مجددیهای افغانستان
پژوهش و نگارش:
ع . ق . فضلی
ماستر علوم سیاسی- نظامی
دیدار پرزیدنت رونالد ریگان با رهبران "مجاهدین" در ۲ فبروری ۱۹۸۳ در قصر سفید.
خانوادۀ صبغت الله مجددی نه تنها در افغانستان، بلکه بسیار فراتر از مرزهای افغانستان نیز خانواده ای شناخته شده است. این خانواده شجره نامه خود را به عمر فاروق (رض) خلیفه دوم رسول الله (ص) (۶۳۴-۶۴۴) در خلافت عرب می رساند.
در سال ۱۸۹۲، یکی از شاخه های طایفه مجددی از سرهند به کابل نقل مکان کرد و در منطقه شور بازار ساکن شد (از این رو به نام "حضرت های شور بازار" یاد می شوند). بعداً در حومه غربی کابل در قلعه ی جواد ساکن شدند. آرامگاه خانوادگی آنها با گنبدی که از دور قابل مشاهده است تا هنوز در اینجا قرار دارد. مجددی ها با ورود به افغانستان بلافاصله وارد زندگی سیاسی و مذهبی کشور شده و خیلی زود در میان روحانیون افغانستان به جایگاه اول رسیدند. در تاریخ سیاسی افغانستان در دهه های اول قرن بیستم، به سختی می توان رویدادی با اهمیت ملی یافت که بدون مشارکت فعال برخی از اعضای خانواده مجددی اتفاق افتاده باشد. با این حال، همان طور که بارها درباره مجددی ها نوشته شده و می نویسند، فعالیتهای اجتماعی و سیاسی پرتلاطم آنها همیشه در خدمت منافع نیروهای محافظهکار نبود. انصافاً باید اعتراف کرد که در زندگی نامه آنها موارد و انواع دیگر اقدامات نیز وجود داشت. بنابراین، در آغاز قرن بیستم صاحب زاده عبدالله خان مجددی به جنبش مشروطه خواهانی پیوست که از اصلاحات در افغانستان و جایگزینی مطلق گرایی با نظام مشروطه حمایت می کردند و به همین دلیل محکوم و به زندان انداخته شد. اندکی بعد با آغاز جنبش جوان افغان که در مرکز آن شاهزاده امان الله خان قرار داشت، از سوی نماینده بانفوذ طایفه فضل محمد مجددی که در آن زمان در خارج از کشور بود، حمایت شد. در جریان جنگ سوم انگلیس و افغانستان (۱۹۱۹)، فضل محمد مجددی خود را در نبردهای قلعه تل ثابت کرد. امیر امان الله خان با شناخت شایستگی های او در مبارزه برای استقلال، بالاترین نشان افغانی را به او اعطا کرد و مورخ ترقیخواه مشهور افغان، میر غلام محمد غبار او را «قهرمان مبارزات استقلال و میهن پرست افغانستان» خواند.
با این حال، هنگامی که امان الله خان اصلاحات مترقی را در کشور آغاز کرد که بر قدرت و منافع روحانیت و پایه های قرون وسطایی نظم اجتماعی تأثیر گذاشت، شوربازاری ها، از جمله قدیمی ترین آنها، رئیس طایفه، فضل محمد مجددی، در رأس نیروهای ضد امانی قرار گرفت و با شعار «حفاظت از اسلام در برابر بدعت گذاران» کمپین لغو اصلاحات را در کشور به راه انداخت.
در سال ۱۹۲۹، مجددی ها ابتدا انتقال قدرت به بچۀ سقاء شورشی را با امضای خود در قرآن مهر و موم کردند و سپس در مبارزه برای تاج و تخت افغانستان از نادرخان حمایت کردند.
در زمان سلطنت سلسله نادر، حضرت های شوربازار مقام رهبری در شورای علما (بالاترین نهاد روحانیت) و نیز مناصب مهمی در کابینه، مجلس سنا، دستگاه دیپلماسی و مؤسسات آموزشی داشتند.
نفوذ خانواده مجددی با روی کار آمدن محمد داوود در سال ۱۹۵۳ به عنوان نخست وزیر و سپس (در سال ۱۹۷۳) به عنوان رئیس جمهور کشور به طور قابل توجهی کاهش یافت.
محمد داود که فردی عمیقاً مذهبی بود، با این حال با نخبگان روحانی از جمله مجددی ها به شدت دشمن بود و آنها را عامل غرب و محافل مذهبی منطقه می دانست.
اما اصلی ترین چیزی که نگرش خصمانه او را نسبت به روحانیون دست راستی تعیین کرد این بود که روحانیون سیاست داخلی و خارجی او را نپذیرفتند و آشکارا با اصلاحات و دگرگونی های او به ویژه در حوزه اجتماعی (حذف حجاب، گسترش روحانیت)، آموزش سکولار و حذف مُلا ها در ارتش و غیره، مخالفت کردند.
محمد داوود آشتی ناپذیرترین آنها را به زندان انداخت، فعالیت های شورای علما را فلج کرد و اعضای خانواده مجددی را از سفر به خارج منع کرد.
وقایع اپریل ۱۳۵۷ با خصومت مجددی ها مواجه شد. در جنوری ۱۹۷۹، رئیس طایفه مجددی ها، محمد ابراهیم مجددی، و تمامی اعضای خانوادۀ او که در کابل بودند (در مجموع ۲۱ نفر) به دستور حفیظ الله امین تیرباران شدند. از آن تاریخ به بعد، صبغت الله مجددی در میان بازماندگان خانواده به عنوان بزرگ خانواده مجددی ها باقی ماند.
صبغت الله مجددی در سال ۱۹۲۵ در کابل به دنیا آمد. در سال ۱۹۴۸م پس از فارغ التحصیلی از لیسه حبیبیه کابل عازم قاهره شد و در آنجا وارد دانشگاه الهیات الازهر شد و با موفقیت از آن فارغ التحصیل شد. در اینجا با «مرشد عالی» اخوان المسلمین حسن الحدیبی آشنا شد و پیرو او شد.
در سال ۱۹۴۵، صبغت الله مجددی در حمله نافرجام به جان «برادران» جمال عبدالناصر شرکت کرد که به همین دلیل همراه با عمویش، سفیر افغانستان در مصر، محمد صادق مجددی، از کشور اخراج شد.
پس از بازگشت به افغانستان در دانشگاه کابل، لیسه غازی، نجات، استقلال، مدرسه عالی عادی و مدرسه عادی عرب تدریس کرد و در سفارت عربستان سعودی در کابل نیز مترجم بود.
در سال ۱۹۶۰، او به دلیل دست داشتن در سازماندهی سوء قصد به اعضای هیئت دولت شوروی در راس خروشچف، که برای بازدید از پایتخت افغانستان آمده بود، دستگیر شد. پس از چهار سال و نیم زندان، مقامات او را به مدت دو سال از کشور اخراج کردند.
در سال ۱۹۷۱، به پیشنهاد پادشاه عربستان سعودی، صبغت الله مجددی به عنوان امام جماعت مسجد کپنهاگ و رئیس مرکز اسلامی کشورهای اسکاندیناوی تحت حمایت لیبی به دانمارک اعزام شد.
وی در سال ۱۹۷۷ از دولت عربستان سعودی خواست تا تابعیت این کشور را به وی اعطا کند. به زودی درخواست او برآورده شد.
پس از انقلاب اپریل ۱۹۷۸ در افغانستان، صبغت الله مجددی تنظیم "جبهه ملی برای نجات افغانستان" را تأسیس کرد. تنظیم او به همراه «نهضت انقلاب اسلامی افغانستان» محمد نبی محمدی (مرید محمد ابراهیم مجددی) و «جبهه ملی اسلامی افغانستان» سید احمد گیلانی، جناح میانه رو مخالفان مسلح افغانستان را تشکیل می دادند.
در سال ۱۹۸۹، پس از خروج نیروهای شوروی از افغانستان، صبغت الله مجددی ریاست «دولت افغانستان در تبعید» را در پیشاور بر عهده گرفت، اما به دلیل عدم حمایت تعدادی از تنظیم های مخالفان مسلح، به زودی فروپاشید.
در ۲۸ اپریل ۱۹۹۲، پس از انتقال قدرت در کابل به دست مجاهدین، صبغت الله مجددی ریاست دولت اسلامی افغانستان را بر عهده گرفت. با توجه به وضعیت پیچیده قومی-ملی، مذهبی، سیاسی و نظامی افغانستان، باید توجه داشت که در جایگاه صبغت الله مجددی به عنوان رئیس دولت، ضعف های قابل توجهی وجود داشت. ضعف ها در درجه اول این بود که قدرت مذهبی او و خانواده اش به طور کلی فقط به مناطق خاصی از کشور محدود می شد و سایر طوایف مذهبی که کمتر مورد احترام بودند برای نفوذ در جامعه با آنها رقابت می کردند. علاوه بر این، او هیچ نیروی مسلح مهمی از خود در اختیار نداشت. تعداد مریدان آن احتمالاً تا ۱۵ هزار نفر است.
علاوه بر این، خانواده او پایگاه قومی خاص خود را در جامعه چند ملیتی افغانستان ندارد که بتواند بر آن تکیه کند. بستگان او که اصالتاً عرب هستند، به غیر از افغانستان، در پاکستان، عربستان سعودی، عراق، هند و تعدادی از کشورهای دیگر زندگی می کنند.
صبغت الله مجددی در ۷ سرطان ۱۳۷۱ به دلیل پایان یافتن دوره دو ماهه تصدی ریاست دولت که توسط شورای جهادی تشکیل شده بود، این کرسی را به برهان الدین ربانی، رهبر جمعیت اسلامی افغانستان واگذار کرد، اما او به عنوان یکی از اعضای شورای جهادی باقی ماند.
در اوایل سال ۱۹۹۴، صبغت الله مجددی به شورای عالی هماهنگی برای نجات افغانستان جنرال عبدالرشید دوستم پیوست که به زودی عملیات نظامی گسترده ای را علیه نیروهای رئیس جمهور برهان الدین ربانی در حومه کابل آغاز کرد.
صبغت الله مجددی و اعضای خانوادۀ او در طول تاریخ همواره در راستای خدمت به منافع انگلیس و استخبارات بیرونی بودند. نامبرده، شب سه شنبه ۱۲ فبروری ۲۰۱۹، به عمر ۹۳ سالگی در کابل درگذشت.
صبغت الله مجددی یکی از ثروتمندترین افراد افغانستان بود.
او قبل از انقلاب ۱۹۷۸ تنها در منطقه کوهدامن (شمال کابل) ۱۸۱۸ هکتار زمین و در ولایت کابل ۳۲ تاکستان و هشت آسیاب داشت.
بر اساس داده های افغانستان برای سال ۱۹۸۳، او مالک شرکت حمل و نقل «Goods Transport Company» بود که در پاکستان با سرمایه ۷۵۰ هزار دالر ایجاد کرد و صدها هزار دالر در حساب های خود در بانک های عرب و زوریخ داشت. به پنج زبان صحبت می کرد. صبغت الله مجددی با اکادمیسن سلیمان لایق-(*غلام مجدد) پیوند خانوادگی دارد(شوهر همشیره لایق).
* پدر سلیمان لایق عبدالغنی نام داشت و از «خلیفه»های طریقت صوفیه نقشبندیه بود. رهبری این طریقت به دست خاندان مجددیها بود که در هند و افغانستان جایگاه بالای مذهبی داشت. او به آرزوی این که روزی پسرش خدمتگار این خاندان شود، فرزندش را «غلام مجدد» نامید.
* Image taked from Google.
با استفاده از منابع انترنیتی، نشرات روسی، دایره المعارف تاریخی شوروی ۱۹۶۹- جلد ۱۲، برگ ۹۳،۰ تاریخ غبار- کابل ۱۹۶۷-برگ های ۷۱۹، ۷۲۶، ۷۳۹، ۷۶۲، ۷۸۴، ۸۰۶، ۸۱۸، ۸۲۶، ۸۳۲.، تاریخ مختصر افغانستان عبدالحی حبیبی- کابل ۱۹۷۰ جلد دوم-برگ های ۱۳۷، ۱۳۸ و آرشیف نویسنده.
10-04-2023
توجه:
کاپی و نقل مطالب از«اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است.
کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد.
Copyright©2006Esalat