عبدالوکیل کوچــــی

 

به استقبال نوروز بهاری

روز نوروز مبارک روز است

لیک اینجا شب بی نوروز است

کاش خورشید بهاری روشن

به در و بام وطن می تابید

لیک دردا، که در کوچه ی ما

دیر سال است که از همچون روز

خبری نیست هنوز

خانه سرد است و فضا تیره و تار

روی خورشید پُر از دود و غبار

آب یخ بسته زمین یخبندان

مرغکان در قفسِ خونچکان

لاله خشکیده چمن همچو خزان

این چه روز است بنام دهقان

رمه ها بسته و گرگان آزاد

خیل چوپان همه گی غرق فساد

کله ها منجمد و خشک دماغ

اسپ تازیست ثنا خوان الاغ

مکتب و مدرسه در آتش و خون

خلق آشفته همه زار و زبون

همه جا ماتم جنگ است و عزا

همه جا شیون و زاری و نوا

هر کجا فیر بم و باروت است

صلح گویا همه در تابوت است

این چنین روز ز یلدا بدتر است

تیره گی خیمه هر بام و در است

نظم اوضاع همه جا پُر خطر است

وضع یاد آور دور حجر است

سرنوشت وطن تاریخی

دست بیرون و شیوخ قطر است

پس کجا روز، که نوروز شدست

یا آن نوروز که پیروز شدست

وقت آنست که فکرها باهم

ذره ذره همه یکجا شود

با هم اندیشه و صاحبنظران

قطره قطره همه دریا شود

پس از آن قوت همبسته ی ما  

پیک نوروزی دنیا شود

پیک پیروزیی دنیا شود

عبدالوکیل کوچی

۲۰ مارچ ۲۰۱۹

 

 

توجه:

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

 

www.esalat.org