thursday 1 march 2007 13:19:46

زن، زندگی، دولت داری و صلح

تهیه، تدوین و پژوهش: صوفیا، ر- م

به بهانه هشت مارچ روز بین المللی زن

مرى رابينسون که بود؟

 

 

فراتر ازيك رئيس جمهور مرى رابينسون شناخته شده ترين زن ايرلندى است كه هم رئيس جمهور كشورش بوده و هم بعدها به سمت مهم ترى يعنى كميسرى كميسارياى حقوق بشر سازمان ملل متحد انتخاب شد. رابينسون در چارچوب تعهداتى كه در سطح بين المللى در دفاع از حقوق بشر احساس مى كرد، اولين رئيس جمهورى بود كه به سرزمين جنگزده سومالى و قتلگاه رواندا رفت كه بسيارى از انسانهاى بى پناه جان خود را در درگيرى هاى نژادى از دست داده بودند و يا بسيارى از آنان در اثر جنگ، زندگى و خانه خود را از دست داده بودند. او در بازديد هاى خود از اين دو كشور جنگزده آفريقايى به طور ويژه پيگير مسائل زنانى بود كه در اثر جنگ آسيب هاى بيشترى ديده بودند. زنان به طور گسترده اى در جنگ هاى قبايل هوتو و توتسى در جنوب آفريقا مورد اذيت و آزار و تعرض قرار گرفته بودند و رابينسون اولين رئيس دولتى بود كه تلاش كرد با سفر به منطقه در صدد كاهش آلام زنان و كودكانى بر آيد كه در دسته هاى بزرگ دهها هزار نفرى درصدد ترك منطقه جنگ و پناه گرفتن در مناطق امن تر برآمده بودند. به واقع او تنها رئيس جمهور اروپايى بود كه احساس كرد وظيفه اى در قبال آوارگان و پناهجويان جنوب آفريقا دارد و بايد با حضور مستقيم در اردوگاههاى آوارگان به آنها كمك كند. در كشور آشوب زده سومالى نيز كه بعد از سقوط دولت ديكتاتورى «محمدزيادباره» دچار ناامنى، هرج و مرج و كشتار دسته جمعى شده بود، حضور رابينسون، از معدود اميدهاى هزاران آواره اى بود كه درصدد جلب توجه جهانيان به دردها و رنج هاى خويش بودند.

حضور در رواندا و سومالى، بعدها چهره اى از رئيس جمهور ايرلند را به جهانيان و مسؤولان سازمان ملل نشان داد كه چنين فردى مى تواند مسؤوليت خطير كميسارياى عالى پناهندگان سازمان ملل را برعهده بگيرد. هنگامى كه رابينسون اين مسؤوليت را با ترك سمت رياست جمهورى ايرلند پذيرفت، مفهوم حقوق كودكان، زنان، حق زندگى و حق غذا را به عنوان مهمترين بخش هاى در معرض نقض حقوق آوارگان و پناهندگان و زندانيان در سراسر جهان مورد توجه قرارداد. او در همين مقطع كار بزرگ ديگرى را در سرلوحه اقدامات و وظايف خود قرار داد و آن توسعه حقوق بين الملل در حوزه حقوق بشر بود. با فشار و پيگيرى مرى رابينسون بحث مسؤوليت كيفرى سران دولت ها در قبال نقض حقوق بشر مورد توجه اعضاى سازمان ملل متحد قرار گرفت به گونه اى كه پيگيرى اين بحث منجربه تشكيل دادگاه بررسى جنايات جنگى در رواندا شد و كسانى كه در قتل عام حدود نيم ميليون نفر در جنگ رواندا دخالت داشتند، به پاى ميز محاكمه كشانده شدند و بعدها با استفاده از همين الگو و در چارچوب محاكمه و بازخواست متهمان مشكوك به جنايات جنگى، تعداد بسيارى از مسؤولان و فرماندهان جنگ هاى بالكان، بويژه جنگ بوسنى، احضار و بازداشت شدند و هنوز اين دو دادگاه بى سابقه به فعاليت خود براى به پاى ميز محاكمه كشاندن تمامى كسانى كه در نقض حقوق بشر در رواندا و بالكان دخالت داشته اند، ادامه مى دهند. مديريت مرى رابينسون در كميسارياى عالى پناهندگان، او تلاش كرد تا دستور كارهاى اين كميساريا را به سمت جهان واقعى و مكان هايى كه حقوق بشر در آنجا نقض مى شود، هدايت كند. جاهايى كه خلأ استانداردهاى حقوق بشر، مانعى بر سر راه دستيابى انسان ها به حقوق طبيعى شان به شمار مى رفت. او مشاركت مستقيم نهادهاى مدنى در توسعه حقوق بشر و دفاع از حقوق انسان ها را در سرلوحه كار خود قرار داد و در سراسر جهان، بويژه در كشورهاى در حال توسعه از ايده گسترش NGO ها و نهادهاى مدنى خارج از حيطه حكومت ها به عنوان يكى از بهترين مكانيزم هاى دفاع از حقوق بشر حمايت و پشتيبانى كرد. او نهادهاى مدنى را ابزارى براى نظاره رفتار حكومت ها در حوزه حقوق بشر مى دانست و اين نهادهاى مدنى را تشويق مى كرد كه با استفاده از شيوه هاى مسالمت آميز و غير خشونت بار در صدد نقد حكومت ها در حوزه حقوق بشر گام بردارند. او به نهادهاى مذكور توصيه مى كرد كه رفتار حقوق بشرى حكومت ها را با اصول و قواعد حقوق بين المللى تطبيق دهند. وى تلاش كرد اين نگرش را تغيير دهد كه حقوق بشر در كشورها با تغيير واژه ها و كلمات به دست مى آيد. مرى رابينسون معتقد بود كه پروسه اى تدريجى و طولانى در احقاق حقوق بشر و جلوگيرى از نقض آن لازم است. او به كشورهاى غربى گوشزد مى كرد كه حقوق بشر، آنگونه كه در اعلاميه جهانى حقوق بشر آمده است، فقط حقوق افراد در حوزه آزادى بيان، اطلاعات، انتخابات و ديگر حوزه هاى حقوق سياسى نيست، بلكه در كشورهاى در حال توسعه توجه به بخش هاى مهم ترى از حقوق بشر، نظير حق بهداشت و ساير حقوق فرهنگى، اجتماعى و اقتصادى وجود دارد كه بنيادى و اساسى و حتى فورى به شمار مى رود و به سادگى در جريان تحولات سياسى - امنيتى ناديده گرفته مى شود. او معتقد بود كه در مجموع، نمى توان ابعاد مختلف حقوق بشر را از يكديگر جدا كرد، اما در برخى جوامع نيازى وجود دارد مبنى بر اين كه به بخش هايى از حقوق بشر توجه جدى تر و فورى تر مبذول شود، گرچه درنهايت، جدا كردن و تفكيك حقوق بشر به حقوق بشر سياسى، مدنى از يك سو و حقوق بشر اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى ممكن نيست و هرگز چنين جدايى و تفكيكى مدنظر اعلاميه حقوق بشر نبوده است.

اعلاميه حقوق بشر گرفتار رقابت هاى سياسى شرق و غرب در دوران جنگ سرد شد. از يك طرف برخى برداشت هاى راديكال از سوى كشورهاى غربى از مفهوم حقوق بشر صورت مى گرفت كه اين مفهوم را به حقوق سياسى نظير انتخابات و حقوق سياسى و مدنى محدود مى كرد و توجه كمترى به حقوق فرهنگى، اجتماعى و بويژه اقتصادى مى شد و مسائلى نظير حق برخوردارى از غذاى مناسب، شغل و بهداشت ناديده گرفته مى شد. و از طرف ديگر، در بلوك سوسياليست ها در حالى كه آنها خود را به حقوق بشر در حوزه عدالت اجتماعى و اقتصادى متعهد نشان مى دادند، در عمل حقوق سياسى و مدنى افراد ناديده گرفته مى شد و حتى نقض مى گرديد. به اعتقاد رابينسون جوامعى كه در پى دستيابى به حقوق سياسى و مدنى براى شهروندان خود هستند، ناگزيرند كه به ساير حوزه هاى حقوق آنها، نظير حقوق اقتصادى شهروندان هم توجه كنند. جوامعى نيز كه در صدد كسب حقوق اقتصادى و پيشرفت در تأمين حقوق و نيازمنديهاى اقتصادى مردم خود هستند، نمى توانند اين فرايند را بدون توجه به حقوق مسلم شهروندان خود در حوزه آزادى بيان، مطبوعات و مشاركت و رقابت سياسى به دست آورند. در واقع رابينسون مفهوم «وابستگى متقابل در حوزه هاى حقوق بشر» را مطرح كرد و به صراحت اعلام كرد كه حقوق بشر همانند «توسعه» يك مفهوم همه جانبه است و همانگونه كه نمى توان بدون توسعه اقتصادى از توسعه سياسى در يك جامعه سخن گفت و توسعه امرى متشكل از رشد سياسى، اجتماعى، اقتصادى و. . . است، در مفهوم حقوق بشر نيز چنين وضعيتى حكمفرما است و بدون رعايت جنبه هاى مختلف حقوق بشر در حوزه هاى سياسى، مدنى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى نمى توان از رعايت كامل حقوق بشر سخن گفت. از ديدگاه رابينسون، برخى جوامع در تحليل وابستگى متقابل جنبه هاى مختلف حقوق بشر كه در ماهيت اعلاميه حقوق بشر وجود دارد، دچار كج فهمى شده اند وگرنه ماهيت و محتواى اعلاميه جهانى حقوق بشر به هيچ يك از جنبه هاى حقوق بشر توجه ويژه ترى نسبت به ساير اجزا ندارد، همانگونه كه هيچ يك از جنبه هاى حقوق بشر را كم اهميت و پايين دستى نمى شمارد . تحت هدايت او حقوق بشر به يك مسأله جهانى تبديل شد و به يك دپارتمان فعال در زيرمجموعه هاى سازمان ملل تبديل گرديد. او به صراحت در دفاع از حقوق بشر و درحالى كه مى دانست كه جان خود را در معرض خطر قرار خواهد داد، عليه شبه نظاميان كلمبيا و نقض فاحش حقوق بشر توسط آنها، عليه شورشيان مسلح در زيمبابوه و عليه كسانيكه كشتارهاى خونين الجزاير را سازماندهى و اجرا مى كردند، موضعگيرى مى كرد و آواره شدن هزاران زن و كودك كامبوجى را نتيجه بى توجهى طرفين درگير به اصول حقوق بشر مى دانست. او همچنين با به چالش طلبيدن اقدامات ايالات متحده در مورد مانع تراشى بر سر راه تشكيل دادگاه بين المللى رسيدگى به جنايات جنگى، با واشنگتن وارد درگيرى شد و دولت بوش را به دليل نقض حقوق بشر در زمان جنگ افغانستان و زندانى كردن دهها اسير جنگى در زندان گوانتانامو بدون رعايت اصول حقوق بشر مورد انتقاد و حمله قرار داد. او معتقد بود كه در اسارت نگه داشتن تعداد بسيارى از اسيران جنگ افغانستان در بازداشتگاه گوانتانامو، امرى خلاف حقوق بشر است و جلوگيرى آمريكا از حضور سازمانهاى بين المللى مدافع حقوق بشر براى بررسى وضعيت زندانيان بازداشتى در گوانتانامو، خود اقدامى سنگين تر در نقض حقوق بشر تلقى مى شود. رابينسون درحالى كه حوادث سپامبر و حمله به برج هاى تجارت جهانى را اقدامى عليه بشريت تلقى مى كرد و آن را محكوم مى كرد، معتقد بود كه حوادث سپتامبر نمى تواند بهانه اى براى نقض حقوق بشر توسط آمريكايى ها باشد. به اعتقاد رابينسون، مبارزه با تروريسم كه خود اقدامى غير قابل قبول عليه حقوق بشر است، نمى تواند بهانه نقض حقوق بشر توسط كسانى باشد كه درصدد مبارزه با تروريسم و مصاديق آن هستند. او تصريح مى كرد كه آمريكا به بهانه مبارزه با تروريسم، به طور سازمان يافته به كشورها و گروههايى كه هدفمند و سازمان يافته حقوق بشر را نقض مى كنند، كمك مى كند و از آنها حمايت مالى، تسليحاتى و سياسى مى كند. به نظر مى رسد يكى از مهم ترين مصاديق اين امر، حمايتهاى آمريكا از دولت پاكستان به رهبرى ژنرال مشرف بود كه در مورد نقض حقوق زندانيان سياسى و احزاب سياسى، مورد انتقاد جامعه جهانى قرار داشت. او در اجلاس جهانى مبارزه با تبعيض نژادى كه در آفريقاى جنوبى برگزار شد، انتقادات خود را در مورد ناهمخوانى برخى اقدامات ضد تروريستى با مبانى حقوق بشر مطرح كرد و اجلاس را به شدت تحت تأثير قرار داد. او در اين كنفرانس مسأله جديدى را نيز در معرض توجه شركت كنندگان اجلاس جهانى قرار داد و آن، جايگاه اقليتهاى قومى و مذهبى در مفاهيم حقوق بشر و ضرورت رعايت حقوق اين دسته از اقليتها توسط حكومتها بود. وى به طور مشخص به اوضاع اقليتها در هند و فلسطين تحت اشغال اشاره كرد. او همچنين از شوراى امنيت سازمان ملل تقاضا كرد تا به نقض حقوق اقليت چچن تبار در فدراسيون روسيه و نيز رفتار دولت چين در تبت توجه بيشترى نشان دهد و رفتار اين دولتها در قبال اقليتها را محكوم كند. اكنون مرى رابينسون اگرچه در مديريت كميسارياى عالى حقوق بشر قرار ندارد، اما همچنان يك فعال بين المللى در حوزه حقوق بشر است. او اكنون مدير مؤسسه اى است كه درصدد دفاع از حقوق اقليتهاى نژادى در روند جهانى شدن است. وى همچنان نگران است كه حقوق بشر به عنوان يك مفهوم ناقص در جهان مطرح شود و زوايايى از آن كم اهميت تر شمرده شود. رابينسون اخيراً در همايشى كه از سوى كالج بوستون آمريكا و تحت عنوان «حقوق بشر به مثابه جامعه شناسى عمومى» برگزار شد، به عنوان يك پژوهشگر و فعال حقوق بشر، حكومتها را به رعايت تمامى جوانب حقوق بشر دعوت كرد و گفت كه حكومتها نه تنها بايد حقوق بشر را رعايت كنند، بلكه بايد از آن حمايت كنند.

پيام آور صلح

   

وانگارى ماتايى برنده جايزه صلح نخستين زن آفريقايى و دوازدهمين زن دنياست كه اين جايزه بين المللى را كه طى بيش از يك قرن از اعطاى آن مى گذرد به دست مى آورد. كه نخستين بار جايزه نوبل اهدا شد قاره آفريقا از اين جايزه بى نصيب مانده بود. اين زن آفريقايى يكى از فعالترين زنان قاره آفريقا در بخش حقوق بشر و محيط زيست است. فعاليت او در اين دو رشته يكى از دلايل جدايى همسرش است. «وانگارى بى نهايت تحصيلكرده، بى نهايت قوى، بى نهايت فعال، بى نهايت موفق، بى نهايت سمج و غيرقابل كنترول است. » اينها دلايلى است كه همسر برنده صلح نوبل به واسطه آن از وى جدا شده است. به گفته مسئولان نوبل ماتايى به واسطه سال ها فعاليت بى دريغ در امر دموكراسى و توسعه صلح جايزه بيش ازيك ميليون دالرى را از آن خود كردهاست. اين نخستين بارى نيست كه ماتايى به سبب كارهايش، جايزه بين المللى دريافت مى كند. پيش از اين نيز وى توانست جايزه اى از برنامه محيط زيست سازمان ملل دريافت كند. ماتايى در نايروبى كنيا متولد شد. وى در خانه اى گلى پنج اتاقه بزرگ شد. ماتايى خانه دوران كودكى اش را همچنان نگه داشته و در تمام اطراف و داخل آن گياهان متنوع كاشته است. پدر وانگارى، موآتا وانجوگو كشاورز بود وى در خانه اى گلى پنج اتاقه بزرگ شد. ماتايى خانه دوران كودكى اش را همچنان نگه داشته و در تمام اطراف و داخل آن گياهان متنوع كاشته است. پدر وانگارى، موآتا وانجوگو كشاورز بود.

وى در زمينه تحصيلات عالى نيز اولين زن آفريقايى است كه مدرك دكترا كسب كرده است. او در سال ۱۹۶۴ در رشته علم بيولوژيك فارغ التحصيل شد و سپس براى ادامه تحصيل به آمريكا رفت. پس از كسب مدرك در همين رشته به كنيا بازگشت و تحصيلاتش را تا اخذ مدرك دكترا در اين رشته ادامه داد. فعاليت وى در شاخه محيط زيست به زمانى باز مى گردد كه او در حياط خانه اش تعدادى درخت كاشت و در همين دوران تصميم گرفت سازمان كمربند سبز را تاسيس كند. سازمانى كه تنها زنان در آن عضويت داشتند و هدف از تاسيس آن بيابان زدايى و قحطى بود. وىميليون درخت در كنيا كاشت. به اعتقاد وى در ازاى استفاده از چوب هر درخت براى سوخت بايد درخت ديگرى كاشته شود تا منبع مهم كنترول آلودگى هوا يعنى درختان، و همچنين يكى از منابع تغذيه انسان به واسطه مصرف از بين نرود. او در خصوص فعاليتش مى گويد: اين يك حركت الهى است. خداوند از دوشنبه تا جمعه گياهان را در سطح جهان خلق مى كند و روز شنبه نيز انسان را. ماتايى با يادآورى سال هاى نخست آغاز به كار كمربند سبز مى گويد: «فعال كردن اين سازمان روزها و ساعت ها وقتم را گرفت. توضيح اين موضوع كه زنان مى توانند بدون استفاده از تكنولوژى و يا صرف هزينه هاى گزاف از محيط زيست خود نگهدارى كنند و در عين حال به اقتصاد خود و خانواده كمك كنند، كار بسيار سختى بود. » وى بارها به سبب مبارزه اش براى حفظ درختان و محيط زيست بازداشت شد و به زندان افتاد. او به عنوان برجسته ترين مخالف ساخت آسمان خراش در پارك اصلى كنيا شناخته شد. اين موضوع سبب شد تا مخالفان ماتايى عليه وى فعال شوند؛ از آن جمله رييس جمهور دانيل آرپ مويى بود كه در مورد وى بسيار بدگويى كرد. اما ماتايى از تلاش دست برنداشت و توانست اين پروژه را متوقف كند. در مخالفت با اجراى يك برنامه ديگر پليس مداخله كرد و وى به شدت مضروب شد. شدت ضرب و جرح به حدى بود كه او تا چند روز در بيهوشى به سر برد. در خلال مبارزاتش همزمان با افزايش سخت گيرى هاى دولت دستگير و زندانى شد. همراهان و طرفداران وى در شمال كاليفرنيا با انعكاس اين مسئله از سراسر جهان در خواست كمك كردند و در نهايت به سبب فشارهاى خارجى دولت كنيا مجبور شد وى را آزاد كند. او در اين مدت در عرصه سياست نيز وارد شده يك نظرسنجى نشان داد كه مردم كنيا او را شايسته پست رياست جمهورى مى دانند. ماتايى به عنوان وزير محيط زيست در كابينه كنيا معرفى شد. كارشناسان معتقدند ماتايى جهانى فكر مى كند اما فعاليت داخلى دارد. او براى ايجاد تغيير در سيستم و رسيدن به اهداف مدنظرش در حدود سه دهه مبارزه كرد. وى معتقد است فعاليت زنان در امر محيط زيست كارى است كه در ضمير ناخودآگاه آنان نهفته است و ضمن آنكه فعال بودن زنان به آنها احساس استقلال و اعتماد به نفس مى دهد؛ چيزى كه در فرهنگ آفريقايى براى زنان تعريف نشده و با اين كار جايگاه جديدى براى زنان آفريقايى تعريف مى شود. ويدر مورد فعاليتش در زمينه حقوق بشر مى گويد: فعاليت حقوق بشر را از زمانى آغاز كردم كه در دانشگاه تدريس مى كردم. با توجه به اينكه مانند بقيه اساتيد سر كلاس ها حاضر مى شدم تنها به دليل زن بودن، حقوقم كمتر از ديگران بود و به اين واسطه تصميم گرفتم راهى بيابم تا اين ديد و نظر را تغيير دهم. اين مسئله زمانى برايم جدى تر شد كه همسرم نيز كه فعاليت پارلمانى داشت نتوانست تلاش و فعاليت هاى مرا پذيرا باشد و از من جدا شد. اين زمان متوجه شدم مادرى هستم تنها با سه فرزند و بايد براى نجات زندگى خود و زنان ديگر با چنين شرايطى تلاش كنم. ماتايى با راه اندازى سازمان كمربند سبز توانست نه تنها در محيط زيست كه در بخش حقوق بشر نيز فعاليت هايى انجام دهد. او مى گويد زنان با كاشت درختان و گياهان مختلف و رسيدگى به آنها، پس از باردهى گياه مى توانند با فروش محصولات در آمدزايى كنند. در حال حاضر در اين سازمان هزاران كنيايى مشغول فعاليت هستند و اين سازمان با آموزش كودكان اين كشور توانسته آنها را نيز ترغيب به درختكارى كند. وى در مصاحبه اى در خصوص نحوه خرج جايزه نوبل گفت: اين پول بسيار زياد است. من در زندگى هرگز اين مقدار پول نداشته ام، اما در نظر دارم كه اين مبلغ را براى توسعه سازمان، امنيت غذايى، حمايت از جنگل ها و توسعه فرهنگى آفريقا هزينه كنم. براساس اعلام سازمان ملل تنها دو درصد كنيا پوشش جنگلى دارد و در صورتى كه اين رقم به هشتادبرسد مردم مى توانند در شرايط عادى زندگى كنند. خشكسالى و در ادامه آن قحطى كاهش پيدا مى كند. او مى گويد: قحطى، خشكسالى، كاهش منابع طبيعى و از دلايل ايجاد جنگ ها و كشمكش ها در كشورهاى مختلف است و مى توان با حفظ محيط زيست و تلاش در نگهدارى از آن اين مشكل را حل كرد و دنيايى با آرامش و صلح را به ارمغان آورد. وزير محيط زيست كنيا پس از دريافت جايزه خود، فعاليتش را از سر گرفته و در اقدامى جديد در تلاش است تا با ارتباط با كشورهاى آفريقاى شرقى راهى براى كاهش توليد كيسه هاى پلاستيكى كه سبب آلودگى محيط زيست مى شود، پيدا كند. وى در اين رابطه مى گويد: بايد به مردم بياموزيم كه از كيسه پلاستيك استفاده نكنند و جايگزينى مانند كيسه هاى كاغذى يا پارچه اى ارائه شود تا محيط زيست سالم بماند. كاشت گياه و درخت در صورتى كه امكان حفاظت و مراقبت از آنها در مقابل آلودگى هاى مختلف نباشد، كار چندان مناسبى نيست. اما تنها با آموزش هاى ساده مى توان نه تنها فضاى سبز كه صلح را نيز به ارمغان آورد. وى درروز جهانى حقوق بشر در اسلو گفت: اهداى جايزه به فعالان محيط زيست به افراد و مسئولان كشورهاى مختلف دنيا اهميت حفاظت از محيط زيست را گوشزد مى كند. وى با تاكيد بر ارتباط منابع طبيعى و صلح گفت: دليل بيشتر كشمكش ها و نزاع ها كه منجر به ناامنى در دنيا شده، كاهش منابع طبيعى است. كه سبب مى شود براى يافتن اين منابع مردم جهان به جان يكديگر بيفتند. در مراسم اهداى جوايز نوبل خانواده سلطنتى نروژ و دختر سناتور رابرت كندى نيز حضور داشتند. در اين مراسم هزاران نفر از طرفداران و دوستداران محيط زيست در بيرون محل اهداى جوايز جمع شده بودند.

زنان و حاکميت

   

زنان رئيس جمهور - ۱۹۰۶ تا ۲۰۰۴

وحباتارين ينجما ۱۸۹۳-۱۹۶۲

ينجما بيوه قهرمان ملي سوحباتار، معاون اول رئيس هيأت رئيسة كشور مغولستان بود و نقش رئيس كشور را هنگام خالي بودن اين موضع از بيست و سوم سپتامبر ۱۹۵۳ تا 7 ژوئيه ۱۹۵۴ به عهده داشت. اگر در نظر بگيريم كه اين موضع داراي جايگاه واقعي حكومتي است, وي اولين حاكم سياسي زن در تاريخ معاصر مي باشد, به استثناي ملكه ها.

سانگ چينگلينگ (۱۹۷۲ ۱۹۸۱)

سانگ چينگلينگ بيوة دكتر سن ياتسن, بنيانگزار جمهوري چين, و زن برادر ارتشبد چيانگ كاي شك, جانشين او در سمت رئيس جمهور جمهوري چين (تايوان آن زمان) مي باشد. از ۳۱ اكتبر ۱۹۶۸ تا ۲۴ فوريه ۱۹۷۲ هيچ رئيس كشوري اعلام نشده بود و اين مقام پس از رسوايي ليو شوكي در انقلاب فرهنگي تا ۱۹۷۲ خالي ماند. در آن زمان دانگ بيوو و سانگ چينگلينگ معاونين رئيس جمهور بودند. سانگ در بستر مرگش عضو حزب كمونيست شد و در سال ۱۹۸۰ كمي قبل از درگذشت خود, به عنوان «رئيس جمهور افتخاري» جمهوري خلق چين برگزيده شد.

ماريا استلا (ايزابل) مارتينز دپرن ۱۹۳۱

او از ۱ ژوئيه ۱۹۷۴ تا ۲۴ مارس ۱۹۷۶ به عنوان رئيس جمهور آرژانتين خدمت كرد. وي در سال ۱۹۶۱ با خوان دومينگو پرن ازدواج كرد كه در دوره هاي ۱۹۴۶-۱۹۵۵ و ۱۹۷۳- ۱۹۷۴ رئيس جمهور بود. بلافاصله پس از مرگ وي, ماريا جايگزين او شد چون او از زمان پيروزي انتخاباتي «پرن-پرن» در سال ۱۹۷۳ معاون رئيس جمهور و رئيس سنا بود. درواقع, ناتواني پرن او را مجبور كرد كه نقش رئيس جمهور را از ۲۹ ژوئن ايفا كند. وي اولين رئيس جمهور زن هم در آمريكا و هم در جهان بود. او هم چنين اولين زني بود كه در يك كودتاي نظامي عزل شد.

ليديا گيلر تجادا (۱۹۲۶)-

وي از 17 نوامبر ۱۹۷۹ تا 18 ژوئيه ۱۹۸۰ رئيس جمهور سرپرست بليوي بود. او در يك كودتاي نظامي عزل شد.

ويگديس فينبوگادتير (۱۹۳۰)-

وي از 1 اوت ۱۹۸۰ تا 1 اوت ۱۹۹۶ رئيس جمهور ايسلند بود و در چند موضوع اولين نفر است: وي اولين رئيس جمهور زن در اروپا بود, اولين زني بود كه به طور مستقيم توسط مردم انتخاب شد و وقتي كه در سال ۱۹۹۶ استعفا داد، او بيشترين زمان خدمت براي رئيس كشور زن در دنيا را داشت. وي هم چنين بزرگترين زن بين همة رهبران غيرسلطنتي اروپا بود.

ماريا ليا پديني آنجليني (۱۹۵۳)

او سروان نايب السلطنه (رئيس كشور و دولت) كشور سن مارينو در ۱۹۸۱ بود (از ۱ آوريل تا ۱ اكتبر)

آگاتا باربارا (۱۹۲۳ ۲۰۰۲) -

رئيس جمهور مالتا از ۱۵ فوريه ۱۹۸۲ تا ۱۵ فوريه ۱۹۸۷ او دومين رئيس جمهور زن اروپا پس از ويگديس فينبوگادتير بود.

كارمن پريرا (۱۹۳۷) -

وي از ۱۴ مه ۱۹۸۴ تا ۱۶ مه ۱۹۸۴ رئيس جمهور موقت گينة بيسائو در مقام رئيس مجلس ملي مردم اين كشور بود.

كرازن (كري) آكينو (۱۹۳۳) -

وي از ۲۵ فوريه ۱۹۸۶ تا ۳۰ ژوئن ۱۹۹۲ رئيس جمهور فيليپين بود. آكينو بيوة بنيگنو آكينو مي باشد كه در سال ۱۹۸۳ ترور شد. آكينو اولين رئيس جمهور زن آسيا بود.

ارتا پاسكال ترويلوت (۱۹۴۳) -

بانو ارتا پاسمال ترويلت به عنوان رئيس جمهور موقت هائيتي از ۱۳ مارس ۱۹۹۰ تا ۷ فوریه ۱۹۹۱ خدمت كرد. او سومين رئيس جمهور زن (قاره) آمريكا و دومين رهبر سياهپوست زن پس از يوجينا چارلز, نخست وزير دومينيكا در اين قاره بود.

سابين برگمن پوحل (۱۹۴۶) -

وي رئيس ولكسكامر در جمهوري دموكراتيك آلمان در سال ۱۹۹۰ و آخرين رئيس كشور قبل از به هم پيوستن آن كشور بود. دورة رياست او پس از سوگند خوردن ۶ ماه به طول انجاميد، يعني از ۵ آوريل تا ۲ اكتبر ۱۹۹۰ او تنها رئيس كشور زن در اروپاي شرقي كمونيست سابق بود.

ويولتا باريوس د چامورو (۱۹۲۹) -

وي از ۲۵ آوريل ۱۹۹۰ تا ۱۰ ژانويه ۱۹۹۷ رئيس جمهور نيكاراگوئه بود. او بيوه پدرو جوكين چامورو مي باشد كه در سال ۱۱۹۷۸ ترور شد.

مري رابينسون (۱۹۴۴) -

وي از ۳ دسامبر ۱۹۹۰ تا 12 سپتامبر ۱۹۹۷ رئيس جمهور ايرلند بود و به طور غيرمنتظره سه ماه قبل از اتمام دورة رياست جمهوري خود استعفا داد. او پس از آن به عنوان كميسارياي عالي حقوق بشر ملل متحد تا ۱۲ سپتامبر ۲۰۰۲ خدمت كرد.

پاتريسيا بوسيگناني

وي در سال ۱۹۹۳ (از ۱ آوريل تا ۱ اكتبر) سروان نايب السلطنه (رئيس كشور و دولت) سن مارينو بود.

سيلوي كينيگي (۱۹۵۲) -

وي از ۲۷ اكتبر ۱۹۹۳ تا ۵ فوريه ۱۹۹۴ رئيس جمهور موقت بروندي بود.

چاندريكا كوماراتونگا (۱۹۴۵) -

وي از ۱۴ نوامبر ۱۹۹۴ رئيس جمهور سريلانكا بوده است و پيش از آن از ۱۹ اوت در سمت نخست وزير بود تا زماني كه سوگند رياست جمهوري را خورد. او فرزند خانم سيريماوو بندرانايكي مي باشد كه سه دور نخست وزير سريلانكا بوده است, و در سال ۲۰۰۰ در آخرين دوره اش درگذشت. سريلانكا اولين جمهوري در دنيا بود كه دو بالاترين سمتهاي مجريه اش همزمان در دست زنان بودند. افزون بر اين, هر دو سمت با انتخابات دموكراتيك پر شدند. در سال ۱۹۹۴، چاندريكا، مادرش را به عنوان نخست وزير منصوب كرد. پدر چاندريكا و همسر سيريماوو كه سولومن نام داشت در سال ۱۹۵۹ هنگامي كه او نخست وزير بود, ترور شد. همسر چاندريكا هم دچار همين سرنوشت شد و در سال ۱۹۸۸ ترور شد.

روت پري (۱۹۳۹) -

وي از ۱۱ نوامبر ۱۹۹۷ رئيس جمهور ايرلند بوده است. او اولين زن در تاريخ است كه پس از زن ديگري (مري رابينسون) روي كار آمده است.

روساليا آرتئاگا سرانو (۱۹۵۶) -

وي از ۹ تا ۱۱ فوريه ۱۹۹۷ رئيس جمهور سرپرست زودگذر اكوادور بود.

مري مك آليس (۱۹۵۱)

وي از ۱۱ نوامبر ۱۹۹۷ رئيس جمهور ايرلند بوده است. او اولين زن در تاريخ است كه پس از زن ديگري (مري رابينسون) روي كار آمده است.

ژانت ژيگن (۱۹۲۰) -

وي از ۱۹ دسامبر ۱۹۹۷ تا ۱۱ اوت ۱۹۹۹ رئيس جمهور گايانا بود. او هم چنين از ۱۷ مارس تا ۲۲ دسامبر ۱۹۹۷ نخست وزير بود. او پس از فوت همسرش، چدي ژيگن روي كار آمد. وي ششمين زن در قارة آمريكا در مقام رئيس جمهور بود و دومين زن در دنيا بود كه افزون بر رياست جمهوري, نقش نخست وزير را هم ايفا كرده بود (اولي چاندريكا كوماراتونگا از سريلانكا بود. (

روت درايفوس (۱۹۴۰) -

او اولين رئيس كشور زن در سوئيس به عنوان رئيس كنفدراسيون پس از يك ليست بسيار بسيار طولاني از رهبران مرد بود. درايفوس توسط مجلس فدرال انتخاب شد كه در دوره 1ژانويه ۱۹۹۹ تا 1 ژانويه ۲۰۰۰ خدمت كند.

 روزا زفراني- (۱۹۶۰) -

وي از ۱ آوريل تا ۱ اكتبر ۱۹۹۹ سروان نايب السلطنه (رئيس كشور و دولت) سن مارينو بود.

ويرا وايك فريبرگا (۱۹۳۷) –

وي اولين رئيس جمهور زن در كشورهاي اروپاي شرقي ـ مركزي بود. او در ۱۷ ژوئن ۱۹۹۹ توسط پارلمان «لتويا» انتخاب شد براي يك ترم ۴ ساله که ۸ ژوئيه شروع شد.

 ميريا اليسا مس كاسو دآرياس (۱۹۴۶) -

وي اولين رئيس جمهور زن پاناما مي باشد كه در 1 سپتامبر ۱۹۹۹ سوگند ياد كرد و تا ۲۰۰۴ در اين سمت خدمت مي كند. او بيوة رئيس جمهور سابق آرنولفو آرياس مادريد مي باشد كه در سال ۱۹۸۸ فوت كرد.

تارجا كارينا هالونن (۱۹۴۳) -

وي اولين رئيس جمهور زن فنلاند مي باشد. دوره او ۱ مارس ۲۰۰۰ شروع شد و در سال ۲۰۰۶ به پايان مي رسد.

ماريا دومنيكا ميچلوتي (۱۹۵۲)

وي از ۱ آوريل ۲۰۰۰ تا ۱ اكتبر ۲۰۰۰ سروان نايب السلطنه سن مارينو بود. او ششمين زن در اين مقام از سال ۱۹۸۱ مي باشد.

ماريا گلوريا ماكاپاگال آرويو (۱۹۴۷)

وي از ۲۰ ژانويه ۲۰۰۱ رئيس جمهور فيليپين بوده است. او دختر رئيس جمهور فوت شده ديوسدادو ماكاپاگال بوده و دومين رئيس جمهور زن در اين كشور مي باشد.

مگاواتي سوكارنوپتري (۱۹۴۷) -

وي كه دختر رئيس جمهور فوت شده سوكارنو مي باشد، از ۲۳ ژوئيه ۲۰۰۱ رئيس جمهور اندونزي بوده است.

والريا سياواتا (۱۹۵۹)

وي از ۱ اكتبر ۲۰۰۳ تا ۱ آوريل ۲۰۰۴ سروان نايب السلطنه سن مارينوبوده است. او هفتمين زن در اين سمت از سال ۱۹۸۱ مي باشد.

نينو بوردژانادزي (۱۹۶۴- )

وي از ۲۳ نوامبر ۲۰۰۳ تا ۲۵ ژانويه ۲۰۰۴ رئيس جمهور موقت جورجيا بود.

مبارزه عليه تبعيض نژادى

نينا سيمون خواننده زن سياهپوست آمريكايى از معروفترين خوانندگان موسيقى جازمعاصر جهان است كه در سال گذشته در سن هفتاد سالگي در فرانسه در گذشت. nbsp; شهرت او نه فقط به دليل قدرت صداى فوق العاده و نواختن زيباى پيانو بود، بلكه او از مبارزان خستگى ناپذير عليه تبعيض نژادى و زندگى مصرفى در آمريكا محسوب مى شد. به همين جهت نينا سيمون داوطلبانه مهاجرت از زادگاهش را برگزيد. يونيس ويمن كه بعدها نام مستعار نينا سيمون را براى خود انتخاب كرد، به عنوان فرزند ششم از مجموع هفت فرزند يك خانواده سياهپوست در سال ۱۹۳۳ يعنى ۷۱ سال پيش در كارولينا شمالى در آمريكا متولد شد. خانواده اش در وضعيت مالى بسيار بدى بسر مى بردند. اما او استعداد و علاقه اش را به موسيقى خيلى زود نشان داد. با كمك مالى و حمايت معلم موسيقى اش توانست آموزش موسيقى را پيش ببرد. او كه نواختن پيانو را از چهار سالگى آغاز كرده بود، خيلى سريع در مدرسه موسيقى جوليت در نيويورك پذيرفته شد و به فراگيرى تئورى و كار عملى موسيقى پرداخت. به منظور كمك مالى به خانواده، يونيس كه در اين زمان ۲۱ ساله بود، به نواختن پيانو در يك بار ايرلندى در آتلانتيك سيتى پرداخت. صاحب اين بار از او خواست كه بايد به همراه نواختن پيانو، آواز نيز بخواند. بدون اينكه او فرصتى براى تأمل داشته باشد تا بتواند آرزويش را درباره نواختن كلاسيك پيانو دنبال كند، آواز خواندن را نيز شروع كرد. از اين زمان او نام مستعار نينا به معنى كوچك، و سيمون، نام كوچك هنرپيشه فرانسوى مورد علاقه اش، سيمون زيگنو، را براى خود انتخاب كرد. خيلى زود او استعدادش را در زمينه نواختن پيانو، آواز خوانى و همينطور آهنگسازى و نوشتن ترانه هاى مختلف نشان داد. با خواندن ترانه I love you Porgy به شهرت رسيد و در فستيوال موسيقى جاز شركت كرد. از ابتدا خواندن ترانه هاى جاز، و بلووز، ترانه هاى مردمى، ترانه هاى سياهپوستان و همينطور ترانه هايى براى اپرا را دنبال كرد. تنوع صدايى او در يك ترانه، برخى اوقات از بكار گيرى صداى بم تا استفاده از آواى لطيف، از ويژگى هاى كار اوست. زمانى كه در سال ۱۹۶۳ چهار كودك سياهپوست بر اثر انفجار بمب در يك كليسا در شهر بيرمنگام كشته شدند، او ترانه اى به نام Goddam Mississippi را نوشت. اين ترانه تلخ، شكايتى درباره شرايط بسيار سخت زندگى سياهپوستان در آمريكاست. تحقير و آزار نژادپرستانه اى كه او خود به عنوان يك زن سياهپوست بارها تجربه كرده بود. در ترانه هاى بعدى اش كه بنام كنسرت نينا سيمون منتشر شد، او از احساسات انسانى، از عشق، تنفر، ترس، دوستى، تنهايى و مرگ سخن مى گويد. را نوشت. اين ترانه تلخ، شكايتى درباره شرايط بسيار سخت زندگى سياهپوستان در آمريكاست. تحقير و آزار نژادپرستانه اى كه او خود به عنوان يك زن سياهپوست بارها تجربه كرده بود. در ترانه هاى بعدى اش كه بنام كنسرت نينا سيمون منتشر شد، او از احساسات انسانى، از عشق، تنفر، ترس، دوستى، تنهايى و مرگ سخن مى گويد. بعد از مرگ مارتين لوتر كينگ او ترانه «خداى عشق مرده است» را نوشت. سپس ترانه هاى بچه سياه و زندانيان را اجرا كرد. ترانه معروف او به نام giffted and black به نام سرود سياهپوستان آمريكامعروف شد. او بسيارى از ترانه هاى قديمى را نيز دوباره خوانى كرد. در اكثر اجراهايش خود او نواختن پيانو را نيز به عهده داشت. نينا سيمون سعى كرد خود را از «بار فشار زندگى مصرفى و تحمل رفتار نژادپرستانه در جامعه آمريكا» كه او را پيوسته مى آزرد، برهاند. به همين جهت در سال ۱۹۷۴ آمريكا را ترك كرد وبه باربادوس در مجموع جزاير كارائيب و سپس به ليبريا، سويس، هلند و فرانسه رفت. او در زندگى بعد از مهاجرت داوطلبانه اش نيز به كار موسيقى و آواز ادامه داد. ترانه هاى نينا سيمون در فيلم هاى زيادى نيز مورد استفاده قرار گرفته اند. در سال ۱۹۸۴ از روى يكى از كنسرت هايش در لندن فيلمى تهيه شد. در اين سال ترانه اول آلبوم جديدش به نام My Baby Just Cares For Me او را به شهرت دوباره جهانى رساند. ترانه هايش را به زبان هاى مختلف مى سرود و اجرا مى كرد. در سال ۱۹۸۸ به مناسبت مرگ پدرش ترانه alone again را اجرا كرد.

در سال ۱۹۸۹ نينا كه ۵۶ ساله بود، ترانه روح سياه من را به عنوان زندگينامه اش سرود. اين ترانه به نام هاى مختلفى در زبان هاى گوناگون ترجمه شد. در ۶۰ سالگى آلبوم زن تنها را منتشر كرد. ترانه هاى فرانسوى او به ويژه آلبوم «عشق واقعى موجود نيست» شهرت جهانى يافت و خوانندگان جوان و جديد را به خود جذب كرد. در سال ۱۹۹۷ نينا سيمون كه ۶۴ سال داشت در نقطه اوج زندگي هنرمندانه خود در فستيوال جاز فرانسه در شهر نيس شركت كرد. در بسيارى از كنسرت هاى بعدى اش در كشورهاى مختلف از جمله يونان و يا ايرلند و غيره به همراه دخترش به روى صحنه مى رفت و با هم ترانه هاى دو صدايى را اجرا مى كردند. او كه در زندگيش، فعاليت هنرى را با علاقه مندى و شركت در مبارزات سياسى دنبال كرده بود، درسال ۱۹۹۸ بعنوان ميهمان ويژه در جشن تولد هشتاد سالگي نلسون ماندلا مبارز آفريقاي جنوبي شركت كرد.

نينا سيمون به همراه جوايز زياد در زندگى هنرى اش، دكتراى افتخارى موسيقى را نيز دريافت كرده بود. در آوريل سال دو هزار و سه او كه هفتاد سال داشت. به دنبال بيمارى طولانى در جنوب فرانسه درگذشت. بنا به خواست او خاكستر جسدش در مناطق مختلف آفريقا بخش شد. نام او به عنوان يكى از بزرگترين خوانندگان و سرايندگان حكايت زمان ما، باقى خواهد ماند.

زنان در هند

زن به عنوان نیمی از جامعه بشری از حق و حقوق انسانی برخوردار است. که سالیان درازی توسط بسیاری از جوامع نادیده انگاشته شده بود. و امروز که در قرن بیست و یکم قرار داریم و بسیاری از سردمداران حکومتی داعیه دفاع از حقوق زن را دارند همچنان دیده می شود که این حق اولیه و انسانی وی مورد غفلت قرار گرفته است. از جمله این جوامع کشور هند است که با وجود سابقه طولانی تمدن ، چشم پوشی و بی توجهی به حقوق این قشر از جامعه به راحتی قابل مشاهده است.
 طبق اصول سنتی کشور هندوستان، باید به زن احترام گذاشته شود. با این وجود همان گونه که مشهود است، واقعیت در اکثر مواقع، کاملا متفاوت است. زن از بدو تولد تا لحظه مرگ به عنوان فردی غیر مسئول در نظر گرفته می شود و نمی تواند موجودیت خود را در میان مردان خانواده خود مانند پدر، همسر و اگر بیوه باشد پسرش به اثبات برساند. در میان ترانه های مردمی هند شعری با این مضمون وجود دارد:« دخترم چرا به این دنیا قدم نهادی؟ در حالی که آرزوی من تولد یک پسر بود. حال به کنار دریا برو شاید در آنجا با آبها به جای دوری بروی. . . » امروزه نیز تولد یک دختر، برای مردم این کشور خوشایند نیست. هند جز معدود کشورهایی است که جمعیت مردان آن نسبت به زنان بیشتر است. ۹۲۷ زن در قبال ۱۰۰۰ مرد. این تفاوت چشمگیر ناشی از تعداد بالای سقط جنین است. به محض اینکه زنان متوجه می شوند که دختری در شکم خود دارند، آن را از بین می برند. آنها معتقدند که پرداخت ۵۰۰۰ روپیه برای سقط جنین از پرداخت ۵۰۰,۰۰۰ روپیه برای تهیه جهیزیه به صرفه تر است. برای کاهش این امر، در بعضی از استانهای این کشور تعیین جنسیت جنین ممنوع است. چنانچه فرزند مورد نظر دختر باشد، آن را به یتیم خانه ها می سپارند یا آن را می فروشند. تنها فرزند ذکور می تواند در این کشور مراسم تدفین پدران خود را برگزار کنند. به همین دلیل خانواده ها ترجیح می دهند فرزند ذکور داشته باشند.

 میزان زنان باسواد در هندوستان بسیار کم است و تقریبا ۵۰ درصد از جمعیت زنان کشور را تشکیل می دهند. زنی شهری طبقه مرفه برای رفتن به دانشگاه از شانس بیشتری نسبت به زنان روستایی برخوردار است. در اکثر موارد به جای مدرسه رفتن آنها ترجیح می دهند اصول زندگی و آیین همسر داری را یاد بگیرند. نبود تحصیلات کافی موجب می شود تعداد کمی از زنان در خارج از خانه نیز مشغول به کار باشند. در شهرهای کوچک، زنان به صنایع دستی مشغولند و حقوقشان تقریبا نصف دستمزد مردان است. البته اکثر انجمن ها چون انجمن زنان سعی دارند که از آنها حمایت کنند تا از حقوقی برابر با مردان برخوردار شوند و همین شرایط شامل شهر نیز می شود که در آن زنان از آزادی بیشتری برخوردارند. حتی بعضی ازآنان در سمت های سیاسی حساس مشغول بکارند. قانون اساسی هند، قانونی برای برابری زن و مرد به ویژه در زمینه حقوق تدوین نموده است، اما مسئله این است که آیا در تمام نقاط هند این گونه قوانین اجرا می شود؟

 در هندوستان دختران در سنین پایین ازدواج می کنند و اکثر ازدواج ها از قبل مشخص شده اند و دختران در روز مراسم بار اول همسران آینده خود را می بینند. بعد از این روز، زن به خانواده شوهر تعلق دارد. در ابتدا جهیزیه در میان طبقات مرفه هندوستان رایج بود. با این حال کم کم در تمام طبقات متفاوت و قبایل مرسوم شد. از سال ۱۹۶۱ جهیزیه به طور رسمی از طرف دولت هند ممنوع اعلام شده است. اما با وجود چنین قوانینی هنوز در میان روستاهای هند، اگر به نظر خانواده شوهر جهیزیه عروس کافی نباشد می توانند عروس را بکشند و این امر اجازه مجدد را به داماد می دهد و دوباره از جهیزیه بهره مند می شود.

 در هند طلاق یک زن ساده نیست هر چند که قانون اساسی این حق را به آنان داده است. اکثر زنان بیوه و مطلقه دوباره ازدواج نمی کنند چون از دید افراد جامعه آنان مطرود به شمار می آیند. هیچ گونه کمک اجتماعی برای آنان وجود ندارد. اگر روند طلاق نیز با مشکل روبرو شود، خانواده زن از او حمایتی نخواهند داشت. به همین دلیل است که نرخ طلاق در هندوستان بسیار پایین است.

 با مرگ شوهر، زن موقعیت اجتماعی خود را از دست می دهد و به او هیچ ارثی نمی رسد. زنان علیرغم میل شان به گدایی و فحشاء کشیده می شوند. به موجب سنت های دیرینه جامعه هندوستان، زن بیوه بدبختی با خود می آورد، به همین دلیل است که از خانواده و اجتماع رانده می شود. در بسیاری از روستاها، زنان با مراسم تدفین شوهرانشان سوزانده می شوند. هر چند این سنت نیز از طرف دولت ممنوع شده است. بر اساس قانون در صورت انجام این عمل، خانواده شوهر از ارث محروم می شود. با همه مشکلات و مصائبی که زنان هند با آن روبرو می شوند، دولت و انجمن ها پس از استقلال برای بهبود شرایط زنان این کشور تلاش می کنند. اما واضح است که مبارزه تا ابد ادامه خواهد داشت.

خشونتي جنسي

جنبش زنان در هند، در اوائل دهه هشتاد، کمپین هایی را علیه تجاوزات جنسی، خشونت های خانگی و استفاده از سکس در تبليغات به راه انداخت. در سالهای قبل از آن در دوره بسیار مهم سالهای ۱۹۸۰-۱۹۷۷ گروهای کوچک فعالان حقوق زنان، بررسی پرونده های مختلفی از تجاوزات سنتی و مرگ مرموز زنان خانه داردر حیدر آباد، مدرس بمبئی و دهلی به عهده گرفتند. توده زنان فقیر در کشمکش با افراد قبیله دسته بندی های کار صنعتی و جنبش Dalit که با تنفر از جنس زن در میان افراد جامعه مقابله می کرد و محرومیتهای اجتماعی و خشونت نیروهای پلیس ,نظامی و شبه نظامی گرفتار شده بودند. این دست تجربه های شخصی ,سازمانی و نظام مند از خشو. نت, گروههای فعال در امور زنان را وادار کرد که مبحث خشونت علیه زنان رادر سر فصلهای سیاسی خود قرار دهند. همزمان با راه اندازی کمپین های سازمان دهی شده توسط گروهای اجتماعی _ فرهنگی مختلف و در بین زنانی از طبقات اقتصادی متفاوت و با جهت گیری سیاسی گوناگون ,تاکتیکهای به روز برای موثر کردن این کمپین ها و همچنین استراتژی طولانی مدت برای ایجاد فضای مناسب برای زنان در جهت به وجود آوردن عدالت جنسیتی درنظام موجود ایجاد شد.

دهه هشتاد را می توان دهه فرهنگ کمپین در هند نامید. در آن سالها کمپین هایی توسط گروههای مختلف زنان با الویت ها و طرز فکرهای مختلف ایجاد شد. همه آنها یک شبکه انقلابی برای مبارزه با قدرت های قوی قومی- که در زندگی آنها نقش داشت - دولت و جامعه مدنی ایجاد کردند. خشونت علیه زنان تبدیل به موضوعي داغ در بین گروه های سیاسی و فعالان لیبرال شده بود. تعداد زیاد زندانیان سیاسی زن (نزدیک به ۵۰۰۰ نفر) فصل تازه ا ی رادر مورد خشونت جنسیتی گشود. سازمان های طرفدار دموکرا سی شروع به روشن ساختن تجاوزات جنسی صورت گرفته علیه زنان فقیر و بی پناه توسط نیروهای پلیس در دهلی، لود هیانا و حیدر آباد کردند. گزارشات مفصل که توسط اطلاعات دست اول بازرسان این سازمانها در شهرهای بمبئی، دهلی، حیدر آباد و کلکته تهیه شده بودند منجر به پتیشن ها و مخالفت افکار عمومی با خشونت بر علیه زنان توسط نیروهای قدرتمند شد. گروههای نو ظهور زنان ازتجارب این سازمانها بسیار بهره مند شدند ولی در کنار آن این گروه ها را به عدم روشن کردن خشونت علیه زنان توسط مردان طبقه پایین و کاست های پایین و کارگر متهم ساختند. موضوع خشونت خانگی شکاف بزرگی را بین گروهای ترقی خواهی که مردان در راس قدرت آنها بودند(که از قبول آن بعنوان یک موضوع اجتماعی سرباز می زدند)و گروههای زنان با شعار( امر شخصی سیاسی است" ایجادکرد. وقتی گروههای ترقی خواه فریاد صلح سر می دادند گروههای زنان فریاد می کشیدند"شروع صلح از خانه است. "

خشونت های نظام مند

شفافیت در نگرش، لازمه کمپین های علیه تجاوزات سیستماتیک است. جمع بندی مطالعات و گردهم آوردن یادداشتهای مختلف و نتایج بحث گروهای کوچک در ادامه آورده شده است :

برای فعالان لیبرال در گروهای آزادی طلب مدنی، حرمت هر فرد در درجه اول اهمیت قرار داشت وخسارت هر فردی که مورد تجاوز قرار می گرفت باید بر طبق قانون جبران می شد.

سازمانهای دموکراسی طلب دیدگاههای گروهای تند چپ گرا را منعکس کرده و راه حل برخورد مستقیم با شکل موجودرا ارائه دادند.

گروهای مذهبی و افراطی، تجاوز جنسی را با پاکدامنی مغایر دانستند.

گروهای فمینیست، تجاوز جنسی را ناشی از فرمانبرداری زنان دانسته و آن را ابزاری برای نابودی، ترساندن و تحقیر زنان به شمار می آورند.

بسته به مورد، نمایندگان این چهار دیدگاه گاه با یکدیگر متحد شده و گاه بر اساس اصول خود کمپین را برگزار کردند. در ابتدا بیزاری از گفتگو با نمایندگان دولت مثل پلیس، قانون گذاران و سیستم قضایی وجود داشت ولی گذشت زمان نشان داد که برای احقاق حقوق زنان مورد تجاوز قرار گرفته راهی جز فعال کردن سیستم قضایی موجود و همکاری با پلیس ، دادگاه و سیستم پزشکی قانونی وجود ندارد.

برپایی کمپین ها در فضایی که حقوق قانونی زنان نادیده گرفته می شد، فعالان زنان را وادار کرد تا به حوزه نشر وارد شوند. مطبوعات انگلیسی زبان خیلی زود اين را پذیرفتند ولی مطبوعات محلی زبان از موضوع استفاده احساسی كردند. مطرح شدن کمپین ها در روزنامه ها، هفته نامه ها، رادیو و تلویزیون محیط را برای گروههای زنان مساعد کرد و نقش قاطعی را در آموزش افکار عمومی داشت. برای مبارزه با تمایل زشت آزردن قربانیان مورد تجاوز قرار گرفته گروهای فعال زنان و فعالان منفرد(زنان و مردان) اقدام به برگزاری نمایشگاه پوستر، نمایش اسلاید، تئاتر خیابانی و نمایشهای موزیکال کردند. استفاده ازرسانه های محلی و برنامه های فرهنگی باعث شد کمپین ها اثر بخش تر باشند. نمایش بعنوان ابزاری برای رساندن پیام و از بین بردن تابوی تجاوز جنسی تجاوزات خانگی و اخلاقیات جنسی بسیار موثر شناخته شد. تئاتر خیاابانی و مدیومهای صوتی تصویری در اولویت گروهای زنان قرار گرفتند. در سال ۱۹۸۲ ، یک کارگاه ۱۵ روزه در سطح ملی برای آموزش فعالان زنان برای ایجاد جلوه های صوتی تصویری در کمپین ها برگزار شد. در جنبش زنان هند آوازها بر علیه تجاوز و خشونت علیه زنان باعث فعال شدن بسیاری از زنان در کمپین شد. زنان ابتکار خود را در هنگام سرودن ,آواز خواندن و اجرای نمایش و رقصیدن برای زنانی از نسل مادران و مادر بزرگهای خود کشف کردند.

در دوره ابتدایی برگزاری کمپین موثر ترین ابزار تجربیات مشترک افراد با همسایگان و یا در محیط کار و جامعه در زمينه مورد تجاوز قرار گرفتن بود. این امر باعث شد تا زنان احساس نا توانی بعد از چنین تجربه هایی را به فراموشی بسپارند. این احساس مشترک که بعد از مورد آزار و تجاوز قرار گرفتن در کلاس، جامعه، محل کار، قوم و طایفه در همه زنان ایجاد می شد به عاملی برای نزدیکی و مبارزه متحدانه تبدیل شد.

در ابتدا از ایده مشاوره با یک کارشناس نظیر روانکاو و یا کارشناس امور اجتماعی استقبال نمی شد اما از نظر فعالان امور زنان وقتی دو یا چند زن از تجربه مشترک مورد آزار و تجاوز قرار گرفتن در یک محیط مبتنی بر اعتماد صحبت کنند می توانند تصمیمی برای نحوه مقابله بگیرند. در نتیجه بدون رضایت اشخاص هیچ اطلاعاتی نباید منتشر می شد و ایده برای مبارزه جمعی و کمپین سیاسی باید خواست خود زنان می بود.

در چهار کنفرانس ملی زنان که در دهه ۸۰ در هند برگزار شد، موضوع تجاوز و آزار زنان مورد بحث قرار گرفت. زنان حاشیه نشین و قبیله نشین در جریان روش های مختلف مبارزه با آزار جنسی قرار گرفتند. وقتی زنان فقیر در راجستان با بهره برداری جنسی صاحبکار خود مبارزه می کردند و او را مجبور کردند که برهنه رژه برود، زنان حاشیه نشین اوتار پرادش در حال مبارزه با کتک خوردن زنان از شوهران مست بودند. زنان قبیله نشین در Dhulia وUttarakhand  خمره های مشروب را برای جلوگیری از خشونت خانگی شکستند و زنان بی خانمان Karnataka در مقابل اداره پولیس در اعتراض به تجاوزات نیرو های پولیس زنجیره انسانی تشکیل دادند.

شرح دادن جزئیات یک تجاوز روش غیر موثری برای انتقال پیام است. گروه های زنان در یافتند که شرح اتفاقات بصورت داستانی، سرودن شعر در مورد یک قتل و یا تجاوزات تبهکارانه، آواز خواندن در مورد تجاوزات خانگی و یا نمایش عکس بسیار بیشتر می تواند توجه مخاطب را جلب کند. بطور مثال شرح جزئیات تجاوز در Ramayana وMahabharat  توسط نقاشان مادهوبانی در قالب یک سری پوسترروی پارچه که در کنفرانسها و سمینارها نمایش داده می شود، در غالب چنین فعالیت هایی قرار می گیرند. فیلمهایی مستند از سقط جنین نوزادان دختر،عروس سوزی، تهاجمات جنسی، ساتی(سوزاندن زن همراه جنازه شوهر) احساسات بخش زيادي از دانش آموزان، دانشجویان، روزنامه نگاران، معلمان، کارشناسان قضایی، افراد پلیس و کلیه افراد جامعه را برانگیخت.

موارد منتشر شده جزوات و بیانیه های جنبش زنان بعنوان ادبیات شاعرانهاحساسی و همچنین مبارزه طلبانه شناخته شده اند. گروه های زنان حاشیه نشین نشریات خود را به زبان محلی و یک زبان وابسته منتشر می کنند. موارد ایجاد کمپین بصورت واضح بوده و شعارهایی که خواست گروه را مطرح می کنند، متمایزند. نشریات موضوعی مانند قوانین تجاوز، ساتی، خشونت خانگی ، کنفرانس ملی خشونت جنسی، سقط جنین انتخابی نوزادان دختر، روشهای مختلف جلوگیری از حاملگی و گزارشات مختلف مستند از خشونتهای صورت گرفته برای آموزش های عمومی بسیار موثرند. مطالب بیشتری برای تهیه مطالب کارگاه های آموزشی، مجله ها و تهیه فیلم و سایر محصولات سمعی و بصری لازم است. کتاب ومطالب بسیار محدودی در مورد خشونت جنسیتی وجود دارند، بنابراین جزوات منتشرشده توسط سازمان های غیر دولتی فعالان حقوق بشر و گروههای زنان در زبانهای انگلیسی و هندی برای افراد تازه وارد بسیار مفیدند. این بسیار ناراحت کننده است که هیچ مطلب کارشناسانه ای در مورد خشونت جنسی از یک روانپزشک و یا مددکار اجتماعی در دسترس نیست. سوء استفاده جنسی از بچه ها و همچنین پورنوگرافی از مباحث مورد بررسی قرار نگرفته این بخش هستند.

در حقیقت یک خلاء ارتباطی بین گروه های زنان مبارز علیه خشونت جنسی و افراد شاغل در رسانه صوتی و تصویری وجود داشت. گروه های زنان نگرانیهایی بابت استفاده ابزاری از زنان برای مقاصد اقتصادی در رسانه دارند. و کارکنان رسانه دیدگاه کلیشه ای خود را از خشونت جنسیتی دارند. خبرنگاران و فیلمسازها سعی دارند با تغییر زاویه دوربین ، صحنه های کمدی سکسی و عناوین احساسی قربانی خشونت را مبتذل نشان دهند که باعث می شود فعالان حقوق زنان در همکاری با آنان احتیاط و وسواس نشان دهند.

چندین کمپین بر علیه نازل کردن جایگاه زن در تلویزیون و روزنامه ها بدلیل توضیحات در مورد لباس و قیافه ظاهر و. . . قربانیان تجاوز جنسی برگزار شد. صحبت با اصحاب رسانه از طریق ارسال نامه به سردبیران روزنامه های ملی از طریق سخنرانی ها و از طریق بحث های یانلی به ایجاد فضای اعتماد کمک کرد و البته بسیاری از پیشنهادات جنبش زنان در غالب قوانین نانوشته رد شدند! افزایش هرروزه فیلمسازان و خبرنگاران زن هم باعث سریعتر شدن این روند است. بسیاری از فعالان حقوق زنانبا نوشتن در روزنامه ها و مجلات و همچنین شرکت در برنامه های تلویزیونی و رادیویی به این اختلاف پایان دادهاند. گروههای زنان برنامه اولیه و مطالب دورهای خود را برای دستیابی به یک پارچگی به زبانهای محلی منتشر کرده اند.

برای گروههای سیاسی بحث در مورد حقوق زنان به غرولندی موثر برای ساکت کردن رقبا تبدیل شده است. آنها وقتی در یافتند که این موضوع برای زنان هندی جدی است خود را وارد زنجیره کردند. برای گروه مخالف نیزاین یک ابزار قانونی برای بد نام کردن گروه حاکم شد. در زمان افشا گری ماجرایMaya Tyagi توسط رسانه ها که در ایستگاه پلیس در سال۱۹۸۰ مورد تجاوز قرار گرفته بودکمپین ملی علیه تجاوزنشان داد که گروه های سیاسی از قوانین مربوط به زنان آگاه نیستند و این تبلیغی سوء برای برگزیده شدن آنها در انتخابات بود. گروههای زنان در پونا و بنگلور اصرار داشتند که در کلیه انتخابات(از پارلمان گرفته تا شورای روستا)موارد سو رفتار با زنان تحریم شود. کمپین Vimochana علیه اینچنین کاندیدا هایی در بنگلور باعث شد هیچ کدام به کرسی خود دست نیابند. اتحاد زنان و سیاستمداران(دهلی) و کمیته هماهنگی زنان لیبرال (ماهراشترا) نیز در خواستهایی مشابه داشتند. گروههای سیاسی مبحث تجاوزات جنسی و مخالفت با آن را در مانیفست خود آوردند ولی در عمل رفتار متناقض داشتند مثلا رهبران حزب Bharatiya Janata ارساتی(سوزاندن زن با جنازه شوهر) داوطلبانه حمایت کرد. همه احزاب تنها در مرد ممنوعیت تعیین جنسیت نوزاد قبل از تولد تفاهم داشتند که آن هم در هنگام رای گیری در مجلس به تصویب نرسید.

برای شروع یک کمپین موثر باید روی چهارچوب و مطالبی که بطور شفاف مفاهیم ارزشهای اساسی انواع خشونت جنسیتی را می سازد تمرکز کرد. گروه های زنان تا کنون به اقدامهای پیشگیرانه بهای زیادی داده اند, از جمله ایجاد ساختارهای حمایتی برای قربانیان خشونتهای جنسیتی, پیگیری پرونده های حقوقی و کمک به زنان برای بازسازی زندگیشان. ولی فعالان زنان به این باور رسیده اند که اینها کافی نیست و باید به ریشه های فرهنگی خشونت علیه زنان پرداخت. چیزی که باید تغییر کند سیستم ارزشگذاری و ساختارهای موجود منجر به خشونت است. سکسوالیته زنان که در اجتماع ساخته می شود توان به کنترل گرفتن خود را دارد و نیز این توان را دارد تا مردان را وادار به تفکر دوباره می کند. برابری بین زن و مرد نیاز به بازسازی دوباره مفاهیمی چون "زن خوب_زن بد"، "زن حق دارد"، " زنان امروز انتظارات زیادی دارند" ، از طریق گفتگوی شفاف را دارد. این مفاهیم باید در فضایی که مردان در آن حالت تدافعی به خود نگیرند به بحث گذاشته شود.

برای مواجهه با کلیه ابعاد خشونت علیه زنان کار شبکه ای در سطح منطقه ای ملی و جهانی نیاز است. در فرهنگهای مختلف کنترل های قومی روی جنسیت زنانه وجود دارد. ما باید نسبت میان خشونتهای علیه جنسیت را با ایدئولوژیهای مختلف پیدا کنیم تا بتوانیم نیروهایی که متوانیم با آنها کار شبکه ای انجام دهیم , را شناسایی کنیم. در هر بخش از جامعه با توجه به عقاید ضد و نقیض ، جنبش زنان راه حل تاکتیکی خود را پیدا می کند. یک شوهر بسیار متعصب متواند تبدیل به یک پدر و ی برادر بسیار دلسوز شود که تمام تلاش خودر برای احقاق حق دختر یا خواهر مورد خشونت قرار گرفته خود بکند. نسل جوانتر مردان که در زمان جنبش زنان بزرگ شده اند به طرف افق تحقق حقوق زنان جذب می شوند. و صادقانه بگوییم که نیروهای پرتلاش دولتی اعم از پلیس , قضات , کارمندان اداری , کارمندان پزشکی اجتماعی و روانشناسان از سازمانهای جنبش حقوق زنان در پرونده های گوناگون با حمایت از کمپین ها پشتیبانی کردند. بسیاری از آنان نقش مهمی در تربیت جنسیتی جامعه دارند روابط موثر و هدفمند با این نیروها باعث می شود کمپین ها با ایجاد تغییرات سریعتر در زندگی زنان با معناتر شوند.

مغایرت بین علائق گروههای سیاسی و مسائل مربوط به خشونت جنسیتی علیه زنان ، فعالان زنان را واداشته تا درباره شیوه های سنتی راه اندازی کمپین پرس و جو کنند. شعارهای مبارزان قدیمی را امروزه نیروهای میهن پرست برای کاهش خشونت علیه زنان و گروههای اقلیتی استفاده می کنند. موضوع مهم دیگر گرو کشی با استفاده از عبارات"زنان ما" و"زنان آنها" است. انجمن های دفاع از حقوق زنان همواره با سیاستی که باعث می شود مردان و زنان، از بدن زن برای حساب و کتاب در بین خود استفاده کنند ، مبارزه می کند. در گذشته نیز زنان اکثریت جامعه همواره خشونت علیه زنان اقلیت را تعدیل می کردند. شاید باید مفاهیم خواهری دوباره باز سازی شوند. در نهایت باید گفت که خشونت جنسیتی علیه زنان ، خشونت علیه حقوق بشر است و باید تمام زنان و مردانی که به عدالت میان انسانها از هر طبقه فرقه مذهب و نژاد عقیده دارند , با آن مبارزه کنند. در دوران جهانی شدن کمپینهای علیه خشونت جنسیتی ابعاد جهانی پیدا کرده اند. اوج فعالیت های سازمان های زنان در سراسر جهان در کمپینی با شعار"خشونت جنسیتی علیه زنان خشونت بر علیه حقوق بشر است" ، که در بخشی از منشور سازمان ملل متحد درباره حقوق بشر نیز آمده است، تجلی می یابد. . گروههای زنان در هند این کمپین را که توسط " مرکز مطالعات جهانی و رهبری زنان" آغاز شده است، بطور جدی دنبال می کند. هر کمپین محلی که ایجاد می شود محدودیتهای خاص خود را دارد و تا زمانی که جهانی نشود به خاطر تاثیر محدودیتهای قانونی و مقابله نیروهای دولتی , رسانه ها و گروههای سیاسی تاثیر گذاری کمتری خواهد داشت. جنبش زنان هند موفقیتهای بیشماری را از راه اندازی کمپینهایی با موضوع خشونت علیه زنان در پرونده خود دارد. در بسترچند فرهنگی که امروزه وجود دارد و با رسانه الکترونیکی که به گوشه گوشه دهکده جهانی سرک می گشد راه اندازی کمپینهایی با این دیدگاه "جهانی فکر کن ,منطقه ای عمل کن" تنها پاسخ به خشونتهایی است که در گوشه و کنار جهان روی می دهد.

خشونت و زنان

اشكال بروزخشونت گوناگونند. كتك و آزار جسمى زنان و دختران درخانه توسط همسرو يا شريك زندگى، برادر و يا پدر خانواده، تحقير وفحاشى، بى توجهى و بى مهرى، گرفتن ايرادهاى دائمى و پايين آوردن اعتماد به نفس، محدوديت خروج از خانه، ايجاد مانع در كسب آموزش و ادامه تحصيل، آزاروتجاوز جنسى حتى در زندگى زناشويى، حاملگى اجبارى، تهديد به قتل، شكنجه ، طرد از خانه و محل زندگى و ازدواج اجبارى از نمونه هاى اعمال خشونت به زنان در خانواده و محيط زندگى آنان است. روزى نيست كه در روزنامه هاى كشورهاى مختلف جهان خبرى درباره اعمال خشونت بر زنان به چشم نخورد. روز بيست وپنجم نوامبر، برابر با پنجم آذر ماه، از طرف سازمان ملل متحد روز بين المللى منع اعمال خشونت بر زنان و دختران نام گرفته است. خشونت عليه زنان به اشكال مختلف، در جامعه و در خانواده، در فرهنگ هاى گوناگون و درروابط انسانهايى با درجات تحصيلى و شرايط اقتصادى متفاوت اعمال مى گردد. كتك و آزار جسمى زنان و دختران درخانه توسط همسرو يا شريك زندگى، برادر و يا پدر خانواده، تحقير وفحاشى، بى توجهى و بى مهرى، گرفتن ايرادهاى دائمى و پايين آوردن اعتماد به نفس، محدوديت خروج از خانه، ايجاد مانع در كسب آموزش و ادامه تحصيل، آزاروتجاوز جنسى حتى در زندگى زناشويى، حاملگى اجبارى، تهديد به قتل، شكنجه ، طرد از خانه و محل زندگى و ازدواج اجبارى از نمونه هاى اعمال خشونت به زنان در خانواده و محيط زندگى آنان است. بايد در نظر داشت كه در محيط اجتماع نيز به كرات زنان تحت فشار و اعمال خشونت قرار مى گيرند. به عنوان نمونه می توان از آن تجاوز، اجحاف و تحقير جنسى در محيط كار، عدم برابرى دردريافت حقوق، اجبار به پوشيدن تن پوشى خاص، دستگيرى و اعدام به دليل داشتن رابطه جنسى ثبت نشده، روسپيگرى اجبارى و خريد و فروش زنان و دختران، غيره وغيره نام برد. بحث درباره عواقب و نتايج روحى و روانى ناشى از انجام خشونت بر زنان و كودكان وتأثيرات برجاى مانده در زندگى شان، خود موضوع بررسى ديگرى است.

شايد اين سوال مطرح گردد كه مردانى نيز وجود دارند كه مورد اين اجحافات چه در اجتماع و چه در محيط خانه قرار مى گيرند. اين مسئله درست است. خشونت در ابعاد وسيع آن در مورد زنان و مردان اعمال مى شود، اما در اغلب موارد قوانين و قواعد اجتماعى، سنتى ومذهبى در جهت دفاع از مردان عمل مى كنند و به همين جهت ما شاهد انجام خشونت به اشكال نامبرده و در مقياس بسيار بالاى آن بويژه درمورد زنان هستيم. براى نمونه در كشورآلمان بر طبق آخرين آمار، ۴۰ درصد از زنان حداقل يكبار خشونت جسمى و سوء استفاده جنسى را در زندگى خود تجربه كرده اند. از هر چهار زن يكنفر توسط همسر و يا شريك زندگى اش مورد سوء استفاده قرار گرفته است. در حدود چهل و پنج هزارزن ساليانه در اين كشور به دليل اينكه از طرف همسران خود مورد ضرب و شتم و و آزار قرار گرفته اند، به خانه هاى امن زنان پناه مى برند.

همزمان گروه ها وسازمان هاى مختلف زنان در اين كشور، براى احقاق حقوق آنان مبارزه كرده و مى كنند. فعاليت هاى جنبش نوين زنان آلمان از سى سال پيش در اين كشور، گواهى بر اين مدعاست. از جمله اين سازمان ها سازمان سرزمين زنان است كه مركز آن در شهر توبينگن آلمان قرار دارد. امسال سازمان سرزمين زنان نقطه محورى فعاليت هاى خود را به مناسبت روز بين المللى منع اعمال خشونت بر زنان، بر مسئله جلوگيرى از انجام قتل هاى ناموسى قرار داده است. اين سازمان مى خواهد توجه جهانيان را به قتل زنانى متوجه سازد كه به نام حفظ آبرو و حيثيت خانوادگى و اغلب توسط همسرو يا برادرشان و يا پدر خانواده انجام مى گيرد. متأسفانه تا بحال نيز در بسيارى از كشورهاى جهان قاتلان اين نوع جنايات بدون محاكمه و آزادانه به زندگى خود ادامه مى دهند. بنا به گزارش سازمان جمعيت جهانى وابسته به سازمان ملل متحد سالانه بيش از ۵۰۰۰ دختر جوان در حدود ۱۴ كشور جهان قربانى اين نوع قتل هستند.

خانم رعنا حسينى روزنامه نگار اردنى از ده سال پيش به بررسى مسئله قتل هاى ناموسى در اين كشور مختلف پرداخته و اين گزارشات را در روزنامه تايمز اردن، كه يكى از بزرگترين روزنامه هاى اردن محسوب مى شود، منتشركرده است. او با وجود اينكه بارها به قتل تهديد شده، ولى همچنان به كارخود ادامه داده و موجب بروز بحث هاى جدى در اين مورد در سطح جامعه اردن گرديده است. او وقوع قتل هاى ناموسى را فقط در كشورهاى اسلامى نمى بيند : به نظر من پديده قتل هاى ناموسى يك مسئله بين المللى است. شايد در بعضى از كشورها به نام ديگرى خواند شود، مثلا قتل به دليل شهوت ويا علاقه زياد. من گزارشات زيادى را از انجام چنين قتل هايى در كشورهاى مختلف خوانده ام. بنابر اين مسئله قتل هاى ناموسى مختص كشورهاى عربى و اسلامى نيست. در اردن اين نوع جنايات، در خانواده هاى مسيحى نيز اتفاق مى افتند.

خانم ميريا بومه كه، مسئول پروژه مبارزه با قتل هاى ناموسى از سازمان سرزمين زنان آلمان نيزبر اين عقيده است :ازكشورهايى كه در آنجا به كرات اين نوع جنايات اتفاق مى افتند، مي توان به عنوان نمونه از پاكستان، اردن و تركيه نام برد. اين مسئله فقط مربوط به كشورهاى اسلامى نيست. براى نمونه در برزيل و يا اكوادور نيز ما شاهد اين نوع فجايع هستيم. در آلمان نيز نمونه چنين قتل هايى بخصوص در خانواده هاى مهاجران به چشم مى خورند.

لزوم گفتگوى عمومى درمورد اعمال خشونت درقبال زنان

چنين به نظر ميرسد كه در دنياى كنونى برابرى امرى است بديهى و جنسيت ديگر سرنوشت به شمار نميرود بلكه پرسشى است در قبال هويت فردى. اما آيا اينك حقيقتا فرصت هاى برابر براى زنان و مردان وجود دارد؟ نگاهى گذرا به وضعيت موجود در اروپا اجازه گفتن آرى به اين پرسش را نميدهد. مثلا در طرز تفكر نوليبراليستى هزينه هاى مربوط به نيازهاى كهنسالان و بچه ها بايد شخصا پرداخت شود و بر عهده اجتماع نيست. دررابطه با حقوق زنان هم با وجود همه فراخوان ها جهت برابريهاى اجتماعى بيشتر، باز خود آنها بايد به تنهايى بار تلاش براى كسب مساوات را به دوش كشند. در عين حال، در جوامعى هم كه نرمش بيشترى درمورد زنان به چشم ميخورد يا قوانين مترقيانه ترى براى تامين حقوق زنان وضع شده ، بازآمار خشونت نسبت به زن بالاست. به جوامع مختلف نگاهى مى افكنيم.

اروپاى شرقى: قاچاق و خريد و فروش زنان كشورهاى بلوك شرق سابق به اروپاى غربى آمار دهشتناكى پيدا كرده است.

اروپاى غربى: نتيجه يكى از جديد ترين تحقيقات دولتى بيانگر اينست كه بيش از يكسوم زنان آلمانى متحمل خشونت هاى جنسى يا بدنى در خانواده ميشوند.

كشورهاى شرقى و مذهبى : پدر سالارى بيداد ميكند و مدرنيسم بعنوان خطرى عليه سنت ها و موازين مذهبى به شمار ميرود. در اين كشورها كه دولتهاى مذهبى دارند زنان واجد هيچ حقوقـى نيستند و غالبا نيز از عرصه هاى آموزشى و حرفه اندوزى دور نگاهداشته ميشوند.

جنوب آسيا: زنان و كودكان قربانى هوسبازى هاى جهانگردان خارجـى اند. مثلا در تايلند سكس توريسم پديده اى رايج است. در مالزى، فيليپين يا اندونزى هم زنان جوان با درآمدهاى بسيار نازل و مسخره مجبور به خدمتكارى يا كارهاى پست ميشوند. بطور خلاصه دلال ها از وجود آنها در سراسر دنيا، سوءاستفاده هايى ميكنند كه دوران برده دارى و فروش كنيز را بخاطر مياورد.

كشورهاى جنگزده: موقعيت زنان در مناطقى چون بالكان، آفريقا، آمريكاى جنوبى يا كشورهاى آسيايى ناگوار است. در جنگ هم اين كه زن باشى يا مرد، نقش بازى ميكند. مردان به جبهه ميروند. اسير يا كشته ميشوند. در اين حالت زنان مجبور ميشوند بار و مرارت رسيدگي به بچه ها، مسن تر هاى فاميل يا بيماران دور و بر را به دوش كشند. آنها علاوه بر تحمل سختى هاى تامين معاش، همزمان قربانى نوع ويژه اى از خشونت ميشوند كه خشونت جنسى است. اين چيزى نيست كه به ندرت پيش آيد بلكه تجاوزبه زنان در جنگها بطور متوالى و استراتژيك اعمال ميشود. بعد از آنجا كه صحبت كردن در باره تجربه تلخ تجاوز براى اكثريت مطلق زنان و دختران تابو به شما ميرود، سكوت پيشه ميكنند و اين خود باعث ميشود كه عوارض اين زخم هاى روحى و جسمى به نسل هاى بعد انتقال يابند. فهرست خشونت در قبال زنان طولانى است اما چه جسمى، چه روحى يا جنسى باشند مواردى خصوصى نيستند. اينها بخشى از واقعيت هاى دنياى معاصرند كه بايست شناخته شوند، بايست بررسىشوند و بالاخره بايست عوض شوند.

زنان در سومالی

 

خشونت، قطع اندام جنسی و فقر شدید در سومالی، کشور بی دولت آفریقایی، پیوند سختی با جنس زن خورده است. زن بودن در کشور بی دولت سومالی چیزی فراتر از بد اقبالی است، محکوم شدن به مرگی تدریجی، خشن و نامرئی است. در این کشور بی دولت، که هر مرد یک سلاح آتشین همراه دارد و از سال ۱۹۹۱ آن را علیه همسایه اش به کار می برد، صحبت از حقوق، مبارزه، امید و زندگیِ شایسته به مدینه ی فاضله می ماند. اندام جنسی دخترهایی مانند "فادومی حسین" ۱۶ ساله را مثله می کنند و لب های آن را می دوزند تا از روابط جنسی پیش از ازدواج شان جلوگیری کرده و بکارت شان را تضمین کنند. فادومی می گوید که خیلی درد دارد و هر روز درد دارد. وقتی دختران هشت یا نه ساله می شوند والدین شان - مهم نیست که باشند و متعلق به چه قبیله ای زیرا این یک رسم فراگیر است- آنها را به خانه ی "گودنین" (gudniin) هدایت می کنند، پزشکی قلابی که مسئول جراحی است. بعضی از دختر بچه ها در اثر خونریزی یا عفونت حاصل از عدم رعایت بهداشت می میرند. "نورو کرامال" پرستار است. ۳۶ سال دارد و پنج تن از هفت فرزندش زنده اند. مخالف قطع اندام جنسی زنان است. "هر روز چیزهایی می بینم. وقتی در به دنیا آوردن نوزادی کمک می کنم سعی می کنم مادر را متقاعد کنم که وقتی دخترش بزرگ شد این عمل را بر روی دخترش انجام ندهد. بعضی ها گوش می دهند و به نظر می رسد که درک می کنند، اما بعضی دیگر عصبانی می شوند و می گویند که این یک سنت مذهبی است و هیچ کس نمی تواند خلاف آن عمل کند. ""امیره" ۲۲ ساله و بسیار زیباست، مانند اکثر زنان سومالیایی. پوست برنزه و صاف، قیافه ای ملایم، چشمان درشت سیاه و براق و لبخندی محو. پسر سوم اش در اثر سوء تغذیه ی شدید در بیمارستان به سر می برد. اندام جنسی او را نیز در ۸ سالگی مثله کرده اند و او آن را مانند عملی طبیعی پذیرفته است:" این (مساله) بر مادربزرگم و مادرم گذشته و من نیز آن را گذرانده ام. اگر دختری هم داشته باشم این کار را در مورد او انجام خواهم داد. " در آشپزخانه ی بیمارستان "گالکایو" بوی خوبی می آید. "حلیمو" در یک قابلمه ی بزرگ خوراکی با برنج و لوبیا و سبزیجات درست می کند. ۲۵ ساله است و ازدواج نکرده است. با مادر و خواهرش زندگی می کند و ترجیح می دهد که به کارش برسد تا به یک مرد. "اگر ازدواج کنی باید کارت را رها کنی، شوهرت یک بچه به تو می دهد و بعد طلاق می گیرد و می رود. ترجیح می دهم تنها باشم. " حلیمو دلیل (واقعی) مجرد بودنش را توضیح نمی دهد، مسئله ای که در سن او، در کشوری که شاخص امید به زندگی ۴۷ سال است، متداول نیست. شاید این جمله از پرستار "نورو" پاسخ مناسبی باشد:" اگر لب های عضو جنسی ات را ندوزند بسیار مشکل است که مردی تو را برای ازدواج بپذیرد. " یک هفته قبل از مراسم ازدواج، که پیشاپیش از سوی دو خانواده تعیین می شود، مرد شخصا وضعیت جنسی همسر آینده اش را بررسی می کند، اگر اندام جنسی زن مُهر شده (دوخته شده) نباشد به این معنی است که با مردان دیگری بوده است و در نتیجه طرد خواهد شد، اما اگر مورد قبول واقع شود زن باید برای جراحی دوم مجددا به "گودنین" نزد داکتر برود. پرستار توضیح می دهد:" این لحظه ی خطرناک دیگری از نظر خونریزی و عفونت است. معمولا یک هفته پیش از مراسم ازدواج انجام می شود چرا که بیمار به این مدت زمان برای بهبودی نیاز دارد. روزهای اول نشستن غیر ممکن است، به سختی می شود راه رفت و دردهای بسیار شدیدی را باید تحمل کرد. " "فادومی حسین" دختری که این رسم دردناک را پذیرفته نگاهی گریزان دارد. به نظر خجالتی می آید ، گویی در ترس بزرگ شده باشد. در یک اتاق کوچک با پدر و مادر و سه برادرش زندگی می کند. هرگز به مدرسه نرفته است. خواندن و نوشتن نمی داند. در خانه مسئول نظافت و کمک به مادرش است. هرگز پایش را در سینما نگذاشته اما دلش می خواهد روزی یک فیلم هندی ببیند. "پدرم اجازه نمی دهد چون می گوید بر خلاف اسلام است. " از کتک های پدر و برادرهایش گله می کند. می گوید که این یکی دیگر از مشکلات زن سومالیایی است. "شکری م. " ۱۸ ساله شده است. روی بازوی راستش اثر یک گلوله است. یک نظامی به او شلیک کرده است. " زیر یک درخت دندانهایم را تمیز می کردم که او سر رسید. از او خواهش کردم که بگذارد بروم، اما مرا گرفت و روی زمین انداخت. لباسم را از تنم در آورد و به من تجاوز کرد. وقتی فرار کردم، به طرفم شلیک کرد. " شکری توسط ماشینی که سرنشینان اش صدای شلیک را شنیده بودند نجات پیدا کرد. "مرد دستگیر شده و من وقتی خوب شوم به خانه می روم، شوهرم قرار است با خانواده ی آن مرد دیدار کند و برای حل مساله تصمیم بگیرد. " شکری که هیچ فرزند زنده ای ندارد، معتقد است که شوهرش بعد از گرفتن پول او را طلاق می دهد. علاوه بر خشونت عمومی و فیزیکی و قطع اندام جنسی، خشونت سومی نیز وجود دارد که زنان و تقریبا تمام مردم سومالی، نزدیک به ۸ میلیون نفر، را تحت تاثیر خودش قرار می دهد: فقر شدید. "اُدیهو کبدیل" یکی از قربانیان آن است. ۹۰ سال دارد و هرگز زیر سقف یک خانه زندگی نکرده و شغلی نداشته مگر فروش بُنشن در بازار وقتی که جوان بوده است. روی رختخوابی ساخته شده از لباس های دور ریز، روی شن های سرد شبهای گالکایو می خوابد. او از ۱۰سالگی که یتیم شده، تا کنون بی جا و مکان است. امروز هیچ غذایی نخورده و حتی شیر، چای یا آب را هم که رژیم معمولش است ننوشیده است. همه چیز بستگی به لطف همسایگانش دارد که مانند خود او فقیرند. با وقفه حرف می زند، خاطراتش او را به درون یک کلبه ی یک متر مربعی با سقفی از پلاستیک نارنجی برده اند. ۱۱ فرزند داشته که ۶ تای آنها در فلاکت زنده مانده اند. او موز و انبه دوست دارد اما اینها یک لوکس ممنوعه، یک رویا، هستند. پرستار "کرامال" معتقد است که ایجاد یک دولت به بهبود وضعیت زنان کمک خواهد کرد. "می شود قوانینی وضع کرد که از ما حمایت کنند، اما با وجود آن باز هم مشکل خواهد بود چرا که سنت بسیار قوی تر از قانون است. اینجا یک کشور اسلامی است و هیچ قاعده و قانونی نمی تواند بر خلاف آن عمل کند. "

پس از شکست اتحادیه دادگاههای اسلامی (UIC) در ماه دسامبر، که توسط ایالات متحده به عنوان طالبان جدید، شیطانی قلمداد شد، سومالی باز به دست اربابان جنگی افتاد که آن را ویران کردند. اکنون کشور جدید، رها از تروریستهای فرضی، بیش از اندازه به دیگر تجربه های بین المللی اخیر شبیه شده است: آنها که در جنگ پیروز شدند خیلی بهتر از آنهایی که رفتند به نظر نمی رسند.

منابع قابل استفاده: آواي زنان، زنان فاتحان فردا، زنستان و زن و زندگي.

 

 

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

 

www.esalat.org