طالبان به کمک امریکا
از دل تجربه اسلام ارتجاعی
در عربستان، الجزایر و مصر درآمد
خیزش یکباره و زودگذرطالبان در افغانستان ویران از جنگ، بحران سوم در دهه ی 1990 بود که سیاستگزاران ایالات متحده را به چالش خواند.
کتاب "احمد رشید" با نام "طالبان: اسلام ستیزه گر، نفت و بنیادگرایی اسلامی در آسیای میانه" پژوهشی برجسته درباره ی پیدایش، رشد و صعود طالبان به قدرت است. رشید، گزارشگر و مامور پاکستانی بود که سال ها رویدادهای افغانستان و سازمان امنیت پاکستان را پوشش می داد. بگفته ی رشید طالبان نه تنها قویا از سوی عربستان سعودی حمایت مالی میشد و نه تنها سازمان امنیت پاکستان نیروی اصلی پس پرده ی پیروزی طالبان در افغانستان اسیر در چنگال خدایگان جنگ بود، که ایالات متحده نیز طالبان را پشتیبان بود. رشید می نویسد: "در میانه ی 1994 تا 1996، ایالات متحده ی آمریکا بوسیله ی متحدانش یعنی پاکستان و عربستان سعودی از طالبان حمایت سیاسی کرد، دلیل واشنگتن برای چنین حمایتی، به زعم او، ماهیت ضد ایرانی، ضد شیعه و هوادار غرب طالبان بود. آمریکا چون در اندیشه ی اجرای پروژه ی یونوکال [پروژه ی احداث خط لوله ی ترکمنستان از طریق افغانستان] بود، حمایت خود را از طالبان در میانه ی 1995 تا 1997 بیشتر نیز کرد." او می نویسد بسیاری از دیپلماتهای ایالات متحده "افراد طالبان را ساده اندیشانی ایده آل پرور و در انتظار ظهور، همانند مسیحیان معتقد به تولد دوباره مسیح، می نگریستند."
پشتیبانی ایالات متحده از طالبان امری استراتژیک بود. این سیاست بازتاب تز "کمربند سبز اسلامی" برژینسکی و رویای کیسی برای نفوذ در اتحاد شوروی بوسیله ی اسلام بود. در جهان پس از جنگ سرد نیز، ایالات متحده در پی منافع خویش در سرزمین های نفت خیز آسیای میانه بود و در خلال دهه ی 1990، واشنگتن برای حفظ منافعش به هر وسیله یی دست می یازید. از دید آمریکا، عربستان سعودی و پاکستان در زمره ی متحدانش و روسیه، چین، هند و ایران رقبای او بودند. یادداشت وزارت امور خارجه به تاریخ 1996، درست پیش از آنکه کابل بدست نیروهای طالبان بیفتد، درباره ی حمایت روسیه، ایران و هند از نیروهای ضد طالبان در افغانستان هشدار داد، زیرا همه ی آنها از بنیادگرایی سنی هراس داشتند. این درست همان چیزی بود که رخ داد؛ اتئلاف شمال به رهبری احمد شاه مسعود، در واپسین سالهای دهه ی 1990، بعنوان رقیب اصلی رژیم فناتیک طالبان پدید آمد. (طنز تاریخ چنین است که ائتلاف شمال، در جریان اشغال افغانستان پس از حمله به سازمان تجارت جهانی، متحد ایالات متحده شد.)
گراهام فولر، در کتابش "آینده ی اسلام سیاسی"، بدقت اینکه چگونه تهدید طالبان کشورهای منطقه را بر آن داشت تا با ایالات متحده در آسیای میانه به مقابله برخیزند، توصیف می کند:
"قدرت های عمده ی خارجی، در صورت قدرت گرفتن طالبان، از رویدادهای افغانستان متاثر بودند؛ ایران چون طالبان سخت ضد شیعه بود، و به خشونت با شیعیان استان "هزارا" در افغانستان برخورد می کرد، با این گروه ضدیت داشت. روسیه، ازبکستان و تاجیکستان از نفوذ نگرش طالبان و توسعه طلبی جنبش اسلامی به آسیای میانه هراس داشتند. هند نیز بلحاظ جغرافیایی در پی مهار سلطه ی استراتژیک پاکستان که در صورت پیروزی طالبان رخ می نمود، بود. واشنگتن در آغاز، عکس العملی نشان نداد و با اصرار پاکستان مبنی بر اینکه طالبان رویه یی ضد آمریکایی نخواهد داشت، به وحدت افغانستان پس از سالها جنگ داخلی ویرانگر برای احداث خط گاز ترکمنستان از طریق افغانستان به اقیانوس هند (و دور زدن ایران)، کنترل بر کشت و تولید خشخاش و سرکوب چریکهای مسلمان و اردوگاههای آموزش نظامی بجا مانده از جهاد ضد شوروی در افغانستان امیدوار بود."
بودن یا نبودن جنگ سرد ایالات متحده را از به چالش کشیدن آشکار هژمونی روسیه در آسیای مرکزی و افغانستان در راستای منافعش باز نمی داشت. بگفته ی شیلا هیسلین، عضو شورای امنیت ملی، سیاست ایالات متحده "برانگیختن کشورهای نفت خیز برای شکستن انحصار روسیه(رویدادهای گرجستان و اوکراین نمونه هایی از این دست هستند (م)) بر انتقال نفت از منطقه و آشکارا بالا بردن امنیت انرژی غرب از طریق فراهم کردن انواع محصولات نفتی بود." یونوکال حامی نخستین پروژه های خطوط نفتی برای تضمین تنوع محصولات نفتی، بسیاری از شخصیت های پیشین ایالات متحده را برای پیشبرد نقشه اش به استخدام خود در آورد. از هنری کیسینجر تا زلمای خلیل زاد سفیر پیشین ایالات متحده در افغانستان سهامداران این کمپانی شدند. خلیل زاد، کارشناس موسسه ی راند در 1996 گفت: "طالبان مانند ایران نماینده ی بنیادگرایی ضد آمریکایی نیست. بنیادگرایی طالبان با مدل سعودی همخوانی دارد. این گروه آمیزه یی از ارزشهای سنتی پشتو و تفسیر ارتدوکسی از اسلام را تبلیغ می کند."
افزون بر عربستان سعودی و پاکستان، دو متحد دیگر ایالات متحده یعنی اسرائیل و ترکیه به استراتژی منطقه یی ایالات متحده برای کنار زدن روسیه و کنترل ایران پیوستند. در دهه ی 1990، واشنگتن ترکیه را که میرفت تا مسحور جنبش اسلامگرایی وابسته به اخوان المسلمین شود به گسترش دامنه ی نفوذش در آسیای میانه که به زعم آنها جمعیت ترک زبان بزرگ آنجا آماده ی پاسخگویی به جنبشی پان ترکیستی به رهبری ترکیه از استانبول تا چین بودند، برانگیخت.
این درست زمانی بود که اسامه بن لادن پس از درخواست از وی برای ترک سودان در 1996، ستاد فرماندهی خویش را در افغانستان پی می ریخت. رهبران طالبان که میزبان بن لادن بودند و رفته رفته بر وابستگیشان به پشتیبانی مالی بن لادن افزوده می شد، برای بازی دادن ایالات متحده، با شخصیت های آمریکایی، مردان نفتی و پژوهشگران دانشگاهی دیدار می کردند. دولت کلینتون و یونوکال که ترجیح می دادند طالبان را گونه فرعی الیت حاکم در عربستان سعودی بدانند در آغاز از اعتراضات گروههای دفاع از حقوق زنان علیه طالبان به دلیل رفتار نفرت انگیزشان در برابر زنان افغانی چشم پوشیدند. یکی از شخصیت های وزارت امور خارجه گفت: " جریان طالبان مانند سعودیها با همان ویژگیها پیش خواهد رفت؛ حضور آرامکو، احداث خطوط نفتی، حاکمیت امیران، نبود پارلمان و قوانین شریعت فراوان مشخصه ی حکومت طالبان خواهد بود. درست همانند وهابیت سعودی. می توانیم با آنها کنار بیاییم."
دوره ی همکاری ایالات متحده با طالبان از 1994 تا 1998 ــ پس از انتقاد آمریکا از بن لادن و متحدان افغانش و دو بمب گذاری در سفارت آمریکا در آفریقا پایان گرفت ــ توماس گوتیر، رئیس مرکز پژوهش درباره ی افغانستان و از اعضای هیات علمی دانشگاه نبرسکا، از مشاوران کلیدی یونوکال بود. در میانه ی جنگ افغانستان و پس از آن مرکز گوتیر 60 میلیون دلار کمک رسمی از دولت فدرال برای برنامه های "آموزشی" درباره ی افغانستان و پاکستان دریافت کرد. هرچند هزینه ی کارهای گوتیر از کانال "آژانس وزارت امور خارجه برای توسعه ی جهانی" تامین میشد، پشتیبان واقعی این مرکز سیا بود. اکنون ماهیت برنامه ی آموزشی گوتیر مشتمل بر تبلیغات پر سر و صدا درباره ی اسلامگرایی و از آن میان تهیه ی کتب کودکان که در آن شمارش با شمردن تعداد سربازان روسی کشته شده و افزودن شمار کلاشنیکف ها، در پوشش بنیادگرایی اسلامی و تعالیم مذهبی به آنها آموخته می شد، فاش شده است. طالبان چنان شیفته ی آثار گوتیر شدند که آن کتب آموزشی را بکار بستند و زمانی که یک هیات نمایندگی از سوی طالبان در 1997 به واشنگتن سفر کردند، در شهر اوماها برای تجلیل از مرکز گوتیر توقف کردند. در سال 1999، هیات نمایندگی دیگری از سوی طالبان که فرماندهان نظامی در پیوند با بن لادن و القاعده نیز در میانشان بودند، در خلال دیدار از یادبود ملی کوه راشمور از سوی گوتیر اسکورت شدند. بگفته ی روزنامه ی "اوماها ورلد هرالد" گوتیر گفته بود: "اگر با آنها همنشین شوید خواهید دید که مذهبیونی معمولی هستند." در پی اشغال افغانستان بدست ایالات متحده در سال 2001، یکی از مهمترین وظایف، جمع آوری کتابهای آموزش اسلامی گوتیر (با سرمایه گذاری سیا) بود که طالبان از آنها در مدارس افغانستان استفاده می کردند. واشنگتن پست گزارش کرد: "کتابهای آموزش الفبا، پر از سخنانی درباره ی جهاد بود."
UNOCAL (Union Oil Company of California) ، این شرکت نفتی در 17 اکتبر 1890 در سانتا پاولا در کالیفرنیای آمریکا تاسیس شد. این غول نفتی شرکت کننده ی اصلی در طرح انتقال نفت و گاز دریای خزر از طریق افقانستان و پاکستان به اقیانوس هند است. زلمای خلیل زاد از مشاوران این کمپانی نفتی است. اجرای طرح به دلیل عدم تفاهم با طالبان ممکن نشد. آمریکا افغانستان را اشغال کرد. کمپانی یونوکال سومین عضو اصلی خط لوله ی باکو – تفلیس ـ جیحان از دریای خزر به دریای مدیترانه نیز هست. (م)
در صخره های کیستون داکوتای جنوبی، با تراشیدن کوه مجسمه های جرج واشنگتن، توماس جفرسون، تئودور روزولت و آبراهام لینکلن روسای جمهور ایالات متحده را بعنوان یادبود آنها ساخته اند.(م)
راه توده