شنبه، ۱۸ جولای ۲۰۱۵
جمال عبدالناصر نورزاد
افغانستان و احتمال یک سناریو
تحولات یازده سپتمبر بعد از جنگ سرد و فروپاشی بلوک کمونیستی، نقطه عطفی در تاریخ افغانستان شد. حضور گسترده امریکا در افغانستان و زیر مجموعه های آن، بستر لازم هم امکانات و هم چالش ها را خلق نمود. رژیم طالبان فروپاشید و نظام مدل غربی برای حاکمیت دموکراسی و غرب گرایی جای وسیع برایش در این کشور باز کرد. نمونه های مختلفی از نظام های سیاسی در افغانستان تجرب شده است. شرایط و جو های مناسب هم برای شکل گیری های نظام های دموکراتیک و مردم سالار از دست رفته است. بعد از توافقات بن، سیزده سال حکومت به رهبری حامد کرزی در ابهام و سر درگمی سپری شد و نوبت به سران "حکومت وحدت ملی" رسید. مشکلات درون نظامی؛ "حکومت وحدت ملی" و دودستگی در کار حکومتی چالش های را که از حکومت قبلی بر جای مانده دو چند ساخت. در این میان چالش ها وسیع و فراوان و فرصت ها اندک مورد توجه بوده اند. نا امنی و گسترش آن به جغرافیای جدید، فساد اداری، بیکاری، فقر، کشت و قاچاق مواد مخدر، مداخله همسایگان، یکرنگ نبودن شرکای منطقوی و بین المللی نظام افغانستان در امر کمک صادقانه برای بهبود وضعیت در این کشور، عدم شکل گیری یک نظم ملی و واحد بمنظور پدید آوری یک محوریت ملی، درک ناقص از مفهوم مخالفت مدنی زیر چتر اپوزیسون حکومت، همه از موارد بسیار مهم و عمده برای پویا شدن نظام سیاسی افغانستان محسوب می شوند.
رییس جمهور قبلی که نفس حکومتش بر اساس مبارزه با تروریزم و خشونت زیر نام دین شکل گرفته بود؛ یکسره به دنبال صلح با شورشیان جنگ طلب "طالب" و شبکه های تروریستی خطرناک بر آمد. این روند سیزده سال ادامه داشت و ادامه ی آن تا حال به مشاهده میرسد. حکومت جدید به زعم اینکه راۀ پیموده شده درست و مسیر آن کاملا بر وفق مراد است، به پروسه صلح چشم امید بسته است. توجه بیش از حد به پاکستان و راندن دوستان نزدیک افغانستان، امتیاز دهی های بی حد و حصر برای راضی نگهداشتن کشور های منطقه و بخصوص آن هاییکه از تروریزم بعنوان ابزار کسب منافع استفاده میکنند، خیلی ها عطف توجه بوده است. اما حال که این کشور بعد از حضور گسترده غرب و امریکا چهارده سال دیگر خود را سپری کرده است؛ دستاورد آن چه بوده است؟
امریکا و پیمان ناتو ادعا داشتند که برای ریشه کن کردن تروریزم و خشونت گرایی به افغانستان فرا کشیده اند! استقرار نظام دموکراتیک و نهادینه کردن ارزش های انسانی که غرب ادعای داوری آن را میکند از شعار های اصلی آن بوده است. سیزده سال جنگ و قربانی گرفتن بیش از یکصدو پنجاه هزار افغان در اثر این جنگ ها، جز نمایش یک پروسه ناکام و عاری از دستاورد چیز دیگری نبوده است. نبود امکانات و بستر لازم برای تعمیم دموکراسی، عدم تحصیل حقوق و آزادی معقول و مشروع در چوکات قانون، گسترش نا امنی و مبدل شدن آن به یک معضل بزرگ جامعه افغانی، از نگرانی های عمده مردم این کشور بوده است.
حال که چهارده سال از این حضور میگذرد زمزمه های از تغییر در سناریو و تبدیل بازیگران در عرصه سیاستگزاری به گوش می رسد. حضور گسترده و پررنگ ایالات متحده امریکا در افغانستان در طول این چهارده سال باعث شده بود تا دیگر بازیگران قدرتمند منطقوی نظیر چین، روسیه، هند . . . در این کشور نقشی کمرنگ بازی کنند. حال که توافق هسته یی با ایران حاصل شده و بنابر موقعیت استراتیژیک این کشور به علت همسایگی با خلیج فارس و تنگه هرمز که نقش خیلی ها حیاتی در تجارت و اقتصاد جهانی دارد؛ امریکا بدیل افغانستان را در منطقه یافته است. شاید این بدیل تازه جایگزین پاکستان در منطقه شود. کماکان که ایران در زمان شاه؛ نقش ژاندارم منطقه را بازی میکرد و از متحدین کلیدی امریکا و اسرائیل در منطقه بود. حال بحث امتیاز دهی و امتیاز گیری میان قدرت ها مطرح است. ظاهرا تفاهم شده است که امریکا و ناتو با صاحب شدن ایران، افغانستان را به پیمان شانگهای تحفه بدهند. تفاهم شده است؛ تا روسیه و چین نقش کلیدی در تحولات منطقه بخصوص افغانستان بازی کنند. این کار در نفس خود دو پیامد خواهد داشت:
اول: روند تغییر جغرافیای جنگ که در یک سال گذشته به طور برق آسا به شمال افغانستان گسترش یافته متوقف شود و شورشیان تندرو و افراطیون جنگ طلب در مناطق ذکر شده به شدت سرکوب شوند. این کار زمان گیر است ولی امکان دارد. هردو کشور یاد شده ( چین و روسیه) از امنیت مرز های شان به شدت نگرانی دارند. تروریزم در یک دهه اخیر منحیث ابزار خوبی برای غرب در صدر امریکا قرار داشته و کشور های شمال افغانستان (چین، آسیای میانه و فدراسیون روسیه) را شدیدا تهدید کرده است. نداشتن نقش موثر و قابل توجه این کشور ها در افغانستان باعث شده تا همه برای حفظ امنیت مرز های شان زمینه سازی کنند تا ایران با پنج قدرت برتر جهان تفاهم کند و منطقه به اساس بازی توزیع منافع تقسیم گردد. روسیه و چین در صدر این تعامل با غرب و امریکا تفاهم کرده اند تا افغانستان را منحیث ساحه مسوولیت خود کمک کرده و در تحولات جاری این کشور نقش بیشتر بازی کنند. غرب موافقه کرده تا تمام ساز و برگ های نظامی اش را از این کشور بر چیده و منطقه مسوولیت جدید خویش (ایران) را خانه استمرار ظهور خود قرار دهد.
دوم: حضور کشور های فوق الذکر برای ما از بسیاری جهت ها مهم است. روسیه کماکان در سیزده سال گذشته بار ها اظهار آماده گی کرده تا در صورت نیاز؛ افغانستان میتواند از لحاظ تجهیز و تمویل نیروهای امنیتی اش به این کشور حساب کند. روسیه برای حفظ منافع و امنیت مرزی خود، تن به این مسئله داده است. چین منحیث هم پیمان نزدیک روسیه و هم یکی از پنج عضو شورای امنیتی سازمان ملل متحد که در گذشته در بسیاری حالات جانب روسیه را گرفته، حاضر است در تسهیل پروسه صلح افغانستان نقش میانجی داشته باشد. چین بنا برروابط نزدیکش با پاکستان میتواند نقش خوبی را در این روند بازی کند. تطمیع پاکستان منحیث پناهگاه اصلی تروریزم در منطقه و در همسایگی افغانستان، بمثابه خون در رگ های صلح گمشده یی است که سالها دولت افغانستان و کشور های شمالی در تلاش آن هستند.
پس نتیجه چه میشود؟
اگر این توافق بر سر ایران شده باشد و همسایه های پرقدرت شمالی افغانستان به این توافق به عوض واگذاری افغانستان روی خوش نشان داده باشند؛ روند جاری در افغانستان بزودترین فرصت تغییر خواهد کرد. تروریزم منحیث سخیف ترین پدیده در یکی دو دهه اخیر چنان به زخم ناسوری در منطقه و جهان مبدل شده است که صلح و امنیت منطقه و جهان را تهدید میکند. این پدیده در حال سیر گسترش خود را طی میکند که حتی بزرگترین و پرقدرت ترین کشور های جهان تهدید و هدف آن را می سازند. این در حالیست که ما باید هنر استفاده و بهره از فرصت ها را بیاموزیم. ما برای حفظ تعادل در بازی های سیاسی در عرصه تعاملات جهانی به اقناع همسایگان نیاز داریم. تقابل با یکی بخاطر دیگری سیاست ناکام و غیر قابل تحمل شده است. اگر در این معامله افغانستان شریک ساخته شود؛ امکان دارد تا کشور های دیگر همسایه و منطقه نظیر هند، پاکستان و ایران هم جز سیر تکمیل آن باشند. میدانیم که اگر یکی از قدرت های ذکر شده در این معادله شریک ساخته نشوند، مشکل به شکل فعلی اش در افغانستان ادامه خواهد داشت. این تجربه تکرار شده ای است که افغانستان را به لبه پرتگاه کشانیده است. نمیتوان بدون نظرداشت قدرت های همسایه افغانستان به غایلۀ فعلی در این کشور نقطه پایان گذاشت.
در این میان نقش روسیه بعنوان کشوریکه در گذشته هم تجربه حضور در افغانستان را داشته خیلی ها مهم است. روسیه به مراتب صادق تر از امریکا در منطقه نقش بازی خواهد کرد. نقش روسیه در آینده آسیا بسیار پررنگ خواهد بود. روسیه در تفاهم با پیمان شانگهای و کشورهاییکه از ناحیه ظهور و گسترش تفکرات تروریستی در منطقه و بخصوص درافغانستان نگرانی دارند؛ میتواند نقش اکتیف و فعال را در عرصه تعاملات آینده در این منطقه بازی کند. گسترش و ظهور داعش بمثابه زنگ خطر است برای کشور هاییکه که از لحاظ منافع در تضاد با غرب و در صدر با امریکا قرار دارند. نمیتوان با مشکل تروریزم فعلی سطحی برخورد کرد. این پدیده بعنوان داغترین معضله کنونی در قرن بیست ویک و سخیف ترین دجال ضد بشری است که آینده بشریت را شدیدا تهدید میکند. تروریزم فعلی که آینده جهانی و منطقوی را با خطرات جدی مواجه ساخته است در تلاش است تا با برچسپ دینی تمدن بشری را تهدید کند در حالیکه دین مقدس اسلام خود نمونه و مظهر تمدن بوده و افراط گرایی را مردود می شمارد. ارزیابی های جهانی از گسترش اندیشه های افراطی مبنی بر اینست که این گروه در درازمدت به مشکل جدی بین المللی مبدل خواهد شد. اروپا، امریکا و سائر کشور های جهان که از امنیت جهانی برخوردار اند، با این مشکل بر خورد خواهند کرد. ساز و کار مبارزه با تروریسم هم خاموش است. گروه های مختلف با اندیشه های متنوع زیر نام داعش گرد آمده و جهان را به یک مبارزه درازمدت دیگر فرا می خواند. ائتلاف های جهانی هم برای تعقیب و تماشای کارنامه های خشن این گروه ها، نقش نظاره گر را بازی میکنند. منابع کافی اطلاعاتی هم جهت آوردن استدلال و ثابت ساختن علت های نفوذ و گسترش این گروه در دسترس قرار دارد. به اساس این تحلیل ها که از جانب کشور های رقیب امریکا و انگلیس مثل روسیه، چین، هند، ایران و امریکای لاتین منتشر شده، نشان از حمایت قوی غرب در خصوص تمویل و تجهیز این گروه ها در قلمرو تحت کنترول امریکا و شرکایش دارد.
بنا نقش تحویل دهی بازی و مسوولیت های منطقه یی به روسیه و چین در آینده افغانستان خیلی ها متفاوت تر از گذشته خواهد بود تا اینکه این کشور ها الزاما خواستار ایفای نقش بیشتر در امر مبارزه بر ضد تروریزم و افراط گرایی هستند. هراس از سرایت اندیشه های افراطی به درون دو کشور یاد شده؛ گاه شمار زمان و سرعت تشدید حملات و گسترش افراط گرایی را به سوی این دو کشور نوید میدهد.
(«اصالت» در قبال مطالب منتشره در دیدگاه ها هيچ مسووليتي ندارد و با احترام به آزادي بیان و دموکراسي
نميخواهد سانسور نمايد و دست رد به سينه نويسنده گان بزند)