تاریخ سخن میگوید:

 چگونه آمریکا شکارافراطیون شد؟

تهیه، تدوین و پژوهش (راد مرد)

 

سحـــــــرگاهی ربودندش به نیرنگ

كمــــند انـــــدازها از دره تـــــنـــگ

 گــــــــوزن كوه ها دردره بی جفت

گدازان سینه می ساید به هر سنگ.

(قسمت دوم)

جنگ و جهاد بی پایان

عمر من طی شد و دل در پی سازست هنوز

 دیده ی منتظرم لحظه شمار است هنوز

روزگاری شد و گرد از دل این دشت نخاست

چشم ما در ره گردان سوار است هنوز

آتش افتاد در این باغ ز بیداد خزان

باغبان منتظر باد بهار است هنوز

 چشمه های سرخ شد از خون غزالان چمن

چشم صیاد به دنبال شکار است هنوز

د لها رفت که ما زنده ی مرگ آلودیم

آسمان بر سر ما سنگ مزار است هنوز

مرغ جان را سر پرواز بود از دل خاک

لیک بر جان تن ما کهنه حصار است هنوز

 طوطی سبز شباب از قفس عمر گریخت

 اشک من در ره او آیینه دار است هنوز.

پس از خروج نیروهای شوروی نیز، جهاد به پایان نرسید. در آغاز جنگ، ایالات متحده، نه طرحی برای خارج شدن از مهلکه داشت، نه هیچ نقشه ای برای افغانستان. اغلب معماران سیاست واشنگتن، بر آن بودند که تضعیف دولت طرفدار شوروی، پس از مدتی کوتاه منجر به سقوط آن خواهد شد، اما چنین نشد. “مجاهدین” که پس از جنگ انشعاب های کرده بودند و کارشان به درگیری با یکدیگر کشیده بود، به جنگ ادامه دادند. پاکستان که افغانستان را متحد خود در ائتلاف علیه هندوستان می دید، از اسلامیست ها در آن کشور متلاشی حمایت کرد. در آن زمان، هیچ یک از وقایع باعث دغدغه ی خاطر مقام های ارشد ایالات متحده نشد. «کاسپر واین برگر» که وزیر دفاع ریگن بود، گفته است «ما می دانستیم که آن ها آدم های چندان خوبی نیستند، و هیچ ربطی به دموکراسی ندارند. اما دچار مشکل انتخاب بودیم . . . یادتان باشد چرچیل چه گفته است؟: حتی اگر هیتلر به جهنم تجاوز کرده بود، مجلس عوام چاره ای نداشت جز آن که با شیطان معامله کند.» خصلت و استعداد سیاسی ایالات متحده نسبت به افغانستان، آسیای میانه و «قوس اسلام» در سال های ۱۹۸۰، از این دست بود. تردیدی وجود ندارد که حمایت ایالات متحده از “مجاهدین”، که بیشتر اش به جیب اسلامیست های تندخو و تندرو می رفت، اشتباه فاجعه بار بود. این حمایت افغانستان را ویران کرد، به سقوط دولت انجامید و به اقتدار منطقه ای و سلطه ی جهانی جنگ طلبان اسلامیست و سایرین ره برد. این حمایت منجر به ایجاد شبکه ای جهانی از جنگ جویان اسلامی که عالی ترین آموزش های نظامی را دیده بودند، در کشورهای بسیاری شد که شدیدا وابسته به اسامه بن لادن بود که به زودی سازمان القاعده را تشکیل می داد. این حمایت ملتی متلاشی از خود به جا گذاشت که تبدیل به ارتش القاعده و سایر اشکال تروریست شدند. و باعث ایجاد شرایطی شد که سرویس اطلاعاتی پاکستان در لوای آن امکانات رشد طالبان را در سال های ۱۹۹۰ فراهم آورد. هنوز هم مدافعان جهاد، حتی آنانی که در سال ۲۰۰۵ به جنگ جهانی علیه تروریسم، و مستقیما گروه های اسلامی، وفادار اند، هم چنان بر آنند که آن سیاست درست بود. « دانیل پایپس» سرسخت ترین مدافع مبارزه با گروه های اسلامیست و پسر «ریچارد پایپس» که در نخستین سال های دولت رونالد ریگن با « گروه کارملیتها» همکاری می کرد، می گوید «من فکر می کنم در آن زمان بسیار درست عمل کرده ایم.» در آن سال ها، دانیل پایپس از مقام های ارشد وزارت امور خارجه و شورای امنیت ملی بود و با طنین نظریه ی «واین برگر» در معامله با شیطان، می گوید: «ما از استالین در مقابل هیتلر حمایت کردیم. به انتخاب های دنیای واقعی باید توجه کرد.» به نظر پایپس، نظامی ترین افراد در میان “مجاهدین”، بهترین جنگ جویان بودند «به هر صورت، تندرو ترین اسلامیست ها، ضد شوروی ترین شان بودند.» «استیفن س. کوهن» که در سال های ۱۹۸۰ از مقام های ارشد وزارت امور خارجه بود، در این مورد که بسیاری از کار کشته های ایالات متحده در جنگ افغانستان، از جمله مقام های سیا و معماران سیاسی چه نظری داشتند، می گوید «کسانی که ما از آنان حمایت می کردیم، از کثیف ترین، کریه ترین و زشت ترین نوع خشک اندیشان مذهبی بودند. اگر می خواهید جنگ سرد را ببرید و شوروی ها را در افغانستان شکست بدهید، نمیتوانید بروید سراغ ارتش نجات بخش تر و تمیز.» لازم به گفتن نیست که «انواع خشک اندیشان کثیف و کریه و زشت»؛ با وجودی که افراد طرفدار آنان به صورت دراماتیک تغییر کردند، پس از تصمیم اتحاد شوروی به عقب کشاندن نیروهایش از افغانستان، از بین نرفتند: بیل کیسی مرد، و ژنرال ضیاء الحق و رئیس سرویس اطلاعاتی پاکستان، در یک حادثه هوائی که هیچ توضیحی در باره اش داده نشد، کشته شدند. طیف راست اسلامی در افغانستان و پاکستان ریشه های قوی تری دواند. گروه اسلامی پاکستان ثروتمند و قدرتمند بود و روابط تنگاتنگ با شبکه ی جهانی اخوان المسلمین داشت. اکنون تائید شده است که بسیاری از مقام های ارشد سرویس اطلاعاتی پاکستان از اسلامیست های مرتبط با اخوان المسلمین بودند. گروه اسلامی (جماعت اسلامی) و اخوان المسلمین هم، به نوبه ی خود روابط مهمی با گلبدین حکمت یار، سایر اسلامیست های نظامی افغانستان و شبکه ی در حال رشد “مجاهدین” داشتند که در کشورهای مختلف به بهانه ی روابط آموزشی اسلامی جوانه زده بودند و آزادانه رفت و آمد می کردند. عقب نشینی شوروی را از افغانستان، سیا و پنتاگون پیروزی بزرگی تلقی کردند و در واقع خروج نیروهای ارتش سرخ را گامی بزرگ در فتوحات خود بر شمردند و اطمینان یافتند که به زودی دولت طرفدار شوروی به رهبری نجیب الله بر افغانستان حکومت می راند، عنقریب سقوط خواهد کرد. وجه مقایسه ی سیا دولت ویتنام جنوبی بود که پس از خروج نیروهای ایالات متحده به سرعت بر افتاد و تصور کردند که دولت نجیب الله هم بیدرنگ درهم خواهد شکست. با این حال، در حلقه ی دولت ایالات متحده نوعی دوگانگی آغاز به رشد کرد. در وزارت امور خارجه و سازمان اطلاعات مرکزی ایالات متحده (CIA)، نا آرامی های در مورد چشم انداز بنیاد گرایانی که افغانستان را قبضه کرده بودند، پدید آمده بود. به نظر آن های که در میان نا آرام ها جزو هشدار دهندگان بودند.

«ادوارد شواردنادزه» کوشید تا وزیر امور خارجه ایالات متحده «جرج شولتز» را به سرافت اندازد که امکان و عواقب عقب نشستن نیروهای شوروی از افغانستان، بر مبنای توافق نامه ای اصولی، آگاهانه و ملایم صورت پذیرد. بنابر این، شواردنادزه برای جلب وزیر امور خارجه ی ایالات متحده به این حس مشترک «تقاضا کرد که آمریکایی ها در محدود کردن گسترش بنیاد گرائی اسلامی همکاری کنند.» با این حال، علاوه بر وزیر امورخارجه، اساساً دولت هیچ علاقه ای به این پیشنهاد از خود نشان نداد و «مقام های ارشد دولت رونالد ریگن چندان به این مساله بها ندادند. این دولتمردان، هرگز به این فکر نکردند که سرویس اطلاعاتی پاکستان را زیر فشار بگذارند تا دست از حمایت از فرقه های وابسته به اخوان المسلمین بردارند.» مسکو به طور فزاینده ای نگران ریشه دواندن بنیاد گرایی اسلامی در طول مرزهای جنوبی خود بود، با این حال « ولادیمیر کریوچکوف» رئیس ک گ ب با مدیران سیا نشست که توضیح بدهد چرا رهبران شوروی «می ترسند که قدرت گرفتن بنیاد گرایان در افغانستان و سایر دولت های بنیاد گرا، سنی ها را به صورت مکمل چون شیعه ی ایران میسازند.» این مذاکرات اما، ثمر بخش نبود. در عین غفلت و قصور، ایالات متحده گذاشت تا پاکستان و آی اس آی (سرویس اطلاعاتی پاکستان) به حفظ کنترل خود بر اهرم های سیاسی در افغانستان ادامه دهند. کمک های مالی رسمی عربستان سعودی بسیار کاهش یافت، اما منابع غیر رسمی و شخصی از طریق شاهزاده های مختلف ثروتمند، و از مجرای اتحادیه جهانی مسلمانان و شبکه های گسترده ی اخوان المسلمین، همچنان به سوی افغانستان سرازیر می شدند و افزایش هم می یافتند. به گفته ی دو سفیر ایالات متحده که آن زمان مامور خدمت در عربستان سعودی بودند، ایالات متحده در پایان جنگ رفتار بسیار مزخرف داشت. « والتر کاتلر» که در سال های دهه ی هشتاد سفیر ایالات متحده در عربستان سعودی بود، می گوید «جائی که من خدمت می کردم، هیچ کس پیش بینی نمیکرد که با بیکار شدن جنگ جویان آزادی، چه اتفاقی خواهد افتاد. من اصلا نمیدانم چه بگویم. من نمیتوانستم تصور کنم که این جنگ جویان بیکار شده، بتوانند خطری ایجاد کنند. ما وا قعاً چندان تمرکزی روی اسلام نداشتیم. دوران جنگ سرد بود. دلیل ما برای آموزش دادن این آدم های غیور و متعصب و مسلح کردن شان به راکتهای زمین به هوای ستینگر، ره به جائی نبرده بود.» « چارلز فری من» که در اواخر دهه ی هشتاد و در جریان جنگ ۱۹۹۱ خلیج، سفیر ایالات متحده در عربستان سعودی بود، می گوید «ما، بدون آن که تصور کنیم چگونه به ماجرا پایان خواهیم داد، جنگ را شروع کردیم. افغانستان وارد مرحله ی جنگ داخلی می شد و ما هیچ اهمیتی به آن نه میدادیم.» «فری من» می افزاید: نبرد افغانستان متوقف نشد. بعضی از ما، از جمله خود م و رابرت آکلی سفیر ایالات متحده در پاکستان، معتقد بودیم که سرویس اطلاعاتی پاکستان د ست از افغانستان و کشمیر بر نمیدارد، و سعودی ها هم با آن ها همدستی می کنند. درست نمیشد فهمید که آیا از عربستان استفاده ی ابزاری می شود، یا خود مستقیما در این امر دست دارد. من با شاهزاده ترکی رئیس سرویس اطلاعاتی عربستان سعودی و سیا گفت و گو کردم. حرف اساسی من این بود که ما باید به فکر خارج شدن از عرصه ی این درگیری ها بیفتیم. اما تردید های وجود داشت که آیا عربستان سعودی به تسخیر سرویس اطلاعاتی پاکستان در آمده است؟ سرویس اطلاعاتی پاکستان (ISI)، پولش را از سعودی ها می گرفت و تحت امر بود، و ما نه میدانستیم آن دو چه می کنند. مسلما بخش وسیعی از پول ها به سمت گلبدین حکمت یار سرازیر می شد. سه بیلیون دالر از جانب ایالات متحده، عربستان سعودی و سایرین به صحنه ی جنگ ریخته می شد. ما نه میتوانستیم یک شبه سر لوله را برگردانیم. هر دوی ما، هم من و هم باب، بر آن بودیم که در این مورد باید وارد مباحث جدی شویم، اما جز رابرت گیتس و ویلیام وبستر، که هر دو از مدیران سیا بودند، کسی از خود علاقه ای نسبت به این مباحث نشان نمیداد. بخشی از نقطه نظر واشنگتن این بود که، «چرا ما باید برویم و با مشتی آدم های که مغز در سرشان نیست به گفتگو بنشنیم.» بنابراین غیر موثر باقی مانده بودیم. به گفته ی یوسف که از نقطه نظر مسئولیت خود در سرویس اطلاعاتی پاکستان به پایان جنگ می نگریست، وقتی گرد و خاک ها در افغانستان فرو نشست، تازه آمریکائی ها متوجه چشم انداز بنیاد گرا که قدرت را قبضه کرده بودند، شدند. رئیس آی اس آی می نویسد «آمریکائی ها شروع کردند به تامل در افغانستان بدون ارتش سرخ. این نگاه، به ایشان هشدار داد.» در عین حال یوسف می گوید ژنرال اختر عبدالرحمن که معمار جهاد در سرویس اطلاعاتی پاکستان بود، به محاسبه ی کوشش های عبث ایالات متحده برای قدرتمند کردن توان گروه های غیر بنیاد گرای افغانستان، از جمله ائتلاف طرفدار محمد ظاهر شاه تبعیدی و سایر گروه ها و افرادی که کمتر اسلامیست بودند، پرداخت. «جنرال اختر هدف ها و روش های آمریکائی را درک کرد و با همه ی حرکات شان مخالفت کرد.» حتی اگر ایالات متحده می خواست قدرت بنیاد گرایان را پس از جنگ محدود کند و به قدرت میانه روها، طرفداران مرکزیت و سکولاریست ها (معتقدان جدائی دین از دولت) پر و بالی بدهد، به این دلیل ساده که بسیاری از ایشان مرده بودند، چنین اقدامی امکان پذیر نبود. در همان زمانی که وسعت “مجاهدین” اسلامیست علیه شوروی می جنگید، مخالفان بالقوه ی پس از جنگ را نیز در جبهه ی دوم خود که مامور کشتن افغانی های غیر کمونیست بود، بسیج کرد تا هزار هزار از آنان را به قتل برساند. «چریل بنارد» که از کارشناسان جریان اسلام سیاسی بود و با زلمی خلیل زاد از اعضای برجسته ی این شرکت سهامی ازدواج کرده بود می گوید «ما در افغانستان به انتخابی عمدی د ست زدیم. اولش همه فکر می کردیم راه دیگری برای ضربه زدن به شوروی ها وجود ندارد. بنا بر این تنها کاری که باید انجام بدهیم این است که دیوانه وار ترین ابزاری را که می توانستیم، علیه آنان به کار گیریم، و تنها به این وسیله است که می توانیم آنها را حسابی زخمی کنیم. ما دقیقا می دانستیم که این آدم های ابزاری کیستند و سازمان ها یشان چه هویت و ماهیتی دارند، اما بهائی به این درک نه میدادیم. » این خانم می گوید «بنا بر این د ست شان را باز گذاشتیم، زنجیر از پا یشان گشودیم و گذاشتیم تا همه ی میانه رو ها را به قتل برسانند. دلیلی که امروز نمیتوانیم در افغانستان رهبران میانه رو پیدا کنیم، این است که اجازه داده ایم آدمکش ها همه شان را بکشند. چپ ها را کشتند، میانه روها را کشتند و همه را از سر راه برداشتند. در خلال دهه ی هشتاد و پس از آن، همه را حذف کردند.

تولید مرگبار ترین سلاح

تو گریانی بیا با هم بگرییم

به زندانی بیا با هم بگرییم

 تو هم مانند من از جمع یاران

پریشانی بیا با هم بگرییم.

مخوف تر از سلاحی كشتار جمعی در افغانستان تولید می شود كه در پایان قرن بیست در آمد حاصل از آن بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ میلیارد دالر تخمین زده می شد:

تریاک و هروئین.

بزرگترین دغدغه ارتش و سازمان اطلاعات پاکستان پذیرش نقش گارد ویژه قاچاق مواد مخدر برای این ارتش و سازمان اطلاعاتی از سوی امریکاست. تجارت بینالمللی مواد مخدر كه سود سالانه آن به ده ها میلیارد دالر سرمی زند به اندازه تجارت نفت اهمیت پیدا میکند. از این لحاظ کنترل ژئوپولیتیك شبكه های مواد مخدر به همان اندازه کنترل لوله های نفت و گاز اهمیت استراتژیک دارد. از درون همین تجارت مرگ و رخوت حکومت های مرتجع مذهبی سر برآوردند و جنبش های اسلامی از درآمد حاصل از آن ارتزاق كردند. رسانه های گروهی غرب كاریكاتور وار اسامه بنلادن را موجودی وحشتناک معرفی می کنند كه هم باعث بروز جنگ شده، هم مسئول فقر اجتماعی منطقه است و ضمنا قاتل مردم بی گناهی است كه بر اثر بمباران آمریکا كشته می شوند. تا آنجا كه رامسفلد وزیر دفاع آمریکا احتمال استفاده از سلاح اتمی در مبارزه بر ضد این موجود وحشتناک و القاعده را منتفی نمیداند. اسامه بنلادن كیست؟ واقعیت این است كه بنلادن سعودی كه آمریکا وی را مظنون شماره یك عملیات تروریستی معرفی میكند فردی است كه در جریان جنگ شوروی – افغانستان به كمك سازمان سیا برای مبارزه با "شوروی” به خدمت گرفته شد. در سال ۱۹۷۹ بزرگترین عملیات مخفی سیا در افغانستان به مرحله اجرا درآمد. سازمان سیا و سرویس اطلاعاتی – نظامی پاکستان موسوم به "ای. اس. آی." مصمم بودند كه جنگ در افغانستان را به جهاد كل دنیای اسلام با اتحاد شوروی تبدیل کنند و بدین منظور بین سال های ۸۲ تا ۹۲ آنان ۳۵ هزار بنیاد گرای انتگریست را از چهل کشور اسلامی به خدمت گرفتند. دهها هزار نفر برای تحصیل در مدارس مذهبی به پاکستان سرازیر شدند. صاحبنظران معتقدند بیش از صد هزار تن از این مسلمانان تندرو در جنگ افغانستان شرکت كردند. ورود نیروهای شوروی به افغانستان در سال ۱۹۷۹ دستاویزی شد كه آمریکا كمك به “مجاهدین” را در برابر افکار عمومی جهان توجیه كند. اما بر اساس اطلاعات جدید بدست آمده سازمان سیا عملیات براندازی حکومت افغانستان را قبل از ورود نیروهای شوروی آغاز كرده بود. اکنون روشن است كه هدف واقعی واشنگتن راه اندازی جنگی داخلی در افغانستان بود، جنگی كه بیش از بیست سال ادامه یافت. برژینسكی مشاور امنیت ملی دولت كارتر در یك مصاحبه مطبوعاتی در ۱۹۹۸ حمایت از “مجاهدین” توسط سازمان سیا را به این شکل تایید كرد: "برژینسكی: بر اساس اطلاعات رسمی، سازمان سیا كمك به “مجاهدین” را از سال ۱۹۸۰ یعنی بعد از حمله نظامی شوروی به افغانستان در ۲۴ دسامبر ۱۹۷۹ آغاز كرد. اما حقیقت امر تا كنون مخفی نگه داشته شده است. واقعیت این است كه در سوم ژوئیه ۱۹۷۹ كارتر دستورالعملی را امضا نمود كه بر طبق آن باید به مخالفان دولت طرفدار شوروی در افغانستان به صورت مخفی كمك می شد. در آن روز من یادداشتی تقدیم رییسجمهور نمودم و درآن شرح دادم كه به نظر من این كمك مخفی به دخالت نظامی شوروی در افغانستان منجر خواهد شد.

*خبرنگار: در صورت عدم ریسك، شما طرفدار این "كمك مخفی” بودید؟ آیا نه میخواستید با این عمل باعث تحریک شوروی و دخالت نظامی این کشور در افغانستان شوید؟ برژینسكی: مسئله را خوب بیان نمی كنید. ما قصد نداشتیم روسها را به دخالت نظامی در افغانستان هل بدهیم. ولی این كمك های پنهانی ما به مخالفان، احتمال این دخالت را بالا میبرد.

خبرنگار: وقتی شوروی ها دخالت آمریکا در امور افغانستان و مبارزه با آن را برای توجیه ورود خود به این کشور مطرح كردند، هیچکس آن را باور نكرد. پس آنان حقیقت را می گفتند. آیا امروز تاسف نمی خورید؟

برژینسكی: تاسف! برای چه؟ این عملیات پنهانی ایده فوق العاده ای بود. روس ها در افغانستان بدام افتادند و شما از من می خواهید كه تاسف بخورم. روزی كه شوروی رسما از مرزهای افغانستان گذشت برای رییس جمهور وقت كارتر یادداشتی فرستادم و متذکر شدم "حالا نوبت ماست كه ویتنامی برای اتحاد شوروی ایجاد كنیم" در واقع مسکو برای ده سال درگیر جنگی شد كه نمی توانست از آن پشتیبانی كامل به عمل آورد و در نهایت به تضعیف امپراطوری اتحاد جماهیر شوروی و فروپاشی آن منجر شد.

خبرنگار: حتی از این هم متاسف نیستید كه به بنیاد گرایان اسلامی از حیث سلاح و آموزش كمك كردید و بعدها آنان به تروریست تبدیل شدند؟

برژینسكی: از نگاه تاریخی چه چیز با ارزش تر است؟ طالبان یا فروپاشی اتحاد شوروی؟ عصیان چند مسلمان یا آزادی اروپای شرقی و پایان جنگ سرد؟

بر اساس گفته های برژینسكی، بخشی از فعالیت های مخفی سازمان سیا ایجاد "یك شبكه بنیادگرای اسلامی” بود كه به آن نام "جهاد" و جنگ مقدس بر علیه شوروی داده شد. این شبكه از طرف ایالات متحده و عربستان سعودی پشتیبانی می شد. اما بخش اعظم كمك مالی این عملیات از طریق قاچاق مواد مخدر در "مثلث طلایی” (منطقه تولید تریاک در آسیای مرکزی و افغانستان) تامین می شد. در سال ۱۹۸۵ ریگن رییس جمهور وقت آمریکا دستورالعمل امنیت ملی شماره ۱۶۶ را امضا كرد. براساس این دستورالعمل باید كمك نظامی را به “مجاهدین” هرچه بیشتر تقویت نمود تا به از هم پاشی قوای شوروی و خروج آنان از افغانستان منجر شود. كمك های نظامی به شدت افزایش یافت، به طوری كه در سال ۱۹۸۷ سلاح های تحویلی به “مجاهدین” به ۶۵ هزار تن رسید. در طی این مدت سیل متخصصان سیا و پنتاگون به طور پنهانی و بی وقفه راهی ستاد فرماندهی سازمان اطلاعات پاکستان - آی. اس. آی- واقع در شاهراه اصلی راولپندی شد. در همین محل کارشناسان سیا و پنتاگون برای سازمان دادن جنگ شورشیان بر علیه قوای شوروی با ماموران اطلاعاتی پاکستان دیدار می كردند. سازمان سیا از طریق سرویس اطلاعاتی پاکستان نقش کلیدی در تربیت نظامی “مجاهدین” داشت. مدارسی كه توسط بنیاد گرایان وهابی و پشتیبانی مالی عربستان تشکیل شده بودند تدریجا تدریس تكنیك های جنگ های چریكی سازمان سیا را در تعالیم خود گنجاندند. ایالات متحده آمریکا از دیکتاتور پاکستان ژنرال ضیاالحق در تاسیس هزاران مدرسه علمیه در پاکستان پشتیبانی كرد، مدارسی كه از آنان " طالبان" سر برآوردند. بدینسان سازمان سیا تلاش خود را بر ترویج این اندیشه گذاشته بود كه از اسلام یك ایده سیاسی اجتماعی به سازد.

سازمان سیا كه نمی خواست مستقیما با “مجاهدین” در تماس قرار گیرد، "كمك های مخفی” خود را به "جهاد " از کانال سازمان اطلاعاتی نظامی پاکستان سازمان داد. به بیان دیگر برای موفقیت این عملیات مخفی واشنگتن باید نیت واقعی خود را كه سرنگونی دولت وقت افغانستان و نابودی اتحاد شوروی بود پنهان می كرد. به همین دلیل با آن كه میلتون بردمن از اعضای برجسته سازمان سیا ادعا میكند كه این سازمان نبود كه عرب ها را تعلیم نظامی میداد، براساس اطلاعات عبدالمنعم سید علی عضو مرکز تحقیقات استراتژیک قاهره، بنلادن و عرب های افغان تعلیمات نظامی خود را در سایه پشتیبانی سازمان سیا دریافت كردند.

میلتون بردمن تصدیق می كند كه بنلادن از نقشی كه واشنگتن به او داده بود هیچ اطلاعی نداشت. بنلادن خود مدعی است "نه من و نه برادرانم در جریان هیچ كمكی از آمریکا نبودیم". سیا با تحریک احساسات ملی و مذهبی “مجاهدین” اسلامی به آنان اجازه نداد كه بفهمند در حقیقت به نفع عمو سام مبارزه می کنند با پشتیبانی سازمان سیا و كمك نظامی ایالات متحده سازمان اطلاعات پاکستانی. اس. آی) به یك سازمان موازی پرقدرت تبدیل شد كه در تمام عرصه های حکومتی حضور داشت. پرسنل ی. اس. آی) كه متشکل از افسران نظامی، ماموران اطلاعاتی و اداری بودند به حدود ۱۵۰ هزار نفر رسید. پس از برکناری بوتو و به قدرت رسیدن ضیاالحق مناسبات آی. اس. آی و سازمان سیای آمریکا به طرز محسوسی گرم تر شد. ضمن این كه عملیات سیا موجب شد رژیم نظامی ضیاالحق روز به روز قدرتمند تر شود. در جریان جنگ داخلی در افغانستان رژیم پاکستان حتی بیش از ایالات متحده مواضع ضد شوروی می گرفت! در سال ۱۹۸۰ كمی بعد از ورود نظامی شوروی به افغانستان، ضیاالحق به رییس آی. اس. آی ماموریت داد برای اغتشاش در جمهوری های آسیای مرکزی شوروی دست به كار شود. این اقدامات را سازمان سیا بعدها و از اکتبر ۸۴ شروع كرد. در واقع سازمان سیا از ماموران پاکستانی محتاط تر عمل می كرد. پاکستان و ایالات متحده نیروهای درگیر در مسئله افغانستان را با عنوان این كه حاضر به مذاکره و حل مسالمت آمیز مسئله افغانستان هستند فریب داده و به عملیات پنهانی برای ایجاد اغتشاش بیشتر ادامه می دادند. پرونده قاچاق مواد مخدر در آسیای مركزی ارتباط تنگاتنگ با عملیات مخفی سازمان سیا دارد. قبل از جنگ شوروی – افغانستان، تولید تریاک در پاكستان و افغانستان فقط مصرف منطقه ای را تامین می كرد و تولید عمده هروئین محلی وجود خارجی نداشت. در این رابطه تحقیقات آلفرد مك كوی نشان می دهد كه دو سال بعد از شروع عملیات سیا در افغانستان، منطقه مرزی افغانستان – پاكستان به بزرگترین تولید كننده هروئین در جهان تبدیل شد. این تولیدات ۶۰ درصد مصرف داخلی ایالات متحده را تامین می كرد. تعداد معتادان به هروئین كه در سال ۱۹۷۹ در پاكستان تقریبا ناچیز بود ناگهان به طرز سرسام آوری بالا رفت و در سال ۱۹۸۵ به مرز یك میلیون و دو صد هزار نفر رسید كه در جهان بی نظیر است.

تجارت هروئین مستقیما زیر نظر سازمان سیا انجام می شد. با پیشروی “مجاهدین” در خاك افغانستان، آنان كشت تریاک را به دهقانان تحمیل كردند تا "مالیات انقلاب" پرداخته شود. در آن سوی مرزها یعنی در پاكستان، رهبران “مجاهدین” و سازمان های محلی با پشتیبانی آی. اس. آی صدها لابراتوار تولید هروئین تاسیس كردند. جالب آن كه در تمام این دهه نمایندگی سازمان د. ای. ا. (سازمان مبارزه با مواد مخدر آمریكا) در پاكستان هیچ عملیات د ستگیری یا توقیف مواد مخدر انجام نداد. ماموران آمریکایی از تحقیق در مورد قاچاق هروئین كه "چهره مبارزان" را مخدوش می ساخت امتناع می كردند. سیاست آمریكا در مورد قاچاق مواد مخدر در افغانستان تابع سیاست محدود ساختن یا از بین بردن نفوذ شوروی در این كشور بود. در سال ۱۹۹۵ مسئول سابق عملیات سیا در افغانستان ریچارد كوگنا اعتراف كرد كه سازمان سیا مبارزه علیه قاچاق مواد مخدر را فدای مبارزه علیه شوروی نمود. وی می گوید: "ماموریت اصلی ما بالا بردن مشکلات و اشتباهات شوروی ها بود. ما واقعاً نه وقت داشتیم و نه نیرویی كه به مبارزه با قاچاق مواد مخدر اختصاص دهیم. فكر نمی كنم كه از این جهت باید متاسف باشیم. هر موقعیتی اشکالات خود را دارد. واضح است كه در مبارزه بر علیه قاچاق مواد مخدر كم كاری وجود داشته است. تصدیق می كنم. اما ما به هدف اصلی خود رسیدیم. شوروی افغانستان را ترك كرد. "بعد از جنگ سرد فقط منابع سرشار نفت و گاز نبود كه آسیای مركزی را به منطقه ای استراتژیک تبدیل كرد، بلكه افغانستان نیز بدلیل تولید ۷۵ درصد از هروئین جهان و سود سرشار آن كه به میلیاردها دالر سرمی زد مورد توجه سازمان های مافیایی و موسسات مالی و سرویس های اطلاعاتی قرار گرفت. با فروپاشی اتحاد شوروی تولید تریاک به شكل سرسامآوری بالا رفت. قاچاق هروئین در "مثلث طلایی” (بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ میلیارد دالر) در پایان قرن بیستم یك سوم تولید جهانی مواد مخدر را تشکیل می داد. براساس آمار سازمان ملل متحد درآمد مواد مخدر در سطح جهان سالانه حدود ۵۰۰ میلیارد است. سازمان رسمی مبارزه با مواد مخدر آمریکا معتقد است كه در سال ۲۰۰۰ هفتاد در صد تولید تریاک جهانی و هشتاد درصد مواد مخدر مشتق از تریاک در اروپا از طریق افغانستان تامین شده است. مافیاهای قدرتمند مالی غربی و اتحاد شوروی سابق كه در انجام جنایات سازمان داده شده متحد هستند، برای کنترل استراتژیک قاچاق هروئین جهانی رقابت دارند. براساس اطلاعات منتشره از طرف سازمان ملل متحد تولید تریاک در افغانستان در سال ۹۸-۹۹ حدود ۴۶۰۰ تن متریك بود كه رکورد جدیدی در تولید تریاک است. به بیان دیگر كنترل عبور و مرور مواد مخدر به دلایل گوناگون به یك مسئله استراتژیک تبدیل شده است. میلیاردها دالر عواید قاچاق مواد مخدر به سیستم بانكی غربی سپرده می شوند. اكثر بانك های بزرگ بینالمللی – در هماهنگی با شعبه های خود در كشورهای بهشت مالیاتی– به سفید كردن و پولشویی مبالغ هنگفت دالرهای مواد مخدر مشغولند. نتیجتا تجارت بینالمللی مواد مخدر كه سود سالانه آن به ده ها میلیارد دالر سرمی زند به اندازه تجارت نفت اهمیت پیدا می كند. از این لحاظ كنترول ژئوپولیتیك شبكه های مواد مخدر به همان اندازه كنترول لوله های نفت و گاز اهمیت استراتژیک دارد.

علیرغم فروپاشی اتحاد شوروی و با وجود از میان رفتن جنگ سرد، دستگاه عریض و طویل اطلاعاتی پاكستان - ای. اس. ای- از بین نرفت. سازمان سیا به كمك های خود به "جهاد اسلامی” ادامه داد. از آن فراتر عملیات مخفی جدیدی در آسیای مركزی، قفقاز و كشور های حوزه بالكان سازمان داده شد. در سال ۲۰۰۰ و پس از آن كه طالبان كشت خشخاش را ممنوع كرد تولید تریاک نود درصد کاهش یافت. در همین سال " اتحاد شمال" به نیروی اصلی سیاسی حمایت كننده از تولید و تجارت تریاک خام تبدیل شد. جنگ واشنگتن علیه افغانستان در سال ۲۰۰۱ و استقرار حكومت مورد حمایت آمریكا تولید تریاک را به شدت افزایش داد و شبكه قاچاق مواد مخدر را بازسازی نمود. با حمایت دولت موقت حامد كرزی كشت خشخاش به طور قابل ملاحظه ای افزایش پیدا كرد. بازارهای تریاک به سرعت احیا شدند و از فردای یازدهم سپتامبر قیمت تریاک در افغانستان سه برابر شد. در آغاز سال ۲۰۰۲ بهای هر كیلو تریاک به دالر ده برابر بهای سال ۲۰۰۰ بود. براساس ارزیابی صندوق توسعه ملل متحد – آنكتاد- تولید تریاک در سال ۲۰۰۲ نسبت به تولید آن در سال ۲۰۰۱ حدود ۶۷۵ درصد افزایش نشان می دهد.

زمین زیر كشت به هكتار                    سال

۴۷۰،۷۱                            ۱۹۹۴

۷۵۹،۵۳                            ۱۹۹۵

۸۲۴،۵۶                            ۱۹۹۶

۴۱۶،۵۸                            ۱۹۹۷

۶۷۴،۶۳                            ۱۹۹۸

۹۸۳،۹۰                            ۱۹۹۹

۱۷۲،۸۲                            ۲۰۰۰

۶۰۶،۷                             ۲۰۰۱  

در همین زمان نیروهای اسلامی و فرقه وهابی عربستان سعودی با رخنه در نهادهای لاییك دولتی راه خود را به سوی جمهوری های مسلمان نشین شوروی سابق و فدراسیون روسیه باز كردند. گروه های بنیاد گرای اسلامی با وجود ایدئولوژی ضد آمریكایی به صورت غیرمستقیم به منافع استراتژیک واشنگتن خدمت می كردند. بعد از خروج نیروهای شوری از افغانستان، جنگ داخلی به همان شدت سابق ادامه یافت. طالبان از طرف بنیادگرا های پاكستان، جریان دیوبندی (منطقه ای در ایالت اوترپرادش هند) و حزب سیاسی شان "مجمع علمای اسلام" حمایت می شد. در سال ۱۹۹۳ حزب جمعیت العلمای اسلام با ائتلاف با نخست وزیر بی نظیر بوتو به قدرت حكومتی رسید و بین این حزب و سازمان اطلاعات پاكستان - آی. اس. آی- ارتباط برقرار شد. در سال ۱۹۹۶ با سقوط حكومت تنظیمی، طالبان نه تنها یك حكومت اسلامی رادیکال را پایه گذاری كردند، بلكه پایگاه های تعلیم نظامی افغانستان را به بخش نظامی حزب "جمعیت العلمای اسلام" سپردند. این مجمع با پشتیبانی وهابیون عربستان سعودی نقش مهمی در به كارگیری داوطلبان جنگ در بالكان و شوروی سابق ایفا كرد. هفته نامه جینس دیفنس در همین مورد می نویسد: "نیمی از نفرات و مهماتی كه به دست طالبان می رسیدند از طریق پاكستان و به واسطه گری ای. اس. ای انجام می شد. " چنین به نظر می رسد كه بعد از خروج نیروهای شوروی، هر دو طرف رقیب در جنگ داخلی افغانستان یعنی اتحاد شمال و طالبان كمك های سازمان سیا را از طریق ای. اس. ای دریافت می كردند. با پشتیبانی آی. اس. آی كه خود مورد حمایت سازمان سیا بود دولت اسلامی طالبان هم در خدمت منافع ژئوپولیتیك آمریکا قرار گرفت و از همین رو مصائبی كه طالبان طی سالیان دراز به مردم و مخصوصا زنان تحمیل می كردند، مانند جلوگیری از تحصیل و اشتغال و اجرای قوانین شرعی(قصاص) با چشم پوشی واشنگتن روبرو شد. قاچاق مواد مخدر در هلال طلایی همچنین در خدمت تامین كمك مالی به ارتش مسلمان بوسنی در ۱۹۹۰ و بعدها به ارتش آزادی بخش كوسوو موسوم به " اوچیكا" قرار گرفت. حتی چند ماه قبل از حمله های تروریستی یازدهم سپتامبر، مزدوران “مجاهدین” شبكه القاعده زیر نظر مشاوران نظامی آمریكایی در كنار تروریست های اوچیكا در حمله به مقدونیه شركت كردند.

جنگ چچن

من مرغ بی ترانه ام آزاد کن مرا

ویرانه ی زمانه ام آباد کن مرا

شبها غم تو همدم تنهایی منست

هممراه غم بیا و شبی شاد کن مرا

نه گنبد فراموشخانه ییست

پا بر سر زمانه بزن یاد کن مرا

دنیا برای مرغ دلم غیر دام نیست

 ای دست غیب زین قفس آزاد کن مرا.

 اسماعیل باسایف و الخطاب رهبران اصلی شورشیان چچن - منطقه خود مختار فدراسیون روسیه - در پایگاه های نظامی افغانستان و پاكستان زیر نظر سازمان سیا تربیت و توجیه سیاسی شده بودند. طبق اظهارات ژوزف بولانسكی سرپرست گروه " تحقیق درباره تروریسم و جنگ های نامنظم" كنگره آمریكا، در سال ۱۹۹۶ طی یك جلسه سری در موگادیشو سومالی جنگ چچن برنامه ریزی شد. شركت كنندگان در این جلسه بنلادن و مقامات بلندپایه سرویس اطلاعاتی ایران و پاكستان بودند. نقش سرویس اطلاعات نظامی پاكستان به مراتب فراتر از تامین سلاح و تربیت شورشیان چچن بود. در حقیقت این سازمان و ماموران اسلامی رادیكالش رهبری این جنگ را عهده دار بودند. لوله های اصلی نفت روسیه از چچن و داغستان می گذرد و حتی اگر واشنگتن تروریسم اسلامی در  چچن را محكوم كند نباید فراموش كرد كه سود برندگان اصلی از جنگ چچن شركت های نفتی آمریكایی و انگلیسی هستند كه در رقابت با روسیه قصد دست اندازی به منابع دریای خزر را دارند. آی. اس. آی پاكستان نقش مهمی در سازمان دادن و تربیت هر دو ارتش اصلی چچن دارد كه نفرات آن ها به ۳۵ هزار تن سرمی زند و قبلآ تحت رهبری باسایف و الخطاب قرار داشتند. در سال ۱۹۹۴ آی. اس. آی از طریق نیروهای ارتش ترتیبی داد كه باسایف و افسران مورد اعتماد وی به صورت فشرده دوره های تربیت اسلامی و جنگ چریكی را در خوست در پایگاه امیر معاویه طی كنند. این پایگاه را سیا و ای. اس. ای در سال ۱۹۸۰ تاسیس كردند و گلبدین حكمتیار آن را اداره می كرد. در ژوییه ۱۹۹۴ كمی بعد از اتمام تعلیمات در افغانستان باسایف به پایگاه "مركزی داگر" در پاكستان برای تكمیل آموزش های جنگ چریكی فرستاده شد. در پاكستان باسایف با افسران ارشد امنیتی و نظامی پاكستان نظیر ژنرال آفتاب شعبان میرانی وزیر دفاع، ژنرال نصرالله بابر وزیر داخله، و رهبر آی. اس. آی ژنرال اشرف كه مستقیما مسئول عملیات مخفی بود آشنا شد. (این افسران در حال حاضر همگی بازنشسته هستند) این تماس ها حقیقتا برای باسایف مفید و مثبت بود. در سال ۱۹۹۵ باسایف با تعلمیات كافی و لازم مامور شد به قوای روسیه حمله كرده، نخستین جنگ چچن را آغاز كند. سازمان باسایف ارتباط محكمی با مافیای روس و ارتش آزادی بخش اوچیكا كوسوو برقرار كرد. براساس گزارشات سرویس اطلاعاتی روسیه اف. اس. ب. رهبران جنگ چچن با واسطه شركت های مستغلاتی شروع به خرید خانه در كوزوو كردند. سازمان باسایف در فعالیت های غیرقانونی از قاچاق مواد مخدر، قاچاق اسلحه، چاپ اسکناس تقلبی، فحشا، آدم ربایی گرفته تا قاچاق سلاح هسته ای و خرابكاری لوله های نفت و گاز روسیه شركت داشت. این فعالیت ها و همچنین سفید كردن پول های قاچاق مبالغ لازم را برای استخدام مزدور و خرید اسلحه در اختیار باسایف قرار می داد. در دوران تعلیمات در افغانستان باسایف با الخطاب سعودی كه به عنوان فرمانده “مجاهدین” داوطلب در افغانستان می جنگید آشنا و متفق شد. باسایف به محض برگشت به گروزنی در سال ۱۹۹۵ از الخطاب دعوت كرد پایگاهی نظامی جهت تعلیم “مجاهدین” چچنی برپا سازد. براساس گزارشهای بی. بی. سی. بودجه اعزام الخطاب به چچن از طرف "سازمان بینالمللی كمك های اسلامی” مستقر در عربستان سعودی تامین شد. این سازمان از مساجد و ثروتمندانی كه راه خود را به چچن بازكرده اند كمك مالی دریافت میكند.  نابودی نهادهای لاییك كشورهای مسلمان نشین شوروی سابق در جهت منافع استراتژیک آمریكا در منطقه قرار دارد. در جمهوری های آسیای مركزی، چچن و داغستان كه عضو فدراسیون روسیه هستند سنت های لاییك پذیرای قوانین اسلامی نیستند. جنگ نیروهای شورشی چچن بر ضد مسکو در فاصله سال های ۱۹۹۶- ۱۹۹۴ به اضمحلال نهادهای لاییك دولتی منجر شد. زیر فشار شبه نظامیان اسلامی، در تعداد زیادی از موسسات دولتی چچن سازمان های موازی تشكیل شد. در بعضی از دهات و شهرهای كوچك با توسل به رعب و وحشت دادگاه های اسلامی براساس قوانین شریعت ایجاد شدند. برپایی این دادگاه های شرعی از جمله شرط های بود كه عربستان سعودی و كشور های حوزه خلیج فارس برای كمك به ارتش شورشیان قرار داده بودند. مردم محلی شدیدا در برابر برپایی این دادگاهها مقاومت كردند. قاضی القضات دادگاههای اسلامی در چچن شیخ ابو عمر بود. او در سال ۱۹۹۵ به چچن آمد تا در صف “مجاهدین”ی كه زیر رهبری الخطاب جنگ می كردند به بنیاد گرایان اسلامی چچن كه از اسلام اطلاعات ناچیزی داشتند تعلیمات دینی بیاموزد. در همین دوران در روسیه زیر رهبری یلتسین، براساس سیاست تحمیلی صندوق بینالمللی پول، نهادهای دولتی و اجتماعی فدراسیون روسیه یكی پس از دیگری به ورشکستگی كشیده می شدند. در نتیجه بنیادهای شرعی كه از طرف عربستان سعودی تامین مالی می شد، به تدریج جانشین نهادهای دولتی و اجتماعی فدراسیون روسیه در چچن می شدند. جنبش وهابیت عربستان سعودی نه تنها سعی می كرد نهادهای اجتماعی در داغستان و چچن را در كنترول خود بگیرد بلكه می كوشید جای رهبران موسوم به صوفی مسلك این نواحی را اشغال كند، چون در حقیقت هم رهبران این سازمان های محلی و هم صوفی ها با شورشیان اسلامی مقابله می كردند. گروه های وهابی هرچند اقلیت كوچكی را تشكیل می دهند، از پشتیبانی مالی و نظامی قابل ملاحظه ای برخوردار بودند. آنان در چچن می خواستند با پاشیدن تخم وحشت در میان توده ها و با ایجاد انارشی و نقض قوانین موجود ایدئولوژی اسلامی انحصار طلب خویش را بر جامعه تحمیل كنند. حتی اعتقادات اسلامی موجود مردم محلی نیز پذیرای چنین گروه های نبود. هدف آنان بیشتر ایجاد نفاق برای رسیدن به اهداف خویش است تا برقراری یك حكومت اسلامی. این گروه ها در حقیقت فرقه های آنارشیستی هستند كه ازاتیكت اسلامی استفاده می كنند.

پشتیبانی از گروههای جدایی طلب هندوستان

به داغت آرزو مرد و هوس سوخت

 در این آتشفشان حتی نفس سوخت

خدایا سوز دل را با که گویم

که زیبا مرغک من در قفس سوخت.

سازمان اطلاعات پاكستان – آی. اس. آی - به موازات فعالیت های مخفیانه در شوروی سابق و بالكان، از سال ۱۹۸۰ پشتیبانی از شورش های اسلامی جدایی طلب جامو- كشمیر هندوستان را آغاز كرد. هرچند این شورش ها به صورت رسمی از جانب واشنگتن محكوم شده است اما سرویس امنیتی پاكستان در كلیه این عملیات از حمایت نهانی آمریكا برخوردار بوده است. هم زمان با امضای قرارداد صلح در ژنو و خروج نیروهای شوروی از افغانستان آی. اس. آی در تشكیل " جنبش “مجاهدین” حزب الله كشمیر" مشاركت كرد. سپاه طیبه و جیش محمد دو گروه ایجاد شده توسط پاكستان مسئول حمله تروریستی به پارلمان هند در سال ۲۰۰۱ بودند كه هند و پاكستان را به آستانه جنگ كشاند. این دو گروه به صورت مخفی زیر حمایت ای. اس. ای پاكستان قرار دارند. تهاجم هماهنگ به پارلمان هند و بدنبال آن شورش های قبیلهای در گوجر اد در اوایل سال ۲۰۰۲ اوج عملیاتی بود كه آی. اس. آی از سال ۱۹۸۰ با پول های بدست آمده از قاچاق مواد مخدر آغاز كرده بود. تكراری است اگر بگوییم این عملیات تروریستی كه زیر حمایت ای. اس. ای انجام میشود در خدمت منافع ژئوپولیتیك ایالات متحده آمریكاست. این امر نه تنها در جهت بی ثباتی، تجزیه و تضعیف اتحاد هندوستان عمل می كند بلكه می تواند مقدمه جنگ منطقه ای بین هند و پاكستان نیز باشد. شورای پرقدرت روابط خارجی آمریكا – سی. اف. ار. - كه به صورت پنهانی خطوط عمده سیاست خارجی آمریكا را تعیین می كند، حمایت ای. اس. ای پاكستان از دو گروه نامبرده جیش محمد و سپاه طیبه را به روشنی تایید می كند. در گزارش این شورا از جمله تاكید میشود كه "دولت پاكستان از طریق ای. اس. ای پول، اسلحه و پایگاه تمرینات نظامی در اختیار دو گروه جیش و سپاه گذاشته و آن ها را در عبور از مرز یاری كرده است. "این كمك ها با این امید انجام می شد كه "جهاد" و جنگ مقدسی نظیر آنچه بریگاد بینالمللی اسلامی برعلیه اتحاد شوروی در افغانستان به راه انداخته بود در كشمیر نیز به صورت طولانی مدت توسط اسلامگرایان به راه افتد.

 (از پرسش و پاسخ شورای روابط خارجی آمریكا)

- سوال: گروه های مذکور(سپاه طیبه و جیش محمد) منبع مالی دیگری به جز حكومت پاكستان داشتند؟

- پاكستانی ها و كشمیری های مقیم انگلیس سالانه میلیون ها دالر برای آنان می فرستادند.

وهابیون خلیج فارس هم به آنان كمك می كردند.

- سوال: تروریست های اسلامی كشمیر با القاعده در ارتباط هستند؟

- در سال ۱۹۹۸ فاروق كشمیری خلیل رهبر "حركت" زیر اعلامیه بنلادن را كه در آن حمله به منافع ایالات متحده و متحدانش و غیر نظامیان آمریكا خواسته شده بود امضا نمود. براساس سخنگویان آمریكا و هندوستان بنلادن گروه جیش را از نظر مالی تامین می كرد و "مولانا مسعود ازهر" موسس گروه جیش به كرات برای ملاقات بنلادن به افغانستان مسافرت كرده بود.

- سوال: طرفداران این گروه های اسلامی در كجا تعلیم دیده بودند؟

- بیشتر آن ها در همان مدارس و آموزشگاههای تحصیل كرده اند كه طالبان و مبارزان خارجی افغانستان در آنجا تعلیم می دیدند. ولی دوره های نظامی را در پایگاه های واقع در افغانستان و یا در دهات كشمیر كه به وسیله پاكستان اداره می شود به پایان رسانده اند. گروه های افراطی اسلامی جدیدآ مدارس علمیه در كشمیر تاسیس كرده اند.  مطلبی را كه شورای روابط خارجی آمریكا بدون ذكر از آن می گذرد ارتباطات بین این گروهها و سازمان سیای آمریكاست. همان طور كه برژینسكی كه خود عضو شورای روابط خارجی هست متذكر می شود بریگاد اسلامی بینالمللی یكی از تولیدات سازمان سیاست.

شورش ها در چین

برای درك بهتر مفهوم "جنگ نوین" ایالات متحده حائز اهمیت است كه به كمك آی. اس. آی به شورش های اسلامی در مرزهای غربی چین با افغانستان و پاكستان نیز اشاره كنیم. در حقیقت چند جنبش اسلامی كه در جمهوری های مسلمان نشین شوروی سابق فعال هستند، در چین نیز در دل جنبش جدایی خواه تركستان و ایغور در منطقه زین جیانگ ایغور حضور فعال دارند. این گروه های جدایی خواه كه شامل گروه های تروریست تركستان شرقی "حزب اصلاحطلب اسلامی”، "اتحاد و وحدت ملی تركستان شرقی”، " سازمان آزادی ایغور" و"حزب جهاد ایغور" آسیای مركزی می باشند از طرف گروه القاعده تعلیم نظامی و پشتیبانی مادی می شوند. هدف این شورش های اسلامی در چین كه به پشتیبانی ای. اس. ای پاكستان و القاعده انجام می شوند ایجاد یك خلافت در منطقه است. این دستگاه خلافت، كشورهای ازبكستان، تاجیكستان، قرقیزستان و منطقه خودمختار ایغور در چین (تركستان شرقی) را دربر می گیرد. طرح خلافت در حقیقت اقدامی بر علیه تمامیت ارضی چین است. این جنبش های جدایی خواه با حمایت مالی "بنیادهای” وهابیون و دولت های حوزه خلیج فارس در مرزهای غربی چین در خدمت منافع استراتژیک ایالات متحده در آسیای مركزی هستند. علاوه بر آن برخی از محافل قدرتمند آمریکایی از جدایی خواهان تبت نیز حمایت می كنند. واشنگتن با پشتیبانی نهایی از جدایی خواهی در منطقه زینگ جیانگ ایغور كه توط آی. اس. آی انجام می دهد در حقیقت به دنبال ایجاد آشوب و هرج و مرج در جمهوری خلق چین است. علاوه براین "عملیات مخفی” ایالات متحده به صورت علنی پایگاه های نظامی خود را در افغانستان و چند جمهوری اتحاد شوروی سابق، در جوار مرزهای غربی چین مستقر كرده است. نظامی ساختن دریای چین (جنوبی) و تنگه تایوان در خدمت همین استراتژی قرار دارد. سیاست خارجی ایالات متحده در جهت جلوگیری از بنیاد گرایی اسلامی نیست، بلكه دقیقا بر عكس بالا بردن موج بنیاد گرایی اسلامی در خاورمیانه و آسیای مركزی از اهداف پنهانی واشنگتن است. سیاستهای جدید ایالات متحده بیش از پیش در جهت پشتیبانی از بنیاد گرایی و تروریسم بینالمللی قرار دارد. هدف ایالات متحده دامن زدن به آشوب در جوامع مختلف برای جلوگیری از اتحاد جنبش های اجتماعی است كه می توانند به مخالف با امپراطوری آمریكا اقدام نماید. به همین لحاظ واشنگتن از طریق عملیات مخفی سازمان سیا به رشد بنیاد گرایی اسلامی در چین و پاكستان كمك می نماید. در كلیه كشورهای در حال توسعه رشد سازمان های بنیاد گرا و سكتاریست در جهت تامین منافع آمریكاست. این جنبش های گوناگون و شورش های مسلحانه بیشتر در كشور های بروز می كند كه نهادهای ملی دولتی زیر تاثیر اصلاحات اقتصادی تحمیلی از طرف صندوق بینالمللی پول نابود شده اند. سیاست های اقتصاد درمانی صندوق بینالمللی پول تقریبا همیشه موجد برخوردهای قومی و اجتماعی است و به نوبه خود این وضعیت باعث ظهور بنیاد گرایی و خشونت می شود. سازمان های بنیاد گرا نهادهای لاییك را نابود می كنند و خود جانشین آن ها می شوند. به بیان دیگر بنیاد گرایی به تفرقه قومی و اجتماعی كمك می كند و باعث می شود مردم نتوانند به صورت یكپارچه با امپراطوری آمریكا مخالفت كنند. این سازمان ها مثل طالبان می توانند "مواضع ضد عمو سامی” به خود بگیرند كه به هیچ عنوان نمی تواند منافع اقتصادی و ژئوپولیتیك آمریكا را به طور واقعی تهدید كند.

 

 

 

 

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

www.esalat.org