تاريخ سخن ميگويد : چگونه آمريکا شکارافراطيون شد؟
تهيه ، تدوين وپژوهش )راد مرد)
این گنبد گردنده خدایی دارد
وین عمر گرانمایه بهایی دارد
ای بی خبر از مقصد خود آگه باش
کاین رفتن ما را به جایی دارد.
)قسمت ششم)
ازشکل گيري طالبان تا اجلاس بن
بلی جشن است ا ند ر کشورما
بجز غم هیچ از شا دی ا ثرنیست
درآ ن ما تم سر ا ی ظلم و اند وه
بو د با ران غم اما سپر نیست .
چسا ن جشن است زآ ن شهر بخو ن تر
صد ا ی کو د ک افسر د ه آ ید
نو ا ی ما در ا ن د ا غ د ید ه
غر یو طفل ما د ر مر د ه آ ید .
بلی جشن ا ست غم آر د سری غم
همی گو یم به اشک دید ه گو یم
غم و درد و فر ا قی نو جو ا نا ن
بر ا ی مر د م غمد ید ه گو یم .
مبا ر ک جشن ا ن کو د کی را
که در خو ن پد ر آ لو د ه بینم
به جا ی پهلو ی پر مهر ما در
به خا ک و خو ن کنو ن افتید ه بینم.
مبا ر ک جشن ان د ختر ی را
نمو د ه فقر قلبش را نشا نه
چو ا بر ی نوبها ران ا شکر یز د
ز جو ر ی و حشت و ظلم ز ما نه .
مبا ر ک با د جشن ا ن ما در ی را
که فر زند ش بخو ن غلطید ه پیش ا ش
شد ه چون خا نه ها ی شهر کا بل
ز دست ظا لما ن قلب پر یش ا ش .
مبا رک جشن ا ن پیر مر د ی
ز د ست جنگها آ و ا ر ه گشته
تما م هستی اش را چور کر د ند
به غر بت خسته و بیچا ر ه گشته.
مبا ر ک بر عرو سا ن جشن با د ا
که شو هر ها یشا ن را سر بر ید ند
در ین کشور تفنگد ا را ن بی ر حم
خو ن قلب فگا ر ش را چشید ند .
مبا ر ک با د جشن آ وا ر ه گا ن را
که در غر بت ز کشو ر دو ر با شند
به غر بت روز ها خسته و بیما ر
ز دور ی و طن ر نجو ر با شند .
پس از اينكه جنبشى به نام «طالبان» در پاييز 1373 از مرز«سپين بولدك» پيشروى سريع و غيرقابل انتظار خود را به سوىشهر مهم و استراتژيك قندهار، موطن سلاطين 250 ساله افغانستانشروع نمود; حركت آنها، ناظران و تحليلگران داخلى و خارجى راسخت دچار شگفتى ساخت. كمتر كسى مىتوانست تصور نمايد كه جنگهاىدامنهدار داخلى در افغانستان كه تاكنون تلفات و ويرانيهاىبىشمارى را به همراه داشتهاست (بدون اينكه تغييرى در توازنقوا بين طرفهاى درگير به وجود آورده باشد)، روزى به دستيكگروه ناشناخته و نوپا به پايان خود نزديك شود. جنبش طالبانبر خلاف تصور تمامى محافل سياسى جهان كه همواره در پى راهحلهاىشكستخورده «سياسى» در اين كشور بودند، بر روش نظامىگرىپافشارى نموده و به دور از هياهوى داخلى و بيرونى بهلشكركشىهاى خود در ولايات مختلف اين كشور ادامه داد و پس ازچهار سال جنگ و گريز، سرانجام توانست مهمترين پايگاههاى احزابجهادى را فتح نموده و حضور خود را در غرب (هرات)، شمال (مزارشريف و شبر غان) و مركز (باميان و هزارجات) و مهمتر از همه دركابل، پايتخت افغانستان تا حدودى تثبيت نمايد. ظهور ناگهانىاين گروه در معادلات سياسى و نظامى افغانستان و موفقيتهاىنظامى آن در 90 درصد از خاك اين كشور، حدسها و احتمالات زيادىرا درباره ماهيت، نيت و اهداف و روابط خارجى آنها به وجودآورده است. تحليلگران سياسى، مطالب فراوانى در زمينه ابعادسياسى اين جنبش و پيامدهاى احتمالى آن در منطقه، به بيان وقلم درآورده و احتمالات متعددى را در اين خصوص ابراز داشتهاند.و از طرف ديگر، افكار سختگيرانه مذهبى جنبش طالبان كه تحتعنوان «اجراى احكام شريعت» و تشكيل دولت ناب اسلامى به اجراگذاشته مىشود، تشويشهاى بيشترى را در داخل كشور و منطقه باعثگرديدهاست. اما علىرغم نگرانيهاى به وجود آمده از ناحيهافكار سختگيرانه و انعطافناپذير رهبران اين گروه كه ريشهاصلى در نگرانيهاى سياسى ناشى از اين جنبش به شمار مىرودتحليلها و ارزيابيهاى كمترى در خصوص افكار و عقايد آنها بهعمل آمده است. احتمالا نوپايى اين جنبش و نيز عدم استقرار كاملآن در افغانستان و شكل نگرفتن يك دولت آرمانى مورد نظر آنهاكه زمينه را براى اعمال سياستهاى واقعى جنبش فراهم سازد، سببگرديده است تا افكار جنبش به روشنى براى همگان روشن نگردد ويا اينكه در خارج از مرزهاى افغانستان، به خوبى انعكاس نيابد.با وجود همه اين ابهامات و محدوديتها، جا دارد كه در خصوصتفكر سياسى مذهبى جنبش طالبان توجه لازم به عمل آمده وزواياى فكرى آنان به بحث و بررسى گرفته شود. مقاله حاضر باتوجه به ضرورت ارزيابى مبانى فكرى و اعتقادى جنبش طالبان كهتاكنون كمتر به آن پرداخته شده است، هم خود را بر اين مهممعطوف داشته و از ارزيابى ابعاد سياسى و وابستگىهاى خارجى وسياستهاى كشورهاى منطقه و جهان كه احتمالا در شكلگيرى طالباننقش داشتهاند، چشمپوشى مىكند. ارزيابى ما از مبانى فكرى جنبشطالبان بر دو محور تمركز خواهد يافت; يكى محور مذهبى و دينى;دوم، محور قومى و قبيلهاى; زيرا ما معتقديم كه سنتهاىقبيلهاى كه طالبان از ميان آن برخاسته، تاثير قابل توجهى درتفسير دينى طالبان از مذهب داشتهاست. اما از اين نكته نبايدغافل شد كه دسترسى به منابع مورد نياز، امرى بسيار دشوار وبعضا ناممكن بودهاست; لذا نوشتار حاضر صرفا گامى ابتدايى دراين زمينه شمرده شده و انتظارى بيش از اين نخواهد داشت.
«تفكر» اصولا پديده آنى و ناگهانىنيست كه به دور از هر عامل ديگرى ناگاه به صورت جامع و مانعدر نقطهاى به ظهور رسد و سپس به سرعت گسترش پيدا كرده و محيطاطرافش را تحت تاثير جاذبههايش قرار دهد. تفكر و انديشه،جريانى است كه طى يك دوران طولانى بر اثر فراهم شدن زمينهها وشرايط اجتماعى و زمانى به تدريج انسجام حاصل نموده و شكوفامىشود. ارزيابى هر جريان فكرى، نيازمند مطالعه پيشينه تاريخى،شرايط اجتماعى و عوامل زمانى و مكانى متعلق به آن جريان فكرىمىباشد. بنابر اين، اگر بخواهيم يك ارزيابى كوتاه از تفكر ومبانى فكرى جنبش طالبان به دست دهيم، ابتدا ضرورى استبهبررسى انديشههاى رايج در محيط ظهور و انعقاد هسته اوليهطالبان پرداخته و ارتباط حال و گذشته طالبان و همفكران آن رابا محافل فكرى و آموزشى آنان و نيز زمينهها و شرايط زمانى ومكانى ذىدخل در تاثيرپذيرى فكرى آنها را بازگو نماييم و پساز ارزيابى كوتاه از بستر فكرى طالبان، به بررسى اصلتاثيرپذيرى فكرى و مبانى تفكر آن، كه محصول شرايط و عواملنامبرده مىباشد، بپردازيم. در اين بخش از اين مقاله، مطالب ماپيرامون همين دو محور مطرح خواهد شد. جنبش طالبان، جنبشى است تشكيليافته از علما و طلاب مدارس دينى افغانى كه عمدتا در پاكستانتحصيل كردهاند. تعداد اين محصلين علوم دينى كه در دو دهه اخيردر داخل شهرهاى پاكستان و اردوگاههاى متعلق به مهاجرين در دوايالت «بلوچستان» و «سرحد» مشغول فراگيرى علوم قرآنى وحديثى بودهاند، به هزاران نفر مىرسد. پس از كودتاى سال 1357 در افغانستان و اشغال اين كشور به وسيله ارتش اتحادشوروى سابق در زمستان سال 1358، صدها هزار شهروند افغانى ازشهرها و روستاهايشان به جانب پاكستان مهاجرت كردند. اينمهاجرين، اكثرا در داخل اردوگاههايى كه از طرف دولت پاكستان وسازمان ملل با حمايتهاى وسيع مالى كشورهاى غربى و عربى تاسيسشده بود، اسكان داده شدند. نسل جديد اين مهاجرين كه دراردوگاهها و يا شهرهاى پاكستان نشو و نما يافته بود، به راحتىجذب مدارس دينى موجود در اين كشور گرديده و در آنجا مشغولفراگيرى علوم دينى گرديدند. گرايش نسل جديد خانوادههاىمهاجرين به مدارس علوم دينى، دلايل ايدئولوژيكى و اجتماعىمتعددى داشت. مدارس و دانشگاههاى دولتى افغانستان به دليلگرايشهاى فكرى و انحرافى، خاطره ناخوشايندى در ميان شهرونداناين كشور از خود به يادگار گذاشته بود; خصوصا پس از تسلط چپبر افغانستان، مدارس دولتى، نمادى از انديشههاى چپى و ضد دينىشناخته مىشد. از طرف ديگر، در صفوف مجاهدين و مبارزين، حضورگسترده و بسيار فعال علما و طلاب جوان كه در دفاع از دين و وطنو استقلال كشور، دوشادوش ساير مردم به جهاد اشتغال داشتند، جلبتوجه مىنمود، اينان، علما و طلابى انقلابى بودند كه اكثرا نقشپيشاهنگى قيام و مبارزه را نيز دارا بودند. از يك سو، حاكميتفضاى ايدئولوژيكى بر ملتبه ويژه بر مجاهدين و پيشاهنگ شدنروحانيت در هدايت نهضت، نقش مدارس دينى و تحصيليافتگان آن رادر سطح جامعه به شدت افزايش داده و از طرف ديگر، هجوم گستردهمهاجرين به پاكستان، محدوديتهاى فراوانى را در زمينه مدارسجديد داخل اردوگاهها ايجاد نمود; به طورى كه امكانات محدوداين مدارس جديد، توان پوششدادن كامل نوجوانان و جوانان مهاجررا دارا نبود. اين در حالى بود كه مدارس دينى با كمترينامكانات خويش، مىتوانستبيش از ظرفيت واقعى خود، طلبه ودانشآموز دينى جذب نمايد. احزاب تندرو اسلامى پاكستان; مانند:جمعية العلماء اسلام. جماعت اسلامى و جمعيت اهل حديث، تحت تاثيرانگيزههاى دينى و نژادى (پشتونگرايى) به كمك مهاجرين افغانىشتافته و مدارس و مراكز آموزشى متعددى براى فرزندان آنهاتاسيس نمودند و يا اينكه آنها را در مدارس وابسته به خود، درشهرهاى مختلف پاكستان جذب كردند. «دهها مدرسه كه به وسيلهجمعيةالعلماى پاكستان (احتمالا جمعية العلماء اسلام نه پاكستان)بنيادگذارى شده بود، جوانان افغان را به خود جذب كردند.افغانها نيز از اينكه مدارس فوق الذكر، مجانى بوده و در آن،قرآن كريم و مسايل دينى تدريس مىشد، به اين مدارسپيوستند.» بنابر اين، اولين آموزههاى فكرى طالبان در اينمدارس انجام گرفت و طالبان نيز شديدا تحت تاثير مواد آموزشىآنها واقع شدند. قبل از شروع به هر نوع بررسى در خصوص چگونگىارتباط طالبان با اين مدارس و نيز نقش مدارس نامبرده در تربيتفكرى طالبان لازم مىنمايد تحليلى كوتاه از جريانهاى فكرى اسلامىدر كشور پاكستان به عمل آورده و جايگاه جمعية العلماى اسلام وجناح فكرى مربوط به آن را در ميان ساير جريانهاى اسلامى مطرحدر اين كشور، روشن سازيم. در يك تقسيم بندى كلى و عمومى،مىتوان سه جريان فكرى اسلامى عمده را در اين كشور ملاحظه نمودكه منشا اوليه تمامى آنها، در تفكر اسلامى به هند بزرگ (قبل ازتجزيه به هند، پاكستان و بنگلادش) برمىگردد. جريان اول، جريانبنيادگرايى افراطى است كه ريشه در افكار و انديشههاى شاهولىالله دهلوى (1703 - 1762) دارد. نهضتشاه ولىالله، در آغازيك نهضت فكرى فرهنگى بود كه اصلاح افكار دينى و خرافات زدايىرا از زندگى جامعه مسلمانان هند، هدف اساسى خود قرار دادهبود«اما پس از او، پسرش شاه عبدالعزيز (1746 - 1824) و نوهاش،شاه اسماعيل (1781 - 1831) ، آن را به يك جنبش اجتماعى سياسىتبديل كرده و عليه سلطه انگلستان موضع گرفتند.» در نيمهدوم قرن نوزدهم ميلادى، يكى از علماى برجسته پيرو نهضتشاهولىالله، به نام محمد قاسم نانوتوى در سال 1284 ه (1867م)مدرسه معروف «ديوبند» را در قصبهاى به همين نام، در ايالتاتارپراديش هند بنيانگذارى كرد. مدرسه «ديوبندى» به تدريجتبديل به يك مكتب فكرى ويژهاى گشت كه تا امروز، به افرادتحصيل كرده در آنجا و يا وابسته به طرز تفكر آن عنوان«ديوبندى» اطلاق مىشود. «بنيانگذاران اين مدرسه، حنفيانىسختگير و دقيق بودند و در مبادى تعليم و جزمانديشى، برعقايد و مذاهب كلامى اشعريه و ماتريديه مشى مىكردند.... مدرسهآنها، تجديد حيات علوم كلامى در هند مسلمان را وجهه «همتخودقرارداد و دانشهاى جديد را از مواد درسى خود حذف كرد.» مكتب ديوبندى پس از اينكه رنگ سياسى نيز پيدا نمود، علماىوابسته به آن با همكارى تعدادى از علماى وابسته به جناحهاىديگر، گروه «جمعية العلماى هند» را در سال 1919 به وجودآوردند. پس از تجزيه هند و به وجود آمدن پاكستان، شاخهانشعابى آن، تحت عنوان «جمعية العلماى اسلام، فعاليتهاى خودرا در پاكستان فعلى ادامه داد. «جمعية العلماى اسلام» بهرهبرى مؤسس جديد خود، مولانا بشير احمد عثمانى به حزب سياسىمذهبى ديوبندىها تبديل شد. اين حزب، امروز به دو گروه اكثريتو اقليت تقسيم گرديده است. رهبرى جناح اكثريت را مولانا فضلالرحمان و رهبرى جناح اقليت را مولانا سميع الحق به عهده دارد.اين دو رهبر، هر دو متعلق به گروه قومى پشتون هستند و از لحاظفكرى، طرفداران سرسخت قرآن و سنت و سيره خلفا و صحابه و معتقدبه نظريات علماى سلف و مخالف با اجتهاد و تجدد به شمارمىروند. روابط اين دو رهبر«پشتون تبار ديوبندى» با گروهطالبان بسيار عميق و ريشهدار است كه بعدا پيرامون آن توضيحبيشتر خواهيم داد. دومين جريان فكرى در پاكستان، جريان مولاناابو الاعلى مودودى (1903 - 1979) است كه با اندكتسامح مىتوان آن را جريان «اخوانى» در اين كشور ناميد.مولانا مودودى علىرغم اينكه شخصيتى بنيادگرا و تا حدودى متاثراز افكار اصلاحى شاه ولىالله دهلوى در قرن هيجدهم ميلادى است;اما با وجود اين، ميان انديشه و روش سياسى او با جمعيةالعلماى اسلام تفاوت زيادى مشاهده مىشود. مودودى معتقد بهبرخورد نقادانه با تاريخ صدر اسلام بوده و در باره نوع حكومتاسلامى، از «جمهورى الهى» (تئوكراسى جمهورى) نام برده است. مودودى در كنار تفكر سلفىگرى، از نوعى پذيرش روشهاى معاصردر نظام سياسى غافل نمىباشد. او به نظام چند حزبى و انتخاباتآزاد اعتقاد كامل داشته و استفاده از شيوههاى دولتدارى مدرنرا در حكومت دينى تجويز مىنمود و مىگفت: «تشخيص دادن افرادمورد اطمينان در محيط ما، با آن راهى كه مسلمانان اوليه اسلاممىپيمودند، امكان ندارد... بنابراين، بايد طبق مقتضيات زمانخود، راههايى را به كار بريم...» مودودى در سال 1941 ميلادىگروه «جماعت اسلامى پاكستان» را بنيانگذارى نمود. اين حزب،امروز بزرگترين حزب اسلامى در پاكستان به شمار مىآيد. رهبرىكنونى «جماعت اسلامى» را قاضى حسين احمد به عهده دارد. قاضىحسين احمد طرفدار وحدت اسلامى و مبارزه با نفوذ فرهنگ غربى است;اما روش مبارزاتى او كاملا مسالمتآميز و غيرانقلابى بوده وتحول فكرى فرهنگى را قبل از هر نوع تحولى در نظام سياسى،لازم و ضرورى مىشمارد. «جماعت اسلامى» در دوران جهادافغانستان از جمعيت اسلامى برهان الدين ربانى و حزب اسلامىحكمتيار قويا حمايت مىنمود.سومين جريان اسلامى در پاكستان جريان سر سيد احمدخان (1817 - 1898)است.سيد احمدخان الگوى مسلمان ليبرال در محافل روشنفكرى پاكستان شناخته شدهاست. او معتقد به مراجعه مستقيم و بدون واسطه به قرآن بهعنوان بهترين راه شناخت دين بوده و نقش «سنت» و «اجماع»را در منبعشناسى دين مورد ترديد قرار مىداد. سيد احمدخان تحتتاثير مكتب عقلگرايى و فلسفه طبيعى قرن نوزدهم اروپا قرارداشت و قرآن را تفسير علمى مىنمود. مهمترين ويژگى در تفكراحمدخان، گرايش او به نوگرايى غرب بود. گرايش غربى گرايانهسيد احمدخان، انگيزه خصومت مسلمانان سنتگرا با او گرديد وسرانجام او را متهم به ارتداد و انحراف از دين نمودند.مسلمانان روشنفكر دانشگاهى و تا حدودى «مسلم ليگ» (اگر آنرا يك حزب صرفا ملى ندانيم) از هواداران جريان سوم به شمارمىروند. اين سه جريان فكرى همان طورى كه اشاره گرديد، هر يكبه نحوى ريشه در افكار علماى مسلمان هند در دوران حتسلطهبريتانيا داشت كه عمدتا به افكار شاه ولىالله برمىگشت;انديشههاى اصلاحى شاه ولىالله، منشا پيدايش گرايشهاى متعدد ومختلف در شبه قاره شد. اما آنچه پايه واقعى انديشه دينى شاهولىالله را تشكيل مىداد، سلفىگرى يا بنيادگرايى از نوع مشابهوهابيتبود; تا آنجا كه دولت استعمارى بريتانيا او را متهم بهوهابيت كرد. اين سه جريان فكرى اسلامى به طور كل، اكثريت عمدهمسلمانان پاكستان را در برمىگيرند و از لحاظ صنفى،دربرگيرنده اصناف حوزوى، دانشگاهى و بازارى هر سه مىباشد.اما با وجود اين تقسيم بندى سهگانه از جريانهاى فكرى اسلامىدر اين كشور كه جنبه عمومى داشت، تقسيمبندى ديگرى نيز وجوددارد كه مربوط به مدارس دينى و علما و روحانيون مذهبى مىشود.شهرت و رسميت تقسيم بندى دوم در خصوص محافل حوزوى و مذهبى،بسيار قابل توجه مىباشد. در اين تقسيم بندى اخير، اكثر مدارسو علماى دينى سنتى، از لحاظ گرايشهاى كلامى و فقهى به دو گروهعمده و مهم تقسيم مىشوند، گروه «ديوبندى» و گروه«بريلوى». اين دو گروه، نماينده دو نوع تفكر كلامى و فقهى(در چارچوب فقه حنفى) است كه هر يك به تدريج داراى حزب سياسىمستقلى نيز گرديدند. ديوبنديها از نظر اعتقادى، شباهت كلى بهوهابيت پيدا كردهاند. آنها مانند وهابيت، در برابر سايرفرقههاى اسلامى، حساسيت زيادى نشان داده و از «توحيد و شرك»تفسير ويژهاى ارائه مىدهند; اما بريلويها حالت انعطافپذيرىبيشترى داشته و از «توحيد و شرك» هيچگاه تفسير سختگيرانهو مغاير با مشهور ارائه نمىدهند. بريلويها تا حدودى، گرايشهاىصوفيانه دارند. و در اعتقاد به «اولياء الله» نزديك به كلامشيعى مىانديشند. مؤسس مكتب بريلوى، شخصى به نام احمد رضاخانبريلوى (1856 - 1921) بود. «مكتب بريلوى در واكنش نسبتبهجنبش محمد بن عبدالوهاب و در مخالفتبا عقايد دينى شاه ولىالله،شاه اسماعيل و علماى ديوبندى پديدار شد.
نمايندهسياسى اين مكتب در پاكستان، گروه «جمعية العلماى پاكستان»به رهبرى مولانا شاه احمد نورانى و عبدالستار نيازى مىباشد. مكتب «ديوبندى» در پاكستان كنونى، نماينده «دين رسمى» بهشمار مىآيد و داراى اكثريت در ميان مسلمانان اهل سنت است.طرفداران ديوبندى در اين كشور، همواره در حال افزايش بودهاست; به ويژه در دو دهه اخير، رشد ديوبنديها به دليل رشدبنيادگرايى اسلامى در منطقه و سرمايه گذارىهاى وسيع عربستان وهمچنين حمايتهاى دولت ضياءالحق و جناح او از آنها، سرعتبيشترى يافته است. عمدهترين گروههاى وابسته به مكتب ديوبندىدر پاكستان ; عبارتند از: «جمعية العلماى اسلام»، «سپاهصحابه» و جمعيت «اهل حديث». اين سه جناح، متعلق به مكتبديوبندى و داراى عقايد مشابه و شعارهاى يكسان و حاميان خارجىواحدى هستند. تنها تفاوت اين سه جناح در اين است كه«جمعية العلماى اسلام» به رهبرى فضل الرحمان و سميع الحق، بهصورت يك حزب سياسى وارد صحنه سياسى كشور گرديدهاست; در صورتىكه «سپاه صحابه» و «اهل حديث» به ترتيب به فعاليتهاىنظامى و فرهنگى روآوردهاند. هماهنگى داخلى اين سه گروه درمبارزه عليه مخالفانشان بسيار قابل توجه مىباشد. جنبش طالبانافغانستان با هر سه گروه نامبرده ارتباط تنگاتنگى دارد و ازحمايتهاى معنوى و مادى و حتى انسانى همه آنها در اين چند سالبرخوردار بوده است. در عين حال، اين ارتباط با «جمعية العلماىاسلام» به دليل عوامل فرهنگى، زبانى و نژادى و نيز تجربهسياسى در عمل بيش از دو گروه ديگر بوده و هست. مولانا فضلالرحمان و سميعالحق، هر دو پشتونتبار بوده و در ايالتهاىبلوچستان و سرحد كه موطن اصلى پشتونهاى پاكستان به شمارمىآيد، داراى نفوذ فوق العادهاى هستند. طلاب علوم دينىافغانستان، رابطه تاريخى ديرينهاى با مدارس ديوبندى در شبهقاره هند داشتهاند. قبل از تجزيه هند و به وجود آمدن كشورى بهنام پاكستان در سال 1947، اكثر طلاب اهل سنت افعانستان براىادامه تحصيل به مدارس ديوبنديه در هند مىرفتند. عزيز احمدهندى در اين باره چنين مىگويد: «از سرتاسر هند و از جنوبآفريقا، مالايا، آسياى مركزى و ايران به خصوص افغانستان محصلينىبه ديوبند آمدند.» در دوران مولانا محمود الحسن (1850 1921) كه يكى از برجستهترين علماى نسل دوم مكتب ديوبندى بهشمار مىآيد، مدارس دينى زيادى با تفكر ديوبندى در يالتسرحدپاكستان، تاسيس شد. همزمان با اين دوره، مدارس متعلق به اهلحديث (جناح ديگر وابسته به ديوبند) نيز در ايالتسرحد شمالغربى بر فعاليتهاى خود افزودند «و مدارسى را در اترك، اكورهو در دره كتر... ايجاد كردند.» پس از به وجود آمدن كشورپاكستان، بيشترين طلاب اهل سنت افغانستان، مسير خود را از هندبه ايالتسرحد شمال غربى پاكستان تغيير دادند. ايالتهاىجنوبى و شرقى افغانستان عمدتا با مدارس ايالتسرحد پاكستانارتباط برقرار كرد; در حالى كه ولايات جنوب غربى و غربى اينكشور با مدارس ايالتبلوچستان پاكستان ارتباط برقرار نمود.نفوذ فرهنگى مدارس پاكستان در افغانستان، از اين زمان به بعدكاملا محسوس است. آثار علماى بزرگ ديوبندى از عربى و اردو بهپشتو ترجمه گرديده و در افغانستان به چاپ مىرسيد. عزيزالرحمان سيفى از مترجمين معروف آثار سليمان ندوى و شبلىنعمانى، نقش مهمى در اين امر داشته و ترجمههاى او در دهه 1340و 1350 به وسيله «پشتو تولنه» در كابل انتشار يافت. رگههاىتفكر ديوبندى از اين زمان به تدريج وارد افغانستان گرديد;اما بيگانگى آن با دين رسمى افغانستان، مانع از مقبوليت آن درسطح وسيع مىگرديد. آليورروا محقق و كارشناس غربى مسائلافغانستان درباره نفوذ تفكر ديوبندى در اين كشور در قبل ازانقلاب چنين مىنويسد:«بعد از تجزيه هند در سال 1947، بسيارىاز طلاب افغانى به مدارسى كه در نزديك آنها در ايالتسرحد شمالغربى ايجاد شده بود، رفتند. آنها عمدتا پشتون و بعضا نورستانىو بدخشانى بودند. برخى از آنان به ايديولوژى اهل حديث گرويدندو هنگام بازگشتبه افغانستان، در مقابل تصوف و مذهب حنفىمبارزه كردند. مثلا زيارتهاى محلى را تخريب مىنمودند. حنفيهامعمولا آنها را «وهابى» مىناميدند; لكن آنها، خود را سلفىمىخواندند.» ارتباط فكرى بين طلاب و علماى افغانستان از يكطرف و مدارس تحت نفوذ مكتب ديوبندى در پاكستان از طرف ديگر،در طول دهههاى گذشته كم و بيش برقرار بوده است. اين ارتباط، تاقبل از دوران جهاد افغانستان، حالت طبيعى و آرامى داشت; اماپس از آغاز جهاد، ناگهان دگرگون شده و روند شتابآلودى به خودگرفت. شتاب اين روند زمانى بيشتر محسوس گرديد كه پاكستان وعربستان تصميم گرفتند به جاى حمايت از احزاب ميانهرو اسلامىدر قضيه افغانستان، از احزاب تندرو اسلامى حمايتبه عمل آورند.پس از همين مساله بود كه جمعية العلماىاسلام و اهل حديثباپشتوانه مالى و سياسى قوى، طرحهاى بنيادى و درازمدتى را براىمهاجرين و مجاهدين افغانى روى دست گرفته و با حوصلهمندى تمام،براى اجراى كامل آن وارد عمل شدند. «اهل حديث» با حمايتهاىمالى و فكرى مؤسسات خيريه عربستان، علاوه بر توسعه برنامههاىفرهنگى و آموزشى خود در داخل پاكستان، و در ولايتهاى شرقىافغانستان نيز وارد فعاليت گرديد. هواداران افغانى اهل حديثدر ولايتهاى كتر و بدخشان و مناطق نورستان شمالى،«امارتهايى» به سبك دولت وهابى عربستان تاسيس نمودند.مولوىافضل كه ابتدا در ديوبند و سپس در اكوره (ايالتسرحد پاكستان) تحصيل كرده بود، پس از بازگشت در منطقه اصلى خود، بارگ متل،«دولت اسلامى افغانستان» را تاسيس كرده و قبيله كاتى را بهوهابيتسوق داد. يكى از شاگردان مولوى افضل به نام مولوىشريقى (sharigi) امارت وهابى خود را در اطراف ارگو در استانبدخشان ايجاد كرد، و در «كتر» مولوى جميل الرحمان تحصيلكرده مدرسه ثلثين پيشاور، دولت «وهابى» را در دره پيچ بنياننهاد. اين افراد، همزمان با فعاليتهاى نظامى سياسى بهفعاليتهاى فرهنگى و تبليغى نيز اشتغال داشتند; اما رقابتهاىسياسى با ديگر فرماندهان محلى كه وابسته به احزاب ديگرمجاهدين بودند، مجال زيادى به اين مولويها نداده و سرانجام دونفر اخير به قتل رسيدند. «جمعية العلماى اسلام»شاخه فضل الرحمان نيز در طول دوره جهاد و دهه پس از آن،دامهاى گستردهاى را در يالتبلوچستان و سرحد براى شكار نسلجوان مهاجرين گسترانيده بود. جمعية العلماى اسلام در طولسالهاى جهاد، رابطه نزديكى با مجاهدين به ويژه «حركت انقلاباسلامى» مولوى محمد بنى محمدى و قوم درانى در ولايات قندهار وهلمند داشته است. اين حزب از لحاظ فكرى، شاخه «جمعيت طلباىحركت انقلاب اسلامى» را كه در بلوچستان مركزيت داشت، تغذيهمىكرد. طلاب وابسته به حركت انقلاب اسلامى و متاثر از تفكرديوبندى، در سختگيرى بر حفظ ظواهر اسلامى و مخالفتبا وسايلصوتى در جبهههاى مجاهدين در دوران جهاد شهرت داشته و با هرنوع تمايلات غيرشرعى شديدا مقابله مىنمودند. رفتار خشونتآميز وسختگيرانه طالبان و حركت انقلاب اسلامى در برخى مناطقافغانستان در زمان جهاد زبانزد همگان بود. اما آنچه سرانجاماز طالبان و حامى پاكستانى آنان، «جمعية العلما» چهرهاىقهرمان و ناجى به تصوير كشيد، تحولاتى بود كه پس از سال 1373در صحنه نظامى سياسى افغانستان نمايان گشت. در اين تحولات«جمعية العلماء» از لحاظ فكرى و ايديولوژيكى و حتى عملى نقشكليدى در بسيج طالبان به عهده داشته و دارد; زيرا«جمعية العلماى اسلام» نقش مؤثرى را در زمينه تعليم و تربيتاطفال و نوجوانان، تحت نام عقيده و مذهب، ايفا كرد.» مشتركات فرهنگى، قومى، زبانى و قبيلهاى سبب جذب جوانان افغانىدر مدارس جمعية العلماى اسلام شد، كه در نتيجه، عامل گرايشناخودآگاه آنان به آموزههاى ديوبندى جمعية العلماى اسلام نيزگرويد. «طالبان كه بينش وسيع نداشته، از قراء و قصبات، راسابه مدارس جمعية العلماى اسلام پيوستهاند و يكباره، به مريدانبلاقيد ديوبنديها مبدل گشتند. لذا تعبير سختگيرانه طالبان ازاسلام و تعصب ديوانهوار آنها در برابر زنان كه با عنعنات قومپشتون نيز هماهنگى دارد، از آنجا ناشى شده است» به طوركلى، مدارسى كه متعلق به جناح ديوبندى در پاكستان بوده و طلابدينى را در آنها بر اساس آموزههاى ديوبندى آموزش مىدهند، بعضاقرار ذيل هستند: دارالعلوم حقانيه اكوره ختك در ايالتسرحد، مدرسه اشرفيه در لاهور، جامعه بنورى تاون ودارالعلوم كده در كراچى، دارالعلوم تندو الله يارخان در سند،جامعه مدينه در لاهور، مدرسه خيرالمدارس مولتان و چندين مدرسهمهم ديگر در كوئته بلوچستان.
با توجه به مطالبى كه پيرامون منابع تاثيرگذار بر انديشهطالبان و زمينه و بستر آموزش و پرورش آنان بيان داشتيم سير تفكردينى طالبان نيز تا حدودى روشن خواهد شد. تفكر دينى طالبان درحقيقت همان تفكر ديوبندى است كه نسخه بدل «وهابىگرى» درشبه قاره هند به شمار مىرود. جهت روشن شدن بهتر مبانى فكرىطالبان و ديوبندى، چند محور را در انديشه آنان مورد ارزيابىقرار مىدهيم. مهمترين اصل در انديشهسياسى ديوبندى و ساير گروههاى بنيادگراى افراطى از جملهطالبان، احياى اصل خلافت در نظام سياسى اسلام است. شاه ولىاللههندى سر سلسله نهضتبيدارى اسلامى در شبه قاره كه مكتب بنيادگراى ديوبندى نيز متاثر از افكار اوست، احياى خلافت اسلامى راركن اساسى در اسلامى شدن جامعه دانسته است. شاه ولىالله ماننداكثر دانشمندان اهل سنت، شيوه ايجاد خلافت اسلامى را در چهارمورد خلاصه مىكند: بيعت اهل حل و عقد، شورا، نصب و غلبه.جالب اينجاست كه شاه ولىالله يكى از ويژگيهاى خليفه را«شرافت نسبى و قومى» دانسته كه اين امر با تفكر امروزىطالبان كه خود را منتسب به يك گروه قومى برتر (پشتون) مىداند،كاملا سازگارى دارد. طالبان با توسل به اين ويژگى خليفه، نهتنها حق خلافت را شايسته انحصارى مردم پشتون مىداند كه از ميانپشتونها نيز تنها قوم «درانى» را قوم برگزيده اين مقامقلمداد مىنمايد. طالبان با اعتقاد به اصل خلافت، قبل ازدستيابى به هر نوع پيروزى قاطع در افغانستان، عجولانه خليفهدولت احتمالى آينده خود را در قندهار تعيين نموده و باالگوپذيرى از ابوالكلام آزاد تئوريسين جمعية العلماى هند تئورى«امارت اسلامى» را در افغانستان به اجرا گذاشت. تئورى«امارت اسلامى» كه با تئورى لافتسازگارى كامل دارد، اولينبار در تاريخ معاصر شبه قاره هند به وسيله ابوالكلام آزاد وجمعية العلماى هند پيشنهاد گرديده و در دوره جهاد، گروههاىوهابى گراى پيرو ديوبند، آن را در برخى استانهاى شرقى و جنوبشرقى كشور تجربه نمودند و هم اينك، طالبان نيز كه از اعقابفكرى جمعية العلماى هند به شمار مىرود، اين طرح را در افغانستانپياده مىنمايد. در تئورى «خلافت» و «امارت» آن طورى كهطالبان آن را مىخواهد، مردم و احزاب جايگاهى ندارند. تعدادىاز سران قبايل و نخبگان دينى تحت عنوان اهل حل و عقد گرد همآمده و فردى را براى اين پست نامزد مىنمايند و آنگاه تماماختيارات كشور به شخص خليفه يا امير المؤمنين منتقل خواهد شد.طالبان به وضوح اعلام كرده است كه «در افغانستان انتخاباتبرگزار نخواهد شد; چون انتخابات يك تقليد غير اسلامى است.» مخالفتبا مفاسد فرهنگو تمدن غربى در كل، يكى از شعارهاى اساسى تمامى گروههاى اسلامىاست; اما آنچه بنيادگرايى افراطى از نوع طالبان را از بقيهگروههاى اسلامى جدا مىسازد، نفى مطلق مدنيت غربى به وسيلهآنهاست. گروههاى ديگر اسلامى مانند اخوانيها با ديد نقادانه بهتمدن غربى نگريسته و ضمن رد جنبههاى منفى آن، از پذيرشجنبههاى مثبت آن استقبال مىنمايند; در صورتى كه طالبان و مكتبديوبندى و وهابى در اوايل كار با هر نوع دستاورد تمدن غربى بهمخالفتبرخاسته و سپس به تدريجبه سوى محافظه كارى تمايل پيدامىكنند. برخورد غير نقادانه، چه در امر پذيرش و يا نفى فرهنگغربى، مشكلات بيشمارى را به همراه دارد. مخالفت تعصبآميزطالبان با تلويزيون، وسايل تصويربردارى، لباس فرنگى، سينما وامثال آن، نشانه آشكارى بر روحيه ستيزهجويى آنان با مظاهرتمدن غربى است; چه اينكه تلويزيون و سينما در نزد طالبان از«ابزار شيطانى» به حساب آمده و در رديف آلات لهو و لعب كهمشروعيتى در دين ندارد، قرار مىگيرد. وزير امر به معروف و نهىاز منكر طالبان در مردادماه سال گذشته در باره اقداماتش درخصوص جمعآورى دستگاههاى تلويزيون از شهر كابل گفت: «ظرف دوروز گذشته، از فروشگاههاى نقاط مختلف شهر بيش از يكصد دستگاهتلويزيون مصادره شده است» او گفت «دستگاههاى مصادره شدهسوزانده و يا منهدم مىشود» مخالفت طالبان با ابزار تصويرىتا آنجا شدت و جديتيافته است كه اميرخان متقى، وزير اطلاعات وفرهنگ طالبان مىگويد:«پس از اين، مردم عكسها و آلبومها را درخانههاى خود نگهدارى نكنند; زيرا اين مساله با اسلام در تضاداست» به نظر مىرسد كه طالبان در امر مبارزه با مظاهر تمدنغربى، دچار نوعى تناقض گرديده است; چرا كه آنها از يك طرفمخالفت آشكار خود را با مظاهر فرهنگ و تمدن غربى ابرازمىدارند و از طرف ديگر، به طور وسيع در فعاليتهاى روزانه خودعملا از آنها سود مىجويند.
يكى از پيچيدگيهاى اساسى در بينش طالبان به طور اخص و بنيادگرايىافراطى به طور اعم، روح تعبد گرايى و داستبخشى نسبتبهدستاوردهاى كلامى و فقهى پيشينيان مىباشد. بنيادگرايى افراطى،دوران صدر اسلام و ميانه را دوره طلايى و مصون از هر نوع خطاتلقى نموده و راجع به تفاسير و تاويلهاى دينى اين دوره،اعتقاد جزمگرايانه دارد. اجتهاد و استنباط تازه، در اين مكتبجايگاهى ندارد و مردم عموما موظف به پيروى نقادانه از كلمات وگفتار علماى سلف مىباشند. برداشت صرفا تقليدگرايانه اينها ازدين، سبب بدبينى و حتى دشمنى آنان با الگوهاى زندگى رايج دردنياى معاصر جهان اسلام گرديده است. تنها الگوى مطلوب در نزدبنيادگرايان افراطى، الگوى زندگى جوامع روستايى قرون اوليهاسلامى مىباشد و رفتار خشك و متحجرانه آنان با زنان و نوع نگرششاننسبتبه نقش اجتماعى و تربيتى زن در جامعه، ريشه در همينروح سلفىگرى آنها دارد كه با ضروريات زندگى كنونى كاملابيگانه است. همچنين تفسير آنان از مفاهيمى مانند «توحيد وشرك» كه بنياد انديشه كلامى بنيادگرايى افراطى را تشكيلمىدهد، در مغايرت آشكار با تفاسير رايج آن مفاهيم در نزد سايرمكاتب اسلامى است. شاه ولىالله هندى، رهبر فكرى بنيادگرايىافراطى در شبه قاره، دايره «توحيد» را تا آنجا تنگ مىنمايدكه حتى هر نوع استمساك ظاهرى به وسايل ديگر را كه در راستاىقدرت الهى در نظر گرفته شده باشد، شرك به شمار مىآورد. ازديدگاه اين دانشمند هندى، نذر كردن براى ائمه و سوگند يادنمودن به اسامى آنان و نيز نامگذارى فرزندان به اسامىاى مانند«عبدالشمس» و غيره، از مصاديق شرك به شمار مىآيد. جلوههاى همين نوع طرز تفكر، در سران طالبان نيز مشهود است.طالبان با تفسير سختگيرانه از اسلام، زندگى خصوصى و حريم شخصىافراد را تحت نظارت دقيق مامورين خود گرفته و از «بلندى موىسر» تا «كوتاهى موى صورت» و از حمام عمومى تا تردد زن درمحيط بيرون از منزل، عموما تحت ضوابط و مقررات حكومتى آنها درآمده است. و همچنين در مساله اعتقاد به توحيد و مبارزه بامظاهر شرك، تا آنجا شدت عمل به خرج داده كه حتى نگهدارى عكسو اسباببازى كودكان در منزل را مغاير با عقايد توحيدى اسلاماعلام كرده است. بنيادگرايى افراطى از نوعوهابى، با توسل به حربه «تكفير»، به مبارزه با تمامى مذاهبو فرق اسلامى غير از خود رفته و به جز خويشتن، ساير گروهها رايكسره بر باطل و حتى كافر مىپندارد. مكتب ديوبندى در پاكستان،جناح فكرى رقيب خود «بريلوى» را كه حلقه ديگرى از سنيانحنفى مسلك است، كافر قلمداد نموده و مخالفتبا آن را از وظايفشرعى خود مىپنداشت; چنانكه «سپاه صحابه» در اوان ظهورش،مبارزه با بريلويها و شيعيان را در كنار هم، از اهداف اصلىخود قرار داده بود; اما پس از سياسى شدن گروه مذكور، شيعيانبه عنوان تنها دشمن اصلى براى آنها مطرح گرديد. دشمنى با شيعهدر تاريخ مكتب ديوبندى سابقه ديرينهاى دارد. شاه ولىاللهدهلوى در قرن هيجدهم ميلادى، پيرامون مذهب شيعه چنين ارزيابىداشت:«و از ذريتحضرت مرتضى سه فرقه ضاله برآمدند كه هيچتقصير نكردند در برهم زدن دين محمدى اگر حفظ او تعالى شاملحال اين ملت نبودى. از آن جمله شيعه اماميه كه نزديك ايشانقرآن به نقل ثقات ثابت نيست... و در ختم نبوت زندقه پيشگرفته...». فرزند شاه ولىالله، شاه عبدالعزيز در ادامه راهپدر، كتابى به نام «تحفه اثناعشريه» در رد مذهب شيعه اماميهبه تحرير درآورد. نامبرده در اين كتاب، راجع به پيدايش مذهبشيعه چنين قلم زده است: «شيعه به وسيله عبدالله بن سبا يهودىدر دوران خليفه سوم و چهارم به وجود آمد و شيعه بر اثر وسوسهاين شيطان لعين، چهار فرقه شد.» جنبش طالبان در افغانستاننيز داراى چنين تفكر ضد شيعى مىباشد. طالبان پس از تصرف شهرمزارشريف در سال 1377، دستور قتل عام وسيع شيعيانرا صادر كرده و نظاميان آن، گروه گروه شيعيان را به عنوان«رافضى» و «كافر» به خاك و خون كشيدند. افراد طالبان كهدر جنگ اول مزار شريف (1376) به اسارت نيروهاى حزب وحدتاسلامى درآمده بودند، آشكارا از «وجوب جهاد» عليه ازبكهاى سخن بر زبان آورده و كشته شدن در مقابل«جبهه متحد» را «شهادت» در راه خدا مىدانستند. دشمنىطالبان با ايران نيز ريشه در همين باور نادرست آنها دارد;چنانكه همفكران آنها (ديوبنديها) در پاكستان، خصومت آشكارشانرا با ايران شيعى از كسى مخفى نمىدارند. وجود پندار خود حقمدارى همراه با اعمال روشهاى ستيزجويانه عليه افكار و جناحهاىديگر، تصويرى كاملا خشن و انعطافناپذير از طالبان ارائه دادهاست. حاكميتيافتن كامل اين تفكر در عرصه سياسى و اجتماعى،خطر بزرگى براى آزادى انديشه، اعتقاد و بيان و در نتيجه، رشدعلم و دانش و خلاقيت در پى خواهد داشت. معمولا در نظامهاى تحتاداره بنيادگرايى افراطى، بديهىترين حقوق عمومى مردم درزمينههاى سياسى و فرهنگى ناديده گرفته مىشود و تشكلهاى مستقلدر سايه آن مىخشكد; چنانكه امروز در شهرهاى تحت اداره جنبشطالبان، نمونههاى آن به وضوح به مشاهده مىرسد. احزاب وگروههاى نامدار جهادى و شخصيتهاى علمى و سياسى مستقل، كمترينجايگاهى در نظام سياسى ادارى طالبان ندارند. رسانهها ونشريههاى مخالفين علىرغم حفظ هويت اسلامى و علمى به تعطيلىكشيده شده است و سرمايههاى علمى و باستانى، قربانى تعصبهاىناروا گرديده و اكثرا به نابودى كشيده شده و يا در معرضنابودى قرار گرفته است.
ترديدى نيست كه دين، فرهنگ، عرف واجتماع و حتى موقعيت اجتماعى و اقتصادى هر يك به نوبه خود،تاثيرى بر افكار و رفتار انسان برجاى مىگذارد.تاثيرگذارى اينگونه عوامل بر بينش و رفتار افراد واضحتر از آناست كه نياز به استدلال داشته باشد. اكنون با توجه به اين پيشفرض،نگاهى به جايگاه عرف و سنت در جامعه پشتون افغانستانانداخته و تاثير آن را بر رفتار طالبان، مورد اشاره قرارمىدهيم. جامعه پشتون افغانستان يك جامعه قبايلى است كهارزشهاى قومى و قبيلهاى در آن بسيار ريشهدار و مستحكم مىباشد.ميزان تاثيرپذيرى فرهنگ عمومى پشتونها از آداب و رسوم قبايلى، بسيار بيشتر از آن است كه در فرهنگ ساير گروههاى نژادى اينكشور ديده مىشود. پشتونهاى افغانستان داراى نوعى آداب و رسومبه خصوصى هستند كه به نام «پشتون والى » ياد مىشود. «پشتونوالى» در عرف پشتونها «هم مجموعه قوانين و هم ايديولوژىاست.» «قوانين و احكام پشتون والى حوزه وسيعى از رفتار وروابط انسانى پشتونها را در بر مىگيرد. مهمترين اصول اينمجموعه، قوانين ناظر بر كرامت انسانى، كينخواهى و مهماننوازىاند.» با توجه به پيوندهاى پايدار قبيلهاى و استحكامسنتهاى ملى پشتونى در جامعه پشتونها، اين گروه نژادى داراىاحساس تعلق شديدى نسبتبه همنژادان خود بوده و همدردى وهميارى يكديگر را از وظايف رسمى قبيلهاى خود مىدانند. وجوداين «احساس تعلق» شديد نسبتبه همديگر، باعث گرديده كه اينقوم علىرغم نزاعهاى ممتد داخلى، اين خصومتها را در شرايطحساس و بحرانى كنار گذاشته و موقتا در موضوع مربوط به سرنوشتمشترك، به دور هم گرد آيند. جريان تاريخى مساله «پشتونستان»در پاكستان، ريشه در پيوندهاى خونى اين مردم دارد كه پشتونهاىدو طرف «خط ديوارند» علىرغم دوگانگى در تبعيت و شهروندى،هيچگاه همديگر را به فراموشى نسپردهاند. اگر امروز «جمعيةالعلماى اسلام» به رهبرى مولانا فضل الرحمان و سميع الحق وديروز «جماعت اسلامى» به رهبرى قاضى حسيناحمد، با تمامامكانات و علىرغم مصالح عمومى ملت و مردم پاكستان، به حمايتاز گروههاى اسلامى در افغانستان شتافتند، بى تاثير از تمايلاتقومى، قبيلهاى و پشتونى آنها نبوده است; چه اينكه، هر سه رهبرنامبرده و منحصرا فعال در قضاياى افغانستان، وابسته به گروهنژادى پشتون مىباشند. بنابراين، مىتوان مدعى شد كه «عرف وسنت» جايگاه بس مهمى در جامعه پشتونها داشته و دارد. اكنونكه جايگاه سنت و عرف را در فرهنگ و انديشه پشتونها متوجه شديم;تاثير اين سنت را بر افكار دينى و سياسى سران جنبش طالبانبه طور فشرده مورد ارزيابى قرار مىدهيم. جنبش طالبان به عنوانيك جنبش برخاسته از جامعه پشتون افغانستان، آن هم از دلمردمان روستايى و غيرشهرى كه داراى تعلقات سنتى و قبيلهاىشديدترى هستند، نمىتواند از تاثيرپذيرى فرهنگ قبيلهاى به دورباشد. اساس تاثيرپذيرى طالبان از فرهنگ قبيلهاى پشتون، در نوعتفسير آنها از مفاهيم و قوانين دينى، كاملا محسوس است. اولين ومهمترين گام در تاثير فرهنگ قبايلى بر انديشه دينى طالبان، در نوع گزينش الگوى نظام سياسى و راههاى مشروعيتدهى به آن بهوسيله آنها مشاهده مىشود، مثلا مدل نظام «خلافت» در تفكرسياسى طالبان اگر چه در اصل، خود يك مدل اسلامى است كه هيچمسلمانى در اسلامى بودن آن ترديد به خود راه نمىدهد، اما انتخابآن به عنوان تنها مدل حكومت مشروع از ميان ساير مدلهاى موجوددر جهان اسلام و دنياى جديد، انگيزههاى ديگرى نيز مىتواندداشته باشد; چه اينكه، قرار گرفتن يك فرد مطلقالعنان در راسيك نظام حكومتى كه هيچ نقشى به ساير افراد ملت ندهد، با مدلنظام رياستى قبيلهاى مرسوم در جوامع روستايى پشتونها، شباهتزيادى دارد. در مدل نظام ادارى قبيلهاى، شخص رئيس قبيله مافوقهمه مردم تصور شده و اراده او جنبه قانونيت دارد. همچنيناعمال رئيس قبيله، از هر نوع انتقادى مصون است. در نظام«امارتى» نوع طالبانى در افغانستان نيز رابطه ملتبا امير،شبيه نوع رابطهاى است كه ميان افراد قبيله وجود دارد; چرا كهملت در چنين نظامى نه تنها حق نظارت بر دولت را كه يك حقمشروع اسلامى است ندارد; بلكه حق آزاد زيستن در دايره زندگىخصوصى در چارچوب مقررات اسلامى را نيز دارا نمىباشد. اين درحالى است كه اصالت در اسلام بر نفس اجراى قوانين اسلامى قرارگرفته است، نه بر اجراى يك فرم خاص برگشتناپذير (امارت) كهكارآيى اصلى خود را كاملا از دست داده باشد. بنابراين، بافشارى بر مدل نظام «امارتى» به همان اندازه كه منشا دينىدارد، منشا اقتدار سالارى قبيلهاى نيز دارد. نوع بينش خاصطالبان نسبتبه «زن» و حقوق آن در جامعه و حتى خانواده،مورد ديگرى از تاثير عرف پشتونى بر برداشت دينى آنها مىباشد.جايگاهى كه «زن» در سايه حكومت دينى طالبان كسب نموده است،غير از جايگاهى است كه «زن» در نزد ديوبنديان پاكستان احرازكرده است. بدون شك، اصل مكتب ديوبندى طرفدار عدم حضور زن درمحيط خارج از منزل است; اما با وجود آن، محدوديتهايى كه ازسوى طالبان در حق زنان اعمال مىشود، هرگز قابل مقايسه باسياستهاى جمعية العلماى اسلام در پاكستان نيست. زن در عرف رسمىو ملى پشتونها، موجودى است محكوم به حضور در منزل كه حق رفتو آمد در اجتماع را نداشته و بايد از ارتباط با هر مرد اجنبىبركنار باشد. زن در اين فرهنگ، شخصيت مستقل ندارد. او تا قبلاز دوران ازدواج، عنوان ملكيت پدر را يدك مىكشد و پس ازازدواج، شوهر و خانواده شوهر، مالك تام الاختيار او به شماررفته و درباره سرنوشت او تصميم مىگيرند. تعليم و تحصيل زناندر محيطهاى باز و مدارس جديد، عملى است ناروا. عبدالحكيممجاهد، سفير طالبان در پاكستان درباره نوع نگرش سنتى طالباننسبتبه آموزش دختران چنين مىگويد:«تمام ارتش ملى و نيروىپليس ما، داوطلبانى از مناطق پير و سنتى هستند و معتقدندفرستادن دختران به مدرسه، كارى بىشرمانه است.» «خشونت وانعطافناپذيرى» دو ويژگى ديگر در شيوه سياستمدارى طالباناست كه محصول فرهنگ سنتى پشتونها محسوب مىشود. معمولا فرهنگقبايلى، فرهنگى توام با خشونت و انعطافناپذيرى است «كينخواهى» و انتقامجويى»، از اصول مهم در عرف «پشتون والى»مىباشد و مردم قبايل پشتون، در امر «كينخواهى» در دو كشورافغانستان و پاكستان شهرت دارد و اين ضرب المثل معروف راهمگان به ياد دارند كه «اگر پشتون پس از 20 سال دستبهانتقام بزند، فكر مىكند كه خيلى زود اقدام كرده است». رفتارخشونتآميز طالبان با مخالفين و مردمان تحتسلطه خود به ويژهمردمان «هزاره» و «ازبك» ريشه در خصلت كينهجويى وانتقامگيرى آنان از دشمنانشان دارد. و اگر جنبش طالبان باتاكيد بر سياست نظامىگرى. بررسى راههاى مسالمتآميز با مخالفانخود را مردود مىشمارند، تا حدودى متاثر از اين ايده است كهنظامىگرى، سمبل قدرت و غيرت و شجاعت و مردانگى محسوب مىشود كه درسنت پشتونها، معناى بزرگى دارد و گفت و گو و مذاكره نشانه ترسو بزدلى و بىهمتى و زانوزدن در برابر خصم تلقى مىشود كه ازنظر عرف پشتون والى، عملى كاملا ناپسند به شمار مىآيد. علاوه برموارد نامبرده، نمونههاى متعدد ديگرى نيز در تفكر طالبان وجوددارد كه متاثر از آداب و رسوم قبيلهاى و ملى آنها بوده و هماكنون تحت عنوان «شريعت»، در مناطق تحت كنترل آنان به اجراگذاشته مىشود; مانند: بيگانهستيزى، مخالفتبا نهادها ومقررات بينالمللى، دشمنى با زندگى و مظاهر شهرى و نيز مخالفتبا جذب نيروهاى باقىمانده از رژيم كمونيستى سابق، تحت عنوانننگ پشتونيسم و... بنابر اين، آنچه طالبان به عنوان يك گروهمذهبى - سياسى㲀 تحت نام دين و مذهب ارائه مىدهد، نمىتواندصرفا مذهبى باشد; بلكه مذهبى است كه با پيش فرضهاى فرهنگ سنتىو قبايلى شكل گرفته و تفسير يافته است.
جنبش طالبان،جنبشى است متشكل از نيروهاى مردم پشتون افغانستان كه از لحاظفكرى، از خارج از مرزهاى اين كشور تغذيه مىشود. تفكر مذهبىسياسى كنونى طالبان، ريشه در انديشههاى اسلامى شناخته شده درداخل جامعه افغانستان ندارد. تفكر رايج در جامعه افغانستان،تفكر اخوانى، ليبرالى و اصلاحى از نوع خردگرايانه آن است وبنيادگرايى افراطى نوع طالبانى، صرفا در مناطق روستايى در حدانسجام نيافته، حضور داشته كه به عنوان يك انديشه جدى هيچگاهقابل توجه نبوده است. اما تحولات دو دهه اخير با توجه بهزمينههاى تاريخى، سبب شكلگيرى و رشد نوع تفكر طالبانى در اينكشور گرديد. تفكر طالبانى اگر چه در ظاهر به عنوان تفكر خالصاسلامى در افغانستان تبليغ مىگردد و حتى بعضى از كشورهاىهمجوار را نيز تحت تاثير ماهيت اسلامى خود قرار داده است; امابا يك ارزيابى عميق از سنتهاى قبيلهاى افغانستان و نقش عرف و«عنعنات» در فرهنگ روستايى و قبايلى اين كشور، درمىيابيم كهتفكر جديد به همان اندازه كه ماهيت مذهبى دارد، ماهيت قبايلىنيز دارد. درستى اين ادعا با تحليل مقايسهاى بين تفكر طالباندر داخل جامعه افغانستان و الگوى مادر در دو كشور پاكستان وعربستان، بيش از پيش روشن مىگردد. در عين حال، انديشه جنبشطالبان به دور از ويژگيهاى محلى و تفسيرهاى متاثر از فرهنگداخلى، انديشهاى است كه در شبه قاره هند و برخى از كشورهاىحاشيه خليج فارس به صورت انديشه رسمى مطرح بوده و در ميانتودههاى مردم (نه نخبگان) ريشه عميقى پيدا نموده است. منبع ديدگاه .
اجلا س بن
باز این باغ پریشان شده پر می ریزد
زودتر آن گل جان سوخته تر می ریزد
بر پاییز همین است کجایی ای باد
سبدی پر کن از این باغ که بر می ریزد
این آفتاب بر سر ما سایبان کم است
بر مرغ جان زمین و زمان آشیان کم است
پر هست و اشتیاق پریدن در این هوا
افسوس بر دریچه ما آسمان کم است
اتشی در دلم کشیده چراغ
از بهاری به ره گرفته سراغ
چه کند بی بهار می میرد
با خزان خو نمی کند این باغ
یاس بارویی گشته است به گرد بدنم
تنگ می فشارد سنگش در خویشتنم
او مرا می شکند با تن سردش من نیز
با تلاش تن گرمم او را می شکنم
شبی مرغ سپیدی می شوم من
گشاده بادبان بال در باد
به دریا می زنم دل را و چون موج
به هر ره می روم آزاد آزاد.
در پنجم دسامبر سال 2001 ميلادی، موافقتنامه بن، بين سازمان ملل متحد و گروههای افغانی به امضا رسيد.اين موافقتنامه فصل جديدی را در افغانستان گشود و مبنای تمامی حرکتهايی شد که در اين سه سال صورت گرفت. در واقع موافقتنامه بن در سه سال گذشته نقش يک قرارداد مهم و معتبری را داشت که بسياری از کارها و حرکتها بر اساس آن سنجيده می شد.اين موافقتنامه توانست از بروز جنگهای احتمالی در افغانستان جلو گيری کند و برای اولين بار زمينه را برای برگزاری يک انتخابات سراسری و تشکيل يک دولت منتخب را مساعد سازد.با تشکيل دولت منتخب در روزهای آينده، اين موافقتنامه به پايان می رسد، اما سوال اين است که آيا موافقتنامه بن کاملاً عملی شد؟اين موافقتنامه بايد افغانستان را از جنگ و بحران به يک جامعه قانونمند و با ثبات منتقل می کرد، اکنون که با تشکيل دولت منتخب در واقع اين موافقتنامه به پايان می رسد آيا چنين شده است؟آيا واقعيتهای کنونی با انتظاراتی که سه سال پيش موافقتنامه بن در مردم افغانستان ايجاد کرده بود مطابقت دارد؟ موافقتنامه بن که ميان طرفهای درگير افغانی و جامعه جهانی به امضا رسيد، بايد خواستهای مشخص جامعه جهانی، مردم افغانستان و طرفهای درگير درقضايای اين کشور را برآورده می کرد.مبارزه با تروريسم و مواد مخدر خواست جامعه جهانی بود و تامين امنيت، صلح، ثبات ، تحقق دموکراسی، تامين حقوق بشر و بازسازی کشور جنگ زده افغانستان خواست مردم اين کشور و سهم گيری و مشارکت در قدرت سياسی خواست گروههای در گير در قضايای افغانستان بود. گردهمايی همه طرفهای درگير با حمايت جامعه جهانی در بن نخستين دست آوردش برای مردم خسته از جنگ افغانستان " اميد" بود، مردمی خسته از جنگهای پياپی که يا تلاش داشتند راه فرار به سوی کشورهای ديگر را بيابند و يا هم نا اميدانه نابسامانيهای روز افزون زندگی و کشور شان را تحمل می کردند.اين مردم با تدوير اجلاس بن به آينده اميدوار شدند، آنچه اين اميد را تقويت کرد و برانتظارات مردم افغانستان افزود دخالت مسقيم سازمان ملل متحد و جامعه جهانی در همايش بن بود.واقف حکيمی فعال سياسی درکابل به ياد می آورد که نه تنها مردم بلکه شماری از دولت مردان افغانستان در آن وقت بيش از حد خوش بين بودند. آقای حکيمی می گويد: "من از برخی کسانی که در اجلاس بن شرکت داشتند و بعد ها از اعضای کليدی در دولت موقت و انتقالی بودند شنيدم که بسيار خوش بين بودند و می گفتند کمکهای جامعه جهانی برای باز سازی کامل افغانستان کافی است؛ مردم عادی افغانستان هم می گفتند که حالا که بيش از 30 کشور جهان با افغانستان اعلام همکاری کرده اند و افغانستان در مدت زمان اندکی باز سازی خواهد شد." اما حالا اين مرحله به پايان رسيد خواستها و انتظارات مردم تاچه حدی برآورده شده است؟ظهور افغان مدير مسئول روزنامه اراده، در اين مورد می گويد: "متاسفانه آنگونه که انتظار می رفت در سه سال گذشته کار چندانی صورت نگرفت و می توانم بگويم کارهايی که انجام شده بسيارکمتر از حد انتظار مردم بوده است، اما تنها مايه خوشی ما اين است که تهداب (بنيان) برخی کارها گذاشته شده، مثلاً تهداب يک پليس ملی و ارتش ملی گذاشته و شاهراهها قسماً بازسازی شده است." آقای افغان همچنين معتقد است که در سه سال گذشته مردم تغييرات محسوسی را در زندگی شان احساس کرده اند و از نظر معيشت و رفاه وضعيت شان بهتر شده است. او می افزايد: " به يک مثال ساده توجه کنيد: تلفن همراه يک وسيله مدرن است، امروز در همه شهرهای افغانستان مردم به طور وسيعی از اين وسيله استفاده می کنند که حد متوسط، ماهانه 20 دلار آمريکايی خرج برمی دارد و يا مثلاً به لباس و پوشش دختران و پسران نگاه کنيد؛ خيلی از مصارف ديگری که مردم به آن عادت کرده اند. اين نشاندهنده آن است که وضع درآمد و زندگی مردم بهبود يافته است." در حالی که ظهور افغان از بهتر شدن وضع اقتصادی مردم می گويد، عده ای هم بر اين باورند که بالا رفتن قيمت مواد خوراکی و کرايه منازل در شرايطی که دولت نتوانسته است زمينه ايجاد اشتغال را فراهم کند و حتی شمار قابل ملاحظه ای از مردم کار و درآمدشان در ادارات دولتی را از دست داده اند، زندگی را برای مردم کم درآمد بخصوص در شهر های افغانستان دشوار کرده است. تلاش در جهت بهبود وضعيت زنان يکی از مسايلی بود که در موافقتنامه بن بر آن تاکيد شده است؛ زيرا يکی از مسايلی که پای بسياری از کشورهای جهان را به نبرد با طالبان و در نتيجه قضايای افغانستان کشاند، محروم شدن زنان از حقوق سياسی و اجتماعی شان در زمان طالبان بود.اگر معيار قضاوت، "دوران طالبان" باشد حالا وضعيت زنان بسيار بهتر شده است، اما بسياری از زنان افغان معتقدند که بهبود وضعيت زنان محدود به کابل وچند شهر ديگر افغانستان بوده است و در نقاط دور افتاده وعمدتاً روستايی افغانستان تغييرات چندانی به نظر نمی رسد.کاترين وداع روزنامه نگار در کابل در اين مورد می گويد: " تغييرات تاحدی در کابل به چشم می خورد. ولی هنوز زنان هراس دارند، دليل استفاده بسياری از زنان از برقع در کابل ترس است. اما در مناطق روستايی و دور دست هنوز تفکر طالبانی حاکم است و زنان از بسياری از حقوق شان از جمله حق تحصيل، کار و حضور در اجتماع باز داشته می شوند. هنوز مورد لت و کوب (ضرب و شتم) قرار می گيرند و به زور به شوهر داده می شوند، اين گونه نمونه ها حتی در شهرهای افغانستان نيز وجود دارد." موافقتنامه بن در سه سال گذشته در افغانستان سند محکمی بود، صاحب نظران و نويسندگان حرکتهای سياسی دولت و جامعه جهانی را براساس مفاد اين موافقتنامه ارزيابی و نقد می کردند.در چانه زنيهای سياسی در درون دولت و رسانه های وابسته به جناحهای مختلف بر اين سند استناد می شد و بالاخره حرکتهايی مانند تشکيل لويه جرگه ها، تدوين و تصويب قانون اساسی و بالاخره انتخابات بر اساس موافقتنامه بن صورت گرفت.يکی از مسايلی که در موافقتنامه بن گنجانيده شده بود، تشکيل کميسيون مستقل حقوق بشر بود که هدف از آن، بهبود وضعيت رعايت حقوق بشر در افغانستان بود؛ دکتر سيما سمر رييس اين کمسيون معتقد است که علی رغم ايجاد اين کميسيون، تخطی از حقوق بشر کاهش چندانی نيافته است.خانم سمر در مورد دلايل ادامه تخطی حقوق بشر گفت: "البته پيش از ايجاد کميسيون حقوق بشر، موارد تخطی از حقوق بشر در افغانستان ثبت نمی شد؛ در اين سه سال که کميسيون موارد تخطيها را ثبت کرده است، تاکنون ملاحظه نشده که موارد تخطی از حقوق بشر کم شده باشد. اما مهم اين است که حالا مردم کميسيون را به عنوان يک مرجع می شناسند و به آن مراجعه می کنند.به نظر خانم سمر، دليل ادامه تخطی ها اين است که در افغانستان هنوز قانون حاکم نيست و بسياری افراد هنوز مافوق قانون عمل می کند و تا زمانيکه چنين وضعيتی ادامه داشته باشد نبايد انتظار داشت که تخطی از حقوق بشر در افغانستان متوقف شود يا کاهش يابد.هرچند هيچ کس از بازسازی های که در سه سال گذشته صورت گرفته چشم پوشی نمی کند، اما شمار زيادی از مردم بر اين نظرند که بازسازی بسيار کمتر و کندتر از حد انتظار بوده است.واقف حکيمی فعال سياسی در کابل می گويد آنگونه که انتظار می رفت به بازسازی زير بنايی و عرصه هايی که می توانست به ايجاد اشتغال منجر شود، توجه نشده است. او می افزايد: "قرار بر اين بود که شاهراهها باز سازی شود، انرژی برق تامين شود و کارخانه ها فعال و ايجاد شوند. اما تا کنون حتی کارخانه هايی که از گذشته وجود داشت و تنها در سالهای جنگ آسيب ديده يا متوقف شده اند باز سازی نشده اند. مردم در کابل پايتخت هنوز حتی از طرف شب هم به اندازه کافی از انرژی برق تامين نيستند." ولی با همه اينها مردم از انتقال آرام قدرت که در سالهای گذشته خونين بوده است، جلو گيری از جنگهای داخلی، تصويب قانون اساسی نسبتاً دموکراتيک، آغاز باز سازی ارتش و پليس ملی افغانستان ، باز سازی قسمتی از شاهراهها و مدارس، بازگشت صدها هزار مهاجر به کشور، ايجاد بيش از سیصد نشريه و برگزاری انتخابات رياست جمهوری را از دستاوردهايی می دانند که زمينه عملی شدندش در موافقتنامه بن ميسر شد.بسياری از آگاهان مسايل افغانستان بر اين نظرند که موافقتنامه بن سبب شد تا افغانستان حرکتش را به سوی جامعه مدنی قانونمند و با ثبات آغاز کند.سيما سمر رييس کمسيون مستقل حقوق بشر معتقد است که لازمه حرکت افغانستان به سوی ترقی و رشد اين است که رييس جمهور منتخب در انتخاب اعضای تيمش دقيق باشد. او می گويد: "هرچند تنها ساختن کابينه حلال مشکل نيست، اما بدون شک تشکيل يک کابينه متخصص گام مهمی است. کميسيون حقوق بشر از آقای کرزی خواسته است تا کابينه اش را از افرادی تشکيل دهد که متخصص و کاردان باشند و در جرايم جنگی و تخطی از حقوق بشر دست نداشته باشند. "مقامات دولتی افغانستان از جمله خود آقای کرزی نيز بارها نارسايی در برخی موارد از جمله کندی روند خلع سلاح را پذيرفته اند، اما هميشه دليل آن را کابينه مصلحتی عنوان کرده اند که در موافقتنامه بن ساخته شده و مسووليت رهبری آن به آقای کرزی سپرده شد.از اين رو آقای کرزی در مبارزات انتخاباتيش بارها تکرار کرد که حاضر نيست حکومت آينده اش ائتلافی باشد. در حالی که فرصت کمی تا اعلام کابينه جديد آقای کرزی باقی مانده است، مردم منتظرند تا ببينند که آيا اين بار کابينه آقای کرزی متخصص، از نظر قومی فراگير و از نظر فکری يک دست ومتحد خواهد بود يا خير؟ بعد از سقوط رژيم طالبان تاکنون همه ساله از روز تصویب اعلاميه جهانی حقوق بشر در افغانستان تجليل شده است؛ امسال نيز از چنين روزی در تالار دانشگاه تربيت معلم افغانستان تجليل شد.شايد انتخاب اين مکان با شعار سازمان ملل متحد که سه سال آينده را "سالهای آموزش حقوق بشر در دوره های ابتدايی و متوسطه" اعلام کرده است رابطه ای سمبوليک داشته است .در اين گردهمايی سيما سمر، رييس کمسيون مستقل حقوق بشر افغانستان، گفت که با وجود گامهای مهمی که برداشته شده اما هنوز حمايت از حقوق بشر برای مردم افغانستان به حقيقت عملی تبديل نشده است، چون به گفته او، تامين حقوق بشر نيازمند حکومت قانون، عدالت و آگاهی مردم از حقوق شان است چيزی که در سه دهه گذشته در افغانستان وجود نداشته است.خانم سمر افزود دهه گذشته از 1994 تا 2004 ميلادی دهه تعليمات حقوق بشری نامگذاری شده بود، اما در افغانستان بيشترين تخطی از حقوق بشر در همين سالها صورت گرفته است.کمسيون مستقل حقوق بشر به دولت افغانستان پيشنهاد کرده ست که سه سال آينده در اين کشور نيز سالهای تعليمات حقوق بشر در سطوح ابتدايی و ليسه (متوسطه) اعلام شود. همچنين خانم سمر از دولت افغانستان خواست در جهت تامين حقوق بشر جداً تلاش کند. فليپو گراندی، معاون فرستاده ویژه سازمان ملل متحد در افغانستان نيز يکی از سخنرانان اين گردهمايی بود.او با اشاره به سالهای جنگ در افغانستان گفت که در سه دهه گذشته نقض سيستماتيک حقوق بشر در افغانستان صورت گرفته است، تاریخ افغانستان دراين سالها شاهد نقض حقوق بشر در سطوح مختلف است و مردم افغانستان از اين ناحيه رنج بسيار ديده اند.همچنين فرانسيس وندرل نماينده اتحاديه اروپا درافغانستان در اين گردهمايی از بهبود وضعيت حقوق بشر در افغانستان سخن گفت.او برگزاری انتخابات رياست جمهوری را که انجام شد و انتخابات آينده پارلمانی را از نمونه های بهبود رعايت حقوق بشر در افغانستان خواند و تاکيد کرد که هنوز مشکلات زيادی نيز وجود دارد. در پايان مراسم تجليل از پنجاه و ششمين سالروز تصویب اعلاميه جهانی حقوق بشر، از سمبل حقوق بشر در دانشگاه آموزش و پرورش افغانستان پرده برداری شد که توسط کميسيون مستقل حقوق بشر ساخته شده است.در اين سمبل شش ضلعی، ماده های اساسی حقوق بشر به زبانهای رايج در افغانستان حک شده است.
همچنان به تخمين سازمانهاى سرويس مخفى جهان غرب، حامد كرزى نخستين رئيس جمهور برگزيده ا ز طريق انتخابات در كشور افغانستان، بيش از پيش تحت خطر قرار دارد. يك تن از اعضاى سازمان سرويس مخفى آمريكا CIA در گزا رشى غير رسمى متذكر شد كه، در رابطه با شروع بكار حامد كرزى در اين مقام، يك "پيام" بنياد گرايان اسلامى طالبان بدست ماموران امنيتى افتا ده است كه، در آن براى رئيس جمهور جديد ا فغانستان، يك "پايان عاجل" پيشگوئى ميشود. سازمانهاى سرويس مخفى غرب پيش از همه از اين در هراسند كه، كرزى، همانگونه كه اغلب، سرنوشت سياستمداران تحت خطر بوده است، ميتواند از جانب يك تن از همراهان يا نگهبانان و ياران نزديك خود به عنوان "خائنان خريده شده" مورد حمله قرار گيرد.اينكه وخامت اوضاع در كابل تا چه حد رسيده است، از مراسم جشن اداى سوگند كرزى مشخص بود. مهمانان عاليرتبه خارجى از جمله ديك چينى، معاون ريس جمهورآمريكا، پيش از ورود خود به كشور افغانستان ميبايستى گروه خونى خويش را در اختيار مقامات مسئول قرار دهند چرا كه، مسئولان امر ميخواستند "براى همه چيز آما ده باشند." به چينى و وزير دفاع آمريكا دونالد رامسفلد حتى پيشنهاد شده بود كه، به هيچوجه در كا بل شب را بسر نياورند. كرزى، كه از ۳ سال پيش از زمان رانده شدن طالبان از حكومت، به عنوان رئيس جمهور دولت انتقالى بر صدر امور افغانستان قرار دارد، تا بحال از سو قصدهاى بسيارى جان سالم بدر برده است.اگر چه خبرگزاريها خطر موجود براى كرزى را روز افزون ميدانند، او خود با اعتماد به نفس تمام اعلام كرد كه، حتى در برابر د شوارترين مسائل كشور نيز، هراسى نداشته و از مقابله با آنها نميگريزد.اما نفوذ و قدرت ضرورى كرزى، اين پشتون ۴۷ ساله، تا به آن اندازه نيستند كه، ا ز حد ود كابل فراتر روند. با اين وجود، او قصد دارد مبارزه با توليد مواد مخدر را محور اصلى اقداماتش در دوره آتى رياست جمهورى خود قرار دهد. كرزى گفت، " ما ميخواهيم تمامى تلاش خود را بخرج دهيم تا مزارع كشت خشخاش و آ زمايشگاههاى توليد مواد مخدر را نابود سازيم." اين در حاليست كه، مساحت زمينهاى زير كشت گياه خشخاش طى ۳ سال گذشته در افغانستان، به ميزان ۱۵۰۰ درصد يعنى به بيش از ۱۳۲ هزار هكتار گسترش يافته است . يك تن از كارشناسان سازمان سرويس مخفى جمهورى فدرال آلمان BND در كابل در اين مورد ميگويد:"اين غير قابل تصور است كه، كرزى بتواند تنها با نيروى خود و حمايت سربازان آمريكا بر عليه روساى باندهاى معاملات مواد مخدر در كشور به مبارزه پردازد ."دومين نكته قيد شده در برنامه آ تى دولت كرزى نيز، به همين حد خطرناك است. ا و قصد دارد قدرت سران جنگ طلب و رهبران ا قوام متخاصم را در هم شكند و "حكومت قانون را در كشور برقرار سازد." بسيارى از رهبران قومى افغانستان، موضع خصمانه اى در برابر كرزى دارند حتى اگر آنرا علنآ ابراز نميكنند. تعداد زيادى از آنها، نه تنها روابطى حسنه با طالبان دارند بلكه، عملآ از آنها حمايت ميكنند. كرزى تاكيد كرد كه سران قبيله اى اينك بايد سر خم كنند، و او قصد دا رد نيروهاى شبه نظامى را خلع سلاح نمايد . به گفته يكى از كاركنان سيا، كارى د شوار و ا صولآ غير عملى زيرا همه بر عليه كرزى قد علم كرده اند. اين، در حاليست كه كرزى همين هفته آينده بايد نخستين امتحان خود را پس بدهد زمانيكه، او بار ديگر به گزينش اعضاى كابينه خود ميپردازد. كارشناسان بين المللى اين پرسش را مطرح ميكنند كه، آيا كرزى ميتواند مخالفان خود را در كابينه بكار گيرد يا اينكه آنها به عنوان د شمن، كابل را ترك ميكنند و از خارج بر عليه او به مبارزه ميپردازند؟
کرزى با انتشار بيانيه اى ليست اموال و دارا يىهاى خود را در کابل منتشر کرد. کرزى هدف از انتشار اين بيانيه را شفاف سازى دارايى هاى خود و صريح بودن با مردم افغانستان اعلام کرد. وى تاکيد کرد که در ا بتداى کار رياست جمهورى صلاح ديده ا ست لست اموا ل خود را منتشر کرده تا بعد از اتمام دوره ۵ ساله رياست جمهورى دوباره لست موجود اموال را در آن زمان نيز منتشر نمايد. وی در اين بيانيه افزوده است : اينجانب و همسرم هم اکنون هيچ نوع دارايى غير منقول اعم از مسکن و زمين نداريم و پس از فوت پدرم نيز هيچ ارثى دريافت نکرده ا م . کرزى مى افزايد : در دوران مقاومت افغانستان يک فقره حساب بانکى در فرانکفورت آلمان باز کردم تا اين حساب در اختيار فعاليت هاى سياسى لويه جرگه با شد. در حال حاضر مبلغ ۱۵ هزارو۸۸۱ يورو و۳۷ سنت در اين حساب موجود است و هيچ حساب ديگرى در پاکستان ، افغانستان و يا ساير کشورها به نام حامد کرزى وجود ندا رد. حامد کرزى روز گذشته تمامى مقام هاى عاليرتبه اين کشور در قواى مقننه ، قضائيه و مجريه رامکلف به ثبت اموا ل و دارايى هايشان کرد . کرزى تاکيد کرد، مقام هاى عاليرتبه افغانستان از تاريخ صدور اين حکم به مدت دو هفته فرصت دارند تا فهرست اموا ل و دارا يى هاى خود اعم از منقول و غير منقول و نيز فعاليت هاى تجارى و بدهى هاى خود ، همسر و فرزندانشان راثبت کنند و به رييس جمهورى ارايه دهند . وى در اين د ستورالعمل۱۰ ماده اى تصريح کرده است که اين مقامات بايد دراستخدام افراد در ادارات دولتى صرفا مبنا را بر شا يستگى قرار دهند. کرزى افزود : مقام هاى عاليرتبه افغانستان نمى توانند در زمان تصدى شغل در دولت هدايايى را از فرد يا مرجعى دريافت نمايند و هدايايى که ارزش آ ن بيش از۲۰۰ دا لر باشد و در مراسم رسمى به آنان هد يه مى شود بايد در دفتر رياست جمهورى ثبت کنند و به بانک مرکزى افغانستان تحول دهند. کرزى تنها مرجع رسيد گى در مورد رعايت و يا نقض اين دستورالعمل توسط مسوولان عاليرتبه افغانستان را شخص رييس جمهورى دانسته و کميسيون مستقل اصلاحات ادارى و خدمات ملکى و نيز وزارت عد ليه را مکلف به نظارت بر رعايت اين دستورالعمل کرده است . حامد کرزى اولين ريس جمهور منتخب پس از برگزارى مراسم تحليف رسما به عنوان رييس جمهورى کشور معرفى و کار خود را آغاز کرد . وى احتمالا در هفته جارى اعضاى کابينه خود را معرفى خواهد کرد.
سرانجام پس از نزديک به پنجاه روز انتظار، حامد کرزی ، فهرست اعضای کابينه جديد اين کشور را اعلام کرد. در اين فهرست، شمار کمی از اعضای کابينه های موقت و انتقالی افغانستان ديده می شوند و بيشتر چهره های تازه در کابينه جای داده شده اند.
چهره های شاخص پيشين در دولت جديد
از چهره های شاخص دولتهای گذشته، دکتر عبدالله در وزارت خارجه، مخدوم رهين در وزارت اطلاعات و فرهنگ، علی احمد جلالی در وزارت داخله و حنيف اتمر در وزارت انکشاف دهات باقی مانده اند.
قسيم فهيم وزير دفاع پيشين، اکنون جای خود را به رحيم وردک معاون سابق وزارت دفاع داده است.
اشرف غنی احمدزی وزير ماليه (دارايی) در دولت انتقالی نيز، اکنون در کابينه جديد حضور ندارد و جای او را، انورالحق احدی گرفته است که پيش از اين، رييس بانک مرکزی افغانستان بود. احمد زی اکنون برياست دانشگاه کابل منصوب شده است. دو معاون کرزی در دولتهای موقت و انتقالی، يعنی هدايت امين ارسلا و نعمت الله شهرانی نيز، به ترتيب در وزارتهای تجارت و حج و اوقاف منصوب شده اند.
وزرای زن
مسعوده جلال تنها زن نامزد در انتخابات رياست جمهوری افغانستان، به عنوان وزير زنان تعيين شده است. در کابينه جديد آقای کرزی، افزون بر خانم جلال، صديقه بلخی به مقام وزارت شهدا و معلولين دست يافته است. وزارتهای ادغام شده اسماعيل خان والی سابق هرات که بعد از برکناری از اين مقام، وزارت صنايع و معادن را نپذيرفت، اکنون در راس وزارت انرژی قرار گرفته که از ادغام وزارتهای "آب و برق" و "آبياری و منابع آب" تشکيل شده است. در اين کابينه همچنين چند وزارت ديگر نيز ادغام شده اند. از ادغام وزارتهای صنايع سبک و مواد غذايی، پلان (برنامه ريزی) و بازسازی، وزارتی به نام اقتصاد ملی تشکيل شده است که در راس آن امين فرهنگ، وزير پيشين بازسازی قرار دارد. وزارت ترانسپورت و هوانوردی نيز از ادغام دو وزارت ديگر به همين نام تشکيل شده که وزير آن عنايت الله قاسمی است.
چهره های تازه
رييس جمهور حامد کرزی همچنين سرور دانش عضو کميسيون تدوين قانون اساسی و والی سابق دايکندی را به وزارت عدليه (دادگستری) منصوب کرده و اعظم دادفر عضو لويه جرگه های اضطراری و قانون اساسی را، در راس وزارت مهاجرين قرار داده است. چند نام نا آشناتر هم در فهرست اعضای کابينه به چشم می خورد از جمله محمد امين فاطمی در راس وزارت بهداشت، کريم براهويی وزير سرحدات (مرزها)، مهندس حبيب قادری به عنوان وزير در وزارت تازه تاسيس مبارزه با مواد مخدر، دکتر اميرشاه حسن يار در وزارت تحصيلات عالی، محمد صديقی وزير معادن و صنايع، امين رامين وزير کشاورزی، سهراب علی صفری وزير فوايد عامه، سيد اکرام معصومی وزير کار و امور اجتماعی و اميرزی سنگين در وزارت مخابرات. گفتنی است که محمد امين فاطمی از وزيران حکومت مجاهدين بوده است و عبدالله امين نيز، رييس شرکت مخابراتی افغان بی سيم است. حسن يار نيز رئيس سابق دانشگاه کابل بوده است. وزارت جديدی به نام مبارزه با مواد مخدر نيز به تشکيلات اداری افغانستان اضافه شده که در راس آن مهندس حبيب الله قادری قرار دارد. در همين حال زلمی رسول، به عنوان مشاور امنيت ملی دولت منصوب شده است. در فرمان رييس جمهور حامد کرزی که بر اساس آن وزيران جديد معرفی شده اند، همچنين تاکيد شده است که اين افراد، بايد ظرف مدت دو هفته از اين تاريخ، داراييهای منقول و غير منقول خود و اعضای خانواده شان را به رييس جمهور گزارش دهند.
حامد کرزی، در نخستين فرمان خود پس از ادای سوگند به عنوان رييس جمهور افغانستان، از مقامات دولتی نظامی و غير نظامی خواسته است تا ظرف مدت دو هفته از زمان صدور اين فرمان، دارايیهای خود و اعضای خوانده خود را به رييس جمهورگزارش دهند.تقريباً تمام مقامات بلندپايه دولتی، شامل فرمان آقای کرزی می شوند که به نظر می رسد هدف از آن، کنترل عملکرد دولمتردان، مبارزه با فساد اداری و جلوگيری از سوءاستفاده از داراييهای همگانی است.اعضای کابينه، رييس و اعضای دادگاه عالی کشور، قاضيان، لوی ثارنوال (دادستان کل) و معاونان او، وزيران مشاور دولت، سفيران افغانستان در خارج کشور، روسا و اعضای کميسيونهای مستقل، معاونان وزارتخانه ها، فرماندهان نظامی، روسای ادارات مربوط به نيروهای مسلح، پليس، امنيت ملی، مرزبانی، واليان، ولسوالها و حتی روسای ادارات، مکلف به رعايت اين فرمان هستند. ماده اول فرمان رييس جمهور کرزی، مخاطبان اين فرمان را مکلف می داند تا در برابر عملکرد کارمندان زير دست خود، به رييس جمهور و هيات دولت پاسخگو باشند، بنابراين مقامات موظف خواهند بود تا اصل شايستگی را در هنگام استخدام کارمندان در نظر بگيرند.در ماده ديگر تاکيد شده است که عملکرد مقامات دولتی، نبايد تحت الشعاع منافع جناحی، سياسی، قومی، زبانی، منطقه ای و جنسی قرار گيرد و يا جايگاه سياسی و دولتيشان، وسيله ای برای تامين اغراض شخصی يا اعمال نفوذ در کار ساير ادارات شود. مهمترين بخش فرمان، جايی است که رييس جمهور مقامات دولتی را موظف می کند تا ظرف دو هفته، گزارشی از دارايیهای منقول و غير منقول، فعاليتهای تجارتی و قرضهای خود، فرزندان و همسرشان را به رياست جمهوری ارايه کنند.رييس جمهور افغانستان دريافت هديه توسط مقامات دولتی را نيز ممنوع کرده است، به جز هدايای رسمی و تشريفاتی، آنهم در صورتی که ارزش مجموعی هديه، از 200 دالر بيشتر باشد، بايد، ضمن ثبت در دفتر رييس جمهور، به بانک مرکزی تحويل داده شود.لزوم حفظ مصوبات و مذاکرات محرمانه کابينه و انجام سفرهای خارجی، بعد از موافقت کتبی رييس جمهور، از ديگر مواد فرمان تازه حامد کرزی است.رييس جمهور کرزی همچنين به کميسيون اصلاحات اداری وظيفه داده است تا با همکاری وزارت دادگستری، ظرف شش ماه آينده، پيشنويس آيين نامه اجرايی مقامات دولتی را به رياست جمهوری ارايه کند.مبارزه با فساد اداری و کنترل عملکرد دولتمردان و مقامات دولتی، از موارد عمده خط مشی انتخاباتی حامد کرزی رييس جمهور افغانستان، در جريان مبارزات انتخاباتی وی بود.او در نخستين کنفرانس مطبوعاتی خود پس از پيروزی در انتخابات، تاکيد کرد که در جريان پنج سال آينده، از عملکرد فرد فرد اعضا و کارمندان دولت بازخواست خواهد کرد . فرمان اخير کرزی نشان می دهد که او کوتاه زمانی پس از ادای سوگند به عنوان رييس جمهور، می خواهد جديت خود در مبارزه با فساد اداری و سو استفاده از دارايیهای همگانی را نشان دهد.اکنون بايد ديد که اين فرمان، تا چد اندازه درعمل پياده می شود و آيا باز هم جديت فرمان رييس جمهور، همانند برخی از فرمانهای رييس دولت انتقالی، بر روی کاغذ باقی خواهد ماند.
همچنان
روزنامه نيويارک تايمز به تاريخ 19 نومبر امسال به قلم خبر نگار خود کارلته
گال در ضمن انتشار خبر افزايش بي سابقه کشت ترياک و نگراني جامعه جهاني نام
برخي از مامورين عالي رتبه حکومت کرزي را که در قاچاق مواد مخدر دست دارند
نيز افشا نموده است.روزنامه نام اين افراد را از منابع مهم استخباراتي
آمريکا در افغانستان بدست آورده است. درين ميان ازبرخي قوماندانهاي محلي در
شمال گرفته تا وزراي کرزي نيز شامل است. در ميان نام مافياي سياسي مواد
مخدر عارف نورزي و زير سرحدات، شير محمد آخند والي هلمند و برادر رييس
جمهور منتخب افغانستان احمد ولي کرزي نيز شامل است.
دست داشتن برادر کرزي در ميان لست مافياي سياسي قاچاق مواد مخدراز مدت ها
قبل در سرزبان برخي رسانه هاي خبري جهان قرار داشت. بسياري دپلوماتهاي
خارجي دست داشتن اقارب نزديک و دوستان کرزي را در قاچاق مواد مخدر باعث بي
اعتبار شدن شعار هاي مقابله با کشت و قاچاق مواد که همواره توسط کرزي
اعلان مي شود، مي دانند. اين در حاليست که کرزي مخالفت خود را با سم پاشي
آخير بر مزارع ترياک در شرق افغانستان اعلان نموده و آنراخيلي مضر به
زراعت شمرده است. از ديد گاه برخي دپلوماتها هر چند کرزي همواره عامل اصلي
قاچاق مواد مخدر را جنگسالاران شمال معرفي مي کند. اما اکنون به مظر مي رسد
افزايش ترياک در مناطق جنوب از جمله در زاد گاه رييس جمهور صورت مي گيرد.
روزنامه ساينس مانيتور به تاريخ 6 اکتبر امسال از قول خبرنگار خود سکات
بلدافت از قند هار خبر داد که لاري هاي مواد مخدر برادر رييس جمهور دست گير
شد. جان محمد خان قوماندان پوليس قند هار مي گويد بار ها لاري هاي پر از
مواد مخدر مربوط به ولي کرزي دست گير شده اما به زور رها ساخته شده است.
آخرين بار مواد دستگير شده با وجود تهديد ها از جانب برادر کرزي، به وزارت
داخله تسليم داده شده است. رييس پوليس قند هار گفت: « اين وظيفه من است که
بر عليه قاچاق مواد مخدر مبارزه نمايم. اما ما چند نفر پوليس معمولي هستيم
و او برادر رييس جمهور افغانستان است». او هم چنان گفت که ولي کرزي بار ها
مارا تهديد نمود که يا مواد مخدر دستگير شده را از قيد رها کنيم و يا« براي
آمريکايي ها شما را بنام القاعده معرفي خواهم کرد» البته ولي کرزي همه اين
اظهارات پوليس را رد مي کند. شوراي عالي ستره محکمه روز گذشته مطالب منتشره
در روزنامه نيويورک تايمز را بي بنياد خواند.قاضي القضات با اشاره به مطالب
منتشره در نامه نيويورک تايمز که در آن بعضي ازاراکين دولت به دست داشتن در
قاچاق مواد مخدر نتهم شده بودند گفت: "از نظر ما اين گونه افواهات فاقد
اساس و بنياد قانوني است و از نظر قوه قضائيه ، گزارشات رسانه هاي خبري حجت
شرعي و قانوني براي اعلام جرم عليه هيچکس شده نميتواند.اگر ادعاي نويسنده
روزنامه مبتني بر اسناد و شواهد محکمه پسند باشد، ميتوان آن اسناد رابه
محکمه ارايه نمايد. ستره محمکمه عند الموقع به آن رسيده گي خواهد کرد اما
تا زماني که سندي ارايه نگردد و کسي از جانب محکمه طبق احکام قانون به
جرمي متهم نشده باشد، بري الذمه بشمار مي آيد.
در کشوری که جنگ و خشونت جای صلح و برا د ری را تصاحب کند، تبعیض نژادی ، منطقه پرستی ، دکتاتوری ، کراسی و قبیله سالاری گسترش میابد ، و روند زندگی اجتماعی در مسیری قرار می گیرد که ناگذ یر به بر تگاه نابودی وا ضمحلا ل منتهی میگردد . انسانها به جای اینکه از راه تفاهم و گفتگو به حل مشکلات چاره اندیشی نمایند بر عکس از منطق زور و ناخواستن ها هد فش را بر د یگران می قبولا نند ، به جای اینکه یکد یگر را در آعوش بکشد و راه تفاهم و برادری را برگذ ینند ، بلکی زندگی را بر یکد یگر به د خمه و زندان مبدل می کنند . بیاید د ر د ید گاههای خویش تجد ید نظر کنیم و بذ ر دوستی ها و برادری ها را در د لها بکاریم و به آنچه که مینازیم دیر یا زود پی کارهو یش خو ا هند ر فت . پس ما میمانیم و برادران که ا مروزبا آن از در زور وخشونت به مقابله پرداخته ایم و با د ستها ی بیگانه شانه و بازوی خود را قطع می کنیم و افتخار هم داریم و در دل هم میگویم حریف را از صحنه بیرون انداختیم . کمی به تاریخ افغانستان بی اند یشید و از معامله ها و تسلیم شد ن ها به اجنبی و بیگانه د رس عبرت بگیرید و به آن فکر کنید که یکصد وپنچا ه سال اخیر چرا اینهمه خیانت و جنایت به استقلال ملی و تمامیت ارضی کشور صورت گرفنه است ؟ پس خور قضاوت نموده یکبار دیگر به جنایت کاران و خاهنین ملی د شنام فرستاده چاره ای برای عملکرد آینده خویش بسنجید تا مانند شاه شجاع و... در مورد شما نیز قضاوت ملی و بین المللی صورت نگیرد و اوراق تاریخ را با عمل امروز خود سیاه نگر دانید. چرا تعدادی کمر بسته اند که تا میتوانند به افغانستان و مرد م مظلوم آن به همکاری قد رتهای بیگانه جرم و جنایت را انجام بدهند و به استقلال و سر بلندی افغانستان لطمه وارد نمایند و فردا های خویشرا شرم آور و ننگین سازند.؟
بیاید!
پرند ه گان صلح و همبستگی سرا سری ملی را به پروازد ر آوریم و جنگ، دشمنی
و خصومت را با خاطره های شوم و سیاهش برای همیشه به فراموشی بسپاریم . بلی
! باید چنین کنیم و بدون آنکه منتظر دیگران شویم که راه خوشبختی و سعادت
و آبادی را برای ما برگز ینند. چه معلوم که آ نان واقعآ میخواهند چنین
کنند یا اینکه ، پی نفا ق و برادر کشی ما کمربسته اند تا آب گل کنند و ما
هی بگیرند.
باری پلان ننگین و شرم آوری دریکی از کشور های همسایه ما طی بیست سال به
اجرا در آمد که ( افغان را توسط افغان بکشید ) پس در آن صورت از هر دو طرف
افغان کشته می شود و ما نفع میبریم.
با
اند وه فراوان امید ها ، آرزو ها و خوشبختی ها با تشکیل اداره انتقالی و با
نشر پیش نویس قانون اساسی و با ختم لویه جرگه بخاطر تصویب قانون اساسی کشور
به یکبا ره گی به نا امیدی ها ، ناکامی ها و رنجشها جایش را عوض کرد.
مردم افغانستان بعد از بیست سه سال جنگ ( هنوز نیزا دا مه دا ر د ) و کشمکش
منتظر تشکیل حکومت با پایه های وسیع و قانونمند که د مکراسی و آزادی واقعی
را به مرد م هد یه خواهد کرد ، لحظه شماری داشتند.
د
و سا ل که ا ز حیا ت ا دا ره ا نتقا لی سپر ی می شو د ، حد ا قل ا قد ا م
که به نفع مر د م ز جر کشید ه ومصیبت
د
ید ه ا فغا نستا ن صو ر ت بگیر د متا سفا نه صو ر ت نگر فته و قد م عملی بر
دا شته نشده ا ست .
ز
ما نی کر ز ی ا ز طر یق و سا یل ا طلا عا تی علیه پا کستا ن و سیا ستها ی ا
ن د ر مقا بل جنبش طا لبا ن و حا کمیت فعلی حر فها ی ضد و نقیض بیان مینما
ید ، بعد ا به ز و د تر ین فر صت ا ز آ نچه که ا ظها ر نمو د ه پشیما ن شد
ه ، ز ما مد ا را ن آ نرا د و ست و برا د ر خطا ب مینما ید .
با
و جو د کو هی ا ز پر ا بلم ها ی نا حل ا ز قبیل کشید ه گی ها ی مر ز ی د ر
مهمند د ره ، مو ضو ع خط د یور ند و مسله ا تک ، و یر ا نی و بر با د ی و
طن ، نا بو د ی فر هنگ و گنجینه ها ی با ستا نی و تا ر یخی ، مو جو د یت هز
ا را ن ا فغا نی بی گنا ه د ر ز ند ا نها ی کشو ر پا کستا ن ، ا د ا مه مد
ا خله و د ست ا ندا ز ی به حا کمیت ملی و تما میت ا ر ضی ا فغا نستا ن ...
با
و جو د ا ین همه مشکلا ت و کشید گی کر ز ی بتا ر یخ 9 – 12 -- 2003 د ر مصا
حبه با ژ و ر نا لستا ن چنین د ر ا فشا نی منما ید :
( ا
فغا نستا ن و پا کستا ن د و کشو ر بر ا د ر هستند ، هیچ خصو متی میا ن د و
کشو ر و جو د ند ا ر د .) سیا ست نشر ا تی ا دا ره ا نتقا لی تا ا کنو ن (
ما نند عملکرد سیا سی آ ن ) نا مو فق و نا کا م ا ز آ ب بیرو ن شده ا ست .
تو جه بفرما ید
به
ا خبا ر ر و ز ها ی ا خیرو که ا ز طر یق و سا یل ا طلا عا ت جمعی به نشر
رسید ه ا ست .
ا
خیرا یکی ا ز نز د یکا ن کر زی به ژو ر نا لستا ن چنین گفته بو د :
احتمال
تغييرات گسترده در ترکيب کابينه دولت انتقالي افغانستان قوت
بيشترى گرفته است
.
يک منبع
نزديک به دولت افغانستان صبح چهارشنبه به خبرنگار ايرنا درکابل گفت
:
اين
تغييرات که بيشتر شامل وزراى غيرپشتون و عضو جبهه متحد سابق
مي شود، در
دستور کار "حامد کرزی " رييس دولت انتقالي افغانستان و تيم
مشاوران داخلي و
خارجي وى قرار گرفته است
.
وی اظهار داشت : در
اين تغييرات
عبدالله وزير امور خارجه سمت خود را از دست خواهد داد و
در صورت رضايت
نامبرده با شد، وى به عنوان نماينده دایمی افغانستان در سازمان ملل
راهي نيويورک
خواهد شد.
اين منبع موثق اظهار داشت : احتمالا ظاهر طنين
معاون بخش فارسی
راديو
"بي .بي .سي " به عنوان جانشين دکتر عبدالله ،
مسووليت وزارت امورخارجه اين کشور را بر عهده خواهد گرفت
.
از حدود دو ماه
پيش نيز "حامد علمي " از خبرنگاران "بي .بي .سي " به عنوان
معاون رييس دفتر
مطبوعاتي رياست دولت افغانستان فعاليت مي کند.
علي
احمد جلالي وزير امور
داخله قبلي افغانستان نيز قبل از اين به
عنوان مسوول بخشهاى فارسي و پشتو راديو
صداى آمريکا فعاليت مي کرد.
منبع مذکور همچنين گفت : يک احتمال ديگر نيز مطرح
است و آن اينکه ظاهرطنين به عنوان رييس کل بانک مرکزى منصوب شود و سپس
"انورالحق
احدى " رييس
فعلي اين بانک به عنوان وزير امور ماليه و "اشرف غني
احمدزى " وزير امورماليه فعلي ، به عنوان وزير امور خارجه کار خود را آغاز
کند.
اين سه تن همگي از قوم پشتون افغانستان و از همفکران کرزی محسوب
مي شوند.
بنابر اظهارات اين منبع نزديک به دولت افغانستان ، "محمد کريم خليلي
"معاون
رييس دولت و رهبر شيعه يک جناح حزب وحدت اسلامي افغانستان و "محمدمحقق "
وزير
برنامه پلا ن و رييس کميته سياسي اين حزب نيز از جمله افرادى
هستند که سمتهاى
خود را در ترکيب دولت از دست خواهند داد.
وى گفت : در جلسه اخير شوراى عالي
وزيران دولت افغانستان ، "محمد حنيف
اتمر" وزير پشتون تبار احيا و توسعه
روستاهاى اين کشور اعلام کرد : برخي
از افراد درون دولت در ميان قوم و گروه خود
اعتبارى ندارند و ادعاهاى
آنان در مورد رهبرى قوم و گروهشان بي اساس است
.
اشاره
اتمر به دعوت "محمد کريم خليلي " و ژنرال "عبدالرشيد دوستم
"
رهبران
اقوام هزاره و ازبک از نمايندگان طرفدار خود در لويه جرگه به آرامش
است که با
برخورد سرد نمايندگان مواجه شد.
اين نمايندگان در پاسخ به درخواست اين دو گفتند
:
از
رهبران فعلي
پشتيباني نمي کنند، بلکه نسل جديدى از ميان مردم افغانستان
براى احقاق
حقوق خود وارد عرصه سياسي ، اجتماعي و فرهنگي شده است
.
گزارشها
همچنين حاکيست ، گروه ۲۰۰ نفرى نمايندگان سه قوم تاجيک ، هزاره
و ازبک
افغانستان که طرفدار نظام پارلماني بوده و خود را جريان "مردمگرا"مي
خوانند، طي
روزهاى اخير در کابل جلسات فشرده اى براى اعلام موجوديت يک
حزب جديد سياسي
داشته اند.
گفته مي شود، اين گروه که اکثرا از مجاهدين سابق افغانستان هستند،
رهبران فعلي مجاهدين اين کشور را فاقد مشروعيت مردمي دانسته و از عضويت
در
احزاب آنان خارج شده اند. "عبدالحفيظ منصور" مدير مسوول هفته نامه "پيام
مجاهد"
و از همفکران "احمدشاه مسعود" از
فعالان اين
تشکيلات جديد محسوب مي شود
.
يک منبع
افغان که در جلسه اين گروه ۲۰۰ نفرى شرکت
داشته است ، به
خبرنگار ايرنا در کابل گفت : بزودى رهبرى حزب معرفي و يک
روزنامه و يک
فرستنده راديويي آن نيز فعال خواهد شد
.
اين
منبع افزود
:
احتمالا
دکتر عبدالله وزير امور خارجه فعلي به عنوان
رهبر اين حزب مخالف کرزی
معرفي خواهد شد، زيرا از "محمد قاسم فهيم " و
"محمد
يونس قانوني " وزراى دفاع و
معارف کاملا قطع اميد
شده است
.
وى
افزود : اين دو وزير
کابينه به قوم و حزب خود پشت کرده و منافع و
مناصب شخصي را بر مصالح و حقوق
گروهي ، حزبي و حتي ملي ترجيح داده اند و
بنابر اين از جمع اعضاى حزب جديد
رانده شده اند
.
وى گفت
: دکتر عبدالله طي روزهاى اخير استعفاى خود را به کرزی
تحويل
داده است و به احتمال زياد پست نمايندگي افغانستان در سازمان ملل را نيز
نخواهد پذيرفت
.
صف بند ی ها ی لو یه جر گه نشا ن دا د که حا مد کر زی د ر ا نتخا با ت
آ
یند ه تنها نخوا هد بو د بلکه حر یفا ن قوی د ر عر صه ا نتخا با ت با ا و
وا رد معر که خو ا هد شد ، کر زی د ر لو یه
جر
گه سعی فرا وا ن نمو د تا با ا عما ل فشا ر د رلو یه جرگه ، قا نو ن ا سا
سی را به و ثیقه حا کمیت خود ش تبد یل کند .
اين اظهارات که از سوى منابع کاملا موثق بيان شده است ،
حاکي از آن است
که صحنه و ترکيب سياسي افغانستان آبستن تغييرات اساسي و مهمي در
آينده نه
چندان دور است و صف بندی ها ی جديد سياسي به تدريج با نزديک شدن به زمان
انتخابات ما ه جو زا ی آينده رياست جمهورى و سپس انتخابات پارلماني در حال
شکلگيرى نهايي است
.
لطفا
تو جه بفر ما ید به خبری پخش آ وا زی سلما ا ز طر یق تلویز یو ن کا بل :
به
دنبال پخش آواز يک زن افغان از تلويزيون، ديوان عالی افغانستان به دولت اين
کشور شکايت کرده است.
روز
دوشنبه، 12 ژانويه، تلويزيون افغانستان ترانه ای عاشقانه را با اجرای سلما،
خواننده افغان مقيم خارج از اين کشور، از آرشيو دهه 70 و 80 ميلادی خود پخش
کرد.
از
زمان سقوط حکومت دکتر نجيب الله اين اولين باری بوده است که اجرای آواز يک
خواننده زن افغان از تلويزيون افغانستان پخش می شد.
فضل
احمد معنوی، معاون قاضی القضات افغانستان، گفت که اين دادگاه با آواز و رقص
زنان مخالف است و پخش اين برنامه از تلويزيون نقض قانون اساسی و احکام
پيشين ديوان عالی بوده است.
او
همچنين گفت اين وظيفه دولت است که در مورد نحوه برخورد با اين موضوع تصميم
گيری کند.
از دوسال پيش و پس از سقوط رژيم طالبان، رقص و آواز زنان هندی در تلويزيون کابل پخش می شده، اما حضور خوانندگان زن افغان در اين تلويزيون، در دوازده سال گذشته بی سابقه بوده است. با تشکيل حکومت مجاهدين در افغانستان در سال 1992 ميلادی، آوازخوانی زنان در افغانستان ممنوع شد. در دوران حکومت پنج ساله مجاهدين، زنان فقط به عنوان گوينده خبر و با پوششی که اسلامی خوانده می شود، در تلويزيون حاضر می شدند؛ اما حکومت طالبان، نه تنها حضور زنان و آواز خوانی آنان در تلويزيون و راديو، بلکه هر نوع موسيقی و رقص و آواز را ممنوع اعلام کرد. در دوران حکومت طالبان، تلويزيونهای شهرهای مختلف افغانستان که تحت کنترل اين گروه بود، تعطيل شد و حتی استفاده از برنامه های تلويزيونی و ماهواره ای ساير کشورها نيز ممنوع اعلام شد. تلويزيون افغانستان از تصميم خود به ادامه پخش آواز از خوانندگان زن منصرف شده و استدلال کرده است که جو فعلی اين کشور، اجازه چنين کاری را نمی دهد. روز دوشنبه، 12 ژانويه، تلويزيون افغانستان برای اولين بار پس از يک دهه ترانه ای را با اجرای سلما، خواننده افغان مقيم خارج از اين کشور، پخش کرد. برنامه ای که از سلما پخش شد يک ترانه عاشقانه درباره يک پناهنده و از آرشيف دهه 70 و 80 ميلادی تلويزيون به جای مانده بود. عزيز آريافر، رييس تلويزيون گفت : د ر حال حاضر وضعيت برای پخش آواز خوانندگان زن مناسب نيست." اين تصميم به دنبال اعتراض ستر ه محکمه به دولت در مورد پخش آواز خوانندگان زن اتخاذ شده است. آريافر اين خبر را که ديوان عالی افغانستان با ارسال نامه ای خواستار منع پخش تصوير و آواز زنان شده، رد کرد و گفت در اين باره رسما تصميم گيری نشده است. با اين حال او گفت که پخش برنامه هايی مشابه "حداقل فعلا" پخش نخواهد شد. رئيس تلويزيون اضافه کرد: "ما اين احتمالا را می داديم که در شرايط فعلی موعد مناسب برای پخش آواز يک خواننده زن فرا نرسيده و بسياری از محافظه کاران متنفذ ا ین اقدام را نمی پذيرند." در همين حال، مقامات زن در دولت حامد کرزی به موضع گيری حاکی از خشم ستره محکمه اعتراض کرد ند . حبيبه سرابی، وزير امور زنان افغانستان، گفت: "مقامات ديوان عالی در مسائلی که به آنها مربوط نمی شود دخالت می کنند؛ آنها می خواهند نظرات خود را تحميل کنند." خانم سرابی اضافه کرد: "من حرکتی غيراسلامی در اجرای آواز خانم سلما نديدم؛ او خيلی موقر نشسته بود و آواز می خواند." از زمان سقوط حکومت دکتر نجيب الله و با تشکيل حکومت مجاهدين در افغانستان در سال 1992 ميلادی، آوازخوانی زنان در افغانستان ممنوع شد.
در دوران حکومت پنج ساله مجاهدين، زنان فقط به عنوان گوينده خبر و با پوششی که اسلامی خوانده می شود، در تلويزيون حاضر می شدند؛ اما حکومت طالبان، نه تنها حضور زنان و آواز خوانی آنان در تلويزيون و راديو، بلکه پخش هر نوع موسيقی و رقص و آواز را ممنوع اعلام کرد. برنامه های تلويزيونی و ماهواره ای ساير کشورها نيز ممنوع اعلام شد. از دوسال پيش و پس از سقوط رژيم طالبان، رقص و آواز زنان هندی در تلويزيون کابل پخش می شده، اما حضور خوانندگان زن افغان در اين تلويزيون، در دوازده سال گذشته بی سابقه بوده است. پس از طالبان، زنان افغان به تدريج موقعيت شاخص تری را در جامع به دست می آورند. در قانون اساسی جديد افغانستان، که در لويه جرگه اخير به تصويب رسيد، برای زنان افغان حقوقی برابر با مردان در نظر گرفته شده است. حامد کرزی، رييس دولت انتقالی افغانستان، از هموطنانش خواست تا در برنامه ثبت نام رای دهندگان برای انتخابات رياست جمهوری آينده ، فعالانه شرکت کنند. دست اندرکاران برگزاری انتخابات رياست جمهوری افغانستان که قرار است در ماه جو ز ا ی آينده برگزار شود، پيش از اين اعلام کرده بودند که روند ثبت نام واجدان حق رای به کندی پيش می رود. کرزی می گويد که مردم با سهم گيری فعال در انتخابات، می توانند حکومت مشروع و مطابق خواست خود را در افغانستان به وجود آورند. رييس دولت انتقالی افغانستان که در کنفرانس مطبوعاتی هفتگی خود، در کاخ رياست جمهوری اين کشور با خبرنگاران سخن می گفت خاطر نشان کرد که مشروعيت دولت آينده اين کشور را وابسته به شرکت بيشتر رای دهندگان در انتخابات رياست جمهوری مید ا ند . بزرگترين چالشی که انتخابات رياست جمهوری افغانستان با آن مواجه است، مشکل نا امنی در اين کشور است. در حاليکه دولت افغانستان تاکنون نتوانسته حاکميت خود را به سراسر کشور گسترش داده و امنيت را تامين کند، برگزاری انتخابات در فضايی آزاد و صلح آميز و بدون اعمال فشار از سوی فرماندهان محلی، مشکل به نظر می رسد. کرزی می گويد دولت او و جامعه جهانی کوشش دارند تا زمينه انتخابات آزاد در اين کشور را فراهم کنند. او گفت: "دولت افغانستان، سازمان ملل متحد و جامعه جهانی می کوشد شرايطی را ايجاد کند که (در آن) مردم افغانستان بتوانند آزادانه در انتخابات شرکت کنند و به شخص مورد نظر خود رای بدهند." چنا ن رای که د ر لو یه چر گه ر ا ی د ا ده بو د ند ا ینرا میگو یند مصلحت ، د و ر ا ند یشی ، ثبا ت د ر گفتا ر و تفا و ت ا ز حر ف تا عمل ، ا ین با ر ا و ل نیست ، با ر ها کر زی چنین کرده و د سته ها ی گل را به آ ب دا ده ا ست . کر ز ی بتا ر یخ 17 – 1 - 2004 د ر مو رد تغیر ا ت د ر کا بینه گفت : اطلاحات در ترکيب دولت صورت خواهد گرفت ولی تغييرات فوری در وزارت های خارجه ، ماليه ، بانک مرکزی و قوه قضائيه رخ نخواهد داد . اصلاحات ادارى قبلآ آغاز شده و در ساير وزارتخانه ها نيز دولت تمام موارد را بررسي مي کند و هر جا که لازم باشد، اصلاحات اعمال خواهد شد . کرزی اظهار داشت : بعد از تصويب قانون اساسي در لويه جرگه مهمترين مساله در افغانستان ثبت نام از افراد واجد شرايط راى دهي در انتخابات رياست جمهورى ماه جوزای سال آينده است . من از تمام مردم مي خواهم که در ثبت نام و دريافت کارت شرکت در انتخابات اشتراک نمايند . کرزی درباره شرط دوستم مبني بر منوط کردن خلع سلاح به دريافت يک پست نظامي ، گفت : دوستم يک جنرال اردو افغانستان است و حق دارد که از تجربه هاى وى استفاده شود. در اين باره در حال بررسي و تصميم گيرى هستيم ، اما جمع آورى اسلحه از افراد تحت امر وى جريان دارد و مخالفتي وجود ندارد . وی درباره پخش موسيقي با صداى زنان از تلويزيون سراسرى کشور که از هفته گذشته آغاز شده است ، گفت : افغانستان داراى فرهنگ غني است و از۵۰ سال قبل خواندن زنان وجود داشته ومن در چند روز گذشته هيج مخالفتي با پخش موسيقي زنان از راديو و تلويزيون نديدم ، ما به فرهنگ اجتماعي توجه کرده و سپس در اين باره تصميم مي گيريم .