سید داوود مصباح

 

 

انقــــــــــــــــــــلاب مــــلی دموکراتیک

 



زنده یاد نورمحمد تره کی نخستین رییس شورای انقلابی ج.د.ا. در دیدارش با لیونید ایلیچ برژنف صدر هیئت رئیسه شورای عالی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و
اندری گرومیکو وزیر امور خاجه اتحاد شوروی

 

‏شنبه‏، ۲۴‏ اپریل‏ ۲۰۲۱

انقلاب ملی دموکراتیک افغانستان (انقلاب هفت ثور ۱۳۵۷خ / ۲۷ اپریل ۱۹۷۸م) را کهنه اندیشان بیروکرات، تکنوکرات، تیوکرات و چپ های بریده، بنام کودتای ۷ ثور می گویند. به تأسف که در کشور ما از لحاظ عقب ماندگی فرهنگی و فضای موجود سیاسی جهاد زده و بنیاد گرایی، درکِ درست از وضعیت فرهنگی، سیاسی و اجتماعی در گذشته و حال بسیار عقب مانده از وضع و شرایط زمان کنونی جهان می باشد. نسل جدید در داخل و خارج از کشور، جامعه مدنی در داخل میهن در جو سیاسی اشغال شده، پر از تبلیغات ضد جهانبینی علمی و صلح و سوسیالیسم و تبلیغات نادرست پر از اتهام و دروغ از مرحله حکومت ملی دموکراتیک افغانستان زمینه ای اندیشیدن درست و واقع بینانه ای اوضاع منطقه و جهان و راه رهایی زحمتکشان و ۹۹ درصدی های رنجدیده را از آنان گرفته است. جوانان ما تاریخ افغانستان به ویژه جنبش های مشروطیت و در دهه سی و چهل خورشیدی جنبش ملی دموکراتیک کشور را مورد مطالعه قرار نداده اند و دنباله رو تبلیغات ارتجاع و امپریالیسم بوده و هستند. انقلاب ثور را هم از دیدگاه دشمنان آن تصور و خیال می کنند. بطور مثال: «پرسیدند که چرا همه از جنبش دهقانی مزدک بامداد بدگویی می کنند؟ در پاسخ گفته شد، بخاطری که قلم بدست دشمن بود.» در افغانستان هم از فردای سقوط حکومت ملی دموکراتیک افغانستان تا اکنون، زبان، قلم، رسانه های اطلاعات جمعی و مطبوعات علیه حکومت ملی دموکراتیک تبلیغات و نشریات گسترده دارند. جوانان و جامعه مدنی کشور دنباله رو این چنین فضای توطئه و جعل سازی و دروغ های شاخ دار اند. در کشور از مدت بیست سال اشغال، علاوه بر بنیاد گرا ها و فندامنتالیست های داخلی هفتاد هزار اعضای فعال و کار کشته سی. آی. ای در وجود شش هزار شرکت پیمانکار امریکایی و انجوهای رنگارنگ و نه هزار باند های امنیتی امریکایی در افغانستان فعالیت دارند. این حضور گسترده می تواند مخرب اقتصادی، سیاسی و آگاهی تاریخی و منابع عظیم تبلیغاتی علیه جنبش های مترقی و حزب دموکراتیک خلق افغانستان و حکومت ملی دموکراتیک افغانستان باشند. آیا نسل جوان افغانستان بطور عام و جامعه مدنی بطور خاص، توجه کرده اند که چرا غرب و سرمایه داری و در راس حکومت امپریالیستی امریکا در خاورمیانه و افغانستان از بنیاد گرایی و ارتجاع و عقب مانده ترین افراد و گروه دفاع می کنند؟ ! پاسخ، روشن است، به دلایل زیاد منجمله آسان بودن استخدام و حتی رضا کاران ارتجاعی به حیث سپاه جنگجوی سرمایه داری و استعمار نو و امپریالیسم برای تسلط بر کشورهای خاورمیانه، منجمله افغانستان. تسلط بی چون و چرا و کامل بر جهان یکی از اهداف اساسی سرمایه داری امپریالیستی حکومت امریکا و غرب است. برای ادامه چنین اهداف، ارتجاعی ترین و دنباله رو ترین گروه های تروریستی و جنگی کشورهای خاورمیانه لازم است. نسل جوان افغانستان باید درک کنند که چرا حکومت امریکا در لیبی حمله نظامی کرد و حکومت ملی معمرالقضافی را ساقد کرد؟؟! حکومتی که در تمام کشور یک گرسنه، بی سرپناه و یک محروم از امکانات زندگی و تحصیل و طبابت رایگان وجود نداشت. چه باعث شد که پنتاگون از هزاران مایل به لیبی برای سقوط یک حکومت ملی لشکر کشی کند ؟! چرا حکومت امریکا به عراق حمله ی وحشیانه نظامی کرد و مردم عراق را بخاک و خون کشانید و تمام زیر ساخت های آن کشور را تخریب و تا اکنون تسلط بر منابع نفتی عراق را دارند. چرا حکومت امپریالیستی امریکا به سوریه حمله نظامی کرد و برای حفظ تسلط بی چون و چرا داعش و ده ها گروه همزاد داعش را تشکیل و تسلیح و تمویل کرد؟! چرا در افغانستان از ۱۳۵۲ خ بعد از اعلام جمهوریت سردار محمد داوود خان گروه های تنظیمی اخوانی را در پاکستان تشکیل، تمویل و مسلح کردند و علیه حکومت جمهوری چندین کودتاه را راه اندازی و هدایت کردند و با پیروزی انقلاب ثور تنظیم های اخوانی و بنیاد گرایی را تمدید و با تجدید تشکیلاتی تجهیز و تمویل کردند و بعد با زد و بند و توافق گورباچف، امریکا و پاکستان توسط عناصر خائن نظامی و درون حزبی علیه حکومت ملی دموکراتیک دکتر نجیب الله کودتا و لشکر تنظیم ها را برای تصرف حکومت اعزام کردند، که باعث کشتار هفتاد هزار شهروند کابل و تخریب کامل شهر کهنه کابل و تاراج دارایی های ملی (دولتی) و تمام وسایل نیروی نظامی منجمله تمام این امکانات اردوی ملی شد، به تایید دوست و دشمن اردوی ملی افغانستان قوی ترین و مجهز ترین نیروی نظامی در منطقه بود. در اینجا یک قسمت آن را که در رسانه های مختلف داخلی و خارجی منعکس شد، که بعد از اینکه جهاد گران در افغانستان آمدند و نخست به کشتار و چپاول پرداختند، آن اردوی ملی را متلاشی و وسایل، وسایط و تجهیزات آن را غارت کردند، منجمله:

* - تعداد نیرو (سرباز و افسر) ۵۰۰۰۰۰ نفر

* - انواع سلاح خفیفه یک میلیون قبضه.

* - تانک ۲۵۰۰ چین.

* - ماشین های محاربوی ۳۰۰۰ چین.

* - توپ ۶۰۰ هزار پایه، شامل هاوان و زیکو یک.

* - وسایط نقلیه ۲۹ هزار عراده.

* - وسایل مخابراتی ۴۸ هزار پایه.

* - بیش از ۵۰۰ بال انواع طیارات نظامی.

* - اسکایپ ۸ پایه رهبری شده.

* - لونا و اوراگان ۲۸ دستگاه.

* - راکت های زمین به هوا یکصد هزار فیر.

* - راکت های ذخیره شده در دیپوها یکصد هزار میل.

* - فابریکه های ترمیم اسلحه شش فابریکه.

* - پرزه جات ذخیره شده به ارزش پنج میلیارد دالر.

* - مواد لوژستیکی ذخیره شده از شش ماه تا یک سال.

علاوه بر وسایل، وسایط و امکانات نظامی، ده هزار کاماز باربری ده چرخ. شش هزار بس شهری و بس های برقی. فابریکه های نساجی بگرام با صد ها هزارتن مواد خام و پارچه. فابریکه تولید فرش مکیت در پلچرخی، فابریکه ترمیم موتر و تولید لوازم فلزی جنگلک، فابریکه نساجی گلبهار و ده ها فابریکه ملی (دولتی) بیش از دو هزار فابریکه صنعتی و تولیدی خصوصی در منطقه صنعتی پلچرخی. این همه دارایی های ملی و سرمایه داران ملی چه شد؟! شما جهادگران ادعا می کردید که بخاطر اسلام و وطن جهاد می کنیم (!) پس چرا دست به سرقت اموال ملی و خصوصی سرمایه گزاران و مردم بردید؟؟! شما چندین ماه روزانه تا ۱۸۰۰ راکت بالای مردم کابل پرتاب می کردید، جهاد شما به همین خاطر بود؟؟؟ بلی، چون محک تجربه آید به میان - سیه رو شود آنکه در او غش باشد. شما حکومت ملی دموکراتیک افغانستان را «کافر» خطاب می کردید. آن حکومت صدها مسجد و تکیه خانه ساخت، شما به راکت بستید و خرابش کردید. آنها، فابریکه و آبادانی و جاده ساختند شما ویرانش کردید. آنها بهترین و نیرومند ترین اردو و ارتش ملی با همه امکانات و تجهیزات را ساختند. شما نابودش کردید. آنها عالی ترین نهاد های مدنی و ملی را سازماندهی و تشکیل کردند، چون: اتحادیه نویسندگان، انجمن حقوق دانان، اتحادیه هنرمندان، اتحادیه ای کارگران، شورای عالی اقتصادی از سه بخش، صنعتی، تجارت و کوپراتیف های زراعتی در جنب شورای وزیران، از سرمایه داران ملی و نمایندگان کوپراتیف های دهقانان. باید نسل جوان کشور از شما جهادگران و طالبان بپرسند که با این همه، چه کردید؟؟! و متیقین باشید که روز رستاخیز ملی پاسخگو خواهید بود. آن روز آمدنی است. خلاصه سخن این که نسل جوان کشور باید تاریخ واقعی انقلاب ملی دموکراتیک افغانستان را مطالعه و ارزیابی کنند. در آن صورت در می یابند که انقلاب ملی دموکراتیک افغانستان، یک انقلاب ملی بوده که نیاز افغانستان برای ملت سازی بود و تا آن زمان یعنی تا قبل از پیروزی این انقلاب در افغانستان حکومت عمدتاً بر مبنای یک خانواده و یک قوم از تبار بارکزایی ها بود و مردم افغانستان شهروند نبودند، بلکه رعیت شاه و دربار سردار محمد زایی ها بودند. در آن حکومت ها یعنی دوران شاه و دوران جمهوری سردار محمد داوود خان کابینه از اشخاص مربوط به قوم محمدزایی ها و حواریون آن تشکیل می شد و این که بطور نمایشی در اواخر سلطنت محمد ظاهر شاه چند تن از رجال غیر خاندانی به تشکیل دولت توظیف شدند ناشی از مبارزات رزمنده گان حزب دموکراتیک خلق افغانستان و سخن رانی ها و موضعگیری های فراکسیون چپ پارلمان توسط ببرک کارمل فقید بود نه بر اساس باور و تغییر شاه به طور واقعی به مشروطیت. مرامنامه حزب دموکراتیک خلق افغانستان، قبل از تدویر کنگره موسس بر مبنای بحث های اساسی و «موضعگیری های نور محمد تره کی فقید و ببرک کارمل فقید از موضع ملی دموکراتیک و غلام محمد غبار از موضع اهداف مرامی حکومت مشروطه»۱ مسوده و در کنگره به تصویب رسید. بعد با پیروزی انقلاب ملی و دموکراتیک، بر اساس مصوبه مرامی حزب دموکراتیک خلق افغانستان، تشکیل حکومت بر مبنای دولت و ملت سازی آغاز به کار کرد. در حکومت های خاندانی سلطنت و جمهوری سرداری محمد داوود خان هیچ هزاره و ازبکی تا سطح مدیریت در دولت وجود نداشت و در ولایات آموزش بسیار ابتدایی بود و در دانشگاه کابل صرف از لیسه های حبیبیه، استقلال، لیسه نجات و رابعه بلخی و لیسه های شهر کابل دانشجو پذیرفته می شد و در لیسه حربی و حربی پوهنتون هم پذیرش دانشجو اختصاصی بود نه همگانی و ملی. در شهر کابل هزاره جوالی، پنجشیری ها سقاو و بچه های ازبک در عسکری نفرخدمت بودند. بسیاری از مناطق قبایلی جنوبی از خدمت سربازی معاف بودند. بر اساس همان مفکوره قدیمی زمان استبداد مردم افغانستان به قبایل و اقوام تقسیم شده بود و تنها در حکومت ۱۴ ساله ملی دموکراتیک، مردم افغانستان به شهروند تبدیل شدند و تحصیل و کار بر مبنای شهروندی و شایستگی صورت می گرفت و تمام ملیت های ساکن کشور از حق مساوی شهروندی مستفید بودند و آموزش و پرورش همگانی ملی به وجود آمد. هیچ فردی بر اساس تعلقات زبانی، مذهبی و سمتی و طبقاتی از حقوق شهروندی محروم شناخته نمیشد و هرگونه تخلف از حقوق شهروندی جرم محسوب و مورد باز پرس قرار می گرفت. این که ساکنین یک کشور به شهروند تبدیل و مردمان آن به حیث یک ملت شناخته شود و از حقوق شهروندی توسط حکومت حراست شود، دست آورد کمی نیست و بسیار ارزشمند می باشد. از این جهت است که انقلاب ثور یک تحول کیفی بوجود آورد که در جهانبینی علمی جامعه شناسی بنام انقلاب یاد می شود. انقلاب ها بعد از پیروزی به مرور زمان و کارکرد هم آهنگ نظام حکومت های ملی و ترقیخواه تحقق می یابد و از همین جهت است که انقلاب ها شکننده و آسیب پذیر ترین بخش زندگی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بشمار می روند. چون انقلاب فرانسه، هایتی و دیگر انقلابها، منجمله انقلاب ملی دموکراتیک افغانستان. انقلاب ملی دموکراتیک افغانستان علاوه بر این که با مداخله همین چهل و هشت کشور جهان که در مدت بیست سال اشغال افغانستان نخواستند که در این کشور صلح و رفاه بوجود آورند، همین ها به سرکرده گی حکومت تا مغز استخوان امپریالیستی و ضد بشری هزاران افغان بی خبر از خود را در وجود تنظیم های جهادی مسلح و به جنگ علیه حکومت ملی و دموکراتیک افغانستان به جبهات گسیل کردند و ۱۴ سال بر ضد حکومت ملی و دموکراتیک افغانستان جنگیدند و تخریب کردند. که متأسفانه بر اساس گسیخت شیرازه هم آهنگی درون حکومت و نظام، به شکست انقلاب و فروپاشی نظام ملی و دموکراتیک افغانستان انجامید. اکنون که رسانه های اطلاعات جمعی تمویل شده منابع مالی چهل و هشت کشور متجاوز در افغانستان و خارج کشور و مطبوعات پاکستان و ایران آخندی و غربی، کاسه و کوزه را بر سر انقلاب ملی و دموکراتیک افغانستان می شکنند، اگر یک کمی وجدان انسانی برای شان باقی مانده باشد، بیایند کارکرد های حکومت ملی دموکراتیک را که حتی ده افغانی کارمند دولتی نمی توانست رشوه بگیرد، با این همه رسوایی جهانی فساد حکومت نیابتی امپریالیست ها را مقایسه کنند و به روشنی حقایق نشریات کنند، که این وجدان را ندارند، بخاطر اهداف استراتژیک جهان سرمایه داری امپریالیستی، (تسلط بی چون و چرا بر جهان) بعد از سقوط حکومت ملی دموکراتیک، این سران تنظیم ها به رهبری و تمویل مالی حکومت امپریالیستی امریکا و شرکای جهانی سرمایه داری، شیرازه و اساس «ملی و شهروندی را نابود و در مقابل قدرت را به سران تنظیم ها که هریک از اقوام ساکن افغانستان ساخته شده بود، سپردند و این یکی از ترفند های سیاست خارجی «نظم نوین جهانی» (!) یا کانون توطئه های جهانی سرمایه داری (مغز های متفکر وال استریت) است، که در افغانستان پیاده شد. در این ۲۹ سال حکومت های جهادی و طالبانی افغانستان دوباره به اقوام و قبایل تقسیم شدند و جنگ های چنان مخرب بین این تنظیم ها صورت گرفت که جبران ناپذیر و راه گذار از چنین حکومتی بسیار دشوار و به گفته مولانا که: «شیر خدا و رستم داستانم آرزوست ». سخن آخر اینکه این رستم داستان و نجات دهنده افغانستان کی می تواند باشد؟! به روشنی حقایق تاریخی و تجارب کشور های مختلف جهان در گذشته و حال، می توان گفت که «جبهه نجات ملی» می باشد که فعالین اصالمتند و متعهد حزب دموکراتیک خلق افغانستان آن را به اشتراک تمام سازمانهای سیاسی مترقی و حزب های ترقی خواه و اتحاد های کارگران، استادان دانشگاه ها و آموزگاران، اتحادیه نویسنده گان، اتحادیه حقوق دانان و فعالین جامعه مدنی و جنبش های رهایی خواه مترقی و سایر اقشار منور ملی-مترقی و سیکولار کشور، برای نجات افغانستان سازماندهی و تشکیل دهند.

منابع:

1- اکادمیسن دستگیر پنجشیری، «ظهور و زوال حزب دموکراتیک خلق افغانستان».

2- رسانه های داخلی و خارجی افغان.

 

 

 

توجه:

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

 

www.esalat.org