سه شنبه، ۲  دسامبر ۲۰۱۵


 

 

. . . . اگر آزرده نشوید، دو نارسایی نبشته‌ های ارزشمند شما را برجسته میسازم، پذیرفتن یا نپذیرفتن آن مربوط خود تان: (۱) بارها دیده ام که با ارایه کمترین سند و گواه و با فشار بیشترین ادعای شخصی پیش میروید. شانس پذیرفته شدن از سوی دیگران درین شیوه خیلی خیلی کم است. (۲) جسارت میشود اگر بیفزایم که در موضعگیری نوشتاری شما نوعی عادت "نگاه از بالا" به خوانندگان کاملاً مشهود است. از همینرو، برخی از گفته های عالی و خوب تان نیز حال و هوای حکم و دستور و فتوا مییابند. این نوع موضعگیری "بزرگمنشانه" به گونه طبیعی و غریزی در ذهن و روان طرف مقابل واکنش بیزارگونه را دامن میزند و نویسنده را از چشم می اندازد.

در جوانی در زندان پلچرخی آموختم که دگرپذیری به معنای "بزرگواری" یا لطف و احسان به مخالفین سیاسی نیست. دگرپذیری یعنی دشمن سیاسی را مانند خود، به اندازه خود قابل حرمت دانستن، با ادب و تهذیب شایسته با وی برخورد داشتن، با رعایت مراتب اخلاقی از سنگر اپوزیسیون وارد "اختلافات" شدن و بر زمینه منطق رویارو در برابر همدیگر رزمیدن.

خفه نشوید، من اینچنین نرمش را در نگاشته‌ های شما نمیبینم. با دریغ، نه تنها مخالفین، بلکه موافقین و همباوران (گیریم همباوران دیروز تان) را به اصطلاح "سم صحیح پچق کرده" مخاطب قرار میدهید. این درست نیست طرزی صاحب گرامی.

توجه فرمایید: شما در نقش یک پرچمی کارکشته که سالها نقش زبان و قلم و وجدان حزب دموکراتیک خلق افغانستان را داشتید و از برکت، عنایت و التفات همان حزب تا مقام سفارت در اروپا نیز رسیدید، امروز لبه تیز "زدن و چپه کردن" تان سوی همسنگران، بزرگان، و ارکان حزب خود تان است، نه سوی ارتجاع.

و این همان پوپولیزم محض است. شما برای خوش ساختن چهار نفر بیطرف چک چکی و ناراض چپ و چپگرا، به هر کار خوب و نیمه خوب حزب دموکراتیک خلق افغانستان بیرحمانه میتازید و مثلاً به جای "ببرک کارمل" بسیار آگاهانه مینویسید "ببرک". شما بیش از همه میدانید که آدمهای دارای تهذیب سیاسی، نام بزرگان و رهبران دارای تخلص را هرگز به این سُبکی نمیگیرند. شگفت آورتر، هنگامی که خواهش میکنند "اگر مرحوم/ زنده یاد/ روانشاد یا رفیق «ببرک کارمل» نمیگویید، حداقل «کارمل» بنویسید"، آنگاه با سماجت سه چندان – برای آزردن هوادارانش – مینویسید: ببرک!

توجه فرمایید همان حزب که مرا هفت سال و سه ماه در روزگار بیست سالگیهایم به زندان انداخت، از دیدگاه امروزم کار نادرستی نکرده بود. عضو سازمان چپ مائویستی ساما بودم. آگاهانه، سنجیده و هدفمندانه در برابر حزب و حکومت شما و اردوگاه سوویتیزم قرار گرفتم، از کارمندان خاد و دستگاه پلیس چه توقع میداشتم؟ می آمدند بر سرم گل گلاب می افشاندند، جایزه و مدال هم میدادند و در پایان میگفتند: تشکر آقای سیاسنگ! بر ضد ما بهترین کار میکنی؟

با همه سالهای زندانی بودنم، میدانم که حزب شما صدها کار درست و انسانی و مترقی نیز در کشور من انجام داده است. آیا شما هرگز این را نوشته اید؟ نه!

نتیجه: تا نخست "جایگاه رسالتمندانه" یا بیطرفی پژوهشگرانه تان را تثبیت نکنید، مطمین باشید خوانندگان تان با شما همینگونه رفتار خواهند کرد.

پوزش میخواهم.

 

از همین نویسنده بخوانید:

 *  ای دل پاک! گناه تو خوشم می آید، خوشم می آید ... - صبور سیاه سنگ

 

 

 

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

 

www.esalat.org