اجمل نقشبندی خود زیست تا از مردم خود درس سرشاری و وطندوستی یاد گیرد. و با داشتن احساس وطندوستی از آه و ناله مردم خود مردم را با خبر و در کنار مردم به خاطر سعادت انسانهای محروم و زحمتکش برزمد. چه بسا که در این راه شریفانه جاویدان گردید. یقیناً، کشور شهید پرور ما در آغوش پر محبت خویش هزاران وطنپرست را پرورش داده، مردم و وطن ما شاهد بهترین فرزندان خود هست که بخاطر سعادت مردم در برابر ظلم، بی عدالتی، استبداد، احتناق، غارت و چپاول رزمیدند و به ابدیت پیوستند. از آن مبارزین وطنپرست، یکی هم اجمل بود و است. اجمل آه و ناله مردم خود را با گوشت و پوست خود لمس میکرد، آن شهید، مظالمی را که توسط اشغالگران و نوکران آن در هماهنگی با ارتجاع داخلی و منطقه بالای مردم ما صورت میگرفت تحمل ننموده، هرلحظه مردم خود و جهانیان را از آن با خبر میساخت. او از حقایق پشت پرده آگاه شده بود و هر لحظه میدید که مهمانان نا خوانده چه زد و بندی بنام جنگ با جنگجویان دارد تحمل دشمنان وطن به همچو نقشبندی های آگاه نا ممکن بود. بلی هموطن عزیز، او غرض آگاهی رفت و وظیفه مقدس خودرا با کمال صداقت اجرا کرد و آگاهی مردمش به قیمت جانش تمام شد. او در حالیکه نی تفنگ داشت و نی هم تفنگ سالار بود، نی تفنگ داشت و نی بمبی، نی غلام اشغالگران بود و نی هم در قطار جنگجویان که کسی مرگ آن دلیر مرد را مرگ منازعه طرفین حساب کند، برعکس، او از جنگ نفرت داشت، او در جستجوی حقیقت جنگ بود و فقط قلم داشت و زبان گویای حقیقت، او وجدان بیدار داشت، او ایمان داشت و ایمان به مردم رنجکشیده، به مردم زجردیده و محروم. او تا آخرین رمق زندگی در جستجوی حقیقت بود، او از بی عدالتی رنج میبرد، او با مرگش به اثبات رساند که کشور عزیزش و مردم دلیرش در رنج بسر میبرد، او با شهادتش به اثبات رساند که مرگ هموطنش چقدر ساده است و با یک تسلیت دروغین و پرداخت یکصد هزار افغانی همه چیز فراموش میشود. چقدر شرم آور است، یک اشغالگر رها میشود، ولی در مقابل هموطنش سر بریده میشود، اینست انصاف، اجمل عزیز! این تنها شما نیستید، بلکه هر روز سر هموطنت بریده میشود و جانیان پایکوبی میکنند. بلی هموطن عزیز، او چون نیاکان خود در برابر دشمنان وطن مقاومت کرد و سرش خم نشد، این را گویند ایمانداری، صداقت و دلیری. به یقین کامل به او این اوصاف از فامیل داغدیده به ارث مانده و مادر داغدیده اش چون هزاران مادر در طفولیت برایش درس شهامت زمزمه کرده بود. اجمل، در حالیکه هر روز زندگی اش را در مخاطره احساس میکرد، لحظه یی هم نه هراسید و وظایف خودرا به پیش میبرد. او با شهامت افغانی خود مرگ را عاشقانه لبیگ گفت، او زندگی در پستی را نپیذیرفت. او به اوامر بیگانگان نیز تن نداد و تابع شیادان تاریخ نشد. اجمل با مرگ خود اگر هموطنان خودرا سوگوار ساخت، در مقابل، به هموطنان خود شهامت یک افغان در این عصر را نشان داد و از سوی دیگر، بی تفاوتی دولت را. دروغ و ریای دولت و یک بام و دو هوا را نیز نشان داد که در تبادله خارجی تن داد و در برابر هموطن خود بی تفاوت ماند، که این خصلت اشغالگران و نوکران آن میباشد. به همه هویداست که در مرگ نقشبندی شجاع دستان نا پاک کشور های همسایه و دولت دخیل بوده، اگر چنین نه بوده، آنکه برای غارت و جاسوسی آمده بود رها و در مقابل اجمل را به شهادت میرساند. آیا کسی جواب خواهد داد که چرا؟ شخصیکه به جز قلم و کاغذ چیزی دیگر نداشت به شهادت میرسد. من را عقیده بر آنست چون هلمند مرکز تولید و قاچاق بوده و انتقال مواد مخدر توسط همان طیاره که از یکسو مرمی و بمب برای مرگ افغان می آورد و در بازگشت مواد مخدر انتقال میدهد و اجمل از آن آگاهی داشت وی را به شهادت رساند تا ابد کسی اطلاع حاصل نه نماید اگر چنین نباشد او نی غارتگر بود که در تقسیم غارت سرش را بزنند نی جنگسالار بود که در تقسیم مواد مخدر سرش را بریدند. او فقط خبرنگار جمع آوری حقیقت به مردم خود بود و بس!. اجمل عزیز، آرام بخواب، در بین مردم با احساست جاویدان هستی، همه مادران سرزمین شهید پرورت یکجا با مادرت همه مردم وطنت، همان مردمی که تو هر روز آنهارا از حقایق با خبر میساختی با پدر عزیزت همه دوشیزه گان و جوانان با خواهرت و برادرت اشک ریختند و در سوگواری سهم گرفتند، یقیناً تو جاویدان هستی، نسل امروز و فردا به شهامتت میبالد، مطمین باش قاتلینت افشا و ذلیل خواهند شد تو در راه انسانی به شهادت رسیدی و نامت بمثابه قهرمان سر زبان هاست.
منبع تصویر: گوگل
۲۳ اپریل ۲۰۱۲
توجه!
کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است
کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد
Copyright©2006Esalat