Sep 29, 2012 16:51
یادی از افسر پیلوت
عبدالواسع کوهستانی
در زندگی به وطن افتخار میکردی کنون بناز که وطن بر تو افتخار کند
همان طوری که توده های مردم در آفرینش تاریخ نقش قاطع و اساسی دارند، تاریخ نیز شخصیت هایی را می آفریند. به گواهی علوم انسانی، انسان دارای ماهیت اجتماعیست و این ماهیت را در شرایطِ مشخص و معین اجتماعی میتواند جذب کند و شخصیت بیانگر این ماهیت اجتماعی میباشد که هر فرد شخصیت خاص خود را دارد.
علم اجتماعی این را تایید میکند که شخصیت در جریان درک و هضم فعال ارزشهای اجتماعی در نتیجه تاثیر اجتماع و توسط آن به وجود می آید و خود شخص در ایجاد آن فعالانه سهم میگیرد.
زنده یاد عبدالواسع کوهستانی نیز از همان شخصیت هایی بود که از میان توده های مردم بر خاسته بود، از فضا و هوای عصر خویش آموخته بود و در اثر مطالعات دقیق اوضاع و احوال رقتبار مردمش، راه تغییر و دگرگونی اوضاع حاکم بر جامعه را عملا جستجو میکرد. زنده یاد واسع کوهستانی روشنفکر ترقی خواه، مبارز پر شور و آتشین، همواره در صف اول ترقی خواهان و دادخواهان مردمش قرار داشت. او به مبارزه دسته جمعی، به منظور نجات مردمش از رنجهای بیکران عقیده داشت و درین راه جسورانه می رزمید. زنده یاد عبدالواسع کوهستانی گرچه زمان تولدش دقیق در دست نیست، ولی بنا به گفته راویان در اوایل دهه ی سی ام خورشیدی حدود سالهای ۱۳۲۳ خورشیدی در قریه پایان جمالاغه کوهستان ولایت کاپیسا چشم به جهان گشوده است. موصوف تحصیلات ابتدایی را در ولسوالی کوهستان و تحصیلات عالی و مسلکی را در کابل و دوره تحصیلات بلند تر در رشته هوایی را در خارج از کشور موفقانه به انجام رسانیده است. این مبارز خستگی نا پذیر و مردمی همواره برای سعادت و ترقی وطنش می اندیشید و بنیاد تفکرش را نجات توده های مردم از بدبختی، فقر، جهل و مرض تشکیل داده بود. زنده یاد واسع خان کوهستانی شخص نهایت مهذب و مهربان و دوست صمیمی زحمتکشان بود. او با ستمگران و مستبدین کینه میورزید و با ظالمان سر آشتی نا پذیری داشت.
موصوف همیشه طرفدار ترقی و تعالی بود و بر ضد عقب گرایی و جهالت مبارزه بی امان میکرد. نامبرده بآنکه برای تغییر بنیادی جامعه اش میکوشید، ولی در جستجوی راههای نزدیک شدن به هدف در زمان کوتاه و تغییر سریع جامعه بود. روی همین دلیل در کودتای ۲۶ سرطان ۱۳۵۲ جمهورت سهیم گردیده بود. موصوف پس از پیروزی قیام نظامیان، به حیث قومندان امنیه ولایت نیمروز مقرر گردید و با استفاده از صلاحیت های وظیفوی و تکیه بر اهداف ترقی خواهانه خود و نادیده گرفتن ماهیت اصلی نظام کودتایی داوُد خان، با استناد بیانیۀ خطاب به مردم افغانستان که از طرف داوُد خان ارایه گردیده بود، تحرک کاری تازه یی را در پیش گرفت و نخستین اقدام عملی موصوف از توزیع عادلانه زمین آغاز گردید به گفته داکتر پاچا کریمی یکی از مأمورین زراعت آنوقت در ولایت نیمروز، تقسیم خود سرانه زمین از زمینداران بزرگ به دهاقین، غضب فئودالان ستمگر و ملاکین بی رحم را بر انگیخت. این مرد انقلابی در نظام کودتایی آنهم سردار داوُد خان به این هم اکتفاء نکرده، بلکه به منظور خدمت به دهاقین دور دست ولایت نیمروز کار احداث سرک ها، حفر چاهها و کشیدن نهر های بزرگ آب از دریای هلمند را روی دست گرفت و برای انجام چنین کار های انقلابی و عام المنفعه به کار های داوطلبانه و دسته جمعی پرداخته و بیشترین فشار ها را بر طبقه اشراف فیودال تحمیل میکرد تا اینکه با احداث چند نهر بزرگ، آب از دریای هلمند در مسیر دشت های سوزان ولایت نیمروز و قرای دور افتاده آن به جریان افتاد. باید گفت که در راستای این فعالیت های وطنپرستانه، توزیع زمین معضله داخلی را بر انگیخته بود، ولی تغییر دادن مسیر آب دریای هلمند به سرزمین سوخته افغانستان مورد خشم و غضب ایرانیان قرار گرفت که منحیث موضوع مهم مورد اختلاف بین دو کشور همسایه مطرح گردید. داوُد خان هیئاتی را جهت حل و فصل قضایا در محل فرستاد تا چگونگی تحرکات تند و شتابنده واسع خان و شکایات فئودالان مفتخوار و چند و چند اوضاع سرحدی را مطالعه نمایند، ولی این مبارز پرشور بی هراس از پیامد های بعدی آن با تکیه بر اهداف انقلابی خود و تعهدات رژیم داوُد خان مبنی بر خدمت به مردم افغانستان براه خود جسورانه ادامه داد. رژیم کودتا که بنا به ماهیت رهبری دولت نمیتوانست فرمایشات فئودالان و تهدیدات حکمرانان ایرانی را نا دیده انگارد، ناگزیر واسع خان را به مرکز خواسته و نامبرده را به حیث رئیس تفتیش وزارت داخله در کابل نگهداشت. تا اینکه افغانستان چند سال بعد در نتیجه قیام مسلحانه ثور ۱۳۵۷ شاهد تحولات تازه گردید. که نظام نو پا نیز هنجار ها و نا هنجارها، سازگاری ها و ناسازگاری های سیاسی را با خود همراه داشت که در چنین هوا و فضا افسر هوا باز، واسع خان کوهستانی به سبکدوشی از وظیفه مجبور گردید. این مرد تحصیل کرده نظامی با تمام تحصیلات و شخصیت ممتازی که داشت جهت پیدا کردن مایحتیاج فامیلی خود به کار ترکاری فروشی پرداخت فقط با تبنگ کچالو سخن میگفت، با شهادتنامه عالی تحصیلی راز دل میکرد ولی اندیشه مردمش هیچگاهی افکارش را تنها نمیگذاشت. همیشه در فکر مردم و با مردم خود بود. در برج سنبله سال ۱۳۶۳ زمانی دروازه خانه ام را دقالباب کرد و پروگرام صلح خواهانه خود را یکایک برایم توضیح داده و تقاضای مذاکره و ملاقات با داکتر نجیب الله را مطرح نمود که کوشش های زیادی درین زمینه صورت گرفت، ولی متأسفانه به جایی نرسید. هنوز رنج بی پایان مردم او را رها نکرده بود که مریضی شدید دامنگیرش شد و در آتش درد سرطانی میسوخت، ولی نفقه فامیل هم برایش مهم بود در چنین شرایط مبارزه اش برای ادامه زندگی دشوار تر میگردید چنانچه با دست خالی مقابله با مرض سرطان و مبارزه بر ضد دشمنان تاریخی مردم افغانستان.
این مرد جسور با همه مقاومت و ایستادگی که از خود نشان میداد، باز هم درد جانکاه سرطانی توان جسمی اش را روز بروز از او میگرفت دریغ که در بستر داغ مریضی میسوخت. این مرد روشنفکر و انقلابی که وطن سخت به او نیاز داشت، ولی با تأسف که درمانگری نداشت تا زمینه تداوی اش به هندوستان مهیا میشد که نشد. زنده یاد واسع خان فرزندان خورد سالی داشت ازین رو رنج می برد، ولی دریغ که در اثر فشار تلخ و تنگا تنگ زندگی عاشق مرگ خود شده بود. او بنا بر روایتی در سال ۱۳۶۹ در یکی از روز ها که شعله های درد، در وجود شریفش زبانه میکشید حوالی ساعت نه بجه روز قلم و کاغذ خواسته و در آن چیزی به فرزندان خود وصیت کرده بود و پس از آن جهت رهایی اش از جان کندن همیش برای همیشه خود را نجات داده و به عمر طاقت فرسا و رنج آورش نقطه پایان گذاشته بود که خبر مرگ نا بهنگامش دل دوستان را جریحه دار ساخت.
پایان عمر زنده یاد دگرمن عبدالواسع کوهستانی سر آغاز مصیبتی بود که برای نو نهالان فامیلش پایانی نداشت.
روحش شاد!
عبدالو کیل کوچی
توجه!
کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است
کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد
Copyright©2006Esalat