ا . م . شیری
نامزد دکترای علوم فلسفه، فارغالتحصیل دانشکده فیزیک دانشگاه اوفا (باشقیرستان)گزینش و ترجمه مطلب پیش رو در واقع پاسخی است به ادعای آن گروه از دوستان و حتی شماری از رفقا، که پشتیبانی فکری ما از مبارزه روسیه برای ایجاد جهان چند قطبی، برای برقراری صلح و ثبات جهانی، برای اجرای موازین و مقررات بین المللی و منشور سازمان ملل متحد، بر علیه جهانی سازی آمریکایی، بر علیه جنگهای استعماری دوره حاضر و بر ضد تروریسم بین المللی به زمامداری امپراطوری صهیونیستی- تروریستی آمریکا را حمل بر این می کند که انگار ما برغم تألیف و ترجمه چند صد مقاله و چند جلد کتاب مستند، تحقیقی و تحلیلی پیرامون فاجعه جهانی تخریب بلوک سوسیالیستی و حذف اتحاد شوروی از نقشه سیاسی جهان، از این حادثه شوم بی خبریم و به گمان آنها، روسیه سرمایه داری را همان روسیه سوسیالیستی تصور میکنیم. اگر چه این فرضیه نیز منتفی نیست که اساسا تبلیغات ضد «شرقی» سالهای جنگ سرد، شالوده اصلی موضع و نگرش آنها به روسیه را تشکیل میدهد. با این وجود، به حاملان چنین تفکر اطمینان میدهم که ما روسیه را حتی بسیار عینی تر و دقیقتر از آنها میشناسیم. منتها، نگرش و برخورد ما به حوادث جهان معاصر مبتنی است بر تضاد عمده دوران حاضر- تضاد خلق های مستعمرات (کهنه و نو، مرئی و نامرئی) با امپریالیسم جهانی.
مترجم
ا. م. شیری
۱۷ سرطان ۱٣۹۷
ـــــــــــــــــــــــ
١
در اساطیر رومی، ژانوس یا یانوس، خدای دروازه ها، درب ها، گذرگاه ها و مسیرهای ورودی، و همین طور خدای آغازها و پایان ها بود (ضمناً. ماه ژانویه، ماه نخست سال به افتخار او نامگذاری شده است). او را با دوچهره به تصویر کشیده اند: یکی، انسان جوان، بدون ریش، رو به آینده، دیگری، با ریش، پیرمردی با چهره چروکیده، رو به گذشته. به همین معنی نیز یک سر عقاب دو سر منقوش در نشان میهن ما رو به شرق و سر دیگری آن رو به غرب ترسیم شده است.
حاکمیت کنونی روسیه، همانگونه که ارتباط مستقیم اخیر رئیس جمهور با شهروندان نیز نشان داد، دارای یک چهره نیست. یک چهره آن بسوی الیگارشی روسیه و نخبگان غرب و دیگری، بطرف خلق روسیه. خودتان قضاوت کنید!
برگرفته شده از گوگل۲
گفتن این که مردم روسیه از افزایش قیمت بنزبن نگرانند- یعنی چیزی نگفتن. شبکههای اجتماعی پر است از لعن و نفرین بر علیه سوداگران سوخت، بررسیها در خصوص تلاش برای توضیح پدیدههای غیرعادی در اینترنت در غلیان است: صرفنظر از این که قیمت بنزین کاهش یا افزایش بیابد، در هر دو حال بنزین گران میشود. فشار بحدی زیاد است، که در روند ارتباط مستقیم با رئیس جمهور هم مطرح شد. آلکسی کاراوایف راننده ایی از سن-پطرزبورگ، یکراست از اتاقک ماشین باری در مقابل همشهری خود سؤالی دردآور برای همه مطرح کرد. در پایان پرسش یک تذکر خجالتآوری هم داده شد: «ما در هجده مارس انتخاب بزرگی کردیم، همه کشور به شما رأی داد، اما شما نمیتوانید افزایش قیمت بنزین را متوقف کنید». توجه همه خوانندگان را به این نکته «نمیتوانید متوقف کنید» جلب میکنم. این طرفدار پوتین در عمل از معبود خود میپرسد: «آیا شما در کشور خود مدیر نیستید؟ آیا شما توان و امکانی برای شکستن دندان طمع سوداگران نفت و گاز ندارید»؟
احتمال دارد او بر این باور بود، که «تزار» مشت خود را بر روی میز خواهد کوبید و داد خواهد زد: «رؤسای روسنفت و لوک اویل را بدست دادگاه بسپارید، من الان به حساب آنها میرسم! ...». اما هیچ اتفاقی نیافتاد. «تزار» نه مشت بر روی میز کوبید و نه بر سر آنها داد زد. چشم برگرداند و سر در گم توضیح داد که شرکتهای نفتی قصد دارند سودهایی را بدست آورند که به سبب نفروختن بخشی از نفت به خارج از دست دادهاند و همچنین، به این دلیل نمیخواهد آنها را تهدید کند، که «ما روابط سازندهای با سوداگران نفت و گاز داریم».
نیروهای چپ میهنپرست از ١۸ سال پیش توضیح میدهند: پوتین «امید روسیه» نیست و کسی نیست که در دوره پس از «سلطنت لیبرالی» یلتسین در راه دفاع از منافع خلق و کشور مبارزه کند. او نیز مانند یلتسین منصوب الیگارشهاست. فقط زمان عوض شده است. معلوم شد که چون غرب روسیه را حتی در شکل لیبرالی آن دوست ندارد، باید یک کمی بفکر قابلیتهای دفاعی کشور بود. و نمیتوان به مردم این همه بیاعتنایی کرد و آن را حقیر شمرد، و به همین سبب، بهتر است حداقل تظاهر نمود که بفکر آن هستی. از این رو، پوتین لازم دید در حرف میهنپرست و دوستدار خلق باشد که هم توسعه روسیه را و هم بهبودی سطح رفاه مردم را وعده کند، اما بطوری که یک سنت از حساب آبرامویچ و وکسلبرگ کم نشود...
هفتم ژوئن رئیس جمهور وفاداری خود را به کسبوکار بزرگ روسیه، همان کسبوکار بزرگ که در واقع، رئیس جمهور روسیه را «انتصاب» نمود و او را «پدرخوانده» سیاسی خود خواند، بار دیگر مورد تأکید قرار داد. در پاسخ به این پرسش: «آیا دولت از کسبوکار بزرگ روسیه که مورد تحریم غرب واقع شده، حمایت خواهد کرد»، پوتین الیگارشها را به خاطر نگهداری پولهای خود در بانکهای انگلیسی و سوئیسی مورد سرزنش قرار داد و سپس، با نقل داستان سرگرم کننده ده سال پیش، گفت: «در سال ۲٠٠۸ ما با پدیده معروف بحران در اقتصاد جهانی مواجه شدیم... بسیاری از کمپانی های بزرگ ما به وضعیت سختی گرفتار شدند، از آنجایی که مبالغ هنگفتی وام از مؤسسات مالی غرب دریافت کرده بودند... آن وقت ما چه کار کردیم؟ ما با تأمین سرمایه بانک اقتصاد خارجی وام های آنها را مطابق قوانینی خاصی به عهده گرفتیم، هر چند بسیاری از آنها همان موقع آماده واگذاری مؤسسات خود به روبل بودند، اما من، به عنوان رئیس دولت وقت گفتم: نه، ما به شما در شرایط خاص کمک میکنیم، مسئولیت وام های شما را بر عهده میگیریم، و شما بعدها امکان بازخرید آنها را خواهید داشت. چنین هم شد. زمانی که اوضاع ثبات یافت، آنها مجددا خریدند و دوباره بر مؤسسات خود صاحب شدند...».
نتیجه اخلاقی این داستان ساده حتی برای پسر احمق الیگارش که در روی قایق بادبانی خود خود بوی کوکائین را همه جانبه حس میکند، قابل درک است. رئیس جمهور و دولت روسیه در سیمای پوتین، مدوداوف و تیم آنها یک بار در شرایط سخت به الیگارشی روسیه کمک کردند- بار دوم نیز کمک خواهند کرد. البته، تحت «شرایط مشخصی» که آن را فقط میتوان حدس زد».
علاقمندم توجه خوانندگان را تنها به یک نکته جلب کنم. رئیس جمهور در حالی به امتناع از خصوصی سازی مؤسسات الیگارش ها افتخار میکند، که آنها آماده واگذاری مؤسسات خود به دولت، بنا به اذعان او «به روبل» بودند. خوب، درست است: چرا که اگر معادن نفت، پالایشگاه های نفت و کارخانه های تولید فولاد الیگارشها به دولت واگذار میشدند، در این صورت، این مؤسسات بودجه را پر میکردند، یعنی، موجب افزایش حقوق کارکنان بخش های دولتی، تأمین مسکن نیازمندان منزل، تثبیت قیمت مواد غذایی و همان بنزین می شدند. کوتاه سخن، همه امتیازات به انسان های ساده، به خلق تعلق می گرفت، نه به همان بوروکرات های سطح بالا، که با پول بودجه خلق وام های دریافتی الیگارشها از بانکهای غربی را تأدیه کردند. چقدر خوب! دلسوزان و مبارزان در راه رفاه مردم چیزی هم برای افتخار کردن دارند!
پس از آن رئیس جمهور نگاهی به طرف آن صفحه انداخت که اظهارات کاربر اینترنت را نشان میداد. چشمش به نوشته روی آن افتاد که آبرامویچ و سایر الگارش ها را دزد خطاب کرده بود. سپس، متفکّرانه اظهار داشت که در میان فوق ثروتمندان «روس های جدید»، هم کسانی وجود دارند که سرمایه خود را صادقانه بدست آورده اند و هم کسانی هستند که می توان گفت، برعکس، «از قوانین به نوعی تخلف کرده اند». و بلافاصله ادامه داد: «بهتر است هم اینها و آنها در روسیه حضور داشته باشند. بخصوص اینکه ما سرمایه ها را دو باره عفو کرده ایم».
همان شهروندانی که چشم دیدن الیگارش های ما را ندارند، به این سبب همیشه به ولادیمیر پوتین رأی میدهند که کشور به زانو افتاده ما را بلند کرد و بورژواها را زیر فشار قرار داد. اما من مسئله را به روش ساده توضیح میدهم: عفو سرمایه ها- یک پاداش به بورژواها محسوب می شود. آنها پول های خود را از بانک های غربی به بانک های روسیه منتقل می کنند، به روسیه مالیات می پردازند و حاکمیت روسیه به سرکرده گی ولادیمیر پوتین قول میدهد بورژواها را حتی اگر در سالهای ١۹۹٠ کارخانه ها را با نقشه های حقه بازانه «تصاحب» نموده باشند، مورد تعقیب قرار ندهد. این در حالی است که یک انسان ساده را همان حاکمیت روسیه بدون کمترین تردید پشت میله های زندان میاندازد و هیچ عفوی هم شامل حال او نمیشود.
در مجموع، کلمه «عفو» در طول ارتباط مستقیم دو بار تکرار گردید: بار اول، در ابتدا، زمانی که از ولادیمیر پوتین پرسیدند آیا او حاضر است به مناسبت انتخابش افرادی را که مرتکب جنایت سنگین نشده اند، مورد عفو قرار دهد. پوتین به روشنی رد کرد، خندید و شوخی کرد. صحیح است، اینها که «برادران طبقاتی» او و دارای شماره حساب و خانه در لندن نیستند، اینها گدا های ساده ای هستند، که حتی از درون اتوموبیل مجلل هم نباید به آنها نگاه کرد تا چه رسد به حس همدردی با آنها!
٣
چنین است چهره کرملین رو به الیگارش ها. با التفات، دوستانه، محترمانه، تا جایی که باعث ناراحتی آنها نشود، موجب تحریک مناقشه نشود... در پاسخ به پرسشی در باره غرب، این چهره با کمی تفاوت، با تغییر جزیی تقریبا همین گونه بود. رادیو و تلویزیونهای ما پوتین را به عنوان مبارز آشتی ناپذیر با غرب توصیف می کنند که اروپا و آمریکا را به احترام به «نوزایی روسیه» وادار نمود. اما من پیشتر نوشتم که در واقعیت امر، این چیزی جز افسانه تبلیغاتی نیست («تقلید»، سویتسکایا راسییا، شماره ۸ فوریه ۲٠١۸). در مجموع، نخبگان سیاسی- اقتصادی روسیه کنونی تمایلی ندارند مدعی ابر قدرت جهانی باشند و درگیر جنگ «سرد» واقعی، یا بدتر از آن، جنگ «گرم» با غرب شوند. آنها علاقمند هستند که روسیه در همان نیم حاشیه سرمایه داری جهانی جای گیرد. بخصوص این که کشور به حساب فروش هیدروکربورها به غرب زنده است و با پولهای حاصل از آنها در روسیه و خارج از آن عمارات و کاخها میسازند، فرزندان خواص را در دانشگاههای هاروارد و پرینستون آموزش میدهند و برای آنها در لندن و نیویورک (شهرهایی که فرزندان بسیاری از اشخاص بسیار مهم در آنها مقیم هستند) جای گرم و نرم تدارک میبینند. منتها، بخش معینی از نخبگان روسیه که در سال ۲٠١۴ غالب گردید، نمیخواهد وابسته ساده غرب باشد، بلکه، میخواهد یک نوکر دارای حق برقراری نظم خاص خود در منطقه باشد. نخبگان غربی هم به این خواست تن در نمیدهند. مابقی- چانه زنی است. اگر این چانه زنی ها با موفقیت توأم باشد، پوتین در مقام خود باقی میماند، اگر نه، به نحوی از انحاء «کنار میرود». در این حالت، بخش دیگری از نخبگان، «لیبرال ها» که به کمتر ها راضی هستند، بر سر کار میآیند.
البته، من چنین مدعایی را با درک وضعیت نخبگان روسیه و غرب که گزینه سوم، یعنی در شرایطی که خیزش خلق های روسیه و اعلام برنامه های غیر منطبق خود با منافع الیگارشی روسیه و بانک داران غربی دور از ذهن بنظر میرسد، مطرح میکنم.
با تماشای برنامه ارتباط مستقیم، من بار دیگر به درستی دیدگاه خود مطمئن شدم: عبارت «ما به دنبال سازش هستیم»، چکیده اظهارات پوتین پیرامون سیاست خارجی بود. پوتین دشمنان غربی ما را که خواب تضعیف روسیه، یا به عبارت دقیقتر، پاک کردن آن از نقشه جهان را میبینند (فعلاً فقط تصمیم نگرفته اند که آن را یکجا یا به صورت تکه- تکه به بلعند)، با مهربانی و صمیمیت «شرکای غربی ما» نامید. در مورد اتریشی ها حتی پا را فراتر گذاشت و بطور مشخص گفت: «دوستان غربی ما». اگر یک زمانی ناتو دکمه قرمز را فشار دهد، او با اظهار نظر برادرانه در خصوص ژنرال های ناتو، در مراجعه به خلق احتمالا خواهد گفت: «رقبای غربی ما را مورد حمله اتمی غیر منتظره قرار دادند».
واقعاً هم آنها در استخراج معادن و انتقال ثروت های طبیعی کشور ما به غرب که چندین نسل از جمعیت روسیه میتوانستند به حساب این ثروتها زندگی کنند؛ در ویران کردن کامل زیرساختهای اجتماعی اتحاد شوروی تا آنجا که این ابر قدرت دوم جهانی هرگز نتواند دوباره سر برآورد؛ در کار تحمیق خلق بزرگ روس و خلق های گرفتار شده در مدار نفوذ تمدن آنها تا جائیکه هرگز نتواند مهاجم را بجای خود بنشاند و تانک های ما در خیابانهای برلین بحرکت درنیآیند و کودکان آلمانی با کراوات های آبی، هیچگاه ترانه روسی کاتیوشا را نخوانند»، شرکای پوتین و تیم او هستند. اینطور نیست، آقای رئیس جمهور؟
۴
چهره کرملین- رو به انسانهای ساده روسیه، یک چهره کاملاً متفاوت است. کمی مؤدبانه، اما بشدت خسته کننده، گاهی وقتها همراه با تبسم طعنه آمیز و حتی در برخی اوقات کاملا مبهم...
البته، زمانی که باران سؤالات در خصوص مشکلات ساده مردم باریدن گرفت، ولادیمیر پوتین برای حفظ ظاهر سعی کرد. او ضمن ابراز حس همدردی، سخن درستی گفت و وعده کمک داد. اما این ابراز احساسات آنچنان نبود که او هنگام توصیف «عفو کسب و کار الیگارش ها» یا سازش با «شرکای غربی» از خود نشان داد.
پاسخ او به سؤال ساکنان شهر استرونینو (استان ولادیمیر)، که نگون بختی خود را با وی در میان گذاشتند، قابل توجه بود. شهر کوچک استرونینو در حدود ١۴ هزار نفر جمعیت دارد. در دوره اتحاد شوروی (در سال ١۹١۹) در آنجا بیمارستانی دارای بخشهای مختلف، حتی زایشگاه احداث شد. در دوره حاکمیت «اصلاح طلبان» بر اساس برنامه «بهینه سازی نظام پزشکی روسیه» چند بخش آن منحل گردید. حالا ساکنان شهر مجبورند کودکان بیمار را با قطار برقی به نزدیکترین بیمارستان مرکزی منطقه- شهر الکساندروفکا ببرند. مادران و مادربزرگان استرونینو بازگشایی تمام بخشهای بیمارستان شهر خود را از رئیس جمهور تقاضا کردند.
پوتین، البته، اظهار داشت که او همیشه خواهان حفظ حلقه های اولیه کمکهای پزشکی در مناطق مسکونی با جمعیت بیش از ۲٠٠٠ نفر بوده (رئیس جمهور پیشنهاد کرد که ارائه خدمات پزشکی به مناطق دارای جمعیت ١٠٠ تا ۲٠٠٠ نفر بواسطه گروههای پیراپزشکی- مامایی سیار انجام شود، اما در مورد نقاط مسکونی با جمعیت ١٠٠ نفر و کمتر از آن سکوت کرد. میتوان چنین تفسیر کرد: بگذار هر طور میتوانند به بقای خود ادامه دهند).
با این حال، بلافاصله رئیس جمهور را به استاندار استان ولادیمیروفسکی وصل کردند، و بانوی استاندار از صفحه تلویزیون اعلام کرد، که مشکل موقتی است. ۴٠ میلیون روبل برای تعمیر بیمارستان استرونینو تخصیص داده شده، علاوه بر این، در آنجا مرکز کمکهای عاجل پزشکی جدید احداث شده است. ۴٠ میلیون روبل چگونه خرج شد؟.. دیوارهای کهنه را به تماشای بینندگان گذاشتند، و مجری برنامه گفت که داخل دیوارها نیز تقریبا به همین گونه است...، اما پوتین چنان وانمود کرد، که انگار متوجه این تفاوت کوچک نشده است...
ساکنان سعی کردند به خبرنگار توضیح دهند که مرکز کمکهای عاجل پزشکی جدید منطبق با نیازها نیست، اما میکروفون آنها را قطع کردند. پوتین از ورانیکا اسکوارتسوا وزیر بهداری خواست که اوضاع را کنترل نماید. او نیز مؤدبانه سر تکان داد.
این صحنه موجب افشای همدلی شد. چگونه پوتین اطلاع ندارد که همین اسکوارتسوای وزیر، مدیر اجرایی اصلاحات، برنامه «بهینه سازی نظام پزشکی روسیه» را با شدت و حدت تحقق بخشید. او در سال ۲٠١۴ در مصاحبه با خبرنگار که از وی پرسید، تا کی تعداد تخت های بیمارستان های ما کاهش خواهد یافت، با صراحت اظهار داشت: «امسال در کشور ۵٠ هزار تخت بیمارستانی کاهش یافته و سال گذشته ٣۵ هزار... و این تصمیم درستی است. برای اینکه تخت خالی که دولت برای آن هزینه میکند، نباید باقی بماند».
اما در سال ۲٠١۷ سخنگوی مطبوعاتی وزارتخانه تحت مدیریت او کاهش تعداد تخت بیمارستانها را تحت عنوان «گذار به استفاده هر چه مؤثرتر از تخت بیمارستان و انتقال بیماران به مراکز مراقبت روزانه- بیمارستانهای که فرد در آنها از تمام مراحل تشخیص و معاینات بهره میبرد، اما شبها آنجا نمی ماند»، توجیه کرد. («استفاده هر چه مؤثرتر» یعنی کاهش شمار تخت بیمارستانها، بستری کردن ها و بیمارستانها).
دقیقاً همین اتفاق با بیماران خردسال شهر استرونینو افتاد. تختهای بیمارستان شهری آنها را کاهش دادند و پیشنهاد کردند که برای معالجه در مرکز مراقبتهای روزانه، به آلکساندروفکا بروند (یعنی به این گونه، که کودکان بیمار تحت معالجه باید همه روزه عصر با قطار برقی به خانه برگردند و دوباره صبح باز هم با قطار برقی به بیمارستان در مرکز منطقه مراجعه کنند). وزارتخانه به این ترتیب در مصرف بودجه تخصیصی برای بهداشت و تندرستی صرفه جویی میکند. مقامات شهر استرونینو که برای بستن بخشهای بیمارستان شهر تصمیم گرفتند، مطمئنا، دستورالعمل صادره از سوی اسکوارتسوای وزیر را اجرا کردند. اما حالا پوتین که همین اسکوارتسوا را به مقام وزارت منصوب کرده، مسئولیت «بررسی اوضاع» را به وی میسپارد. سؤال پیش میآید: او چه انتظاری از وی دارد؟ با امیدواری به اینکه مابقی بخشها را منحل کند؟
اعضای کمیته ابتکار شهر استرونینو، که در اثر هیجان به لکنت زبان افتاده بودند، به این سؤال خبرنگار: «شما چه میخواهید؟»- پاسخ ساده ای دادند: «برای بازسازی همه آنچه که تخریب کردند، به ما کمک کنند!» این را، البته، میتوان درک کرد. اما درک این مسئله مشکل است که چرا آنها از کسی تقاضای کمک میکنند که همه چیز را تخریب کرد.
با چنین وضعیتی نه فقط بیمارستان، حتی مدرسه روستای استاری سورتایکا واقع در ناحیه آلتای مواجه شده است. مدرسه آن را منحل کرده و پیشنهاد میکنند بچه ها را برای تحصیل به روستای دیگری در هفت کیلومتری ببرند. روشن است که راههای ناحیه خراب است و در فصل زمستان ممکن است هر اتفاق ناگواری برای بچه ها بیافتد... در کل، والدین کودکان تصمیم گرفتند: در صورت انحلال مدرسه، آنها روستا را ترک کنند. اما مایل به ترک روستا نیستند، چرا که میهن کوچک آنهاست. بدین سبب، به آخرین حربه- افتادن به پای «تزار» دست زدند. رئیس جمهور با استفاده از اصطلاح «مدارس کوچک»، بی درنگ اظهار آگاهی کرد. واقعاً هم، چه کسی بهتر از او از این مسئله آگاه است. بخصوص اینکه طرح و برنامه بستن «مدارس کوچک» در مناطق روستایی تحت مدیریت او تنظیم و تدوین شد و وزیر آموزش و پروش منصوب وی نیز آن را اجرا کرده و میکند. فقط در میان جمعیت روستایی روسیه این باور غلط رایج است که مقامات محلی را مقصر همه مشکلات تصور میکنند و معتقدند که پوتین از آن اطلاع ندارد. او قطعا کمک میکند، فقط باید وی را مطلع ساخت! در چنین مواردی میگویند: «اوه، سادگی مقدس»!
قبول کنید که اهالی روستای استاریا سورتایکا و هزاران روستای دیگر محروم شده از مدرسه بالاخره خواهند فهمید که پوتین از این موضوع اطلاع دارد. این «اصلاحات» را او مطرح و تأئید کرد. او حتی از پاسخ به شما در ارائه دلیل مبنی بر این که «ما از این مسئله خبر داریم، مدارس کوچک بسیار پرهزینه هستند»، خجالت نکشید. این گفته بدان معنی است که ما و شما از حقوق ناچیز خود مالیات پرداخت میکنیم. این مالیات ها قطره- قطره به بودجه اضافه میشوند و به میلیونها و تریلیون ها روبل تبدیل میشوند. اما پوتین و مأموران او در وزارت آموزش و پرورش تصمیم گرفته اند پول های ما را برای فرزندان ما هزینه کنند- خیلی جالب است (ببخشید- مؤثر نیست). خود مقامات نیز بچه دارند. خرج آنها را پدران و مادران از آن پاداش هایی میپردازند، که حاکمیت به ازاء «مصرف مؤثر بودجه» به آنها پرداخت میکند. این است کل داستان.
البته، پوتین در حضور شما سخن استاندار را قطع کرد و از او تعهد گرفت که این دفعه مدرسه شما را تعطیل نکند. اما در مورد بقیه بیرحمانه پافشاری نمود: یک برنامه «اتوبوس مدرسه» وجود دارد. به دیگر سخن، همه مدارس کوچک روستایی بطور قطع تعطیل میشوند. و بعداً هم نوبت به شما میرسد. چرا که ارتباط مستقیم با رئیس جمهور همه ساله ممکن نیست.
از سؤال معلم آموزشگاه میخائیل وهابوف از یاکوتیا نیز متأثر شدم (ممکن است، به این دلیل که من هم معلم هستم و با وضعیت مشابهی مواجه شده ام). در آستانه برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، حقوق او و همکاران وی را تا ۶٠ هزار روبل افزایش دادند- «به موجب دستورالعملهای ماه مه». اما پس از سه ماه (یعنی درست پس از انتخابات)، مبلغ افزوده را حذف کردند. مقامات اغلب توضیح میدهند: «حکمی دایر بر حفظ حقوق و دستمزد بالا در سه ماه اول سال ۲٠١۸ صادر شده بود (یعنی برای دوره مبارزات انتخاباتی). این موضوع میخائیل وهابوف را عصبانی کرده است. اما او، بر خلاف من، طرفدار پوتین است و به او رأی داده و در «انجام کارهای بزرگ برای وی موفقیت آرزو کرده است». (به باور من، اگر چنین آرزویی برآورده شود، وهابوف بطور کلی از حقوق و دستمزد محروم خواهد شد. زیرا، «کار بزرگ» حاکمیت ما چیزی نیست جز نابودی کامل نظام آموزشی اتحاد شوروی). این معلم فقط به این خیال است: شاید پوتین از این موضوع بی اطلاع بوده، ممکن است متوجه شود.
پوتین با قیافه جدی در این باره اظهار نظر میکند، که ارتقاء سطح رفاه شهروندان الزامی است و او این موضوع را در یکی از جلسات هیأت دولت مطرح خواهد کرد. در رابطه با این مورد مشخص پوتین پیشنهاد کرد که این ... به آغاز سال مالی جدید مربوط است. توضیح عجیب- غریبی است. زیرا سال مالی جدید در روسیه از اول ماه ژانویه آغاز میشود، اما وهابوف اظهار داشت که از قضا اضافه حقوق ها را از ماه ژانویه تا ماه مارس بطور منظم پرداختند و آن را از ماه آوریل قطع کردند. با این وجود، رئیس جمهور باید حرفی برای گفتن داشته باشد، و علاوه بر این، مخاطب سخنان او، شاید، آموزگار یاکوتیایی نبوده، بلکه، استاندار موقت یاکوتیا، نیکولایف بوده که چهره او بلافاصله در صفحه تلویزیون نمایان شد.
نیکولایف اشاره مقام عالی را درک نکرد و پاسخ داد: «حقوق ها در جمهوری ما افزایش یافته، هیچ کسر و کاهشی در کار نیست...». به سخن دیگر، به آغاز سال مالی ربطی ندارد... پوتین به روی خودش نیاورد، از توضیح مسئله چشم پوشید و به دادن پاسخ به دیگر سؤالات پرداخت. به همین سبب، پیشبینی آسان است: استاندار به وزارتخانه خبر میدهد، وزارتخانه نیز به آموزشگاه زنگ میزند، افزایش حقوق وهابوف و همکاران او را دو ماه دیگر تمدید میکنند و سپس، به روال معمول میگویند: «پول نداریم، شما تحمل کنید». سال آینده از طریق خط ارتباط مستقیم با رئیس جمهور تماس بگیرید!
خبرنگاری که این سؤال را برگزید اضافه کرد، که این مورد استثنایی نیست، بلکه، همه جایی است و از جمله، در نوواچرکسک، اومسک، استان آمور و پطر بورگ نیز رخ داده است. من خود در این باره در حکایت «باز هم یک روز دیگر ایوان دنیسیف» که «سوویتسکایا راسیا» چاپ کرد، نوشتم. در آستانه انتخابات ریاست جمهوری حقوق کارکنان دولت را در همه جا افزایش دادند، اما پس از انتخابات مبالغ را افزوده را به انحاء و اشکال مختلف حذف کردند. قبل از انتخابات از مسکو دستور افزایش حقوق کارمندان به حساب «اندوخته های داخلی» صادر شد... رئیس جمهور از این مسئله قطعاً اطلاع داشت. اما برای حفظ ظاهر، عبارت آغاز سال مالی جدید را اختراع کرد...
علاوه بر این ها، گفتگو با جنگ زدگان از دنباس بیش از همه مرا حیرت زده کرد. زنان بدبخت که از زیر باران گلوله های توپ و خمپاره نیروهای مسلح اوکراین بطور معجزه آسا از مرگ نجات یافته اند، به رئیس جمهور توضیح میدادند که از چند سال پیش به روسیه پناه آورده اند، برای اخذ حق شهروندی تلاش میکنند، اما مقامات امروز و فردا میکنند، و قانون، متأسفانه، حامی پناهنده نیست. رئیس جمهور در پاسخ به آنها گفت: «ما بارها این مسئله را مطرح کرده ایم، من طی فرمانی، توجه اداره خدمات مهاجرتی را به موضوع جلب کرده ام تا پیشنهاد مقتضی ارائه داده، این مسائل، و اگر ضرورت داشته باشد، قوانین موجود را تنظیم کند. انجام همه اینها لازم است. من این موضوع را بار دیگر، هم به وزیر کشور و هم به خود اداره خدمات مهاجرتی گوشزد خواهم کرد. ما در رابطه با این مسائل طرحهای قانونی تهیه کرده ایم، اما، متأسفانه، آنها تا کنون اجرا نشده اند. من سعی میکنم کاری کنم تا مشکل شما حل شود. اما مشکل خیلی بزرگ است».
من درک میکنم که رئیس جمهور صرفنظر از اشتهار به «دیکتاتور مقتدر»، در واقعیت امر بخش اقتصادی دولت را کنترل نمیکند. هم در دولتهای پیشین و هم در دولت کنونی تیم اقتصادی متشکل است از لیبرال های گارد قدیمی، و آنها همان تصمیماتی را اجرا کنند که در مراکز یاسین و گایدار اتخاذ شده اند (و در آنجاها نیز به سهم خود، برنامه اجرای تصمیمات مراکز تحلیلی «شرکای غربی ما» تنظیم میشود). به همین دلیل نیز پوتین در ارتباط مستقیم به سؤالات مرتبط با مالیات و افزایش سن بازنشستگی با طفره رفتن و بدون اعتماد به نفس پاسخ داد. شاید این واقعیت خوشایند او نباشد، اما کاری از دست او ساخته نیست. با این حال، من همیشه تصور میکردم، که ارکان قدرت تحت کنترل رئیس جمهور و اطرافیان وی قرار دارد. ولی بنظر میرسد او به وزارت کشور و رهبری اداره خدمات مهاجرتی دستور میدهد، اما آنها دستور وی را سالهای متمادی اجرا نمیکنند- و هیچ... در این صورت، تقاضا از رئیس جمهور چه معنی دارد؟.. باید مستقیما از رهبری اداره خدمات مهاجرتی و وزیر کشور درخواست کنید!
خلاصه گفتار: رئیس جمهور «مردمی» ما، هم میتواند و هم میخواهد به الیگارش های که مورد تحریم واقع شده اند، کمک کند. «مبارزه انعطاف ناپذیر با غرب» دائماً پی جوی راه های سازش با «شرکای غربی» خواهد بود، حتی، زمانی که در یکی از دیدارها با «شرکاء»، به روی وزیر امور خارجه تف کنند. کمک به پناهندگان، آموزگاران، پزشکان، بیماران فاقد بیمارستان، اهالی روستاهای در حال مرگ را او در هیأت دولت مذاکره خواهد کرد، «به دولت دستور خواهد داد»، «بررسی مسئله را از وزیر خواهد خواست». خوب، حداقل «در مورد مشخص شما کمک میکنیم»، و بطور کلی، مسائل بسیار گسترده است»... آن چهره کرملین که رو به خلق ستمدیده روسیه گرفته، چندان با الطفات و مهربان نیست...
تصور کلی چنین است، که ایفای نقش «مدافع مردم» در شرایط تعمیق هر چه بیشتر اصلاحات نئولیبرالی ضد مردمی بسیار دشوار است.
توجه:
کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است
کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد
Copyright©2006Esalat