Fri May 01 2015 02:18:19
عبدالوکیل کوچی
عبدالقدوس کارگر،
سمبول مبارزات کارگری نساجی گلبهار
ای کارگر افتخار تاریخ
ای مظهر اقتدار تاریخ
رزم تو فنا نا پذیر است
نیروی تو ماندگار تاریخ
صدای رسای قدوس کارگر در میان موجی از مظاهرات هزاران نفری کارگران نساجی گلبهار طنین افگنده بود. در نیمه روز پنجشنبه تازه از کابل برگشته بودم با شتاب روشنفکرانه به مظاهره کارگری پیوستم. در بلندای تپه باغ عمومی گلبهار، کارگر جوانی با چهره بشاش، گونه های استخوانی برآمده و سبیل بلند کارگری، بمناسبت تجلیل از روز جهانی طبقه کارگر، بیانیه پرشور و آتشین خود را با شعار مشهور «کارگران جهان متحد شوید» و «پرولتاریای سراسر جهان متحد شوید» آغاز کرده بود.
رفیق عبدالقدوس کارگر در میتنگ و مظاهرات کارگران در باره کار و زندگی کارگران، تولید، مازاد تولید، ارزش تولید، ارزش اضافی و خواستهای صنفی کارگران سخنرانی داشت که طرف ستایش و استقبال پرشور کارگران قرار میگرفت. دیگر او تنها یک کارگر ساده تولیدی نبود بلکه منحیث یک مبارز وطنپرست و پیشوای کارگران نساجی گلبهار بود و از منافع آنان سر سختانه دفاع میکرد. این کارگر جوان با احساس در نطق های آتشین خود ظلم ها و ستمگری های طبقه استثمار گر و مفتخوار را که بر توده های کارگر و دهقان روا میداشتند برملا و افشا میساخت و همواره از روی جنایات ظالمانه حکام وقت پرده برمیداشت.
گذشته از آن وظایف، مسوولیت ها و رسالت تاریخی طبقه کارگر را در قبال دگرگونی های جهانی و تحولات سیاسی و ضرورت کار و مبارزه توضیح و تشریح نموده کارگران را به اتحاد و همبستگی و تشکل های سیاسی کارگری دعوت مینمود. که با ابراز احساسات پرجوش و خروش کارگران و با بلند کردن مشت های بهم گره خورده و متحد، مورد تایید و پشتیبانی عمیق شان قرار گرفته و از آن استقبال گرم و پرشور بعمل می آمد
ولایت کاپیسا که در شمال پایتخت کشور موقعیت دارد در آنجا دستگاه نساجی در اوایل دهه چهلم خورشیدی به پیشنهاد عبدالمجید زابلی در منطقه خوش آب و هوای گلبهار نزدیک دریای خروشان پنجشیر احداث گردید. این فابریکه منحیث شرکت سهامی بر پایه های سکتور مختلط، با سهم مشترک دولت و آقای زابلی وزیر اقتصاد پیشین دولت وقت و همکاری مستقیم دولت آلمان بنا یافته بود. نساجی گلبهار بزرگترین دستگاه تولیدی در مشرق زمین میباشد که از نظر بزرگی و بنای ساختمان، نصب ماشین و آلات عصری و مجهز، مونتاژ تخنیکی عالی، سلسله منظم و ردیف بندی دستگاههای تولیدی، تعداد کارگر و سطح تولید با آرتیکل درجه اول در واقع دستگاه بی نظیری است که نیم قرن گذشته در منطقه مانند نداشت. میتوان گفت که فراورده های تولیدی سورت اول این فابریکه مهم و مشهور بکشور آلمان و از آنجا به تمام اروپا صادر میگردید و قسمت اعظم مایحتیاج داخی را نیز مرفوع میساخت.
گفته میتوان که در کار این دستگاه از کاشت پنبه و جمع آوری پخته گرفته تا استخراج ذغال سنگ، تهیه رنگها، مواد کیمیاوی، تولید برق، اکمال پرزه جات، روغنیات، تخنیک و ترانسپورت، تعمیرات و ساختمان، تنظیم و اداره، اعاشه پرسونل امور صحی، مکتب و شیر خوارگاه، باغها و حفظ و مراقبت تنظیم نیروی کار تولیدی و نیروهای مؤلده، در مجموع کار تهیه و تدارک از منابع داخلی گرفته تا از خارج کشور و تبدیل آن به مواد پخته همچنان عرضه و فروش کالا در داخل و خارج از کشور و در بازار آزاد جهانی، در مجموع از پرسونل خدماتی و تدارکاتی گرفته تا تولیدی و فروشندگی قریب به دو صد هزار نفر مستقیم و غیر مستقیم در کار فابریکه اشتغال داشتند که قرار محاسبه اعضای خانواده از هر کدام پرسونل، جمعآ معشیت بالغ بر یک میلیون نفر به دستگاه نساجی گلبهار بستگی داشت.
موازی به فعالیت دستگاه و چرخ تولید آن دستگاه پرنفوس، چرخش خواسته های صنفی کارگران نیز بحرکت می افتاد. در سالهای ۱۳۴۵ خورشیدی و از آن به بعد جنبش کارگری از اعتصاب و میتنگ گرفته تا مظاهرات خیابانی موج به موج گسترش می یافت. حال و هوای گلبهار، رنگ و بوی سیاسی بخود گرفته بود. اینجانب که در این سالها دانش آموز دارالمعلمین کابل بودم در جمع دیگر دانش آموزان آمده از اطراف و اکناف کشور در جستجوی راه ها و وسایل، ترقی و تغییراتی بودیم که نجات مردم افغانستان را میسر میساخت. روی این دلیل روز های آخر هفته خود را به گلبهار رسانده با عبدالقدوس کارگر و همراهان و همکاران نزدیکش میر علم کارگر، حمید کارگر، نجم الدین کارگر، شفیع کارگر تبادل نظر نموده به بررسی مسایل میپرداختیم.
قدوس کارگر بمثابه پیشتاز صنف کارگران و فعال جنبش کارگری نساجی گلبهار را رهبری میکرد. که در پیشبرد کار خلاقانه جنبش دموکراتیک کارگران، همکاری برادر بزرگش زنده یاد عبدالهادی کریم عضو کنگره موسس جریان دموکراتیک خلق افغانستان را با خود داشت. مزید بر آن سفر های کاری محترم دستگیر پنجشیری در آن سالها اتکای بزرگی برای سمت و سو دادن جنبش کارگری در آن زمان بود. عبدالقدوس کارگر در سال ۱۳۱۰ خورشیدی در یک خانواده معزز و محترم در قریه شست مرکز ولسوالی رخه پنجشیر بدنیا آمد پدرش حاجی محمد کریم خان شخص معزز و محترم، وکیل دوره هفتم شورای ملی از اعتبار و محبوبیت خوبی در میان مردم بر خوردار بود. زنده یاد قدوس کارگر پس از فرا گیری تعلیمات و آموزش مسلکی با مهارت تخنیکی در سطح کارگر ماهر بحیث سرمیخانیک و آمر دستگاه عظیم رنگا میزی وظایف بزرگی را به عهده داشت.
قدوس کارگر شخصی زیرک، دانا، و دلیر بود خصوصیت برجسته کارگری و خصلت انقلابی اش آن را از دیگران متمایز میساخت او بمثابه کارگر ماهر در مسایل سیاسی هم مهارت کافی داشت. و در میان کارگران از محبوبیت خوبی بر خوردار بود هدف اش فقط خدمت به مردم و آبادی وطنش بود. شخص مومن و پاکنهادی بود او مبارزه سیاسی را بخاطر رهایی کارگران از ستم طبقاتی و استثمار و بمنظور پیروزی کارگران در مبارزات بر حق شان را از جمله افتخارات خود میدانست و همیشه در صف اول کار و مبارزه قرار داشت. این کارگر وطنپرست، کارگران را به فراگیری سواد علم و دانش سیاسی و مطالعه کتب علمی و آثار مترقی تشویق میکرد. او بمثابه سپاهی سر سپرده جنبش ترقی خواهانه کارگری و دوست صدیق روشنفکران و دهقانان و سایر زحمتکشان میهنش بود و در غم و شادی مردم خود فعالانه سهم میگرفت. قدوس کارگر سخنران برجسته بود و در سخنرانی هایش، اشاره به مستبدین چنین میگفت «این بچه گور ها حق ما را می خورند باید از حلقوم شان بکشیم» کارگران را به کار و مبارزه، اتحاد و همبستگی دعوت میکرد.
در ماه سنبله ۱۳۴۶ خورشیدی در ایستگاه ملی بس ده افغانان منتظر ملی بس بودم، ناگهان دستی به شانه ام گذاشته شد تا متوجه شدم سیمای بشاش کارگر در نظرم افتاد و پیش از سلام و علیک و احوالپرسی با احساسات خروشنده و با لهجه تند و تیز کارگری گفت «این بچه گور های بالا نشین و مفتخوار» اشاره به وزیر معادن دولت وقت میخواهند که مرا تطمیع کنند. و نمیدانند که رشوت در قاموس زندگی ما نیست. او علاوه کرد که برای من در ازاء دست کشیدن از مظاهره و مبارزه، پول نقد و موتر و ترفیع وعده دادند که با جدیت همهء آن را رد و محکوم کردم. او گفت اهداف شریفانه ام بالا ترین ثروت و دارایی من است. کارگر علاوه کرد که اگر جانم در خطر باشد با آن معامله نخواهم کرد. زیرا این مسوولیت، امانت کارگران است که بمن سپرده اند.
درست در سال ۱۳۴۷خورشیدی آن زمانی که کمیته ولایتی کاپیسای جریان دموکراتیک خلق افغانستان منحیث کمیته سرپرست و نو تشکیل تازه بکار آغاز کرده بود اینجانب نگارنده که مسوولیت کمیته ولایتی کاپیسا را بعهده داشتم، مرکز آن موقتا در حومه گلبهار در منزل زنده یاد محمد حیدر، رنگین (بابک) پسر مرحوم حاجی محمد عمر عمک «امک» قرار داشت مرحوم حاجی محمد عمر شخص معزز و آزاده یی بود در آن زمان پسران و برادر زاده هایش همه روشنفکر وطنپرست و حزبی بودند. روح زنده یاد حیدر جان بابک شاد، خاطراتش گرامی و نامش جاودان، نزدیکی مقر کمیته ولایتی، زمینه های خوبی برای همکاری با کمیته کارگری نساجی گلبهار را فراهم میساخت. همچنان جنبش کارگری گلبهار از پشتیبانی بی دریغ دهقانان ولسوالی کوهستان و کارگران فابریکات جبل السراج برخوردار بود که از جانب رهبری حزبی از سوی مرکز و هم از طرف کمیته ولایتی کاپیسا در تهیه شعار ها و ترتیب و تنظیم سخنرانی ها و مسایل مربوط به جنبش کارگری همکاری همه جانبه صورت میگرفت.
در مسیر مبارزات مشترک بود که روند شتابنده جنبش کارگری فراگیر و گسترده تر میشد. در سال ۱۳۴۷ خورشیدی کارگران نساجی گلبهار به همراهی کارگران سمنت و دستگاه برق و نساجی جبل السراج و تعداد زیادی از طلاب معارف و حتا عده یی از دهاقین منطقه در باغ عمومی گلبهار دست به اعتصاب عمومی زدند که بامیتنگ ها و مظاهره خیابانی همراه بود. آنان در میتنگ های کارگری همبستگی خویش را با کارگران نفت و گاز شبرغان و مارش ظفرنمون کارگران سمت شمال کشور اعلام کردند که این آمادگی ها پشت حاکمان وقت را بلرزه در آورده بود. عمال حکومت برغم کوشش ها برای متفرق ساختن کارگران و منصرف ساختن ایشان از مبارزه و حق خواهی نتوانسته بود که در صفوف فشرده و اتحاد محکم و عزم آهنین کارگران خلل وارد کنند و از روی ناگزیری صدراعظم وقت با پسر ارشد شاه و چند تا وکیل و سناتور به نزد کارگران آمده تا آنها را کم از کم از دوام اعتصاب منصرف سازند که آنهم در برابر خواست های صنفی و سوالات خروشنده کارگران بی پاسخ مانده و بالعکس در سخنرانی با حرارت و آتشین قدوس کارگر پاسخ خود را در یافتند و با هراس از همبستگی کارگران نساجی گلبهار و جبل السراج با مارش عمومی کارگران سمت شمال کشور که تا پلخمری رسیده بودند نا امیدانه صحنه را ترک کردند. سر انجام در یک شب ظلمانی، ژاندرمری وقت قدوس کارگر را به زندان افگند ولی زندان نی تنها روحیات این کارگر جوان را تضعیف نکرد بلکه با عزم آهنین راه خود را با استواری و ایمانداری به پیش گرفت هیچ لغزش و سازش و کرنش را به دل راه نداد و با گام استوار به پیش رفت. قدوس کارگر شخص مردم دار وطندوست بود و در میان مردمش از محبوبیت زیادی برخوردار بود.
در سال ۱۳۴۸ خورشیدی زمانی که کمپاین انتخاباتی کاندیدان جریان دموکراتیک خلق افغانستان به مجلس شورای ملی، راه اندازی میشد، کاندیدای حزبی به پارلمان وقت در ولسوالی پنجشیر زنده یاد عبدالهادی کریم، در ولسوالی نجراب محمد ظاهر آشوب و در ولسوالی محمود راقی عبدالقاسم صافی معرفی گردیده بود که بر بنیاد آن کمیته ولایتی موظف به پشتیبانی کاندیدای جریان دموکراتیک خلق افغانستان در پیشآپیش کمپاین انتخاباتی قرار داشت. اینجانب که علاوه بر مسوولیت رهبری کمیته حزبی ولایتی کاپیسا، وظیفه معلمی را در لیسه خارجدره نجراب نیز بعهده داشتم و در ماه سنبله همین سال از طرف مقامات معارف ولایت کاپیسا به جرم فعالیت های انتخاباتی، از ولسوالی نجراب بوظیفه معلمی در لیسه رخه پنجشیر تبدیل شدم، در آنجا دیدم که مردم اهالی، طلاب معارف، کسبه کاران و اهالی شریف پنجشیر، قدوس کارگر را مورد ستایش قرار داده و نام نیکویش بر سر زبانها بود. و اما در پایان زندگی، شادروان عبدالقدوس کارگر بتاریخ ۱۸ سرطان ۱۳۸۹به عمر ۷۹ سالگی در خیرخانه مینه کابل داعی اجل را لبیک گفت. کار و مبارزه از میراث بزرگ زنده یاد کارگر است که همچون خاطرات فراموش ناشدنی از وی بجا مانده است. شاد روان عبدالقدوس کارگر تمام عمر پربارش را وقف مبارزه در راه نجات کارگران و زحمتکشان نموده و در برابر فشار زندگی تسلیم ناپذیر و در قلب مستضعفان و مستمندان جای داشته و در تمام دوران کارکردگی اش در مرکز و در ولایات از نام نیک بر خوردار بود و در عرصه کار و تولید نیز نام پیشتازی را از آن خود کرده بود. بحق گفته میتوان که ایثار گری، ترقی خواهی، آزادگی و عدالت خواهی نام نیکو و مبارزه دادخواهانه اش ثمره پربهای زندگی آن مرد شریف است که او را حیات جاودانه میبخشد.
روحش شاد و یادش گرامی!
زنده باد کارگران!
فرخنده باد روز جهانی کارگر!
عبدالوکیل کوچی
مطلب مرتبط دیگر از همین نویسنده:
جنبش جهانی کارگری و بازتاب آن در افغانستان
توجه!
کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است
کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد
Copyright©2006Esalat