Tue, February 13, 2007 6:12 pm

 

 

 

گویم ز دور شباب تا هجرت ز مبارزان پرچمی

بس نکته های نغز هم ز رهبران صدیق مردمی

همچو طفلی که گم کرده باشد آغوش مادری

بر کوچه و بازار و هر تجمع هایشان بودمی

بر شعار و نطق های آتشین رهبران با خرد

گوش و هوش بودند مردم بآن سراپا یکدمی

رهبران را دوست داشتند «کارمل» را زیاده تر

چون بحرف و عمل بود یک رهبر دوست داشتنی

طرح مرامی آنها بود واضح و هم دلنشین

پیر و برنا میگفتند چو من که اینجا گفتمی

نعره های دلکش هر دو جناح بود دلپذیر

کف زدن ها بود بهرجا باستقبال شان دیدنی

چونکه میکردند بی نقاب دوره تاریک وطن

ز اینرو به هر محفل بود گفت و شنود مخفی و علنی

صدای گیرای حامییان صلح می آمد به گوش

از پارلمان کهنه پسندان دودمان نادری

خلق رنجیده بشور بودند بهر احیای حقوق

خواست مردم دیگر نبود چو گذشته سرسری

ظلم و استبداد پولیس کهنه کار شد به کار

جوقه جوقه راد مردان شد محروم ز زنده گی

جمعی بردند بر سلول های تاریک دهمزنگ

جمعی بخانها کردند نظارت با مخبری

هر طرف شور و نوا بلند بود ز بیداد و ستم

بر مردمان رنجدیده و مظلوم نسل آریایی

کشتن و بستن بیگناهان و افترا بود رایج

همه جا رشوه و حق بباطل داشت حکمفرمایی

داد رزمندگان راه حق آخر شد کارگر

انقلاب یا کودتای ثور آمد بتاریخ میهنی

پذیرا شد مردم این دور نو با دسته های گل

که زایل ساخت دور چور و قتل و چپاولگری

اهل خرد گرفتند این قیام بفال نیکی وطن

هم بسیج گشتند یک یک با گروپ خلقی و پرچمی

آغاز گشت دور بازسازی سر از شهر و دهات

اصدار فرامین آزادی ز خان و ملک یک نشانی

گشت ممنوع خرید و فروش دختران معصوم وطن

طبق شرع محمدی عیار گردید حق و مهر همسری

بشد تعمیم سواد تبدیل به جنبش سرتاسری

حق کار و تحصیل شد بر بنای خرد اصل داوری

شد اردوی ملی رها ز انحصار صاحبان نفوذ

هر که ره یافت طبق ذوق و استعداد و آگهی

زنان را بود حق و امتیاز مساوی به هر مقام

بودی زجمع شان هم به پست لشکری و کشوری

به هر بخشی دولت بودند مصروف چون مردان

به پوهنتون بودند مصروف تحصیل بیچادری

بمامور و اجیر و کارگر گردید فرمان چون

توزیع شود کوپون رایگان مواد ارتزاقی

توزیع زمین به دهاقین بی زمین و کم زمین

این یکی دیگری بود ز فرامین به نفع مردمی

شد آماده اهدافی نوین به هر بابی حیات

تا دست یابند مردم بر این حنبش سر تاسری

دشمنان را تاب دیدن تنگ آمد باین خروش

توصل کردند باینکه در خطر است دین مردمی

زدند مهر کفر و الحاد به راهییان راه حق

باین اتکا که بکشور آمده عسکران شوروی

ولی میدانستند جهادی ها که است این بهانه

رسیدن بقدرت و مکنت را کردند چون بررسی

کردند توطیه و در دادند جنگ و برادر کشی

تا ره یابند بقتل و چور و چپاول و غارتگری

نمودند استعمال خلق با تقوای این سرزمین

که بودند مایه عزو شرف چه مرد و زن هر یکی

پرتاب راکت ها و مین ها و هم باران گلوله

آغاز گشت از بهر قتل و قتال فردی و جمعی

نه آرامش در خانه بود و نه مسجد و نه سرک

همه جا بوی خون و آتش بود هویدا و دیدنی

هریکی از دست دادند توته های لخت جگر

آه و شیون ز هر خانه و کاشانه بود شنیدنی

کردند محبور مردم آزاده ما را به ترک وطن

جمعی به مرز همسایگان و عده ای را دورتری

رهبران با خرد حزب ودسته های آگاه وطن

دست بکار گشتند با حیای صلح و صفای رفتگی

بس تقاضاها گردید از ملل و صاحبان با نفوذ

حاضریم بر بحث درموضوع با تقوا و همدلی

تلاشها به هرسطحی چه مقیاس ملی چه فراتر

نگشت سودمند با رهبران تنظیم های جهادی

این شورش و این قیام آنان بر سر مذهب نبود

هدف چور و چپاول بود و تجاوز بنوامیس ملی

عاقبت آماده شد بحامییان نام نهاد دین

شرایط واگذاری قدرت به باند های تنظیمی

این تصمیم حزب و دولت نبودست بر اصل شکست

بلکه اهدافی بود مبنی بر ختم جنگ و آشتی

مردمان با دیانت کردند استقبال دزدان وطن

که پیمان کرده بودند صلح و صفا و بازسازی

لیکن تاریخ گواه است بکارهای نا هنجار شان

بکارهای نادرست و خلاف رفتار حقوق بشری

هتک حرمت کردند و هم تجاوز بر ناموس وطن

کودکان و بیوه زنان فروختند بملک اجنبی

درب دانشگاه بستند که کفراست این طریق

زنان زندانی بخانه و رواج دلاق و چادری

دادند بسط و گسترش تریاک و چرس و مورفین

آغشته کردند ملت افغان تا بیرون مرزی

مردم آگاه وطن چو بنمود خوب و بد آنها حساب

فهمیدند کیها بودند عامل همه آتش سوزی

لیک دور بود که آرند آن رفته هایی ز دست

جز افسوس بدور وطنپرستان و خلقی و پرچمی

غرض زین گفتار بود مثالی ز فجایع تلخ وطن

پند گیریم از تاریخ بدور جدید بازسازی

اگرچه ما را هم بود اشتباهاتی بحزب آشنا

که خلق هم واقف بود و است ز آن خوبی و بدی

دیگر این باشد که گویم اینجا با صراحت

گشته جدا ز حزب مردمی شاخه های دگر مردمی

ولی چو بنگری همه اند دارای اهداف یکسان

یعنی سرلوحه همه بخدمت مردم است دسترسی

گر همه باین است یعنی صلح و بهبود وطن

پس چرا درگیریم با یکدیگر ظاهر و پنهانی

که فرد فرد وطن نخواهند دگر چو مجاهد و طالب

آنها را بکار است وطنپرستان خلقی و پرچمی

چه ضرورت بود که زنیم بنام و نشان دگر رقم

بر انداختن این و آن دانیم اصل برتری

که ما نه آن بودیم ونه آ نیم چو بنیادگر

که بودند غرق چپاول و کشتارجمعی و فردی

که نبودست شان جرات اقراربکمبود و نواقص

ز اینرو بتاریخ جایی ندارند بر نیک نامی

این برماست که همه گردیم هم غایه وهمدست

همه با ما خواهند بود و نخواهد بود تو ومنی

که ارتجاع ندارد گوش بخواست والای بشر

که نیست غایه آنها را جز جنگ و برادرکشی

باین خاطر ای راهییان حزب شهیدان پاک

که وحدت و همبستگی باشد فلاح و رستگاری

«مفکر» تکرار احسن کند بار بار این سخن

که گفته های نغز ز شما بود بر صفوف از رهبری

 

www.esalat.org