سه شنبه، ۳۰ اپریل ۲۰۱۳
پرولتاریا و مبارزه طبقاتی در جامعه مدرن
علی رستمی
تاریخ ارسال به «اصالت»:
Apr 28, 2013 20:02
رشد و توسعه جوامع بشری در درازنای تاریخ بسوی نظامهای طبقاتی بمثابه تشکل افراد از لحاظ اقتصادی و سیاسی و اجتماعی از زمانیکه تقسیم کار بوجود امد بنام استثمار گر و استثمار شونده تقسیم گردیده است. این وضع، با شکاف بزرگ طبقاتی در نتیجه رشد نیروهای تولیدی بوجود آمده است. در این شرایط وسایل و افزار تولید به اختیار تولید کننده نه بوده اما در تولید سهم فعال دارد. اما کسی که بیشتر از تولید سهم می برد کسی است که وسایل و افزار تولید را به اختیار داشته و درتولید نفش ندارد. از این لحاظ تمام محصولات تولید را متعلق بخود دانسته و آنرا برای کسب بیشتر سرمایه بفروش رسانیده و مقدار ناچیزی را برای تولید کننده غرض اینکه خودرا دوباره برای تولید آماده سازد، به عنوان معاش برایش می پردازد. این طبقه استثمار شونده در تمام مراحل تاریخ نقش فعال در جهت رشد و تکامل جامعه بشری ایفا نموده که پایه های اساسی آن جامعه را تشکیل می دهد. طوریکه کارل مارکس اولین متفکر انقلابی جنبش مدرن طبقه پرولتاریای جهان گفته است: "طبقه های اجتماعی بازیگران اصلی نمایش تاریخ، و پیکار طبقه ها رانهء اصلی، یا نیروی پیش برندهء جریان تاریخ است".
همچنان کارل مارکس تذکار داده است که وجود طبقات در طول تاریخ از جانب سایر جامعه شناسان و متفکران اروپایی مطرح شده است. چنانچه در تاریخ تمدن اروپا درسال ۱۸۲۸ توسط فرانسوا ــ پیرگیوم گیزو چنین نوشته شده است: "اروپای مدرن از پیکار میان طبقه های گوناگون جامعه زاده شده است، و مهمترین این طبقه بورژوازی است."
طبقه بورژوازی که بعد از انقلاب فرانسه رشد و جهانگیر گردید با ایجاد و رشد فابریکه های صنعتی غول پیکر سرمایداری شیوه و مناسبات جدیدی در عرصه های مختلف زندگی انسانها حاکم شد. هستی اجتماعی انسانها که تعین کننده شعور و روان اجتماعی آنها میباشد نیز تغییر نموده؛ و انسان نوین در جامعه تحت سیطره نظام استثمار گر سرمایداری بوجود آمد. نظام سرمایداری که بر استثمار فرد از فرد بنیان گذاشته شد در بطن خود طبقه جدیدی را بوجود آورد که برای اعاده حقوق و کسب ارزشهای مادی و معنوی خویش به مبارزه علیه آن آغاز نموده و الی سرنگونی آن شعار خویش قرار داده است. این طبقه که بنام طبقه پرولتر و یا پرولتاریا (کارگر) که بنام کارگران صنعتی نامیده می شود، بوجود آمد. برای نخستین بار این کلمه در سدهء چهاردهم کاربُرد داشت. این کلمه از زبان فرانسوی که ریشه لاتینی دارد بمعنای "فرد" ناتوان که در پایین ترین سطح زندگی با درامد ناچیزی زندگی میکند یاد می گردید. اما این واژه به مفهوم کلی الی سال ۱۸۳۲ بنام طبقه پرولتر بکار برده نمی شد. اما بعد از آن این کلمه بوسیله اگوست بلانگی یکی از پیشگامان انقلاب فرانسته زمانی که در دادگاه، قاضی شغل آنر پرسان نمود گفت که: "پرولتر هستم، یعنی از سی میلیون فرانسوی که با کار خود زندگی میکنند."
کارگران صنعتی که الی سال ۱۸۴۰ جمعیت کوچک اروپا را تشکیل میداد، در ادبیات سوسیالیستی به عوض زحمتکشان "کارگر" استعمال میشد. کارل مارکس نیز این طبقه را بنام طبقه فرودست که با درامد کمی زندگی میکند یاد نموده است و این کلمه را در برابر تمام زحمتکشان جامعه که در فابریکه ها، معدن، زمین و غیره مصروف بودند به کار میگرفت. او "پرولتاریا" را در مورد کارگران صنعتی به کار برده است. بعداً انگلس در اثر خود در کتاب "موقعیت طبقه کارگر انگلستان (۱۸۴۴) کلمه پرولتاریا را بکار برده است.
و در آثار مارکس برای نخستین بار این کلمه در سال ۱۸۴۳ در متن درامدی به "نقد فلسفهء حق هگل" به کار گرفته شده است. این طبقه بمثابه طبقه پیشتاز در عرصه تولید مادی در جامعه بشری که نیازهای تمام جامعه را براورده می سازد؛ و از سوی دیگر توسط طبقه سرمایدار استثمار میگردد، منافع آن با منافع اکثریت جامعه گره خورده و کلید رهایی جامعه را از تسلط غول سرمایه و استثمار فرد از فرد بدست دارد. بر این اساس برای رهایی از تسلط استثمارگرانه نظام سرمایداری به مثابه طبقه سازندهء جامعه در مقابل زر و سیم سرمایه و ظلم استبدادان داخل مبارزه سیاسی گردیده، با ایجاد و تشکل سازمانها و اتحادیه های اجتماعی و احزاب سیاسی طبقه کارگر به مبارزات خویش آغاز نمود و جهش بزرگ را در این عرصه بوجود آورد. یکجا با پیش گامان و رهبران طبقه کارگر بین المللی بطور خلاق و علمی در میان توده های عظیم کارگر در سطح جهانی نفوذ کرده موفقیتهای بزرگی را بدست آورده اند. توده های زحمتکش جهان را از مناسبات و شیوه غیر انسانی سرمایداری آگاه ساخته و به طور علمی و تاریخی آنرا افشاء و محکوم نموده است.
برای این مقاصد، اتحادیه کارگری برای نخستین بار در سال ۱۷۲۵ در انگلستان بر علاوه ممنوع بودن آن، تشکیل گردید، و بانهم به طور مخفی به مبارزه خود ادامه داده، تا اینکه در سال ۱۸۲۴ قانون ممنوعیت اتحادیه ها لغو شده و اتحادیه ها توانستند که علنی به مبارزه خویش ادامه دهند؛ و متعاقباً در سال ۱۸۳۰ "اتحادیه ملی از کارگر" تشکیل شد. در سال ۱۸۳۷ جنبش بزرگ چارتیستها به ابتکار انجمن کارگران لندن بوجود آمد که از حمایت تمام کارگران و سایر اقشار زحمتکش برخودار گردید. با ایجاد نخستین هسته های اتحادیه کارگران در جهان تاثیرات مهمی را در جهت مبارزه سازمان یافته کارگران و سایر زحمتکشان جهان وارد نمود که دستاوردهای بزرگ در جهت شناسایی حقوق و خواستهای برحق آنها داشت. با پیدایش جنبش کارگری در جهان و برامد نیروهای مترقی و عدالت خواه مجهز با تئوری انقلابی رهایی بخش طبقه کارگر برای سرنگونی نظام خون آشام سرمایداری صفحه جدید در تشکل و مبارزه این طبقه باز گردید. کارل مارکس، از جمله رهبران پیشتاز این طبقه انقلابی با نوشته ها و آثار گرانسنگ خویش که بنام "دستنوشته های اقتصادی و فلسفی یا دست نوشته های ۱۸۴۴ "مشهور است، چهره نظام سرمایداری را علمأ افشاء و اساسات و بنیادهای آموزه های استثماری نظام سرمایداری را توضیح و به آگاهی نسل جوان تقدیم نمود. مارکس بعد از آشنایی با دوست خود فرید ریش انگلس در سال ۱۸۴۴ آثار بزرگی تاریخی را در باره نظام سرمایداری و پرولتاریا مشترکأ آغاز و تدوین نمودند. در سال ۱۸۴۷ مارکس انگلس به گروه سوسیالیستی کم جمعیت به نام "اتحادیهء کمونست" پیوستند، و در کمیته مرکزی آن عضویت حاصل نمودند. البته این گروه از کارگران و نیروهای نو اندیش و روشنفکر آلمانی تشکل یافته بود که مرکز آن در لندن بود. انگلس و مارکس در دوهمین کنگره این اتحادیه اشتراک کردند و از طرف اتحادیه ماموریت گرفتند تا اصول برنامه ایی اتحادیه را تدوین نمایند. آنها متنِ را به عنوان "مانفیست حزب کمونیست" تحریر داشتند که این اثر تاثیر بزرگ را در انسجام مبارزه جنبش طبقه کارگر در جهان بجا گذاشت. در آغاز مقدمه این برنامه شعار "کارگران جهان متحد شوید" تحریر شده بود. تدوین مانفیست کمونیست، نوید بخش مبارزه آگاهانه و منسجم را به طبقه کارگر در مقیاس جهان به ارمغان آورد. دولتهای سرمایداری که با خون و کشتار هزاران انسان نهادینه، رشد و تکامل نمود، با دسایس و حرکتهای سود جویانه و لشکر کشی های نظامی در کشور های جهان برای غصب منابع طبیعی آنها، بعد از جنگ اول جهانی سیطره خویشرا پهن نموده و جهان را میان خویش تقسیم نمودند. تفرقه های نژادی، منطقوی، قومی و مذهبی را در میان کشور های مستعمره خویش گسترش داده و از هیچ نوع اعمال ددمنشانه برای استثمار انسان از انسان به شیوه های گوناگونی دریغ نه کرده اند.
موج انقلابهای سالهای ۱۸۴۸ در اروپا و تظاهرات و راهپیمایهای کارگران در گوشه و کنار جهان از جمله در آلمان، انگلستان و امریکا؛ برای اعاده حقوق خویش و سرنگونی نظام سرمایه سالاری؛ این قیامها، تظاهرات و راهپیمایها با خشونت توسط دستگاه های خونخواری سرمایداری سرکوب گردیده و هزاران انسان زحمتکش اعم زن و مرد را به قتل رسانیده اند.
نخستین قیام کارگران زن و مرد در نیویارک در ۸ مارچ ۱۸۵۷ بود که برای پایین بودن دست مزد، ساعات کار طولانی و تغییر شرایطی غیر انسانی که بالای کارگران تأمین میشد، صورت گرفت، که از جانب دستگاه حاکم سرکوب گردید. اعتصاب ده هفته ایی شهر لارنس در زمستان سال ۱۹۰۲ تحت شعار "هم نان و هم گل سرخ" که توسط دختران جوان کارگر در اعتصاب کارگری یکجا، با سایر همرزمان خود دوش به دوش این شعار را انتقال و در مقابل یورش پولیس از خود شهامت نشان داده و مقاومت شدید مینمودند.
انجمن کارگران آلمان در سال ۱۸۶۳ تحت رهبری فردیناند لاسال تشکیل که برعلاوه سیاستهای محافظه کارانه و رفرمستی وی نقش فعال را در جهت تشکل اتحادیه های کارگری و مبارزه برای حفظ حقوق کارگران و خواستهای قانونی شان اقدامات عملی را انجام داده اند.
قیام کارگران و انقلاب اجتماعی، کمون پاریس در سال ۱۸۷۱ بر علاوه عمر کوتاه آن هزاران کارگر و زحمتکشان در دفاع از آن، جانهای خودرا از دست داده و صدها نفر دیگر زندانی و اعدام گردیدند.
تظاهرات و راه پیمایی کارگران شهر شیکاگو امریکا در اول ماه سال ۱۸۸۶ که برای پایین آوردن ساعات کار و افزایش مزد شان به خیابانها برامده بودند به اثر مداخله پولیس این اعتراضات صلح آمیز به خشونت کشیده شده و صد ها تن در این روز کشته و زخمی گردیده، و رهبران انها زندانی و بعداً اعدام گردیدند.
تظاهرات و قیام کارگران شهر پطروگراد روسیه تزاری در سال ۱۹۰۵ علیه شاه مستبد تزاری که بنام "یکشنبه خونین" یاد میگردد یکی از بزرگترین تظاهرات کارگری بود که توسط شاه مستبد روسیه تزاری سرکوب که صدها کارگر اعم از مرد و زن در این حادثه خونین جانهای شیرین خویشرا از دست دادند؛ که این روز همه ساله تحت نام "یکشنبه خونین" از طرف حزب بلشویک روسیه تجلیل بعمل می آمد.
در سال ۱۹۱۴ مارش بزرگی از کارگران و سایر اقشار اجتماعی جامعه علیه جنگ در اروپا و از ۱۹۱۳ تا ۱۹۱۴ به رهبری کمونیستها با برگزاری لشکر بزرگ کارگران و متحدین آنها در شهر های اروپا براه اندخته شد که با استقبال جوامع مترقی قرار گرفت.
با داشتن تجارب غنی جنبش کارگری در انقلاب های، کشورهای روسیه، آلمان و مجارستان و یورش به فابریکه های ایتالیا و تورینتو کانادا و اشغال آن در سالهای پس از جنگ اول جهانی و کمیته های اعتصاب در انگلستان در سال ۱۹۲۶ و مدیریت و رهبری سالم جنبش کارگری در کشور یوگوسلاویا، نقش برجستهء انقلابی را در حیات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی به نفع خلقای خویش ادا نموده اند. یکی از با عظمت ترین تحولات بنیادی و انقلابی که در جهان صورت گرفت و چهره جهان را تغییر داد، انقلاب کبیر اکتوبر بود، که تحت رهبری حزب کمونیست روسیه تزاری تحت رهبری ولادیمیر ایلچ لنین دولت و نظام پوسیده تزاری روس را سرنگون و قدرت را به طبقه کارگر و متحدین آن انتقال داد. برای نخستین بار در جهان دولت کارگری سوسیالیستی بوجود آمد؛ و تحت رهبری حزب بلشویک در طول ۷۵ سال عمر خویش تغییرات چشمگیری در سرنوشت خلق جهان بوجود آورد،
و به مثابه دژ مطمئن، دفاع و پشتبانی از استقلال کشورهای مستعمره و نیمه مستعمره سرمایداری در آسیا، افریقا و امریکای لاتین و ایجاد جنبش نوی انقلابی در جهان نقش برازندهء را انجام داده است. بعد از پیروزی انقلاب اکتوبر، جهان در دو قطب غرب و شرق تقسیم، که یکی در دفاع از زحمتکشان و فرودستان، و دیگری از سود سرمایه در مقیاس جهانی ظهور نمود. هردو برای پیروزی اهداف خویش مبارزه مینمودند. با آغاز جنگ دوم جهانی که بوسیله ادلف هتلر از آلمان آغاز گردید بعد از قتل قتال انسانها و ویرانی شهرهای بیشمار بالاخره در قلمرو کشور سوسیالیستی اتحاد شوری به شکست مواجه گردید. در این پیروزی تاریخی نقش اردوی سرخ که متشکل از کارگران و دهقانان بود فراموش ناشدنی و حماسه افرین بود که جهان مترقی هیچ زمانی آنرا فراموش نخواهد نمود. باین پیروزی خطر سقوط جهان بدست هیتلر فاشیست در ابد از میان برده شد.
جنبش بین المللی طبقه کارگر برای خاطرات تابناک رزمنده گان و قربانیان راه عدالت اجتماعی که در اول ماه می سال ۱۸۸۶ میلادی در شهر شیکاگو امریکا در اعتراض علیه قانون غیر انسانی حاکمان سرمایداری جانهای شیرین خودرا فدای آرمانهای خویش نمودند، در انترناسیونال دوم، در نخستین کنگره خود، در سال ۱۸۸۹ روز اول می را به عنوان روز "جهانی کارگران" اعلام داشتند.
بعد از آن همه ساله از جانب سازمانها مترقی و کارگری با تدویر محافل و گردهمایی ها از این روز خجسته در کشورهای خویش تجلیل بعمل می آورند.
طبقه کارگر بمثابه موتور تولید توانست که با مبارزه آگاهانه خویش تحت رهبری احزاب و سازمانهای کارگری غرض تحقق خواستها و آرزو های خویش در کشورهای سرمایداری تغییراتی نسبی را به نفع خویش بوجود آورد. اما مناسبات و شیوه تولید نظام سرمایداری که بر بنیاد استثمار فرد از فرد زنده است، از بین نرفته، بلکه برای بقای خود تحت شعار "رفاه عامه" برای فریب آنها، رفرم های را به اجرا گذاشته، تا از تشکل و عمل آگاهانه انقلابی طبقه کارگر جلوگیری و با ابزار و شیوه های مختلفی ضربه مدهش را به هسته های این جنبش وارد نموده است. با تغییر نظم جهانی و یک قطبی شدن جهان به نفع نظام زور و سرمایه، نظمی جدیدی اقتصادی را بنام "نیولیبرالیزم"، که آغاز پست مدرنیزم" میباشد، بهتر از گذشته با استفاده از رشد فناوری، لشکرکشی های نظامی را برای غصب، چور و چپاول منابع طبیعی کشورهای رو به انکشاف و عقب مانده آغاز نموده و تمام دستاوردهای اجتماعی که به نفع طبقه کارگر و سایر زحمتکشان در طول دو قرن بدست آمده بود، از میان برده و در "بازار آزاد" آنرا به حراج قرار داده است. برای نجات نظام سرمایه از بحرانهای اقتصادی که هیچ وقت از بین نه خواهد رفت، بدون رعایت حقوق انسانی و بشری با بهانه های مختلف بنام تروریزم، "القاعده" و "طالبان" با لشکر کشی نظامی علیه مخالفین عقیدوی خویش تحت نام تحقق "دموکراسی" اقدام نموده که ابعاد آن هر روز وسیعتر میگردد. با اقدامات مداخله گرانه آشکار و روشن نظامی در کشورهای چلی، افغانستان، عراق و لیبیا و سوریه و غیره، نه تنها ثبات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بوجود نیامده، بلکه نسبت به هر وقت دیگر بدتر شده و باعث تخریب تمام ارزشهای مادی و معنوی این کشور ها گردیده است.
دامنه بحرانهای مالی نه تنها فروکش نکرده بلکه نسبت به هر زمان دیگر ابعاد آن وسیعتر شده میرود. طوری که مارکس گفته است "نظام سرمایداری در محور" بحران" قرار دارد ختم هر بحران آغاز بحران دیگری برای نطام سرمایداری است." وضع تشتت بار نظام مالی جهان بر این گفته صحه گذاشته؛ که به طور متداوم از یک گوشه دنیا به گوشه یگر دنیا سرایت نموده پیامدهای ناگواری را به مردم آن سرزمین بوجو آورده است. فقیر فقیر تر می شود، زر پرستان، زور سالارن و گنج سالارن قوی ترمی گردند.
مبارزه و تخاصمات در دو قرن اخیر توسط دو قطب "تعاون طلب" (کمونیزم) و "آزادی فردی" (لیبرالیزم) این دو گرایش در بستر تاریخی از اصالت و جایگاه معین برخوردار بودند. در فرایند تحقق ایدایالوژی این دو گرایش، هیچ کدام نه توانست که اهداف غایه خود را همه جانبه تحقق بخشند. در عمل معلوم شد که علت وجودی هر یک برای دیگری حتمی و ضروری بود و برای رقابت های اندیشوی توانسته بودند که نظم جهانی را ثبات بخشند و علیه تجاوز و خشونتهای نظامی بالای کشور های ضعیف برای اهداف سیاسی خویش در دفاع و پشتیبانی ان اقدام نمایند.
تحقق دموکراسی بدون سهم و فعال توده ها بطور آگاهانه با بستر فراخ اجتماعی ناممکن بوده و نمی تواند، که ارضای جامعه را برآورده ساخته و از تمام بلیهء زمانی آنها را نجات دهد.
ماخذ:
مارکس و سیاست مدرن
نئولیبرالیسم، تاریخ مختصر از دیوید هاری
توجه!
کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است
کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد
Copyright©2006Esalat