که در طی آن به طرز کند و تدریجی پاره ای دگرگونی های ساختی پدید می آید که به جامعه امکان میدهد با آمادگی بهتر تجربه رشد را تحمل کند؛ مرحله خیز (تک اف پریود) که مرحله نسبتآ سریع (30-40 سال) است، در طی آن به کمک سرمایه گذاری های پرشتاب، اقتصاد از مرحله توسعه می گذرد.
مرحله رشد پیگیر (سوستنیت ان کومولاتیو گرات) در طول آن برغم نوسانات کمابیش شدید، اقتصاد تاب آورده و با نرخ رشدی البته ضعیف تر از مرحله قبلی و با حجم فعالیتهای دائمآ فزاینده در مسیر رشد گام بر می دارد.
عوامل رشد اقتصادی
رشد اقتصادی را می توان به کمک سیستم شاخص های باهم مرتبط، افاده دهنده تغیرات نتایج تولید و عوامل آن ارزیابی کرد..در شرایط اقتصاد بازار غرض تولید کالا و انجام خدمات طوریکه روشن است، سه عامل تولید ضروری است : کار، سرمایه، زمین (منابع طبیعی). مطابق به آن مجموع محصولات تابعی است از مصارف کار، سرمایه و ذخایر طبیعی.
Y=F( L,K,N)
در این فورمول حرف Y مجموع محصولات، L کار، K سرمایه و Ν منابع طبیعی میباشد.
غرض مشخص نمودن رشد اقتصادی شماری از شاخص ها بکار برده می شود که بوسیله آن کاربرد مؤثر و با نتایج عوامل تولید اندازه گیری می شود.
نخستین شاخص مهم رشد تولید بازدهی کار (مولدیت کار) L/Y یعنی نسبت مجموع محصولات تولید شده بر مصرف نیروی کار زنده که در پروسه تولید کالا ها و خدمات بکار رفته است. و شاخص معکوس آن L⁄Y، نسبت کار بر محصولات یعنی کار بر بودن و یا کار طلب بودن محصولات می باشد.
دومین شاخص مهم عبارت از بازدهی یا مولدیت سرمایه K/Y یعنی نسبت محصول بر سرمایه و نسبت معکوس ان K⁄Y سرمایه بری و یا سرمایه طلبی محصولات نامیده می شود.
سومین شاخص مهم عبارت از مولدیت یا بازدهی منابع طبیعی Ν⁄Y یعنی نسبت محصولات بر منابع طبیعی بوده که نسبت معکوس آن Y/Ν ذخایر طبیعی بر و یا طلب را افاده میدهد.
بررسی و تحلیل شاخص های ذکر شده مولدیت فاکتور های مربوطه تولیدی را بازتاب می دهد.
غیر از بیان روابط میان تولید محصولات و فاکتور های جداگانه، رابط میان خود عوامل یا فاکتور تولیدی غرض روشن شدن رابطه بین شان بکار برده می شود.این نوع شاخص ها قبل از همه عبارت از نسبت بین مصارف سرمایه بر مصارف نیروی کار یعنی تجهیز کار با سرمایه می باشد.
برای تحلیل رشد اقتصادی شاخص مولدیت نهایی دارای اهمیت فراوان بوده که بوسیله ان اندازه افزایش تولید محصولات وابسته از افزایش هر یک عامل جداگانه در حالت عدم تغیر عوامل تولیدی دیگرمعین می گردد.
نخست، نسبت محصول اضافی بر کاراضافی LΔ⁄ΔΥ این و یا آن مولدیت نهایی کار. دوم، نسبت محصول اضافی بر سرمایه اضافی kΔ⁄ΔΥ این و یا آن مولدیت نهایی سرمایه. سوم، نسبت محصول اضافی بر استفاده اضافی منابع طبیعی -ΔΝ⁄ΔΥ، مولدیت نهایی این و یا آن منابع طبیعی.
شاخص مولدیت نهایی (کار، سرمایه و منابع طبیعی) منعکس کننده سهم معین هر یک از عوامل تولید در تولید حجم عمومی محصولات می باشد.
Ν × ΔΝ/ΔΥ + k × kΔ/ΔΥ+ L × LΔ/ΔΥ = Υ
به این ترتیب، حجم عمومی تولید دربرگیرنده حاصل جمع افزایش استفاده هر یک عوامل تولید در افزایش حجم عمومی محصولات تولید شده است.
یکی از ابزار مهم تحلیل رشد اقتصادی، تابع تولیدی (پرودکشن فکشن) است که در سطح کوچک (میکرو) برای تحلیل و بررسی انتخاب این و یا آن مولدیت بکار می رود .و در این جا ما آنرا برای تحلیل میکروایکونومی استفاده می نماییم. یادآور می شویم که تابع تولید افاده کننده وابستگی میان تولید اعظمی محصولات و مصارفیست لازمی برای تولید آن، و نیز وابستگی بین خود مصارف می باشد. فورمول (1) که در بالا یاد کردیم در حقیقت همان تابع تولید است که در آن حرفΥ به مفهوم عاید ملی IΝ و یا تولید ملی PΝG کشور مورد نظر و Ν، k، L ذخایر موجود کاری، سرمایه و منابع طبیعی در مقیاس اقتصاد ملی میباشد.
در کشورهای دارای اقتصاد بازار، صرف نظر از بی توازنی مرحله دور، رشد اقتصادی طی مدت 1870-1990 با افزایش تولید ناخالص داخلی و افزایش تولید ناخالص داخلی سرانه جمعیت مشخص می شد. مثال در جاپان تولید ناخالص داخلی حقیقی در سال 1989 زیاده از 60 مرتبه نسبت به سال 1870 و به همین ترتیب در کانادا 61 مرتبه و در امریکا زیاده از 50 مرتبه و در انگلستان زیاده از 45 مرتبه و در فرانسه زیاده از 48 مرتبه و در ایتالیا 52 مرتبه و در جرمنی تقریبآ 40 مرتبه بوده است.
(Historical Statistics of the United States,Washington,1975,p 225;Statistical abstract of the United States,1992, Washington , p 833)
این امربه مفهوم آنست که حجم حقیقی تولیدات در این کشورها طی مدت متذکره 40-61 مرتبه افزایش داشته است .در جدول زیر دینامیک تولید ناخالص ملی حقیقی و تولید ناخالص ملی حقیقی سرانه در کشورهای انکشاف یافته اقتصاد بازار ارایه می گردد.
نرخ رشد حقیقی تولید ناخالص ملی سرانه به % |
نرخ رشد حقیقی تولید ناخالص ملی به % |
کشورها |
||
1980-1990 |
1870-1969 |
1980-1990 |
1870-1969 |
|
1,8 |
2,0 |
2,7 |
3,7 |
امریکا |
3,8 |
- |
4,4 |
4,2 |
جاپان |
1,9 |
1,9 |
4,2 |
3,0 |
جرمنی |
2,4 |
1,3 |
2,6 |
1,9 |
انگلستان |
1,7 |
1,7 |
2,2 |
2,0 |
فرانسه |
2,1 |
1,5 |
2,4 |
2,2 |
ایتالیا |
2,0 |
1,8 |
3,0 |
3,6 |
کانادا |
منابع:
Historical Statistics of the United States: Colonial Times to 1970,Washington,1975,p,225 Statistical Abstract of the United States, 1992,Washington,p,830.
ارقام جدول به وضاحت نشان می دهد که افزایش متوسط سالانه تولید ناخالص ملی به طور قابل ملاحظه بیشتر از افزایش متوسط سالانه تولید ناخالص ملی سرانه است. موجودیت عدم تناسب نرخ رشد سالانه تولید ناخالص ملی و نرخ رشد تولید ناخالص ملی سرانه وابسته است از افزایش مصارف دولتی در بخشهای اردو، پولیس، امنیت ملی، تدابیر حفظ محیط زیست و غیره مقاصد، بوده و سهم تولید ناخالص ملی که به استفاده باید رود کاهش یافته است. و این امر بیانگر آنست که رشد استفاده سرانه جمعیت کشور های نامبرده به افاده درصد از رشد تولید ناخالص ملی در این مدت عقب افتیده است.
باید علاوه نمود که مزید بر عوامل نامبرده شده، در تئوری اقتصادی تثبیت عوامل طرفدار تقاضای مجموعی و عوامل طرفدار عرضه مجموعی نیز معمول است. که به عوامل عرضه مجموعی ارتباط دارد: الف - کمیت و کیفیت منابع طبیعی؛ ب - کمیت و کیفیت ذخایر کاری؛ پ - حجم سرمایه اساسی؛ ت - سطح پیشرفت علمی و فنی.
عوامل تقاضای مجموعی : در برگیرنده تمامی اجزای تقاضای مجموعی (نیازمندی شخصی، دولتی، سرمایه گذاری، ذخیره «پس انداز» وسیله ای تجارت خارجی و همچنان به عوامل تقاضای مجموعی تقسیمات موثر منابع نیز ارتباط دارد.
سیاست رشد
عوامل عمده رشد به مفهوم کلی تر عبارتند از جمعیت، سرمایه گذاری، نوآوری و توسعه مبادلات.
برقراری تعادلی مطلوب میان این عوامل و شرایط به کار گیری و به راه اندازی انها از حیطه ابتکار عمل کارگذاران اقتصادی به تنهایی خارج است و موضوع سیاستی متمرکز و در شمول صلاحیت دولتهاست که در چارچوب پیش بینی میان مدت، که ابزار اصلی آن برای برخی از کشور ها «برنامه» است به اجرا در می آید. انتخاب نرخ رشد یکی از انتخابهای اساسی هر برنامه گذاری است. با این انتخاب و اثراتی که بر روی موازنه های اقتصادی و پولی دارد، سیاست رشد بر پایه برنامه گذاری تنظیم می شود.
اپریل 2007 هالند دکتر دستگیر رضایی