19 april 2007 19:36:30
كودكان جزء اصلي ترين مخاطبان رسانه ها هستند . قدرت پردازش و تجزيه و تحليل درست اطلاعات و اخبار دريافتي، در كودكان كمتر از بزرگسالان است و وقتي شاهد تصاوير و اخبار جنگ و خشونت از رسانهها هستند و به دليل ناتواني در انطباق موقعيتهاي زماني و مكاني، احساس ناامني و خطر ميكنند.
اين امر عوارض جسمي و رواني متعددي در پي دارد؛ عوارضي از قبيل ترس، اضطراب، بيخوابي، بياشتهايي و كابوسهاي شبانه . در گذشته به دليل پخش اخبار در ساعات معين، اين امكان براي والدين وجود داشت كه كودكان را از ديدن و شنيدن اخبار و تصاوير خشونتآميز منع كنند اما امروز، با انتشار لحظهاي اخبار و رقابت شبكههاي اطلاعرساني با يكديگر، چنين امكاني وجود ندارد.
در دهههاي اخير پخش تصاوير جنگ همواره احساسات جهانيان را جريحهدار كرده است و موجي از اضطراب، ترس و نگراني در بين اقشار مختلف مخاطبان برانگيخته است. در اين ميان كودكان به دلايل متعدد از حساسيت بيشتري برخوردارند. يكي از مهمترين دلايل، ناتواني كودكان در پردازش اطلاعات تلويزيوني و آسيبپذيري شناختي و عاطفي آنان در برابر اخبار و تصاوير خشونتبار جنگ است .
تصاوير تلويزيوني نقش مهمي در مفهومسازي كودكان و رؤياپردازي آنان دارد و گاه ميتواند واكنشهاي ناخواستهاي را برانگيزاند. از دهه 1960، پژوهشگران رسانهاي به جاي تحليل محتواي تلويزيون علاقهي بيشتري به واكنشهاي پيامگيران و مخاطبان رسانهها نشان دادهاند و نتايج و شواهد چشمگيري در تبيين اين رابطه به دست آوردهاند. هنگامي كه كودكان در معرض بمباران اطلاعاتي قرار ميگيرند، تحليل چگونگي حوادث آسان به نظر ميرسد اما تمايز بين منابع نگرشها و نظرهاي كودكان بسيار مشكل است.
با وجود اين، با فرض اين كه ذهن توانايي بازخواني و يادآوري منابع يادگيري را داشته باشد، انجام چنين كاري امكانپذير به نظر ميرسد. شواهد زيادي دربارهي اهميت و نقش تلويزيون در زندگي كودكان و توانايي آنان در مفهومسازي از آنچه ميبينند وجود دارد.
اكنون ما پيچيدگيهاي فرايند واكنش به برنامههاي سرگرمكننده يا اخبار را به نحوي درك ميكنيم. تمايز بين بازخواني و بازشناسي و اطلاعات دريافتي و اطلاعات تحليل شده مسأله بسيار مهمي است كه اغلب تحقيقات مربوط به واكنش كودكان به تلويزيون را جذب خود كرده است .اين باور كه تلويزيون نقش مؤثري در يادگيري كودكان دارد و عواطف و احساسات آنان را تحت تأثير قرار ميدهد احساسات متفاوتي را در بين بزرگسالان برانگيخته است، اما با وجود آن كه اين اصل، مسلم و بديهي به نظر ميرسد چندان مورد استقبال نبوده و گاه والدين به راحتي از كنار آن گذشتهاند .
بديهي بودن اين اصل از اين واقعيت ساده نشأت ميگيرد كه امروز تقريباً در تمام خانوادهها تلويزيون حضوري مؤثر دارد و كودكان وقت زيادي صرف تماشاي برنامههاي آن ميكنند. از برنامههاي ويژه كودكان كه بگذريم، اخبار تلويزيون و تصاويري كه در ايام ويژه، از حوادث جهان به تصوير كشيده ميشود، اطلاعات زيادي دربارهي جهان در اختيار آنان قرار ميدهد. البته كودكان علاقه چنداني به تماشاي اخبار تلويزيون ندارند اما اخبار، جزئي از برنامههاي تلويزيون است و خواهناخواه در دامنهي توجه آنان قرار ميگيرد.
نگراني معلمان، والدين و ديگر صاحبنظران ناشي از اين واقعيت است كه كودكان در مورد آنچه در تلويزيون ميبينند در مکتب و خيابان با همسالان خود گفتوگو ميكنند. والدين به يك دليل ديگر نيز از آگاهي كودكان خود از حوادث جهان نگرانند، بدين معني كه آنان معتقدند تماشاي اين حوادث ممكن است حس بيگناهي و معصوميت كودكان را خدشهدار كند و موجب شود كه آنان احساس ناامني و تهديد كنند.
اولين تصاوير جنگ، تصاويري كلي است كه به زمان و مكان خاصي اشاره ندارد . تصوير شليك و انفجار راکتها در دوردست تفاوت چنداني با صحنههايي كه در فيلمهاي سينمايي جنگي به نمايش درميآيد، ندارد اما با شدت گرفتن جنگ، تصاوير جزئيتر ميشوند، تصوير سربازان زخمي، اسرا، كودكان، زنان آواره و… احساس ترس و نگراني را به كودكان القا ميكند.
تحقيقات صورت گرفته پس از حادثه 11 سپتامبر نشان داده است كه بين تماشاي تصاوير تلويزيوني و «اختلال استرس پس از ضربه « (PTSD) رابطه وجود دارد.
پژوهشگران معتقدند كه كودكان و نوجوانان بر حسب ويژگيهاي شخصيتي خود، ممكن است با تماشاي اين تصاوير افسرده و غمگين شده و يا دچار ترس و اضطراب شوند. آنان از اين ميترسند كه اين حوادث براي خود آنها يا كساني كه دوستشان دارند اتفاق بيفتد. پوشش تلويزيوني برخي مناقشات بينالمللي ممكن است هم والدين و هم كودكان را دچار اضطراب كند. برخي از كودكان كنجكاويهاي ويژهاي دارند و ميخواهند با تماشاي تصاوير و گوش دادن به صحبتهاي بزرگسالان از مسايل آگاه شوند.
اگر اطلاعات دريافتي اين كودكان حاكي از بحران، شرايط نامناسب و بلا تكليفي باشد، اضطراب و نگراني آنان افزايش مييابد. با اين حال شرايط سني و ميزان رشد و تحول شناختي ـ عاطفي كودكان و نوجوانان متغيرهاي مهمي در نوع و ميزان واكنش آنان به اخبار جنگ به شمار ميرود.
خوردسالان عموماً توانايي چنداني براي تشخيص موقعيت مكاني و زماني جنگ ندارند و به همين دليل با تماشاي حوادث بر صفحهي تلويزيون در زندگي و محيط خانوادگي خود احساس خطر ميكنند.
بسياري از كودكان نسبت به سلامت خود و خانوادههايشان احساس نگراني ميكنند و گاه از رفتن به مکتب اجتناب كرده و ميخواهند همواره در كنار والدين خود باشند. كودكان مکتب رو احتمالاً سؤالات مشخصتري ميپرسند و برخي مسايل اخلاقي و قانوني جنگ را زير سؤال ميبرند.
اين كودكان اغلب
درك عميقتري از مسايل انساني و پيامدهاي اجتماعي جنگ دارند و به همان
اندازه نيز
نگرانيهاي عميقتري ابراز ميكنند. در مجموع واكنشهايي كه كودكان و
نوجوانان به
اخبار و وقايع جنگ دارند عبارتند از:
ـ مصروفيت ذهني با جنگ و تمايل افراطي به
صحبت كردن در مورد آن.
ـ نگراني شديد در مورد ديگران به خصوص والدين و ديگر
اعضاي خانواده.
ـ وابستگي به خانواده براي كسب احساس امنيت بيشتر. اين مسأله به
تغيير در رابطه كودك با والدين منجر ميشود و گاه او را پرتوقع و
پرخاشگر و يا
منزوي و افسرده جلوه ميدهد.
ـ بروز اختلالات مربوط به خواب، ديدن كابوسهاي
مرتبط با جنگ، جراحت و آوارگي. اين مسايل باعث ميشود تا كودك از رفتن
به رختخواب
خودداري كند.
ـ تغيير در عادات غذايي، ناتواني در تطابق با تغييرات، كاهش تمركز
و بيقراري.
ـ تماشاي بيش از حد اخبار و صحنههاي جنگ ممكن است باعث شود كه
كودكان يا نسبت به جراحات معمولي حساسيت بيش از حد نشان دهد و يا برخي
از مسايل و
ويژگيهاي زندگي بشري مانند مرگ همنوع را امري عادي تلقي كند.از
اين رو پژوهشگران تأكيد دارند كه والدين بايد بر نحوهي تماشاي اخبار
جنگ از سوي كودكان
و نوجوانان نظارت دقيق داشته باشند و با صحبت در مورد حوادث رخ داده و
احساسات و
عقايد كودكان، به اصلاح نگرش آنان پرداخته و باعث ايجاد احساس امنيت در
آنان شوند
.
با اين حال گسترش رسانههاي گروهي و نفوذ آنها بر زندگي انسان، اعمال چنين نظارتي را با مشكل مواجه ميكند. در دوران جنگ ويتنام، اولين جنگي كه پوشش تلويزيوني داشت، اخبار جنگ در ساعت مشخصي پخش ميشد و والدين به راحتي ميتوانستند مانع از تماشاي كودكان شوند اما امروز كه شبكههاي خبري 24 ساعته، هر پانزده دقيقه يك بار اخبار جنگ را با جزئيات فراوان به نمايش ميگذارند، اعمال نظارت دقيق بسيار مشكل شده است . برخي از پژوهشگران معتقدند از آنجا كه كودكان علاقهاي به اخبار و رويدادهاي دنياي بزرگسالان ندارند، تماشاي اخبار جنگ نميتواند چندان نگرانكننده باشد اما در مقابل محققان ديگر به واكنشهاي كودكان به اخبار و صحنههاي جنگ اشاره كرده و اعتقاد دارند كه كودكان و نوجوانان اخبار تلويزيون را دنبال ميكنند و حتي به انعكاس اين اخبار در بين صحبتهاي بزرگسالان حساسيت بيشتري نشان ميدهند. با اين حال بايد گفت جدا از اينكه اين نظارت چگونه اعمال ميشود، برخي تصاوير تلويزيوني، بالقوه آسيب بيشتري به كودكان ميرسانند.
بسياري فكر ميكنند تنها تصاوير واقعي و واضحي كه تلويزيون در برنامههاي خبري، گزارشها و برنامههاي مستند ارايه ميدهد، كودكان را از حوادث جهان آگاه ميكند، اما اكنون بايد پذيرفت كمتر چيزي در جهان وجود دارد كه آن را ميتوان از كودكان مخفي نگه داشت. آنان قحطي و گرسنگي مردم آفريقا، خشونت، بيخانماني و آوارگي مردم عراق، فلسطين، چچن و … را شاهد هستند و تمام مصائب جنگ را به چشم خود ميبينند.
اثر تصاوير هراسانگيز جنگ و خونريزي بسيار واضح و پذيرفتني است اما برخي اوقات تصاوير نمادين، مانند صحنه انسانهاي زخمي ويا پرندگان وحيوانات اثر عميقتري بر كودكان دارد.
سؤال اين است: اين اطلاعات چگونه بر كودكان تأثير مي گذارد و در چهارچوب ساختاراجتماعي آنان در واقعيت قرار ميگيرد؟ آيا اين اطلاعات آنان را مضطرب ميكند، به رشد فكري آنان كمك ميكند يا آنان را بياعتنا بار ميآورد؟جنگ خليج فارس به عنوان رويدادي جهاني، به لحاظ پوشش خبري در سراسر جهان بيسابقه بوده و هيچ رويداد ديگري به اندازه آن مورد توجه رسانههاي گروهي نبوده است. اين مسأله را تا حدودي ميتوان به رشد ارتباطات نسبت داد اما علت اصلي را بايد در ماهيت اين جنگ جستوجو كرد.
اين جنگ چه در سال 1990 و چه در سال 2003، اگرچه كوتاه بود، تمام رسانههاي جهان را به تسخير خود درآورد و مهمترين عناوين خبري را به خود اختصاص داد. بررسيهايي كه بر روي اثرات پوشش خبري جنگ دوم خليج فارس در سال 1990 صورت گرفته نشان ميدهد اثرات اين جنگ حتي مردم كشورهاي دورتر را نيز دربرگرفته و كودكان را دچار اضطراب كرده است.
انتظار ميرفت كه تنها كودكان كشورهاي درگير جنگ درجاتي از همدلي يا اضطراب را نسبت به اين موضوع نشان دهند اما Toivonen و Cullingford در تحقيق خود دريافتند كه اخبار جنگ حتي كودكان كشورهاي بيطرف را نيز متأثر ساخته است. آنان اين سؤال را مطرح ساختند كه آيا ديدن تصاوير مربوط به جنگ ممكن است اثر ملموسي بر نگرش كودكان داشته باشد؟ در فنلند كه همانند ساير كشورها پوشش خبري جنگ گسترده و كامل بود والدين از تأثير منفي تصاوير خشونتبار بر كودكان نگران شده بودند و نامههاي زيادي در اعتراض به پخش صحنههاي خشن جنگ به سرويس هاي خبري ميفرستادند .در مورد تأثيرات تلويزيون تحقيقات زيادي وجود دارد اما دربارهي واكنشهاي كودكان به حوادث ويژهاي مانند جنگ، پژوهشهاي برجستهي زيادي در دست نيست . تحقيق Toivonen و Cullingford نه تنها به دنبال كشف شيوهي واكنش كودكان به جنگ به عنوان موضوعي رسانهاي است بلكه بر مبناي پاسخ كودكان، واكنشهاي آنان را در همان زمان با در نظر گرفتن تغييرات احتمالي در طول زمان ثبت كرده است .
سؤالات اساسي تحقيق
آنها عبارت بود از:
1ـ
كودكان در مورد رويدادهاي رسانهاي مانند جنگ خليج فارس
چه نوع اطلاعاتي كسب ميكنند؟
2ـ
آيا اطلاعات مربوط به جنگ خليج فارس تأثيري بر
عملكرد تحصيلي كودكان در مکتب داشته است؟
3ـ
در مواردي مانند جنگ خليج فارس،بوسني ، عراق وافغانستان
واكنش
كودكان مقطع ابتدايي به رسانههاي گروهي چگونه است؟
آنان اطلاعات و
دادههاي تحقيق خود را در سه مرحله جمعآوري كردند:
مرحله نخست، يك هفته پس از آغاز جنگ، مرحله دوم، بلافاصله پس از آتشبس و مرحله سوم، پس از آرامش نسبي اوضاع منطقه . همان طور كه انتظار ميرفت نتايج نشان داد كه تقريباً همه كودكان، صرف نظر از سن، جنس، مکتب و محل سكونت، دچار اضطراب جنگ هستند اما جالبترين و شايد مهمترين نتيجهي اين پژوهش يادآوري نقش بسيار مهم رسانههاي گروهي در فراهم كردن اطلاعات مهم براي كودكان بود.
براي بزرگسالان، تلويزيون و روزنامهها منابع مهم اطلاعات به شمار ميروند. روزنامهها و تلويزيون كارآمدترين مجاري در عرصه اطلاعات تازه و آگاه نگاه داشتن مردم از وقايع هستند.
اين مسأله تا حدود زيادي در مورد كودكان نيز صادق است. با اين تفاوت كه آنان اغلب به صورت فعال به دنبال كسب اطلاعات نيستند و به اخبار كمتر از ساير برنامهها علاقه نشان ميدهند.
با اين حال نتايج اين تحقيق نشان داد كه ميزان تماشاي برنامههاي خبري تلويزيون و نگرش مثبت به تلويزيون با سطح آگاهي كودكان از جنگ رابطه دارد. البته اين كه آيا پيام واقعاً به مخاطب منتقل ميشود يا نه كمتر مورد بررسي قرار گرفته است .اصولاً رسانهها بيشتر علاقهمند به بررسيهاي كمي و برآورد ميزان مخاطبان خود هستند. با اين حال به نظر ميرسد كه تأثير رسانههاي گروهي در دانش و آگاهيهاي مخاطبان از وقايع جهان روز به روز در حال افزايش است.
جنگ اخير آمريكا عليه عراق نشان داد كه رشد روزافزون الکترونيک صوتي وتصويري نقش مؤثري در جريان سازي اطلاعاتي دارد و ارسال گزارشهاي مستقيم از حوادث جهان اين نقش را در اطلاعرساني ممتاز و بيرقيب جلوه داده است. نتايج تحقيق پيش گفته نشان داد كه ميزان آگاهي و هوشياري كودكان نسبت به واقعهاي مانند جنگ خليج فارس به شدت تحت تأثير ميزان پوشش رسانهاي آن واقعه است، به گونهاي كه اگر حتي در مرحلهاي پس از پوشش كامل خبري، ناگهان پوشش واقعه قطع شود، ميزان هوشياري كودكان نسبت به آن واقعه نيز كم خواهد شد. پژوهشگران ياد شده از كودكان خواسته بودند تا در سه مرحله آغاز جنگ، آتش بس و استقرار آرامش، نگرانيها خود را در چهار مقولهي عملكرد تحصيلي، سلامتي، آلودگي محيط زيست و جنگ درجهبندي كنند.
نتايج نشان داد كه پس از اعلام آتش بس و بهبود نسبي اوضاع، از ميزان پوشش خبري اين جنگ به شدت كاسته شد. بازتاب اين مسأله در ميزان اضطراب و نگراني كودكان در خصوص چهار مقوله به گونهاي بود كه موجب كاهش اضطراب جنگ شد اما نگراني از آلودگي محيط زيست و عملكرد تحصيلي را افزايش داد.
اين مسأله بيانگر اهميت و نقش رسانههاي گروهي به خصوص تلويزيون در زندگي كودكان است.
همچنين از كودكان خواسته شده بود تا برنامههاي مختلف تلويزيوني را با هم مقايسه كنند و به طور مشخص نشان دهند كدام يك از مطالب روزنامهها را به ياد دارند . نتايج نشان داد كه برخلاف تصور عامه، كودكان و نوجوانان وقت خود را تنها صرف تماشاي برنامههاي كارتوني و گوش دادن به موسيقي پاپ نميكنند، بلكه به حوادث جاري جامعه و جهان نيز اهميت ميدهند.
در مورد تلويزيون، تماشاي اخبار در بين شش گزينه، رتبهي سوم را به دست آورده بود .به نظر ميرسد كه اكنون ميتوان دو جهان متمايز را در زندگي كودكان و نوجوانان مشخص كرد:
جهان اول، جهان مکتب و آموزشهاي رسمي با انبوه برنامههاي درسي به شدت كنترول شدهاي است كه كودكان آن را ميپذيرند اما ضرورت و اهداف آن را درك نميكنند؛ جهان دوم جهان آگاهيهاي بيدرنگ از حوادث جهان است كه از طريق رسانههاي گروهي در اختيار كودكان قرار ميگيرد و به همين دليل اثرات آن غيرقابل پيشبيني و عميق ارزيابي شده است.
روا
ن
شناسان و ساير متخصصان علوم
اجتماعي براي كاستن از آثار ناخوشايند اخبار و صحنههاي جنگ به نمايش
درآمده در تلويزيون به والدين توصيه ميكنند تا موارد زير را مد نظر
داشته
باشند:
1ـ
خورد
سالان و كودكان زير سن هفت سال نبايد شاهد تصاوير و صحنههاي جنگ و
خونريزي از تلويزيون باشند. بنابراين، عادات تماشاي تلويزيون را بايد
به گونهاي
تغيير داد كه امكان تماشاي اين نوع صحنهها براي خوردسالان بسيار محدود
شود. با اين
حال ممكن است كودكان در زمينه اين مسايل سؤالاتي داشته باشند زيرا به
هر حال چيزهاي
از دوستان و همسالان خود ميشنوند. بايد به طور ساده و صادقانه به اين
سؤالات پاسخ
گفت و احساس امنيت و اطمينان را در آنان تقويت كرد.
2ـ
در مورد كودكان مکتب رو،
بايد راهنماييهاي لازم را براي تماشاي حوادث و رخدادهاي جهان در اخبار
و
برنامههاي تلويزيوني ارايه داد. والدين بايد به همراه كودكان خود به
تماشاي
برنامهها بپردازند و در تفسير اخبار و حوادث به آنها كمك كنند. كودكان
را بايد به
تماشاي انتقادي حوادث و اخبار رسانهاي تشويق كرد و به آنها آموخت كه
رسانهها در
بسياري از مواقع در صحت اخبار دخل و تصرف ميكنند و بر حسب منافع خود
جنبههاي منفي
و مثبت حوادث را برجسته ميسازند.
3ـ
در مورد نوجوانان نيز تشويق به تماشاي
منتقدانه برنامهها و افزايش سواد رسانهاي يك اصل مهم است. تحليل
محتواي برنامهها
به نوجوانان كمك ميكند تا حوادث را آنچنان كه هست، تفسير كنند. بايد
به آنان آموخت
كه تحت تأثير رسانهها قرار نگيرند و در صورت لزوم به منابع ديگر
اطلاعات نيز
مراجعه كنند.
منابع مورد استفاده : زن و خانواده و آموزش سالم کودکان .