چهارشنبه، ۴  مارچ  ۲۰۲۰

مسوولیت مقالات، مطالب و نبشته های نشر شده در «دیدگاه ها» به دوش نویسنده گان آنها میباشد


 
افغانستان و معضل تروریست های خارجی

 

(یافته های تحقیقاتی در مورد حضور تروریستان بین المللی، نقش امریکا در تقویت آنها و تهدید های برخاسته از این معضل برای افغانستان، کشور های آسیای میانه و جمهوری خلق چین)
 



منبع تصویر: گوگـــل

 

تحقیق و نگارش: ن. مبارز

 چکیده:

تروریسم معضل فرامنطقه یی است و کماکان گروهک های تروریستی متعددی در سراسر جهان وجود دارند که هم از منابع مالی قوی و لوژستیکی برخوردار اند تا برای منافع امریکا و غرب در منطقه خدمت کنند و هم توانایی ایجاد مشکلات جدی امنیتی را برای کشور های رقیب امریکا و ناتو مثل پیمان شانگهای دارند. در این گیر و دار، پاکستان به عنوان متحد نزدیک و استراتیژیک امریکا، انگلیس و ناتو برای تروریست ها منابع تمویل جست و جو کرده و برای آنها پناهگاه های امن را مساعد کرده است.

در این میان، کشور های حوزه شانگهای از اینکه در سرحدات جنوبی شان با خطر رو به رشد تروریزم و افراط گرایی بین المللی مواجه هستند و امریکا برای ایجاد و ازدیاد این مشکل بیشتر تلاش می کند تا برای رقبای خود (پیمان شانگهای) درد سر امنیتی ایجاد کند باید بیشتر تلاش کنند تا به اسرع وقت به راهکار های جهت پیشگیری و جلوگیری از این مشکل بپردازند. زیرا بعد از شکست داعش، و دیگر گروههای تروریستی در سوریه و عراق، این امکان وجود دارد که تمام این تروریستان به دستور امریکا و متحدانش، به مناطق شمال و شمال شرقی افغانستان جهت ایجاد معضلات بزرگ امنیتی برای کشور های آسیای میانه و فدراسیون روسیه و هم ایالت های هم مرز چین با افغانستان ایجاد کنند.

در حال حاضر بیش از ۲۶۰۰ تروریست خارجی در افغانستان تمویل شده و برای گرم نگهداشتن شعله های آتش جنگ و ایجاد نا امنی در منطقه، از طرف کشور های غربی، عربی و پاکستان تمویل می شوند. این امکان هم وجود دارد که ۲۵۰۰۰ تروریست خارجی ای که در صفوف داعش و القاعده می جنگند به میدان های نبرد افغانستان آورده شوند و زمینه رابرای ایجاد هسته های تروریستی در داخل خاک افغانستان مساعد کنند تا کشور های همجوار افغانستان را مورد تهدید قرار دهند.

واژه گان کلیدی: نگاه دولت افغانستان به تروریستان خارجی، تعداد گروه های تروریستی فعال در داخل خاک افغانستان، چگونگی دخول تروریستان خارجی به افغانستان، چگونگی شناسایی تروریستان خارجی توسط دولت افغانستان، تعداد مراکز فعال تروریستی در داخل پاکستان، رویکردهای اشتباه آمیز کشور های همسایه در رابطه با طالبان و نتیجه گیری.

 نگاه دولت افغانستان به تروریستان خارجی

دولت افغانستان فکر میکند که تروریسم ریشه فرا مرزی دارد و منابع اصلی تروریسم در منطقه است. به زعم دولت افغانستان، پاکستان، ایران و روسیه برای گروه های مخالف تروریستی مثل طالبان پول، اسلحه و منابع را فراهم میکنند تا به شدت درگیری ها افزوده شود. البته منبع اصلی این کمک ها بر میگردد به ذهنیت های ایجاد شده در مورد حضور قدرت های غربی به خصوص ایالات متحده امریکا که نقش کلیدی را در سیاست افغانستان ایفا کرده و در این کشور حضور چشمگیری دارد. انتقاد عمده روی پاکستان بعنوان امن ترین پناهگاه تروریستان در منطقه است. در حال حاضر، چندین گروه تروریستی بشمول طالبان، شبکه حقانی، لشکر طیبه، جیش محمد، جندالله، داعش، گروه های تروریستی مثل لشکر جنگوی با تروریستان پنجابی، تاجکستانی، ازبکستانی، ایغوری، چیچنی، عربی و سایر گروه های تروریستی هستند که در منطقه حضور فعال دارند. و اگر کمک چشمگیر پاکستان بخصوص دستگاه استخباراتی این کشور نباشد، امکان ادامه فعالیت این گروه ها در منطقه ای که از چهار طرف (دولت افغانستان، کشور های آسیای میانه، فدراسیون روسیه و جمهوری خلق چین) در محاصره است وجود ندارد. به نظر نویسنده این تنها پاکستان نیست که شامل این تیوری توطئه است. خود غرب به خصوص ایالات متحده امریکا و انگلیس عمدا به معضل تروریسم در منطقه و جهان دامن میزنند. دیدگاه های هم در این خصوص در میان دولتمردان افغان (آنهاییکه با غرب ارتباط شبکه یی ندارند) وجود دارد که پاکستان به تنهایی قادر به حمایت از گروه های تروریستی برای ادامه نبرد های تروریستی نیست و کشور های بزرگ که خود نقش مهم و حضور نظامی در این کشور دارند، بیشتر از دیگران به این معضل آتش افروزی می کنند. در حال حاضر، بر علاوه گروه های تروریستی ذکر شده، داعش بعنوان تهدید جدی روی امنیت نه تنها افغانستان مطرح است بل کشور های جنوب آسیا، جنوب شرق آسیا، آسیای میانه و چین را نیز دردرازمدت تهدید می کند. داعش یک پروژه بین المللی برای ایجاد مشکل به رقبای امریکا و انگلیس مثل (چین، روسیه و ایران است) یعنی یگانه راه ممکن که جز سیاست بازدارنده گی نیز می شود، گسترش، تقویت و افزایش ظرفیت گروه های تروریستی از جانب غرب و امریکا در افغانستان است تا از یکطرف حضور خود را به بهانه نبرد یک تروریزم حفظ کنند و سیستم سایه امنیتی را برای مقابله با رشد روز افزون اقتصادی، نظامی و سیاسی چین و روسیه و نفوذ سیاسی این کشور به علت حالت موجود در منطقه و گسترش روز افزون افراط گرایی در منطقه است و از دیگر ایجاد مشکل و طولانی ساختن خطوط جنگی به اصطلاح علیه تروریزم تا مرزهای کشور های چین و روسیه است. اگر یکبار داعش و دیگر گروههای تروریستی به آسیای میانه و مرزی های چین راه پیدا کنند، جنگ و نا امنی بر درون فدراسیون روسیه و چین اجنتاب نا پذیر است و مطمئنا که هر دو کشور متوجه این خطر بوده و برای جلوگیری از آن تدابیر را اتخاذ کرده اند. اما کمک به یک گروه تروریستی برای سرکوب دیگر آن تجربه ناکام اشتباه آمیز و خطرناک است. زیرا تمام گروه های تروریستی با وجود اختلافات روی تقسیم منافع و خدمت برای منافع امریکا، در اصل از دیدگاه پیروی می کنند، دیدگاه افراط گرایانه و تندرو شامل ویرانی و ترور شده و رعب و وحشت بار می آورد. چین بارها اعلان کرده که با طالبان میانه خوب دارد و میتواند این گروه را برای انجام گفت و گو های صلح ترغیب کند. روسیه برای مهار خطر روز افزون گسترش داعش به شمال افغانستان، به طالبان کمک تسلیحاتی می کند و این گروه را در مقابل داعش منحیث مانع استفاده میکند. غرب هم سیاست های دو پهلوی خود را کنار نمی گذارد و وضعیت هرروز متشنج تر شده و شرایط بدتر می شود. این برداشت کلی دولت و مردم افغانستان است که رخ ناکام سیاست های غرب، روند دموکراسی گرایی و ایجاد یک دولت را در افغانستان نشان میدهد. در اوایل تاسال های ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵ که اجماع بین المللی روی ایجاد یک دولت با قاعده وسیع و تسریع روند دموکراسی در افغانستان وجود داشت وضعیت خیلی ها مطلوب و صلح آمیز بود اما رفته-رفته بعد از ۲۰۰۷ هر سال وضعیت متشنج شده و شکننده گی اوضاع مشهود تر می شود. دولت افغانستان تصور می کند که غرب باید نیروهای امنیتی افغانستان را از لحاظ تسلیحات و آموزش های نظامی کمک کرده، کشور های حامی تروریزم به خصوص همسایگی افغانستان را تحت فشار قرار داده و از این کشور به علت قرار داشتن آن در خط مقدم نبرد علیه تروریزم بین المللی حمایت کند. اما گذشت زمان و روشن شدن پهلوهای خفته سیاست های غیر صادقانه غرب در راس امریکا این نکته را واضح کرده است که امریکا و همپیمانانش نه برای مهار تروریزم و افراط گرایی و ایجاد یک افغانستان صلح آمیز آمده اند بل هدف نهایی و پنهان آنها حضور درازمدت نظامی و تقویت هر چه بیشتر تروریزم بعنوان کم هزینه ترین حربه برای مقابله با رقبای بین المللی شان مثل روسیه و چین است که شدیدا در منطقه و جهان در حال تسلط بر بازار های اقتصادی بوده و غرب را هم به لحاظ اقتصادی و هم به لحاظ نظامی به چالش میکشد.

تعداد گروه های تروریستی فعال در داخل خاک افغانستان

در حال حاضر بیش از ۲۰ گروه تروریستی در افغانستان فعالیت دارند که اکثر شان تحت حمایت مستقیم پاکستان به عنوان نزدیک ترین و وفادار ترین متحد امریکا و انگلیس در منطقه به شمار می روند. پاکستان هم با استفاده از تجارب طلایی دوران جنگ علیه شوروی سابق که میلیارد ها دالر را به این کشور به بهانه کمک به مجاهدین افغان سرازیر کرد، از سیاست های دوپهلو بهره جسته، به تمویل و تقویت هرچه بیشتر گروه های تروریستی مثل طالبان و شبکه حقانی و اخیرا داعش پرداخته، هم از جانب امریکا و متحدانش کمک های مالی دریافت میکند تا به اصطلاح به سرکوب تروریزم بپردازد و هم توافقاتی را با کشور های مثل روسیه و چین دارد تا از طریق کسب اعتماد آنها از این گاو شیری بهره اعظمی را نصیب شود. پاکستان همان طوری که قبلا اشاره شد هیچگاه قادر به حمایت از تروریزم به تنهایی نیست و نه توان و جرات چنین کاری را دارد بل این اشاره امریکا برای تطبیق استراتیژی های درازمدت این قدرت جهانی است تا بهانه لازم برای حضور درازمدت را در منطقه داشته باشد.

داشتن حضور در همسایگی پیمان شانگهای به عنوان یگانه رقیب پرتوان اقتصادی و نظامی (چین، روسیه، هند و سایر کشور ها) صرف به منظور تحت نظر داشتن رشد سریع اعضای این پیمان است. چون امریکا بهانه معقول تری برای مهار و جلوگیری حرکت سریع این قدرت منطقوی (پیمان شانگهای) ندارد بنا کوتاه ترین راه حمایت از گروه های تروریستی برای نا امن سازی منطقه است. حمایت از گروههای جدایی طلب و افراطی در هردو کشور چین و روسیه مثل ایغور های چین و سازمان های تروریستی مثل جنبش اسلامی ازبکستان، گروه های افراطی در تاجکستان و فققاز و چیچین را میتوان از نمونه های این سیاست امریکا و انگلیس در منطقه پنداشت.

به گفته دولت افغانستان در حال حاضر بیش از ۱۶۸ گروه تروریستی در پاکستان در مناطق وزیرستان شمالی و جنوبی پایگاه های امن دارند و از حمایت غرب به واسطه پاکستان برخوردار هستند. سیاست های حضور درازمدت نظامی غرب زیر نام به اصطلاح مبارزه با تروریزم و مقابله امریکا و ناتو با رقبایش (پیمان شانگهای) و عمق استراتیژیک پاکستان در افغانستان برای ایجاد یک دولت نزدیک به اسلام آباد و ضربه زدن به منافع هندی، سیاست های غرب و پاکستان را برای حمایت از تروریزم و تقویت آن منحیث یک ابزار برای ایجاد مشکل در منطقه میتوان تصور کرد. همین سیاست های همگام امریکا و پاکستان است که ما شاهد رشد روز افزون گروه های تروریستی در افغانستان هستیم. گروه های تروریستی مثل داعش، گروه طالبان، شبکۀ حقانی، حزب اسلامی گلبدین حکمتیار، لشکر طیبه، لشکر جنگوی در همکاری با تروریستان پنجابی، تاجیکستانی، ازبیکستانی، اویغوری، چیچنی و عربی، گروه‌هایی‌اند که در افغانستان فعالیت‌ های تروریستی و دهشت ‌افگنی را انجام می ‌دهند. به گفتۀ مسوولان در وزارت دفاعِ افغانستان و آگاهان نظامی، گروه‌های دیگری نیز هستند که از لحاظ فکری در هم‌ سویی با گروه‌ های دهشت‌ افگن  فعالیت دارند. در ادامه مایلم تا فهرستی از گروه های را که در پاکستان پناهگاه دارند و برای انجام فعالیت های تروریستی در افغانستان و منطقه از خاک پاکستان استفاده میکنند را به گونه مختصر ذکر کنم:
 

1- گروه دولت اسلامی موسوم به داعش

هسته‌ اولیه‌ داعش به سال ۲۰۰۴ و زمان زرقاوی برمی ‌گردد. ابو مصعب الزرقاوی اردنی‌ الاصل که سابقه حضور در افغانستان و نبرد با نیروهای شوروی را هم داشت، پس از حمله آمریکا به عراق یک گروه نظامی به نام ‌جماعت توحید و جهاد در این کشور را تشکیل داد. دیری نگذشت که اقدامات سخت‌ گیرانه‌ زرقاوی در مناطق سُنی‌ نشین و کشتار غیرنظامیان موجب اختلاف میان گروه‌های سنی و القاعده شد. این اختلافات از سال ۲۰۰۵ آشکار شد، اما زرقاوی توانست با تشکیل شورای مجاهدین به‌عنوان سازمانی فراگیر و متشکل از القاعده و پنج گروه شورشی دیگر، در اپریل ۲۰۰۶ بر این اختلافات فائق آید.

وی اندک مدتی بعد، این شورا را شعبه‌ القاعده در عراق معرفی کرد و پیام ‌هایی با عنوان امیر القاعده در عراق صادر می ‌کرد. از اینجا به بعد، تقریبا تمام جهادی ‌های عراق تکفیری شدند و آن‌ هایی را که اعتقادی به گرایش سُنی تندرو نداشتند، کافر خواندند. به همین ترتیب، الزرقاوی در سال ۲۰۰۶ در پیامی صوتی به تمام شیعیان عراق اعلام جهاد کرد. بعد از مرگ زرقاوی، شورای مجاهدین ابو حمزه المهاجر را به ریاست این گروه انتخاب کرد. در سال ۲۰۱۰ نیروهای آمریکایی به منطقه‌ی الثرثار حمله کردند و ابوعمر بغدادی و ابوحمزه المهاجر را کشتند. بعد از این ماجرا، ابوبکر بغدادی به ریاست دولت اسلامی عراق رسید. ابوبکر بغدادی با انتشار فایلی صوتی، جبهه‌ النصره را امتداد دولت اسلامی در عراق معرفی کرد و نام سازمان خود را به دولت اسلامی در عراق و شام (داعش) تغییر داد. به این ترتیب، دولت اسلامی عراق در سال ۲۰۱۳ نام خود را به دولت اسلامی عراق و سوریه داعش تغییر داد تا بتواند عملیات در دو کشور را پوشش بدهد. این گروه تروریستی از ۵ هزار تروریست تشکیل شده است که به دلیل ارتباط قوی با عشایر حامی خود در خاک عراق و به طور دقیق‌ تر در استان الانبار، در مناطق مشترک سوریه و عراق مانند ادلب، دیرالزور و الرقه فعالیت دارد. این گروه کنترل کامل شهر مرزی الرقه در مرز با سوریه و ترکیه را در اختیار داشته و به ادعای خود «دولت اسلامی» در آن تأسیس کرده است. فتواهای تکفیری از سوی سرکرده‌های این گروه روزانه باعث قتل ده‌ها نفر در استان الرقه و حومه استان حلب می‌شود. در سال ۲۰۱۳ و در پی حمله این گروه به مواضع گردان «احرار شام» و گردان «طوفان شمال» در منطقه مرزی «باب الهوی» در مرز ترکیه، درگیری داخلی میان گروه‌های مسلح سوری آغاز شد.

2-  جیش العدل

یک گروه شبه نظامی تروریستی تندروی سلفی مذهب و بلوچ است که نظام جمهوری اسلامی ایران به مبارزه مسلحانه پرداخته است. این گروه بعد از نابودی جندالله با سازمان‌ دهی برخی از اعضای آن، شروع به فعالیت و اعلام موجودی کرد. رهبری این گروه را صلاح ‌الدین فاروقی بر عهده دارد. این گروه تروریستی تا کنون مسئولیت چند قتل و ترور در نواحی شرقی استان سیستان و بلوچستان را بر عهده گرفته است. گروهک جیش العدل، با آموزه‌های سلفی و باورهای وهابی خود از جمله حامیان سلفی‌ های معارض در جنگ سوریه هستند و یکی از دلایل اقدامات تروریستی خود علیه جمهوری اسلامی را حمایت از تکفیری‌ های سوری و تروریست‌ های معارض دولت سوریه اعلام کرده است.

3-   القاعده

سازمان القاعده که به‌نوعی مادر تمام گروه‌های تروریستی مطرح در منطقه است، با حمایت آمریکا در دهه‌ هشتاد میلادی تشکیل شد. این سازمان در ابتدا تحت عنوان دفتر «مکتب الخدمه» و با هدف آموزش، پشتیبانی و تجهیز مجاهدین عرب برای جنگ با شوروی سابق آغاز به کار کرد. مأموریت این گروه البته خیلی زود به ثمر نشست و ارتش شوروی در اوایل دهه‌ هشتاد مجبور به عقب ‌نشینی از افغانستان شد، اما این پایان راه القاعده نبود. اسامه بن لادن رهبر القاعده در سال ۲۰۱۱ در عملیات نظامی ارتش آمریکا در پاکستان کشته شد و پس از آن ایمن الظواهری رهبری این شبکه را بر عهده گرفته ‌است. شاخه‌ های مختلف این شبکه در کشورها و مناطق متفاوتی فعال هستند. جبهه النصره در سوریه و انصار الشریعه در یمن از شاخه ‌های القاعده هستند که کنترل بخش‌ های از این دو کشور را در اختیار دارند. القاعده حملات متعددی را علیه اهداف نظامی و غیرنظامی در کشورهای مختلف انجام داده‌اند. حملات ۱۱ سپتامبر مهمترین آن‌ ها بود که آمریکا در پاسخ به افغانستان حمله کرد. در این مدت القاعده با همان ایدئولوژی و دیدگاه در این کشور شکل گرفت که این اتفاق نیز مرحله‌ دیگری از تقویت گروه‌ های تکفیری را رقم زد. در واقع در عراق، القاعده با قوی ‌ترین ارتش دنیا درگیر شد که این مبارزات موجب شد نگاه چریکی این سازمان دقیق ‌تر شود، تاکتیک‌های جنگی آن ارتقا یابد و در کل، آب ‌دیده و قَدَر شود و در نهایت، با استفاده از مقبولیت خود در بخش‌ های از جوامع اسلامی، عناصر و نیروهای بیشتری را به خود جذب کند.

4-  سپاه صحابه

سپاه صحابه یک سازمان تروریستی مبتنی بر اندیشه‌ های مدارس دیوبندی در پاکستان است که در سال ۱۹۸۵ و برای تقابل با اتحاد شیعیان پیوسته و خصوصاً در برابر جنبش جعفریه پاکستان تاسیس شد. این سازمان در ترور بسیاری از شیعیان دست داشته است.

5-  طالبان

طالبان به معنای طلبه ‌ها نام گروهی از شبه نظامیان روحانی مخالف دولت افغانستان است که دارای عقاید دُگم مذهبی و وابسته به مکاتب حنفی و  وهابی در دین اسلام است. رهبری طالبان پس از مرگ ملا عمر، ملا اختر منصور بود که او هم به تازگی کشته شده و هنوز رهبر بعدی معرفی نشده است. حمایت ‌های مکرر و پنهان عربستان سعودی از طالبان ادامه داشت و آنها با شعار جهاد با شرک و کفر و اینکه هر کس کشته شود به بهشت خواهد رفت به زودی پیروان زیادی از افغانستان و پاکستان پیدا کردند. طالبان پاکستان در سال ۲۰۰۷ میلادی با هدف استقرار حکومت اسلامی و جاری کردن قوانین شرع در پاکستان، وارد مبارزه مسلحانه شد. از طالبان پاکستان به عنوان شبکه‌ ای متشکل از تعدادی گروه‌ های تندرو محلی نام برده می ‌شود. در بدو امر مردم افغانستان به این گروه خوشبین بودند و گمان می ‌کردند، آنها می ‌توانند به جنگ‌ های داخلی افغانستان پایان دهند.

6-  شبکه حقانی

شبکه حقانی یک گروه شبه ‌نظامی در مناطق مرزی افغانستان و پاکستان است که عملیات ‌های را علیه نیروهای امریکا، ناتو و دولت افغانستان سازماندهی می‌ کند. رهبری این گروه که ارتباط بسیار نزدیکی با طالبان دارد، بر عهده جلال‌ الدین حقانی از رهبران مجاهدین افغان در دوران جنگ با شوروی است. مولوی جلال ‌الدین حقانی در سال ۱۳۷۰ موفق شد شهر  خوست مرکز ولایت خوست را از چنگ حکومت نجیب ‌الله درآورد. وی در اولین کابینه مجاهدین پس از سقوط کابل در سال ۱۳۷۱ پست وزارت دادگستری را بر عهده داشت. چند سال بعد متحد طالبان شد و در حکومت طالبان پست ‌های همچون فرماندهی طالبان در شمال کابل، وزیر مناطق مرزی و امور قبایلی را بر عهده داشت.

مقر اصلی این شبکه دقیقاً معلوم نیست اما به نظر می ‌رسد وزیرستان واقع در مناطق قبیله‌ ای فدرال پاکستان مهمترین پایگاه این شبکه باشد. هر چند این گروه در مناطق مختلف مرزی افغانستان بیشتر فعالیت دارد. آمریکا گفته ‌است که شبکه حقانی از جولانگاه‌ های امن خود در پاکستان دست به عملیات می ‌زند و بارها از پاکستان خواسته‌ است ارتباط خود با شبکه حقانی را قطع کند.

دولت افغانستان در رابطه به خنثی سازی حملات تروریستی و مهار حملات تروریستان خارجی تلاش می کند. در نهاد های کشفی و استخباراتی افغانستان هم روحیه بلند مبارزه بر ضد تروریزم وجود دارد. اکثریت قاطع مردم روحیه ضد تروریستی دارند. حتی افغانها امید دارند کشور های همسایه هم از شر این سرطان در امان باشند. اما طوری که قبلا تذکر یافت تروریزم تحفه امریکا و غرب برای کشور ما بوده تا حضور سربازان و پایگاه های نظامی امریکایی و شرکای غربی الزامی باشد. نهاد های کشفی افغانستان از ظرفیت خود کشف حملات تخریبی و پلان های تروریستی که در بیرون کشور سازماندهی می شود، برخودار هستند. اما اراده غرب که حضور قوی در کشور ما دارد مهار و محو تروریزم نیست. بسیاری از اقدامات دولت افغانستان در زمینه با مخالفت امریکایی ها و متحدانش مواجه می شود. البته این مسئله تنها مربوط به جنرالان و افسران میان رتبه و پائین رتبه است. در راس نظام آنهایی که از بیرون آمده و قدرت سیاسی را در دست دارند، چنین دیدی ندارند. بحث های قومی و تباری و همدردی با طالبان و دیگر حلقات تروریستی در نزد بعضی از سران حکومت، عقب جبهه را متزلزل ساخته و وضعیت را بحرانی تر کرده است. اراده جنگ برای مهار تروریزم و جلوگیری از گسترش آن به کشور های همسایه در نزد مسوولین میان رتبه وجود دارد اما در راس نظام اراده چنین کاری بنابر دستور امریکا و انگلیس وجود ندارد. دلایل آن در بالا ذکر شد و نیاز به تکرار آن دیده نمی شود.

در بسیاری موارد دولت افغانستان موفقیت های در امر مبارزه با تروریزم خارجی و داخلی داشته، هسته های فرماندهی، فابریکه های ساخت مواد انفجاریه، مدارسی که در آن تروریزم سرباز تربیه می کند، حلقاتی که زمینه های فعالیت تروریزم را فراهم میکنند را داشته است. اما تمام این دستاورد های در مقایسه با ناکامی ها در برابر تروریزم قابل مقایسه نیست. زیرا تروریزم از منابع مختلف تغذیه می شود. کمک کشور های عرب نشین خلیج فارس، قاچاق مواد مخدر، جمع آوری جبری پول از مردم، کمک سازمان های استخباراتی منطقه مثل آی اس آی و غیره منجر به قوت گیری گروه های تروریستی شده و زمینه های فعالیت آنها را گسترده تر می کند. عدم حاکمیت قانون، بی عدالتی، بی کاری و فقر و غیره در مناطق تحت کنترول دولت باعث می شود تا طالبان زمینه نفوذ پیدا کنند. در درون دولت حلقات مفسد مافیایی و اجیران مزد بگیر حلقات استخباراتی که برای منافع غربیان کار میکنند زمینه را برای گسترش دامنه نفوذ در مناطق بیشتر مساعد می کند. در نتیجه دستاورد های دولت به اساس دلایل بالا ضرب در صفر شده و قابل لمس نمی باشد. در ضمن، بسیاری مواقع حلقاتی در درون نظام و ارگان های امنیتی به اساس دستور مستقیم امریکا زمینه نفوذ یابی تروریستان خارجی را در مناطق شمال و غرب افغانستان مساعد می کنند. شورای امنیت ملی افغانستان و بعضی از ارگان های دولتی مستقیما در امر تسهیل و انتقال تروریستان خارجی به شمال افغانستان نقش مهمی را بازی میکنند. نشست هیلیکوپتر های ناشناس در مناطق شمال افغانستان و انتقال سلاح و مهمات و تجهیزات جنگی برای تروریستان انتقال داده شده زمینه را برای گرم شدن بیشتر میدان های جنگ در شمال این کشور و بعدا جهت گسترش دامنه های نا امنی به کشور های آسیای میانه و مناطق از چین مساعد می کند. طرح امریکا در واقع چنین است تا با صدور تروریستان و ایجاد درد سر های تازه برای کشور های آسیای میانه و فدراسیون روسیه و ایجاد نا امنی در ایالت سنکیانگ در چین زمینه را برای به چالش کشیدن رقبای خود (چین و روسیه) مساعد کنند. میدان جنگ در افغانستان و ایجاد زمینه های قوت گیری و ایجاد حلقات قوی تروریستی بخصوص بعداز شکست داعش در سوریه و عراق و حتی به اساس بعضی از گفته ها و شواهد انتقال داعشیان و تروریستان چند ملیتی به شمال افغانستان جهت ایجاد جبهه جدید در شمال از هدف های بعدی امریکا و انگلیس می باشد. در کل دولت افغانستان توانایی و قدرت مهار تروریزم را ندارد و قدرت اصلی در نزد امریکاییان است که به هیچ شکل خواستار مهار خطر تروریزم در منطقه نیستند.

چگونگی دخول تروریستان خارجی به افغانستان

در بسیاری مواقع تروریستان خارجی ای که داخل افغانستان می شوند به چنگ دولت افغانستان می افتند. تروریست های پاکستانی و چیچینی، تروریست های از کشور های تاجکیستان و ازبکستان و ایغور های که از چین به پاکستان فرار کرده و به افغانستان جهت انجام فعالیت های تخریبی میآیند توسط دولت افغانستان گرفتار می شوند. اما بعدا به اساس مداخله امریکاییان رها شده و دوباره به میدان های جنگ فرستاده می شوند. در حال حاضر صد ها تروریست خارجی در نزد دولت افغانستان زندانی است که دولت افغانستان نه صلاحیت محاکمه و اعدام شان را دارد و نه هم اراده ای برای این کار در نزد دولت مردان افغانستان دیده می شود. بسیاری از تروریستان خارجی از اینکه جغرافیای افغانستان را بلد نیستند به چنگ دولت افغانستان می افتند. و حتی بسیاری از مواقع از اینکه به محیط و فرهنگ مردم افغان بیگانه هستند، با مخالفت مردم مواجه می شوند. این عامل باعث می شود تا تروریستان خارجی کمتر مجال تشکیل هسته های تروریستی را در داخل افغانستان داشته باشند. ولی به هر حال هدف انتقال این تروریست ها توسط دولت های غربی برای نا آرام نگه داشتن منطقه است تا دولت های همجوار درگیر معضل تروریزم شده و از رقابت در سطح بین المللی و انکشاف اقتصادی باز مانند و هم از داشتن هر نوع نقش در تحولات سیاسی منطقه به اساس تهدیدات منطقه یی برخاسته از خطر تروریزم و روی دست گیری پروژه های اقتصادی در منطقه و بخصوص افغانستان که محور این تعاملات اقتصادی در آینده می تواند باشند، محروم باشند.

تروریستان عمدتا از مسیر های شرقی و جنوبی وارد افغانستان می شوند. مرز طویل ۲۲۰۰ کیلومتری میان افغانستان و پاکستان و موجودیت راه های غیر قابل کنترول در امتداد مرز، هردو دولت را از جلوگیری از ورود تروریست ها به داخل افغانستان محروم کرده است. اگرچه دولت پاکستان به عمد زمینه ورود تروریست ها را به داخل افغانستان جهت انجام فعالیت های تروریستی مساعد می کند اما دولت افغانستان در حقیقت توانایی جلوگیری از ورود این تروریست ها را بنا بر نبود اراده سیاسی در نزد دولت مردان تحت کنترول غرب، نبود امکانات و صعب العبور بودن راه ها، موجودیت دره های و کوه های زیاد و غیر قابل کنترول بودن این مسیر ندارد. مسیر های کوهستانی در امتداد مرز میان دوکشور افغانستان و پاکستان، و موجودیت پناهگاه های امن تروریست های خارجی در داخل خاک پاکستان زمینه را برای صدور تروریست های خارجی به افغانستان مساعد کرده است. تروریست ها بعد از ورود به افغانستان نه تنها از طریق راه های متعارف بل از طریق ۲۵۰۰۰ راه فرعی که در امتداد مرز میان افغانستان و پاکستان وجود دارد از شیوه های مختلف ارتباطی مانند وسایل مخابراتی و شفر کود غیر قابل دریافت و شناسایی برای تامین ارتباط استفاده میکنند. قسمی که قبلا تذکر یافت، تروریست ها از حمایت قوی بعضی از مقامات دولتی برخوردار هستند و این زمینه را برای تامین آسان ارتباط میان آنها مساعد می کند. در بسیاری موارد که دولت توانمندی گرفتاری تروریستان خارجی پیدا میکند البته زمانیکه امریکاییان از موضوع اطلاع پیدا نکنند، شنود پیام های تروریستان از طریق وسایل مخابراتی مثل مبایل می باشد که در صورت دستیابی به آن، عمدتا تروریستان خارجی به دام افتند. نا گفته نماند که شبکه های اجتماعی مثل فیسبوک زمینه خوبی برای تامین ارتباط است و تروریستان از طریق استفاده کود و شفر مخصوص حتی در کمنت های فیسبوکی قادر به تامین ارتباط هستند بدون اینکه نهاد های امنیتی افغانستان از موضوع اطلاع یابند.

چگونگی شناسایی تروریستان خارجی توسط دولت افغانستان

دولت افغانستان در صورت توانایی شبکه های تروریستی که نظر به فهرستی که از قبل دارد زیر نظر دارد و شناسایی و ضربه وارد کردن به آنها کار چندان مشکلی نیست در صورتیکه همکاری کشور ها در زمینه موجود باشد. از اینکه دولت افغانستان در عملکردش استقلالیت ندارد و در بسیاری موارد پلان های خنثی سازی تروریستان خارجی از طرف امریکایی ها مورد بررسی جدی قرار می گیرد، و تمام عملیات های استخباراتی، در صورتیکه حمایت های مالی و لوجستیکی از جانب امریکایی از طریق یک بودیجه غیر محدود استخباراتی از جانب سی آی ای تمویل می شود، بنا در بعضی اوقات دولت افغانستان مجال ضربه وارد کردن به این هسته های تروریستی خارجی را می یابد ولی در بسیاری موارد، چون دست باز در طراحی و اجرای عملیات های ضد تروریستی ندارد، به ناچار منتظر اشاره امریکایی ها در زمینه است. امریکایی ها تروریستانی را که برای اهداف امریکا کار میکنند و موثر واقع می شوند را مجال آسیب رسانیدن نمی دهد. نمونه های آن در ولایت شمالی بغلان دیده می شود. از دیر زمان بدینسو، طالبان و شبکه های تروریستی خارجی مثل جنبش اسلامی ازبکستان و تاجکستان، چیچنی ها و ایغور های فراری از ایالت سنکیانگ، حضور گسترده داشتند. در بسیاری موارد این گروه های تروریستی در یک عمل منسجم برای منافع دولتی و نیروهای دفاعی افغانستان مزاحمت وارد می کردند. امریکایی از طریق اطلاعات استخباراتی از تمام مسایل اطلاع داشتند و تنها نظاره گر انکشاف اوضاع بودند تا موازنه قدرت جنگی هیچ یک از طرف ها (دولت و تروریستان خارجی) از بین نرود. اما همینکه روس ها با طالبان داخل تماس شدند و خواستار مبارزه مشترک بر ضد داعش از طریق تمویل سلاح، تجهیزات و وجوه مالی شدند، با اطلاع از موضوع، امریکایی ها، عاجل داخل اقدام شده و در یک شبانه روز با بمبارد مناطق تحت کنترول تروریستان خارجی تمام شبکه های تروریستی خارجی را که قبلا در این مناطق حضور گسترده داشتند را نابود کردند و گمان می رود افراد محلی در تبانی با تروریستان خارجی اقدام به ایجاد دوباره هسته های تروریستی در منطقه کرده باشند. زیرا در حال حاضر بغلان و کندز در پهلوی ولایت های تخار و بدخشان از مراکز عمده تروریستان خارجی و داخلی بشمار میرود و گمان می رود که با پیروزی و تصرف مناطق بیشتر در ولایت های شمالی کشور، هسته های قوی و غیر قابل کنترول تروریسم منطقوی و جهانی را ایجاد کنند.

سقوط دادن عمدی ولایت کندز در دو مرتبه و تسلیمی مقادیر سلاح و مهمات دولتی به طالبان در یک عقب نشنینی تاکتیکی از مثال های هستند که نشان میدهند تروریسم در منطقه از حمایت قوی امریکا، انگلیس و متحدانشان برخوردار است. اگر چنین حمایت وجود نمی داشت از سال ۲۰۰۱ تا اکنون تمام گروه های تروریستی داخلی نابود گردیده مراکز شان نابود و فعالیت های مجال انجام نمی یافت. در صورتیکه چنین کاری می شد، تروریستان خارجی هیچگاه فرصت هسته سازی و انجام فعالیت را در افغانستان پیدا نمی کردند.

برای ضربه زدن به هسته های تروریستی خارجی، دولت افغانستان عمدتا از شبکه های استخباراتی فعال در مناطقی که تروریستان پناهگاه های امن دارند استفاده برده و حتی در بسیاری از موارد قبل از انجام فعالیت های تروریستی، از نحوه انجام آن، تعداد تروریستان، راه های آمد، راه ها و شبکه های ارتباطی و حتی زمان و مکان انجام فعالیت تروریستی دولت افغانستان اطلاع حاصل میکند. اما قسمیکه قبلا تذکر یافت، چون استقلال عمل در امر مبارزه و مهار فعالیت های تروریستی در نزد دولت افغانستان بخصوص نهاد های امنیتی وجود ندارد، موثریت آن زیر سوال می رود.

تعداد مراکز فعال تروریستی در داخل پاکستان

در حال حاضر بیش از ۱۶۰ گروه تروریستی در پاکستان فعال هستند و به طور منظم مورد حمایت سازمان استخباراتی این کشور قرار می گیرند که عمدا مراکز تجمع شان در وزیرسان شمالی و جنوبی موقعیت دارد و از این جمله تنها ۲۰ گروه آن عملا فعالیت های تروریستی را در تبانی با سازمان استخبارات پاکستان قرار میدهند. سازمان استخبارات پاکستان،  به هدف برهم زدن اوضاع امنیتی، اقتصادی و سیاسی افغانستان دست به حمایت از این گروه ها می زند. البته این بعد کوچک این مسئله است. در ابعاد بزرگتر امریکا از چگونگی روند حمایت منظم از این گروه های تروریستی از جانب دولت و استخبارات پاکستان آگاهی منظم دارد و آنرا فرصتی برای به چالش کشیدن امنیت افغانستان، کشور های همسایه و کل منطقه می داند. برای امریکا حمایت از چنین گروه های تروریستی، بسیار کم هزینه تر از دخیل شدن در یک روند رقابتی نظامی، سیاسی و اقتصادی با پیمان شانگهای است. پیمان شانگهای با کشور های چون هند، روسیه و چین در حال رشد از لحاظ اقتصادی، بزرگترین تهدید برای اهداف هژمونی خواهانه امریکا در منطقه آسیا بحساب می رود. از اینکه چین با اتخاذ یک سلسله برنامه های انکشاف اقتصادی مثل یک کمربند یک راه توانایی اجرای مانور اقتصادی و سیاسی را بدون جنگ و لشکر کشی را در منطقه داشته و به طور سهل میتواند در منطقه نفوذ آرام داشته باشد. این پروژه هم می تواند امنیت را در منطقه تامین کند و رشد اقتصادی را تضمین کند و هم میتواند بدیل خوبی برای حضور امریکا در منطقه باشد.

رویکردهای اشتباه آمیز کشور های همسایه در رابطه با طالبان

متاسفانه رویکرد قدرت های بزرگ در منطقه (چین و روسیه) رویکرد به سوی طالبان است. این گروه یک دسته ساخته شده توسط امریکا است و برای اهداف استراتیژیک این قدرت استعماری طراحی شده بود. طوری که بی نظیر بوتو باری گفته بود "طرح ایجاد گروه طالبان از طرف انگلیس، مدیریت آن توسط امریکا، تمویل بودیجه آن توسط عربستان و کشور های دیگر عربی و اجرایی ساختن آن توسط پاکستان بوده است". این مسئله بخوبی ثابت می سازد که طالبان بعنوان یک گروه تروریستی هیچگاه قابل اعتماد نیستند و تکیه روی گزینه ای چون طالبان میتواند عواقب بد را در قبال داشته باشد. اگر این گروه مجال تصرف چند ولایت را یابد و افرادی که در صفوف این گروه بخصوص تروریستان خارجی مثل چیچینی ها، ازبیک ها، تاجیک ها، ایغور ها و عرب شامل هستند دراین موفقیت دست داشته باشند، بصورت فوری تهدید جدی را علیه امنیت کشور های خود بوجود بیاورند. همان طوری که اگر داعش مجال چنین کاری را بیابد.

پس گزینه خوب و کم هزینه تکیه روی نیروهای سیاسی افغانی است که هم در بین مردم حضور فعال دارند و متمدن هستند و هم به صورت آرام منافع هر دو جانب (کشور های همسایه و افغانستان) را تامین کرده میتوانند. زیرا این نیروهای سیاسی از سیاست دوگانه غرب (بازی موش و گربه) خسته شده و رخ اصلی تحولات را به صورت واضح می بینند. آن ها بخوبی درک کرده اند که امریکا در افغانستان خواهان تامین امنیت و صلح نیست و تا حضور نظامی امریکا در منطقه باشد، صلح در این کشور تامین نخواهد شد.

نتیجه گیری:

برای جلوگیری از نفوذ و گسترش تروریزم خارجی از داخل خاک افغانستان به کشور های همسایه که منبع اصلی آن پاکستان است و به اشاره و دستور مستقیم امریکا و انگلیس می خواهد این غده سرطانی را برای ایجاد چالش های امنیتی برای کشور های حوزه شانگهای کمک کند باید روی پاکستان فشار های بیشتری وارد شود. این کشور با الهام از بازی دوگانه غرب در طول ۱۶ سال گذشته از یک طرف مقادیر هنگفت پول را از غرب برای مبارزه به اصطلاح بر ضد تروریزم گرفته است و از طرف دیگر تمام این پول ها را برای تقویت ریشه های تروریزم بین المللی هزینه کرده تا از آن هم به نفع عمق استراتیژیک خود کار گیرد و هم منافع غرب را برای ایجاد نا امنی در حوزه شانگهای تامین کند.

دلایل زیادی مبنی بر دست داشتن پاکستان در عقب حمایت از تروریستان بین المللی وجود دارد. در حال حاضر تنها ۳۲ مرکز آموزشی شبکه حقانی و طالبان در پاکستان وجود دارد. ۸۵ نفر از مقام های ارشد طالبان در پاکستان زنده گی میکنند و این مسئله برای دولت های افغانستان، پاکستان، امریکا و متحدان غربی اش واضح معلوم است.

گروه های تروریستی عمدتا به لحاظ حوزه های منافع به مناطق مختلف تقسیم شده اند. مثلا شورای کویته که شورای رهبری طالبان است بر ولایت های هلمند، ارزگان و قندهار تمرکز بیشتر دارد. در حالیکه ساحه فعالیت شبکه حقانی بر ولایت های خوست، پکتیکا و پکتیا است. تمام این شبکه های تروریستی از یکطرف از حمایت خارجی مثل غرب، پاکستان و کشور های ثروتمند عربی مثل قطر و عربستان سعودی برخوردار اند و از طرف دیگر کانون جذب تروریستان خارجی اند. از طرف دیگر استقرار داعش در شرق افغانستان و گسترش حوزه نفوذ آن به شمال و شمال شرق افغانستان، پشتوانه محکم خارجی دارد و به احتمال قوی قدرت های غربی و شیخ های عرب از طریق شبکه های حمایتی شان در پاکستان به جنگجویان داعش در شرق و شمال افغانستان پول، اسلحه و تجهیزات موارد نیاز را می فرستند. این احتمال وجود دارد که جنگجویان مستقر در ولایت های زابل، وردک و غزبی در نهایت به صف داعش بپیوندند. گزارش های استخباراتی نشان میدهد که القاعده منابع تمویل خود را در کشور های حاشیه خلیج فارس تاحد زیادی از دست داده است و اکنون این منابع تمویل با داعش کار میکنند و این مسئله احتمال پیوستن گروهی از جنگجویان سراسر جهان را به داعش تقویت می کنند. این مسئله ایجاب میکند تا همکاری های اطلاعاتی میان کشور های منطقه بیشتر شود تا جلو رشد روز افزون داعش در منطقه گرفته شود. راهبرد جنگاندن گروه های تروریستی در مقابل هم در نهایت امر منجر به تقویت این گروه ها شده و باعث بوجود آمدن مشکلات بیشتر در منطقه خواهد شد.در حال حاضر ولایت های ننگرهار، زابل، فراه، وردک، غزنی، لوگر، ارزگان، پکتیا، پکتیکا، تخار، بدخشان، کندز، سمنگان، فاریاب، خوست از نا آرام ترین ولایت های هستند که در آنها تروریستان فعالیت گسترده دارند و از طرف حلقات بیرونی مورد کمک و تمویل قرار میگیرند. به اساس یافته های استخباراتی ۶۵۰۰ تروریست خارجی در افغانستان در مناطق مختلف فعال هستند و احتمال افزایش این رقم وجود دارد. در حال تنها ۲۵۰۰۰ تروریست خارجی در صف داعش و القاعده وجود دارد که اگر امکان تجمع آنها در افغانستان داده شود، خطرات جدی را متوجه امنیت افغانستان، کشور ها ی آسیای میانه و چین خواهد کرد.

    یادداشت:

تحقیق حاضر به اساس منابع انترنتی و روزنامه های ملی و بین المللی صورت گرفته است.